پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه نود و نهم درس خارج فقه

وضو

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

درباره آیه طهارات ثلاث، بحث هایی مقدماتی و بحث هایی هم متنی به طور مختصر کردیم. دو رشته بحث به طور منظم باید مورد دقت قرار بگیره.

رشته بحث اول این است که آیا وضو، مسحتان و غسلتان است، یا غسلات أربع است. برادران سنی قائلند که غسلات أربع است. یعنی شستن صورت، و دست ها و سر و پاها.

برادران شیعه بالاجماع والاطباق و الضروره، مطابق نص آیه مبارکه، میگن غسلتان و مسحتان. غسلتان و مسحتان طبق نص آیه بدون تحمیل و بدون تأویل غلط و طبق روایات شیعه و حتی سنی، غسلتان و مسحتان است، این بحث اول.

و نیاز به استدلال نیست. خود آیه نصاً دلیل است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا﴾ [المائدة: آیه ۶] یک (فَاغْسِلُوا) داریم، یک (وَامْسَحُوا).

﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [المائدة: آیه ۶] حالا آقایون سنی ها تحمیل میخوان بکنن بر آیه که (أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ عطف به (اغْسِلُوا) است. این رو جوابش رو خواهیم داد. ولکن نص آیه یک غسل است که دو عضو دارد، و یک مسح است که دو عضو دارد. و ترتیبش هم چنان که عرض کردیم از فاء تفریع استفاده میشه.

بحث دوم تفصیل بحث است. آیا در این آیه مبارکه که غسلتان و مسحتان است، اضافه بر موضع و موضوع غسلتین و مسحتین، کیفیت هم بیان شده است یا نه؟ آیا صورت کیفیتش بیان شده؟ دست ها همچنین؟ سر همچنین؟ پا همچنین؟ یا اصلاً کیفیت بیان نشده؟

بله، ترتیب بیان شده است، اما کیفیت بیان نشده. ترتیبی که بیان شده است، بین صورت است که اول است و دو دست است که دوم است، سر است که مسح سر سوم است و پاهاست که مسح پاها چهارمه. فقط از سنت قطعیه، ترتیب بین دو دست را میفهمیم.

سنت قطعیه ضروریه مسلمه بلا أی خلافٍ، نه فتواً، نه روایتاً، شیعتاً و سنتاً، که دست راست، قبل از دست چپه. اما راجع به پاها چنین نیست.

راجع به پاها آیه شریفه مطلق است (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [المائدة: آیه ۶] مطلق است در مثلثی. چه دو پا را با دو دست به طور مستوی مسح کند، یا پای راست را با دست راست قبلاً، و پای چپ را با دست چپ بعداً، یا به عکس پای چپ را با دست راست قبلاً، و پای راست را با دست راست قبلاً یا از کیفیت

(صحبت حضار) در رساله اینجوری نیست

حالا عرض می کنیم.

در مسح کردن پاها به هرکیفتی که خواستین مسح کنید، چون آیه مبارکه اطلاق دارد. داریم بحث می کنیم فعلاً. چون بحث غیر از فتواست، شاید فتوا به اون جهت برسه.

حالا، در صورت هم چنین. در صورت هم آیه اصلاً اشاره ای به کیفیت خاصه ندارد. بله نص است به کمیت (وُجُوهِكُمْ). اون مقداری که وجه صدق می کند.

البته روایت دارد، (ما دارت علیه الابهام و الوسطی). وجه اونی ست که بین شست است و بین انگشت بزرگ. ولی باید بگیم نوعاً اینطور است. نوعاً چنین است که صورت انسان از نظر عرضی، بین انگشت بزرگ است که شست است و انگش وسط.

ولکن اگر دستی بزرگ تر از وضع معمول بود، یا کوچکتر از وضع معمول بود، صورت بزرگتر نمیشه، کوچکتر نمیشه. صورت همان صورت است منتها حدی که صورت را معین کند با خود صورته، منتها دست ها بین الابهام و الوسطی، به طور معمول حدشون عرضاً حد صورته.

بنابراین، روایات بین الابهام و الوسطی را ما تفسیر می کنیم با نص آیه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶]. و آنچه را که برادران اهل سنت می گویند که گوش یا بین گوش و صورت هم باید شسته بشد. این برخلاف صورته. پس نه کمتر از وجه و نه بیشتر از وجه.

چنانکه داخل چشم، داخل بینی، داخل دهان، زیر موهایی که پیدا نیست، شستنش واجب نیست و اگر شسته شود به عنوان وضو، بدعت است و حرام است و وضو را ابطال می کند.

(صحبت حضار)

عرض می کنیم دیگه، عرض می کنیم.

راجع به وجوه و راجع به رئوس و راجع به ارجل، نه در آیه تقیید است و نه در سنت قطعیه. ولکن راجع به ترتیب بین دست راست و چپ، سنت قطعیه تقیید می کند.

(صحبت حضار)

خب حالا، ما از وجوه شروع می کنیم. آیا ما تقیید ضروری در سنت قطعیه داریم که صورت رو چجوری بشوییم؟ نداریم. بلکه وضوئات بیانیه، نوعاً اکثریت مطلقه، شستن صورت است و دست هاست، مسح سر است و پاها. اما صورت را چگونه بشوییم، در اکثر قریب به اتفاق روایت های شیعه و سنی نیست.

