جلسه بیست و سوم درس خارج فقه

ادلّه‌ی فقه (عصمت علمی با قرآن)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

استمرار بحث در سایه و پایه آیه اعتصام است. از آیه اعتصام مطلبی را که از کل آیات برهان و بیان للناس و تبیان و نور و حجت بالغه استفاده می شود به خوبی استفاده می کنیم که قرآن نور مطلق است، برهان مطلق است، حجت بالغه مطلقه الهیه است. هیچ گونه قصور و تقصیری نه در دلالت و نه در مدلول قرآن در بعد کلی زمان الی یوم القیامه وجود ندارد.

فعلا مزج بحثین، چون آیه اعتصام هم دلالت بر عدم تحریف دارد و هم دلالت دارد بر اینکه قرآن بیان معصوم کافی ست و هم دلالت دارد که قرآن عاصم است که در عاصمیت قرآن دیروز مقداری بحث کردیم باز هم عرض می کنیم. سوال، چی شد که بعضی از علمای گذشته که ظاهرا یکی بیشتر نیست، چه شد که بعضی از علمای گذشته این عبارت رو گفتند که القرآن ظنی الدلاله و قطعی السند و الحدیث قطعی السند و ظنی الدلاله؟ چه شد که دیگران نگفتند و چه شد که صاحب معالم که در معالم نوشته است تقریبا همگان قبول کرده اند؟

تتمه سوال و حال اینکه این ادعا هیچ گونه دلیلی ندارد عقلا، علما، کتابا، سنتا، بلکه صدها آیه قرآن و تواتر احادیث دلالت دارد بر اینکه قرآن در روشن بیانی، بالاترین بیان روشن است که در اعلای مراتب اعجاز است. باید گفت این گرفتاری است از برای مسلمان ها، مخصوصا مسلمان هایی که بدون توجه و بدون دلیل مطلبی را می پذیرند. چرا می پذیرند؟ قبلا عرض کردم تکرار نمی کنم.

حالا این حرف که قرآن ظنی الدلاله است و تا آخرش که بحث ما در جمله اولاست، استدلال براش به چیزی نشده ولکن احیانا آیاتی در قرآن هست که اگر گوینده این حرف اهل قرآن بود استدلال می کرد پس اهل قرآن نیست. صاحب معالم اهل اصول و فقه بود اهل قرآن نبود. اهل قرآن بود این حرف رو نمی زد. ولکن اگرم تا اندازه مختصر کم رنگی اهل قرآن باشد مثل بعضیا که امروز هستند و داعیه دارند، استدلال به آیاتی می کردند.

صفحه ۲۷۲ قرآن را باز کنید و صفحه عرض می شود که ۲۷۳، سوره مبارکه نحل آیه ۴۴ و آیه ۶۴. آیه ۴۴، قبل از ۴۴ و ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ﴾ [نحل: آیه ۴۳] بحث سر این است که اهل کتاب در حال انکار بودند که قرآن وحی است، در جواب اون ها ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ  فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ [نحل: آیه ۴۳].

کسانی که علمای وحی ها و کتاب های آسمانی گذشته هستند، علما و عملا مورد اعتماد هستند، ازشون سوال کنید آیا گذشته از قرآن و رسول قرآن، اصحاب وحی ای بوده اند یا نبوده اند؟ ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ﴾ [نحل: آیه ۴۴] اهل الذکر درست است مصداق اعلی و اجلاش رسول و ائمه اهل بیت (ع) اما مصادیق دیگری هم تحت الشعاع دارد. به دلیل ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ﴾ [نحل: آیه ۴۴].

قرآن بینه است، قرآن زبوری من الزبر است ولکن ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ﴾ [نحل: آیه ۴۴] کل کتاب های آسمانی و کل وحی ها را شامل است. بعد آیه مورد جمله مورد نظر ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾ [نحل: آیه ۴۴] بعضی از برادران که سر در قرآن دارند نصف آیه رو توجه کردند و نصف آیه رو توجه نکردند و این نصف آیه به اون ها خیالونده است که قرآن را باید پیغمبر بیان کند. اگر پیغمبر بیان نکند قرآن بیان نیست ولکن دو اشکال بر این مطلب حداقل وارد است.

