پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه هشتاد و چهارم درس خارج فقه

طهارت و نجاست (آب کر و قلیل)

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمد لله رب العالمین

و صل الله علی محمد و علی اله الطاهرین

از فتاوای محیر العقول علمای شیعه که شاید اطباق باشد یا اجماع باشد بلکه ضرورت دارند که ادعا دارند که ضرورت است، عدم اعتصام ما راکد کمتر است کر است و این برخلاف کل ادله است حساً، علماً، عادتاً، ظرفاً، کتاباً، سنتاً و برخلاف کل مبانیش که عرض کردیم.

حالا ما پنج تعبیر در قرآن شریف راجع به آب داریم که با این پنج تعبیر طاهر و مطهر بودن آب را مادامی که آب است یا خبیث نیست، ممکن است خبیث باشد صدق آب بکنه، ولکن مادامی که آب است یک بُعد و خبیث نیست.

بُعد دوم چون ممکن است از مائیت خارج شود و خبیث نباشد ممکن است خبیث باشد و هنوز ماء باشد، استثنایی که خورده است یکی در بُعد مائیت است که تخصص است و یکی در بُعد خبیث بودن است که تخصیص است.

تخصص (وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا) [الفرقان: آیه ۴۸] ماء است که طهور است، اگر صدق ماء برش نشود و ماء مطلق نباشد که بحث خواهیم کرد اطلاق یعنی چه؟ در این صورت مشمول این آیه و آیات دیگر نیست.

بنابراین خروج مایعاتی که ما نیستند تخصصی است.

دوم تخصیص، آیه صد و پنجاه نه سوره اعراف به عمومه تخصیص می زند این آیه رو، تخصیص می زند به آبی که خبیث است (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷].

این تحریم خبائث، کل خبائث را در استعمالات درونی و برونی انسان شامل است. استعمالات درونی خوردن است و آشامیدن خبائث و استعمالات برونی تطهیر است و پوشیدن است و از این قبیل. حدّ اقل استعمال که در خبائث حرام است، استعمالات درونی و استعمالات برونی ست که عرض خواهیم کرد.

بنابراین آیاتی که دلالت می کند بر اینکه آب طهور است، فرات است، مبارک است، محیی است، پنج آیه است که عرض می کنیم.

مخصوصاً آیاتی که در طهوریت آب و فرات بودن آب، مطهر بودن آب و عرض می شود که از این قبیل می کند، این آیات دارای دو بُعد است.

یک بُعد، بُعد زیربنایی و اصلی که باید آب باشه، حالا اگر مایع غیر آب باشد این حکم منفی ست یا مثبت؟ این دلالت نداره آیه.

آیه حصر نمی کند طهور بودن در آب، فرات بودن طهور بودن را در آب حصر نمی کند، فقط جنبه اثباتی است، اگر آب باشد طهور است، اما اگر مایع آب نباشد طهور نیست یا هست این آیه نه سلب می کند و نه ایجاب، چون حصری در این آیه وجود ندارد.

این بُعد اولی اصلی که تخصص است یعنی غیر آب، آب نیست تا (أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ) باشد.

بُعد تخصیصی آیه سوره اعراف است که (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] از جمله خبائث آبه، آب برای آشامیدن، آب برای وضو گرفتن، آب برای تطهیر کردن که استعمالات درونی ست و استعمالات برونی ست مماسی است یا غیر مماس مماس وضو گرفتن است و غسل کردن است، غیر مماس پوشیدن لباس است، اینها کلاً عرض می شود که حرامه.

حالا این خبیث، چه نجس باشد و چه غیر نجس باشد فرقی نمی کند. اگر ماء خبیث باشد چه نجس باشد و چه غیر نجس باشد استعمالش کلاً در درون آشامیدن و در برون مماس و غیر مماس کلاً حرام است.

درست است بین نجس و خبیث عموم من وجه است، ولکن توارد این دو عام من وجه، بر نجس خبیث است. اگر هم نجس است، هم خبیث است دو بُعدی استثناست. اگر خبث است و نجس نیست یک بعدی استثناست، اگر نجس است و خبیث نیست که نداریم.

نجس باشد آب و خبیث نباشد نداریم چرا؟ برای اینکه اگر آب متغیر به نجاست بود خبیثه، اما متغیر به لون یا طعم یا نجاست نبود خبیث نیست، خبیث نیست نجسم نیست، بنابر قول نجاست بنابر قول نجاست این عموم و خصوص من وجه است.

حالا این آیات که قسمت هایی رو بحث کردیم از جمله (وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ) [ق: آیه ۹] سوره قاف آیه نه.

ما می دونیم که آبی که از آسمان به زمین آمده یک آب اولی ست که سهم زمین است و یک آب مکرر متواسر است که از زمین بخار میشه به آسمان برمیگرده، بخار میشه برمیگرده، پس بنابراین کل آب های زمین از آسمانه.

زمین قطره ای آب حتی با اشاره ای از آیات ماء، نه این که در خودش آب داشته نخیر، زمین خشک بود عطشان بود بعد از اینکه خداوند آسمان  ستارگان را خلق کرد، از آسمان از ستارگان از جوّ، آبی از برای زمین به اندازه خودش فرستاد (بِقَدَرٍ) [مؤمنون: آیه ۱۸].

