پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و هشتاد و سوم درس خارج فقه

روزه

بِسـمِ الله ألْرَحْمنِ ألْرَحيم ألْحَمْدُاللهِ ألْرَبِ ألْعالمينْ  وَ صَلِ اللهِ عَلى مُحَمّدٍ وَ عَلى آلهِ ألْطاهِرينْ

 کسانی که مورد استثنا هستند در باب صیام  شهر رمضان  بر حسب نص این آیات  دوبار سه دسته هستند

 أيامٍ مَعْدودات

فَمَنْ کانَ مِنْكُمْ مَريضاً أو  عَلی ألْسَفَر

فَعدةُ مِنْ أیامِ اُخَر وَ عَلى  ألَذينَ  يُطيغونهِ فِدْیَةُ طَعامُ ألْمِسكين

فَمَنْ تَتَبَعْ أخیراً فَهُوَ خیرٌ لَهُ وَ إن تَصومواْ  خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمونْ

البته  بعضی این باز تکرار میشه که

و من کان  مریضا 

اینکه منکم ندارد

مرحله بعدی

و من کان  مریضا او علی السفر فعده من الایام الاخر

که حکمتش هم بیان می فرماید

یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر

ما در  کان منکم مریضا

بحث می کردیم

من کان منکم یعنی

یعنی قبل از اینکه روزه رمضان واجب بشه یا روز قبل از رمضان یا روز قبل از قبل رمضان  بالاخره قبل از رمضان  این کان مریضا این کسی که مریض بوده است و حالا ایام رمضان میاد این معذور است و در اینجا  روزه بگیرد بلکه حرامه

چون فعده من ایام الاخر یعنی کتب عده من ایام الاخر است

نسبت به این آدمی که کان مریضا اونی که واجب است  عده من ایام الاخر است پس وجوب رفت استحباب هم در اینجا  معنا ندارد چون دلیل میخواد   اگر دلیل داشتیم قبول کردیم دلیل نداریم پس بنابراین استحباب هم نیست بلکه حرمته اضافتا  الا اینکه بدتر می فرماید فعده من ایام الاخر که تفاسیرشو دیروز عرض کردیم حالا سه جور است انسان به حساب مریض بودن  نسبت به صیام یه جور که مریض است واقعا حالا میخواد روزه بگیرد در حال مرض روزه گرفتن و این عسر است مرضش استمرار پیدا میکند یا  بالاتر مرضش  بیشتر می شود و هر دو عسر است چنانچه بعدا فرماید

یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر

اینجا روزه حرام میشه گاهی اوقات نخیر انسان مریض نیست و لکن وضع مزاجی او جوری است که اگر روزه بگیرد مریض میشود یا قطعا مریض میشود یا خوفی ست که در انسان عسر ایجاد میکند چون عسر یا بدنی ست یا روحی ست عسر بدنی این است که بداند مریض میشود عسر روحی این است که این به طور عقلایی میبیند درصد مریض شدن زیادتر است از درصد مریض نشدن یا بدتر نشدن این هم عسره  ما از عسر همه استفاده ها را می کنیم اگر روزه گرفتن از برای انسان عسر باشد یا عسر ایجاد کند یا عسر انسان را شدیدتر کند چه  از نظر جسمی و مزاجی و چه از نظر روحی که خوف مریض شدن و خوف بقاء مرض یا اشتداد مرض است در تمام  این صور  مرض نقش داره حالا اگر انسان از مرض برخاسته  یه چند روزیست که مرضش خوب شده و لکن باید استمرار پیدا کند در حالی که این نقاهت دارد در حالی که از مرض بلند شده باید استمرار پیدا کند وضع  غذایی او که اگر وضع غذایی او  درست استمرار پیدا نکند مبطلای به صوم بشود اون مرض عود میکند یا همون عود میکند یا بدتر میشود یا چه اینجام علی مرض است

من کان منکم مریضا

 کان مریضا نیست چرا کان مریضا فقط این مرض  نیستش که انسانی که دارای چنین حالتی است اگر روزه بگیرد مریض میشود پس از حالا هم مریض است از حالا هم مریضه پس چه حالا مریض نیست اما  روزه بگیرد مریض میشود یا حالا مریض است روزه بگیرد مرض ادامه پیدا می کند یا حالا مریض است یا نیست اگر روزه بگیرد مرض بیشتر میشود از گذشته بیشتر میشود یا ادامه پیدا میکند این مرض موجب است که  روزه بر انسان حرام  بشه در اینجا عجیب است که فقهای سنی مخصوصا  در اینجا حرف عجیبی دارند اینجا خیالاتی در باب من کان منکم مریضا  شده یک اصل مرض مناطه و لذا ابن سیرین روز رمضان بود رفتند نزد او دیدن داره میخوره گفتند چرا میخوری گفت مریضم گفتند چته گفت انگشتم درد میکنه آخه اینه

