جلسه صد و شصت و هشتم درس تفسیر موضوعی قرآن کریم

رسالت (شرک آدم و حواء )

تفسیر آیاتی از سوره اعراف

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

با یک تقسیمی در انتشار نسل بشری وارد بحث می‌شویم در مراجعه دوم به آیه مبارکه اعراف. و عجیب است از بعضی از برادران مفسر که توجیهاتی می­کنند که این توجیهات، تقبیح ساحت مقدس قرآن است از نظر فصاحت و بلاغت عادی مثل تفسیر جوامع الجوامع مرحوم شیخ طبرسی که مختصر تفسیر مفصل ایشان است که می‌گوید «جَعَلَا لَهُ شُرَكَاءَ‌» (اعراف، آیه 190) یعنی «جعل اولادهما له شرکاء» (جوامع الجامع، ج 1، ص 489) این‌ها اصلاً قابل نقل هم نیست. آقایان اگر شما مطلبی ندارید، سکوت بفرمایید. چرا تقبیح می‌کنید قرآن را با این‌گونه توجیهات؟

با یک تقسیم مثلثی وارد بحث می‌شویم. ما یک انسان اول داریم که آدم (ع) است و یک انسان دوم داریم که از میان این دو انسان، فرزندان اول این دو آفریده شده‌اند. و یک تناسل سوم داریم که در مرحله دوم که تفصیل اول انتسال نسل بشری است، از تفصیل دوم به تفصیل سوم می‌رسد که تمام انسان­ها الی یوم القیامة الکبری است. توضیح: تمام انسان­ها که حوا (س) نیز داخل آن­هاست از آدم منتشر شده‌اند الا اینکه انتشار حوا (س) از آدم این است که جسم حوا از جسم آدم خلق شده است. و انتشار تمام انسان­های منهای حوا در بُعد دوم انتسال، این است که تمام انسان­های منهای حوا در صلب آدم (ع) بوده‌اند. در یک جمع مختصر نسبت به انتسال و انفصال انسان‌ها از آدم اول، باید گفت که حوا و کل انسان­ها از آدم اول منفصل شده‌اند. حوا که جسمش و سایر انسان­ها ذریه بودند در صلب آدم اول (ع). بعضی از آیات این را بیان می­کند.

مرحله دوم انفصال حوا (س) از آدم (ع) که به زوجیت آدم مقرر شد و از میان آدم و حوا، تفصیل اول نسل درست شد، که فرزندان بلافصل بین آدم و حوا. این تفصیل اول است. تفصیل دوم در این میان یعنی در میان فرزندان آدم (ع)، چه فقط خودهایشان، چنانکه از آیه اول نساء استفاده می‌شود، یا با دخالت حوریه و جنّیه، چنانکه از بعضی روایات متعارضه استفاده می‌گردد، به هر دو مبنا تفصیل دوم عبارت است از نواده‌های آدم و حوا، که اجمال عبارت بود از انفصال حوا از آدم، تفصیل اول: فرزندان بلافصل آدم و حوا، تفصیل دوم: انفصال نواده‌های آدم و حوا.

حال نواده‌های آدم و حوا چگونه بوده است؟ این یک بحثی است که مربوط است به آیه نساء، مراجعه بفرمایید و اشاره می­کنیم. اما این تفصیل دوم است که کل انسان­ها الی یوم القیامة الکبری از نسل اخیر به عنوان تفصیل انتسال و انتشار از فرزندان آدم (ع) به دنیا آمدند، چه فرزندان دختر و پسر با هم، چه با دخالت حوریه و جنّیه، علی اختلاف الروایات و الانظار.

با توجه کردن به این سه انتسال که انتسال اول اجمالی و انتسال دوم و سوم تفصیلی است، کسانی که در خدمت قرآن تشریف دارید، قرآن را باز کنید، سوره مبارک زمر که سوره 39 باشد آیه 6: «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ يَخْلُقُكُمْ في‏ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ في‏ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ‏» در این سه انتسال و انفصال از آدم اول (ع)، ببینیم کدام یک نمودار است در این آیه مبارکه. «خَلَقَكُمْ» «کم» کل انسان­ها هستند «مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» این کل انسان­ها آیا شامل حوا هست یا نه؟ بله، هنگامی که شامل حوا است، شامل فرزندان اول بین آدم و حوا هم هست؟ و شامل فرزندانی که نواده بین فرزندان آدم و حوا هستند نیز هست.

حالا این «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» کجا را می‌گوید؟ این «کُم» هم حوا است و هم فرزندان آدم و حوا و هم نسل‌های آینده بعد از این دو الی یوم القیامة الکبری. چرا؟ «ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» اول «خَلَقَكُمْ» دقت کنید «ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» یا انسان می‌تواند از دلالت آیه مطلب را بفهمد و اگر نه اصلاً حرف نزند. اگر می‌تواند از دلالت آیه مطلب بفهمد و شدرسنا نیست و تأویل نیست و توجیه نیست، که قرآن خود أوجه وُجهاء است، حرف بزند.