اشکال اول، بحث سر کل قرآن نیست ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾ ناس یهود، ناس نصاری، ناس اهل کتاب چون بحث سر اون هاست. در اینکه برای یهودیان، اهل ملت تورات و اهل ملت انجیل بیان کنید که تورات و انجیل هم وحی شده است بر پیغمبران بزرگواری مثل موسی و عیسی و ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾ [نحل: آیه ۴۴] ﴿وَمَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾ در تورات تحریف شده، ﴿وَمَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾ در انجیل تحریف شده، تحریف اصلی شده، تحریف احکامی شده، تحریف بشاراتی شده، آیا کتاب وحی ای که بعد از تورات و انجیل نازل شده است مبین تحریفات هست یا نه؟ بله ﴿تُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾ نه لتبین المسلمون ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾ [نحل: آیه ۴۴].

مثلا در سوره مبارکه ق، از جمله تبین هاست، در تورات صرف تکوین دارد که خداوند آسمانها و زمین را در ۶ روز آفرید و روز شنبه خسته شد رفت استراحت کرد. خب این ﴿مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾ نیست، این تحریفه، این اضافه است. در قرآن سوره ق می فرماید که ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ﴾ [ق: آیه ۳۸] این بیان میخواد؟ این خودش بیانه. بیان لازم داره؟ سماوات سماواته، ارض ارضه، ما ماست، مسنا مسناست، من لغوب من لغوب. آسمان ها و زمین را محققا آفریدیم و محققا خسته هم نشدیم این دلیل می خواد؟ این اولا.

آیه دومش هم همینطوره که بعد خواهیم خوند، عین همینه. مطلب دوم، اگر گفته شود ما در ظلمات و تاریکی های صحراها در شب، نور افکنی به فلان شخص دادیم که ظلمات را از بین ببرد و روشن کند یعنی چه؟ یعنی اضافه بر نور افکن خود آقا هم نوره؟ خود آقا هم نوره؟ نخیر، به این آقایی که مورد اطمینان هست ما نور افکنی دادیم که خاموش نمی کند، منحرف نمی کند، نور افکن را آنگونه که هست نور فشانی کند. (لتبوأ لناس عن الظلمات) یعنی خودتم ضوئی؟ نخیر، تو چون مورد اعتمادی، عاقلی، ضوء رو کم نمی کنی، منحرف نمیکنی.

اینجام ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾ اگر هم ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾ کل قرآن باشد، خداوند قرآن را به پیغمبر فرستاد که بیان کند از برای مردم، (09:35) برای خودت.

سوم، آیا بیان خود پیغمبر رساتر است یا پیام خدا یا مساوی اند؟ معلوم است بیان خدا. پس بیان خدا را، این نور افکن مطلق وسیع را روشن کنید در طول تاریخ، در طول زمان و عرض مکان، نه کم می کنید نه زیاد می کنید، نه توضیح، توضیح واضح است. بله در ابعاد باطن و اشاعه و تاویلات درسته، اختصاصاتی هست ولکن اگر قرآن می گوید حرم، کتب، حق علی المتقین و و و این دیگه بیان خودش بیانه، قرآن ابین البیان است و اوضح بیان است این آیه اول. به اون آقا بفرمایید که قرآن را مراجعه کند و قرآن را مطالعه کند.

جالب است که خدا رحمتش کنه، کشتنش، آقای سید موسی صدر در عرض می شود که لبنان و بیروت منبر رفته بود روز عاشورا، آیه مائده رو خوند. آیه مائده رو دو بخش کرد یک بخش گفت در مائده است، یک بخش جای دیگه. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ﴾ [بقره: آیه ۲۱۹] در سوره بقره است ولکن ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ﴾ [مائده: آیه ۹۰] تا آخر این سوره مائده است. او روز گفت دوتا آیه است باز کنید در همین سوره، گفتم آقا جان یک آیه است سوره بقره است، گفت به تفسیر مراجعه فرمایید، گفتم شما به قرآن مراجعه بفرمایید، به قرآن. حالا بردارید شاید درست نمیشه.

