پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و هفتاد و هفتم درس خارج فقه

روزه

 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صل علی محمد و علی آله الطاهرین

فاما النیه فقد مضت للصلاه و طهارته الحدثیه

اینجا حدیث نوشته شده حدثیه ش کنید

 فانها هنا مضاعفه اولئها لتعیین العباده و ثاتیتها للقربه

ما سه جور نیت   در عبادات داریم قسمت اول نیت یا قابل بحث نیست عبارت است تصمیم  انجام عبادت یا غیر عبادت باشد از  اعمالی که انسان میخواد انجام بده این  قابل بحث نیست  این که قابل بحث است نیت قرب است که قبلا صحبت کردیم به مناسباتی و  نیت دیگر نیت تعیین عبادت است اگر بر عهده ماست یک نمازی که مردد است بین  صلوات خمسه در صورتی که این نماز که میخوانیم که درست است که ما تعیین کنیم که مراد نماز ظهر است عصر است عشا  است چیست این  نیت معینه است پس یک نیت ارادت یک نیت غربت و یک نیت تعیین کننده است و اگر هم برعهده انسان فرض  کنید یک عبادتی است و چهره این عبادت بر حسب موارد گوناگون یکسان است اما نمی داند که این عبادتی که باید  انجام بده فرض کنید روزه رمضان است یا روزه نذر است یا روزه عهد است یا روزه قسم است نمی داند در اینجا نیت ما فی طبعا  ما کافیست نه انکه که انسان یک روز روزه بگیرد قربه الی الله   تعیین  نکند گاه اوقات تعیین بین است من امروز روزه میگیرم به حسای رمضان به حساب نذر به حساب چه گاه بین نیست  اینجا تعیین اجباری است که آنچه بر عهده من است روزه ای که برعهده من است نمی دانم  این است یا آن است یا آن است  کما اینکه در کل عبادات اینجوره مطلب دومی که اینجا داریم این است که ما در روزه  که باید نیت کنیم آیا همون  فردا که میخوایم نیت کنیم آغاز طول فجر نیت کنیم   و حضور در نیت  که نیت قربت است داشته باشیم چون  تعیین در اینجا معنا ندارد در روز رمضان که تعیین معنا ندارد در روز رمضان تعیین معنا ندارد  اصل اراده در هیچ عبادت و غیر عبادتی معنا ندارد نیت غربت این نیت غربت  که محقق صحت صوم رمضان است این  باید بالفعل  همان آن اول که طلوع فجر صادق است انسان نیت کند یا نخیر نیت حکمی کافیه خب  کافیست استمرار نیت کافیست حتی  اگر شما شب  اول رمضان قبل از رمضان مدتی قبل تصمیم دارید که ماه رمضان را تماما روزه بگیرید قربه الی الله و شب اول رمضان شد و شما روزه رو گرفتید امروز و فردا و بعد و بعد  به تمام  شرایط  روزه عمل کردید و روزه گرفتید نه اینکه امساک کردید اینجا حضور بالفعل نیت لازم نیست همین مقدار کافی است که از شما سوال کند برای چه امساک کردید روزه برای اینکه خدا امر کرده اما حضور این نیت لزومی ندارد چون ما چیزی که شرط  داریم  این است که این عبادت لالله انجام گردد اما لالله انجام شدن این روایت باید بالفعل لالله لالله آنا که هیچوقت فکر چیزی نباشند نخوابند نخورند  مطالعه نکنند دقت نکنند چون  

ماج علی الله لرجل من قلبه فی جوفه

اولا و ثانیا عدم امکان حضور بالفعل نیت قربت ثانیا  و جهات دیگر این مطلب را شبه محال و یا محال می کنه آنا فانا  انسان در نظر دارد که هی من امساک  که برای خدا برای خدا که هیچ کار دیگه نکنم و خواب هم خواب  نروم ما اصل دلیلی که داریم کتابا و سنتا این است که

عمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا

 برای غیر خدا نیست برای خودم نیست برای خداست منتها این  برای خدا بودن یا اینکه  نیت بالفعل  است هر کس می تواند خوبه  خیلی هم خوبه که آنا فآنا این قصد قربت در  کار باشه یا استمرار نیت است که  اگر از او سوال کنند که چرا بگوید من امساک برای روزه و به امر خدا انجام دادم خوب حالا راجع به یوم الشک آقایون ماه ها بحث می کنند ما چند لحظه ای بحث داریم آیا اگر ثابت نشده حلال وقتی که ثابت نیست انسان واجب است روزه بگیره نه حالا اگه فرض کنید که امشب ما ماه  رو ندیدیم دیگران هم که در افق ما هستند ندیدند بالاخره برای ما ثابت نشد بالاخره برای ما ثابت نشد که رمضان است آیا میشود ما فردا را به نیت رمضان روزه بگیریم یا به نیت رمضان اگه نشد میشود به نیت آخر شعبان روز بگیریم یا اگر آن هم نبود در این مثلث زاویه سوم را من فردا روزه میگیرم اگر رمضان بود رمضان  اگه آخر شعبان بود به نیت استحبابی آخر شعبان می شود با اگر یا با حدثیت  آقایان همشون فرمودند ظاهرا بلا استثنا  که شما یوم الشک را  به نیت رمضان نمی توانید به نیت تردید هم نمی توانید به نیت حتم می توانید فرمایش آقایون در این سه بعد اینه  صم به نیت رمضان نمیتوانید فردا روزه بگیرید چون معلوم نیست که رمضان باشه چون معلوم نیست رمضان باشد چرا چرا به نیت رمضان روزه بگیرید دلیل هم ندارند ها دلیل از کتاب و سنت هیچ ندارند خیلی جاها که آقای گیر می فرمایند گیری است که خودشون ایجاد فرمودند از  جمله اینجا شما که به نیت رمضان میخوای روزه بگیرید نمیدانی رمضان هست یا نه چرا به نیت رمضان روزه می گیرید حالا ما چراشو عرض می کنیم ندارید سر چرا میمونن میگن چون حتم  ندارید که رمضان هست  بنابراین به نیت رمضان روزه گرفتن این  مشروع نیست و مورد امر  نیست نه وجوبا که معلوم و نه  رجحانا  این خب نزاعه  داریم مگه  نزاع نداریم اگر من میدانم چیزی  بر من واجب است روزه ایی که بر من واجب است نمیدانم رمضان رمضان هست یا  یمین است یا احد است اینجا به نیت قربت مطلقه  و ما علیه میتونم بگیرم یا نه چون نمیتونم اگر من بتوانم  و بدانم جان که بر عهده من رمضان است خب نیت رمضان چیزیه است چیز دیگه اگه ندانم چی

اگر ندانم به رجا  یا نه بالاتر از این مطلب اگر ندانم آنچه عند الله بر عهده من است به اون عنوان روزه بگیرم رمضان بود خدا به حساب رمضان بیارد عرض می شود که

الزام دیگر بود نذر یا عدل  یا قسم به اون حساب بیاره

حالا روزه مبارکه رمضان که واجب است اگر بدانم اما اگر ندانم به امید اینکه رمضان باشد من چرا نتوانم اینطور نیت کنم که اگر رمضان است خدایا رمضان اگر رمضان نیست یا به نیت آخر شعبان روزه استحبابی یا به نیت یک روز از روزهایی که قبلا بر عهده من بود و نگرفتم  به نیت اون قضا یا رمضان یا اگه قضا بر عهده من است یا بر عهده من نیست همش یا چون احتمال قضا هست احتمال هست که بر عهده من یک روز قضا باشد و من نمیدانم سه پایه ست احتمال من در این روز یوم الشک روز اول من خیال می کنم هست اگر رمضان است رمضان اگر روزه قضایی بر عهده من است اون اگر اون هم نیست به عنوان روزه مستحب آخر شعبان چه گیری دارد آقایون من نمیدانم بله اگر  میدانم که اول رمضان است اگر غلطه خلاف عقله

ولی وقتی که من نمیدانم تکلیف واجبی بر عهده من است یا نه

 چه واجب رمضان چه قضا یه روزی یا تکلیف راجعی بر عهده من است من عرض می شود که بین الواجبین و راجح نیت بین مثلث بکنم چه اشکالی دارد مگر اگر انسان متعبد برای حفظ واقعه و حفظ رضای خداوند در حال شک به خود زحمت بدهد این را بکند بد است مگر مگر در باب روزه نداریم ما که

و علی الذین یطیغونه فدیه طعام المسکین

مگر واجب برش نه واجب نیست اما چون خدا پسند است

و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون

اگر من نمی دانم نماز های زمان قضا شده است یا نشده است اگر به این ینیت بخوانم که اگر من نمازهایی هست به جای آنها اگر نیست خوب یه کار مستحبی یا هر چه اشکال دارد این انسان احتیاط کنند و با احتیاط خودش این اگر رو در نظر بگیرد که اگر در واقع بر عهده من است یا راجحا یا  واجبا اون واقع بشه و اگر نبست مطلبی نیست حتی اگر راجع  هم نباشه  شما چه اشکالی دارید در این جریان که اگر در یوم الشک به عنوان  اینکه اگر رمضان است رمضان  اگر قضاست قضا  اگر یوم آخر شعبان است اون هیچ ایرادی  بر این مطلب نیست بلکه ما مویدات و مرجحات  داریم که در سلوک سبیل الی الله ما اونجا که مطمئنیم که خدا میخواد حتما بسم الله اگر نمیدانیم  خدا میخواد حتما یا خدا نمیخواد اگرم  نخواد حتما  راجح است ما به نیت اینکه خدایا هرچه هست همونجور من روزه رو میگیرم خوب این بعدا رمضان بود که خوب بسم الله اگرم رمضان  نبود قضای واجبی بر عهده من بود اون اگر اونم نبود کار  مستحبی کردم کار بدی کردم

و من تتبع اخیرا فهو خیر له

اینو نمیگیره

و من تتبع اخیرا فهو خیر له

مخصوصا در آیه عرض می شود که روزه این

فمن تتبع اخیرا فان الله شاکر علیم

در بعد سعی اون وجوبه

اما در بعد عوض میشود که کسی که حرج است براش

و علی الذین یطیغونه

است

کسی که خود را به زحمت بیاندازد با اینکه جونش بالا میاد تمام قدرت رو باید مصرف کند تا روزه بگیرد اما