حالا می­خواهیم حرف بزنیم. «خَلَقَكُمْ» کل انسان­ها بلا استثناء، فقط «نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» خارج است که آدم اول است، و الا حوا و فرزندان اول در بین و فرزندان بعدی الی یوم القیامة، همه مشمول «خلقکم» هستند. به چه دلیل؟ «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» سپس، پس از خلقت شما «جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» چه مِن، مِن نشویه باشد که حوا از آدم است یا مِن جنسیه باشد، همه زن‌هایی که همجنس با مردها هستند. و مِن در اینجا دو کاره است «ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» چرا دو کاره است؟ برای اینکه این «زوجها» خلقتش بعد از خلق اجمالی کل انسان­هاست بلا استثناء از «نفسٍ واحدة» که آدم اول است. «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» پس از آنکه کل انسان­ها که در ضمن حوا نیز هست، از آدم خلق شد «ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» بعداً زنش را از او جعل کرد و این جعل، شامل خلق است که خلق بدن زوجه از زوج که حوا از آدم، که این مِن، مِن نشویه می‌شود. «ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا» یعنی «انشأ ربنا سبحانه و تعالی منها» یعنی «من نفس واحدة زوجها» زنش را. اوّلی این‌طور است، ولی «ثم» است.

  • [سؤال]
  • عرض می­کنم. در یک بُعد، این جعل شامل هر دو است، هم شامل خلق است هم شامل جعل است؛ چرا؟ برای اینکه «ثم» داریم. «ثم» را توجه کنید. آقایان بیشتر عنایت بفرمایید من هم دارم فکر می­کنم، مع ذلک قبلاً هم فکر کردم ولی الآن دارم عرض می­کنم.

«خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» همه، چرا؟ حتی حوا، چرا؟ «ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» جعل زوجیت که جعل خلق باشد که انفصال بدن حوا از بدن آدم باشد، که این خلق است اولاً و جعل زوجیت است. «ثم» سایر زن‌هایی که با مردها ازدواج می­کنند و فرزندانی درست می‌کنند، این جعل، جعل زوجیت است. پس «منها» در بُعد جعل حوا از آدم نشویه است و در بُعد جعل سایر زنان نسبت به سایر مردها، این جنسیه است. مِن هر دو معنا را می‌دهد و یکی از اختصاصات قرآن این است که با یک لفظ چند معنا که امکان دارد اراده می‌کند، به حساب فصاحت و بلاغت لفظی و هم در بُعد معنوی، حتی حرف چنین است تا چه رسد به فعل و اسم، تحمیل هم در کار نیست، غیر این­طور معنا نمی‌شود کرد.

«خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» این «خَلَقَكُمْ» چه می‌خواهد بگوید؟ فقط بُعد اجمالی را می‌گوید، ما در آن سه بُعد که از خلق انسان­ها از آدم عرض کردیم، فقط بُعد اول که خلق اجمالی است، یعنی چه؟ یعنی تمام انسان­ها به تناسل، با انفصال از حوا، بعد فرزندان آدم و حوا، بعد فرزندان و فرزندان الی یوم القیامة همه برگشت می‌کنند به آدم اول، منتها چه؟ در آدم اول همه انسان­ها بوده‌اند، در جسم آدم اول همه انسان­ها بوده‌اند، بعضی‌ها شأناً، بعضی‌ها بالفعل، آن که بالفعل بوده است بر حسب آیاتی دیگر، جسم حوا از جسم آدم تولد یافت، خدا خلق کرد بالفعل، و آن که شأناً بوده است تمام انسان­ها منهای حوا، در صلب آدم به‌عنوان ذریه بوده‌اند. از صلب آدم انتقال پیدا کرد به رحم حوا، و همچنین فرزندان و نواده‌ها و نواده‌ها الی یوم القیامة الکبری.

پس آیه «خَلَقَكُمْ» چه می‌خواهد بگوید؟ «نفسٍ واحدة» در اینجا فقط آدم اول است «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» بعد «ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» جعل اول داریم، جعل دوم داریم، جعل سوم داریم. جعل اول: حوا از آدم که مِن نشویه است، جعل دوم: فرزندان آدم و حوا که دختر هم در آن­ها بود از آدم و حوا، جعل سوم: سایر زنانی که از بنی نوع انسانند الی یوم القیامة الکبری. پس سه جعل است راجع به «زوجها». خب این مربوط به آیه سوره زمر. مراجعه بفرمایید به سوره انعام آیه 98.

  • از آن حوری و این­ها خبری نیست در این آیه؟
  • آن بحث سوره نساء است، حالا عرض می‌کنیم. سوره مبارکه انعام آیه 98 «وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ‌» «کُم» چه کسی هست؟ اینجا دیگر «زوجها» در کار نیست، صحبت زوج نیست. «وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ‌» این انشاء هر سه بُعد را شامل است. «کُم» از حوا به بعد، در بعد اجمال، خود حوا هم از آدم است. دوم: بین آدم و حوا فرزندانی است، باز برگشت می‌کند به آدم که زوجش بر حسب آیات دیگر، سوم: مرحله سوم در اینجا «هُوَ الَّذِی أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ‌» این یک بعد است.

