بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
من زبان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصفو نعته آن ملک، با تکریم نسبت به بعثت رسول گرامی صلوات الله و سلامو علیه ما خاک پای آن حضرتم نیستیم تا بتوانیم درک مقامه اعظم و عصمت عظمای اون حضرت را بکنیم. و این ادعا و خیال نیست چون از نظر احتمال و اختمال مثلثی را میتوان ترسیم کرد راجع به رسول گرامی صلوات الله علیه یک احتمال اینکه مقام حضرت به قدری بالا ببریم که بالاتر از حد امکانه عصمت بشری باشد .
مقارنت با علوهیت چنانکه راجع به امیرول مومنین عصمت چنانکه قلات چنین کرده اند . این بعد افراطیست ،بعد تفریطی اینست که مقام حضرت نه تنها از عصمت اولیا بلکه از عصمت عادیه رسالت هم پایینتر باشه که حضرت مبتلای به گناهی شده باشند حد وسط و طریقه وسطا آن چیزیست که از منطق قرآن و از سنت قطعیه استفاده میکنیم که حضرت در مقام عصمت پس از رسالت تا رحلتشون با تکاملاتی که داشتن در جمع فوق عصمت های کل معصومان چه انسان ها چه فرشتگان و چه رسولان جنی بوده اند .
بعد از وفات هم طبق اون مقام اعلای عصمت در کل ابعادشون در برزخ مشغول تکامل و ترقی هستند و در قیامت نیز همچنین منتها تکامل و ترقی حضرتش در بعد بنبی تکلیف رسمیست و تکامل حضرتش در برزخ تکلیف غیر رسمیست تکلیف ذاتیست و در قیامت نیز چنین است که الا غیر نهایه وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ چنانکه رب لا نهایت است معرفت و یقین به ربم لا نهایت است . و نمیشود گفت که عاشقی از دور معشوق خود را میبوید میجوید میبوسد میخواهد مینماید میپیماید اما هنگامی که اون معشوق را دید به او اعتنا نکند .
اعتنای عاشق در غیاب معشوق اعتنای غایبانست و اعتناعش در حضور معشوق اعتنای حاضرانست درست است رسول گرامی صلوات الله و سلام علیه همیشه در محضر حق و حاضر عند الله بود اما گرچه حجابس های ظلمانی بین حضرتش و حق نبود اما حجاب های نور بود . حجاب نورکسانی هستند که هم حاجبند و هم حاجب نیستند حاجبند بلخره اشتغالی با اونها در بعد و در بعد تربیت باید باشد حاجب نیستند چون نورست و چون وظیفه است و چون تکلیفست اما در عالم دوم که عالم برزخست این حجاب های نور هم به اندازه برزخی برکنارست و در قیامت کبرا به اندازه بی پایانی قیامت کبرا برکنار است و اون حالی که در لیلتول معراج داشتند رسول گرامی همون حال و فوق اون حالات استمرار و تداوم دارد در برزخ و در قیامت .
ما از منطق وحی کلن رسول گرامی رو باید بشناسیم نه منطق وحی قرآن فقط و نه منطق وحیه سنت فقط بلکه منطق کل وحیهای ربانی از جمله چنانکه در کتاب بشارت عهدین شصت بشارت به صفات و جهاته مختلفه رسول گرامی صلوات الله و سلام علیه آمده است با زبانهای سریانی و کلدانی و ابرانی و اونقلوس و سوریت و زبانهای مختلفه وحیانی ما نمونه هایی از اینهارو برای برادران میخوانیم از جمله در تورات موسا علیه سلام ، از آیه پنج در فصله نوزدهم توراته مثنا ، از آیه پنج تا آیه نه
0630 در لغت عبرانی یهواه یعنی الله همانطور که الله در لغت عربی نص خاصه مقام ربوبیت است یهوا هم یعنی الله ، گرچه الوهه هم است الوهه الاه است ولی یهوا یعنی الله ، 0702
این لغت عبرانیست ، ترجمه ، در روز عید معینی و در روزهای اعیاد خدا چه خواهید کرد ؟ زیرا که اینک به جهت خرابی میروید خرابی بیتول مقدس مصر ایشان را جمع نموده فرعونیان ایشان جمع کردن اسیر کردند نوح ایشان را مدفون خواهد ساخت محمد از برای نقره شان است محمد لفظ محمد در لغت عبرانی آمده لفظ محمد و لفظ پیرکلی توس در لغت عرض می شود که یونانی انجیل محمد از بنی قریشان است یعنی جزی میگیرد از اینها
الف گزنه وارث انها خواهد شد و در چادرشهایشان خارها خواهد رویید روزهای میزی میاییند روزهای بازخواست می آیند اسراعیل به اینها آگاه خواهد شد چونکه پیغمبر امیه مسروع امی فقط لغب خاص پیغمبر اسلام است پیمبره امی مسروغ مسروغ چرا ؟برا اینکه يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ هم امیست هم نسبت مصوم بهش دادن
چونکه پیمبر امی مسوع و صاحب روح به سبب کثرت عصیان و بسیاری بغض تو مجنون گردیده است یهودیها و کفار دیگر حضرت را مجنون خاندن به حساب بغض زیاد افریم به دیگران سوای خدای من نگران است . و پیغمبر در تمامی راه ها برای او حکم صیاد داشته در خانه خدایش سبب دشمنی میگردد جوری که حضرتو عرض می شود که مبتلا به حجرت کردن و حضرت رفتن مکه
فساد خود را در روزهای گبعاه عمیق البته شرحشو باید در بشارت ملاحظه کنید عمیق گردانیدن بنابراین گناه ایشان را به خاط آورده انتقام ایشان را خواهد کشید .
