
زندگینامه آیتاللهالعظمی دکتر محمد صادقی تهرانی
اول فروردین ۱۳۰۵
آیتاللهالعظمی دکتر محمد صادقی تهرانی در سال ۱۳۰۵ در محلهی گلوبندک (چال حصار) نزدیک بازار تهران، متولد شد و در خانواده روحانی پدرش، حاج شیخ رضا لسانالمحققین (لسانالواعظین) که یکی از بزرگترین خطبای ایران و از سرسلسله علمداران معارض سلطنت پهلوی بود، پرورش یافت.
۱۳۱۰
پدر ایشان، وی را در ۵ سالگی به مدرسه اسلام واقع در گذر مستوفی فرستاد و از همان اوان کودکی ایشان را با معارف اسلام آشنا نمود.
همزمان با پایان دوره دبستان و اخذ تصدیق ششم ابتدایی در اثر شکنجهها و لطمات مبارزات، پدر بدرود حیات گفت. آیتالله صادقی که از سویدای دل نفرت عمیقی نسبت به پهلوی داشتند این حادثه به انزجار ایشان نسبت به آن رژیم ظالم افزود و از همان زمان مصمم به مبارزه در راه پدر گردیدند.
۱۳۱۶
۱۳۱۸
آغاز تحصیلات قرآنی
در سن ۱۴ سالگی در جنب دروس اسلامی، در مدرسه سپهسالار (قدیم) مشغول یادگیری مقدمات عرض و ادبیات شدند که یک سال بعد جامعالمقدمات و سیوطی و حاشیه ملاعبدالله بر تهذیب المنطق تفتازانی و… را تدریس همکردند. سپس به حلقات دروس عرفانی، اخلاقی و تفسیری آیتالله شاهآبادی بزرگوار، استاد امام خمینی در مسجد جمعه (جامع) تهران واقع در قلب بازار پیوستند و پس از مدتی به منزل ایشان واقع در کوچه مجاور مسجد و دیگر محافل درسشان رفتند. محور درسی آیتالله شاهآبادی، قرآن از دیدگاه عرفان و فلسفه و در همه صحبتهای خود چه عرفانی و چه فلسفی و چه اخلاق آیهٔ متناسب موضوع را مطرح میکردند.