خب حالا. مبارک یعنی چی؟ مبارک یعنی سعه دارد استفاده اش، استفاده ای که وسعت دارد، استفاده ای استثنا ندارد و همه جا موجب رحمت است و نعمت است، این میگن مبارک. برکت یعنی چی؟ برکت لغت برکت از مبرک ابل است مبرک ابل که ابل همش عرض می شود که نعمت است و همش رحمت است.

(صحبت حضار)

باشه، هم برکت دهنده است این طرفین میگه، برکت می دهد در آشامیدن، در شستن، در وضو گرفتن، در غسل گرفتن طرفتینی ست دیگه. این برکت آب بین آب است و آشامنده، بین آب است وضو گیرنده، غسل کننده بین آب است و شوینده نجاسات و خباثات، بین آب است و چیزای دیگه.

خب، (وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا) [ق: آیه ۹] پس از خصوصیات خاصه لایتخلف آب زمین که همش از آسمان است اینه که مبارک است.

اگر ماء ساکنی باشد که کمتر از کر است، یک سر سوزن خون بهش وارد شده آیا میگن نجس است؟ این غیر مبارکه، نه آشامیدنی ست، نه وضو گرفتنی ست، نه غسل کردنی ست، نه ریختنی ست، این چه برکتی ست؟

آیا برکت است که تو باغچه بریزیم برای درخت ها؟ این برکت حاشیه ای ست، جانبی ست. برکتی که برای انسان است و از بر انسان مبارک است، مبارک بودن از برای انسان دارای سه بُعد است که دو بعدش ابعاد یگانه ای ست.

بعد اول بعد درونی آشامیدن، بُعد دوم، بُعد مماس برونی که وضو گرفتن، غسل کردن، بُعد سوم، بُعد عرض می شود که غیر مماس، چه لباس پوشیدن باشد، چه به باغچه ریختن باشد.

حالا، آیا می شود این مطلق را تخصیص داد نسبت به افراد أهم؟ اصولًا عام و مطلق در افرادی که أهم است و أقواست و أصدق مصادیق است نصه، چون نسبت عام مطلق نسبت به افراد مختلفه.

بعضی افراد قطعاً مورد عامند، بعضی افراد ظاهرند، بعضی محتملاً و شکّاً. کل افراد عام مشمول عام است. تخصیص چه می تواند بکند؟ تخصیص فقط می تواند که اون افراد مشکوک را، افراد محتمل تخصیص شدنی ست، اما تخصیص شدن عام رو نسبت به افراد قطعیه که عام نص است در اون افراد قطعیه، این قابل قبول نیست و نمونه هم ما زیاد داریم.

حالا (وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ) [ق: آیه ۹] از جمله استفاده های غیر مماس برونی (أَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ) استفاده های مماس درونی و درونی و برونی ذکر نشده است. چرا؟ برای اینکه از مسلماته.

خب بنابراین این حرف که گفته می شود آبی که راکد است و کمتر از کر است، اگر تغیر به نجاست پیدا نکرده، مثلاً یک حوض آب چنگ دارن که مثال می زنیم که نقض بشه قشنگ، چنگم که آب صاف چشمه بسیار خوب و هیچ اشکالیم در این آب نیست، فقط یک سر سوزن خون زدیم به این آب، آقایونی که در اعتصام ماء راکد کریت رو شرط میدونن، میگن این آب متنجس است، نه خوردنی ست، نه وضو گرفتنی ست، نه غسل کردنی ست، نه اینا نیست، فقط برای باغچه ریختن و دور ریختن است.

پس این حرف مخالف است با نص آیه و چرا؟ برای اینکه این آیه تخصیص نخورده است در مبارک بودن آب در کل قرآن مگر به آیه سوره اعراف (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷].

حالا آب که خبیث است، چه نجس باشد و چه نجس نباشد، این مبارک نیست. مبارک در بُعد اول نیست، مبارک در بُعد دوم نیست، در بُعد سوم نیست. بله برای دور ریختن، باغچه ریختن، پای درخت مطلبی نیست.

عمده بعد مماس است، بُعد مماس مخاطبین که انسان ها باشند، بعد مماس بعد اول است و بعد دوم است و بعد سوم که لباسه و اگر چنانچه تخصیص دیگری هم در کار بود قرآن ذکر می کرد.

سوال، اینو دقت کنید، آیا آب ها نوعاً خبیث اند؟ آب های قلیل، آب کمتر از کر؟ آیا آب های راکد کمتر از کر نوعاً خبیث اند که خبث درشون وارد است یا نوعاً مقدار نجاست درشون وارد شده؟ این آبی که چیزی درش وارد شده یا چیز خبیثش می کند و نه متنجس یا متنجسش می کند، این دو آبه.

آب کمتر از کُر راکد، دارای سه حال است، نه خبیث است یک، یا عرض می شود که نجاست بهش نخورده، سوم، این آب خبیث است یا خبیث نیست ولی نجاست بهش خورده.

حالا اگر خبیث باشد، خبیث شاملشه. اگر نجاست بهش خورده قرآن استثنائی نداره. حالا، ما دو استثنا در این تصور می کنیم. یک استثناء، استثناء به خبیث که چه خبیث، چه نجس و چه خبیث غیر نجس، این استثنا در آیه اعراف خورده که (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷].

