بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
در این جمله مبارکه منحصره به فرده کل قرآن شریف بودیم که و أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ چون و شاورتهم فی الامر مطلب دیگریست که مفصلن عرض کردیم شاورهم مخاطب در درجه اول رسول الله صلوات الله و سلام علیه است بعدن دیگران به اوضاعی دیگر ، و امرهم شورا بینهم،شاورهم گفتیم اشاره است استشاره نیست تشاور نیست چون استشاره برای کسیست که از نظر علمی و معرفتی در امر مورد شورا نقصان داشته باشه
تشاور هم مربوطه به دوطرفست که هردو نقصان دارند ، اگر نقصانی علمی و معرفتی در امر مورد بحث در کار نباشد نه تشاور لازمست و نه استشاره بلکه اشاره، که و شاورهم فی الامر فاعل رسول الله صلوات الله و سلام علیه است ، با اون بحث که حالا عرض کردیم و أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ شورا عرض کردیم یا مصدرست یا اسمه مصدرست و در هر دو صورت وصفیست مصدری یا وصفیست اسم مصدری از برای محزوفی مانند حوار محاوره
و امرهم امر مختلفون فیه مومنان بر مبنای ایمان شورا بینهمست عرض کردیم این شورا بینهم دو بعد داردیکی بینه خودهاشون با یکدیگر که این بعد دومست دیگر بین خود انسان و خودش،خودش افکاری که در این موضوع مورد نظر هست تبادل کردن درونی و انتخاب بهتر البته این تبادل کردن با دقت با تفکر لبی دقی که بهترین نظر را در صبرو تقسیم منطقی برحسب داله معصومانه و مدلول معصوم و کتاب و سنت به دست آوردن
با این حال، اگر باز هم صددرصد نیست مطلب شورای دومست که شور کردنه با همگنان ، با کسانیکه هم در دال و هم در مدلول معصومانه و معصومن با اونها شور کردن و اصولن شورا از شارل عسلست یعنی اخذهو من رقبته، عسل چند جور دریافت دارد گاه عسل را از اشخاص عادی انسان میگیرد که عنوان عنوانه عسلست ولی عسل مخلوطست عسل با غیر عسل مخلوط این عسل خالس نیست
این شارل عسلو من رقبته نیست وقره عسل کندوی عسل است کندوی عسل هم دو گونست یک کندوی ساختگیست که عسل هم ساختگیست زنبور ساختگی نیست ولی به زنبور شکر دادن و شیرین دیگر دادن که این عسلش مخلوط است با عسل اصلی و عسل غیر اصلی پس وقبم دو جورست یک وقبه و کندوی نادرست است یا مشکوک است سوم کندوی درست
کندوی عسل زنبور عسل و هیچ غذایی به زنبور عسل ندهد مگر خود عسل که در زمستان ها که زنبور عسل عسل تحویل نیمده چه باید بخوره یا باید گرسنگی بمیره یا اینکه آب شکر بش بدن یا عسل بش بدن
اگر عسل بش ندن این شارل عسلست یعنی گرفتن عسل از کندوی واقعیش، عسل واقعی خالص را ،مرحله سوم این عسلی که در کندوی واقعیه که ساختنی نیست این عسل گاه مخلوطست با موم گاه مخلوط با موم نیست شار یعنی به طور خلاصه عسل را گرفتن ،عسل را از موم جد اکردن کمااینکه از چیزهایی دیگری که در کندو هست مثلن اجزایی از گلها و درختان هست جدا کردن
بنابراین أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ یعنی کار مومنان بر مبنای ایمان در بعد درونی و در بعد برونی گرفتن بهترین رای است تا برسیم به فبشر عباد الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ همانطوری که شورا دو بعدیست بعد درونی که شور کردن خود انسان با خودش هست و بعد برونی که شور انسان با دیگران شایستگان دیگر هست همینطورم عرض می شود که الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ
یستمعون یا استماع درونیست یا استماع برونی استماع درونی گام نخستینست و استماع برونی گام دوم یعنی سخنان احتمالات نظراتی که در درون انسان روی انها حساب میکنه اینجا بهترینش را با تدبر با تدبیر با دقت با بررسی کامل به گونه ای معصومانه از نظر دال از نظر مدلول بهترین رای رو اثبات کند
بنابراین استماع القول هم استماع درونیست در گام اول و استماع برونیست در گام دوم در استماع درونی و برونی شارست استماعه عادی نه استماع بدونه دقت نه استماع با بهترین دقت ، چون شریعت اسلام بهترین شریعست مخصوصن بر مبنای قرآن که بهترین امر وحیانیست بنابراین بهترین راه را بهترین فکر را بهترین شور را از نظر درونی و از نظر برونی مصرف کردن تا بهترین رای را که احسنو قولن هست بیابیم
و این بهترین رای گاه هایی بسیار صددرصد است و گه گاهی خیلی خیلی کم درصد کمی ممکنه ابهام داشته باشه ولاکن اگر درست این عسل را از منبعش بگیرند اولن این جمله عرض کنم که اصولن در کل قرآن زکر میوه ها شده تین زیتون فاکهه عسل ولاکن عسل امتیاز خاص دارد سوره نحل که سوره زنبور عسل است فیه شفاعون للناس، این شفاع جسمانی برای هر بیماری هر ناراحتی از برای هیچ چیز مانند عسل نیست من خودم تجربه کردم.