حالا آیه صفحه ۲۷۳ که صفحه بعدی ست

(صحبت حضار)

اونم میگیم، عرض می کنیم چهار بحثه که حالا این بحث اوله.

عرض می شود که آیه ۶۴، ببینید در ۶۳ ﴿تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ﴾ [نحل: آیه ۶۳] ارسال قبلی ست دیگه ﴿فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا أَنْزَلْنَا﴾ [نحل: آیه ۶۳ و ۶۴] باید ارتباط داشته باشه یا نه؟ ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾ [نحل: آیه ۶۴] مسلمونا در قرآن اختلاف داشتند؟ خیر، اختلاف اهل تورات در تورات، اهل انجیل در انجیل، اهل تورات و انجیل در تورات و انجیل، قرآن مبین دو مطلب است، یک مبین شریعت سهله سمحه محمدیه (ص) (اللهم صل علی محمد و آل محمد) که جهت اثباتی است و یک جهت سلبی است.

قرآن نقش کامل مطلق (لا اله الا الله) را در مقابل تمام افکار وحی و غیر وحی دارد. جنبه سلبی، جنبه ایجابی. جنبه سلبی، سلب مزخرفاتی که تحریف شده است در تورات و انجیل و کتاب های دیگر. ایجاب، ایجاب آنکه درست بوده و تبلور دادن و خلود دادن و کامل تر کردن و تکامل بیشتر دادن ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ  وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾ [نحل: آیه ۶۴].

خب حالا عرض می شود که سوره آل عمران آیه ۱۸۷ صفحه ۷۵ ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ﴾ ببینید (القرآن یصدق بعضه بعضا). فرض کنید دو آیه قبل متشابه بود، لناس که اهل تورات و انجیل اند نبود متشابه بود، آیا بیان پیغمبر بیان خود است که قرآن را تبیین کند یا بیان قرآن است که از ابین، فرض کنید متشابه بود این آیه تبیین می کند ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ﴾ [آل عمران: آیه۱۸۷] کیا هستند؟ البته اهل کتاب معمولا چی فهمیده میشه؟ اهل تورات و اهل انجیل ﴿الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ﴾کسانی هستند که کلا کتاب وحی به اون ها داده شده. آیا ما اهل کتاب نیستیم؟ ما که اهل کتاب تریم چون کتاب ما کتاب تره. قرآن وحی تر است، قرآن کتاب تر است ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ﴾ این اخذ میثاق شده است در متون کل دعوات و کل کتاب های وحی ربانی ست. ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ﴾ کیا؟ انبیاء؟ ﴿أُوتُوا الْكِتَابَ﴾ انبیاء هستند؟ ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ﴾ [بقره: آیه ۱۴۶] فقط انبیاء هستند؟ ایتاء کتاب به انبیاء است؟ ایتاء کتاب برای انبیاء که رسلند و مستمعین کلا ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا  فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ﴾ [آل عمران: آیه۱۸۷].

خب آیا اخذ میثاق از کسانی شده است که از قرآن بهتر دارند بیانش رو؟ حالا رسول به جای خود، آیا علمای اهل کتاب، کسانی که تورات عبرانی را، انجیل عبرانی یا یونانی را، قرآن عربی را می فهمند ولو حد متوسط، این ها بیانشون، فهمشون، توضیحشون بیشتر است از خدا یا لتبیّنوا؟ نخیر، همون توراتی که بر موسی نازل شده است مخفی نکنید. انجیلی که بر عیسی نازل شده است مخفی نکنید و مخفی کردن دو بعد دارد. یکی اصل تورات را مخفی می کنند و هر چه میخوان اضافه و کم می کنند یا اینکه نخیر، فرض کنید تورات را، انجیل را و قرآن را مخفی نکنند بگن ظنی الدلاله است، این مخفی نیست مخفی تره، اینکه مخفی تره. اگر اصل تورات مخفی شود حجتی نیست اما اگر اصل تورات مخفی نیست، بیّن است با جلدهای زر کوب و قلم ها و کاغذها و خیلی خوب و در حد زیاد تورات و انجیل و قرآن بعد میگن تورات ظنی الدلاله است، قرآن ظنی الدلاله است، انجیل ظنی الدلاله.

