جلسه هشتصد و دهم درس خارج فقه

مسائل مستحدثه (مشورت و شوری)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهری

 با عرض تبریک به مناسبته ولادته حضرت عباسبن علی علیه سلام مانند دیروز و ولادت امام زینول عابدین سجاد امرزو

جملات مختصری عرض میکنم که از نظر لفظ مختصرست ولی از نظر معنا مفصلست، چند روز پیش جمله ای عرض کردم دنبال اون جملست که معصومان معصومان محمد صلوات الله علیهم اجمعین در علم شجاعت و تقوا همسان و برابرند، گرچه مظاهر نفیو اثابتشون به حسب زمینه ها و مقتضیات فعلیشون گوناگونست از نظر ظاهر ولاکن از نظر باطن یکسانت

امر عرض میکنیم از نظر القابی که اعمه علیه سلام دارند مثلن حسنل مجتبا، حسین شهید سیدوساجدین باقرول علوم صادق کاظم رضا تقی نقی و این القاب آیا این القاب در ظاهر که اختصاصیست در باطن نیز اختصاصیست یعنی امام حسن مجتبی علیه سلام شهید نبود و امام حسین مجتبی نبود، یعنی زینول عادبین شهید نبود و مجتبی نبود و حسنین علیه سلام ساجد نبودند سیدو ساجدین یا زینول عادبین نبودن،‌بودن

منتها ظهور این القاب و خصوصیات فرق داره بتونش یکیه ،‌اگر امام زینول عادبین که سیدو ساجدینست زیاد سجده میکرد چون بیشتر زندان بود در زندان چه کند حضرت باقر علیه سلام و صادق علیه سلام که بیشتر منبر برای درس میرفتند اون منبر رفتنشون سجده بود ، سجده های زینول عابدین همان منبر رفتن بود

منبر رفتن و تدریس باقرین علیه سلام همون سجده بود،‌همشان در حال سجود و رکوع و قیام و قعود فردی اجتماعی باطنن لله بودن گرچه ظهور مطلب با هم فرق دارد ،‌بنابراین نمیشه گفت که امام چهارم زینول عادبنست که از جمله عادبین بقیه معصومانند اینطور نیست

همه معصومان به گونه یکسان زینول عابدینند به گونه یکسان سیدو ساجدینن بگونه یکسان تقین نقین رضان،‌مثلن رضا علیه سلام چون رضای اون حضرت به غربت نمودش بیشتر بود رضا بود و الا همه اعمه رضا هستند همه تقین همه نقین همه ساجدن همه مجتبی هستند همه شهیدن

مجدد ما تبریک عرض میکنیم برای این دو میلاد معصوم ،‌حضرت عباسبن علیه سلام درست است مقام عصمت نداشتند مانند علی اکبر مانند زینب سلام الله علیها ولاکن تالیتلب مقام عصمت بودن اون عصمت مطلقه ی معصومان محمدی رو نداشتند ولی تالیتلب مقام عصمت بودن

چون در محضر چند معصوم تربیت علمی و اخلاقی و عقیدتی یافته اند .

عصمت بشری داشتند عصمت بشری که بعد اول عصمت است برای عباسبن علیها و زینبها و ام کلثوم ها بوده عصمت بشری منتها عصمت بشری مطلق نیست ولاکن همین عصمت بشری که مطلق نیست و جایز است به گناه بیوفتن به دونه علم همین رو هم ایشون داشتند فوقه عصمت بشری یعنی بین عصمت بشری و عصمت ربانی

بین بینه،‌میانگین در حقیقت . خب بحث دیروز ما در مشورت بود، ما اولن در لغت مشورت دقت کنیم آیه سوره آل عمران را بهتر میفهمیم که وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ یک تشاور معهم داریم یک شاورهم داریم یک اشر علیهم داریم یک استشر داریم فرق میکنه با هم

استشاره یعنی رای خالصی را گرفتن یعنی خود شما رای خالصی ندارید یا اصلن رای ندارین یا رعیتون مشوبه کامل نیست استشاره است مقبلش اشر ،‌شما رعیتون کاملست مشوب نیست نقصان ندارد دیگری را که رعیش کامل نیست یا رای ندارد راهنمایی میکنید

پس اشر با استشر فرق دارد ، اشاره با استشاره اشاره فاعلیت شور است استشاره مفعولیت شورست،‌گاه تشاورست تشاور یعنی دو نفر یا چند نفر فکرهاشون را نظریه هایشون را دلیل هایشون را با هبا با یکدیگر گفتگو و انقلت صحیح با یکدیگر تبلور میدن و تکامل میدن این تشاوره