برای هر کسالتی درونی برونی معدی زخمی حتا چشم درد برای تمام بیماری ها این شفاست منتها عسله صحیح حالا همانطوری که شارل عسل من وقبته همانطور عسل معارف قرآنی را از جایگاهش گرفتن . معارف قرآنی عسل است از برای روح ،عسل عسلست از برای جسم هردو شفاست
فیهه شفاعون للناس در عسل است برای جسم وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ۙ عسل است از برای روح،همانطوری که عسل جسمانی از برای جسم شفاعه بسیار ممتازه بینظیره درجه اولست ، عسل روحانیم چنینه ، حالا همانطوری که عسل جسمانی را از باری شفاع جسم از وقبه اش از کندوی صحیح اش به درستی دقت احتیاط باید گرفت همینطور هم عسل معارف قرآنی را ازاینو آن گرفتن از تحمیل کنندگان از مکتب تفکیک مکتب انفصال متکب استقلال غلط مکتب گوناگون که اشتباه دارن عناد دارن گرفتن درست نیست
ولو کل علما مطلبی را بگویند که قرآن نه تصحیح کند نه تکذیب ولو کل علما مطلبی بگوید که برخلاف قرآن است قابل تصریح نیست بنابراین من وقبته ، از وقبه اش از جایگاه و پایگاه صددرصد معصومانه اش در دو بعد پایگاهه اول معصومه فوق تمام وحی های معصوم قرآن است و پایگاه وصولیش و دلالیش کسانی هستند که شرع مدارانه قرآنی هستند یعنی عمری را در قرآن بدون تحمیل با پذیرفتن معانی نص و ظاهر قرآنی با دقت با تفکر دریافت کردند
خب حالا سوال آیا همانطوری که گرفتن عسل در بازار معسل که نوعن ادعا میکنند عسل است خالص مخلوط ندارد همانطور که گرفتن عسل خالص از کندوی خالص به طور خالص مشکلست بسیار یا اصن انسان نمیخورد یا اگر میخورد عسل خالص میخورد همانطور هم گرفتنه عسل های معنوی معرفتی احکامی اصلی و فرعی از قرآن بسیار مشکلست
درسته ،وقبه نخستینش خود قرآن است ولی وقبه دومین گام دومین قرآن دانانند ، از قرآن دانانی باید گرفت که دانایی قرآنی بر مبنای ایمان علمی ایمان معرفتی ایمان عقیدتی ایمان اخلاقی و ایمان عملی دارند حالا سوال این که کار خیلی مشکلیست پس یاباید کلن اجتهاد کرد و تقلید نکرد یا نه اجتهاد کرد و نه تقلید جواب اینست که خدا مارو تکلیف نمی کند به اونچه وسعمون نیست .