اما استثناء دیگر که اگر کمتر از کر باشد و مقداری نجاست بهش وارد شه، متغیر نکند، این نجس است، این طهور نیست، مطهر نیست، طاهر نیست، مبارک نیست، فرات نیست، این نجسه.

سوال، آیا خبیث بودن آبی که چیزی درش وارد شده است زیادتر است یا آب کمتر، کمتر از کر رو عرض می کنم، یا آب کمتر از کری که مقداری نجاست درش وارد شده است که او را متغیر نمی کند، کدوم بیشتره؟ دومی بیشتره.

اطلاع به آب قلیل، مخصوصاً در زمان نزول قرآن شریف که آب بسیار کم بوده در مکه و مدینه، ابتلای به آب قلیلی که احیاناً بولی، غایطی، خونی، منی درش وارد نشده و هیچ تغیری درش حاصل نشده، این بیشتر است یا آب کمتر از کری که خبیث باشه؟

آب کمتر از کر که اینقدر آشغال، اینقدر چرک، اینقدر صابون و اینا درش میریزند، این خیلی کمه، درصدش خیلی کمه، درصدش خیلی کمرنگه، اما آبی که صاف است، تمیز است، ملعلع است، چیزی نداره فقط یک مقدار کم یا زیاد نجاست به این آب خورده، اما نه رنگش، نه بویش، نه طعم برنداشته، این بیشتره، چطور؟ خداوند استثنا کمتر رو زد، بیشتر رو نزد این اولاً.

ثانیاً، اصولاً آیا عام بعد از تخصیص، مطلق نصه یا نه؟ بله، عام، (جاه القم الذی إلّا زید) إلّا زید کل افراد نص اند یا نه؟ نصه. حداقل ظاهره.

اینجام ما یک عامی داریم، پنج عام داریم، طهور، یطهرکم، فرات، ماء مبارک، محیی.

روی هر کدام مستقلاً بحث می کنیم. آب دارای این پنج خصوصیات هست و جامع این پنج خصوصیت، برکت آشامیدن، برکت وضوگرفتن، برکت غسل کردن، برکت شستن نجاسات، برکت شستن خبائث هست.

خب، این عام. این عام یا مطلق.

حالا، این عام یا مطلق یک دونه تخصیص در کل قرآن خورده است که (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷].

بنابراین در بقیه نصه، روایت می تواند مخالف نص قرآن عرض می شود که باشه؟ روایاتی که مخالف ظاهر قرآن اند مطرودند، اینجا برخلاف نصه، بنابراین اون بیست و شش روایتی که آقایون استدلال کردند بر اشتراط کریت، برای اعتصام آب در اشتراط کریت، اولاً دلالت ندارد، ثانیاً معارضه دارد با روایات دیگر، ثالثاً با نص اطلاق پنج آیه مخالف است که باز تکرار نمی کنیم و اشاره می کنیم.

نص اطلاق، ماء طهور است عرض می شود که فرات است، مبارک است، محیی است، چه است، فقط یک استثنا خورده که خبیثه.

حالا خبیث نجس باشد، نجس نباشد، مثلاً اگر ماءی خبیث بود، آبی که بوی گند و چرک و کثافت میده ولی آبه، هنوز آبه، صدق آب می کنه، ماء مطلقه، ولی اونقدر گند و کثافتِ پاک، چرک و صابون و آشغال و خاک و ماک، ولی هنوز آبه، آقایون میگن با این آب اگر نجس نباشد می شود وضو گرفت، می شود خورد، می شود غسل کرد. قرآن می گوید خبیثه (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷].

حرام است آشامیدنش، حرام است وضو گرفتن باهاش، حرام است چون (يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) مگه خبیث نیست؟ مگر خبایث نجس مراد است؟ (و یحرم علیکم الخبایث نجساً) نیستش که (وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] این آب که خبیث است و نجس نیست و متنجس نیست، این آب را خداوند حرام کرده، حرمت در بُعد مماس آشامیدن، درونی، در بُعد مماس وضو گرفتن و غسل کردن برونی، در بُعد لباس و غیر کلاً حرامه.

حالا اختلاف است بین خدا و بین فقها.

یادم است در جلسه استفتاء مرحوم آقای خمینی رضوان الله تعالی علیه، خب مسائلی بود، مام قرآنی بودیم همش، از جماه استفتاء آمد که اگر کسی فاقد ماء است، میخواد غسل کند یا وضو بگیره و عرض می شود که ماء تیمم دارد، خاک  سنگ، آجر، ولی آنچه که می شود بهش تیمم کرد خبیثه، کثیفه، نطنه، قذره، ولی نجس نیست چه باید کرد؟

ایشون و کل حاضرین گفتند میشه، چون پاکه، خاکه پاکه، ولو بو گند میده، ولو کثیفه، ولو چون خاکه پاکه، من عرض کردم خلاف قرآن است، برای اینکه (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [نساء: آیه ۴۳] این طیبه؟ طاهراً که نفرمود، طیب، طیب أخص است از طاهر (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا).

کدام انسانی ولو خیلی کثیف، کدام انسانی حاضر است که خاکی که آب دماغ، آب دهن، چرک، کثافت ولی هنوز خاکه باهاش تیمم کند؟ فتوا برگشت، البته بعضیا قبول نکردند ولی خود آقا قبول فرمودند. در هر صورت ایشون ملین بود و خاکی بود تا  اندازه ای که اگه نص قرآن مخالف بود، قبول می کرد.