بله، در بعضی از روایات ظهورکی دارد که صورت را از بالا بشویید. ولکن این ظهورک، دلیل بروجوب نیست. چرا؟ برای اینکه در اون روایت که خواهیم خوند که ظهوری دارد که اول از بالای صورت، بعد پایین صورت، مستحباتی هم در این وضوئات بیانیه وجود دارد.

چون این گونه وضوئات بیانیه، مستحباتی را قطعاً در بر دارد، پس اینکه فرمودند رسول الله اینطوری وضو می گرفتن که از بالای صورت میشستن، این دلیل بر وجوب نیست. چون مستحباتی هم قطعاً هست که بحث خواهیم کرد. فقط در این میان یک روایت می آید که حدیث حِمْيَرِي که حدیث حِمْيَرِي نصش این چنینه.

عرض می شود که، بله، البته روایات متعدد است چنان که اشاره کردیم، راجع به این که ظاهر است در اینکه صورت از بالا شسته بشه، ولی چون مستحبات دارد دلیل نیست. ولکن روایتی که نص است در اینکه، مثلاً استدلال میشه، نص است در اینکه باید از بالا شسته بشد، روایت حِمْيَرِي ست.

روی حِمْيَرِي فی کتاب قُرْبِ اَلْإِسْنَادِ صفحه ۱۲۹، (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَرِيرٍ اَلرَّقَاشِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَيْفَ أَتَوَضَّأُ) كَيْفَ أَتَوَضَّأُ فرمودند که (وَ لاَ تَلْطِمْ وَجْهَكَ بِالْمَاءِ وَ لَكِنِ اِغْسِلْهُ مِنْ أَعْلَى وَجْهِكَ إِلَى أَسْفَلِهِ بِالْمَاءِ مَسْحاً).

این روایت حِمْيَرِي صحیحه هم هست، سندش درسته، متن هم تقریباً صریح است نفیاً و اثباتاً. چرا؟ برای اینکه اولا نهی کرده (وَ لاَ تَلْطِمْ وَجْهَكَ بِالْمَاءِ) آب رو همین طور به صورت نزن، بریز.

خب این (وَ لاَ تَلْطِمْ وَجْهَكَ بِالْمَاءِ) این فقط نهی کرده است این که آب را به صورت زدن. ولکن آب را به صورت نزن، بلکه بریز، اعم است از اینکه بالا بریزید، یا راست، یا چپ، یا پایین، اعمه. ولکن، (وَ لَكِنِ اِغْسِلْهُ مِنْ أَعْلَى وَجْهِكَ) تقیید می کند. مفهوم را تقیید می کند. ولکن بشوی صورت را از بالای صورت تا پایین صورت، (بِالْمَاءِ مَسْحاً) پس این ذیل حدیث نص بر اینکه شستن صورت واجب است که از بالا باشد تا پایین، مسحاً نه لطماً.

پس هم لطم را میزند، شما اگر آب بریزید، به صورت ولو از بالا، درست نیست. اگر بشویید از دست راست، دست چپ، پایین، وسط، درست نیست. ولکن، یک موضعش، یک موردش صحیح است، که واجب است که (وَ لَكِنِ اِغْسِلْهُ مِنْ أَعْلَى وَجْهِكَ إِلَى أَسْفَلِهِ بِالْمَاءِ مَسْحاً).

خب این رو چیکار کنیم؟ اینجا سه بُعد ادله وجود دارد. یک بُعد اطلاق آیه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] و شستن صورت هم رمسش شستن است. هم ترتیب از بالا، ترتیب از چانه، ترتیب از راست، ترتیب از چپ، هم شامل رمس است و هم شامل ترتیب است.

رمس هم یا صورت تو آب می کنید، از بالا تو آب می کنید، یا از چانه، یا از راست یا از چپ. بنابراین، هفت هشت شکل از برای رمس، ارتماس صورت برای شستن و ترتیب صورت وجود دارد.

آیا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] شامل هفت هشت شکل هست یا نه؟ بله. خب این اولاً. اگر روایت ثابته ای باشد که سنت قطعیه بلا معارض باشد، می تواند آیه تقیید کند.

کما اینکه حالا عرض می شود راجع به (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [المائدة: آیه ۶] راجع به (أَيْدِيَكُمْ) سنت قطعیه ثابته بلا خلاف، تقیید کرده است آیه رو که اول دسته راست، بعد دست چپ. نه باهم، نه چپ جلوتر تر، بلکه دست راست، قبل از دست چپ.

آیا راجع به صورت چنین است؟ هرگز نیست. راجع به صورت، سه دلالت در کار است. یک دلالت، دلالت اطلاق آیه است و ظاهر در اطلاق هم هست. اگر نص در اطلاق نباشد، ظاهر در اطلاقه و یک دلالت، روایاتی ست که وضوئات بیانیه را از رسول الله صلوات الله نقل می کند.

در وضوئات بیانیه هم چون شامل بر مستحبات است، پس شستن صورت از بالا، دلیل بر وجوب نیست. اعم است از وجوب و استحباب. پس اون آیه اطلاقش و این روایت، دلالت در وجوب ندارد. فقط روایتی که دلالت بر وجوب دارد، ذیل روایت حیمری است که (وَ لَكِنِ اِغْسِلْهُ مِنْ أَعْلَى).

آیا یک دونه روایت در مقابل اطلاق قوی آیه و در مقابل عدم دلالت بر وجوب شستن از بالای صورت در کل روایات، آیا یک روایت مقاومت دارد؟ یه روایت می تواند که آیه را تقیید کند؟ یک روایت می تواند وضوئات بیانیه رو در شستن صورت از بالا، دلیل بر وجوب باشد؟ نخیر.