من تتبع اخیرا فهو خیر له

اگر کسی کار خیری را انجام بدهد به زحمت بهتره آیا زحمت نیست روزی که معلوم نیست رمضان است ما روزه بگیریم به حساب اینکه اگر رمضان بود اینطور این تتبغ نیست بلکه این بارک الله دارد این احترام دارد این ثواب دارد رجحان دارد شما چرا مانع میشید مانع میشید چون نمیدانید رمضان است یا نه

چون نمیدانم اینجور نیت می کنم این به عنوان شک بلکه به عنوان یقین ببینید بنده امروز به عنوان رمضان  روزه میگیرم و نمیدونم چه اشکال داره اشکالش چیه این بالاترشو

باید دید اون هیچی به عنوان شک است که مطلبی نیست ولی امروز من به عنوان  رمضان روزه می گیرم نه به حساب اینکه اگر رمضان اشکالش چیه احتمال اینکه رمضان باشه یانه

 ولی من بر مبنای رمضان ببینید فرض کنید به عنوان شک نیست  من این روزه رو که میگیرم به احتمال رمضان نه اینکه اگه رمضان است رمضان

اگر رمضان نباشد نیت آخر شعبان یا اینکه نیت قضای واجب نیتا در نیت تردید نیست  اگه در نیت تردیده گفتیم که چه اشکالی داره حالا اگه در نیت تردید نیست میگد من به احتمال این که رمضان است من روزه رمضان میگیرم چرا بدعت احتمال خیره ببینید ما یک اگر واقعی داریم یک اگر نیتی داریم ما اگر نیتی در اینجا نداریم بحث ما این است که  اگر نیتی نیست که خدایا این سه بعدیه روزه من اینکارو نمیکنه  میگه من فقط به این حساب که اگر رمضان است خب من روزه دار بشم نکند که بعدا  ثابت بشه که رمضان است و من خورده باشم این چه اشکالی دارد کجاش بدعته آیا  روزه رمضان را که من مگه من به امر واجب دارم میگیرم راجحه  اینجا واجب نیست که من به نیت  وجوب که نمیگیرم که من به نیت رجحان میگیرم مگه خود صوم رجحان  ندارد چرا اگر رمضان باشد و بدانم واجب ولی نمیدونم چی نمیدونم راجحه به احتمال این که زید در خونه باشه میرم خونه ش اشکالی داره حالا در زدم نبود مگه ما باید  یقین داشته باشیم که زید خونه است  آقا آیت الله العظمی این من می خوام برم زیارتش احتمالا هم نباشد به احتمال اینکه هست من میرم برای زیارت اون برای زیارت خونه نمیرم برای زیارت آقازاده هم نمیرم برای زیارت آقا میرم ولی این بالاتر از این است که بدانم اگر بدانم هست که خوب اگه ندانم هست و احتمال بدم  این که بالاتر است که

فمن تتبع اخیرا فهو خیر له

 خود صوم خیره مگه صوم رمضان خیر نیست این صوم رمضان که خیر است گاه این خیر را به عنوان اینکه می دانم می گیرم گاه احتمال میدم من یه آدمی هستم که روی احتمال هم حرکت می کنم که اگر رمضان بود بسم الله اگر نبود که ضرر نداره که به حساب آخر شعبان میگیرم به حساب آخر شعبان منتها من این حسابو الان بالفعل در نظر نمیگیرم پس اینکه آقایون اینقدر بحث فرمودند که صوم یوم الشک فقط یک ضلعش درسته که  شما به نیت آخر شعبان سوال می کنیم  مگر شما نمیگید تعیین  لازمه میگید یا به نیت آخر شعبان  یا به نیت روزه قضا شما که میگید تعیین لازمه در هر صورت چرا میگید آخر شعبانه شاید آخر شعبان نباشه شاید اول  رمضان باشه چه فرق کرد چطور به عنوان آخرشعبان که مستحب است اگه آخر شغبانه به این نیت متعین روزه بگیرم اما به نیت اول رمضان متعین نه  میگید احتمال  خب میگم احتماله اگر احتمال اینکه آخر شعبان است من نیت آخر شعبان رو به عنوان  استحباب میکنم  مجوز است و بدعت نیست بلکه رجحان دارد خب بالاتر است این بالاتر از این اول رمضان است اگر آخر شعبان که احتمال است من حق دارم نیت تعیین بکنم استحباب مستحب را  بالاتر از مستحب به عنوان احتمال اول رمضان نیت تعیین میکنم واجب را  نمیخوایم قیاس کنیم ولی آیات قطعی  ست پس چه اشکال دارد چه من نیت تعیین رمضان بکنم و چه نیت عرض می شود که رمضان است رمضان آخر شعبان است آخر شعبان اگرم عرض می شود که روزه قضایی بر عهده من است اون روزه قضا و هیچ نصی هم  در اینجا ما نداریم بلکه نصوص از قرآن مانند همین آیه

فمن تتبع اخیرا فهو خیر له

تتبع کجاست

۱.واجبی ست سخت انجام بده

۲.این واجب نیست ولی شاید در واقع بر عهده باشد بنده که نمیدانم قضای روزه یا نماز بر عهده من نمیدانم نمیدانم و لکن میگم خدایا اگر بر عهده من است خب ین چند روز میگیرم اشکال داره این که خیره که واجب نیست که