من کان منکم  مریضا

 هر مرضی اگر انسان بگد  هر مرضی خود این مرضه خود این فکر و خود این خیال مرضه برای اینکه خداوند بعدا در آیه بعدی می فرماید که

یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر

 عرض میشود که این یک بعد اون  طرفی بعد  دوم کسی اینطور خیال کند بگد که الان باید مریض باشه الان مریض  باشه و اگر روزه بگیرد مرض شدید تر میشود یا استمرار پیدا میکند اما اگر الان مریض نیست و لو نقاهت دارد و میداند که بعدا مریض خواهد شد با این وجود نخیر اشکال ندارد که این هم غلطه این هم خودش مرضه اون مرضی که موجب عسر است که

یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر

و این در باب تیمم هم آمده

و ان کنتم مرضی او علی السفر او لا مستوی النساء فلن تجد ماءاً فتیمم سعیدا طیبا

 مرض و سفر رو آورده چرا برای اینکه در حال مرض است که انسان معمولاً معذور است از استعمال آب چرا برای اینکه ضرر دارد که بحثش قبلا کردیم در آیه مائده  و در حال سفر است که انسان نوعا آب گیر نمیاره پس آب باشد اما برای من ضرر دارد مریضم

ان کنتم مرضی

 آب نباشد

کنتم علی السفر او لا مستوی النساء فتیمم سعیدا طیبا

پس تیمم در عدم وجود ماء نیست در این که انسان نتواند آب رو استعمال کند نتواند یا به حساب مرض است یا آب هست  نمی تواند بخرد یا آب  نیست به حساب سفر است پس اینکه مرض و سفر را در آیه

طهاره ثلاثه آورده اند نه مرض هر مرضی باشد  ممکن است انسان یه مرضی دارد که با این مرض خود را شستشو دهد بهتر است این که دیگه مانع از غسل وضو نیست ممکن است انسان در سفری  باشد که در اون سفر آب از خونه ش هم بیشتر است در هواپیما سفر میشی در آنجا آب هر چی بخوای هست پس اینجوری نیس  که هر مرضی و هر سفری انسان رو منتقل کند از طهارت مائی به طهارت ترابی اون مرضی که مانع است از استفاده ماء اون  سفری که مانع است از استفاده ما

مرض مانع به حساب مرض است که ضرر دارد سفر مانع به حساب این است که آب وجود ندارد و الا اگر در سفر آب بود و در مرض استفاده آب ضرر نداشت در اینجا

من کان منکم مریضا او علی السفر فعده

 در اینجا نخواهد بود و در اینجا

ان کنتم مرضی او علی السفر او لا مستوی النساء   نخواهد بود پس  صرف مرض به ماه و روز نیست من از این جوری ۲۰۲۰

 حالا سوال آدمی سالم روزه م بگیرد چیزی نمیشه هر چیم روزه بگیره هیچی نمیشه صوم وصال هم بگیره مثلا که حرامه اینم طوری نیست و لکن   این آدم عمدا  خود را مریض میکند عمدا  برای خودش نقاهت و ضعف ایجاد می کند که نمی تواند روزه بگیرد این