بنابراین چون تعارض است بین روایت حمیری و اطلاق آیه از بُعدی و روایاتی که عرض می شود که وضوئات بیانیه می کند از بُعد دیگر، بنابراین ما نمیتونیم بگیم که شستن صورت از بالا لازمه.

تا چه رسد از بالا به طور تدریج هندسی. چون عده ای فتوا دادن به طور تدریج هندسی، از بالا کم کم، کم کم، کم کم. نه اینکه از بالا بریزید بعد طرف راست و بعد طرف چپ و بعد پایین و، به طور ترتیب هندسی و دقیق باید که آقایون بعضی فتوا میدن که باید صورت رو شست.

خب، حالا عرض می شود که احادیثی که اشاره کردیم که وضوئات بیانیه است، (الاکثریة الساحقه من الوضوئات البیانیه خالیة من البدء بالاعلاء) نداره. اون ها هم که بدء بالاعلاء دارد، چون درش مستحبات ذکر شده است، دلیل بر وجوب نیست.

(و من ابرز المذکور فیها) پس اکثریت مطلقه وضوئات بیانیه شستن صورت است. از کجا نداره. اقلیت وضوئات بیانیه شستن صورت رو فقط بالا ذکر کرده، ولی در وجوب نیست.

(و من ابرز المذکور فیها) که از بالا بشور (صحیحة زُرَارَةَ قَالَ حَكَى لَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وُضُوءَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَدَعَا بِقَدَحٍ) این حکایت حکایت عملی بود، حکایت لفظی نبود. (فَدَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَأَدْخَلَ يَدَهُ اَلْيُمْنَى)

آیا یک قدح آب آوردن برای وضو، واجب است؟ نخیر. خب از حوض وضو میگیره. از شیر وضو میگیره. (فَأَدْخَلَ يَدَهُ اَلْيُمْنَى)، بالضرورة اون واجب نیست و بالضرورة دست راست را در قدح وارد کردن واجب نیست. دست چپ وارد کنید. اصلاً دست رو وارد نکنید، بریزید رو بدن.

(فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَأَسْدَلَهَا عَلَى وَجْهِهِ) ریخت به صورتش، تلطم نیست. (أَسْدَلَهَا عَلَى وَجْهِهِ) ریختن به صورت، از پایین که نمیشه ریخت که. از این ور نمیشه ریخت، از بالا باید ریخت. پس (أَسْدَلَهَا عَلَى وَجْهِهِ) آیا (أَسْدَلَهَا عَلَى وَجْهِهِ) دلیل در وجوب است؟ نخیر. برای اینکه دو مستحب قبله. دو مستحب قبله، چند مستحب بعده، چند واجب بعده.

آنچه را که واجب است روی چشم. آنچه را که مستحب است میگیم مستحب. آنچه را که مردد است بین وجوب و استحباب، دلیل بر وجوب نیست.

پس کل وضوئات، چه اکثریت مطلقه که نباید از بالا بشویید. چه اقلیت مطلقه که دارد از بالا بشویید، ولیکن استحبابه. و آیا ممکن است واجب باشد شستن صورت در وضو از بالا و فقط یک دونه ادله داشته باشین؟ نه آیه دلالت و اشاره دارد، نه وضوئات بیانیه، اکثراً که دلالت ندارد و اقلاً که دلالت دارد، دلالت دارد اعم از استحباب و وجوب دارد.

چطور می شود وضویی که ما تمام البلواست، شب و روز مسلمون ها بهش احتیاج دارند، نه آیه بیان کند، نه روایت بیان کند، یک روایت یتیمه منحصر به فرد، اون هم دلالت قطعی نیست.

برای اینکه اول فرمود (لاَ تَلْطِمْ)، (لاَ تَلْطِمْ) آیا نهی به معنی حرمت است؟ اگر نهی به معنی حرمت باشد خلاف ضرورته. چرا؟ برای اینکه اگر انسان صورتش را در آب بکند، (أَسْدَلَهَا عَلَى وَجْهِهِ) است؟ نخیر.

صورت تو آب بکند ارتماس، بالضرورة القطعیه، کتاباً و سنتاً صورت را تو آب کردن به طور ارتماس شستن، این بالا آورد دست راست، دست چپ، دست عرض می شود که پایین، اصلاً ندارد.

بنابراین خود روایت حمیری هم معارضات زیاد داره. معارض با ضرورات، معارض با اطلاق آیه، معارض با وضوئات بیانیه، بنابراین قابل قبول هرگز نیست. خب این یک حرف.

البته یک حدیث خوندیم براتون، یک حدیث دیگر (و کذلک صحیحة الأخری ثُمَّ غَرَفَ)، امام باقر علیه السلام در وضوی بیاینه می فرماید، (ثُمَّ غَرَفَ رَسُولِ اَللَّهِ فَمَلَأَهَا مَاءً فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِينِهِ) اون جا (أَسْدَلَ) اینجا وضع. هر دو آغاز به بالای صورت است، ولی در وجوب عرض می شود که دلیل بر وجوب نیست.

خب سوال، اگر یک مطلقی انصراف داشه باشد، منصرف الیه دارد و منصرف عنه. مثلاً مثال، اگر تابستان است و شما تشنه اید و میگید آب بیار. آیا این آب انصراف به آب خنک یا آبی که گرم نباشد، دارد یا نه؟ انصراف بیشتر به آب خنک دارد (قطع صدا)

یا حداقل انصراف به آبی که گرم نباشد. و اما یک کاسه آب جوش، آب داغ آوردند، این منصرف عنه است. قطعاً (قطع صدا) آب داغ نیست.