گاه مشاوره است شاورهم فل امر هرکدام از اینها موقعیت دارد بعضی یکبعدیست بعضی دو بعدیست بعضی سه بعدیست

اشاره یک بعدیست ،‌شاورهم هم در عمق یک بعدیست ولو در مظهر دو بعدیست ولاکن استشر یک بعدیست اشر یک بعدیست ،‌اشر یک بعدیست بعنوان اشاره کردن رای صحیح دادن به کسی که رایش صحیح نیست یا رایش درست کامل نیست پس عشر و استشر هردو یک بعدیست ولاکن تشاور تشاور دارای سه بعده اگر چند نفر با هم متشاور میکنن نه شاور تشاور

تشاور مثلن تفاعل زیدن و امرن تظاهر اینجا معلوم میکنه هردو فاعلن، شاور عرض می شود که فاعل مقدمه بر مفعوله میگند که مفعولم فاعله ولاکن تشاور تشاور 0758 فعل از هردوطرفست بنابراین مشورت طرفینه،‌این مشورت طرفینی دارای دو بعده یک بنده با دیگری که هم من صاحب رعیم هم او صاحب رای است رعیمونو ردو بدل میکنیم حالا یا من قوی ترم یا او قویترست یا برابریم.

در هر سه صورت تشاوره،‌اگر من قویترم قوت بیشتر میگیریم با مشورت و طرف هم قوت زیادتر میگیرد،‌من بیشتر از او رای دارم تکمیل میکنم او کمتر رای داره تکمیل میکنه این تشاور در صورتی که همسانه،‌ همسان نیست اگر یکی از دیگری رایش قویترست یا عرض می شود که من یا دیگری رای قویترست این دو بعد بعد سوم تشاور به طور همسان

یعنی رایشون عقلشون علمشون فکرشون دقت تدبرشون یکسان است ولاکن این دو یکسان یا این چند یکسان هرکدام کامل نیستند تشاور میکنند فکرشون را رعیشون را با گفتگو و مذاکره و انقلت قلت روی هم میریزن تا اینکه این تبلور پیدا کند.

گاه نخیر عرض می شود که دو بعد است مثلن وشاورهم فی الامر شاورهم فاعل اول رسول الله صلوات الله علیه است فاعل دوم همست ، حالا این شاور هم یا تک بعدیست یا دو بعدیست ، یا شاورهم به معنی اشرست ،‌مشاورت با اونها برای اشاره است یا شاورهم برای تشاورست

بنابراین شاورهم که اول فاعل اولست بعد فاعل دوم فاعل اول در لفظ هم فاعله و در معنا هم، فاعل دوم در لفظ مفعولعه در معنا فاعلستو مفعول این دو بعده به طور مطلق و مقید دو بعده یا شاور فی الامر مشورت میکند در امر برای اشاره یا مشورت میکند در امر برای تشاور استشاره دیگه نیست

شاوهرم استشاره نیست افتعال نیست انفعال نیست شاورهم یا اشاره است مستقلن تک بعدی یا تشاورست دو بعدی حالا شاورهم در رسول الله صلوات الله علیه چیه ؟‌میگیم تک بعدیست پس چرا شاورهمه، چرا اشر علیهم فلامر است برا اینکه ظهور مطلب احترام گذاردن به این متصلی باشد

اگر ظهور مطلب برای احترام گذاشتن نباشد برای اینکه اینارو به فکر وادار کنند نباشد به فکر وادار کردن دقت کردن انسان دانستن عاقل دانستن اگه این مطالب نباشد گرچه در صورت ظاهر تارفست ولی در واقع اشخاصو به فکر انداختن است

بنابراین این وشاورهم اشر علیهم است اضافه بر ادله ای که دیروز عرض کردیم که از جمله فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ عظم در نتیجه مشورت با رسول الله صلوات الله علیه است . با هردو نیست . با اکثریت آرا نیست بنابراین آیه وشاورهم فی الامر بنابر حرفهای دیروز و بحث های امروز هرگز دلیل بر این نیست که پیغمبر مشورت میکرد برا اینکه استفاده کنه بعضی وقتا رعی اینارو قبول میکرد اگه اکثریت بود بعضی وقتا قبول نمیکرد چون اکثریت مخالف بود ،‌اینطور نیستند