دوم این است که «نفسٍ واحدة» فقط آدم اول نیست، بلکه فرد فرد انسان‌ها از یک انسان درست شده‌اند. مگر این‌طور نیست؟ فرد فرد انسان­ها چه دختر و چه پسر از پدر درست شدند، منتها آیات دیگر می‌گوید: «وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» (نساء، آیه 1) «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» (اعراف، آیه 189) این «أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» یا «خلق، جعل منها زوجها» هست یا نیست. اگر «خلق و جعل منها زوجها» نیست، این فقط حوا است از آدم، اگر «خلق و جعل منها زوجها» هست از دختران آدم، نوه‌های آدم و… کل زوجٍ و زوجه را شامل می­شود. این هم این آیه.

سوره نساء آیه اول که محور بحث است. من اشاراتی می­کنم. آقایان بروید مراجعه کنید. ما یک تعصبات عامیانه داریم، یک تعصبات مثلاً عالمانه داریم و یک تعصبات دقیق داریم. تعصبات عامیانه، عوام الناس مطالبی را از کتاب‌ها، از منبرها و از این و از آن شنیده‌اند و پذیرفتند بر حسب عوام بودنشان. بعضی وقت‌ها، تعصبات عالمانه، نه تعصبات عالمانه به این معنا که بر مبنای علم صحیح رأی دادند، نه، عالم است، درس خوانده است، در حوزه بوده است، چه بوده، چه بوده، ولی محور کارش غیر از آن چیزی بوده است که الآن می‌گویند. محور کار فقها و اصولیون و فلاسفه و عرفا و منطقیین و ادبا و اخلاقیین و غیره در حوزه‌ها قرآن نیست.

بنابراین اگر راجع به مطالبی قرآن، نفی و یا اثبات کنند، این فکر عالمانه است، اما نه در بُعد علم. عالم است، اما نه در آن بُعدی که نظر نفی و اثبات می‌کند؛ چون در آن بعدی که نظر نفی و اثبات می‌کند، قرآن است و از قرآن در حوزه‌های ما اصلاً خبری نیست. این دو، ما این دوتا را با کمال احترام کنار می‌گذاریم. می‌خواهیم در بُعد علم بر محور کتاب بحث کنیم اصلاً، و سنت رسول‌الله (ص) فرعاً. زبان کتاب آشکارتر است از زبان سنت قطعیه، تا چه رسد روایاتی که تناقضات و تضادات دارد، این دیگر قابل بحث نیست.

راجع به اینکه چگونه جسم حوا از جسم آدم اول خلق شد، بحث نداریم، ولی به‌طور اجمال خلق شد، در این شکی نیست و بعداً بین آدم و حوا دخترانی و پسرانی به وجود آمدند، این هم که معلوم است، ولیکن مرحله سوم، مرحله اول جدا شدن جسم حوا از آدم بود، مرحله دوم تولد دختران و پسران بلافصل آدم و حوا بودند، مرحله سوم را چه کنیم؟ در مرحله سوم بحث است.

استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی (رض) نظرشان این بوده است و ما هم این نظر را تبلور دادیم، یک مقداری بالاتر شده است، گرچه بر خلاف رأی عوام آنچنانی و برخلاف رأی عوام اینچنینی است، اما موافق کتاب و سنت است، که در مرحله اولی ازدواج بین خواهر و برادرها حرام نبوده است. بعد از اینکه ازدواج شد، بعداً حرام شد الی یوم القیامة الکبری.

یکی از مراجعی که مرحوم شد، با او خصوصی صحبت می‌کردیم، می‌گفت من تفسیر علامه طباطبایی را قبول دارم ولی بعضی جاها را نه. گفتم مثلاً کجا را؟ گفت از جمله اینجا. گفتم آقا شما که در این بحث‌ها وارد نیستید، نه و آره نگویید شما، چرا نفی و اثبات می‌کنید؟ آیا شما ممکن است در مسائل هندسه ساختمانی نفی و اثبات کنید؟ فلان مهندس غلط کرد. نخیر، چه غلطی کرد؟ شما هندسه نخواندی. شما در مسائلی که وارد نیستید چطور نفی و اثبات می­کنید؟ این فکر شما یک فکر عوامی است به‌عنوان عالمانه در مغز شما پرورده شده است و می­خواهید یک شخصی که عمری در قرآن کار کرده است و بر مبنای قرآن حرف می‌زند رد کنید. گفت بنابراین بله، من سکوت می­کنم.

  • از نظر خلقت، آدم و حوا به هم نزدیک‌ترند یا فرزندانشان؟
  • این یکی از جواب­ها است. یکی از جواب­ها همین است که می­فرمایید. وقتی به امام‌باقر (ع) عرض شد یابن رسول الله شما چه می‌فرمایید؟ این فرزندان آدم و حوا با هم ازدواج کردند یا حوریه و جنّیه‌ای در کار بود؟ حضرت فرمودند: بعضی‌ها می‌گویند حوریه و جنّیه در کار بود و اشکالشان و دلیلشان این است که می‌گویند اگر بین خواهر و برادر ازدواج شود، خواهر و برادر که از یک مجرای صلب پدر و یک مجرای رحم مادر آمدند و به هم اینقدر نزدیک‌اند، پس چرا؟ حضرت امام‌باقر (ع) فرمودند که بالاتر از این، آیا حوایی که از جسم آدم منفصل شد به او نزدیک­تر است یا خواهری و برادری که از یک رحم و از یک صلب؟ ساکت شد. حالا نمی‌خواستیم این بحث را بکنیم. آقایان مراجعه کنید به سوره مبارکه نساء، هم المیزان استاد بزرگوار را و هم الفرقان را. این یک اشتباه.
  • نفس واحده بوده است دیگر؟
  • بله، این هم می‌شود. حالا توجه بفرمایید. در این آیه سوره مبارکه نساء «يا أَيُّهَا النَّاسُ»
  • [سؤال]
  • آن یک مطلبی است که برای افکار ما است که بعداً برایمان آمده است. الآن بله، لذت نمی‌برند، چون حالا روی شریعت مقدسه الهیه از زمان آدم الی یوم القیامة خواهر و برادر نباید ازدواج کنند. گفتم شنیدن و فهمیدن این مشکل است، منتها من به‌عنوان تفصیل دارم عرض می‌کنم. سه احتمال است و سه روایت، آن روایتی که موافق نص قرآن است همین روایت امام‌باقر (ع) است و بعضی روایات دیگر که بحث می‌کنیم.

