امركننده، به‌‌چيزى بايد امر كند كه خود آن رابدون عذر ترك نكرده باشد، و نهى‌‌كننده از چيزى بايد نهى كند كه خود آن را بدون عذر مرتكب نشده باشد، و يا اگر واجبى را ترك و يا حرامى را انجام داده توبه كرده باشد، زيرا برحسب كريمه‌‌ى «أتأمُرُونَ النّاسَ بالْبرِّ وَ تَنْسَوْنَ أنفُسَكُمْ وَ أنْتمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أفَلا تَعْقِلُونَ» (سوره‌‌ى بقره، آيه‌‌ى 44): «آيا مردم را به‌‌نيكى امر مى‌‌كنيد و خودتان را فراموش مى‌‌كنيد و حال آن‌‌كه شما كتاب الهى را مى‌‌خوانيد، آيا پس تعقل نمى‌‌كنيد» و مى‌‌بينيم امر به‌‌چيزى كه امر كننده در بوته‌‌ى فراموشيش انداخته مورد سرزنش قرار گرفته، و چنان شخصى را به بى‌‌عقلى معرفى كرده است، و آيا امر به‌‌واجب بى‌‌عقلى و مورد سرزنش است؟ نه ـ ولى چون اين كه شخص تارك واجب و يا عامل به‌‌حرامى مى‌‌باشد از اين جهت است كه مورد سرزنش واقع مى‌‌گردد.
و نيز برحسب آيه‌‌ى كريمه‌‌ى «لِمَ تَقولونَ ما لا تَفْعَلُونَ. كَبُرَ مقتا عنداللّه‌‌ أنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلونَ»(سوره‌‌ى صف، آيه‌‌ى 2 و 3): «چرا مى‌‌گوييد چيزى را كه خود انجام نمى‌‌دهيد، بسيار غضب آفرين است كه بگوييد آن‌‌چه را عمل نمى‌‌كنيد» كه اين‌‌جا امر و نهى در صورتى كه آمر و ناهى مورد امر را انجام و مورد نهى را ترك نمى‌‌كنند مشمول اين دو آيه هستند، ولى اگر با امر و نهى طرفين هر دو پذيراى امر و نهى‌‌شوند، و يا دست‌‌كم زمينه‌‌ى تأثيرپذيرى داشته باشند، نه تنها حرام نيست بلكه واجب هم هست زيرا مشمول عمومات و اطلاقات وجوب امر و نهى است، و نيز خصوص آيه‌‌ى «كانوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانوا يَفْعَلونَ»(سوره‌‌ى مائده، آيه‌‌ى 79) نيز هستند كه فاعلان حرام يكديگر رابايد نهى كنند، ولى در صورتى كه اين امر و نهى تأثير ندارد و اينان هم‌‌چنان در ترك معروف و فعل منكر مصرند امر و نهى هم حرام و هم واجب است، زيرا مقدمه واجب شدن امر به‌‌معروف و نهى از منكر عمل به‌‌مورد امر و ترك مورد نهى مى‌‌باشد، و واجب است كه بايد يا خودش را اصلاح كند و يا درصدد اصلاح خود برآيد و سپس به‌‌امر به‌‌معروف و نهى از منكر بپردازد تا از مصاديق «لايَتَناهَونْ» قرار نگيرد.
آرى! چون امر به‌‌معروف و نهى از منكر واجب است تهيه‌‌ى مقدماتش نيز واجب است، و اين تارك معروف و فاعل منكر نخست واجب است معروف را به‌‌كار بندد تا به‌‌آن امر كند، و منكر را ترك نمايد تا از آن نهى كند، روى اين اصل او با ترك مورد امر و ارتكاب مورد نهى تكليف و واجب الهى را ترك گفته، و با انجام امر به‌‌معروف و نهى از منكر بدون شرطش كه انجام واجب و ترك حرام است حرامى را مرتكب شده، و اين‌‌جا امر و نهى مورد برخورد وجوب و حرمت است، كه واجب است از جهتى و حرام است از جهتى ديگر، و اجتماع امر و نهيى كه مكلف خود سبب آن است هرگز از نظر عقل و شرع باطل نيست.
مثلاً مكلفى كه خود خويشتن را به‌‌اضطرارِ اكل ميته انداخته اكل ميته به‌‌مقدار حفظ جان هم براى او واجب است و هم حرام، واجب است ـ و فراتر ـ براى حفظ جانش، و حرام است ـ و فروتر ـ زيرا خود سبب اين اضطرار شده و قرآن به‌‌عنوان «إلاّ ما اضْطُرِرْتُمْ» اضطرارى را موجب حلال بودن حرام دانسته كه ناخواسته بوده و به‌‌كلى از حدود اختيارش بيرون باشد، كه هرگز خودش مقدماتش را آگاهانه فراهم نكرده.