بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
به طور مختصر مراجعه ای مجدد به آیه طهارات ثلاث می کنیم اضافه بر آنچه مفصلاً عرض کردیم مطالبی هست که الان گفته میشه.
سوال، آیا این (أَوْ) در (إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا) [مائده: آیه ۶] این (أَوْ) ها به چه معناست؟
و آیا چه مناسبت است که بین مرض و سفر که حدث نیستند بلکه عذرند و (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) که حدث اصغر و اکبر اند با (أَوْ) این ها عزل شدند؟
جوابش این است که (خیر، ابه قسم به أو به ابهمی وشکر و اقراب بها ایضا غیرنون) اینجا أو از برای تقسیم است منتهی دو تقسیمه. یک تقسیم عذر به داخلی و خارجی و دوم تقسیم حدث به اصغر و اکبر.
تقسیم اول که (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ) [مائده: آیه ۶] این (أَوْ) تقسیم کرده است عذر داخلی را از برای طهارت، البته چه طهارت مائی باشه، چه طهارت ترابی، ولیکن اینجا طهارت مائیست. عذر از انجام طهارت مائی که وضو باشد یا غسل تقسیم کرده است به دو نمونه بارز.
نمونه بارز اول مرض است و نمونه بارز دوم سفر است. بعد (أَوْ) دوم (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] این دو (أَوْ) از برای تقسیم حدث است. حدث یا اصغر است که (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) (أَوْ) یا اکبر است که (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ). بنابراین (أَوْ) اینجا از برای دو تقسیم است چنانکه عرض کردیم.
بعد مطلب دیگر، آیا اعذار داخلی به مرض و اعذار خارجی به سفر، وانگهی حدث ها، حدث اصغر منحصر است به (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) که بول است و غائط است و احیاناً ریح؟
(أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) هم آیا حدث اکبر منحصر است به (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ)؟ کما اینکه (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] آیا مورد تیمم منحصر است به (صَعِيدًا طَيِّبًا) که حتماً باید با تیمم به، اضافه بر طیب بودن صعید باشد و بالا باشد؟
جواب در هر کدام از این ابعاد منفی ست. (إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] مصداق أعلی و أجلی عذر را بیان کرده و إلّا مصادیق دیگر هم دارد.
مثلاً (إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] فعلیت مرض است، اما فعلیت مرضی که عسر است با اون مرض وضو گرفتن یا غسل کردن.
اما مرض شأنی چه؟ حال انسان جوری ست که مریض نیست ولی طوری ست که اگر آب استعمال کند از برای وضو یا غسل مریض می شود یا قطعاً یا ظناً یا احتمال عقلایی.
کسی که اگر استعمال آب بکند برای وضو یا غسل قطعاً یا ظناً یا با احتمال عقلایی مریض گردد، این جزء (إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] نیست، بلکه (إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] مصداق أجلی عذر داخلی ست و این دلیل داره.
البته اگر ما دلیل دیگر قرآنی نداشتیم نمی تونستیم این حرف رو بزنیم ولکن دلیل دیگر قرآنی داریم برای اینکه عذر داخلی مطلق عسر است که جلوی جواز رو می گیره و مطلق حرج است که جلوی وجوب رو می گیره.
چون (مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ) [حج: آیه ۷۸] در چند آیه قرآن، اصولاً کارهایی که موجب حرج است یا (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ) [بقره: آیه ۱۸۵] کارهایی که موجب عسر است، جلوش رو گرفته.
حالا آیا عسر در مرض فقط مرض موجود است یا نخیر مرض آینده قطعی هم عسر است؟ مرض آینده ظنی هم عسر است؟ مرض آینده احتمال عقلایی هم عسر است؟ پس تمام موارد عسر را شامل است، چه مرض موجود که مانع است از صلاه مائی، چه مرض آینده قطعاً یا ظناً یا احتمال عقلائی دادن.
اگر کسی احتمال عقلایی بدهد که اگر از این خیابون بره، زیر ماشین میره جایزه؟ این عسره و البته عسر دارای مراحلی ست. کل مراحل عسر مشمول آیات نفی عسر است. بنابراین الحاق می شود کل مراتب عسر درونی به مرض که اشکال و ایراد درونی ست.
و همچنین (عَلَى سَفَرٍ) [مائده: آیه ۶] (عَلَى سَفَرٍ) عذر برونی ست، یعنی نبودن آب. چرا (عَلَى سَفَرٍ)؟ برای اینکه نوعاً در سفرها آب نبوده. حالا اگر در حذر هم آب نباشد و در سفر آب باشد، آیا همون حکم سفر رو دارد؟ در سفر آبه با اینکه آب است چون (عَلَى سَفَرٍ) است وضو نگیره، غسل نکنه؟ اینطور نیست.