اون مقدار که در امکان ما هست ، اون مقدار که در توان ما و امکان ماست ، فردن جمعن کم زیادتر تا برای بدست آوردن احسنول قول ما موفق باشیم اگر چنین علمایی وجود ندارند باید کاری کرد که نزدیکترین راه را در غیاب عصمت در غیاب تالیتلب عصمت برای بدست آوردن عسل های معارف قرآن به دست آورد
حالا و أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ ما یک بحث قرآنی داریم که بخشی عرض کردیم و یک بخشه حدیثی در جلد بیستو چهار بیستو پنج از تفسیر الفرقان صفحه دیویستو هیجده تا عرض می شود که دیویستو بیست یک روایتی رو ما نقل کردیم این روایت دو بخشه یک بخش شور اشاره ایست ،یک بخش شور استشاره ایست یک بخش شور تشاوریست
همانطوری که در و شاورهم فی الامر مفصل عرض کردم مشاوره پیغمبر مشاورت اشاره ای بود کمک کردن بود فکر دادن بود راه داند بود اگر راه را طرف درست رفت تثبیت کردن
اگر درست رفت کوتاه است تکمیل کردن اگر نادرست رفت تبیین کردن روایات از جمله در نورو ثقلین جلد اول صفحه چارصدو پنج حدیث چارصدو چارده أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حضرت باقر علیه سلام نامه ای به علی بن محزیار نوشتن أَنْ سَلْ فُلاَناً أَنْ يُشِيرَ عَلَيَّ وَ يَتَخَيَّرَ لِنَفْسِهِ فَهُوَ يَعْلَمُ مَا يَجُوزُ فِي بَلَدِهِ وَ كَيْفَ يُعَامِلُ اَلسَّلاَطِينَ فَإِنَّ اَلْمَشُورَةَ مُبَارَكَةٌ قَالَ اَللَّهُ لِنَبِيِّهِ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ وَ شٰاوِرْهُمْ فِي اَلْأَمْرِ امر به شورا نیست ها ، شاورهمه ،شاورهم بحث نیست اشاره است
امرهم شورا هر سه است ،خب حالا امام باقر علیه سلام نامه نوشتن به علی بن محزیار که از فلانی سوال کند فلانی یکی از فرماندارن بود یکی از عرض می شود که کسانی بود که در دولت اسلامی دارای مقامی بود به او نوشتن که سَلْ فُلاَناً از فلان شخص سوال کن أَنْ يُشِيرَ عَلَيَّ به من اشاره کنه اشاره چی ؟
اشاره چی اشاره برای یاد گرفتن امام است یا اشاره برای اینکه اگر اون شخص اشتباه کرده امام راهنمایی کنه ، وَ يَتَخَيَّرَ لِنَفْسِهِ اشاره کند به من به من اشاره کند که مطلب چنین است در بلد من در شهری که من سکونت دارم مطلب چنین است أَنْ يُشِيرَ عَلَيَّ به من اشاره کند وَ يَتَخَيَّرَ لِنَفْسِهِ و خودش برای خودش اختیار کند
اختیار یعنی با اینکه به من اشاره میکند چنینست برای خودشم اونی که بهترست اختیار کند چرا فَهُوَ يَعْلَمُ مَا يَجُوزُ فِي بَلَدِهِ چون در اون بلد هست میداند باید چیکار کنه از نظر موضوعات از نظر احکام نه از نظر موضوعات او آگاه تره ولی تواضع امام علیه سلام رو ،او آگاه ترست که چه بدست و چه خوبه
وَ كَيْفَ يُعَامِلُ اَلسَّلاَطِينَ با سلطان وقت چیزی رو معامله کند فَإِنَّ اَلْمَشُورَةَ مُبَارَكَةٌ قَالَ اَللَّهُ لِنَبِيِّهِ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ وَ شٰاوِرْهُمْ فِي اَلْأَمْرِ حالا ، دنبالش فَإِنْ كَانَ مَا يَقُولُ مِمَّا يَجُوزُ به من بنویسه اگر اونچه را نوشت جایزست، درست است شرعن كُنْتُ أُصَوِّبُ رَأْيَهُ پس اشاره است ، اشاره کتابتی اون شخص به امام برای افاده به امام نیست بلکه امام متوجه شود اون چی میگه ،حالا اگر امام این رو جایز دانست كُنْتُ أُصَوِّبُ رَأْيَهُ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ رَجَوْتُ أَنْ أَضَعَهُ عَلَى اَلطَّرِيقِ اَلْوَاضِحِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ پس اشاره است
پس از معصوم حتا اگه میفرمایند که به من بگو که مطلب چیست اون اختیار کرد اختیار او منات نیست بلکه اگر درسته تصویب میکنند اگر نادرسته به راه راست ، وَ شٰاوِرْهُمْ فِي اَلْأَمْرِ یعنی الاستخاره،استخاره یعنی طلب خیر کردن
1715 استشاره بر مبنای اشاره است نه بر مبنای تشاور بر مبنای اشاره است ، و همچنین اشتشارو رسول الله صلوات الله علیه و آله وسلم 1736 اشاره است در اسیران جنگ بد پیغمبر بزرگوار از جنگجویان از افسران استشاره کرد، استشاره باری اشاره است .