من کان منکم مریضا نیست

 این کان اتوماتیک یست نه کان به جعل شما اگر انسان مریض بود نه اینکه خود خویشتن را مریض کرد مث آدم مستفیض اگر آدم می تواند برود حج باید برود اگر توان خود را از دست داد چی  اگر آدم توان خود را عمدا از دست داد اون متسکئا باید بره در صورتی که اضطرار از جای دیگه بیاد به اختیار خود انسان نباشد مطلبی است اما اگر انسان خود خویشتن را مضطر کرد خود خویشتن را مریض کرد خود خویشتن را عرض می سود که معذور  کرد در اینجا روزه رو باید بگیره منتها چه جوری اینطور کسی خود سبب مرض خود شد و سیما به حساب اینکه من مریض بشم که روزه بگیرم حرام باشه اگر خود موجب مرض خود شد در اینجا چیه در اینجا هم  روزه گرفتن واجب است هم روزه گرفتن حرام است جمعش  چه جوره روزه گرفتن واجب است چون من کان منکم مریضا نیست روزه گرفتن حرام است چون ضرر براش داره پس چه کنه این آدم در دوران امر بین اهم و مهم قرار خواهد  گرفت اهم  حفظ مزاج است مهم روزه گرفتن است ترجیح می دهد اهم را بر مهم و لکن این اهم که روزه نگرفتن است واجب است و مهم ه که روزه نگرفتن است واجب است دوران امر بین اهم و مهم است در اینجا اوجب را مقدم می دارد که روزه نمیگیره ولی بعد باید قضا بگیره روزه  نگرفتن حرام قضا گرفتن واجب این غیر از کسی ست که من کان منکم مریضا  به طبیعت حال  اگر کسی خود مقصر نیست این آدمی که  متعمد است در مریض شدن چندتا گناه کرده یک خود را مریض کرده دو جلوی روزه گرفتن رو گرفته  حالا این آدمی  که خویشتن را مریض کرده است

من کان منکم مریضا نبوده خود خویشتن را مریض کرده است  روزه بگیرد یا نگیرد مثل آدمی که خود خویشتن را مضطر کرده است به اکل اگر اکل  نکند میمیرد اگر بکند حرام است چون

مضطرورتا نیست در اینجا

 در اینجا دوران امر بین محرمین منتها یک محرم قویتره دوران است بین خوردن گوشت خوک که حرام است چون خود خویشتن را مضطر کرده یا نخورد بمیرد در اینجا البته اون محرم اهم مقدمه اوجب است بر او برای حفظ جان خود از گوشت خوک بخورد ولی این گوشت خوک خوردن هم حرام است در اینجا کسی که خود خویشتن را مریض کرده است عمدا خود را مریض کرده است در اینجا اگر روزه بگیرد مرض  شدید تر میشه یا استمرار  پیدا میکنه پس این روزه حرامه اگرم روزه نگیره حرامه  گرفتن روزه حرام است نگرفتنش هم حرامه منتها کدوم حرام مقدمه اینجا  دوران امر  بین اهم و مهمه حفظ مضاج که مرض زیادتر نشود استمرار پیدا نکند اهم است از گرفتن روزه پس در اینجا هم باید بعدا قضا بگیره هم حالا که  روزه را افطار می کند در افطار کردن روزه  کار حرام انجام داده چرا  برای اینکه من کان منکم مریضا نیست  این در بعد مریض او علی السفر در حالیکه او من یسافر او علی السفر یعنی کان علی السفر یعنی چی یعنی در ماه رمضان در حال سفر است حالا ما کاری به اون بعد ابعاد مختلف سفر نداریم در حالی که رمضان آمده است این در حال سفر است کدام سفر اون سفری که ماحصله بعداً خواهم فرمود اگر در سفری ست که در این سفر اگر بخواهد روزه بگیرد عسر است فوق الحرج است ضرر است در این صورت

فعده من ایام الاخر

 اما حق ندارد که انسان در روز رمضان که در حضر است سفری را انشا کند سفری را برود که در این سفر روزه بر اون عسره این حرامه دو بعدی حرامه به دو دلیل حرامه یک دلیل اونی که در اینجا مستثنا است

کان علی السفر است نه

سفر کند در رمضان بله اگر سفر کردن در رمضان واجب اهم است و روزه گرفتن واجب مهم این سفری که در رمضان  میکند سفری که روزه را بر او حرام می کند عسر است اما این سفر اهم است از وجوب روزه بسم الله اهم در کجاست در جایی که همونطوری که این روزه شما که در حضرت واجب است مهمتر از او این سفر شما واجب است ولی یک واجبیست که اوجب وجوب صومه مربوط است به از طریق دلیل شریعت  واجبی ست که  مثلا جهاد جهاد است که واجب است انسان برود یا  بسیج عمومی ست یا هرچه جهادی ست  که واجب است انسان بره و وجوب این جهاد که وجوب عمومی و نوعی ست  از وجوب صوم اهم اما این سفر جهادی جوری است که روزه درش عسر  میشود در اینجا خوب تقدم اهم بر مهم اما سفر می کنم تفریح کنم سفر میکنم تجارت کنم  سفر می کنم خاله م رو ببینم  سفر می کنم اینکه واجب نیست که اگر هم واجب باشد باید اوجب از صوم باشد کما اینکه در باب صلاه  اینطوره از کل واجبات فرعی اسلام واجبتر است در صورتی که  این صلات  از کمش و یا از کیفش می خواهیم که واجب اهمی در کار باشد  آیا اهم این است که اگر انسان سفر کرد که در این سفر خطری ندارد و ضرری ندارد انسان دو رکعت نماز بندازد خب اینجا دوران ان بین مهم و اهم شد معاذ الله خدا سرش نمیشه که  مهم را بر اهم مقدم داشته یا چی رو بر چی مقدم داشته   این صلات  که چهار  رکعت  صلات واجب است و اوجب  من کل احکام  فرعی است دو رکعت رو بنداز چون هشت فرسخ رفتی آیا چون اهم است این چون چیه که اهم است آیا در این هشت فرسخ رفتن یا  یک روز رفتن یا همه کره زمین گشتن  در این سفری  که می کنید آیا یک وجوبی برای شما ایجاد می شود که از وجوب دو رکعت از چهار رکعت نماز مهمتر است این وجوب چیه تعب است هرج است تعب باشد هرج  باشد هرچه میخواهد باشد مگر در اون زمینه ای  که آیه نسا بیان می کند

و اذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلاه

برای حفظ جان برای حفظ جان من چند رکعت نماز نمودم اما برای سفر کردن اینجا اهم در کار است اصلا مهم است تا اهم باشد مهم هم نیست یعنی شما برای شما خطر ایجاد می شود ضرر ایجاد میشود که اون ضرر و اون خطر مهمتر است از وجوب حفظ رکعات نماز هرگز چنین چیزی برای انسان حاصل نمیشه مگر در اون جنگ خاصی که جماعت میخونند اگر جماعت بخونند همه بخونند خطر برای همه است دسته دسته می کنند و دسته دسته اگر بخواهند که همه نماز را بخوانند اون خطرات ایجاد میشه در این  باب هم همینطوره  در باب صوم

من کان منکم مریضا او علی السفر

 اولاً ثانیا سفر هر چه هست حالا بر میگردیم اولا علی سفر باید باشه اما اگر علی سفر نیست روز رمضان است حالا میخواد مسافرت کنه  بره قم  زیارت کنه بره مشهد شد چه بکنه همون سفری که عذر میاره این علی سفر که نیست اینکه علی سفر نبود در کتب  باقی است

یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام

 این داخل اون باقی است دیگه  باید استثنا بشه استثنا علی سفر شد اینکه  علی سفر نیست این اولا بعدا  دلیل دوم

فمن شهد منکم الشهر فالیصمه

دقت بفرمایید ببینید

شهر الرمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فالیصمه

 شهر چیه  شهر ماه آسمان که نیست خود رمضانه شهد یعنی چی شهد در مقابل  سافره در مقابل مرض که نیست در مقابل سفره یک شهود داریم یک سفر داریم کسی که مسافر نیست شاهد است یعنی در وطن خودش حاضر است

فمن شهد منکم الشهر فالیصمه

اینجا  استثنا هم هست  در رجوع ضمیر به غیر استثنا هم  معنی نداره چرا ببینید  مراد از این الشهر در بعد اول چیست تا در بعد دوم برسیم در بعد اول الشهر  یعنی چه آیا الشهر  یعنی کل رمضان پس اینطور میشه اگر کسی کل  رمضان را حاضر است

فالیصمه

کی بعد رمضان میشه دیگه ان جا الزید فاکرمه بعد از مجی اکرام دیگه مگه جزا بعد از فعل شرط نیست اینجا اگر مراد از شهر کل رمضان هست باید کل رمضان حاضر باشد تا بعد از گذاشتن کل رمضان

فالیصمه

 این که غلط است که این درسته پس الشهر صدق رمضان کردن است یعنی  روز اول یا دوم یا هر چندم رمضان که شما حاضرید در اینجا واجب است که این روز را روزه بگیرید منتها ه  به چی برمیگرده ه به کل شهر برمیگرده خب

فمن شهد منکم الشهر

که شهود شهر اینجا کل شهر نیست بعد  شهر و لکن

فالیصمه  ه  به کل شهر برمیگرده استخدامه یعنی چی شهر ماه ببینید ماه رمضان در لفظ  شهر از باب دقت کنید از باب

فمن شهد منکم الشهر

این کل شهر نیست صدق روز رمضان است اونوقت

فالیصمه  ه 

به چی برمیگرده به کل کل شهر  برمیگرده استخدام نه اینکه هر روزی که حاضر است همون روز جون شهر که هر روز نیست شهر کل شهر خود شهر کل شهره این رو دقت کنید گوش کنید توجه کنید چه عرض می کنم