از جمله حضرت فرمودند که شما چه می­گویید؟ می‌گویید حرام ذاتی است؟ حرام ذاتی یعنی چه؟ اگر حرام ذاتی است به چه حساب؟ به حساب اینکه این خواهر و برادر از یک رحم، از یک صلب هستند. پس بنابراین حرام ذاتی­تر است که حوا با آدم ازدواج کند؛ چون از خود جسم آدم است.

– «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» (بقره، آیه 285)

  • یعنی احکام فرق نمی‌کند؟ فرق می‌کند. در بعضی از احکام برابرند و در بعضی احکام اختلاف دارند. آن مقدار صلبی مطلب که می‌خواهم عرض کنم توجه کنید و این را مطالعه بفرمایید. چون اینجا جای بحثش نبود به‌عنوان ضمنی عرض کردم. دوم اینکه می‌گویند: حرام بوده است. از چه زمانی حرام بوده است؟ این حرام بودن ازدواج خواهر و برادر، مادر و پسر را از چه کسی باید فهمید؟ شما منها کنید تمام افکار را، تمام عقاید را، اجتهادات را، تقلیدات را، شرایع را، از چه کسی باید فهمید؟ از خدا. اگر خدا در قرآن فرمود که اول بین خواهر و برادر در یک فتره­ای، بعد حرام شد إلی یوم الدین چه می­گویید؟ ما یک محرمات ذاتیه داریم و یک واجبات ذاتیه داریم و یک محرمات و واجبات غیر ذاتیه. چه کسی گفته است که ازدواج خواهر و برادر از محرمات ذاتیه است؟
  • [سؤال]
  • از همین آیه­ای که باید روی آن فکر کنید، بعداً صحبت می‌کنیم. «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ» آیه اول سوره نساء: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» آدم، اینجا از جاهایی است که «نفسٍ واحدة» فقط همان آدم است، «کل زوجٍ زوجٍ» نیست، «کل والدٍ والدٍ» نیست، چرا؟ «وَ خَلَقَ مِنْها» «جَعَلَ» نیست «وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» و در حالی که آفرید از این نفس واحده زنش را، یعنی این­طور نبود که آدم بزاید، نه، خداوند از آدم همه شما را خلق کرد. هم در وجه تفصیل اول، و هم در وجه تفصیل دوم. اجمال را نمی‌خواهد بگوید، اگر اجمال می‌گفت «زَوْجَها» چرا بگوید؟ چون خلق اجمالی این است که تمام انسان­ها از آدم منفصل شدند، حوا از آدم بالفعل و سایر انسان‌ها از ذریه آدم‌اند که در صلب آدم‌اند. ولی در اینجا چون «وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا‌» می‌فرماید، پس تفصیل اول را دارد می‌گوید، هم تفصیل اول را می‌گوید، هم تفصیل دوم، چطور؟ «وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا‌» یعنی همه شما را خداوند از آدم اول آفرید، درحالی که آفرید «منها» که این مِن، مِن نشویه است، هم مِن نشویه است هم مِن جنسیه است. نشویه است: حوا را از آدم جدا کرد، جنسیه است: حوا جنس آدم است. و اینجا جعل زوجیت بین آدم و حوا کرد. این تفصیل اول.

«وَ بَثَّ مِنْهُمَا‌» پراکند، مگر اول نفرمود «خَلَقَكُمْ»؟ «کم» چه کسی است؟ «يا أَيُّهَا النَّاسُ» است دیگر، «يا أَيُّهَا النَّاسُ» همه ناس‌ها را می­گیرد دیگر، ما را هم می‌گیرد الی یوم القیامة. پس اول مطلب این است، در قدم اول «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ» همه انسان­ها، منتها «زَوجَهَا» خارج است، چون «وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا‌». «وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا‌ وَ بَثَّ مِنْهُمَا‌» یعنی از آدم و حوا پراکند «رِجَالًا كَثِیرًا وَ نِسَاءً‌» سومی در کار نیست، نه حوریه است نه جنّیه؛ چون اگر حوریه و جنّیه‌ای در کار بود در تفصیل سوم، این گزارش دروغ بود. اگر یک داروسازی گفت این دارو را از این و آن درست کردم، دیگر نگفت، یعنی سومی دروغ است؛ چون در مقام گزارش است.