و همچنین ان ربی تبارک و تعالی استشارنی فی امتی خیلی جالبه پیغمبر میفرماید که خدا راجع امتم از من استشاره کرد یعنی خدا رایش ضعیف بود،استشاره برای گرفتن اشاره است پس یا استشاره برای اشاره است یا برای گرفتن اشاره است یا از برای تشاورست .
و فی سنن ترمزی ، ان النبی صل الله علی وسلم اذا کانت امراعکم خیارکم و اغنیاعکم سمهاعکم و امورکم شورا بینکم فذهبول اصل خیرون من بتنها ، اگر فرماندهان شما بهترین شما باشند و اغیناعکم صمحاعکم ثروتمندان شما دستو دلباز باشند و امورکم شورا بینکم و کارهای شما کلن شور باشه بینتون فذهرو عرض خیرو من بتنها ،روی زمین بهتره ولاکن به عکس چی ؟
اگر امهاعکم شرارکم باشند اغنیاعکم عرض می شود که دست تنگی کنند و 1858 باشد پس زیر زمین باید برید یعنی مردن برای شما بهترست برای انسان زندگان مردن بهترست برای اینکه این کارو نکنند.
و فی الوسایل جلد هشتم صفحه دیویستو بیستو چهار انهو صل الله علیه و آله وسلم استشردو العاقل شما عاقلید مومنیید ولاکن برونی همین مبنای عقل و ایمان استرشدو عاقل از عاقل استرشاد کنید حالا یا عاقل عاقبلتر از شماست یا همسان با شماست یا کمتر از شماست بلخره عاقله در بعد عقل و ایمان استرشاد کنید این استرشاد یا به نفع شماست یا به نفعه طرفه یا به نفعه هردوست
ولا تعصوهو 1852 اگر استرشاد در بعد استشاره کردید نه در بعد اشاره نه در بعد تشاور اگر استرشاد کردید چون استشراد کی میکنه ؟ استرشاد کسی میکند که رشد ندارد کسی که رشد کامل ندارد استرشاد میکند از کسی که عقل کاملتر و رشد کامل تر دارد از قبیل استفاده میکنیم 2017 اگر مخالفت کنید با عاقلی که اعقل از شماست و استرشاد شما استشاره است و نه اشاره است نه تشاور اگر مخالفت کنید فتنبلو
و فیهه عنهم صلوات الله علیه لما سعل ان الهضم ناهو ،هضم چیه ، فرمود مشاورتو ذورای وتباعهم شما دارای رایید ولی کسی که رایش از شما قویترست عاقلانه ترست عالمانه ترست مومنانه ترست اورو استشاره کنید اگر با رای شما موافق بود که توافق طرفینی اگر رای او برخلاف رای شماست رای او چون بهترست و نزدیکتر به ثوابه تبعیت کنید.