من تتبع اخیرا فهو خیر له

حالا امروز که احتمالا رمضانه اگر بعدا معلوم شد که رمضانه بعد قضا بگیرم بهتره یا خودشو بگیرم  

اگر خودش را به احتمال اینکه رمضان است بگیرم بهتر است یا نخیر من بخورم چائی صبح هم بخورم و بعدا این  یه مطلب مطلب دوم  علامه بزرگوار می‌فرماید که وقت نیت تا ظهره یعنی شما اگر نیت  روزه رمضان حالا بحثه  نیت روزه رمضان میخواید بفرمائید باید تا ظهر نیت کنید  اگر تا ظهر امساک کردید و نیت رمضان ندارید چه نمی دانید  چه بدانید چه بدانید رمضان است خب باید نیت  کنید ولی نکردید  میداند رمضان است ولی نیت روزه نکرده میخواد بخوره ولی نخورده هر دوشک رو میگه اگر بدانید  رمضان است و هنوز نیت نکرده اید تا ظهر میتوانید نیت کنید اما اگر از ظهر گذشت دیگه نیت رمضان نمی توانید بکنید بلکه امساک واجب است  بعد هم  قضا می کنید این یک احتمال بعدیش من نمیدانم  رمضان است یا نه  اینجارو بحث دارم من  نمیدانم  رمضان است یا نه حالا که نمیدانم روی این که نمیدانم که رمضان است یا نه پس نیت صوم نکردم ایشون می فرماید تا ظهر اگر معلوم شد  رمضان است نیت کنید درسته و اما اگر بعدازظهر معلوم شد رمضان است فایده ندارد امساک  واجب و روزه باید قضا  اینجا رو ما با علامه عرض داریم  چرا آقا این که نیت نکرده است تا یک بعد ازظهر نیت نکرده است  چون نمی دانست رمضانه این آقا آیا  مکلف به دو چیزه یک نیت صوم رمضان دو امساک از روزه ای که واجب الامساک  هست و مبطل صومه این دو واجبه یکیش نبود اون یکیش رو هم نمیدونه نیت رمضان نبود چون نمیداند رمضانه ولی امساک کرد امساک هم واجب نبوده امساک کرده و کرده و کرده تا بعد از ظهر ثابت شد  امروز رمضان این امساک صوم نیست چرا نیست این که نیت نکرده خب نمیدونسته نیت کنه معذور بوده از نیت نص هم شما ندارید این آدم معذور بوده در نیت اینا آقایون به ظهر چسبیدند  میگن تا زوال آقا تا زوال مال اون جاییه که تعمدا نیت نکرده بدانه رمضانه  شما چرا ملحق می کنی جایی را که یوم الشک است و  نیت صوم نکرده است تا ظهر و تا بعد از ظهر بعد از ظهر  معلوم  شد که رویت هلال شده و رمضانه چرا این نیت فایده ندارد نیت هرجا امکان دارد فایده دارد مخصوصا اینحا متعین است مگر در رمضان صوم غیر رمضان  حاصل میشه نه شما چرا میگید امساک واجبه مگر نمیگید که این نیت امروز را به حساب روز اول رمضان نمیاره بعد باید  قضا کنه میگه دیگه خب این امساک استمرار صوم هست یا نه خوب بله پس صوم است نمیشود گفت امساک صوم نیست  نمی‌شود گفت امساک جزاست آخه امساک گاه صومه گاه جزاست گاه هیچی که قبول نداریم امساک هیج رو قبول نداریم گاه امساک صوم گاه  جزاست  اینجا صوم است یا جزا  جزا در جایی است که من تخلف کردم در ترک نیت من که در ترک نیت تخلف نکردم من تا یک بعد از آن معلوم نبود که رمضان پس واجب نبوده نیت کنم و واجب نبود که امساک کنم احتیاطا امساک کردم من یه آدمی هستم که

 فمن تتبع اخیرا فهو خیر له

امساک کردم احتیاطا ولی نیت نکردم چون تقلید میکنم از آقایون که  میگن نیت رمضان درست بود مثلاً یا  نیت لازم نیست یا چون اصولا نیت  لازم نیست  یا نیت نمی شود کرد علی ای حال  نیت بر من واجب نبوده  اما بعد دوم تتبع اخیراً را انجام دادم امساک کردم بعد  اول تتبع اخیرا  را انجام ندادم به یکی از دو حساب ولی بعد دوم  تتبع اخیرا را که  امساک بوده من انجام دادم بعد که اون خیر دیگر  وقتش شد که نیت باشد بعد از ظهر برای من ثابت شد که روز اول رمضان و نیت کردم  خوب این امساک برای چیه اگه برا جزاست که من گناه نکردم اگه برای صوم که برای  پس صوم چرا قضا  داره اگه نه جزاست نه صومه چرا امساک کنم  کجای اسلام داریم که انسان غذا نخورد آب نخورد چه نکند و حتی اینکه صوم نیست نه.صوم.قضایی است نه صوم اصلی پس غیر مطلب را ما قبول نداریم  فرمایش علامه را ملاحظه بفرمایید

و لو اصبح بنیت افطار و لم یفطر

این اصبح بنیه الافطار

  چون دو نیت داریم یا  روز رمضان نیت افطار دارد یا نخیر  نیت افطار ندارد امساکه حالا به نیت افطار یعنی چی یعنی نیت افطار