این مربوطه به آیه عرض می شود که آل عمران، اما آیه شورا،‌ عرض می شود که در آیه شورا فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ از آیه سیو یک ، فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ آنچه ایطاع شده است به انسان ها در بعد نخستین در بعد ظاهر در بعد مماس هرچه هست عقلست علمست حالست مالست عیالست اولادست زندگیست در بعد اول پیش از عقل را به کار انداختن پیش از اینکه بر محور ایمان قرار بدیم نفسه اماره به سو با این ما اوتیتم مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ متاعست،‌متاع چیه

متاع استقلال که نداره متاع برا  اینست که بدهد انسان و چیزی بگیرد ولاکن گروهی هستند از روی شهوت رانی شیطنت نفس اماره نادانی خوداین متاع را مصرف میکنند نمیدهند این متاع را چیزی مربوطه رو بگیرن اونچه خدا از امور زندگی ساز در دنیا به مکلفان داده است دارای دو بعدست

یک بعد فعلی که دنباله ندارد این مربوطست به دنیا پرستان و یک بعد شعنی که این شعن مورد امرست این متاع را این عقل را این علم را این فکر را این جان را این همه چیز را بدهید و رضای خدا را بگیرید برای فروشست این نعمت هایی که خدا برای زندگی به انسان داده است برای دنیا فقط نیست بلکه متاع است متاع هم در لغت یعنی چیزی که انسان وسیله قرار میدد برای یه هدفی

پس هدف عالیه اصلیه ربانی نسبت به اونچه خدا به مکلفان داده است این هدف چیه وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ اونچه عند شماست یا عند شما میماند خودی میشود خودپسندی خودخواهی خودراهی با مال خود با عقل خود با علم خود با همه چیز خود این خودیست این شیطنته گاه نخیر مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه اگر کسی خودرا شناخت به فقر به احتیاج با ناچیزی به این فقط الربه

ولاکن اگر کسی خودرا گم کرد خود خدایی میشود ، تک بعدی میشود أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ الاهش رو هوای خود گرفته این خود را دیده است و نه خدارا خود و خودی هارا که خودخواهی برای خود خودراهی برای خود خود کویی برای خود

ولاکن و ما عندالله همونه همون مَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ که فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَاست همون در بعد عمقی اگر بعد عمقی را کنار نهیم اگر بعد شهوانی و نگرش ظاهری زودگزر فعلی را در نظر نگیریم بلکه نظر به عمق و نتیجه متا کنیم ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ عندالله درسته

مَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ عندالله است ولی عندالله دو بعده یک عنداللهی است که به انسان ها میدهد و اینها از عندالله بودن خارج میکنند مال را از مال الله عقل را از اصحاب خدا بودن و اونچه خدا میدهد اگر بعنوان اتیه ربانی بعنوان مومن بالله باش عمل شود درسسته ولاکن اونچه را که خدا میدهد فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ این رو اگر با صرفنظر از اینکه اینا اتیه ربانیست و خودی فقط فکر شود مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖست این متاع در بعد اول فعلیست

ولاکن بعد دوم وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ اونچه را نزد خداست اونچه نزد خداست به شما هنوز نداده جنت برزخ جنت قیامت رحمته یومو رجعه و اینها ، و اونچه نزد خداست به شما داده به شما داده است متاع الحیات دنیاست ولی این متاع حیات بعنوان متاع مصرف میکنیم بعنوان مقدمه از برای وصوله به رضوان لله بعنوان سلوک سبیل الله با مالتون با جانتون با فکرتون با علمتون با نفیتون با اثباتتون با 1654 سلوک سبیل الله

پس سالک سبیل الله با این مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ رسیدست به مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ خیر بهترست ابقا باقیترست بلکه بهتر نمیشه گفت این رو از باب عرض می شود که مماشاته ، اونچه نزد خداست کلن خوبست و اونچه عندلله نیست کلن بدست اونچه عندالله است کلن باقیست و اونچه نزد عندالله است باقی نیست فانیست

کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبِّک ذوالجلالِ والاکرامِ. و العان کما کان ،‌ حالا و ما عندلله از اینجا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ برای کی ‌؟‌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ کسانیکه با دو بال پرواز کردن یک بال درونی ایمان ایمان بالله خودرا در امر قرار دادن از نگرانی ها از فسق ها از تخلف ها ازسوعه فعلی سوعه عاقبت ولی این کافی نیست آیا قدرت انسان مومن تنها در بعد ایمان کافی و وافیست برای نگهبانی او

آیا انسان هرقدر عصمت داشته باشد ایمان که معلومه مادونه،‌هرقدر عصمت فوقانیم داشته باشد ایا عصمت کافیست نخیر ، عصمت ربانی هم کافی نیتس تا چه رسد ایمان بلکه وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ انچه میتواند مومن در بعد ایمان باید سالک فی سبیل الله باشد و اونچه نمیتواند توکل کند . اتکال نیست توکله