مشاورتو ذو رای و تباعهم ، و همچنین انهو صلوات الله علیه لا مظاهرته اوسغ من المشاوره و لا عقل کتدبیر در روایت دارد کتدبر ، هیچ مظاهره ای هیچ غلبه کردنی وسیغ و مطمئن تر از مشاوره مشاوره صحیح نیست . و فی النهج خطبه دیویست چهاره ان الامام علی علیه سلام فلا تکفو ان مقالتن به حق او مشورتن به عدل کسی که مقاله حقی دارد ساکت ننشیند در جایی که امکان ابراز حقست و کسانی به ناحق کار میکنند یا حق درست را دریافت نکرده اند فلات کفو ان مشاورتن به حق او مشتورتن به عدل
و فی الوسایل باز جلد هشتم صفحه چهارصدو بیست نه ،فی وصیتهی علیه سلام امیرول مومنین علیه سلام الی ابنهی محمد بن حنفیه ، عظمن آراعه رجال بعضها الی بعض ،رجال رجال علم رجاله ایمان رجالی که رجولت دارند در علم و ایمان نه هر رجلی بلکه زنی که رجولت در ایمان دارد بهتر از مردی که رجولت در ایمان ندارد
رجال مثه آیه مبارکه سوره احزاب که رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ سوره نوره ، رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ یا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ اون رجال ،حالا عظمن آراعه رجال بعضو علی بعض آراعه رجال راستین و درست فکر را بعضی به بعضی ضمیمه کن ،ثم اختر اقربها من السواع ،این عرض می شود که تقریبن شبیه آیه ایست که فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ آرا رو الک کن اونکه بهترست روشن ترست نزدیکتر به حقست اورو بپذیر
ثم اختر اقربها و من السواع، حالا اقربها کدومه ؟آیا اقرب عدد بیشترست یا عودد بیشترست ، اگر عدد بیشتر اقرب در ثواب میارد عدد بیشتره اما اگر عدد بیشتر فکرشون علمشون ایمانشون مثلن کمترست و عدد کمتر بیشترست عدد کمتر اقربه پس بنابراین عقربیت در بعد احسنیت است در بعد نزدیکتر بودن به حقست نه در بعد عدد فقط
و ابعدها من الارتیا، خب عظمن آرا رجال بعض الا بعض ثم اختر اقربها من الثواب و ابعدها من الاتیاق قد خاطره به لفظهی من استمع به رای، رای چیه ؟ استقلال نظر است در صورتیکه معتمد معصومانه ای ندارد مثلن تفسیر قرآن بره یعنی چی آیا هر رایی غلطست نخیر رایی که متذخست از از آیات قرآن بااین رای آیات دیگر تفسیر کردن تفسیر به رای نیست تفسیر قرآن به قرآنه
رای یعنی مطلبی که معصوم نیست ، قابل اشتباه است قابل خطا است مطلبی که قابل خطا است چون مستند معصومانه ای از کتاب و سنت ندارد اگر کسی استقلال به این رای بکند این عرض می شود که خود رو به خطر انداخته و من استقبل وجوه الارا عرفه مواضع الخطا اگر آراعه درست و نادرست رو انسان عرض می شود که بداند خطاهارو بهتر میفهمدولیکن اگر وجوه آرا را نبیند آراعه درست و نادرست را مخصوصن کسی که تخصص دارد نبیند این استماع برش بکند ولاکن اگر کسی استقنا به دلالته صحیحه روشنه نص ظاهر مستقر قرآن کند استماع کند اشکال نداره برای اینکه استماع به رای نیست
استماع بلقرانه ، استماع معنوی در صورتیکه عرض می شود که محور قرآنیه درست و صددرصد نداشته باشد . و فیه عنهو علیه سلام استشرول عاقل من الرجال الورع، رجال ورع،که ورع علمی ورعه عملی ورعه عقیدتی فانهو لا یامر الا بخیرن ،شخصی ورع اگرم نداند امر به اونچه نمیداندنمیکند ولی امر به خیر میکند و ایاک والخلاف فان فی مخالف یعنی با شخصی که ورع است اورع از شماست داناتر از شماست با تقوا تر از شماست اگر در رای شما شک دارید مخالفت با او نکنید