درسها و روش و منش استاد اعظم، شاهآبادی بر مبنای قرآن تأثیر بسزایی در ذهن و روح آیتالله صادقی گذاشت و از آن پس قرآن را در زندگی و کار و تحصیل کتاب مرجع و منبع قرار دادند. پس از چندی با مشورت استاد شاهآبادی تحصیل در مدرسه خان مروی (فخریه) واقع در خیابان ناصریه و بازار مروی را آغاز نمودند. نشان صوری روحانیت و عمامهگذاری ایشان توسط آقای شاه آبادی صورت گرفت البته در مدرسه سپهسالار، آقای شیخ علی دبیری، استاد مقدمات، ایشان را به همراه ده، پانزده نفر از طلاب مدرسه ملبس به لباس روحانیت نمود.
۱۳۲۰
تحصیلات قرآنی در قم
همزمان با جنگ جهانی و فرار رضاشاه و به تخت نشستن پهلوی دوم، محمدرضا، آیتالله صادقی در سال ۱۳۲۰ عازم قم شدند و در قسمت شمالی فیضیه همراه با آقای لاجوردی قمی و دیگر دوستان حجره داشتند ولیکن در مواقع تعطیلی حتی یک روز در هفته به تهران رفته و در درس استاد شاهآبادی شرکت میکردند. به مرور زمان ایام تحصیلی بیش از ایام تعطیلی گردید. خلأ دوری از منبع بزرگ فیاض ناچارشان ساخت تا در قم شخصی از آن نمونه و سنخ را پیدا کنند، در نتیجه به کلاس درس امام خمینی رفته که علیرغم سن کم مطالب را به خوبی درک کرده و امام خمینی لقب شاهآبادی کوچک به ایشان دادند.
۱۳۲۳
در سال ۱۳۲۳ با ورود آیتالله بروجردی به قم در دروس ایشان نیز شرکتی فعال داشتند به طوریکه در جلسات پاسخ استفتائات آیتالله بروجردی در مسائل فقیهه خود اتخاذ رأی میکردند. ایشان که خود را از کودکی به واسطه تعالیم استاد آیتالله شاهآبادی به قرآن مایل دیدند و متأسفانه حوزه علمیه قم را از درسهای قرآنی و معارف مادی و معنوی آن خالی و کمعمق یافتند، از دیدن حوادث حاشیهای تلخ، لطمه روحی سنگینی به ایشان وارد گردید. از این رو تصمیم گرفتتند همه علوم رایج در حوزه را بر اساس مبانی قرآنی برای خود دستهبندی و مبتنی بر بیان قرآن در منابر و سخنرانیهای عمومی و خصوصی و تألیفاتشان ارائه نمایند. همین امر باعث شد که در بسیاری از مسائل نظری متفاوت با نظر دیگر فقها داشته باشند چرا که آنها بر مبنای درس استاد و روایات پیش میرفتند اما آیتالله صادقی همه آنها را عرض بر کتابالله قرار میدادند.
۱۳۲۹
پس از ده سال توقف مستمر در قم به تهران آمدند و در دو بعد علمی و سیاسی به فعالیت شدید پرداختند. در قیام ملی شدن نفت همکاری و همراهی بسیاری با آیتالله کاشانی داشتند و در جهت انعکاس دیدگاههای ایشان از هیچ کاری مضایقه نداشتند. سخنرانیهای انقلابی ایراد کردند که این جلسات علاوه بر سعی در ملی شدن صنعت نفت نقش مذهبی نیز داشت و با این هدف سعی در آتشزدن استعمار داخلی و خارجی داشتند. در آن دوران علاوه بر جلسات سخنرانی هم تدریس و هم در دانشگاه کار میکردند که به توصیه آقای کاشانی امتحان مدرسی دادند که همراه با آقایان مطهری و شیخ مهدی حائری قبول شدند.
بعد در دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) واقع در پل چوبی و در مدرسه سپهسالار تهران شرکت کرده و موفق به اخذ چهار مدرک لیسانس از جمله علوم قضایی، علوم تربیتی، تبلیغ و فقه شدند. ایشان سعی کردند تا در کلاسهای دکترا نیز شرکت کنند تا زمانی به درد اسلام بخورد، دوره دکترا را با درجه فوق ممتاز گذراندند و به امر آیتالله بروجردی سه سال هم در دانشگاه تدریس کردند. تز دکترای ایشان در مورد ستارگان از دیدگاه قرآن بود. بعدها که تز دکترای ایشان به صورت کتاب به چاپ رسید، آیتالله علامه طباطبایی بعد از مطالعه کتاب گفتند: این کتاب نه دانشگاهی و نه حوزهایست بلکه فقط قرآنی است.
۱۳۳۶
در فروردین ۳۶ شمسی چاپ اول کتاب بشارات عهدین در مقابله با بهائیت منتشر شد و از لحاظ اینکه در آغاز نشر بشارات حدود ۷۰ نسخه برای کلیساها و سفارتخانههای مهم مسیحی و… فرستاده شد، راه مناظرات و گفتگوهای بسیاری برای آیتالله صادقی گشوده شد. ایشان همچنین در مقابله با اندیشههای ماتریالیستی یا جهانبینی مادی عدهای از دانشجویان، جلسات بحث و پرسش و پاسخ ترتیب دادند که پس از برگزاری جلسات صحبتهایشان در حدود سیصد نسخه پلی کپی شد و در محیط دانشگاه، ادارات و غیره منتشر گردید و به جهت مراجعات و تأکیدات زیاد خوانندگان در مورد چاپ آن، به چاپ و انتشار آن مبادرت گردید.
۱۳۴۱