حالا برگردیم، ما میگیم که این استثنایی که قرآن زده است که (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] تحریم کرده است آشامیدن، وضو گرفتن، غسل کردن را که از ابعاد اولیه است، (عَلَيْهِمُ)، (عَلَيْهِمُ) مربوط به اونچه مربوط است به انسان به طور مماس داخلی و خارجی، اما تو باغچه ریختن (عَلَيْهِمُ) نیستش که، تو باغچه ریختن مطلبی نیست، از ضروراته، آب نجس تو باغچه بریزند، سگ رو تو باغچه بندازند، خوک رو تو باغچه بندازند، موش رو تو باغچه بندازند، مطلبی نیست.

(صحبت حضار)

بله به مکلفین برمیگرده، مکلفین

خب حالا، این یک آیه که (وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ) [ق: آیه ۹] دو آیه اش که قبلاً بحث کردیم، (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] استثنا چیه؟ خبیث نباشه، آیه سوم (وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا) [فرقان: آیه ۴۸] سوره فرقان آیه چهل و هشت (مَاءً طَهُورًا)، اولاً (مَاءً طَهُورًا).

خب اگر صدق ماء کند این طاهر است و مطهر است به یک شرط، خبیث نباشد، چه خبث نجاستی و چه خبث غیر نجاستی. آقایون خبس غیر نجاستی رو قبول ندارند، میگن اگر خبیث بود و ماء بود و نجس نبود، هم می شود خورد، هم می شود وضو گرفت، هم می شود غسل کرد.

خب، آیه پنجم (وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا) [روم: آیه ۲۴] سوره روم آیه بیست و دو، آب محیی ست. محیی مماس داریم، محیی غیر مماس داریم، محیی انسان داریم، محیی غیر انسان. اولین حیاتی که آب ایجاد می کند از برای ما انسان ها و مکلفین است که خداوند بر ما نعمت گذاشته.

حالا اگر این آبی که کمتر از کر است، صاف است، خیلیم صافه متغیر به نجاست نیست، بله بعضی وقتا مثلاً یه لیوان آبه، در یه لیوان آب یک قطره خون هی میزنن، خب این قذره، خبیثه ولکن اگر کمتر از اون، اون رو بحث نداریم، نجس نمیشه ولی خبیث میشه، خبیث هست ولی نجس نیست.

ما مثال جایی می زنیم که نقض کامل باشد، اگر کمتر از کر است آب چند گرم، ولکن آب صاف، یک سره سوزن خون، این خبیث است در هیچ عرفی از عرفها، ولکن آب کرِ کثیفِ خبیثِ قذر که صدق آب می کند اگر سگ یک کیلو گرم توش بشاشه این هنوز پاکه و خبیث نیست. اینو اقایون میگن دیگه.

خب اولین احیاء آب چیه؟ احیاء انسان است در شرب، احیاء مادی، احیاء انسان است در مادی و معنوی در وضو و غسل، احیاء انسان است در شستن لباس.

خب این یُحیی در کجاست؟ در جایی که خبیث نباشد. اگر خبیث باشد یحیی یا لایحیی، نفی و اثبات نداریم چون حصر نیست. یعنی آب، احیاء انسان در انحصار آب نیست، نونم احیا می کند، غذا هم احیا می کند، انحصاری نیست.

بنابراین آنچه نص است آیه در آن، بعد از تخصیص (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) چیه؟ آب حیات بخش است، آشامیدنی ست و سایر استفاده های مماس و غیر مماس قریب و بعید را دارد. إلّا (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ).

آیه پنجم، آیه هفتاد و هفت سوره بیست و هفت (وَأَسْقَيْنَاكُمْ مَاءً فُرَاتًا) [مرسلات: آیه ۲۷] آب صاف (وَأَسْقَيْنَاكُمْ مَاءً فُرَاتًا) درست است فرات یک مصداقش آب فراته، ولی فرات آب فرات فقط نیست، آخر این آب سمی ست. آب تمیز، آبی که قذر نیست، کثیف نیست، خبیث نیست، نجس نیست، آب، ببینید، آب است ولکن آب ممکن است فرات نباشد، ممکن است آب عرض می شود که خبیث باشد، کثیف باشد، نجس باشد ولی آبه، البته نجاست رو قبول نداریم چون اگر نجس باشد که صدق آب می کنه خبیثه.

حالا بنابراین فرات، آبی که فرات است از آب تمیز خیلی خوب خیلی صاف فقط خبایث استثنا شده، چه آب خبیث نجس، چه آب خبیث غیر نجس.

بنابراین آیتاً، از نظر قرآن، مسلم، کریت در اعتصام شرط نیست. فقط چی شرطه؟ آب باشد یک، دو خبیث نباشد.

هر مقدار نجاست در آب کمتر از کر وارد شود متنجس نمی شود، خبیث میشه، قبول داریم، متنجس نمی شود. اگر یک کیلو گرم بول را توی آب کمتر از کر بریزند و تغیر أحد اوصاف حاصل نشود، این متنجس نمی شود، خبیث می شود. خوردنی نیست، خبیثه، وضو گرفتنی نیست خبیثه، غسل کردنی نیست خبیثه، فرق است بین خبیث و نجس، عموم و خصوص من وجه است و عموم و خصوص مطلقه.