و لو اصبح بنیه افطار و لم یفطر ثم تبین انه من الرمضان

چیکار کنه

جددا نیه الی الزوال

یعنی چی یعنی نیت افطار رو

 و برداره  نیت صوم بکنه ما سوال می کنیم از علامه مگه نیت افطار اشکال داشت در روزی که نمیدانم رمضانه منتها من

تتبع اخیرا کردم من نخوردم چیزی و امساک کردم ایشون می گد که

جددا بنیه الزوال

ما عرض می کنیم

بل جددا عند تبینه مطلقا

 چه فرق می کند

و لو کان بعد الزوال

ایشون میگد

 امسک واجبا و القضا

امسک واجبا چرا

 اگر صوم است که چرا نمیگد قضا اگر تادیب است چرا تادیب آدم که گناهی نکرده

بل امسک صیاما دون قضا ناویا ایاه منذ تبین له فان صوم الرمضان لا یعود  الامنه

 آقا این امساک رمضان مگه به حساب سوم رمضان نیست اگر میاد صوم  رمضان است و گناهی نکرده قضا نداره اگر به حساب صوم رمضان نمیاد چرا امساک واجبه ادیبی در کار نیست چون کاری نکرده

و النیه قبل التبین کانت مفقوده ولماذا اذن البطلان

 نیت مفقوده یعنی چی یعنی نمیتونی نیت کنی به قول شما ها که خودتون میگین یا اینکه واجب نبوده یانیت صوم رمضان قبل از اینکه ثابت بشه رمضانه  یا واجب نبوده که همه میگیم یا شما که میگید حرام است که یوم  الشک به نیت رمضان این حرام چه حرام باشد چه واجب نباشد بلاخره این نیت لازم نبوده بعد که معلوم شد که بعد از زوال  رمضان است خوب نیت کردن نیت افطار هم که قبلاً هم کرده بود از بین رفت خوب ایشون می فرماید که

محل الصوم النهار من طلوع الفجر الثانی الی الغروب

 چرا ایشون میگن الی الغروب الی المغرب باید باشه چون فرق است  بین صلات و صوم بر حسب نص قرآن شریف راجع به صلاه قبل غروب قبل غروبها داریم غروب غروب قرصه چون  اگر شما نماز عصر و نخوندید خورشید قرصش غروب کرد  دیگر فجر قضاست برخلاف آنچه برادران دیگر فقیه می فرمایند به این آیه ملاحظه کنید قبل از غروب و قبل عز غروبها دو نصه اما راجع به صوم غروب در کار نیست

ثم اتم الصیام الی اللیل

 یعنی خدا توجه نداشته اونجا که گفته غروب میگفت لیل  خوب اگر که مغرب شمس مناط بود  مغرب الشمس الله  الشمس اول لیله بین غروب شمس و مغرب آیا روز است یا شب تتمه روزه شب نیست شب بدایت الظلام  آغاز پرده تاریکی شب به حساب  شب میاد و لکن شما در بیابان ها مخصوصا که حواجبی در کار نیست خورشید غروب کرده قشنگ کتاب میخونید قشنگ قشنگ روزه قشنگ بینه این روز یا شب همه میفهمن که این روزه مع

ذلک قرآن راجع به صلاه  عصر  آخروقت قبل از غروب حساب کرده و قبل غروبها اما راجع به صوم که فرموده است

ثم اتم الصیام الی اللیل

من یادمه در جامعه کبیر عمری بیروت محط الشیعه که می خوندیم می رفتیم در آنجا و سنی و شیعه نماز می خوندن بعداز نماز آنها صحبت می کردیم  یک مقداری من صحبت می کردم البته سنی زیاد بود شیعه زیاد بود از جمله یه نفر صحبت منبری نبود که کسی سوال نکنه مثل درس صحبت شد که شیخنا

وقتیکه

ضرب بالنطعیه نکن نفطر

توپ رو زدن ما افطار کنیم گفتم ضرب بالنطعیه لا فی الکتاب ولا فی السنه من نمیدونم همچین چیزی نداریم

 یکی دیگه سوال کرد گفت که اگر غروب شمس چون میدونست شیعه هستم چی و خب بحث داریم خیلی جالبه اگر  قرص شمس غروب کرد نفطر گفتم لا

لقوله التعالی ثم اتم الصیام الی اللیل

لیل فرق بین اللیل و بین الغروب غروب در صلات داریم دو آیه و لکن در صوم الی اللیل ه و صدق لیل میکنه آیا صدق لیل میکنه تامل کردند گفتنذ نه

و ماذا یقول الشیوخ گفتم هنا مساله الخلافی بین الله التعالی و شیوخکم   الله التعالی یفطی بالمغرب یعنی اول اللیل و لکن شیوخکم قول الله التعالی

 که بعد شیخ حسن الخالد که مفتی بود از مسجد رفتیم بیرون گفت آقا شما مسائل خلافی را می فرمایید که باید ایجاد وحدت کنه باید اختلاف نشه گفتم  مسائل خلافی بین مسلمین نیست بین خداست و بعضی از شیوخ از جمله شما باشید خدا میفرماید