پس (عَلَى سَفَرٍ) از برای وجدان خارجی ماء است. (إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] وجدان درونی ست یا عذر درونی ست و (عَلَى سَفَرٍ) وجدان عرض می شود که خارجی ماء است، چون وجدان خارجی ماء نوعاً در سفرهای زمان نزول آیه نبوده است (عَلَى سَفَرٍ) ذکر شده، این دو.
سه، (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] این هم نمونه است. نمونه بارز حدث اصغر این است که انسان از دستشویی بیاد یا اینکه بول یا اینکه غائط یا در ضمن هم ریح که دو بُعد اول قطعی ست، بُعد سومم احیانی ست.
در این دو بُعد قطعی و بُعد احیانی سه تا از احداث رو (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] میگه، ولکن بقیه احداث مثل حدث نوم، حدث مستی که انسان را به طور کلی از حال ببرد، این دو حدث مشمول آیه نیست.
ولکن آیا مشمول نص این آیه نیست، مشمول حکم آیه هست یا نه؟ بله دلیل داریم. برای نوم آیه سیزدهم سوره انفال است و از برای عرض می شود که چیز، از برای مستی هم آیه سوره نساء است که (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] و همچنین (يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] است.
تغشیه النعاس چه نعاس از نظر نوم باشد، چه نعاس از نظر خستگی باشد، چه نعاس از نظر مستی باشد، اصل تغشیه النعاس است، بله تغشیه النعاس نمونه ظاهرش این است که خواب انسان را فراگیر گردد چنانکه عرض می کنیم.
ولکن هر فراگیری، اگر خواب انسان را فراگیر گردد به طوری که چشم و گوش و قلب مستور باشد از جریانات دنیوی این حدثه.
حالا چه فرق میکنه؟ چه خواب باشد، چه بی حالی سخت باشد که انسان مثل مرده میشه مثلاً، خوابم نیست، چه مستی باشد، مستی که تغشیه کند، مستی که چشم درست نمی بیند، گوش درست نمی شنود، قلبم عرض می شود که ادراک ندارد. بنابراین این ها رو ما ملحق می کنیم به عرض می شود که (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] الحاقاً بالنص نه اینکه الحاق بادعا که ادعا کنیم این
(صحبت حضار) استاد مست باید وضو بگیره؟
حالا عرض می کنیم هر مستی نه، مستی که تغشیه بشه حالا بحث می کنیم. اگر مستی که تغشیه باشه یعنی مثل خواب باشه، مستی جوری ست که عین خواب مطلقه، هیچ ادراکی در کار نیست،
(صحبت حضار) بدتر از خوابه
بدتر از خوابه
(صحبت حضار) تو خواب آدم
بله، حالا بحث می کنیم در جای خودش.
خب (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] لمس نسا هم که مصداق أعلی و أجلای عرض می شود که حدث اکبره. خب خود جنابت بدون لمس، حیض، نفاس، مس میت، اینا هم ملحق اند، منتهی بعضیا به نص آیاتی که بحث می کنیم و بعضی دیگر مانند مس میت به دلیل سنت قطعیه است، این یک بحث.
بحث دیگر این است که آیا غسل چه جنابت که اینجاست و چه غیر جنابت که اینجاست از نظر عموم، از نظر شمول، آیا کافی از وضو هست یا نیست؟ اینجا دو مطلب است، یه مطلب این است که اگر انسان، لفظ انسان یا فرض کنید (10:39)
اگر غسل کند و در ضمن غسل حدث اصغری صادر نشود، نه حدث اصغر و نه حدث اکبر این غسل کافی از وضوست یا نه؟ خب بله کافیه چرا؟
برای اینکه فرمود که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] (فَاطَّهَّرُوا) چیه؟ غسل است، طهارت مائی و تیمم است بدل از غسل در صورت عذر.
حالا اگر اطهار چه اطهار مائی باشد که غسل باشد و چه اطهار ترابی باشد که تیمم بدل از غسل است، اگر کافی نبود از وضو اینجا تبیین می شد دیگه، تبیین نشده، برای اینکه یا (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] چیکار کنیم؟
(إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] برای حدث اصغر وضوست (فَاغْسِلُوا) [مائده: آیه ۶] تا آخر و از برای حدث اکبر (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] به اون معنی که عرض کردیم حدث اکبره.