و ایاک الخلاف فان فی مخالفتول ورع العاقل مفسدتون فی الدین و الدنیا بعد از امام زینول عابدین علیه سلام 2622 که این صحیفه سجادیه واقعن در درجه دوم کتابهای معصوم ماست کهاول قرآن است بعد صحیفه سجادیه کلن
وَ أَمَّا حَقُّ الْمُسْتَشِیرِ فَاِنْ حَضَرَکَ لَهُ وَجْهُ رَأْی جَهَدْتَ لَهُ فِی النَّصِیحَهِ وَ أَشَرْتَ عَلَیْهِ بِمَا تَعْلَمُ أَنَّکَ لَوْ کُنْتَ مَکَانَهُ عَمِلْتَ بِهِ کسی که از شما سوال میکنه یا میدانه یا نمیدانه،اگر میدانید و رایتون رای صحیح صددرصد است باید به او بگید اگر نگید بخلست بخل در اشاره این خودش ظلمست . بعله لَوْ کُنْتَ مَکَانَهُ عَمِلْتَ بِهِ جوری رای تون بگید که اگر خودت میخواستی به این عمل کنی شک نمیکردی پس در بعد اقوای یقین و در بعد اعلای علمی این رایو بدید چجور یعنی خودرا جای او گذاشتن اورا جای خود گذاشتن
وَ ذَلِکَ لِیَکُنْ مِنْکَ فِی رَحْمَه وَ لِین فَاِنَّ اللِّینَ یُؤْنِسُ الْوَحْشَهَ وَ اِنَّ الْغِلَظَ یُوحِشُ مَوْضِعَ الْأُنْسِ وَ اِنْ لَمْ یَحْضُرْکَ لَهُ رَأْیٌ اگه رای ندارین نگو من عالمم چنینم پس رای کشکی بده نخیر اگر رای ندارین اگر پول داری بده اگر پول نداری به جای پول چیز دیگه نده حالا اگه رای صحیح دارید بده اگر رای صحیح نداری اصن نده نگو من عرض می شود که عالمم اگه بگم نمیدانم مرحوم عرض می شود که حسین قمی که بعد از آقا سید حسین اصفهانی بین ایشون و آقای بروجردی مرجعیت مردد بود ، ایشون یازده ماه بیشتر زنده نبود در مرجعیت ایشون وقتی که مرجع شد در حرم امام حسین علیه سلام یکی ازشون سوال کردن آقا گفت نمیدانم گفت آقا ، گفت نمیدانم، آقا چرا داد میزنی، گفت میخوام نمیدانم یاد بگیرید .
همینطور که میدانمو باید یاد بگیرید نمیدانمم باید یاد بگیرید ، چون میدانم برا کسی که نمیداند خودش نادانیست کمااینکه اینکه به عکسشم حالا، اِنْ لَمْ یَحْضُرْکَ لَهُ رَأْیٌ وَ عَرَفْتَ لَهُ مَنْ تَثِقُ اگه خودت نمیدانی به کسی که وثوق دارید میداند به او ارجاع بدید ولی پایینتر از شما بشه ، بِرَأْیِهِ وَ تَرْضَى بِهِ لِنَفْسِکَ دَلَلْتَهُ عَلَیْهِ وَ أَرْشَدْتَهُ اِلَیْهِ بعد عرض می شود که باز وسایل شیعه جلد هشتم صفحه چارصدو بیست شیش
ما یَستَغنى رَجُلٌ عَن مَشوَرَهٍ در چه بود؟ در ابعادی که واضح استو روشن است که نه در مواردی که شک داره، ما یَستَغنى رَجُلٌ عَن مَشوَرَهٍ و من اراده امرا فشاور فی وقضا و هدی لارشد الامور اگر کسی مشورت صحیح بکند حکم کند به این مورد مشورت هدی الارش الامور عرض می شود که و از جمله روایات که باید که توجیه کرد یا در حال تقیه است در جلد ششم دورول منصور صفحه دهم
ان علی علیه سلام قلت یا رسول الله الامرو ینزل بنا بعدک لم ینزل فیه قران و لم یسمع منک فیه شی، ظاهر مطلب قابل قبول نیست چون پیغمبر بزرگوار آنچه در قرآن است و آنچه در سنت است همه رو بیان کرده حالا این سوال علی علیه سلام سوال کرد یا رسول الله الامر ینظرو بنا کاری برونی مانازل می شود، یا حکمی یا موضوعی حکمیست بلخره چیزی که مشتبهه از نظر ایمانی مشتبهه لم ینزل فی قرآن قرآن در این موضوع نازل نشده البته معلومه حکمیست چون موضوعی در قرآن ، ولم یسمع منک فیه شیعون از تو هم چیزی شنیده نشده نه قرآن نفیو اثبات کرده و نه سنت