آیتالله صادقی تهرانی در همه حال به دنبال اصلاح نظام اداری، اقتصادی، فکری کشور مبتنی بر احکام قرآن بوده و سعی داشتند با رفتار صحیح اسلامی این رویکرد و دیدگاه را به عموم جامعه برسانند، چرا که به عقیده ایشان هر روحانی علیم و آگاه سیاسی باید به دنبال طرح اندیشههای قرآنی در جامعه باشد. ایشان میخواستند احکام الهی را از قول به فعل تبدیل کنند و به دنبال مرجعیت و کارهای تشریفاتی نبودند. همین منبر رفتن ها با نو آوریهای علمی و سیاسی، باعث شد تا مورد تعقیب و تهدید و تحدید دستگاه ستمشاهی قرار گیرند. پس از فوت آیتالله کاشانی، با پخش اعلامیه و ایراد سخنرانی در اولین سالگرد آیتالله بروجردی در اعتراض به صحبتهای شاه در ۴ بهمن ۱۳۴۱ هنگام اعطای اسناد مالکیت کشاورزان قم، و… از سوی ساواک محکوم به اعدام شدند که ناچار ایران را مخفیانه به قصد حج ترک نمودند.
۱۳۴۱

در عربستان نیز با پخش اعلامیه در مکه و مدینه بین عمره و حج دستگیر شدند و ۱۳ روز در زندان شرطه العاصمه به سر بردند که با وساطت علما به خصوص آیتالله حکیم آزاد شدند و تحتالحفظ به عراق رفتند.
نجف اشرف

در عراق نیز در جریان فعالیتها، با مقدمات سفارت ایران در بغداد و کنسولگری ایران در کربلا، چند مرتبه هجوم و توطئه کردند که ایشان را دستگیر کنند، اما خداوند، با حفاظت ایشان به وسیله ظاهریش آیتالله خویی مانع از دستگیری ایشان شدند و ایشان حدود یک ماه در زیر زمین منزل آیتالله خویی مخفی بودند که از این فرصت استفاده نموده و تفسیر یک جزء قرآن را با تفسیر قرآن به قرآن نوشتند. پس از دو سه ماه جهت پایه ریزیهای انقلاب در اروپا و شرق و قاهره به اتریش رفته و حدود دو ماه شب و روز با دانشجویان ایرانی و عرب جلسه داشتند.
سخنرانیهای ایشان در نجف دارای دو جهت (لون)، یکی لون سیاسی ضد شاهنشاهی و دیگری لون قرآنی داشت، به امید اینکه در اثر این سخنرانیها عمق قرآنی به حوزه نجف داده شود که الحمدلله در اثر این سخنرانیها، با وجود دو بُعد اجنبی، عدهای جذب و در اثر جذب این عده توانستند گروهی را در دو بعد سیاست ضد شاهنشاهی و بعد علمی ـ قرآنی بر خلاف امواج حوزههای علمیه نجف و قم تشکیل دهند.
بعد از مدتی جلسات تفسیر را به زبان فارسی در مسجد شیخ انصاری برگزار نمودند. و بعد از مدتی جلسه خطابه و قلم را پنچشنبه شبها بعد از نماز مغرب و عشاء به مدت دو الی سه ساعت در منزلشان اجرا نمودند.به مرور زمان درس ایشان را در عراق که بر خلاف موج حوزه بود و به عنوان یک درس حوزوی نمیپذیرفتند، نسبت به دیگر درسها با جمعیت بیشتری رو به رو شد و بعد از مدتی حدود ۷۰۰ الی ۸۰۰ نفر از طلاب بلاد مختلف فارسی و عربی زبان با فکر آزاد و بر مبنای آیات مقدس قرآن، تفسیر درست و موازین صحیح را پخش نمودند.
۱۳۵۱