یه مرتبست انسان اکتفا به ایمان میکند این غلطه چون مطلق نیست انسان یه مرتبه اکتفا به خدا میکند اتکال اصن قدمی بر نمیداره میخوابه چرت میزنه کاری نمیکنه و اتکال غلطه ، پس توکله پس ایمانست اول قدم اول پایه ای و زیر پایه از بربنای مصلحت و بر بنای ما عند الله خیر و در بنای ابقا ایمانست

بعد وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ اینا کیا هستند؟‌وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ کبایر اسم و فواحش رو ترک میکنند کباعر اسم و کبار ،‌دو کباعر داریم یک کباعر اسمست یک کباعر فواحش ،‌کباعر فواحش گناهان بسیار بزرگه گناهانه بسیار بزرگ بزرگتر هم دارد اسمم گناهه اسم گناه صغیره بزرگترم دارد بنابراین کباعر و بزرگهای گناه های عادی و گناه های غیر عادی رو ترک میکنن اما کلو نه

چون اگه کل باشد عرض می شود که عادل مطلقن،‌وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ اگر غضب کردن میپوشانند. تفسیر نمیخوایم عرض کنیم وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِ کسانیکه برای پروردگار در سبیل حق استجابت کردن استجابت در کل اوامر حق انجام دادن

در کل نواهی حق ترک کردن پس این مزیدست بر آیه قبلی آیه قبلی فقط وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ بود اینجا چیه اسْتَجَابُوا مطلق یعنی هم کباعر را ترک کند هم کباعر اسم را هم خود اسم را هم فواحش را هم کباعر فواحش را

وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ کباعر اسم و فواحش رو ترک کند اینجا اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ یعنی به طور مطلق ،‌کباعر را صغایر را همرو ترک کند . وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ صلو نیست ،‌به پا خواستن به معنی به پا داشتن نمازست فردی اجتماعی ارکان درونیه صلات ارکان برونیه صلات سه رکنه درونیه صلات پنج رکن برونیه صلات که هشت رکنه و سه رکن درونیه صلات اهمه

من که ام و در برابر که ایستادم و چه میخواهم این سه رکنه درونیه صلاته ، و پنج رکن سوری صلات عوام صلات و وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ آخر مطلب و ما قبل آخرش امرهم شوراست، اما ماقبل آخره چون وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ بعده

اما اخر مطلبه برا اینکه اون بالاترین مرحله نتایج ایمان کامل که عندالله است ، خیرست ،‌ابقاست يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَست ،‌إِذَا مَا غَضِبُوا اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ است ، نص بزرگش خلاصش و کلاسش امرهم شورا بینهم

حالا بینه کدام امره ؟ آیا شورا بینهم برای کل مومنین است و اصلن در چه امری باید شور کنند ،‌امر چه امریست ، شورا به چه معناست،‌بینهم کیا هستن، آیا هم در امرهم و بینهم کل مومنینند حتا فاسق ها جاهل ها بی سواد ها بی معرفت ها لا ابالی ها که اکثریت دارند

اکثرهم فاسقون اکثرهم لا یعلمون اکثریت مردم مسلمان فاسقن اکثر جاهلن آیا این اکثریت فاسق و این اکثریت جاهل نادان اینها با اقلیته عالم و دانا و تقی و نقی باید با هم جمع شن مشورت کنن بعد رای اکثرو بگیریم درسته اصلن ؟

حالا اینو بحث میکنیم که اصلن شورا بر چه مبناییست بر مبنای اکثریت عددیست یا بر مبنای اکثریت عُددیست . عددست در اینجا یا عدد ،‌عده است یا عُده، آمادگی از برای رای خالص صحیح است یا تعداد بیشتر باشد کدام،‌اصلن تعداد مطرحست تعداد اصن مدخلیت دارد اصلن تعدادی که عددی که حامل عدد نباشد تعدادی که حامله منقبت و ضی نباشد این بدرد میخوره اصلن یا نه حالا بحث میکنیم

و امرهم دونه دونه امر کیا امر کسانیکه دارای این صفات عدل در عقل در علم در تقوا در باطنشون در ظاهرشون نسبت به خودهاشون و به دیگران این شرایط کامله ‌کمااینکه در آیات دیگر هستش که لم یزروکم در آل عمران لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى محالست که زیانی به شما برسانند کفار