قال اجمعو لهو العابد من امتی و جعلو بینمکم شورا ولا تقضوهو براین واحد به رای واحده، خب در صورتی که معصوم در کار نبود چه معصوم قرآنی که نفیو اثبات نکرده کو چه سنتیم نفیو اثبات نکرده اجماعن بگو شورا بینکم خب این هم درست است هم نادرسته اما نادرست است برای اینکه قران و سنت کل مطالب رو بیان کرده یا بعنوان احکام کلی یا بعنوان احکام جزعی اما موضوعات تابعه احکام موضوعات در هر زمانی 3125 تابعه احکامه کلی احکام جزعیست این قابل قبول نیست
اما قابل قبول هست درسته قرآن و سنت درش مطلب داره ولی لم ینزل به شما نرسیده لم ینزل اصله نزوله اصلن وارد نشده در قرآن در سنت وارد نشده وارد شده ولی برای شما مشکوکه ، اگه برای شما مشتبه است صددرصد نیست مطلبی در قرآن مطلبی در سنت یا قصورن یا تقصیرن یا هرچه چیکار کنیم اجمعو لهو العابدن امتی عابد چنانکه دیرو عرض کردم عبادت عبادت تقشفی نیست فقط نماز شب بخون نخیر
عبادت در بعد علمی عملی عقلی ایمانی فردی اجتماعی در کل ابعاد عابد بودن اجمعو لهو العالدو امتی وجعلو وجعلوهو بینکم شورا ولا تقدوهو به رای واحد، این مختصر مطلبی که راجبه امر شورا عرض کردیم اما این مطلب میمونه که ایا افراد شورا باید کی تعیین کنه شورای مرجعه سیاسی ،شورای مرجع فقهی شورای دو مرجعی توعم
آیا کسانیکه این افرادی که شورا تعیین میکنند چون سه بعده دیگه یک بعد کسانیکه افراد شورا تعیین میکنند خود افراد شورا کسیرو تعیین میکنن حالا خود افراد شورا تعیین میکنند کسی رو بر مبنای شور عاقلانه ی معصومانه درست یکنفر رو برای خودمون تعیین میکنیم درست ولاکن بعد اول چه کسانی حق دارند از مومنان از مومنان چه کسانی حق دارند که افراد شورا را تعیین کنند آیا کل مومنانن آیا اکثریت مومنان عاقلند مومنند، عادلند در مطالب آگاهی دارند اگر بر مبنای اکثریت حساب کنید این افراد شورای که اکثریت فاسقه جاهله ناآگاه تعیین کردن این اقلیتم ناآگاه خواهد بود؟
بنابراین ما برا این مبنا اعتراض بر مجلس شورای اسلامی زیاد داریم، مجلس شورای غیر اسلامیش معلومه در مجلسه شورای اسلامی کسانی باید نماینده بشن که دارای شرایط ایمانیو علمیو تقوایی و فردی و اجتماعی سیاسی داشته باشند حالا شناخت اینها وظیفه کیه آیا اکثریت کل مردم شناختشون حقه نخیر
بنابراین گروهی خاصی هستند که میتوانند رای بدن در میان فرض کنید شصت ملیون جمعیت که فرض کنید چل ملیونش مکلفن آیا این چل ملیون مکلف از کل چل ملیون انتخاب میشود کسانیکه عرض می شود که شایستگی شورا دارند یا نه این بحث برای فرداست که آقایون فکر کنید منم فکر کنم
اگر در حیطه علم و در حیطه ایمان قابل قبول است غیر اون مرفوضه دیگه مثلن فرض کنید مثال زدم اون روز دیگه اگر میخوان فرض کنید وزیر بهداری تعیین کنند شور کنند آیا کل پرستارها و کل اشخاصی که در بهداری کار میکنند درسته که این مجموعه کارمندان پایینو بالا این حرفا دکتر این حرفا آیا چند درصدشون این شعورو دارند ؟ ایا اکثریت شعور تشخیص دارند اکثریت این افراد که فرض کنید هزار نفرن هزار نفر صدتا دکتره ، آیا اگر این صدتا دکتر یا نیمچه دکتر رای بدن اکثریتشون بیشتر مصیبه یا هزارتا رای بدن