نص دوم در تورات مثنا آیه بیست سه ، این بشارتست در تورات از سه مرکز وحی ، و اینست برکتی که برکت داد موسا مرد خدا به بنی اسراعیل هنگام مردنش خب هنگام مردنش این برکت به وحی ربی و ربانی ثابته و گفت خدا از سینا آمد تجلی کرد از ساعیر ، درخشان گردید از کوه فاران ، و با هزاران هزار مقدسین آلاف مقدسین در عرض می شود که دعای سماته و با هزاران هزار مقدسین ورود نمود از دست راست او شریعت آتشین ظاهر گردید .
کمااینکه در دعای سمات 1143 نص دیگر در کتاب هبقو و نبی هبوق نبی از انبیاعیست که در ایران دفنن در شهر تویسرکان من زیارت کردم ایشون رو و حتا فیلمی از ایشون گرفتن یعنی بدون توجه رفتن و خاکهارو برداشتن و فیلم گرفتن سر حضرت بعد چند هزار سال و موهای سر حضرت محفوظه ، در باب سوم کتاب هوقوع نبی از آیه سه تا شیش بشارت به ظهور قدوس از کوه فاران ،فاران در لغت عرض می شود که عبرانی که پارانست و معربش فارانست همان کوه حراست حرا فاران پاران
1258 الله از تیمان آمد 1304 و بسیار بسیار مقدس از کوه حرا آمد این ماضیست که نسبت به مضارع ،مضارع به لفظ ماضی ذکر شده سلاه شامیم شریعتش ابدیست هودو و تلاتو مارعاها آرس و انوقه کا هوض که یه قرنهیم میادو لو شام جبیون اوضه لفانای یلختا بر و یسع رشیف لرجلاعک پاهایش ،اعامت و یمدد اعرص راعاه و رتر قویم ویت تسسو هری ادشهو جبعوت اولام حلخوت اولام یاد اولام دو خدا از تیمان می آید تیمان عرض می شود که کوه قدسه ، جبل تور ،و قدوس از کوه فاران می آید آمده در لغت عرض می شود که عبرانی و لی این بحساب مضارع مقبول ،برای همیشه جلالش آسمان ها را بپوشاند و زمین از مدحو ثنایش مملو گردد پرتووش همچون آفتابست و از دستت شعاع ساتع گردد و ستر قوتش در آنجاست
در پیش او وبا و تاعوت برود و آتش سبز نزد پاهای اوست بیاید و بعیستد و بپیماید زمین را و نظر افکند بپراکند جمعیتهارا و بجهند کوه های قدیمی،اون قلدورها و اشخاصی که فرعونیت داشتن و قدرت داشتن و به اسارت میکشیدن عرض می شود که بندگان خدارا اونها به جهنم از بین میرن ، و طریق های او جهانی و جاودانیست
اینها نمونه هاییست که در بشارات عهدین در چلو چار پنج سال قبل خدا توفیق داد که ما ایرو نوشتیم بعد گرچه من شاعر نیستم ولی بعضی وقتا شعرهایی به نظر میاد که ازجمله شعر ادیبول ممالک فراهانیست این شعرو من تضمین کردم عرض می شود که بعله ،
بله 1545 اینو بعد مراجعه میکنیم سلیمان دارد که از یه محبوبی تعریف میکند سلیمان عرض می شود که دختران اورشلیمم حاضر بودند سینش چنینه سرش چنینه این دختران هوس کردن خیال کردن خودشونن اینطور نیست عرض می شود که 1604 او زبانش محمدست اخلاقش محمدست اسمش محمدست همش محمدست اینو اگه بخوایم بخونیم خیلی طول میکشه حالا ادیبول ممالک میگد که اینست که ساسان به دساتیر خبر داد جاماس به روز سیم تیر خبر داد بر بابک برنا پدر پیر خبر داد عودا به ثنم خانه کشمیر خبر داد مختوم سراعیل به ساعیر خبر داد وین کودک ناشسته لب از شیر خبر داد این مال ادیبول ممالکه بعد اضافه میکند شمعون صفارا دم عیساش خبر داد برنابارا نیز مسیحاش خبر داد موسا به مثنا زنبی کرد همی یاد در آیه عشرین ز تکوین خبر داد هوشیه نبی از ره تمکین خبر داد هبقو ز پاران نبی کرد همی یاد ، کز کوه حرا و شمس فروزان نبوت بر جمله ورا گشت نمایانو پدیدار