پس در مثلثی است این دلالت. دلالت اول نص است، قدر متیقن است، آب سرد. دلالت دوم، ظاهر است آبی که نه سرد است و نه گرم چونکه بعضی ها آب یخ یخ یخ میخورند. ولکن دلالت سوم در کار نیست که آب داغ، آب گرم بیارید که تشنگی شما رو زیادتر کند. اینجا منصرف عنه و منصرف الیه داریم.

حالا به این بیان میگن که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] آیا معمولاً صورت رو می خوان بشویند، نه به طور رمس و ارتماس. آیا با دست که میخوان صورت رو بشورن، از بالا میشورن؟ یا از دست راست؟ یا از دست چپ؟ یا از پایین؟ معمولا از بالا دیگه.

پس منصرف الیهه. منصرف الیه قطعی و حتی ظاهری، این که گفتیم قطعی یا ظاهری، منصرف الیه قطعی و یا ظاهر بیّن، این است که معمولاً صورت را میخوان بشورن از بالا می شورن.

بنابراین منصرف عنه، سه بُعد دیگره. از دست راست، از دست چپ، از پایین. این منصرف عنه است. این اشکال.

این اشکال چند تا جواب داره. یکی اینکه اگر انصراف دارد (فَاغْسِلُوا) به شستن از بالا، پس رمس چیه؟ صورت را تو آب کردن، نه از بالاست، نه از چپه، نه از راسته، صورت تو آب میکنه، میاره بیرون. این اشکال اول.

ثانیاً، انصراف، ما دو انصراف داریم. یک انصرافی ست که اصلاً دلالت جزئی و کمرنگ هم بر فردی ندارد. اگر هیچ گونه دلالت، نه نص، نه ظاهر، نه ظاهر پر رنگ، نه ظاهر کم رنگ، بر این فرد ندارد، این منصرف عنه است. مثل مثالی که عرض کردیم. که در تابستان، تشنه داره له له میزنه، میگه به بچش آب بیارید و این منصرف عنه است از آب داغ، قطعاً.

یک مرتبه این طوره که اگر بگد که آب بیارید و داغ نباشه، این داغ نباشد، چیز اضافه ای نیست. چه بگوید داغ نباشد، چه نگوید داغ نباشد، این داغ نبودن و داغ بودن، محتاج به بیان اصلاً نیست. این انصراف، قطعی ست. یعنی دلالت ندارد آب بیارید با این قرائن، با این حالت، ولو یک درصد، ولو یک در هزار، دلالت معمولی درصد ضعیف کمرنگ هم ندارد بر آب داغ.

ولکن اگر دلالت داشته باشه چی؟ اگر فرض کنیم زمستان است. زمستان است، میگه آب بیارید. خب زمستان هم آب سرد کمتر، هم آب ولرم متوسط، هم آب گرم بیشتر. بنابراین در اینجا انصرافی در کار نیست.

حالا در (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶]. آیا در (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] بجز شستن از بالا به وجه ترتیب، بقیه منصرف عنه است؟ یعنی اگر (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶]من أعلاها، (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶]من أعلی ها، آیا من أعلاها طرد کرده اون مواضع دیگر رو اگر من أعلی ندارد، طرد نمی کند؟ فرق میکنه.

اگر بگن من أعلی ها بیان جدیدی ست. چون اگر بگوید من أعلی ها بیان جدیدی ست و اگر نگوید من أعلی ها بیان جدید نخواهد بود. بنابراین این من أعلی ها، ذکرش با ترکش فرق داره.

اگر این منصرف عنه، ذکرش با ترکش هیچ فرق ندارد، پس منصرف عنه بقول مطلق است. اما اگر ذکرش با ترکش فرق دارد، انصراف کلی نیست، انصراف بعضیست.

مثلاً، می گوید که انسان. انسان، مصادیق دارد. اگر هیچ قرینه ای در کار نباشد، انسان در انسان هایی که انسانیت بیشتر دارند، دلالت بیشتر داره. کمتر کمتر کمتر کمتر حتی ابو جهل رو هم میگیره، ابو لهب رو هم میگیره، ابو جهل رو هم میگیره، صدام رو هم میگیره، شاه رو هم می گیره، میگیره، ولکن به صورت ضعیف، انصراف ندارد. انصراف قطعی ست که دلیل است بر ترک دلالت.

اصولاً مطلقات و عمومات افرادی دارند. افرادی هستند صددرصد اند، درصدشون بالاست، درصدشون کمه. چه صددرصد باشد، چه درصد بالا باشد، پنجاه درصد باشد، کم باشد، دلالت دارد. دلالت زیاد، دلالت متوسط، دلالت کم.

آیا دلالت کم را که آقایون میگن انصراف، انصرافی ست که دلیل است بر ترک منصرف عنه؟ نخیر، دلالت داره. معنی اطلاق همینه. فرق بین اطلاق و نص چیه؟ فرق بین اطلاق و نص ظاهر چیه؟ نص یعنی صددرصد. اطلاق مستقر، درصد بالا. اطلاق غیر مستقر که ظهور کم می شود، درصد پایین.