اگه هزارتا رای بدن نهصدتا پرستارو چیو این حرفا رای بدن و اون ،خب رای نهصدتا پرستار تعیینه پرستاره،پرستار پرستار تعیین میکند پزشک پزشک را دندون پزشک دندون پزشک را پزشکه قلب پزشکه قلب را عرض می شود که روحانی روحانی رو عالم عالم رو
بنابراین این اکثریت عددی اصلن منات نیست کلن اکثریت عددی از نظر قرآن به طور کلی مرفوضه اکثرهم لا یعلمون اکثرهم فاسقون اکثرهم چه بنابراین اگر اکثریت مطلق در میانه کل مردم بگیریم که معلومه حتا در بین مسلمانان آیا اکثر مسلمانان شایستگانن نخیر اگر فرض کنید که بخوان وزیر فرهنگ تعیین کنند آیا از بچه مدرسه ایام سوال کنند بچه مدرسه که سن تکلیف داره پونزده سالشه این بچه مدرسه ایها و بالاتر و بالاتر و بالاتر تا استادهای دانشگاه ایا اکثریت با کدوماست ،اکثریت با کسانیکه شایستگی دارن در فهم و تشخیص وزیر فرهنگ یا نخیر
بنابراین شایستگی ،شایستگی در مورد اقلیته ،اون اقلیتی که دانشمندن عالمن دبیرن استادن این اقلیت و اگر اون کسانیکه اکثریت دارن بدشون میاد خب بدشون میاد کسی که شایستگی مثلن فرض کنید که اگر شما کسالت دارید برید پهلو پزشک ، آیا همسایتون که پزشکی میکنه پزشک نیست این باید که پهلو همسایه برید همسایست دوست با شماست پزشکی میکنه پزشک نیست پزشک صالح یک نفر باشد بهتر از ده ملیون نفر غیر پزشکه
اون ده ملیون نفر غیر پزشک خودشون اگه بیمار شدن میرن سراغ پزشک این بحث رو باید که به طور ریشه ای ما با دقته بیشتر و وسیع تر بحث کنیم انشالله
انتخاب دو بعدیست یک انتخاب مردمیست کلن ، در اموری که معرفت دینی زیاده لازم نداره بلکه عدلو بداندن ظلمو بدانند در این مطلب از نظر مردمیست ولاکن ما بحثمان در اموریست که رهبریه سیاسی اسلامی و رهبری فقاهتی اسلامی در این بعد بحث داریم میکنیم.
ولاکن در بعد مومنین مطالبی که عموم مردم حق دارند حتا صفحام حق دارند تا چه رسد عقلا اون مطلبی عرض نمیکنیم ما دو بعد داریم ما در بعد اختصاصی داریم بحث میکنیم نه در عامه از ابعاد اختصاصی مرجعیت سیاسیت مرجعیت دینیست عرض می شود که و همچنین نمایندگان مجلس شورای اسلامیست و از این قبیل
در این بعد داریم بحث میکنیم حالا مفصل انشاالله فکر کنید
در انجیل یوهنا است که از حضرت مسیح علیه سلام سوال میکند که ایا در بهشت حسد هست یا نه ؟ میفرماید نخیر ، عرض کردن چطور حسد نیست فرمود برای اینکه اونجا حقایق کاملن روشنه اگر یک فرض کنید که بچه ده ساله ای در مقابل یک مرد چل ساله قرار بگیره مرد چل ساله لباسش چل ساله است بچه ده ساله لباسش ده ساله است آیا بچه ده ساله حسد نمیکند که لباس مرد چل ساله بپوشه نخیر
چون حقایق روشنه ،حالا حقایق گاه کلن روشن است مثله بعداز موت در بعد از قیامت با روشن گری برونی مبنای علم ایمانی و تقوای ایمانی قانع میشن بابا حمال ها نمیتانن وزیر اقتصاد تعیین کنند وزیر اقتصاد کسی تعیین میکنه وارد باشه عمله ها حمالها اینها نه ،ولیکن به طور کلی در مواردی که اختصاصیست حق کسان خاص است در رای اختصاصی
در جایی که عمومیست عرض می شود که حق عمومست