حالا مرفق، فخر دو جهان شعر اول ماله ادیبول ممالکه شعر دوم مال من ،فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد آنکه بودش نام به تورات معود مد 1727 مولای زمان مهتر صاحب دله امجد گردیده به انجیل همی نامش احمد پریکلیتوس که یک پاراکلیتوس داریم یک پرکلیتوس اینا تعریف کردن برای اینکه این پریکلیتوس رو از نسله محمد میدونن ولاکن در لغت عرض می شود که یونانی محققن همینطور که مفصل ذکر کردیم در لغت یونانی پریکلیتوس به معنی بسیار پسندیده است که احمد میشه یا محمد اینا پارکلیتوس که معنی تسلی دهنده که از بشارت 1800 وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد این بسط که خدا گوید ما کان محمد پیغمبر محمود ابولقاسم احمد بر منزلتو قدرش یزدان کند 1813
مقامه عظیم رسول گرامی صلوات الله و سلام علیه در کل ابعاد اگر نگرشی متوسط داشته باشیم نه قالی و نه عالی غیر مطالبیست که دیگران میگن مثلا از طرفی مفرطین خیلی خیلی خیلی بالا بردن علوی بالا بردن علی را محمدی محمد را علوی بالا بردن اون درست نیست.
بعضیانسبته گناه و عدم عصمت دادن به حضرت ، اینام گروهی هستند از سنی ها و حتا بعضی از شیعه ها ، بعضی از شیعه ها عرض میکنیم برای اینکه آیاتی را خیال کردن دلیلست بر اینکه حضرت گناه کرده و جوری تعویل کردند که این تعویل بدتر کرده است جریان رو . ولی اگر ما راه وسط را طی کنیم به قرآن آن گونه که دلالت نص و دلالت ظاهر قرآن است توجه کنیم هم افراط میره کنار هم تفریط
مثلن راجع به روز ولادت امیرول مومنین صلوات الله علیه دارد که روایت زیاده روایت شیعی زیاده حضرت وقتی متولد شدن تورات را انجیل را زبور را سحف را قرآن را کلن خواندن یعنی چی ؟ یعنی دوازده سال قبل از اینکه پیغمبر پیغمبر شود علی علیه سلام کل وحی هارا خواند پس این تقدم وحیانی علی علیه سلام است هم در سن ولادت و هم بعد از پیغمبر و حال اینکه در قرآن نصوصی داریم که پیغمبر قبل از نزول قرآن قرآن را نمیدانست و وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ و همچنین آیات دیگر
درسته ، اگر سوال کنند که پس پیغمبر قبل از نزول قرآن چه میکرد ، میگیم به شریعت تورات بر مبنای انجیل حقیقی عمل میکرد منتها نه با دانست الفاظ وحی بلکه عملی بود چنانکه امیرول مومنین صلوات الله علیه بر حسبه نقله نهی میگوید که و کان عرض می شود که ملکن من ملائکت الله یسلوک بهی سبیل المکارم و یرشدهو الا اخلاق العالم لیل قرآنن ، درون عقیدتی درونه محمدی صلوات الله و سلام علیه بود ولیکن در برون نمازش روزه اش کارای دیگرش بر حسب تورات اصلی بر مبنای انجیل بوده ولاکن قرآن را نمیدانست .