بنابراین در درصد پایین، ولو پنج درصد، دو درصد، یک درصد، دلالت دارد. پس اطلاق شامله. در اینجا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] آیا (وُجُوهَكُمْ) به طور یک درصد هم نمی تواند شامل شستن صورت با ارتماس بشه؟ درصد بالاست.

به طور چند درصد نمی تواند شامل لطم آب، ریختن آب و زدن آب بشه؟ میشه. به طور چند درصد، و لو ضعیف نمیتونه شامل شستن از طرف راست بشه؟ از طرف راست بزنی به طرف چپ. به طور چند درصد خیلی خیلی خیلی کمرنگ خیلی پایین، نمی شود از پایین بشورد؟ کسی از پایین میزند.

بنابراین، حجت نیست. انصراف، اولاً ما دلیلی از کتاب و سنت بر اینکه منصرف عنه مدلول اطلاق نیست، نداریم. بلکه از باب اصل دلالته. یا دلالت قوی است، یا دلالت متوسط است، یا دلالت ضعیف است.

آیا (وُجُوهَكُمْ) دلالت قوی دارد بر انصراف از شستن های دیگر؟ دلالت ضعیف دارد؟ اگر دلالت ضعیف هم داشته باشد، پس دلالت هست. دلالت چه صددرصد باشد، چه درصد بالا باشد، پنجاه درصد باشد، کمتر باشد، دلالت بر اطلاق دارد.

یعنی کمر اطلاق (وُجُوهَكُمْ) را انصراف از شستن های غیر معمولی نمی زند. شستن های غیر معمولی مدلول است، شستن معمولی مدلول است، شستن وسط هم مدلول است.

بنابراین نتیجه این است که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] هیچ قیدی با سنت قطعیه ندارد. بلکه اطلاقش با سنت قطعیه تقیید می گردد. چه سنت قطعیه درصد بالا که وضوئات بیانیه رسول الله صلوات الله علیه رو بیان کرده و نگفته از بالا بشور.

و چه روایات صحیحه مسلمه ای که از وضوئات بیانیه بیان کرده است که از بالا بشور، اگه از بالا بشور، چون مستحباتی قبل دارد و مستحبات بعد دارد، دلیل نیست و حتی روایت حیمری هم اگر دلالت می داشت، قابل قبول نبود. چون مساله عام البلواست و در مساله عام البلوا، یک روایت رسیدن، اون هم بعد از صدها سال از رسالت رسول صلوات الله علیه، این قابل قبول نیست و نمونه اش هم عرض می شود که زیاد ما داریم.

یادم هست در نجف که ما بودیم آقای خمینی آمدند، با هم زیاد بحث می کردیم. از جمله بحث ها این بود که به ایشون عرض کردم در جلسه عام، یه طرف رو ایشون میگرفت، یه طرف من.

گفتمش شما به چه دلیل متنجس را مجنس می دانید؟ گفتند روایت داره. گفتم روایت بیارید. فردا با زحمت زیاد و گشتن زیاد، پیدا کردیم یک روایتی. یک روایتی پیدا کردن که این روایت دلالت هم نداره. ایشون به زور می خواستن بدلالتونن.

گفتم اگر این یک دونه روایت که بعد از صد ها سال از ادعای رسالت وارد شود، اگر هم نص صددرصد بود، قابل قبول نبود، برای اینکه متنجس مجنس بودنش یا مجنس نبودنش، مساله عام البلواست و در مسأله عام البلوا یک دونه روایت، روایت صحیح کافی نیست. تا چه رسد به اینکه این رو میخواید بدلالتونید.

اصلاً ما کتاباً و سنتاً اشاره نصی یا اشاره ظاهری که قابل قبول باشد، بر تنجیس متنجس اصلاً ما نداریم. و قس علی ذلک {28:10}

خب بنابراین. هان اون کس که بگوید که ما عرض می شود که اشتغال یقینی داریم. اگر اشتغال یقین دارید که به فلان کس هزار تومن بدهکارید، بعد نمیدونید هزار تومن دارید یا کمتر، اشتغال یقینی، برائت یقین لازم دارد. از باب اصولی ایراد کند. از باب کتابی که نشد. از باب سنتم که نشد. از باب روایت خاصه حمیری هم نشد.

از باب اصولی، میگن که اشتغال یقینی برائت علمی میخواد. شما که تکلیف دارید فلان کار را انجام بدید، اگر شک کنید این کار را اصلاً انجام بدید یا ندادید، باید انجام بدید. اگر شک کنید این کار رو تمام انجام دادید یا تمام انجام ندادید، باید از سر انجام بدید. چرا؟ برای اینکه این تکلیف هست، مادامی که یقین کنید تکلیف رو انجام دادید. اگر یقین ندارید تکلیف را انجام دادید، باید تکلیف رو انجام بدید.

حالا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] ما در واجب اول وضو مأموریم که صورت رو بشوریم. حالا، اگر صورت را از بالا بشورییم می دونیم که تکلیف رو انجام دادیم. ولکن و همچنین، بُعد دوم. اگر رمس کنیم، میدونیم انجام دادیم. ولکن، اگر از دست راست یا از دست چپ یا از پایین که أخف مراتب است بشوریم، نمیدونیم تکلیف رو انجام دادیم، یا نه.

این اشتغال یقینی، مقتضی بر برائت یقینی ست. این استدلال. جواب، میگیم اشتغال یقینی داریم، برائت یقینی را از اطلاق آیه استفاده می کنیم. بله، نکته رو توجه کنید.