ثم اتم الصیام الی اللیل

الی الغروب نفرمود

 حالا اینجا ما عرض میکنیم به علامه بزرگوار عبارت تون خیلی خوب نیست ولو شیعه ها قبول دارند تا مغربه  ولی غروب مغرب نیست  مغرب غیر از غروبه مغرب یعنی چه غروب غروب قرصه مغرب یعنی اون مکانی که غروب تام حاصل می شود این مغربه البته لفظ مغرب رو ما نمیخوایم ما نه غروب رو   میخوایم نه مغرب

ثم اتم الصیام الی اللیل

 باید صدق لیل بکنه اگه صدق لیل نکرد خب که این مطلبی نیست به صفحه بعد منتقل میشیم آقایون اینجا می فرماید که

و هنا ضربان الواجب فالواجب الاکل و الشرب و الجماع

 یعنی واجب الترک این امساک ها  از بعضی  امساک ها  که واجبه امساک ها از می‌شود که راجحه

امساک واجب

الاکل الشرب الجماع فی القهل والدهل و الاستمنا و ایصال غبار غلیظ الی الحلق متعدیا

منظور چیه گاه غبار غلیظ چه دود باشد دود سیگار باشد چاق باشد قلیون باشد هرچی باشد گرد و خاک باشد  که به حلق برسه و داخل بشه یا به هر حلق نمیرسه داخل نشه با توف میاد بیرون  علامه بزرگوار و دیگر بزرگان می فرمایند که ایصال غبار غلیظ الی حلق در صورتی است که برود پایین اما اگه برگرده مطلبی نیست ولی ما سوال می کنیم غبار غلیظ به چه حساب حرامه کتابا و سنتا  اکل داریم شرب داریم  بقیه رو بعد بحث می کنیم آیا این غبار غلیظ یا دود دود غلیظ چه دود سیگار باشد دود چپق باشد یا گرد و خاک باشد یا چه باشد اینها اکل است اکل نیست شد و شرب است نیست ممکن است کسی بیاد بگد شرب دخان  چون راجع به دود میگن شرب  دخان میگیم  ما که نوکر لفظ که نیستیم اگه شرب

اشریوا فی قلوبهم اسم شرفت حبک مگه نمیگیم شرفت حبک اکلت ذب

 خوب حالا اگه کسی مرا کتک زد  روزه من باطل چون اکل ذب مگه ما تابع لفظیم  یا شرفت حبک من دوستی شما را آشامیدم یعنی بنده که شربت حب الرسول  که از واجبات ایمان پس همیشه روزه ام باطله چون شربت  حبک ما تابع لفظ که نیستیم در مردم شرب به چی میگن آشامیدن آب دوغ ماست چیه و خوردن خوردن آیا ما مثلاً هوا را استنشاق میکنیم  هوا خورد هوا آشامید ما هوا را استنشاق می کنیم دود را استنشاق می کنیم استنشاق دود استنشاق هوا استنشاق غبار استنشاق چه اینها نخوردن است و نه آشامیدن اما لازم نیست که شرب و دخان توجیه کنیم اما توجیه می کنیم ما میگیم اولا ثانیا   م اولاً هر اکل و شربی نیست اکل و شرب واقعیست و الا اگر اکل و شرب مجازی باشد که من شربت حبک این شرب است یا اکل ذب عرض می شود که اینم اکل است نه اینکه من لفظ بهش بدم چرا به دخان گفتن شرب دخان اول اینکه عرب ها نمیگن شرب دخان میگن که دخن این یه حالت فارسی و هندی پاکستانی داره که عرض میکنیم بهتون عربها نمیگن که شرب دخان اصلا غلط این حرف بلکه این عبارت است از از چی از دخن