فمن شهد منکم الشهر

 الشهر این یا کل ماه هست یا بعض از ماه است اگر کل ماه است که دروغه چرا برای اینکه هر کس کل سی روز ماه رمضان حاضر بود پس روزه بگیرد کی بعد از رمضان پس کل در اینجا مرا ده مراد بعده یعنی

ما صدق علیه الرمضان

 روز که صدق می کند مثلا اول روز اول که من حاضرم در وطنم خودم این شهد است

فالیصمه

 به همون یک روز برمیگرده نه به کل شهر برمیگرده چرا برای که شکل شهر شهره شهر مگه  کل شهر نیست اگه گفتن یک ماه  یعنی یک ماهه یا نه یک ماه یعنی یک ماه روز اول حاضره شب سفر کنه شب سفر کنه ببینید شهر رمضان به حساب وجوب روزه ما چرا راه دور بریم ببینید توجه کنید شما اصولا شهر هر جا بریم الشهر یعنی ماه یک ماه ماه ماه یعنی چه ماه یعنی یک روز یعنی دو روز یعنی سه روز نه  ماه یعنی همه روز درسته  ماه در این

فمن شهد

 چرا لفظ شهر  را از کل شهر برداشتیم چون غلط بود دیگه برای اینکه اگر

فمن شهد منکم الشهر

یعنی اگر کسی تمام ماه را حاضر بود

فالیصمه

 یعنی کی بعد از ماه روزه بگیرد این که غلط بود چون غلط بود این  قرینه قطعیه ست برای اینکه شهر در

فمن شهد

چیه صدق رمضانه  در روز رمضان اما در

فالیصمه

چی در این ضمیر این  ضمیر

فالیصمه

  که برمیگرده به شهر به بعد شهر باید برگرده چرا به کل شهر این استخدامه منتها استخدام حقیقی ما یه استخدام مجازی داریم یه استخدام حقیقی استخدام گاه اول حقیقت است بعد  مجازه گاه اول مجازه بعد حقیقته گاه هردو مجازه گاه هر دو حقیقته  در راجع و مرجع

اگر زید آمد بزن تو سرش نیامده بزن تو سرش باید بیاد بزنم تو سرش اگر زید آمد بهش پلو بده نیومده پلو بدم  ما داریم اگر صحبت می کنیم عزیزم اگر این که اگر نیست که باز تکرار می کنید که شما پس گوش بدید شما  درست  توجه کنید شما اینجا اگر داره میگه اگر کسی حاضر باشد در وطن خودش در ماه رمضان روزه بگیرد مراد از شهر در شهد  چیست در فلیصمه چیست فرق میکنه مراد از شهر در شهد  کل ماه نمیتونه باشه چرا برای اینکه اجر کسی تمام رمضان را در وطن بود پس روزه بگیرد کی بعد جزا بعد از فعله دیگه این  که غلطه یعنی اگر کسی  تمام رمضان را در وطنش بود رمضان روزه نگیره در وطن بعد  رمضان روزه بگیره اینکه قطعا نیست پس

فمن شهد منکم الشهر

 کل ماه نیست یعنی  مجازه یعنی حقیقت نیست یعنی قطعاً مجازا مراد از ماه در اینجا چیه یک روز که شما در وطن هستید اینه اما

فالیصمه

 ضمیر ه   به شهر به معنای مجازی برمیگرده یا به معنای حقیقی درست  توجه کنید شما

فالیصمه

 این ضمیر ه  به الشهر به معنای مجازی که یک روز است برمیگردد یا به معنای حقیقی که کلا معنای حقیقی دیگه چرا اینجا مجاز کنیم در اونجا  قرینه قطعی داشتیم که مراد از الشهر به عنوان شهد که حاضره یک روز هر روز هر روز اما

فالیصمه

یعنی این ضمیر فالیصمه برمیگرده به الشهر کله نتیجه البته این یه دلیله دلیل دیگه هم ما داریم  پس اگر کسی هر روز از رمضان را حاضر بود در وطن همه روزها را باید روزه بگیره نه همون روز رو اگر یک روز حاضر بود در وطن مثل اینکه بگن اگر شما یک روز آمدی در خانه من باید ده روز بمانید اینجا اگر شما یک روز در رمضان  حاضر بودی در وطن باید همه رمضان را روزه بگیرید حالا که باید همه  رمضان را روزه بگیرم پس مریض کردن خود حرام  سفر کردنی که موجب نقض صوم است حرام  حرام است مریض کردن خود حرام است سفر کردن خود کما اینکه حرام است روزه نگرفتن خود در سه بعد حرام شما که در روز رمضان حاضرید باید روزه بگیری یک دو نباید خود را مریض کنید که مانع روزه است سه نباید سفری کنید که مزاحم روزه است  در هر سه  بعد