پس این همه زیان چیه اسراعیل این همه زیان امریکا این همه زیان ، چیه ، چون ما هم نیستیم هم کسانی هستند که شرطهایی رو قبلش داره شروطی رو ذکر کرده چنینو چنانو چنان این ها هستند که اگر ما هم بشویم لن یزروکمست و اگر هم نباشیم البته ضررو زیانو کشتارو دخالت در سیاستو اقتصادو همه دارند اون بحث دیگریست

حالا در اینجا و امرهم امر اینها،‌امر این افراد خاصه ممتاز بر مبنای ایمان چون صحبته ایمانه دیگه للذین امنو مگه اول نبود که خیرون و ابقا للذین امنو پس امر مومنان مومنان خاص که بر شمرده ،‌مومنان خاص بر مبنای حد اعلای ایمان مومن بر مبنای حد اعلای ایمان امرهم شورا بینهم

بله، از شورا ، عرض میکنیم ،‌بعد عرض میکنیم از شورا صحبت قبلی که معلومه این ممتازترین افراد غیر معصومن ممتاز ترین افراد غیر معصوم ذکر شدن دیگه ،‌بله ، و ما عندلله خیرن

درسته همین همین الذینه، ببینید واو کجاست و الا ربهم،

اگه استیناف بود درسته ولی عطفه عطف در اینجا چیه ؟‌ 2610 یعنی هردو آمدن

پس بنابراین این عطفها دلیلست بر اینکه تمام این معاطفات و تمام این جریانات باید جمع بشه ، 2625

ببینید صبر کنید کدام الذین امنو آیا هر الذین امنو ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ست ،‌نخیر وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ  الذین امنو که وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ، وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ ،‌و اینها وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ  عطفه دیگه  اگر واو نداشت استقلال بود واو داره عطفه

بله این عطفه صفته در حقیقت صفاتی را عطف کرد زیدون عالمون  و قادرون و سریعون و چنین این وها عطف صفاتیست که جمع صفات بالاتره عطف صفاته دیگه

عطفه اسماعه ذات که نیست عطفه صفاته ،‌ کل این صفات ببینید اول موصوف کیه للذین امنو همه مومنین ولو فاسقین ؟‌ مثلن

درسته ولیکن ،‌درسته ،‌این الذین امنو و الا ربهم همین الذین امنو که الا ربهم اگر الذین امنو که وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ نباشند الذین امنوی مطلقه

ولی در اینجا ،‌قبوله بسیار خب حالا الذین امنو بنابراین این قبوله که وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ ولذین فلان تمام عطفست و این عطفها صفاته متعددی رو برای مومنین ثابت میکند پس مومنین خالی نه مومنینی که وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ و مومنینی که چنین و مومنینی که چنین تا میرسد و امرهم کیا امر مومنینی که موصوف به این صافت خاص هستند که تالیتلب مقام عصمتن که در درجه بالای عدالت و تقوا و خداراهیی و خدا بینی و خدا خواهی هستند اینا هستند

پس تراز اول از متقین تراز اول از علمای باتقوای ربانی و کاردان حالا …

بعداز ایمان ببینید حالا توکل میرسیم کم کم ، ببینید حالا و امرهم امر اینها چه امری؟ آیا هر امری در شورا باشه ؟‌امر چند امره یک امریست که واضحه بینه از ضروریاته شورا چه بکنه اگر من تشنمه آب بخورم ،‌سوال کنم ؟‌

روزه که نیستم آب بخورم دیگه گرسنم غذا بخورم پس در امور ضروری واضح اصن شورا اصن فکرم ندراه نه فکر خودی معنا دارد نه فکر شورایی معنا دارد بنابراین این امر کل امر نیست

امورهام نیست در اینجا امرهم،‌این امر کیه پس امری که متفقون علیه باشد یا امری که انسان یقین دارد مثلن امری که شما یقین دارید از نظر حکم شرعی ولو متفقون علیه نیست این امر واحدیه امر واحد شما که ازدواج ناپاک با ناپاک حرام از برای قرآن این امرهم شورا ما چیکار داریم

بله ، اگر یک جمله ای در حدیثی در دلیل مثلن مشتبه بود خب یقین آوردیم ولیکن چیزی که یقین آورست برای هرکسی که دقت کند این مختلفون فی بنابراین یا مختلفون فی اصلن نیست ولی اگر مختلفون فیه اگر هست به دلیل قاطع میگید این حرامست و اون حلالست اون واجبست

