آیا «اهل‌الذکر»* که شایستگى و بایستگى این‌گونه پرسش‌ها را دارند، شرطى در صحت این پرسش در این میان ندارند؟
جواب: آیه‌ى زمر که بیانگر آگاهى شایسته بر حکم خدا است هر دوى اجتهاد و تقلید را براساس «اَحْسَنَه» مقرر کرده است، و بر این اساس آیه‌ى نحل هم که تنها بیانگر راه اصیل این آگاهى است مکلفان را به‌پیروى از «أحسنه» فرا خوانده است.
و چون «عباد» در این‌جا عموم مکلفان را دربردارد، و نه تنها خصوص عالمان را، براین‌مبنا، «یسْتَمِعُونَ القول» نظر به‌قول حَسَن دارد، و نه هر سخنى و از هر کس و ناکسى، زیرا شنیدن همه‌ى گفته‌هاى حق و باطل هم در حوصله‌ى عموم مردم نیست و احیانا گمراه‌کننده هم هست؛ و تنها شرعمدارانند که شایستگى و بایستگى دارند هر سخن حق و باطلى را بشنوند و بررسى کنند تا باطلش را نفى و بهترینش را انتخاب نمایند.
و خود «أحْسَنَه» نیز ـ که «بهترین» است ـ دلیلى است دیگر براین‌که «قولِ» مورد شنیدن تنها گفته‌هایى است که بر پایه‌ى کتاب و سنت به‌گونه‌اى عاقلانه و عادلانه و از شیعه‌ى دوازده امامى و در راستاى حقیقت‌نگرى باشد، که چنان قول و سخنى از دیدگاه قرآن زیبا و «حَسَن» است، و زیباتر و أحْسَنَش سخنى است که با قرآن و سنت در راستاى بیان حکم خداى تعالى هماهنگ‌تر و رساتر باشد. که در غیر این دو صورت مرجع تقلید نه اهل‌الذکر است و نه قولش حسن است تا چه رسد که احسن باشد.
فتوا دادن کسى که حداقل یک دوره‌ى کامل احکام قرآن را اصالةً و در حاشیه‌اش سنت قطعیه را درست بررسى نکرده حرام و پیروى از او نیز حرام است؛ زیرا برخلاف گمان بسیارى از فقیهان بیش از هزار آیه‌ى قرآن، پیرامون احکام فقهى در قرآن کریم موجود است، و حتى تنها پانصد آیه را که به‌گمانشان تنها آیات احکامند نیز به‌گونه‌اى شایسته مورد استدلال آقایان قرار نگرفته است، و به‌گمان «ظنّى‌الدّلالة» بودنشان اگر برخلاف روایات یا اجماعات یا شهرت‌ها یا فتواهایى باشند مورد تحمیل و تأویل قرار داده و برخلاف نص و یا ظاهر مستقر  قرآن کریم مظلوم نظر داده و مى‌دهند.
هم‌چنین حرام است فتوا دادن کسى که  قرآن کریم را به‌عنوان دلیل قطعى قبول نکرده و دلالت لغات و جملات آن را در حدّ ظن و گمان مى‌پندارد، بنابراین بر تمامى بالغان و مکلفان واجب است که براى به‌دست آوردن فتاواى قرآنى، به‌گونه‌اى شایسته پى‌جویى کنند، زیرا با کمال تأسف و شرمسارى، نظرات بسیارى از فقیهان سنّى و شیعه پایه‌ى قرآنى ندارد و برخلاف نص** و یا ظاهرِ مستقرِّ *** قرآن کریم است، که این هم در نتیجه‌ى بى‌توجهى فقیهان سنّى نسبت به‌قرآن در برابر کتب ششگانه‌شان: «صحاح سّته» و گمانى پنداشتنِ دلائل قطعى قرآن توسط فقیهان شیعى مى‌باشد، و این خود اساس تهاجم فرهنگى در همه ابعاد اسلامى است که از جمله آن‌ها استعمار عقیدتى و احکامىِ استعمار گران خارجى و داخلى در میان مسلمین است که در مقابله‌ى با آن‌ها، اسلامِ قرآنى و ناب محمدى صلى‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم، تمامى سرچشمه‌هاى گمراهى را زیر پا نهاده و تفکرات دقیق و اعمال صحیح فردى و اجتماعى و شورایى را ـ برمبناى  قرآن کریم و سنت ـ اصلى جاودانه، براى مکلفان قرار داده است.


*  درست است که در این آیه مورد خطاب کتابیانند، ولى «اهل الذکر» به‏طریق اولى دانایان به‏کتاب و سنت اسلامى مى‏باشند زیرا شرائط سائل و مسئول در کل شرایع همگام و در شرع اسلامى برتر است.
** نّص: یعنى دلالت صددرصد، حکم صریح و قاطع.
***  ظاهر مستقر یعنى: مطلبِ آشکارِ پابرجاىِ قرآن با بررسى کامل.