بنابراین اهل ملت تورات و انجیل و قرآن حجت بالغه الهی ندارند. این کتمان، کتمان تر است کتمان بیانه ببینید ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ [آل عمران: آیه۱۸۷].

خب از نظر بیان قرآن شریف هفت تعبیر دارد، هشت تعبیر، هفت تعبیر. بیان، تبیان، بیّنه، بیّنات، مبین، بین، مبینات.

(صحبت حضار)

رسول خدا نه، البته اون کسانی که ممکن است کتمان کنند، رسول خدا که کتمان نمی کند که،  اون کسانی که امکان دارد کتمان کنند غیر معصومین اند. علمای املای اهل کتاب که ﴿وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا این تایید عرض بنده است.

حالا بیّنه در قرآن ۱۹ آیه دارد، ۱۹ آیه در قرآن داره که قرآن بیّنه است، حجت بینه است، حجت بینه، حجت واقعه است، حجت واقعه ظنی است؟ آقا حجت صددرصد قطعی رو مردم چندان قبول نمی کنند. بینه به قول مطلق یعنی واقع صددرصد، ۱۹ آیه داریم، بینات ۲۵ آیه داریم، مبینات ۳ آیه داریم، مبین ۱۸ آیه داریم، بین، بیان، تبیان جمعا ۱۱۱ آیه که هی تکرار میشه، تکرار می شود که از قبیل صاحب معالم ها و غیر معالم ها، مجاهل ها و دیگران ها بفهمند که بابا قرآن بیان است، بین است، روشن است، ظنی نیست.

(صحبت حضار)

خب معجزه ظاهر نباشد، معجزه است؟ عاجزه، اگر قبلا بحث کردیم، اگر معجزه صددرصد نباشد معجزه است؟ این عاجزه، معجزه آن است که صددرصد قابل قبول باشد، یک درصد درش عرض می شود که احتمال خلاف داده نشه.

خب وانگهی ما حدود ۳۰ تعبیر داریم در قرآن شریف که یک دونه رو دیروز عرض کردیم. ۳۰ تعبیر داریم در قرآن کریم که این ۳۰ تعبیر کمک دیگر است برای اینکه قرآن اوضح بیان است، افصح بیان است، ابلغ بیان است. از جمله نور، ۱۰ آیه داریم قرآن نور است. آیا نور، نور مطلق ظنی است؟ پس نور قطعی چنان است؟ چی هست؟ نور قطعی چیه؟ یا نور مطلق است یا ظلمات مطلق است یا مخلوط. اگر مخلوط باشد نور و ظلمت است، اگر ظلمت باشد ظلمت است، اگر نور باشد نور است.

۱۰ آیه در قرآن داریم که نور، ۳۰ تا اینه نور، تفصیل، عربی، برهان، در سوره کهف ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا﴾ [کهف :آیه ۱] تو میگی عوجه. تو که میگی قرآن تحریف شده است، ظنی الدلاله است، آیا تحریف عوج نیست؟ پس عوج چیه؟ کم کردن، زیاد کردن، جا عوض کردن عوج نیست؟ آیا سخن گفتن سخنی که قطعی دلالت بر مطلب ندارد این عوج نیست؟ پس عوج چیه؟ شک و احتمال و ظن عوجه و مقابل عوج استقامته. بیان مستقیمی که هیچ عوجی ندارد در هیچ بعدی از ابعاد دلالی و مدلولی این تالی تلو عوجا عوج دارد؟ اختلاف بین خدا و خلق بشه.