خب حالا پس امرهم جاییست که احتمال خطا درش باشد نه فقط اختلاف باشد احتمال خطا درش باشد ولو اجماع باشد ولو اجماع باشد ولو فتوای فعلی باشد ولی احتمال عقلایی و دلیلی خطا درش باشد این امرهمه حالا این امر یا امر فردیست یا امر اجتماعیست یا امر درونیست یا امر برونیست یا امر احکام شرعیه معمولیست یا امر سیاسیست

تمام اموری که ترتب دارند اهمو مهمست بعضی اهمه بعضی مهمه ، امور شرعی که کلن اعمست از امور فردی و اجتماعی و سیاسی و امور مختلون فیه یا اموری که متیقن نیست یا متیقین نیست یا مختلفون فیهست، در این صورت اینجا شورا بینهم

شورا چیه ؟‌ شورا از نظر لغوی عرض می شود که یا مصدر افعلست مصدره شورست نه شور مصدر شورست یا عرض می شود که اسمه مصدره در هر دو صورت فرقی چندان ندراد هم گفته شده است شورا مصدرست هم اسم مصدرست البته به اسم مصدر بودن نزدیکتره چون فعلن غیاثو مصدرل معدا من زیثلاثتن کعدو عدا شاور باید باشه

شور نه شور،‌پس شورا فعلا این عرض می شود که ظاهرن اسم مصدره حالا چه مصدر باشد چه اسمه صدر مصدر عادی نیست ،‌اسم مصدر عادی هم نیست برای اینکه این عرض می شود که 3156 چیه ؟ اصغر صغرا اصغر افعل مطلقست مذکر صغرا افعل مطلقست مونث

شور ، نه شور، شوور بدون الف آخر عرض می شود که مصدر یا مصدر عادیست ولاکن شورا فعلاست، کبراست کبیره کبراست بنابراین شورا موصوفی لازم داره یعنی وصفیست که ذکر شده و موصوف باید بگردیم پیدا کنیم آیا موصوف شورا امرهم است امر مذکره

امر که مذکرست باید که اشور باشه ،‌ افعله صفت افعله امر مذکرست باید امرهم اشورو بینهم ،‌ ولی شوراست

پس اینجا حتمن تقدیری در کار هست ما هرقدر دقت در لغت و خصوصن لغت قرآن بیشتر بکنیم کلید فهم قرآن را بهتر ما توجه کردیم ،‌اگر در این مقدمات که لغت قرآن جملات قرآن دقت نکنیم خود بی ادبی به قرآن است و وصول مطلب ما نداریم

بیشتر و کل عدم وصول به مرادات ربانی اینست که ما پله های اول را طی نکردیم حالا امرهم شورا بینهم خب این عرض می شود که موصوفه محذوف چیه ؟‌ ممکنست هبار باشه

چون شور میکنن محارز ، شور محارز که شور محارز، وقتی میان شور میکنن این میگد اون میگد این میگد تازه محاورست گفتگوست ،‌و هبار معنثه حاوره یحاورو حوارن احیاره پس بهتر موصوفی که باید در کار باشد حوارست ، و امرهم حوارن شورا بینهم

حوارو محاوره منتها حوار متصورتره بله ،‌ما حوار 3402 برای همین جهت که محاوره مفصل تره حوار مختصرتره و لطیف تره حالا و امرهم حوارن شورا بینهم ، امرهم مبتلاست حوارن خبره شورا وصفست از برایش بینهم که جار مجروره حالا سوال آیا امر مختلفون فیه و غیر متیقن که از برای این مومنین طبقه اولست در بعد علم و ایمان بر مبنای علم بر مبنای ایمان بر مبنای توکل بر خدا بر مبنای استجابو بر مبنای فلان ایا این شور عادیست نخیر

شوراست این امر مختلفون فیه در بعد سیاسیو غیر سیاسی در بعد فردی مخصوصن اجتماعی این شوراست شور نیست، شور هم نیست شور مصدره شوور اسم مصدره بدون تعنیثه عرض می شود که بدون افعله،‌اشور عرض می شود که خب افعله مذکره و شورا فعلاست که معنثه بنابراین این امرهم آیا هبار که دارند هبار از هرکس نخیر آیا محاوره در امور مختلفون فیه از هرکس نخیر میخوان کسی را وزیر دادگستری کنند عمله هارو جمع میکنند شور کنند بناهارو جمع میکنند ؟ یا قضات دادگستری وکلا قضات افراد کاردان افرادی که عالمانه عاقلانه متقی و و و تا وزیر دادگستری معین کنند