الدخن تدخن ما فی ما دخن

 یعنی دود می کشی دود کشیدن غیر از آشامیدن دود را هیچ کس نمی آشامیدن هیچ کس نمی خورد نه می آشامد نه می آشامند نه نمیخورد نه می‌خوراند اما این که شر به دخان یک جریان هندی است منتقل شده به فارسی بعد عربی در هند و پاکستان هم ظاهراً این طوره در جایی عرض  می‌شود که توتون را میزارن دهنشون میمکند  آب توتون میره تو دلشون مثل کسی که آبنبات میذاره آب آبنبات رومیمکه  این چیکار کرد این آشامید  آب شیرین شده آبنبات را آشامید یا نه بله ولی آشامید در داخل اونی که خورده است اون شیرینی آبنبات اونیکه آشامیده است آبی که با شیرینی آبنبات مخلوط شده حالا این شرب دخان اصل عربی ندارد اصل فارسی ندارد اصل هندی دارد اصل اونجایی رو دارد که این ها به جای اینکه دود را بکشند  دود را عرض می شود که می ذاشتن تو دهنشون توتون را و اصل توتون هم از اینجاست کما اینکه اصل چای هم از هنده اصل توتون از اینجاست داشتن دهنشون این برگ های توتون رو هی میمکیدن می مکیدن تا قشنگ داخل معده شون بشه آب توتون اینو میگن شرب دهان  تازه اونجام ما میگیم که  چه اشکالی داره اونجام شرب دخان باز چی آشامید خارج آشامیدن آب دهنشه  خوب خود توتون رو خورد نه توتون رو بخوره مطلبیه نخورد که بعد اگر  موادی از توتون داخل آب است و داخل معده میشود اینجا صدق شرب یا اکل یا بینهم میکنه اما اگر این حرفا نیست این سیگار میکشه چپق میکشه تریاک میکشه عرض می شود که چیزهای دیگر میکشه و دود بسیار غلیظ ای هم وارد معده ش میشه این آدم نه اکل کرده نه شرب پس تمام فقهای بزرگوار شیعه یا بعضی از سنی ها که فتوا میدن به اینکه شرب دخان مبطل است  خوب این دلیل نداره ما قدم اول  دلیل نداره قدم دوم میگیم دلیل بر عدم داریم ما با یکی از مراجع صحبت می کردم ما خدا رحمتش کنه خصوصی با هم بودیم به ایشان عرض کردم که شما در دود چه می فرمایید مبطل میفرمایید گفتن یواشکی نه گفتم یواشکی چیه خوب بلند بگید دلیل بر مبتلا بودن نداریم آخر روایت روایت ما نمی خواهیم اصلاً تا دنبالش که نمیخوام بگم نمیخوام عوض کنم چون معلوم نیست کیه در اینجا ما دو روایت متناقض داریم یک روایت موافق نص قرآن این اکل نیست شرب نیست و دود کشیدن مبطل صوم بله حرمت مطلب دیگه ایه ما قبول داریم دودکشی حرام است به حساب تفسیر به حساب چه حرام ولی مگه هر حرامی باطل میکنه روزه رو اگر شما در حال روزه فرض کنید معاذ الله تهمت بزنید که بالاترین گناه در حال روزه فرض کنید که لمس کنید یه زن غیرمحرمی رو این مبطل که نیست ولی حرامه قبول مطلب دیگه ایه بطلان می خوایم بحث  کنیم که روزه باطل باید قضا بگیره قبول مطلب دیگه قبول  که خیلی کمم  برای اینکه یه مقداری از تقوا برای انسان ایجاد بشه و لو صد در صد نباشه یه مقداری  ایجاد میکنه اتوماتیکی ست که روزه وقتی که انسان میگیره از چیزهایی که حلاله انسان پرهیز میکنه وقتی که انسان از چیز حلال پرهیز کرد اتوماتیک ای یه مقداری تقوا در انسان ایجاد میکنه منتها هرقدر این امساک قوی تر باشه تقوا قویتره حداقل اقل امساک که روزه رو  صحیح میکنه ولو مقام بالا نبره  ولاکن این میگن که تارک الصومه این است که محرمات انسان عرض میشود که مربوط به مبطل سومه ترک کنه حالا قبول میکنیم که دخان این حرام  اونام که حرام نمیدونند مطلب بالاتره روشن تره مگه هر حرامی روزه رو باطل میکنه مثلا سر زیر آب کردن و ارتماس که آقایون می فرمایند که مبطل صومه ما عرض می‌کنیم که حرامه احیانا اونم خیلی قرص ولی مبطل سوم نیست دلیل هم همینو میگه دلیل که نهی میکنه می گد

لا یرتمس الصائم ولا المحرم فی الما

نه صائم نه محرم خب این بالاتر از نهی نهی حرمته مگه هر حرامی ولو درصوم حرام مطلق یا حرام در حال صوم مگر مبطل صومه نه حرامه بعد سوم  مبطل یک حرام داریم که در  حال صوم این مبطل صومه حرام های متعدد که  اکل است و شرب است و جماع است و چه ولاکن این حرامی است که در حال قبل از صوم حلال ببخشید در حال  سوم حلال ار تماس ولی در حال سوم حرام اما مبطل صوم بودن دلیل نمیشه

 و مع دلیل علی ذلک اضافه بر این حرف این است که شخصی که محرم است این ارتماس کنه باطل اون یه مطلب دیگه شد ضرر به صوم چیه ببینید در حال صوم محرمات عادی محرم تر است یا نه بله دیگه محلات عادی هم احیانا محرم میشه  این  دو سه محلات عادی محرمی میشه که مبطله  پس ما سه جور داریم ولی یه جورش مبطله آیا ملازم است  بین حرام بودن در این حال و ابطال این ملازمه رو از کجا بیاریم شخص صائم عرض میشود که محرم همینطوره

لا یرتمس الصائم

 عرض می‌شود که این ارجش کمتره مقام کمتره ثواب کمتره یعنی الزاما چون صوم حالت پرهیز از شهواته الزاماً درصوم  این دروغ گفتن در حالت  صوم مضاعف است یانه بله و لکن ارتماس قبل از صوم حرام نیست ولی در حال صوم روی اگرهای خدا میداند اگر هم می دانیم میدونستیم در حال صوم ارتماس انسان بکند این حرام است ولی این حرمت موجب  ابطال نیست چون ماه حرام های در حال صوم نداریم که اونجا ابطال نیست از جمله دخان دخان حرام  برحسب آیاتی که حساب می کنیم ولی مبطل صوم نیست به دلیل این که نه اکل است نه شرب است  نه جماع است و روایاتی هم  در این جریان ما داریم دو دسته روایت  من در فارقین ذکر کردم که دسته اول که موافق  قران است خب این نص است