خداوند که می‌فرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ» (اعراف، آیه 54) اگر هفت بود دروغ بود، پنج هم بود دروغ بود؛ چون در مقام گزارش خلق است، یا «خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ» (طلاق، آیه 12) این سبع سماوات در مقابل گزارش هفت جوّ محیط است، اگر هشت‌تا بود دروغ بود، شش‌تا هم بود دروغ بود. در اینجا هم، در مقام دو گزارش است خداوند، گزارش اول خلق تفصیلی اول، که از آدم و حوا خداوند فرزندانی درست کرد. گزارش دوم: خلق تفصیلی دوم که کل انسان­ها از کجا درآمدند؟ از میان این دو، یعنی سومی در کار نبود، آدم و حوا، بعدش فرزندان، آدم و حوا، بعد فرزندان آدم وحوا که از آدم و حوا هستند، آدم وحوا هستند، اگر حوریه‌ای در کار بود و جنّیه‌ای در کار بود، اینجا «وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَ نِسَاءً‌» دروغ بود. این اجمال مطلب، تفصیلش را بعداً ملاحظه بفرمایید. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً».

– «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» زمانش چه زمانی بوده است؟

  • چون «خلقکم» گفتیم چند بُعد دارد: یک خلق آنی است در صلب آدم همه انسان­ها را، به عنوان ذرّ و در جسم آدم حوا را به‌عنوان بالفعل. این مرحله اولی است. مرحله دوم حوا را از آدم آفرید «کُم» دوم، مرحله سوم همه انسان­ها را، فرزندان و نوه و نتیجه الی یوم القیامة به‌طور تناسلی و تسلسلی که مرحله شأنی است.
  • اگر تفصیلش را بخواهد بگوید این آیه در مقامش نیست، مقام اجمالش را…
  • نخیر، «رِجَالًا كَثِیرًا وَ نِسَاءً» همان «کُم» است؛ چون «خلقکم» دارد می‌گوید، توجه کنید «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ‌».
  • واو «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها»…؟
  • واو حالیه است. در آیه نساء «خَلَقَ» است. در آیه نساء «جَعَلَ» نیست؛ چون خلق، اخص از جعل است. حالا آیه‌ای که مورد بحث خودمان است که این سه آیه برای این جهت خواندیم. در سوره مبارکه اعراف، حدود 26 احتمال است که هر 26تا غلط است و مبنای اعتراض مسیحیین بر این آیه، همین 26 احتمال غلط است. بنابر این 26 احتمال غلط، که از نظر لغوی غلط است، از نظر ادبی غلط است، تا چه رسد به معنوی، حرف آن­ها درست خواهد بود که بله، آدم و حوا وقتی که فرزندی متولد شد، این‌ها شریک از برای خدا قرار دادند و… من همین­طور می­شمارم برایتان ملاحظه بفرمایید.

1- «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ‌» مراد از نفس واحده فقط آدم باشد.

2- «وَ جَعَلَ‌» مراد از جَعَلَ «خَلَقَ» باشد, چون جعل اعم از خلق است. «خَلَقَ» یعنی خداوند از جسم آدم «زَوجَها» را که حوا بوده است خلق کرده باشد.

3- «لیسکن» این لتسکن باشد, چون اگر ضمیر برگردد به «نفسٍ واحدة» باید لتسکن باشد.

4- «فَلَمَّا تَغَشَّاهَا‌» اگر تغشاها این ضمیر برگردد به «نفسٍ واحدة» تغشتها باید باشد.

5- «حمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا‌» «دَعَوا» فقط شخص آدم و شخص حوا باشند، این هم احتمال و مبنای پنجم است که آدم و حوا را مشرک می‌کند.

6- «رَبَّهُما» همان دو شخص باشند «لئِنْ آتَیتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِینَ‌» لنکوننَّ جمع است، این‌ها دو نفرند.

  • [سؤال]
  • نه «آتینا» هر دو را می­گیرد؛ چون متکلم وحده، هم دو را می‌گیرد هم جمع. «لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِینَ‌» «فَلَمَّا آتَاهُمَا‌» حالا ما کاری نداریم 26تا یا 27تا بیشتر یا کمتر. «فَلَمَّا آتَاهُمَا‌» شخص آدم و حوا باشند. این دلیل بر خلافش است یا دلیل تعیّنی؟ «جَعَلَا‌» همان شخصِ آدم و حوا باشند «لَهُ شُرَكَاءَ‌» روایت اسلامیه‌ای که مسیحی‌ها در کتاب جمیعة المرسلین الأمریکن نقل می‌کنند، می­گویند این‌ها شیطان را شریک خدا قرار دادند و گفتند: ما فرزندمان را عبدالحارث اسم نهادیم و بنابراین شیطان فرزند ما را نکشت.

«فِیمَا آتَاهُمَا‌» همان شخص آدم و حوای اول باشند «فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ‌» این جمع، همان آدم و حوا باشند که دوتا هستند. دوم: «يُشْرِكُونَ» ‌مستقبل است و حال آنکه آدم و حوا ماضی هستد. «أَيُشْرِكُونَ» باز همین دو اشکال هست، هم جمع و هم استقبال «ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ * وَ لا يَسْتَطيعُونَ لَهُمْ» (اعراف، آیات 191 و 192) «هُم» آدم و حوای اول باشند، باید «لهما» باشد.

