«خمس» و «زكوة» و ساير ماليات‌‌هاى مستقيم و غير مستقيم اسلامى به‌‌منظور نيازهاى فردى و اجتماعى روحى و جسمى مسلمين و دولت اسلامى مقرر شده است، كه در حقيقت اين ماليات‌‌ها پول‌‌هايى است كه از براى نگهبانى جان و مال و عرض و عقل و عقيده و فروع اين نواميس اسلامى بايستى پرداخت شود.
و اگر هم فرض كنيم اين مالياتها هيچ‌‌گونه پى‌‌آمدهايى به‌‌نفع پرداخت كنندگانش نداشته باشد با توجه به‌‌اين‌‌كه تمامى اين اموال و صاحبانش ملك خدايند، كه بدن و نيروهاى بدنى و فكرى و علمى، و كلّيه نعمتهاى زمينى و هوايى و دريايى همه و همه از رحمت‌‌هاى الهى است، مثلاً زارعى كه تخمى مى‌‌كارد و نهالى مى‌‌نشاند، كارى را كه كرده ـ در عين حال كه همه‌‌اش به‌‌حول و قوه‌‌ى خدادادى است ـ در برابر آب و هوا و زمين و ذخيره‌‌هاى زمينى كه نتيجه‌‌ى كاركرد زارع نيست، بسى ناچيز به‌‌حساب مى‌‌آيد، بعلاوه اين‌‌كه كاركردشان نيز به‌‌حول و قوه‌‌ى الهيه است، درصد كوشش زارع نسبت به‌‌عطاياى رباّنى بسى ناچيز است، كه حداقل بيش از نيمى از درآمدشان نتيجه‌‌ى آن‌‌ها نيست، بلكه همان آب و هوا و زمين و رويانيدنى است كه همه‌‌اش در اختصاص حضرت اقدس الهى است. با توجه به‌‌اين مسائل چگونه مى‌‌شود خمس و زكات كه دستور خداى تعالى و مالك اصلى زمين و زمان است ناديده گرفت.
اكنون كه خداى تعالى از شما مى‌‌خواهد دو و نيم، يا پنج، يا ده درصد زكاتى را، و يا بيست درصد: خمس را از درآمدتان را به‌‌مصرف‌‌هاى مقرره شرع برسانيد، كه آن هم در حقيقت بازگشتش به‌‌سود خود شما است، آيا در اين صورت درست است كه به‌‌گمان اين‌‌كه اين‌‌ها همه دسترنج شما است از پرداخت حقوق الهى آن‌‌ها خوددارى كنيد؟ در صورتى كه اگر هم فرضا درصدى را خداى تعالى در اموال شما مقرّر نفرموده بود بازهم به‌‌حكم وجدان و انصاف لازم بود خودتان درصدى از اموالتان را بدين‌‌منظور مقرر كنيد چرا كه شما بنده و پرورده‌‌ى خداييد، و همه‌‌ى حول و قوه‌‌ى شما از آن او است كه «العَبْد وَ مافى يَدِه كانَ لِمَوْلاه» «بنده و آن‌‌چه در دست دارد مال مولاى او بوده است» بنابراين با اين باور و ديدگاه مسلما پرداخت خمس و زكوة براى شما بسيار آسان و راحت خواهد شد».