
فهرست رساله نوین
مسئله ۲۳۰
«نماز» كه براى پرواز بهآسمان معرفت الله است، مهمترين فريضهى فرعى ربانى ـ پس از اصول عقايد ـ در تمامى شرايع اِلهى بوده و هست، و واجبى است همگانى كه بههيچوجه و در هيچ حال از هيچ مكلفى ـ بهجز زنان در حال حيض و نفاس ـ ساقط نيست.
مسئله ۲۳۱
«نماز» كه برحسب فرمودهى پيامبر بزرگوار صلىاللهعليهوآلهوسلم معراج مؤمن و عمود دين است، از نظر ظاهر و باطن و مقدمات و شرايطش برجستهترين، زيبندهترين، شايستهترين و بايستهترين بندگى در محضر خدا است كه اگر آنگونه كه شايسته و در توان مكلفان است انجام گردد بهتنهايى از تمامى بدىها و زشتىهاى عقيدتى و عملى جلوگيرى مىكند كه «إنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»(سورهى عنكبوت، آيهى 45) محققا نماز از فحشا و منكر باز مىدارد.
و جاى بسى شكر است كه حضرت اقدس الهى به، بندگان سراپا قصور و تقصير نه تنها اجازه داده بلكه واجب فرموده كه دستكم شبانهروزى پنجمرتبه بهاين معراج و عمود دين عروج كرده و شرفياب محضر اقدس حضرتش گردند.
«نماز» داراى اركانى معنوى و معرفتى، و ظاهرى است، ظاهريش همين اركان پنجگانهى: نيت ـ تكبيرهالاحرام ـ ركوع ـ دو سجده و قيام قبل از ركوع است كه همهى ما شكل ظاهريش را شناختهايم كه مؤمنان مىتوانند بهوسيلهى همين نماز خود را بهمحضر حضرت اقدس الهى نزديك و نزديكتر سازند؛
و امّا اركان معرفتيش اين است كه نخست بدانى تو كه هستى؟ و سپس آگاه شوى در برابر كه هستى؟ و در نهايت براى چه بدين معراج رهسپار شدهاى؟
«تو» ناچيزى بودى كه بدينگونه چيزت كرده، بايد بدانى او خالق كل هستى و هستى بخش همهى هستىها و كمالات هستىها است، عطاكننده و بخشايندهى همهى شايدها و بايدهاست، و اين «تو» در برابر «او» اكنون بهسپاس و عرض نياز برخاستهاى، كه او هرگز بهتو و عبادت تو هيچگونه نيازى نداشته و ندارد، و اين تويى كه سراپا نيازى و تنها بايد بهدرگاه او عرض سپاس و نياز كنى، و او از ناسپاسى و نافرمانى تو هرگز زيانى نمىبيند، بلكه اين تويى كه با ناسپاسيت غرق در ژرفاى پستى و ناچيزى وامانده و بيچاره مىشوى.
بنابراين بندگى خداى تعالى كه تبلور والايش در نماز است، خود لازمهى جدايىناپذير بنده بودنِ تو، و خدا بودنِ اوست، كه بههيچوجه گسستنى نيست.
خداى متعال در پنج زمان بس حساس اين چهرهى بس زيباى حساس بندگى را بر توى مكلف واجب فرموده، كه صبحگاهان بهنخستين فريضهى پنجگانهى «نماز صبح» آغاز كنى، و تا نيمه شب تا هنگام خواب با انجام آخرين فريضهى پنجگانه «نماز عشا» چشم فروبندى.
در شايستگى و يا بايستگى جدا كردن نمازهاى ظهر و عصر، و مغرب و عشا از ديدگاه قرآن و روايات جاى انكار يا ترديد نيست، جز آنكه براى معذوران و يا بىحالان يا مانندشان اجازهى جمع بين آنها داده شده است، و تنها نامهاى ظهر و عصر و مغرب و عشاء ـ كه نمىتوان بىحساب اين جدايى را ناديده گرفت ـ از ادلهى ربانى در مرز وجوبِ فاصلههايى ميان اين نمازهاست.