ما اشتغال یقینی داریم که به چه دلیل؟ به دلیل (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] اشتغال یقینی داریم که صورت را باید شست. برائت یقینی مگه با نص آیه باید درست شه؟ نخیر. برائت یقینی با دلالت آیه. دلالت نص باشد، ظاهر کالنص باشد، دلالت اطلاق باشد. دلالت عموم، دلات اطلاق، دلالت نص، تمام دلالته.

بنابراین ما استناد می کنیم به اطلاق آیه، انصرف رو هم جواب دادیم، استناد می کنیم به اطلاق آیه که شستن صورت به هر وجهی از وجوه، جایز است و کافی ست.

بنابراین، اشتغال یقینی، برائت یقینی می کند، اشتغال یقینی با (فَاغْسِلُوا) ست، برائت یقینی هم با اطلاقه. (فَاغْسِلُوا) اشتغال میاره و برائت چی میاره؟ اطلاق برائت میاره. اگر این اطلاق حجت نبود، بسم الله. ولکن چون اطلاق حجت است و تقییدی هم با نص کتاب یا سنت در کار نیست، بنابراین این هم جواب آخر. خب.

(صحبت حضار)

شک هم ایجاد نمیکنه. چرا؟ به سه جهت. یکی، آیه مطلق است و دیگر این که کیفیت در غسلتان و مسحتان هست یا نیست؟

(صحبت حضار)

صبر کنید. چون آیه اولاً مطلق است خود (وُجُوهَكُمْ). و ثانیاً ﴿وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [المائدة: آیه ۶] این ها همه مطلق اند.

بنابراین آیه در غسلتان و مسحتان بیان کیفیت نداره. هم خود (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) بیان کیفیت نداره، مطلقه. و هم سه عضو دیگر که عرض می شود که سر و پا و دست باشد، این اطلاق دارد. این تأیید اول.

ثانیاً، اطلاق آیه قطعی ست یا نه؟ قطعاً مطلقه یا نه؟ خب این قطع را، قطع دیگر می تواند از بین ببرد. آیا اون صحیحه حیمری قطع آور است برای شما؟ با اینکه اولاً، آیه در دو بُعد مطلق است.

ثانیاً، روایاتی که وضوئات بیانیه را بیان کرده است، درصد خیلی بالاش اصلاً ندارد از بالا بشور. درصد خیلی کم هم دارد که از بالا بشور، درش مستحباته.

بنابراین هیچ دلالتی کتاباً و سنتاً در وضوئات بیانیه اصلاً بر تقید به این نداریم. بنابراین این مقید احتمال هم داده نمیشه.

(صحبت حضار)

برای اینکه یک روایت است در مقابل اطلاق آیه و در مقابل نص روایت وضوئات بیانیه.

(صحبت حضار)

شک می کنید، بنابراین مقید ثابت نیست

(صحبت حضار)

در اطلاق که آیه شک نمی کنیم. در اطلاق آیه، در صورتی شک می کنیم یا نقض میکنیم که مقید یقینی باشد. اما اگر مقید یقینی نباشد چه؟ ما دلیل را با دلیل نقض می کنیم، عام را با خاص یقینی، مطلق را با مقید یقینی، نص را با نص یقینی، یا نص کنیم یا نسخ می کنیم، یا تخصیص می زنیم، یا تقیید می کنیم.

ولکن همونطوری که مقید عرض می شود که مطلق باشد، مقید مطلق است و مخصص عام است. همونطور که عام نص است در عموم، عامه دیگه و مطلق نص است در اطلاق، این نص در اطلاق یا ظاهر در اطلاق، ظاهر در اطلاق رو باید چیکار کنیم؟

باید که در صورتی که مقید یقین باشد، ظاهر باشد، ظاهر یقینی باشد، تقیید می کنیم. ولکن اگر شک کنیم، لا تنقض یقین بالشک. ما شک رو هم ردیف یقین نمی کنیم که. یعنی شک یقین نمیشه.

بنابراین ما یقین داریم آیه اطلاق دارد در خود بُعد درونیش و در بُعد سنت قطعیه، آیه اطلاق دارد. فقط در مقابل آیه و این همه روایات که وضوئات بیانیه است، یک روایت اون هم دلالت نداره. یک، اگر هم دلالت داشت قبول نمی کردیم.

ولی دلالت نداره. چرا؟ برای اینکه عرض کردم، برای اینکه (لاَ تَلْطِمْ) او را منع کرده. لطم رو منع کرده. (وَ لَكِنِ اِغْسِلْهُ مِنْ أَعْلَى)، (اِغْسِلْهُ مِنْ أَعْلَى) اگر حصر است، خلاف ضرورت قطعیه است که رمس وجه در آب، جایزه. و اگر هم بر فرض محال دلالت داشته باشد، سند درست است، دلالت هم بر فرض درسته، ولی سند درست و دلالت درست، بر خلاف سنت قطعیه است و بر خلاف عرض می شود که اطلاق آیه مبارکه است.

(صحبت حضار) حاج آقا میشه گفتش که با آیه ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ [الإسراء: آیه ۳۶]

دلیل که زیاد داریم. اصولاً علم را با علم باید تقیید کرد. وقتی که انسان نظیر هم زیاد داره مثلاً در باب عرض می شود که استبراء. در باب استبراء داریم که روایات متعارض داریم. بعضی ها می گویند که اگر کسی که استبراء از بول نکرد، بعد از بول بدون، نظیر زیاد داریم، بعد از بول بدون استبراء اگر رطوبت مشتبه ای بین بول و غیر بول آمد، این هم نجس است، هم محکوم به نجاست است و هم ناقضه. روایت دیگر داریم که نه نجس است، نه ناقضه. ما روایت دوم را قبول می کنیم برای اینکه ﴿لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ [الإسراء: آیه ۳۶].