با آغاز اخراج ایرانیان از نجف اشرف و کل شهرهای عراق، آیتالله صادقی به بیروت هجرت کردند و جریان دو نهضت قرآنی و سیاسی به مدت پنج سال در بیروت نیز ادامه داشت و در جلسات سخنرانی با سعی بر بیان مطالب قرآنی، بحثهای سازنده افکار صحیح اسلامی و سوزنده افکار غلط موجود در لبنان را مطرح مینمودند و در آخر بحث به سؤالات حاضرین پاسخ میدادند.
در سخنرانیها در دو بعد سلبی و ایجابی به موازات هم صحبت داشتند. در بعد سلبی از نظر علمی مباحث درسی طلاب و کارایی آنها پس از تحصیل، و از نظر سیاسی جنگ با چند جبهه ایران، عراق، اسرائیل و لبنان داشتند که بحثها و صحبتها رقم خورد.
ایشان با شرکت در نماز جماعت، تشکیل شورای عالی شیعه، تشکیل نماز جمعه و نیز تألیفاتی نوین زمینهای مناسب برای گفتگو با علمای ادیان دیگر را برای اثبات حقانیت اسلام قرآنی ایجاد نمودند. با شدت گرفتن جنگ داخلی لبنان، آیتالله صادقی آنجا را به قصد حجاز ترک نمودند.
۱۳۵۵
در عربستان با سخنرانی در مسجدالحرام، کلاس درس مکه برپا شد که ایشان بعد از رسولالله و ائمه معصومین،صلواتاللهعلیهماجمعین اولین شیعه بودند که به طور رسمی در مسجدالحرام درس میدادند. در آن زمان شیخ عبدالله بن حُمَید با توجه به آشنایی با ایشان دستور داد مدرسین مسجدالحرام یککلمه علیه شیعه و ائمه شیعه حرف نزنند این مسئله بسیار اهمیت داشت که در مسجـدالحرام و در خطبه جمعه نه تنها صحبتی علیه شیعه نمیشد، بلکه راجع به وحدت اسلامی حرفهایی زده میشد.
در مکه نیز غافل از فعالیتهای انقلابی نبودند و در زمان کشتار مردم قم و تبریز، روزهای جمعه به بهانه دعای ندبه سخنرانی هایی در این زمینه داشتند. در همین دعای ندبه بود که سخنرانی معروف و مشهور خود، توله رضاخان را داشتند که به جای یک دقیقه سکوت، یک دقیقه گریه کرده و بعد به طور مفصل صحبتکردند.
۱۳۵۷

ایشان در سال ۵۷ برای دومین بار و به فاصله ۱۷ سال دستگیر شدند و پس از آزادی به بیروت رفتند که پس از تثبیت موقعیت در لبنان، به فرانسه رفته تا امام خمینی را در نوفللوشاتو ملاقات کنند. همچنین سفری به ایتالیا داشتند و در دانشگاههای ایتالیا سخنرانی کردند که در نتیجه موج عظیم بیداری و اگاهی در رابطه با لزوم تأسیس حکومت اسلامی ایجاد شد.
بازگشت به وطن

پس از ورود امام به ایران ایشان نیز به وطن بازگشتند که علاوه بر سخنرانیهایی در سراسر ایران، قبل از اعلام رسمی نماز جمعه جمهوری اسلامی در مشهد و جمکران، دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تهران نماز جمعه تشکیل دادند. ایشان به جهت مشورتهایی با امام خمینی و برای ریشه دار کردن نهضت و انقلاب قرآنی، در کارهای اجرایی شرکت نکرده و در قم اقامت نمودند و بر محور معارف قرآن دروس، تألیفات و خطابات خود را ادامه دادند.
۱۳۵۸

تاسیس جامعه علوم القرآن در قم
۱۳۵۹

در جنگ ایران با عراق نیز سخنرانی مفصلی به دو زبان فارسی و عربی در آبادان داشتند که سه مرتبه از رادیو و تلویزیون آبادان پخش شد که در انتقاد به عربستان سعودی، کویت و عراق در رابطه با نپذیرفتن امام خمینی نیز صحبتهایی داشتند.
۱۳۶۱
۱۳۶۶
۱۳۶۷

پایان تالیف تفسیر سی جلدی و گرانسنگ “الفرقان” پس از ۲۵ سال
۱۳۶۸
آغاز برگزاری دوره کامل خارج فقه تا سال ۷۴
۱۳۷۰
برگزاری جلسات تفسیر موضوعی تا سال ۷۷
۱۳۷۱
تدریس مبانی و اصول فقه قرآنی
۱۳۷۳
اقامه نمازجمعه اصفهان به دعوت آیتالله طاهری امام جمعه آن شهر