فمن شهد منکم الشهر فالیصمه

خوب این مطلب اول که از دو جا استفاده کردیم خوب از جای سوم استفاده می کنیم وقتی که بر من واجب است در وقت موسم حج حج بروم از حالا باید آماده شم اگر حالا آمادگی دارم از بین نبرم اگر آمادگی ندارم آماده کنم تا چه رسد  اگر من آماده هستم از نظر استطاعت آمادگی رو از بین ببرم  میشه نه  چرا برای اینکه در وقت خودش واجب است که من هستم در اینجا مگر واجب نیست بر من روز رمضان را به عنوان اصلی به عنوان کلی روزه بگیرم چرا باید آنچه این واجب  را کمک می کند انجام دهم آنچه واجب رو به زمین میزند ترک کنم یکی از چیزهایی که واجب به زمین می زند من خود را مریض کنم دو سفری بکنم که مزاحم جواز روزه است پس

من شهد منکم الشهر فالیصمه

 یک باب باب دیگر

من جان منکم مریضا او علی السفر

در حال سفر است سوال چه سفری همون افراط و تفریط  و حد معتدل که در مرض بود در اینجا هست بعد میگد که صدق سفر کنه بعضی سنیا میگن که صدق سفر کنه اینا افراط و تفریط کردند صرفاً صدق  کند که سفر کرد ولو فرض کنید که از تهران رفت شاه عبدالعظیم سفر کرد اینجا استثناست اصلا حرامه کسی که از تهران میره شاه عبدالعظیم سفره دیگه  این حرام است روزه بگیره این یک جور دیگه میگد اصلا سفر هیچ سفر وجوب روزه را از بین نمیبرد کلا میگیم خلاف نص دارید حرف میزنید و لکن  یک تبیینی در اینجا هست که آیا محور اصلی در حرمت روزه برای مریض چیست تا ببینیم برای مسافر چیه برای مریض مرض است برای  مسافر چی سفر است آیا سفر من حیث هو هو  وجوب صوم  را مبدل به حرمت صوم می کند در باب طهارت صلات چی بود در باب طهارت صلات

ان کنتم مرضی او علی السفر او لا مستوی النساء

آیا هر مرضی بود و لو مرضی که آب براش خوبه  یا هر سفری بود و لو سفری که درش آب هست نه مرضی که آب براش مضره  سفری که آب نیست در اینجا هم همینطور

و ان کنتم مرضی او علی السفر

در اونجا

ومن کان منکم مریضا او علی السفر

چه سفری اون سفری که نسخه دوم مرض است همونطوری که مرض موجب عسر است و روزه را حرام میکند اون سفری هم که موجب عسر است و روزه  رو حرام میکند اون  سفری هم موجب عسر است و روزه را حرام می کند نه هر سفری نه هشت فرسخ است نه مسیرت الیوم است نه دور کره زمین گشتن است  بلکه یک محور در کاره و اون یک محور حرج چرا خداوند سه بعدی کرده است در اینجا در آیه  بعدی ملاحظه بفرمایید در حال سفری که موجب عسر حالا عرض می کنم توجه بفرمایید شما

شهر الرمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فالیصمه و من کان منکم مریضا او علی السفر فعده من الایام الاخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر

علت بیان شد اگر علت بیان نمی شد آدم صدق می کرد که سفر آقا توی قم هم شما سوار اتوبوس میشید از این ور میرید اونور شما مسافرید تو اتوبوس یا نه پس روزه رو نگیرید پس صرف سفر نیست صرف اینکه از خونه بیرون بری جایی نیستش کم باشد زیاد باشد از شهر خارج می شوید خارج نمی شوید علت رو بیان کرده خوب چرا اول گفتید