(صحبت حضار)

در دلالت عوج ﴿لَمْ يَجْعَلْ لَهُ﴾ یعنی قرآن. قرآن دال است بر مدلول در دلالت عوج ندارد بر مدلول هم عوج ندارد یعنی مدلولات قرآن که معارف الهیه است عوج نداره، انحراف نداره، نقصان ندارد، پس دال هم عوج ندارد.

(صحبت حضار)

باید بحث کنیم، بحث می کنیم. این عرض می شود که شبهه دوم است که که قرآن عرض می شود که متشابهات دارد.

صراط مستقیم، صراط، قرآن که خود را توصیف می کند که هادی الی الصراط المستقیم است و صراط المستقیم است صراط قبلا عرض کردیم، صراط مستقیم الطعام، یعنی اگر جاده ببلعد رونده را که رونده بخواد گمراه هم بشه گمراه نمیشه، صددرصده یا عوجه یا ظنی است؟

خدا، حجت بالغه، یسر ﴿وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ﴾ [قمر: آیه ۳۲] در سوره قمر، چهار بار این تکرار شده ﴿فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا﴾ [مریم: آیه ۹۷] ﴿يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ﴾، لسانک، لسان عربی است نه لسان ادبیاتی، لسان عربی مبین بیان برهان و سایر صفات. خب اینکه آسان است فهمش، مثلا چیزی که بلند کردنی آسان است این حمال می خواد؟ کمک میخواد؟ غلطه اصلا، مردم اذیت کردنه، مسخره کردنه، یسر، ذکر، برهان، قرآن موعظه، شفا، حق، آیه که دو آیه داره. یک آیه آیه مورد بحثه یک آیه هم که ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ﴾ [آل عمران : آیه ۱۱۲].

البته آیه دیگر داریم که ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ﴾ است ولی آیه دیگره در آل عمران ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ [آل عمران : آیه ۱۱۲] ذلت مثل سکه ضرب شده است و موکد شده است بر یهودیا الا داره، ﴿إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾. ﴿حَبْلٍ مِنَ اللَّهِ﴾ ارتباط صحیح با خداست و ﴿حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ نه نسناس، ﴿حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ ارتباط صحیح با مردم است. ارتباط صحیح با مردم در رابطه ارتباط صحیح با الله است.

فذالک ﴿وَاعتصموا بحَبْلِ اللَّهِ﴾ دو حبل است، یک حبل الهی است الله، یک حبل ربانی است الناس. ﴿حَبْلٍ مِنَ اللَّهِ﴾ ثقل اکبر است، قرآن است و ﴿حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ رسول و عترت (ع). موعظه، شفاء، حبل، رحمت، حکیم، بصائر ﴿هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ﴾ [الجاثیه: آیه ۲۰] چشما رو باز می کند. تو میگی چشما رو کور می کند. ﴿هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ﴾ بصائر ظاهری، بصائر باطنی در هر جهتی از جهات به طور مطلق و بدون کم، بصائر است. می بینم یعنی ممکنه نبینم؟ می بینم، میگه نبینم  میبینم، میبینم دیگه بصائره. عظیم، مبارک، کریم، اگر قرآن ظنی الدلاله است یعنی نامبارک است. اگر شما با نوکرت حرف بزنی و معلوم نباشه چی میگی این مبارکه؟ نامبارکه.

کریم یعنی واسع الرحمه. قرآن رحمتش واسع است. تمام کسانی که بخوان از قرآن استفاده کنند رحمتش واسعه است. این زحمت میشه اگر ظنی باشه. حیات، اون حیات و ممات است شما دارید، قسمتی حیات است یعنی داره جون میکنه، عزیز غالبه ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ﴾ [فصلت: آیه ۴۱] بحث کردیم. حق، بین، نعمت، بشیر، نذیر، مهیمن، لا ریب فیه، لا ریب فیه با لا شک فیه فرق داره. لا ریب فیه اخص است از لا شک فیه، یعنی در قرآن چیزی که انسان را به شک بیاندازد، به ظن بیاندازد، از یقین دور کند وجود ندارد هیچی.