بنابراین اگر حدث اصغر بود وضو، حدث اکبر بود غسل، همانطوری که اگر حدث اصغر بود وضوی تنها کافی ست غسل لازم نداره، همونطورم اگر حدث اکبر باشد غسل تنها کافی ست و وضو معنا ندارد. این مسئله اول.
مسئله دوم، آیا اگر کسی در ضمن غسل سر و شست و بعد بول آمد یا حدث اصغر دیگر، آیا غسل کلاً باطل می شود یا نخیر غسل باید بکنه، بعد چون حدث اصغر انجام داده باید که وضو هم بگیره؟
جواب دومی ست، چرا؟ برای اینکه حرف اول درست نیست که کسی بگد که اگر انسان جنب بود و یا فرض کنید که بالاخره حدث اکبر داشت که منتهاش جنبه، اگر انسان حدث اکبری مبتلا بود، بعد شروع کرد غسل کردن، هنوز غسل تمام نشده این حدث اصغر صادر شد، آیا حدث اصغر، اکبر است که ابطال غسل کند؟ نخیر، حدث اصغر، اصغره. حدث اصغر اصغر است و ابطال طهارت صغری رو می کند.
بنابراین (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] این اتحاد به طور مطلق است، هم اطلاق اول که وضو لازم ندارد، هم اطلاق دوم.
اطلاق دوم این است که اگر چنانچه در ضمن غسل، غسل از جنابت عرض می شود که یک حدث اصغری صادر شد، این حدث اصغر که شد سوال اینجاست که آیا بدون توجه اگر حدث اصغر انجام داد و غسل را تمام کرد باز این غسل کافی از وضوست؟ نخیر.
چرا؟ برای اینکه غسل به تمامه کافی از وضوست نه به بعضه. (فطهروا غسلاً أو تیمم بدل غسل بتمامها بدل ان الوضو لا ببعضهما) اگر سر را شست کافی از وضوست؟ نخیر باید تمام بشه، باید تمام بدن شسته شود در طهارت مائی تا بدل از وضو بشه.
ولکن اگر عرض می شود که در ضمن غسل انسان حدث اصغری سر زد، این حدث اصغر خودش موجب وضوست، اگر حدث اصغر موجب وضو نباشد معنیش این است که این عرض می شود که عرض می شود که غسل ببعضه کافی از وضو باشد. غسل ببعضه کافی از وضو نیست، بلکه غسل به تمامه کافی از وضوست.
(صحبت حضار) حاج آقا اینجا اگر سر و گردن رو شست، بعد حدث اصغر سر زد، لازم نیست دیگه سر و گردن رو دوباره بشوره یا جایزم نیست؟
نخیر لازم نیست، جایزم نیست، این سوال خوبی بود، جایز نیست.
(صحبت حضار) اگه دوباره بشوره، بازم مبطله؟
مبطل نیست ولیکن لازم نیست، ببینید این سر و گردن رو شست، آیا سر و گردن رو شست بعض غسل رو انجام دادن، این عرض می شود که و در ضمن حدث اصغر سر زدن، آیا حدث اصغر غسل رو باطل می کند؟ حدث اصغر، اکبر است؟ اگر حدث اصغر، اکبر است، اگر در ضمن غسل منی حاصل شد یا بله، ولکن چون حدث اصغر، اصغر است همیشه و حدث اکبر، اکبر است همیشه، حدث اصغر به تمامه باید با کل وضو از بین بره، حدث اکبرم به تمامه با غسل ازبین بره.
بنابراین اگر در ضمن عرض می شود که غسل، حدث اصغر، اکبر صادر شد، البته غسل از سر باید بگیره برای اینکه
(صحبت حضار) حدث اکبر اگر حاصل شد، موجب غسل دیگر می شود.
اگر سر و گردن رو شسته، هنوز بقیه رو نشسته، حدث اکبری صادر شد، اون سر و گردن شستن فایده نداره دیگه،
(صحبت حضار) معلوم است موجب غسل دیگر است.
همین دیگه، بله، غسل دیگه، یعنی غسل تمام نشده، تمام کردن این غسل درست نیست اصلاً.
ولیکن اگر حدث اصغر در ضمن حاصل شد، سوال، آیا این حدث اصغر غسل را ابطال می کند کلاً؟ نخیر چرا ابطال کند. حدث اصغر غسل رو ابطال نمی کند که. طهارت صغری رو ابطال می کند و آیا حدث اصغر بعضاً ابطال می کند؟ نخیر بعضاً ابطال نمی کند، نه سر و گردن را ابطال می کند، نه کل غسل را.