صبحگاه ـ بههنگام طلوع فجر صادق ـ كه بايسته يا شايسته است از خواب ناز ديده برگشايى، پيش از هر كار بايستى دو ركعت نماز صبح را بجاى آورى، و هنگام ظهر كه در ژرفاى سرگرمى بهكارهاى روز مرهى زندگى هستى، بايد همهچيز و همهكس را پشت سر نهاده و رو بهمعراج نماز آورى، و بههنگام عصر نيز ـ كه هنوز كارهايت ناتمام است و تو مىخواهى پس از مختصرى استراحت شروع بهاتمام آنها كنى ابتدا بايستى همين عمل را تكرار كنى و نمازى بنام نماز عصر اقامه نمايى، و هم چنين در آغاز شب نماز مغرب را و تا نيمهى شب نماز عشا را كه در اين پنج وقت حساس كه اركان اوقات شب و روز است اين ركن اصلى ايمان را در همين اوقات ركنى انجام دهى، تا ركن هستيت با نور ياد خدا مستحكمتر و روشنتر گردد، و روشنى بخش همهى كارهاى زندگيت باشد، تا در انجام وظايف زندگى از خدا و دستورات او غافل نمانى كه «ألا بِذِكْرِ اللّه تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(سورهى رعد، آيهى 28) «هان تنها بهياد خدا دلها آرام مىگيرند» و از كارهاى ناهنجار دورى مىجويند.
آه! چه دلنشين است براى دلباختگان حضرت سبحان كه با گفتن «إيّاكَ نَعْبُدُ وَ إيّاكَ نَسْتَعينُ» كه براستى و صافيش در برابر حضرت اقدس الهى اظهار و اعتراف دارند، كه هرگز لذتى براى اهل معرفت بهتر و والاتر از اين نيست، و چه عزتى بالاتر از اين كه برمبناى همين اعتراف والا و بهعنوان نخستين نمونهى صدقش بهركوع روى، و چون تنها ركوع در «معراج مؤمن» بسنده نيست بايستى خود را پس از برخاستن بهخاك افكنى، كه اين «سجده» ظاهر و باطنش والاترين چهرهى بندگى، خضوع و خشوع است.
اگر ما معنى و مقصود از نماز را مىدانستيم هرگز از حالت نماز برون نمىشديم: «خوشا آنان كه دايم در نمازند» و اكنون كه شرائط زندگى چنان فرصت هميشگى دايمالصلاة بودن را بهما نمىدهد، شايسته است حالت معنوى نماز را شبانه روز ـ و در تمامى كارها و حالات گوناگون خود ـ حفظ كنيم، كه دستكم خاصيت «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» اين است كه نماز ما را از تمامى بدىها و زشتىها نگه دارد و بهتمامى اعمال ما در كّل شؤون زندگى جنبهى ربانى و الهى بخشد كه در صورت احراز اين مقام هم يقينا ثواب كسانى كه دائم در نمازند براى چنين شخصى منظور مىگردد، انشاءاللّه.
مسئله ۲۳۲
اذان و اقامه مستحب است* و شهادت سوم ـ خصوصا بهقصد اذانيا اقامه ـ بدعت است و هرگز در روايتى حتّى ضعيف هم چنان شهادتى از اجزاى اذان و اقامه نيامده است** چنانكه تمامى اين شهادتها در ضمن سورههايى در نماز بدعت است، كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد، مثلاً شهادت و گواهى بهتصديق معاد ـ كه از اركان دين است ـ در ضمن اذان ،اقامه يا در بين آيات سورهى حمد در نماز كلاً بدعت است ـ آرى پس از شهادت دوم كه «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدً رسولاللّه» است برحسب سنت محمّديه و بلكه بالاتر، سنت الهيّه، ضميمهى آل رسول گرامى واجب است كه «صلىاللّه عليه و آله» بگويى، زيرا اين جمله مشتمل بر تمامى معصومان محمدى صلىاللهعليهوآلهوسلم پس از حضرتش مىباشد. ولى در ضمن اذان و اقامه و نماز و در ميان آيات حمد و سوره چنانچه گفته شد بدعت است.اما در تشهدِ نماز، صلوات بر آن حضرت و آلش از واجبات نماز مىباشد و در ركوع و سجود و قنوت هم از مستحبات است.
مسئله ۲۳۳
اضافه بر نمازهاى روزانه، نماز جمعه و عيد فطر و قربان و آيات و ميت و طواف و نمازهاى مورد نذر و عهد و قسم واجب است، و در وجوب! نمازهاى پدر و مادر بر پسر بزرگ يا عدم وجوبش بعدا گفتوگويى خواهيم داشت.
مسئله ۲۳۴
وقت نماز صبح از طلوع فجر صادق تا طلوع آفتاب، و وقت نماز ظهر و عصر از ظهر تا غروب خورشيد، و وقت نماز مغرب و عشا از مغرب تا نصف شب: نيمه حقيقى آن است، و معيار نصف شب ميانهى غروب و طلوع آفتاب است، چنانكه در قرآن «إلى غَسَقِ اللَّيْلِ»(سورهى اسرى، آيهى 78) است كه همان قلهى تاريكى شب مىباشد* زيرا «ليل» كل تاريكى عرفى و «غسقِ» آن تاريكى عميق ميانگين تمامى شب است.