آیات محکمات و آیات متشابهات قرآن به طور کلی لا ریب، اگه نسخ بشه استغراق نیست. اصلا در قرآن ﴿الم ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ  فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ﴾ [بقره: آیه ۱و ۲] کتاب هدایت، کتاب نور، کتاب معجزه و برهان این در صورتی این صفات رو دارد که لا ریب فیه، بله شک می کنند در قرآن ولی شک بدون مستند. لا ریب فیه یعنی شکی که مستند باشد. وقتی شک میگیم اعم است از ظن، احتمال، شک. شک مقابل یقینه. غیر یقینی که مستند باشد در قرآن وجود ندارد حتی در آیات متشابهات تا چه رسد آیات محکمات.

خب عرض می شود که بر گردیم به آیه مون تا با توجه به یک آیه از ده ها آیه که، قرآن رو، سوره بقره آیه ۱۵۹ صفحه ۲۴، ﴿إِنَّ الَّذِينَ﴾ همه آیات محکماته ها، همه آیاتی که میخونیم همش محکماته چون تشابه در جاییه که آدم نفهمه معنا رو. اصولا تشابه این است که بعضیا نفهمن بعضیا بفهمن، ولی آیاتی که همه می فهمند إِنَّ، إِنَّ است الذین، الذین است، یکتمون، یکتمون است، ما ماست، ما ماست دیگه ما غیر ما این ظنه؟ انزلنا یعنی ما انزلنا مثلا؟ من البینات یعنی من الخفیات؟ والهدی یعنی ضلاله؟ من بعدهم یعنی من قبل مثلا؟ ما بینه یعنی ما لم یبین؟ من نمی فهمم چیه قضیه.

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى﴾ [بقره: آیه ۱۵۹] ﴿مَا أَنْزَلْنَا﴾ چیه؟ قرآنه دیگه. قرآن که بینات است و هدی است ﴿مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ﴾ [بقره: آیه ۱۵۹] فی الرسول که نیست. اگر رسول کتاب باشد. این صریح ترین آیه ای است که قرآن ظنی الدلاله نیست و قطعی الدلاله است و فوق قطع هاست.

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ﴾ [بقره: آیه ۱۵۹] سه بعده. یک بعد این است که آیه خودش یه جوری واضح نازل شده است که هیچ حبابی و پرده ای بر چهرش نیست، این یک.

دو (القرآن یصدق بعضه بعضا و ینطق بعضه علی بعض) اگر آیه ای از آیات در مطلبی بین، در مطلبی غیر بین، در مطلب بین چون مراد است، مطلب غیر بین چون مراد نیست نه اینکه مراد است و بین نیست. مثلا ﴿خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ﴾ [الاعراف: آیه ۵۴] سته ایام بینه، سماوات هم جمعش بین، هفتم و بین، هفتم بودن سماوات که بین نیست مراد از سماوات هفتاد در اینجا نیست در جای دیگه است. ﴿خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا﴾ فرق میکنه.

﴿مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ﴾ در سه بعد. یک بعد خود آیه، بعد دیگر آیات قبل و بعد، بعد دیگر کل آیات. اگر در این مثلث و در این سه زاویه آیات را در نظر بگیرید ﴿بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ﴾ است مخصوصا در بعد ظاهر لفظ و در بعد باطن و ظاهر مستقر من بعد ﴿مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾ [بقره: آیه ۱۵۹] خیلیه ها، گاه خدا لعن می کنه، گاه ضالین لعن می کنند، گاه هر دو لعن می کنند، گاهی هیچ کدام.