بلکه واجب است این غسل ادامه داده بشه بعد از تکمیل غسل، اینجا فقط وضو باید بگیره، دیگه غسل نباید بکنه، چون غسل به کامله انجام شد و چیزی که ناقض غسل باشد انجام نشده، اگر ناقض غسل انجام شده بود بله، ولی چون چیزی که ناقص غسل (قطع صدا)
غسل دو بُعدی بود. یک بُعد غسل بود، یک بُعد جای وضو بود برای کسی که حدث اصغر نداشته باشد. حدث اکبر داشته باشه. اما یُک بعدش از بین رفت، اون بعد عرض می شود که سماح در ترک وضو رو که جای وضو باشد، اون رو ازبین برد چرا؟
برای اینکه غسل به تمامه حدث اکبر رو از بین میبره، چون به تمامه حدث اکبر از بین میبره و اینجا تمام نشده به بعضه حدث اکبر رو ازبین میبره بنابراین حدث اصغر مقتضی وضوست. اینجا هم غسل باید تمام بشه هم بعداً وضو باید بگیره.
(صحبت حضار) حاج آقا اگر بین نیت و آغاز غسل باشه، حدث اصغر
نخیر چیزی نیست، چون نیت غیر غسله، نیت غیر غسله
(صحبت حضار)
بله بله، اولاً نیت کرد غسل کنه، بعد از نیت حدث اصغر سر زد، بعد که غسل شروع کرد باز نیت داره یا نیت نداره؟ نیت داره استمراره دیگه، کافیه.
(صحبت حضار)
بله استمرار داره استمرار نیت از کجا بشه؟ از قبل از غسل یا از اول غسل؟
(صحبت حضار) از اول غسل
از اول غسل داره دیگه بنابراین کافیه. خب این هم مال اینجا.
حالا از باب نمونه های بارز در اینجا عرض کردیم، ذکر شد، هم تقسیم اول که تقسیم عذرها بود که مرج از سفر بود که از باب نمونه بود و هم تقسیم عرض می شود که احداث که نمونه بارز حدث اصغر غائط (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] و حدث اکبرم عرض می شود که (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶].
سوال، آیا اگر دوران امر شد بین طهارت مائی از حدث اصغر یا اکبر و یا بین طهارت از خبث، کسی بدنش نجسه، از غائط اومده یا در غائط هست، بدنش نجسه یا بوله یا غائطه یا منیه، یه آبی دارد که این آب برای غسل کافی ست، اما اگر بخواد بدن رو تطهیر کند از نجاست کافی نیست، آیا تطهیر بدن از نجاست یا از خباثت، خباثت باید برطرف بشه، از خبث یا مهم تر از عرض می شود که از نجس، تطهیر از اون ها لازم تر است یا تطهیر عرض می شود که از حدث؟
از نص آیه و دلایل دیگرم دارد، از نص آیه استفاده می کنیم که تطهیر از عرض می شود که نجس مهم تر است، چرا؟ برای اینکه (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] وقتی انسان میره دسشویی بعد میاد بیرون نشسته میاد ببیرون یا می شوره میاد بیرون؟می شوره میاد بیرون.
خب حالا اگر هنوز در دسشویی ست و نشسته و آبی داره، این آب یا برای شستن نجاست یا از برای غسل یا وضو کافیه کدوم مقدمه؟ اگر تطهیر از نجاست عرض می شود که اینجا حرام بود و مقدم عرض می شود که ازاله حدث اکبر بود و با آب استفاده کردن بود (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] غلط بود (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] مطلق است.
چه از غائط آمدید و آب دارید برای غسل یا وضو، چه آب ندارید، در هر دو مورد (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] این عرض می شود که نجاست رو از بین برده این اولاً.
(صحبت حضار) استاد در اون صورت ممکنه چیزای دیگه استفاده بکنه
حالا عرض می کنیم.
چیز دیگری که ما می فهمیم این است که آیا واجبی که بدل دارد با واجبی که بدل ندارد برابرند یا نخیر؟ (قطع صدا)
واجبی نداره، اینجا وضو و غسل بدل داره تیمم، درسته؟ اما نجاستی که به بدن انسان است بدل نداره، اگه انسان با آب نشوره چیکار کنه؟ هیچی.