مسئله ۲۳۵
بلند خواندن دو ركعت صبح و دو ركعت اول مغرب و عشاء واجب نيست، چنانكه آياتى مانند «و لا تَجْهَر بِصَلاتِكَو لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلك سَبيلاً»(سورهى اسرى، آيهى 110) تنها يكنوع خواندن ميانه را در كل نمازها واجب دانسته كه خيلى نه بلند باشد، و نه آنچنان كوتاه كه خود نشنوى* و روايات ششگانهى جهرو اخفات هم دراينباره متضاد است.
مسئله ۲۳۶
چنان كه در آغاز بحث نماز اشاره شد نام هاى ظهر و عصر و مغرب و عشاء خود اشارتى لطيف است بر سنت فاصله هايى ميان نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشاء، چنان كه در آيه ى استأذان نور (58) چنان آمده كه «به هنگام كندن لباس هاتان بعد از نماز ظهر و عشا ورود اطفال در جايگاه مخصوص شما «پدر و مادر» بايد با اجازه باشد» نكند كه عورت هايتان بر ايشان پيدا شود، و پر روشن است كه خواب در اين دو جا تنها در صورت فاصله ى ميان اين دو نماز و پس از هر دو نماز است، اضافه براين كه اين جا اضافه بر لفظ «الظهيره» و «صلاةالعشاء» سنت اسلامى بر جدايى ميان هر دوى ظهر و عصر، و مغرب و عشاء ثابت است، جز آن كه «قبل صلاةالفجر» هم نسبت به نماز صبح با توجه به «قبل طلوع الشمس» چنان كه وقت نماز صبح را وسعت مى دهد، وسعتى هم براى ظهر و عصر و مغرب و عشاء مستفاد مى گردد، به ويژه «لدلوك الشمس الى غسق اليل» كه چهار نماز را در اين ميان مقرر كرده است، و در جمع وجوبى آن چنانى، چنان كه براى نماز صبح در اول وقتش نيست، براى ظهرين و عشائين نيز نمى باشد، و نهاية الامر اين كه برحسب روايتى تأخير از اوّل وقت تنها «ذنب مغفور»: گناهى بخشوده است، ولى در صورت اقامه ى نماز به جماعتى كه ميان دو نماز جمع مى كنند گناهى هم نيست، زيرا نماز به جماعت واجب است و اين فاصله انداختن مادون واجب رسمى است، بنابراين شركت در چنين جماعتى نيز واجب است، و نيز رواياتى هم از طريق فريقين وارد است كه بدون عذر هم جمع را جايز است
مسئله ۲۳۷
به اندازه ى انجام سه ركعت مغرب وقت اختصاصى مغرب، و به اندازه ى چهار ركعت تا نصف شب وقت اختصاصى عشا، و به اندازه ى چهار ركعت از اول ظهر وقت اختصاصى ظهر، و به اندازه ى چهار ركعت تا غروب قرص خورشيد- و نه مغرب- وقت اختصاصى نماز عصر است.
مسئله ۲۳۸
انجام نماز عشا در وقت اختصاصى مغرب و به عكس، و نيز انجام نماز عصر در وقت اختصاصى ظهر و به عكس كلًا- موجب بطلان اين نمازهاى بى جا است، گرچه از روى جهالت و يا اشتباه باشد ولى اگر اشتباهاً، نماز دوم را پيش از نماز اول در وقت مشترك- و نه وقت اختصاصى- بخواند و پيش از تمام شدنش بفهمد كه اشتباه كرده و نيتش را عوض كند، نمازش صحيح است، و اگر هم بعد از نماز به اشتباه خود پى برد همان نماز دومش درست است و سپس نماز اول را مى خواند؟
مسئله ۲۳۹
اگر تنها به اندازه ى يك ركعت نماز وقت دارد بى درنگ بايستى به نيت أدا، نمازش را بخواند، ولى اگر پيش از وقت اذان به نماز برخاست در هر صورت نمازش باطل است، زيرا قاعده ى «مَنْ أدْرَكَ …»: هر كه به اندازه ى يك ركعت از وقت نماز را درك كند همه وقت نماز را درك كرده، اين قاعده ظاهراً در اختصاص آخر وقت است و نه اول وقت، خصوصاً برحسب نص آياتى كه آغاز اين نمازها را اول وقتشان مقرر داشته است.