بنابراین شما حکم نجاست رو دارید چرا؟ بدون دلیل. هیچ دلیلی بر حکم نجاست از نظر قرآن نیست، قرآن نص است در این پنج قسم آیه، در اینکه ماء به ماء و ماء، فرات است، طهور است، محیی است و چه است و چه است.

اما روایات، روایات دو دسته اند. یک دسته روایات مطابق قرآن نص اند در این فتوا، نصه غیر قابل توجیه و تأویل اند، نص بسیار بسیار روشن که هیچ قابل تأویل و توجیه نیست بر این معنا که آب مادامی که آب است و خبیث نیست، تمام استفاده ها رو انسان ازش می کند، این چهارده روایته، ولی به عدد ما کاری نداریم، ولو روایت ما نداشتیم. اصلاً ما یک دونه روایت مرسل هم اگر نداشتیم بر این مطلب و تمام روایات که به جای بیست و شش تا دویست و شصت روایت بود بر خلاف قرآن، قبول می کردیم؟ قبول نمی کردیم.

اگر تمام عالم پر از روایت شود و بر خلاف اشاره ای متقن قرآنی باشد، ما قبول نمی کنیم. ولی در اینجا معارضه هست از چند جهت.

حالا روایت دسته اول، ما از حدائق الشیعه می خونیم روایت رو. حدائق الشیعه عرض می شود که جلد طهارت، جلد جز اوله، اینجا نوشته است که عبارت ایشون، (فل مشهور بل کاد اجماعا بل الدعا علیه خلاف فی غیر موضع الاجماع و هو النجاسه) یعنی نجاسته آب راکد کمتر از کر با ورود نجاست که اون روز عرض کردیم در ابعاد مختلف، یا باید گفتش که آب قلیل مطهر نیست یا اگر مطهر است، قلیل متنجس نمیشه.

( و عزّی الی الحسن ابن ابی عقیل رحمه الله القول به عدم النجاسه الا بالتغیر) فقط این آقا، این آقا نیست، آقای این آقام که قرآن است، هست. (وختار هذه القول جمع من متأخر المتأخرین).

از جانب متأخر و متخأرین فیض کاشانی رضوان الله در وافی و از جمله فیض قمی است که ما درک کردیمشون (و لا قل اخبارها من الطرفین و الکلام بما یرفع التاقض طعام به فنقول اما ما یدل من الاخبار علی القول مشهور الذی او عند الموید المنصور و منها) (28:03)

عرض می شود که صحیحه، ببخشید، ما به عکس خوندیم روایت رو، روایتی که دلیل است بر اشتراط انسان خوندیم، حالا روایت دسته دوم بخونیم.

بله صفحه دویست و نود در کتاب الحدائق الناظره، جلد اول که جلد طهارت است، صفحه دویست ونود (و اما مسجد لبه علی القول الثانی) که عدم انفعال ما اقل است (فَمنها صحیحهُ حَرِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ كُلَّمَا غَلَبَ اَلْمَاءُ عَلَى رِيحِ اَلْجِيفَةِ فَتَوَضَّأْ مِنَ اَلْمَاءِ وَ اِشْرَبْ).

اگر جیفه ای که میته است و نجس است، اگر آب بوی جیفه یا رنگ جیفه یا طعم جیفه، تغیر مطلقه، گرفت (كُلَّمَا غَلَبَ اَلْمَاءُ عَلَى رِيحِ اَلْجِيفَةِ) اگر آب غالب بود و ریح جیف غالب نبود (فَتَوَضَّأْ مِنَ اَلْمَاءِ وَ اِشْرَبْ فَإِذَا تَغَيَّرَ اَلْمَاءُ وَ تَغَيَّرَ اَلطَّعْمُ) تَغَيَّرَ اَلطَّعْمُ یک مصداق مثل مصداقه.

اگر آب تغیر پیدا کرد از جیفه و تَغَيَّرَ اَلطَّعْمُ (فَلاَ تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لاَ تَشْرَبْ) شرط داره ها، خب نصه، روایت نصه که تغیر ماء به اوصاف خاص نجاست موجب عرض می شود که نجاسته.

ولکن، سوال می کنیم اگر آب غلبه دارد بر این جیفه یک سگ مرده ای توی آب کمتر از کر افتاده و بو هم نگرفته آب، حالا از این آب بخوریم؟ این خبیثه، بله اگر این موش مرده ای افتاده، حیوان کوچیکی افتاده، خب مطلبی نیست، قابل خوردن احیاناً هست برای بعضیا، ولکن یک سگ مرده ای، گربه مرده ای افتاده تو آب و عرض می شود که بو هم نگرفته آب، اینو بخوریم؟ خب بعضی وقتا خوردنیه، بعضی وقتا، بعد با قاعده درسته. از باب قاعده متنجس نیست اما خبیثم نیست، ممکنه متنجس نباشد اما خبیث باشد. این یه روایت، این روایت که صحیحه است اولاً سنداً و عرض می شود که از نظر دلالتم نصه.