این قرآن را نه مختصرش میدانست و نه مفصلش را چون مختصر قرآن در شب قدر نازل شد ، یعنی پیغمبر سه بعد دارد رسالت وحیانیش بعد اول رسالت وحیانی رسول الله همان حدود پنجاه شبانه روز در بین بعثت و شب قدره که آیات مفصلاتی بر حضرت نازل می شد.
اولین سخن قرانی پنج آیه اول عرض می شود که سوره اقرع است ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ این پنج آیه ، منتها آیا سوره حمد کی نازل شد ؟ بسم الله کی نازل شد سوره های دیگر کی نازل شد مسلم است که رسول الله صلوات الله علیه در آغاز بعثت نماز اسلامی را به وحی ربانی خوانده ،آیا اولین نماز اسلامی را که در روز بعثت پیغمبر بعد از بعثت خوانده است این بدون حمد بوده نمیشه چون حمد ثبعول مثانیست ، و محور کلیه قرآن است و رسول گرامی که محور کل رسالتهاست محور عبادتهارا که نماز است بدون محور وحیانی حمد بخواند این قابل قبول نیست .
بنابراین این عرض می شود که پنج آیه اول تبیین کننده بسم الله است پس آیه آغازین بر رسول گرامی به دو بسم الله نازم شده یک بسم الله نص بسم الله الرحمن الرحیم و یک بسم الله شرط یعنی الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ این خودش معنی بسم الله است چرا ؟
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ اسماعه رب مختلفست مهمترین اسما رب الله است پس تا اینجا الله ، الذی خلق رحمانه چون رحمان به معنای مبالغه در خالقیت همگانیست . خلق الانسان من علق رحیمه، پس رحمان الذی عرض می شود که خلق ،رحیم الذی علم بالقلم عرض می شود که خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي هم انسان رحمت رحیمیه حقست هم تعلیمیت قلم بنابراین بسم الله الرحمن رحیم دوبار در وحی آغازین نازل شده بار اول بسم الله الرحمن رحیم بار دوم تبیین بسم الله
این بسم الله گاه مختصرصت گاه مجمل کمااینکه قرآن دوبار بر پیغمبر بزرگوار نازل شده یکبار در شب قدر که إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ کل قرآن بدون الفاظ بدون تفصیلات عرض می شود که جوهره ی قرآن جوهره ی صددرصد قرآن بدون تفاصیل بدون تکرارها بر پیغمبر نازل شده این مرحله اولا و بعد مرحله دوم عرض می شود که در عرض بیست سه سال کل قرآن مفصل نازل شده منتها اون سه بعدی که عرض کردم در مثلثی نورانیه وحیانی قرآن بر پیغمبر بزرگوار نازل شده بعد اول همون پنجاه روز اول بعثت تا شب قدر چون روز بعثت تا شب قدر حدود پنجاه روزه یخورده کمتر یا بیشتر یا نوزدهمه یا بیست یکمه یا بیست سوم اینجا آیات مفصلاتی آغازین نازل گشته بعد در شب قدر کل قرآن به طور مختصر نازل شده ، بعد از شب قدر بقیه قرآن مفصل بر پیغمبر نازل گشته
ولاکن نص قرآن مفصل که دوبار بر پیغمبر نازل شده سوره حمده سوره حمد هم وحیه آغازینست هم وحیه بعدیست و این دوبار نازل شدن بحساب اهمیت سوره مبارکه حمد است که وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ. خب پیغمبر بزرگوار که این قرآن برش نازل شده پیغمبر منهای قرآن دون عصمت قرانیست ، به علاوه قرآن ثقلینست ، چون سه بعد داره دیگه عصمت قرآنی عصمت صددرصد وحیانیه علیای الاهیست در میانه کل وحیانی های کتاب های آسمانی ، عصمت رسول الله گرامی در بعد اول عصمت بشریست که زمینه عصمت رسالتیست .