  • [سؤال]
  • آخر این «مَن» کیست؟ مَن فاعل است، خالق است. ما در مخلوقین و عابدین و مشرکین داریم بحث می‌کنیم. «وَ لا يَسْتَطيعُونَ لَهُمْ» «هُم» چه کسی است؟ «هم» کسانی که شرک برای خدا قائل شدند. اولاً «لَا يَسْتَطيعُونَ» مستقبل است، خود «لَا يَسْتَطيعُونَ» مستقبل است، کاری نداریم که این «لَا يَسْتَطيعُونَ» خود معبودین‌ هستند، ما نمی‌خواهیم از معبودین استدلال کنیم. «لَا يَسْتَطيعُونَ» معبودین آینده هستند «لَهُمْ نَصْرًا‌» «هُم» چیست؟ آدم و حوا، شخص دو نفری آدم و حوا، تثنیه است یا جمع است. «وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ * وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ‌» «تَدْعُوهُمْ» جمع است، خود تدعوا جمع است. تدعون بوده است دیگر «وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ‌» که «هُم» معبودین است و ضمیر «تدعوا» برای عابدین است. «وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى‏ لا يَتَّبِعُوكُمْ» «کُم» چه کسی است؟ «کم» آدم و حوا، دو نفر اول که ماضی بودند، اینجا «لَا يَتَّبِعُوكُمْ» مضارع است، آدم و حوا تثنیه‌اند، نص تثنیه «کُما» است، در اینجا «کم» است «سَواءٌ عَلَيْكُمْ» باز «کم» «أَ دَعَوْتُمُوهُمْ‌» هم استقبال است. این استقبال و جمعیت همین­طور استمرار دارد. «سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ» شما آدم و حوا که دو نفر هستید «کُما» باید باشد. «أَدَعَوْتُمُوهُمْ‌» این دعوت برای آینده است، برای گذشته نیست اولاً، ثانیاً «دَعَوْتُمُوهُمْ» جمع است «أَمْ أَنْتُمْ‌» باز جمع است «صَامِتُونَ‌» جمع است. «إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ‌ فَادْعُوهُمْ» (اعراف، آیه 194) امثالکم، نفرمود «کُما» جمع است. «فَادْعُوهُمْ‌» «فادعوا» جمع است. «فَلْيَسْتَجِیبُوا لَكُمْ‌» جمع است «إِنْ كُنْتُمْ‌» جمع است «صَادِقِینَ‌» جمع است. «أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ» (اعراف، آیه 195) «ادعُوا» جمع است، «کُم» جمع است. «ثُمَّ كِیدُونِ‌» جمع است «فَلَا تُنْظِرُونِ‌» جمع است. 26 یا 27 احتمال را بیاورند که تمام از نظر لغوی غلط است. آنها تثنیه‌اند، این جمع است، آنها ماضی‌اند، این مضارع است.
  • خود شرکاء هم جمع است؟
  • بله، شرکاء را عرض کردم. شرکاء جمع است و حال آنکه آنها شیطان را فقط… این مرحله دوم، مرحله سوم: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ‌».
  • با آن احتمالی که فرمودید، «ما لا يَخْلُقُ» هم باید مَن لا یخلق بشود.
  • – «ما» فرموده، چون غیر ذوی‌العقول هستند.
  • اگر بگوییم احتمال می­دهد که آدم شرک کرده، دیگر گزارش آن شرک آدم تا اینجا است.
  • تا کجا؟
  • – «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فيما آتاهُما»
  • این یکی از احتمالات است.
  • بعد می‌گوید: «فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ» […]
  • این احتمالی است که ما عرض می‌کنیم. در اینجا سه احتمال است دیگر.
  • [سؤال]
  • نه، در صورتی که از «لیسکن» از شخص آدم و حوا کنار می‌رود، در این صورت بله، ما همین را می‌گوییم دیگر، یکی از حرف­های ما همین است. «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا‌» آیا این انتسال اول را می‌گوید؟ نه؛ چون «جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا». آیا انتسال دوم را فقط می‌گوید؟ می‌گوییم هم انتسال دوم را می‌گوید و هم انتسال کلی را می‌گوید. انتسال دوم: حوا را از آدم، بعد توالد شد. انتسال­های بعدی، هر زنی که مسانخ با مرد است با هم ازدواج می­کنند و فرزندانی، بسم الله.

«وَ جَعَلَ» اما شما می‌خواهید بگویید که «نفسٍ واحدة» فقط آدم است، دلیل ندارید، «وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» این جعل، فقط خلق حوا از آدم است، دلیل ندارید. اعم است از خلق حوا از آدم در یک بُعد، و خلق تمام زن‌ها از نسل آدم و حوا در یک بُعد و از ذریه آدم در بُعد دیگر.