و روایت (عَبْدِاَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَاعَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ غَدِيرٍ أَتَوْهُ وَ فِيهِ جِيفَةٌ) غدیر آب، غدیر ایران که نبوده، گودالی آب، مقداری آب.

حالا این مقدار اگر معین بود که کر بود می فرموده غَدِيرٍ، یه گودی آب، گودی دو سانتی آب، گودی سه سانتی، گودی ده متری، گودی پنج متری که در مکه و مدینه گودی آب نبوده است اصلاً.

(عَنْ غَدِيرٍ أَتَوْهُ وَ فِيهِ جِيفَةٌ فَقَالَ إِذَا كَانَ اَلْمَاءُ قَاهِراً وَ لاَ تُوجَدُ مِنْهُ اَلرِّيحُ فَتَوَضَّأْ) باز به شرط خبیث نبودن اینم نصه.

(و روایتُ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَمُرُّ بِالْمَاءِ وَ فِيهِ دَابَّةٌ مَيْتَةٌ) گربه ای، حیوانی بالاخره مُرده (قَدْ أَنْتَنَتْ) این دابه هم بو گرفته (قَالَ إِنْ كَانَ اَلنَّتْنُ اَلْغَالِبَ عَلَى اَلْمَاءِ فَلاَ يَتَوَضَّأْ وَ لاَ يَشْرَبْ) اگر بو غالب بر آب باشد، بله بو غالب باشد.

بنابراین این بِالْمَاءِ، بِالْمَاءِه دیگه بِالْمَاءِ کر که نیستش که، (يَمُرُّ بِالْمَاءِ) و ماء ها در اون موقع اکثراً کمتر از کر بوده، آب کر کجا پیدا میشده؟ آب غیر کر هم کم پیدا میشده.

(صحبت حضار)

نه آخه شرط نیست. این روایت شرطه، چهارده روایت شرط نمی داند نصاً.

(وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُيَسِّرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ اَلْجُنُبِ يَنْتَهِي إِلَى اَلْمَاءِ اَلْقَلِيلِ فِي اَلطَّرِيقِ) دیگه بیشتر از این، قلیل (يَنْتَهِي إِلَى اَلْمَاءِ اَلْقَلِيلِ فِي اَلطَّرِيقِ وَ يُرِيدُ أَنْ يَغْتَسِلَ مِنْهُ وَ لَيْسَ مَعَهُ إِنَاءٌ يَغْرِفُ بِهِ) معلوم میشه دستشم نجاست داره، برای اینکه اگه دستش پاک باشه، ظرفی نمیخواد که آب برداره (وَ لَيْسَ مَعَهُ إِنَاءٌ يَغْرِفُ بِهِ وَ يَدَاهُ قَذِرَتَانِ قَالَ يَضَعُ يَدَهُ ثُمَّ يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَغْتَسِلُ) آب قلیل ها، با آب قلیل این دستی که بول است یا اینکه منی است یا چه، شسته بزارد و غسل عرض می می شود که غسل کند و وضو بگیرد.

(صحبت حضار)

(هَذَا مِمَّا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي اَلدِّينِ مِنْ حَرَجٍ)

البته اینو باید معنا کرد، آیا حرج نجس را پاک می کند؟ حرج نجس رو پاک نمی کند. اگر حرج است خب تیمم کنه، بله بنابراین حرج نجس را پاک نمی کند. چرا اصطلاح روایی فرموده؟ برای اینکه اگر آبی وجود دارد که قذر نیست و این طور نیست، خب با اون آب و اما اگر هیچ آبی وجود ندارد، تیمم مجوز ندارد، چون ولم تجد تیمم (قطع صدا)

ماءه، منتها أفضل داریم. این جا أفضل این است که اگر آب دیگری بود و قذر نبود و خبیث نبود بسم الله، ولی این آب خبیث می شود ولی نجس نمی شود. این آبی که خبثی، خبث الماءی پیدا می کند، ولکن این خبث الماء در صورت ضرورت در صورت حرج عرض می شود متنفء. مثل کسی که آب ندارد برای خوردن، یک آب گل آلود کثیف چرکین دارد، اگه نخوره میمرد خب این باید آب رو بخوره، پس در صورت ضرورت، ضرورت نجس و پاک نمی کند اما آنچه نجس نیست، استعمالش حلال میشه.

(و روایتِ عُثْمَانَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَكُونُ فِي اَلسَّفَرِ فَآتِي اَلْمَاءَ اَلنَّقِيعَ وَ يَدِي قَذِرَةٌ) یه آبی، خورده آبی هست و دستم نجسه، (فَأَغْمِسُهَا فِي اَلْمَاءِ قَالَ لاَ بَأْسَ) اشکال نداره، حضرت فرمودند اشکال نداره که دست تو آب بکنی، حالا دست تو آب بکنیم آیا آب نجس میشه؟ اگر آبم نجس بشه، دستم نجس بمونه قوز بالا قوزه. قوز بالا قوز فرمود حضرت؟

(و روایت أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ اَلْمَاءِ اَلنَّقِيعِ يَبُولُ فِيهِ اَلدَّوَابُّ) حیوانات بول می کنند (فَقَالَ إِنْ تَغَيَّرَ اَلْمَاءُ فَلاَ تَتَوَضَّأْ مِنْهُ)

خب، حالا این دواب یا دوابی هستند که بولشون پاک است یا دوابی که مانند سگ و خوک بولشون نجسه، هر دو رو میگیره، طهور باشه یا دواب، اگر بولشون نجس باشد تغیر به نجاست خباثته، اگر بولشون پاک باشد تغیر به خباثت خبیثه، پس چه نجس شود، چه خبیث شود، نجسش خبیثه، خبیثشم واجب الاجتنابه.