این عصمت بشری عصمت مطلقه نبوده بنابراین عصمت قران که مطلقست فوقه دوم عصمت رسالتیه رسول منهای نظر به قرآن اینم مادونه سوم عصمت رسول بعلاوه قرآن بنابراین إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ ثقلین را ما سه جور تصور میکنیم یا ثقل اکبر منهای اصغر ثقل اصغر منهای اکبر یا ثقلین چهارمیش بدون ثقلینه کمااینکه بسیاری از شرع مداران شرع ندار بدون ثقلینه نه ثقل اکبر درایم نه ثقل اصغر
اگر قرآن منهای عطرت حساب کنیم و عطرت را منهای قرآن عطرت دارای عصمت کمتری هستند و قرآن دارای عصمت بیشتره أحَدُهما أكبَرُ مِن الآخَرِ اتم من الاخر 2718 اصغر من الاخر و اگر عصمت قرآن را منهای عصمت حساب کنیم قرآن ثقل اکبرست ولاکن مجموعه قرآن که در قلب معصوم هست رسول الله صلوات الله علیه در قلبش مجموع قرآن است این مجمع ال ثقلین است هم ثقلاصغر است هم ثقل اکبرست
خب حالا ما این ثقل اکبر را بنابود که بحث کنیم راجبه اینکه ما چجور در قرآن تدبر کنیم ولی امروز حالم مساعد نیست و عرض می شود که برای فردا محول میکنیم که نحوه تدبر قرآن چجور است .
امروز تا مقدرای که حال داریم راجبه رسول الله صلوات الله علیه صحبت میکنیم مثلن در بعد سلب عصمت مفصلن و اختصاصن یا مفصلن سنی که میگیود گناه إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ قرآنه دیگه
یه دسته مفسرین شیعه هستند که تعبیر میکنند مثلن روایت دارد که من ذنبک یعنی ذنب امته ، بابا امت ذنب کرد چرا به پیغمبر ربط میدین اگر امت ضنب میکند اولن امت کلن ضنب نمیکند گناه نمیکند ثانین این چه فصاحتیست چه بلاغتیست چه کلام صفیحیست که ذنب امت را به پیغمبر نسبت میدهد غلطه
راه سوم اینست که ما ضنب رو معنا کنیم ذنب در لغت قرآن یعنی چه 2854 اون کاری که اون جریانی که عاقبتش وخیمه ،حالا عاقیبت یا عاقبت دنیویست یا عاقبته بعد از مگرست که برزخ باشد و قیامت باشد ، دو عاقبت عاقبته وخیم پس از مرگست یک عاقبت قبل از مرگست عاقبته وخیم رسول قبل از مرگ به چه حسابه حسابه رسالتشه رسالتش ذنبست قرآنش ذنبست عقیده اش ذنبست عملش ذنبست چرا برا اینکه پیغمبر بزرگوار قبل از اونکه قرآن برش نازل شه و رسول بشود محمد امین بود صلوات الله علیه
احترام فوقولاده مشرکین خیلی احترام میکردن با اینکه موحد بودن ازش مشرکین ،ولاکن تا قرآن نازل شد ساحر شد مجنون شد یتربس عرض می شود که بنون شد ، این حرفا ، بنابراین ذنب بزرگ رسول الله خود رسالت قرآنیست که رسالت محمدی در دو بعد ذنبه یعنی عاقبتش به قدری وخیم شد که در سیزده سال مکه مرتب اذیت چهار سن زندان آخرش حجرت به مدینه این ذنبه دیگه این ذنب نیست ؟پس ذنب دو بعد داره یکی عاقبت بسیار وخیم دنیوی برای کسی که در راه رسالت است این چیه این بزرگترین ثوابه
پس ذنب بعد اولش که عاقبت وخیم دنیویست در اثر راه مستقیم ربانی رفتن این بزرگترین ذنبست ،ولی آخرت چی ، بزرگترین ذنب گناه نخیر بزرگترین عظمتست بزرگترین شرافتست بزرگترین موقعیت ربانی روحانیست
در مقابل، اگر عاقبته وخیم پس از مرگ باشد این بدترین گناهه پس ذنب هم بزرگترین ثوابست هم بدترین گناهست ،و ما با پنج شش دلیل از آیه مطلب رودر تفسیر ثابت کردیم إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا چرا ؟ لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ غفر پوشش داده ، لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ سوال ؟ اگر این ذنب گناهه پیغمبر بزرگوار با عظمت رسالت اگر گناه کند باریکلا داره ؟
حسناتول ابرار سیعاتول مقربین، به یک معنا درسته این کسی که هرقدر نزدیکترست به خدا غربش بیشتر است از او انتظار زیادتریست از کسی که انتظار بالا و والاتر از دیگران هست و حتا از سایر معصومین این گناه کنه این باریکلا داره این ناز داره این تعریف داره یا توسری داره ؟