من کان منکم مریضا او علی السفر

 و چرا حالا میگید

من کان منکم مریضا او علی السفر

آیا این مرض و این سفر به چه حساب است که روزه رو حرام میکنه نه این که از وجوب میندازه گاه  واجب است گاه حرام است راجح است همانطور که روزه را حرام میکند سفر هم دارد روزه را حرام می کند چند تا سوال در اینجا روزه واجب معلوم روزه از واجبات درجه دوم اسلام است بعد از صلات اینکه روزه از واجبات درجه دوم اسلام است بعد از صلات اگر اهمی در پیش آمد روزه را ما نمی گیریم برابری پیشامد مطلبی نیست پایین تر پیش آمد که واجب هست  باز اون خراب اگر پایین تری پیش آمد که واجب هم نیست انسان سفر میکنه از  اینجا میره تهران یک ساعت و نیم در ماشین عرض میشود که ایا برمیگرده یا برنمیگرده آیا در این سفر یه چیزه واجبی  ترک می شود اگر من روزه  رو بگیرم واجب حفظ جان کسی منو نمیکشه واجب  حفظ از کسالت مریض نیستم واجب مریض نشدن مریض نمیشوم چه واجبیست در اینجا آیا می شود غیر واجب واجب را بذارد کنار آخه خیلی عجیبه ها این سوال رو از همه علمای اسلام ما میکنیم آقا هر واجبی هر واجبی رو کنار نمیزنه واجبی که برابر با واجبه دیگر است خب  مخیره  واجبی که  اهم از  واجب  دیگر مقدم اما اون جایی که واجبی اصلاً در کار نیست شما که مسافرت هستید ضرر نمیکنید خطر نمی کنید مرض پیدا نمی کنید شدید نمی شود بلکه در هواپیما سوار میشید میگید سوریه دو ساعته هی میخورید میخوری هی  میخورید در اونجا نماز رو کم کن برای اینکه سفر کردی  یا روزه رو نگیر آقا تو هواپیما شما راحت تر  از اتاق خودتونید بهتر می خوابید بهتر استراحت دارید چه  واحبی پیش آمد  اگر شما روزه را در سفر هر سفری  بگیرید اون واجب اهم به زمین میخورد واجب برابرم نیست واجب پایین تر نیست چی رو شنا ترک کردید اگر روزه بگیرید اگر من میرم تهران و بر میگردم روزه رو بگیرم این روزه  واجب گرفتم در گرفتن این واجب کدام واجب مهم تر از بین رفت حفظ جان بود چه از بین رفت و لذا قرآن شریف تبعین می کند می فرماید که

یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر

سه بعد از دو در اینجا ذکر شده یک  خداوند در تکالیف از شما آسان می خواهد یعنی اراده واجب ما یک اراده واجبه داریم یک اراده راجحه داریم یک لا یرید که عرض  میشود که اراده سلب است اراده قطعی سلبی قطعی ایجابی

یرید الله بکم الیسر

یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام

اراده قطعی سلبی در اینجا که عسر است خطر است ضرر است  چه هست چه هست و یک اراده راجحه ایجابی ست

و علی الذین یطیغونه فدیه طعام المسکین

فمن تتبع اخیرا فهو خیر له

و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون

خوب این در چند بعد ما اینجا بحث داریم بعد اول کدام واجبی است که واجب است یا اوجب است از  صوم مه صوم را حرام می کند حتی در سفر صوم را حرام می کند در سفر چه  قضیه پیش آمده است که صوم  را حرام می کند خدا قاعده  که به ما  یاد داده خودش به هم میزند مرجوح را بر راجح  مقدم میدارد این یک دوم مگر میشود گفت که خداوند مفضول قطعی را بر فاضل قطعی مقدم می دارد یک از دو بیشتر است کافر از مومن بهتر است ایمانش کمتره از ایمانش بالاتر بهتر است این اصلا نمیشه این مطلب عقلیه  گذشته از شهر عقلیه حالا راجع به

علی الذین یطیغونه

کسی که نه در یسر است نه در عسر نه به آسانی روز می گیرد و نه در عسر است که اگر روزه بگیره خطره  بینابین یعنی تمام نیروی خود را اطاقه معنیش اینه اطاقه یا از طوقه کسی که طوق افتاده داره خفش میکنه ولی خفش نکرده ها داره خفه میشه ولی هنوز داره خفه میشه کارو انجام میده ولی خفه نشد که این صد درصد نیروی خود را انجام میده کسی که صد درصد توان خود را باید انجام بدهد تا روزه بگیره اما نه عطش نه اکل نه چه اینها خطری ضرری ایجاد مرضی ادقائ مرضی اینا نیست اصلا نیست ولی گرسنه میشه طاقتش طاق میشه ساده ش کسی که طاقتش طاق می شود بدون خطر وبدون ضرر در روزه اینجا علی ش عوض میشه