(سُئِلَ عَنِ اَلْمَاءِ اَلنَّقِيعِ يَبُولُ فِيهِ اَلدَّوَابُّ) دواب به طاهر، دواب نجس (فَقَالَ إِنْ تَغَيَّرَ اَلْمَاءُ فَلاَ تَتَوَضَّأْ) حالا، تغیر به نجاست از بول نجس معلومه، تغیر به غیر نجاست از بول پاک، چون دواب آیا شامل عرض می شود که فقط سگ و خوک میشه؟ سگ و خوک است که بولش نجسه و عرض می شود که حیوانات حرام گوشت.

آیا نوعاً حیوانات حرام گوشت اند که با انسان محشورند یا نه خیر گوسفند است بالاخره بز است و حیوانات دیگری ست. در هر صورت آیه مطلق است که (وَ إِنْ لَمْ تُغَيِّرْهُ أَبْوَالُهَا فَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَ كَذَلِكَ اَلدَّمُ إِذَا سَالَ فِي اَلْمَاءِ وَ أَشْبَاهُهُ).

(و روایت اَلْقَمَّاطِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ فِي اَلْمَاءِ يَمُرُّ بِهِ اَلرَّجُلُ وَ هُوَ نَقِيعٌ فِيهِ اَلْمَيْتَةُ اَلْجِيفَةُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنْ كَانَ اَلْمَاءُ قَدْ تَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَلاَ تَشْرَبْ وَ لاَ تَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَتَغَيَّرْ رِيحُهُ) اکتفا به منطوق نکردند (وَ إِنْ لَمْ يَتَغَيَّرْ رِيحُهُ وَ طَعْمُهُ فَاشْرَبْ وَ تَوَضَّأْ)

(و روایت علی ابْنِ اَلْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْحِيَاضِ يُبَالُ فِيهَا) حوضه هم حوض گنده نبوده که حوض کوچیک، حوض بزرگ، مثلاً این حوض های حمام، حوض های نیم متری اینا بوده (عَنِ اَلْحِيَاضِ يُبَالُ فِيهَا قَالَ لاَ بَأْسَ إِذَا غَلَبَ لَوْنُ اَلْمَاءِ لَوْنَ اَلْبَوْلِ)

اگر آب رنگ بول نگرفته، یه لیوانم باشه باز پاکه. پاکی مطلق البته، ممکنه پاک مطلق باشه ولی قذر عرض می شود که خبیث هم باشه، پاک مطلق ممکنه خبیث باشه، از آب حوض نباید استفاده کرد، ممکنه خبیث نباشه میشه استفاده کرد.

(وَ روایتِ عبدالله بنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْوُضُوءِ مِمَّا وَلَغَ اَلْكَلْبُ فِيهِ وَ اَلسِّنَّوْرُ أَوْ شَرِبَ مِنْهُ جَمَلٌ أَوْ دَابَّةٌ أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ) باز چی شده؟ بین کلبو که نجسه و السنور که پاکه، (أَوْ شَرِبَ مِنْهُ جَمَلٌ) که پاک تره (أَوْ دَابَّةٌ أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ أَ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ أَوْ يُغْتَسَلُ قَالَ نَعَمْ إِلاَّ أَنْ تَجِدَ غَيْرَهُ فَتَنَزَّهَ عَنْهُ) این مطابق با روایت قبل از قبله.

جایی که آب دیگه ای دارید تنزه کنید، اگه آب دیگه ای ندارید اشکال نداره، یعنی خبیثم باشه نجسم، نجسم نباشه و خبیثم باشه، اشکال نداره، چون سه مرتبه است، یا آب غیر خبیث یا آب خبیث پاک، آب خبیث نجس، آب خبیث نجس که به طور کلی مطلقا نفیه و اون دوتا مترتبه.

(و روا فی اَلْفَقِيهُ و أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّ الله علیه و سَلَّم أَتَى اَلْمَاءَ فَأَتَاهُ أَهْلُ الْبَادِيَةِ فَقَالُوا) آبی بود که رفتند دم آب یا بخورند یا وضو بگیرند (فَأَتَاهُ أَهْلُ الْبَادِيَةِ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّ حِيَاضَنَا هَذِهِ تَرِدُهَا اَلسِّبَاعُ وَ اَلْكِلاَبُ وَ اَلْبَهَائِمُ) سباع پاک اند ولی بولشون نجسه، کلاب مطلقا نجس اند، (وَ اَلْبَهَائِمُ فَقَالَ لَهُمْ لَهَا مَا أَخَذَتْ أَفْوَاهُهَا وَ لَكُمْ سائر ذلك) اون آبی که خورند خوردند، رفتند، باقیشم مال شماست، پس نجس نمیشه.