بنابراین لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما فتحه مکه کردیم ،چرا ؟ مکه را فتح کردیم تا گناه تورا بپوشانیم عجیبه ، اینکه ما به شما صدها هزارتومن پول دادیم تو عرق خوردی یعنی چی ، به شما احترام میکنیم تجلیل میکنیم چون فحش دادی آخه یعنی چه اصلن ، هیچ دیوانه ای این کارو میکنه که مفسران نسبت به خدا میدن پس این ذنب را خدا حمایت نمیکند این ذنب باید بزرگترین ثواب باشه ، بزرگترین ثواب رسول الله بعد از رسالت رسالت است قرآن است دعوتست رسالت درونیست رسالت برونیست
اون وقت مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ ذنب پیغمبر یک ذنب بوده آیا شیطان هم ممکنست در طول تاریخ یک گناه کند ، خواب داره خوراک داره فلان داره دیوانه میشه پس این گناه چه گناه بزرگیست که این گناه رو مستمرن رسول خدا صلوات الله علیه در طول بیست سه سال مستمرن نه خوا نه خوراک نه غذا مستمرن یک ذنب به استمرار داشته چی بوده این ذنبو نسبت به شیطان نمیشه داد چرا شما نسبت به پیغمبر میدی
اون وقت مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ یعنی ما تقدم من فتح مکه ، ذنبی که قبل از فتح مکه ذنبی که بعد از فتح مکه بود حالا دو بعد داره رسول الله یکی عاقبت وخیمی که قبل از فتح مکه بود غفره یعنی پیغمبر بزرگوار وقتی که مکه فتح شد آنچه صدمات بهش رسید فراموش کرد اصن آقای خمینی می فرمودن که مرو در عرض می شود که زندان که بردن وقتی که قبل از هجرتش بود من رو بردن دز زندان اوین درو بستن و با من صحبت میکردن از بیرون جواب نمیدادم درو باز کردن یک چک محکم به گوشم زدن حض کردم راست میگه عارفه بالله بود حض کردم که در راه خدا چک خوردم
این چک در راه خداست ،حالا پیغمبر بزرگوار که فوق ایشان و ایشان ها و دیگرانست به حد لایتناها این وقتی که با اون صدماتو گرفتاریها و اذیت ها و فحش ها و اهانت ها و حبسهای از هر جهت فتح مکه شده و مشرکین تسلیم شدن غفر شد این غفر یا رفعست یا دفعست ، این دفع بوده ،یا رفع بوده رفعه برا اینکه اونچه زحمات و ناراحتی بر پیغمبر رسید این رفع شد از خاطرش ، نه اذیت ها و اذیت ها از بین رفته نخیر اصلن از نظرش رفع شد ما تعخر چیه ،دفعه
یعنی اونچه قبلن بوده به فراموش سپرده شد و اونچه بعدن ممکنست باشه نشد،بعد از فتح مکه هیچ رحمتی هیچ ناراحتی از طریق همون مشرکین مکه که اعند معاندین بودن حاصل نشد وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا تا آخر
و همچنین عَبَسَ وَتَوَلَّى میگن عَبَسَ وَتَوَلَّى خب عرض می شود که سنی ها که یه جور دیگه معنی میکنن شیعهام یه جور دیگه میگن عبس رسوله ،بابا عبس ،عبسَّ که نیستش که مگر خدا در قرآن وقتی که صحبت میکند از کسی با پیغمبر صحبت نمیکنه اگر عبوس پیغمبر است عبست و تولیته ان جاعک اعمال ،نه عَبَسَ وَتَوَلَّى أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ تازه قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ این کافره قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ این مرده باد انسان چقدر کفران کننده است چقدر کافره این چیه با چند شخص داریم
اگر فقط شخصه رسول الله است و دیگران آیا این مزمت من شخصه رسول الله است نخیر مزمت مال شخصه سومست ، که در روایات دارد که عثمان افان بود پیغمبر بزرگوار در محضرش مشرکین بودن و بحث میکرد با اونها عثمانم پهلوی نشسته بود و اذن ابن مکتوم که پیرمرد کوره خمیده ای بود به محضر رسول الله رسید سلام کرد 3628 چند آیه از قرآن از حضرت سوال کرد
پیغمبر اشاره کردن بیا این بغل بشین عثمانو زدن کنار عبس ،عثمان عبس پس عبوس پیغمبر نیست وانگهی إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ عظیم عندالله الله عظمست ،و از این قبیل مطالبی که اگر ما در قرآن درست قور کنیم و بدون تحمیل بدون پیش فرضها بدون خیالات بدون افکار مذهبی خاص اگه قرآن نظر کنیم ما نه سنی خواهیم بود نه شیعه بلکه ما مسلم محمدی خواهیم بود