شما علم دارید که این رطوبت بوله؟ نخیر. پس علم به نجاست ندارید و علم بر هر چیزی هم ندارید. پس لا تنقض الیقین بالشک، حکم می کند که وضوی شما باقی است و این، برخلاف نوع فتاوا که میگن اگر استبراء به بول نشود، استناد به اون روایت دوم کرده اند و روایت اول و عرض می شود که نصوص قرآن را گذاشتن کنار، میگن که هم نجس است و هم عرض می شود که ناقضه.

و استبراء منی هم همینطوره. اگر استبراء از منی نشد، منی آمد، جنب شد انسان و بعد بول نکرد و بعداً با فاصله ای، یک رطوبتی آمد که مشابه با منی است. آقایون میگن که محکوم به منی ست. هم نجس است، هم باید غسل کنند. ما میگیم نه نجس است، نه باید غسل کرد. و نظایر زیاد داره. خب این

(صحبت حضار)

در مجری میمونه، ولی اینی که اومده منیه؟ معلوم نیست.

(صحبت حضار) اگه مانده باشه چی؟

آمدن مانده دلیل نداره، این اولاً. ثانیاً ما مطلب بالاتر داریم. اصولاً اگر منی از روی شهوت بیاد ولو شهوت ضعیف طبق نصوص روایات، اگر منی از روی شهوت بیاد، هم نجس است هم جنابت آوره. ولی اگه منی از روی ترس بیاد.

یک کسی میگفت ما امتحان داشتیم میدادیم دکتری، گفت از ترسم وقتم کم بود و مطلب زیاد بود، از ترسم جنب شدم. غسل دارم یا نه؟ گفتم غسل نداری. مال سی و پنج سال پیشه. برای اینکه منی در صورتی که از شهوت بیاد هم نجس است و هم غسل آوره. اگر هم نجاست دلیل داشته باشد، غسل آور بودن دلیل عرض می شود که ندارد.

بنابراین این، عرض می شود که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] بله، البته شستن صورت به وجه معمولی ترتیباً از بالا، ارتماسا کلاً، این شاید بهتر باشد، اونم شاید. ولکن این دلیل نمی شود بر اینکه شستن صورت به وجه دیگر، اشکال داشته باشد.

خب، مطلب دیگر. آیا شستن صورت یک مرتبه کافی ست؟ خب بله کافی ست. سوال، آیا اگر دو مرتبه بشوییم، سه مرتبه بشوییم، بیشتر بشوییم، چطوره؟ اولاً یک مرتبه کافی ست چون (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] صدق می کند بر یک مرتبه. مرتبه دوم دلیل میخواد دیگه.

اگر مرتبه اول صورت را شستید، کاملا شستید و چیزی کم نگذاشتید، واجب خودتون را انجام دادید. بنابراین این واجبی که انجام دادید، مرتبه دوم به چه نیته؟ مرتبه دوم به نیست وجوب است؟ واجب را انجام دادید. به نیت استحباب است؟ دلیل میخواد. اگر به نیت وجوب است که واجب انجام شده. اگر به نیت استحباب است، واجبات و مستحبات و محرمات و مرجوحات و حتی مباحات تمام دلیل تعبدی لازم دارد.

بنابراین آیه میگوید (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] اگه گفتن که منزل فلانی بروید، ازش تعدد در میاد؟ امر دلیل بر تکرار که نیست که. بلکه طبیعت رفتن، اگر شما هم به این خانه رفتید، این واجب را انجام دادید. ولکن دفعه دوم، وجوبش دلیل میخواد، استحبابش دلیل میخواد، بلکه جوازش هم دلیل میخواد. هم وجوب، هم استحباب، هم جواز، هم مرجوحیت، همه  این ها عرض می شود که دلیل شرعی لازم داره.

بنابراین حرف اول این است که اگر شما صورت را کاملاً شستید، دست ها را کاملاً شستید، سر را مسح واجب کردید، پا را مسح واجب کردید، دفعه اول واجب را انجام دادید. پس دفعه دوم محتاج به دلیله.

دفعه دوم از آیه نه نفی می شود و نه اثبات. اثبات نمی شود که مجرد غسل درش وحدت کافیه. نفی نمی شود، نمی گوید بیشتر نه، نمی گوید (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ مرّة واحده). اگر فرمود (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ مرّة واحده) نص بود در نفی و اثبات. اثبات یک مرتبه، نفی مراتب دیگر.

ولکن آیه ناطق است در وجوب غسل مرّة واحده. حصر هم نکرده است. اما چون حصر نکرده است، اگر ما دلیلی از سنت قطعیه داشتیم که مرتبه دوم مستحب است، قبول می کنیم. اگر نداشتیم البته ما نه به عنوان وجوب و نه به عنوان مستحب. ولکن سنت قطعیه سنتاً و شیعتاً، مرتبه دوم را مستحب دانسته.

خب حالا سوال، سنت قطعیه که مرتبه دوم شستن صورت را و دست ها را و مسح سر را و پاها را مستحب دانسته است، آیا مرتبه سوم هم میشه؟ نخیر.