کتب علیکم الصیام

عوض میشه

و علی الذین یطیغونه فدیه طعام المسکین

بسم الله  واجب نیست حالا که واجب نیست جایز هم  نیست آخه در بالا جایز هم نبود کسی که مریض است یا  سفری که خطر است اگر روزه بگیرد حرام است آیا اینجا هم وجوب که رفت حرمت میاد نخیر

فمن تتبع اخیرا

قاعده کلی چه اینجا چه اونجا

من تتبع اخیرا

خود روزه اصلا خیر است یا نه بله خیری ست که واجب است اونجا واجب نیست آیا اینجا خیری که واجب نیست خیر راجح هست یا نه بله

فمن تتبع اخیرا فهو خیر له

یکیش همینه این آدمی که مطیق است اگر به زحمت بیاندازد خود را و  روزه بگیرد این خیر است بعد  برا اینکه بیشتر ما بفهمیم که این قاعده اینجارو میگیره

و ان تصوموا خیر لکم

کی همه رو میگیره آخه سه دسته بودند یک اونی که واجب بود اونی که واجب است بگیره نگیره هم بد نیست یا نه اون کسی که

من کان منکم مریضا او علی السفر

که عسر بود  که خطر بود که ضرر بود روزه گرفتن پس برا اون هم بهتره مخاطبین اولی ها نیستند دومی هام  نیستند سومین هستند ما سه مخاطب داریم یک مخاطب که باید روزه بگیره مخاطب دوم کسی ست که روزه براش حرامه

من کان منکم مریضا او علی السفر فعده

 روزه بگیره خیره بابا ابن که روزه نگیر روزه بگیره خیره حرام است روزه بگیره پس

و ان تصوموا خیر لکم

این

و علی الذین یطیغونه

ست اون دسته ای که طاقتشون طاق میشه اگه روزه بگیرن اگه روزه بگیرند بهتر است

و من تتبع اخیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون

در جای دیگر هم

و من تتبع اخیرا فان الله شاکر علیم

حالا یه سوال پیش میاد آقا این پیرمرد این پیرزن این ضعیفی که  اگر روزه بگیره نزدیک جونش بالا بیاد خطر نیست ضرر نیست این براش روزه بهتر است اما کسی که چهار فرسخ  بره چهار فرسخ بیاد با ماشینش ده  دقیقه بره ده دقیقه بیاد ایشون روزه رو واجب است بخوره اون آقا که جونش داره  بالا میاد خطر نداره راجح است و مستحب است روزه بگیره اما اون آقایی که  یا اون خانمی که هر کسی که مکلفه که سفری میکند چهار فرسخ یا هشت فرسخ یا صد فرسخ یا صد هزار فرسخ سوار هواپیماست میره واشنگتن اون که سوار هواپیما ست میره واشنگتن ده پونزده  ساعت تو راه هست این نه عسری دارد نه  حرجی دارد نه مرجی دارد چیزی ندارد حالا اگر حرج داشت خوب رجحان داشت روزه این آدم عسر و خطر ندارد این آدم واجب است روزه را بخورد واجب است قلدری خوب میتواند روزه بگیرد چون سفر کرده روزه بخوره و حرام هست روزه رو بگیره اما کسی که جونش داره بالا میاد روزه بگیرد

و علی الذین یطیغونه فدیه طعام المسکین

این راجح است ما چنین شرعی رو قبول نداریم  آقایون حساب کرده فتوا بدین فقهای سنی فقهای شیعه حساب کرده فتوا بدین چرا چشمتون رو هم میذارید  دقت کنید در  خود آیات ما که بر کرسی تشریع نشسته‌ایم ما که نمیخوام جعل  حکم کنیم قرآن میگد که

یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر

یعنی السفر المعاصر  المرض المعاصر

 نه هر مرضی اگر پرخوری مریضه نه اینکه انگشتش درد میکنه مثل ابن سیرین که روزه رو خورد آدمی که از بس خورده از پرخوری داره نفسش بالا میاد داره جونش بالا میاد میگه نخیر روزه نگیر بازم بخور این که میمیره که باید دوبله صوم باشه یکی بهداشتی یکی عرض می شود که شرعی پس صرف مرض نیست اون سفری که معاصره است اون مرضی که معاصر است که عسر خطر است حرج خطر نیست یسر نه  خطر است نه حرج این سه بعدیه تتمه ای دارد مطالب صوم که  فردا اگر زنده موندیم عرض می کنیم

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحب و ترضی و جنبنا عما لا تحبه و لا ترضی و سلام علیکم .