یا فرض کنید میخوان وزیر فرهنگ معین کنند عرض می شود که رختشورها باید تعیین کنند؟‌ آیا اکثریت با نادانان با جاهلان با فاسقانست یا با کاردانان و حدود ،‌بنابراین اکثریت اکثریت مطلق بیان میکند 3605 بله اکثریت در اقلیت درسته یعنی این اقلیتی که علمشون تقواشون معرفتشون عقلشون اینا درسته اگر شور کردن اکثریت اینها نه از باب عددی اکثریت عوددی برا اینکه وقتی که اینها دارای شرایط هستند با تفاوت هایی که احیانن دارند ولیکن در بعد تقوا و علم و معرفت اینا همسانند یا نزدیک همن اکثریت عددی اکثریته عوددی میاره

گاه اکثریت عددی اکثریت عوددی نمیاره ولاکن اگر اکثریت عددی در اقلیت شامل شود اکثریت عوددیست عده ایست که تبیین میکند  عده و تحیق و عرض می شود که 3650

حالا امرهم شورا بینهم این امری که مسلم نیستو ثابت نیست مخصوصن امر اجتماعی چه در سیاسی و چه در غیر سیاسی شورا بینهم شورا دارای سه بعدست بعد سوم شوراست ،‌شور دارای سه بعده یک شور عادیه عددی ،‌اگر شور عادیه عددی باشد اصلن فایده ندارد شور عادیه عددی در طلبه های کم سواد برای تعیین مرجع

در عمله ها برای مهندس معمار در رختشورها برای وزیر بهداری در معلم کلاس اول برای عرض می شود که وزیر فرهنگ، اصن این شور فایده ندارد

دوم شوریست که با شراعطی شوریست که افرادی که واردند در این مطلب که میخواد درش شور بشه و واردند در مقصد این شور دو بعد داره ، یا این شور شور معمولیه شایستگانست یا نخیر شور فوقول عاده بالاترین شایستگان است شور شایستگان که معمولیست این شورا  نیست بلکه شور درجه اول دقیقه عمیقه رقیقه بزرگترین شایستگانست پس شورا بعده سومه یعنی بهترین و بالاترین و کافیترین و کاملترین و برترین هبار و محاربه کنند برترین اشخاص برترین مومنان برترین عدول برترین متقیان فکر برتر دقت برتر هبار برتر کنند

بنابراین ما وضعمون خیلی خرابه ،‌ رعی میدهیم رای شخصی بدون شور حتا با کتاب اللهم شور نمیکنیم با کتاب الله هم حتا شور نمیکنم تا چه رسد به دیگران و امرهم شورا بینهم، حالا شورا دارای دو بعد عرض کردیم از نظر لغوی یکی شورا عرض می شود که مصدر باشد فعلا مصدر باشد یکی اسم مصدر

اگر مصدر باشد امرشون محاوره و گفتگوییست که دقیقن و عمیقن با یکدیگر شور کنند ولاکن اگه اسم مصدر نباشد نه ،‌امرهم نتیجه شورا است ، یک امر شعنی داریم و یک امر فعلی ،‌امر شعنی کارشون را به شور می اندازند شور با شرایط نتیجه میگیرند این امره فعلیست امر شعنی اینست که نتیجه شور کاره ، کار مومنان درجه اول برای خودهاشان و از برای دیگران نتیجه شورست نتیجه شوراست

نتیجه کامل خالصه صحیحه درسته صددرصد یا نزدیک به صددرصد میگیرند این نتیجه است پس یا فعله شور در بعد اعلا یا نتیجه اینها در بعد اعلا هردو تقریبن از نظر عرض می شود که لفظی نا همسانست از نظر معنوی هم مقدرای ولاکن هردو دارست چه شورا اسم مصدر باشد چه عرض می شود که مصدر باشد

بنابراین امر مختلفون فیه مومنین در کل ابعاد فردیو اجتماعی باید که شورا باشد یعنی محاوره حالا این محاوره یا محاوره حیست یا محاوره میتست که قبلن اشاره کردیم بعدن باید که عرض کنیم چون من خسته شدم آقایونم خسته شدن بقیه بحث رو تا وقت داریم عرض می شود که …

کسان دیگرو شما داری میگید یه لحظه صبر کنید .صبر کنید مرجعه ضمیر امرهم کیا هستند ؟‌همشون هستند ؟ یا یکشون ؟ جواب بدید فکر کنید صبر کنید نخیر کی گفته