(و روایت أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّا نُسَافِرُ فَرُبَّمَا بُلِينَا بِالْغَدِيرِ مِنَ اَلْمَطَرِ) مگر چقدر بارون بود که غدیرش حوض بزرگ بشه؟ یه گودال های آب (يَكُونُ إِلَى جَانِبِ اَلْقَرْيَةِ فَتَكُونُ فِيهِ اَلْعَذِرَةُ وَ يَبُولُ فِيهِ اَلصَّبِيُّ وَ تَبُولُ فِيهِ اَلدَّابَّةُ وَ تَرُوثُ) بول و غایط و مول و همه چی. (فَقَالَ إِنْ عَرَضَ فِي قَلْبِكَ مِنْهُ شَيْءٌ فَافْعَلْ هَكَذَا يَعْنِي اِفْرِجِ اَلْمَاءَ بِيَدِكَ) یه خورده از آب بریز (ثُمَّ تَوَضَّأْ) وضو بگیر (فَإِنَّ اَلدِّينَ لَيْسَ بِمُضَيَّقٍ) اینم محمول بر اون روایته، درسته خبیثه ولکن با آب خبیثی که نجس نیست می شود وضو گرفت، خوردن بحث نیست می شود وضو گرفت، بله خوردن اگه نخورده انسان بیمیره بله، ولیکن وضو، وضو در صورتی عرض می شود که مبدل به تیمم می شود که اصلاً آب نباشد، نه آب عرض می شود که خبیث نه آب غیر خبیث.

(وَ روی أن لاتَ المختلف) از أهم روایاته که مطابق نص قرآن است قشنگ (وَ روی أللاتَ المختلف عَن أبی عقیل أنه قال تواتر عَنِ اَلصَّادِقِ علیه السلام) روایت متواتره، این روایت متواتر نبود ولی واقع بود (عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ أَنَّ اَلْمَاءَ طَاهِرٌ لاَ يُنَجِّسُهُ إِلاَّ مَا غَيَّرَ لَوْنَهُ أَوْ طَعْمَهُ أَوْ رَائِحَتَهُ) نصه دیگه.

ماء طاهر است، نجس نمی کند، در صورت قذارت نجاسته، نجس نمی کند آب رو (إِلاَّ مَا غَيَّرَ لَوْنَهُ أَوْ طَعْمَهُ) خب تغییر لون یا طعم یا ریح، تغییر به نجاست، یعنی خون بریزند قرمز بشه، بول بریزند بوی بول، با غایط بوی غایط، نه اینکه خون میریزند، بوش بگیره، تغییر عرض می شود اونچه وارد می شود، نجسی ست که رنگش یا بویشش یا طعمش که باید بحث کنیم.

(وَ أنَّهُ سُئِلَ علیه السلام عنِ الماء النقیع و الغدیر و أشباههما فیه الجیف و العَذرَ وَ ولوغ الکلب، وَ ولوغُ الکلب و تشربُ من الدواب و تبول فیه أیتوضا منه فقال لِسائله إن کان ما فیه من النجاست غالباً علی الماء فلا تتوضأ و ان کان الماء غالباً ان ینجس فتوضأ و اغتسل) به همون بیانی که عرض کردیم در سه روایت قبل.

(و روی الصفار فی کتاب وسائل الدرجات فی الصحیح عن شهاب بن عبد ربّه قال أتيت أبا عبد اللّه عليه السلام فابتدأني فقال إن شئت فاسأل يا شهاب و إن شئت أخبرناك بما جئت له فقلت أخبرني قال جئت تسألنی الغدير يكون في جانبه الجيفة أتوضّأ منه أو لا؟ قلت توضّأ، قال توضّأ من الجانب الآخر) اون جانبش کثیفه، این جانب کثیف نیست، بنابراین اگر یک آب قلیلی بود که یک قسمتش مثلاً موش مرده افتاده بو گرفته، قسمت دیگرش بو نگرفته و قاطی نشده، خب (توضّأ من الجانب الآخر) از اون جانبی که موش مرده افتاده و بو گرفته نگیر، بنابراین منجس عرض می شود که نیست.

خب این روایات مخصوصاً روایات علامه که (الماء طهور) به عرض می شود که منطوق آیه شریفه که ماء طهور است و (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ).

ماء طهور است، مطهر است، هم طاهر است هم مطهر إلّا فقط در یک مورد، اینکه نجاستی بو را، را رنگش را یا بویش یا طعمش تغییر نکند این یک قید.

قید دوم، اگر خبیث باشد و نجس نباشد، قید دوم را از قرآن استفاده می کنیم قید اول رو از روایت، تازه قید اول که از روایت استفاده می کنیم باز از قرآن می فهمیم که یا اینکه یا خبیث است و نجس یا خبیث غیر نجس، خبیث نجس و خبیث غیر نجس هر دو یک استثناست از طاهر بودن و مطهر بودن آب.

منتها در روایات خبث نجاستی بیان شده، منافات نداره، خبث نجاستی استثنا است و خبث غیر نجساتی استثنا هست و هر دو استثنا بر مبنای نص آیه سوره عرض می شود که اعراف است.

حالا فردا اگه زنده بودیم بیست و شش روایت که هرگز دلالت ندارد، تناقض دارد، روایت دلالت ندارد بر اشتراط اعتصام در ماء راکد خواهیم خوند.

والسلام علیکم و رحمت الله