اگر مرتبه سوم را سنت قطعیه مستحب نمیدانست، می تونستیم انجام بدیم؟ نخیر. بنابراین مرتبه سوم هم که جایز نیست. مرتبه سوم به دو دلیل جایز نیست.

یک دلیل مثبت، یک دلیل منفی. دلیل مثبت این است می فرماید که مرتبه دوم بشویید مستحب است. مرتبه دوم مسح کنید مستحب است.

دلیل منفی باز روایاتی است در سنت قطعیه، سنتاً وشیعتاً که بیشتر از اون بدعت است. اگر روایات دسته دوم نبود که بیشتر از دفعه دوم بدعت است. اگر نمی داشتیم، باز نمیتوانستیم به عنوان وجوب یا استحباب بشوییم.

(صحبت حضار) اینجا میشه اسراف

بله؟

(صحبت حضار) بار سوم اسراف میشه

اسراف که نمیشه. شستن صورت که اسراف نمیشه. ده مرتبه صورت بشور، اسراف نمیشه.

(صحبت حضار)

مباح به چه عنوان؟ به عنوان وضو؟

(صحبت حضار)

وضو مباح نداره. وضو یا واجب است یا مستحب، مباح نداره که. وضو یا واجب است، یا مستحب است، یا حرام. این وضوی مباح و وضوی مرجوح ما نداریم اصلاً. وضو عبادته دیگه. عبادت مباح نیست که. عبادت یا واجب است یا مستحبه.

(صحبت حضار) همینجوری بخواد بشوره، به نیت وضو نباشه

مطلب دیگه ای شد، پس به نیت وضو نیست؟ خب حالا اگر به نیت وضو نیست، صورت را یک مرتبه به نیت وضو شستید، یک مرتبه به نیت استحباب. بعد برای چی میشورید؟ همینجوری؟ به نیت وضو نیست؟ به نیت وضو نباشه اشکالی نداره. منتها این حرفه، کار لغویست.

(صحبت حضار) حاج آقا نیت وضو نباشه ایراد نداره، بعداً اگر فرضا دستش خشک بشه بخواد از صورت بگیره که باطل میشه.

می خواستم همینو عرض کنم.

اگر دفعه اول واجب، درسته. دفعه دوم، مستحب. دفعه سوم اگر شست و به نیت وضو نبود و احتیاجی به آب صورت نبود، اشکالی نداره. ولکن اگر دفعه سوم شست، بعد هوا جوری گرم بود که همه اعضا خشک شده و صورت آب داره، از آب صورت میتونه بگیره؟ نمیتونه.

چون آب سوم آب وضو نیست. آب اول آب وضوست، آب دوم آب وضوست، آب سوم آب وضو نیست. بنابراین در بعضی موارد اشکال دارد. در بعضی موارد که اشکال ندارد لغوه. مثل کسانی که میگن که وضوی قبل از وقت نماز به نیت نماز جایز نیست.

حالا کلاه میذارن. میگن للکون بالطهاره، للکون بالطهاره معنا نداره که. برای اینکه کسی که میخواد بره مسجد نماز بخونه، معلوم است وضو برای نماز داره میگیره. بنابراین کلاه گذاشتن للکون بالطهاره معنا ندارد.

بنابراین به طور اجمال، شستن صورت و شستن دست ها و مسح سر و مسح پاها، دفعه اولش واجب است و دفعه دوم مستحب است و دفعه سوم به نیت وجوب و استحباب عرض می شود که بدعته.

سوال، آیا اینکه شستن صورت یا دست ها، دفعه اول واجب است، دفعه اول یعنی چه؟ یعنی آب اول؟ نخیر، آب اول اعم است از دفعه اول. ممکن است شما پنج مرتبه آب بریزید، هر مرتبه یک جای صورت، با پنج مرتبه یک مرتبه شستید. اگر با پنج مرتبه کمتر بشویید یا یک مرتبه بشویید، یک مرتبه است.

(صحبت حضار) قصد وضو دارد دیگر

شما قصد وضو دارید. میدونید با یک مشت صورت شسته نمیشه. یه مشت بریز جبهه، یه مشت این ور، یه مشت این ور، یه مشت این ور. با چهار پنج مشت، یک غَسل انجام میدید. توجه کردید؟ مثل اینکه انسان میخواد غُسل کنه.

اگر غسل می کند و غسل ترتیبی ست، ارتماسی نیست، آیا با چند مرتبه آب ریختن یک غسله؟ یا چند مرتبه آب ریختن چند غسله؟ یک غسله دیگه. وضو هم همینطوره.

این صورتی که میخواید بشویید یا دست که میخواید بشویید، اگر چند مرتبه لازم است یا راجح است، چند مرتبه شستن، یک شستن کامل است.

چون یا شستن ناقصه یا شستن کامل. شستن ناقص که شستن نیست، شستن بعض صورت. شستن کل صورت، چند {44:10} آب لازم دارد، بنابراین این اشتباه نشه که اگه کسی چند مرتبه آب بریزد در جای مختلف که یک غسل انجام بشد، این یک غَسل است و بقیه اش عرض می شود که غَسل دوم حساب میشه.

ظاهراً بحثمون در وجوه تمام شد اگر مطلبی داشته باشیم فردا عرض می کنیم. بعد به (أَيْدِيَكُمْ) [المائدة: آیه ۶] می رسیم آقایون دقت و مطالعه بفرمایید ان شاء الله فردا بحث خواهیم کرد.

اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی و السلام علیکم و رحمت الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

(صحبت حضار)