وقتی که مرجع هایی صلاحیت مرجعی دارند چرا بعضی رو بیاریم بعضی رو نیاریم ؟‌ چرا ؟‌

متفاوت باشند متفاوت لغت عربی یعنی مختلف ،‌مختلف متضادن ؟‌ببینید تمام صفات ایمانی صفات مومن چی هستو چی هستو حالا شما بگید که با واو چون عطف شده است بنابراین بعضی از مومنین مومنین به طور مطلق میگیم که این امرهم هم به کی برمیگرده هم به کل دیگه

مگه هم کمرش شکسته که به بعض برگرده پس کسانیکه این شراعط را بطور مجموع دارند امرهم ،‌برای ینفقونم انفاق دو بعدیه یا انفاقه در راه شوراست ،‌یا انفاق در راهه غیر شورا یعنی پول دادن انفاق فکری انفاق علمی انفاق عملی انفاق های گوناگون اونکه در دستشون دسترسی دارند انفاق کنند برای چی برای که شورا تحقق صحیح پیدا کند .

باشه جمله عطفه،‌مگه جمله عطف نمیشه شما عربی باید یادتون باید ، جمله به جمله عطفه، اسم اسم عطفه
، فعل به فعل عطف ،‌حرف به حرف عطف ،‌عطف در فعل در حرف در اسم در جمله در مفرد همشون عطفه ،‌چرا استیناف ،‌استیناف فقط جاییست که عطف معنا نداره اصلن

ببینید اصن اصل در واو چیه ،‌اصل عطفه بعد استینافه بعد قسمه واو ،‌واو قسم شما هر واوی میتونی بگی قسمه نخیر، هر واوی استینافه نخیر واو اصن برای عطفه واو کلن برای عطفه در لغت فارسی البته حالا اگر عطف نشد بعد دوم استینافه اگر نه عطف نه استیناف نباشه بعد سوم قسمه

الذین قبل از جملات بعدی بعله ،‌ولاکن …

کلن بله نخیر نخبگان نیست شما قبل از اینکه تشریف بیارید عرض کردم که این صفاتی که جمعست مجموع این صفات مرتبه اعلای عدالت علمی و عملیست حالا بحث میکنیم بعدن مرتبه ایمان علمی ایمانه عملی ایمانه عقیدتی ایمانه اخلاقی ایمان فردی اجتماعی ایمان در کل ابعاد ظاهرو باطن فردی اجتماعی باید باشه مادون عصمت

چون معصوم شورا کرده،‌شورا چیه ؟‌شورا تشاوره شورا اشاره نیست استشاره نیست تشاوره  تشاور بینهم تشاور میکنیم دارای سه بعده یا متشاورین بعضی اعلم از دیگری هستند یا پایینترن یا برابرند این سه بعد و سه قسم در عرض می شود که شورا همش تشاوره خب این تشاور مربوط به کسانیکه تقریبن هم سانند هم سانی یعنی یخورده بالا پایین همسانیه در این ابعاد ایمانیه علمی و تقوایی و اخلاقی و عملی اینها شورا بینهم بنابراین این هم چون به کل برمیگرده و این واوهام جداجدا برمیگرده پس کل این جملات کل این اشخاص که ذکر شدن کلن مرجع ضمیر هم هستند

و امرهم ، 4515 ینفقون از اونچه 4518 چیه ،‌مالست حالست عقلست عقیده است تمام ،‌تمام رو مصرف کردن در راه تبلور شورای اعلا در امور یقینی

شما باید ادیب باشید که ،‌صبر کنید اگر مبتدا معنثه خبر مذکر باشه، نه نداریم اصلن

وانگهی به عکس فکر کردن دلیل نمیخواد اونی که معخرست 4605 دلیل نمیخواد ؟ اگر عرض می شود که شورا مبتلا ،‌فرض کنید که عرض می شود که مذکر مونث یکسان بودن شرط نیست ، اگر شورا مبتلا بود باید مبتلا ذکر شه شورا بینهم امرهم وانگهی شورا بینهم اشتباه بود چنانکه ایا کل کارهاشون شوراست

اگر شورا بینهم امرهم بود حصر بود یعنی همه کار شما میخواید که غذا بخورید شور همش شور همش شور

پس این چند اشتباهه یکی از نظر لفظی چرا متبدا عقب بیوفته ، عقب افتادن مبتدا حساب داره اولن ثانین اگرم مبتدا جلو بود حصر بود شورا بینهم امرهم، یعنی کارشون فقط شوراست هیچ کاری دیگه ندراند

شما گفتید شورا بینهم مبتدای معخره مگه نگفتید؟ من گفتم ؟‌پس جواب کیو دارم میدم من

حالا پس شورا بینهم مبتدا نیست خبره بنابراین امرهم شورا بینهم