خطرناک ترین مصیبتی که به قرآن وارد شده است و می شود خدایی نکرده همینه، کتمان، کتمان چیه؟ کتمان بیان قرآن نه هدایت قرآن. اصل قرآن رو مشرک هم کتمان نمیکنه، نمی تونه کتمان کنه، قرآن همه جا هست، همه جای عالم با حدود ۳۰ زبان مخصوصا زبان عربی در کل قرآن عرض شود که مکلفین هست.

حالا ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى﴾ ولذا کتمان دو بعد داره. یه کتمان که نشدنی است، تقریبا یا تحقیقا که اصلا قرآن رو نگه دارند و نشون ندهند این یک کتمان. کتمان دیگر قرآن را نشان بدهند و خیلی خوب و خیلی زیاد و خط های عالی و چنین و چنان ولکن بگویند که این ظنی الدلاله است، کتمان نیست این؟ آیا ظنی بودن دلالت قرآن کتمان بیان قرآن، کتمان برهان قرآن، کتمان حجت بالغه قرآن، کتمان نور قرآن نیست؟ پس ملعون ما زیاد داریم، ببخشیدا خدا میگه من چی ملعون ما زیاد داریم خیلی زیاد ملعون داریم. ملعون مقصر، ملعون قاصر، ملعون مقصر و قاصر زیاد داریم. کسانی که قرآن را از حوزه ها حقیقتش را برده اند که ظنی الدلاله است که محرف است که چه است ما می فهمیم، این ها همه ملعون اند. پس لعنت خدا بر تمام کسانی که بیان قرآن را و وضوح قرآن را و تبیان قرآن را و نور قرآن را و برهان قرآن را و حجت بالغه قرآن را از میان مسلمانان برده اند و چرا برده اند؟ دو دست در کاره. یک دسته سیاست شیطانی است، اجنبی است و دست دوم سیاست بی سیاستی حماقت ما مسلمان هاست.

خب دیروز وعده کردیم که امروز هنوز وفا نکردیم وقتی هم نمونده باید فردا انشاءلله. بر می گردیم به خود آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا﴾ [آل عمران: آیه ۱۰۳] سوال، آیا عصمت علمی حاصل کردن به وسیله ﴿حَبْلِ اللَّهِ﴾ که قرآن است که مطلق است برای همه است؟ برای همه ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾؟ کسانی که عربی نمی دانند و نمی فهمند و مقلد فقه اند چی؟ جواب، ما یک اعتصام مماس داریم و یک اعتصام غیر مماس. اعتصام مماس و بدون کمک گرفتن از کسی چندان این است که انسان مستقیما لغت عربی، ادب عربی رو کاملا وارد است و قشنگ در قرآن دقت می کند عصمت میاره، عصمت بعد اول شخصی ست. عصمت بعد دوم ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾ [شوری: آیه ۳۸] که به یک درصد و نیم درصد و خیلی کمتر خواهد رسوند خطاها و اشتباهات را که تلی تلو عصمت، تالی تلو بلا فاصله عصمت این یه بعد.

کسانی هستند که در بعضی مسائل می توانند اجتهاد در قرآن کنند در بعضی نه، خب در بعضی مماس است در بعضی غیر مماس. کسانی هستند که اصلا اجتهاد در معانی قرآن نمی توانند بکنند تقلیده، تقلید غیر مماسه. اگر کسی تقلید کند از عالم مطلق معصوم قرآنی آیا اعتصام به قرآن کرده است یا نه؟ منتها اعتصام یا اجتهادی است، اجتهادی تقلیدی است، تقلیدی است، اجتهاد صحیح بر محور قرآن، تقلید صحیح بر محور قرآن، اجتهاد و تقلید بر محور قرآن. بنابراین باید که عرض کنیم که درصد زیادی از اجتهادات باطل است و درصد بسیار زیادی از تقلیدها باطل است چون خالی از اسلامه هم اسلام مماس ندارند مجتهدین، درصدش هم کمه و هم مقلدین تقلید با اعتصام مماس ندارند یعنی تقلید از مقلدی که قرآنی فتوا بدهد و بر محور قرآن که دلیل اول است فتوا بدهد خیلی کم است.

﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾ [آل عمران: آیه ۱۰۳] تا آخر آیه.

حالا یک سیری ما در کل فقه می کنیم. ابواب بلوغ که بحث کردیم. در باب بلوغ بر خلاف نود و چند درصد از فقهای شیعه و سنی طبق دلیل قرآن و سنت عرض کردیم که بلوغ چیه، بلوغ سن نیست، بلوغ مو نیست، بلوغ چی نیست این بحث اول. در اجتهاد و تقلید تا نجاسات، صلاه، صوم، حج، جهاد، امر، نهی، حدود، دیات، تعزیرات کل ابواب فقه اسلامی که اکثر ابوابش سیاسی ست و اقل ابعادش عبادی استو بینهما ابوابی است که هم سیاسی است و هم عبادی مانند نماز جمعه و عرض می شود که حج و این حرف ها، در کل ابواب فقه در بیشتر مسائل ما اگه اعتصام بحبل الله کنیم حرف داریم با فقهای شیعه، با فقهای سنی حرف داریم، حتی در اشتراط کریّت که در قرآن لفظ کر نیست، نه نفیش نه اثباتش، ما اثبات می کنیم از آیاتی که راجع به ماء باشد که کریت شرط نیست.

راجع به حکم خمر که در راه دیروز سوال کردند که آیا شما نجس می دونید یا پاک؟ گفتم آقا پاکه طبق کتاب و سنت، گفتند چطور گفتم در نجف که ما یه مقداری تحقیق می خواستیم بکنیم، این مقدس اردبیلی (رض) در آیات الاحکامش می گوید که خمر پاک است چون حرامه خوردنش ولی خمر پاک است. گفتند آقا شما که میگید خمر پاک است مردم میخورند، گفتم پس مال یتیم هم پاک است پس باید خورد؟ مگه هر پاکی رو باید خورد؟ خیلی پاک ها هست که خوردنش عرض می شود که حرام است. ما غلام دلیلیم، علما چنین فرمودند، شهرت چنین فرمود، اجماع چنین فرمود، اینا هیچکدوم دلیل نیست، دلیل ما کتاب الله است در بعد اول و سنت رسول الله است در بعد دوم اونم سنت را بر محور کتاب ما استفاده می کنیم در کل احکام فقهی که نمونه ایش رو که پیش از بحث فردا گفته بشه عرض می کنم همونطور که قبلا عرض کردم که اگر ما اعتصام بحبل الله جمیعا داشته باشیم. اعتصام دو مرحله ای باشد، اعتصام مرحله اولی که خودتون در آیات با دقت کامل وارد شوید.

اعتصام بعد دوم برای رفع اشتباهات و عرض می شود شکوکی که احیانا حاصل میشه و خیلی کمرنگ است ﴿أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾ قرار بدید یعنی ده تا، پنج تا، بیست تا، کمتر، بیشتر، طباطبایی ها و کی ها و کی ها و کی ها که وجود ندارند جاشون خالی ست، این ها (35:12) وارد بشن در حوزه های علمیه. حوزه های علمیه، همانطوری که مامورند کل مسلمین ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ﴾ [آل عمران: آیه ۱۰۴] باید مسلمان ها جدیدت کنند، کوشش کنند که تکون بشود در میان مسلمان ها گروهی که می توانند امر به معروف و نهی از منکر بکنند، فوق این، واجب تر از این باید حوزه های اسلامی، باید مسلمان ها داشته باشند کوشش و کاوشی و جوششی داشته باشند که در نهایت تکون پیدا کند گروهی که ﴿أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾ بر محور معارف قرآنی کلا و معارف سنت رسول الله فرعا داشته باشند.

 اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا.

چون پس فردا عید است، عید فاطمه زهرا (س) است، فردا آخر صحبتم راجع به حضرت خواهیم عرض کرد و عیدی روحانی و جسمانی هم خواهد بود والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.