«غيبت» در انحصار چيزى است كه واقعيت داشته ولى پنهان است، و يا صاحبش بهپنهانيش دلبند و علاقهمند است و از افشاگريش نگران، و اگر بهكسى گناهى نسبت داده شد كه واقعيت ندارد، اين افترا و تهمت است و از غيبت بسى بدتر و ناهنجارتر است، كه اگر نسبت زنا يا لواط و مانند اينها بهكسى بدهى كه خود نمىدانى، بلكه اگر هم مىدانى كه خود ديدهاى ولى شهادت شرعى كه چهار شاهد عادل باشد بر آن ندارى، در هر دو مورد اگر اين نسبت نارواى نادانسته و يا دانستهى شما نزد مجتهدى عادل باشد، اينجا وى موظف است در صورت امكان حد افترا را بر شما جارى كند، زيرا كسانى كه نسبتى بهكسى مىدهند و شهادت شرعى بر آن ندارند برحسب نص قرآن مستحق حد افترا مىباشند كه «وَ الَّذينَ يَرْمونَ الُْمحصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأتُوا بِأرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلوا لَهُمْ شَهادَةً أبَدا وَ اولئكَ هُم الْفاسِقونَ» (سورهى نور، آيهى 4) و اين تهمت ناروا بههر وسيلهى شرعى براى حاكم شرع محقق گردد بايد اين حد را بهتهمت زنندگان جارى كند، و نيز برعهدهى شنوندگان اين تهمت است كه در صورت عدالتشان ـ و شروطى ديگر ـ اين افترا را بهحاكم شرع گزارش دهند.