موثقه عمرو بن سعید عن الرضا علیه السلام قال سالت عن الصائم یدخن

نگفته که یشرب الدخان

یدخن بعود او غیر ذلک

عود خیلی  هم غلیظه این عودها خیلی  از سیگار چیزتره  برا اینکه هم دودش غلیظ و خیلی خوشبو معطر و انسان را کمااینکه آقایون که از این عودها استفاده می کنن متوجه هستند یه  چوب هایی هستند که بهش یک مواد معطری می زنند که خیلی معطر میکنه هوا رو و اون یه قسمشه یه قسم دیگه وهابی که معمولا در هند و پاکستان زیاده  حالا  ما میگیم عود این عود حالا در مکه امی آوردن ما استفاده میکردیم حالا با سوراخ و بی سوراخ هر دوش عوده  اونی که من  فکر می کنم و دیدم و هست  اینکه خوشبو خیلی هم خوشبوئه حالا این و آن هر دو

یدخن بعود

  عود یعنی چوبکی به وسیله چوبکی یدخن چوبی که سرش سیگار یا سرش  تنباکو و قلیون یا سرش تریاک یا سری ندارد سرتاسر همون که من عرض کردم که یه مواد خوش عطری رو بهش مالوندن  حالا

سالت عن الصائم یدخن بعود او غیر ذلک همه رو میگیره یدخن فددخل دخنه فی حلقه تو حلق میره و میکشنش

قال لاباس خب این یک  دوم و لکن این لاباس رو ما با دود هایی که مضر است به نص آیات تخصیص  می دادیم این یدخن چجوریه  یک دخان  خوبه نافعه هم در زمینه صومه هم این جواب دومشه هم در زمینه صومه که مبطل نیست وهم لا باس کلی چه در صوم چه در غیر صوم فقط در اون دخانی ست که محزول ندارد دخانی که محزول دارد که تبذیریه

و سالت عن الصائم یدخل الغبار فی حلقه قال لاباس

 این دو روایت البته ما در روایات هم نمیخوای چون اثبات اینکه مبطل است دلیل میخواد مبطل نبودن که دلیل نمیخواد مبطل بودن دلیل میخواد

فقدت عارضها روایت سلیمان مروزی قال سالته

هم سند خرابه هم دلالت هم مخالف کتاب

سمعت یقول اذا تمزق الصائم فی الشهر الرمضان او استنشق متعمدا او شم رائحه الغلیظه او کنس بیتا فدخل فی عنقه و حلقه غبار فعلیه صوم شهرین متتابعین فان ذلک له فطر مثل الاکل والشرب و النکاح

 این چندین اشکال داره اشکال اول  مخالف است  با قرآن است و مخالف است با حدیث که خوندیم یک دوم مخالف است با سنت قطعی اسلامی که مزمزه صائم و استنشاق صائم  مستحب است همه هم فتوا میدهند مزمز کردن شخص صائم با حفظ این که توی گلوش نره استنشاخ کردن با حفظ این که تو حلقش نره مسواک کردن با حفظ اینکه  تو حلقش نره اینها  مستحب است خب

اذا تمزق الصائم

 ندارد که  مزمزه کرد که بخوره مزمزه کرد نفرمود عرض می شود که

اذا تمزق الصائم فی الشهر الرمضان او استنشق متعمدا

مزمزه و استنشاق متعمده نه خوردن آبی

او شم رائحه الغلیظه

 یک بوی غلیظی

او کنس بیتین

 همون دخان رو میگیره

و دخل فی عنقه و حلقه غبار فعلیه صوم شهرین متتباعین

 اولاً ثانیاً ثالثا یک  اشکال کافیه ولی اشکالات متعدد به طور کلی این حدیث  نابود میشه عرض می شود که اولا مخالف قرآن ثانیاً مخالف حدیث قببلیس ثالثا برخلاف ضرورت است که مزمزه کردن  و استنشاق از محرمات نیست بلکه راجحه  و رابعا مزمزه و استنشاق به قصد خوردن آب نبوده پس تعمد در مزمزه و استنشاقه تعمد در خوردن نیست خامسا چرا شما میگید کفاره س هم قضا کند هم کفاره ببینید عرض می شود که کفاره در صورتی است که عمدا صوم  را ابطال کند نه آخه تعمد  در خوردن نبوده که تعمد در مزمزه و استنشاق بوده ببینید در مزمزه و استنشاق تعمد بوده و نمیدونسته که آب میره ولی آب رفت  حالا تعمد در خوردن کرد پس پنج شش تا عرض میشود که به پنج شش تا چیز بمباران میشه  این حدیث و اگر اینها هم نبود که کافی بود که نص قرآن

فالآن باشروهن

 اولا یعنی اون حدیثی که میگوید اشکال نداره حالا

موافقه اولئ للقرآن و مخالفه ثانیه لضروره

در پنج بعد

حیث ابدس شم رائحه غلیظه مفتنه

 هیچکس نمیگه نه هیچ فقیه سنی نه هیچ شیعه  نمیگه  گلاب بو کردی مبطل پس این خلاف چندین ضرورت

و مخالفتها للقرآن مما یجعلها مرفوزتا

این هم یه بحثی بحث بعدی مربوط است به مطلب دیگری اون صفت تر ازاینه که آیا انسان جنوبا وارد فجر بشه این مبطل است یا نه قطعا مبطل نیست

اللهم شرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف قرآن العظیم و وفقنا لما تحب و ترضی و جنبنا عما لاتحب و لاترضی و سلام علیکم .