«لیسکن» لیسکن، ما یکی از این­ها را داشته باشیم کافی است «لیسکن» اینجا به چه مراعاتی «لیسکن» ضمیر مذکر آورده است و حال آنکه شما می­گویید ضمیر مذکر برمی‌گردد به «نفسٍ واحدة» و حال اینکه قبلاً فرمود «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا» منه نفرمود. این ضمیر منها مؤنث است، به چه برمی­گردد؟ به «نفسٍ واحدة»، بعد چرا این «ها» «هُ» شد؟ «لیسکن»، خوب «لتسکن»، پس این «لیسکن» دلیل ادبی قوی است مگر اینکه بگوییم قرآن عربی­اش غلط است. می­گوییم خودت غلط هستی. قرآن در بالاترین قله فصاحت و بلاغت است در بُعد لغوی و ادبی و غیره. «لیسکن» پس از این جا قطع شد. ما می‌گوییم اگر «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ‌» همان آدم اول باشد، اینجا «لیسکن» مطلب قطع می‌شود، یعنی «کل زوجٍ و زوجةٍ، کل زوجین مِن بنی نوع الانسان» وضع عادیشان این است که -چنانکه اینجا عرض کردم- مادامی که بچه متولد نشده است به خدا توجه می‌کنند و توسل، وقتی بچه متولد شد، می‌گویند نه، طبیب خوب بود، من خوب بودم، مراقبت کردیم، چه کردیم چه کردیم. این «لیسکن» حالت استخدام دارد، بنابر این احتمال که «لیسکن» ضمیر برنمی­گردد به شخص «نفسٍ واحدة»، بلکه به کل رجلٍ رجلٍ رجلٍ «کل رجلٍ رجلٍ رجلٍ لیسکن الیها الی امرأةٍ امرأةٍ امرأةٍ» و إلا «لیسکن» هیچ معنا ندارد، باید «لتسکن» بشود.

  • خود «لیسکن» جمع است یا مفرد؟
  • مفرد است دیگر.
  • مفرد برمی­گردد به آدم به اعتبار اسم عقبش.
  • عجب حرفی است. لفظ می‌شود در اینجا. برای اینکه اول فرمود «هو الذی» شما آیه را توجه کنید. این به اعتبار در صورتی که لفظ نشود، در اینجا لفظ می‌شود «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ‌» نفس مگر مؤنث نیست؟ مؤنث است دیگر. «وَ جَعَلَ مِنْهَا» ضمیر منها به «نفسٍ» برمی­گردد؟ این درست است، برای اینکه «زَوْجَها لِيَسْكُنَ» لیسکن چه کسی؟ «لیسکن نفسٍ واحدة»، پس باید «لتسکن» باشد؛ چون ضمیر مؤنث باید به مؤنث برگردد، نه ضمیر مذکر به مؤنث برگردد. وانگهی آن تفننی که احیاناً خیال می‌شود که به اعتبار اینکه «نفسٍ واحدة» مذکر است «لیسکن»، می‌گوییم این اعتبار در جایی درست است که موجب اشتباه نشود، این از نصوصیت خارج می‌شود و از ظهور خارج می­شود. یعنی ذو وجهین و طرف را گیج می‌کند.

پس اول «لِيَسْكُنَ إِلَيْها» ما از اول می‌گوییم که یا «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» هر انسانی از یک انسان خلق شده است، مگر این­طور نیست؟ شما ملاحظه کنید، دیروز عرض کردم. هر فردی از انسان­ها از یک انسان خلق شدند که پدر است «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» نه فقط آن مرد بزاید، نه، خداوند هر انسانی را از یک مرد آفریده است، این انسان مرد باشد، زن باشد چه باشد، هر انسانی را از یک مرد آفریده است، نه اینکه آن مرد بزاید، «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» در حالی که قرار داد از او زوجش را، از اوی نسبت به کل انسان­ها، ازِ جنسی است، یعنی زن جنس مرد است، از اوی نسبت به حوا، هم ازِ جنسی است و هم نشوی است، هم بدن حوا از بدن آدم انتشار پیدا کرد و هم مجانس است با او. شما از کجا می­گویید که این «نفسٍ واحدة» فقط آدم است؟ ما آیات دیگر را خواندیم، بعضی­هایش فقط آدم بود، ولی در اینجا شما از کجا می‌گویید «نفسٍ واحدة» فقط حضرت آدم است؟ اولاً.

ثانیاً اگر هم «نفسٍ واحدة» فقط آدم بود، بعد از «لیسکن» حالت عام پیدا می­کند، یعنی «لیسکن کل زوج الی زوجه» «فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ‌» تمام این‌ها، دوتا دوتا، نر و ماده از انسال انسان­ها در بُعد تفصیل بیان می­کند، حتی در بعد تفصیل اول هم، یعنی مگر همه فرزندان آدم خداپرست بودند؟ قابیل خیلی خداپرست بود؟ قابیل که برادرش را کشت، این واقعاً خداپرست بود؟ ما نمی‌دانیم که خداپرست بود یا اینکه خداپرست نبود. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ * فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ» (اعراف، آیات 189 و 190) روایت می‌گوید شریکٌ واحد است. «فِیمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يَشْرِكُونَ‌» مستقبل است و جمع است، نصّش «أشرَکَا» می‌شود. الی آخر.

این مربوط به آیه‌ای که آقایان زحمت کشیدند از آن درآوردند، منتها این زحمت آنها به ما زحمت داد و زحمت ما رحمت بود؛ برای اینکه بیشتر در آیه دقت کردیم و فکر کردیم که در صورتی این وصله و نسبت اشراک بالله به آدم و حوا (ع) می‌چسبد که 26، 27 غلط را در قرآن ما قائل بشویم. ما می­گوییم در قرآن غلط نیست و طرف غلط می­کند. شما از نظر لغوی، از نظر ادبی، از نظر چه و چه… اگر هم آیه متشابه بود، آیه مجمل بود، متشابه بود، چه­کار می‌کنیم؟ ما آیات مجمل که نه، آیات متشابهات را ارجاع به محکمات می‌کنیم. آیات بوجهٍ عام و آیات بوجهٍ خاص که آدم (ع) را بعد از هبوط الی الارض، رسول می‌داند و آیاتی که رسول را معصوم می‌داند، یعنی بالاتر است از عدالت، شما دارید پایین­تر از عدالت و پایین­تر از اسلام و پایین­تر از فسق مشرک می‌کنید. بنابراین مرحله دوم این است اولاً ثانیاً ثالثاً، بلکه همان مرحله اولی برای ما کافی است. بحث آدم ختم شد، منتقل می‌شویم به بحث نوح (ع).

  • […] این برای ما مورد قبول است، برای مسیحی که مورد قبول نیست. او اصلاً قبول ندارد.
  • مسیحیان بر مبنای استدلال غلط، استدلال می‌خواهند بکنند. می­گویند اینجا چون ضمیر مذکر است و مراد از مذکر، مؤنث است، پس حرف ما درست است. می­گوییم خیر، خودتان مؤنث هستید! فرض کنید یک کتابی تألیف هر کسی که باشد، عربی نوشته است، شما می­گویید چون این لفظ عربی در اینجا غلط است، پس معنای غلط استفاده می‌کنیم. می­گوییم نخیر، لفظ عربی در کتاب عربی اگر اثبات کنید که غلط است که هر کسی نوشته است غلط کرده، آن یک مطلبی است. اما کتابی که از نظر ادبی همه قبول دارند که صحیح است، شما می‌خواهید این کتاب را اول غلط کنید، بعد یک غلطی روی آن غلط قرار بدهید، نمی‌شود؛ چون استدلالی که ما می­کنیم… شما به یک عبارت بخواهید استدلال کنید که فلانی چنین گفت، خیر بیخود گفت، در چه صورتی می­گویید خیر بیخود گفت؟ در صورتی که عبارتش دلالت بر یک معنای غلطی بکند، اما اگر دلالت بر یک معنای درستی بکند، ولی شما بخواهید عبارت را از نظر ادبی غلط بکنید تا غلط بشود، این غلط را چه کسی کرده است؟ کسی که این غلط را کرده است.

ما کاری نداریم یهودی و مسیحی و چه، می­گوییم شما از این «لیسکن إلیها» می‌خواهید استفاده کنید همین آدم اول؟ نخیر، این «لتسکن» می‌شود. پس مطلب به‌طور کلی کنار رفت و این قابل قبول اصلاً نیست.

  • […] «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ * يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَائِبِ» (طارق، آیات 5 تا 7) اینجا بگوید که «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» انثای نوعی «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» مذکر نوعی.
  • سنخی، از اول تا آخر بله.
  • این زوج را شوهر بگیریم و آن «نفسٍ واحدة» را زن بگیریم.
  • نمی­شود، غلط درمی‌آید. مبدأ انتشار کل انسان‌ها، زن است یا مرد؟
  • – […] مبدأ باشد.
  • نشد «خلقکم» «کم» همه است. «کُم» فقط آدم اول، فقط «نفسٍ واحدة» خارج است. وقتی «کم» فقط «نفسٍ واحدة» خارج است پس حوا هم داخل است. این­طور می­شود دیگر. «خلقکم» این «کم» تمام انسان­ها را می‌گیرد، اگر دلیل نداشتیم خود «نفسٍ واحدة» را هم می­گرفت. ولی «نفسٍ واحدة» که منشأ است، ما منتشئ هستیم، تمام منتشئین از نفس «نفسٍ واحدة» را می­گیرد، حوا را هم می‌گیرد. بنابراین اولاً زوج در لغت عربی یعنی جفت، این زوجه که می‌گویند بیخود می‌گویند «زوجان» زوج زوج، یک زوج مرد است، یک زوج زن است، اصلاً زوج یعنی جفت، این اولاً، ثانیاً در اینجا «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» یعنی «من نفسٍ واحدة زوجها» و «نفسٍ واحدة» باید مبدأ باشد، از آن مبدأ جعل شده است، یک جعل جنسی است و یک جعل انتشائی است.

ظاهراً فردا تعطیل است و به امر حضرت آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی (رض) تمام عالم اسلام عزا دارند که مسجد بابری را خراب کردند، صحبت خراب کردن سنگ و کلوخ و این‌ها نیست، بلکه این معارضه صریح است علیه کل مسلمین جهان. و ما هم عزادار خواهیم بود، و فردا هم درس اصلی تعطیل است و هم درس فرعی. و روز پنج‌شنبه، انشاءالله ما تفسیر قرآن را شروع می‌کنیم.

راجع به نوح مطالعه بفرمایید، دومین پیغمبری که مورد بحث است، جناب نوح است. راجع به فرزندان آدم هم هست، ولی ما راجع به انبیاء بحث می‌کنیم.

«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».

«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».