(صحبت حضار) شاید با چیز دیگه برطرف بشه، مثلاً خون با الکل برطرف میشه
اگر وسیله نبود؟ حالا کلاً، اگر وسیله ای از برای ازاله نجاست بول و غائط نبود، به طور عموم عرض می کنیم، وسیله ای ازبرای تطهیر از نجاست ظاهری نبود اصلاً، در اینجا آیا این آب را که برای (أَحَدٌ مِنْكُمْ) [مائده: آیه ۶] کافیست برای اذا نجاست مصرف کنیم یا از برای وضو یا غسل؟
اینجا از برای وضو یا غسل. اینجا تقدم دارد اون واجبی که بدل نداره، واجبی در نظر ماست این است که هیچ وسیله ای ازب رای ازاله نجاست نیست، مگر آب، آب هم برای هردو کافی نیست یا برای ازاله نجاست یا از برای عرض می شود غسل یا وضو.
در اینجا غسل یا وضو مقدم است، این دو. سوم، روایات متضافره، البته به روایات احتیاج نداریم ولیکن دلیل اول کافی بود دلیل دومم تأیید بود، دلیل سومم.
خب حالا، نمونه هایی که اینجا ذکر شد موارد دیگر ازبرای حدث اصغر و حدث اکبر وجود دارد، از جمله نوم. نوم مشمول (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] نیستش که. (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] تو غائط انسان میخوابه؟ تو دسشویی که نمیخوابه که، پس خواب اینجا مشمول نیست.
بله ممکن است اخراج ریح مشمول باشد، ولی خواب کلاً مشمول نیست. برای خواب آیه دیگر داریم، آیه یازدهم سوره انفال (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ) [الانفال: آیه ۱۱]
اول از نظر ادبی، اولاً این آیه راجب جنگ بدر است. جنگ بدر نخستین جنگ است با کفار بعد از هجرت از مکه مکرمه به مدینه منوره و در جنگ بدر علل ضعف در مسلمون ها زیاد بود و علل قوت در کفار زیاد بود. از جمله علل قوت در کفار این است که دارای هزار جندی بودند، ولیکن مسلمان ها سیصد و سیزده نفر، یعنی از ثلث کمتر بودن، این اولاً.
ثانیاً کفار همه مجهز به سلاح و اسب بودن همشون، ولکن در میان مسلمون ها در سیصد و سیزده نفر، فقط یک اسب سوار بود.
سوم کفار برای هجوم مسلمونا آمده بودن، از وطن خودشون بیرون آمده بودن، با تجهیزات عرض می شود که لازم، ولکن مسلمون ها تازه از وطنشون که مکه بود هجرت کردند، وسایلی ندارند و آغاز قضیه است. مثل آغاز انقلاب ما در در بعضی جهات که ضعف بود و لذا عراقیا اومدن کارایی کردند ضعف در هر جهت. حالا اینجا درون مسلمون ها ضعف از نظر عده، از نظر سلاح، از نظر حالت.
چهارم، کفار برحسب روایات عرض می شود که تسلط بر آب پیدا کردن و مسلمون ها آب نداشتند. کفار که آب داشتن هم برای مصرف خوردنشون آب داشتن، هم برای ریختن زمین گرد و غبار نشینه.
ولکن مسلمون ها تو گرد و غبار و شن بودن که میخواستن راه برن نمیتونستن راه برن، پس علل ضعف در مسلمون ها زیاد بودن و علل القوت در کفار زیاد بود و این نخستین و آخرین جنگی ست قبل از جنگ امام زمان علیه السلام که مسلمون ها با علل متعدده ضعف، به اذن الله بر کفار غالب شدند، به طوری که از مسلمون ها پونزده نفر کشته شد و از کفار چهل و پنج نفر کشته شد. حالا خصوصیاتش در بحث مفصل ملاحظه میشه.
حالا (إِذْ) [الانفال: آیه ۱۱] از باب نعمته. حالا آیه رو در سوره انفال بیارید آقایون، سوره انفال آیه یازده، بله؟
(صحبت حضار) صفحه ۱۷۸
صد و هفتاد و هشت بله، ملاحظه بفرمایید، از آیه ۹ (إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ) [الانفال: آیه ۹] از اینجا آغاز میشد جریان جنگ بدر، قبلش (وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّه) [الانفال: آیه ۷] آیه هفت و قبلش از اول سوره تقریباً اینطوره.
(كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ) [الانفال: آیه ۵] بیت دوم مدینه است، از مدینه شما رو خارج کرد (وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ) [الانفال: آیه ۵] عده ای ناراحت بودن که خب ما چجور برابری کنیم با این جمعیت زیاد، بنابراین در مدینه می مانیم، ولی حضرت به وحی الهی خارج شد.
(يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ) [الانفال: آیه ۶] (وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ) [الانفال: آیه ۷] تا اینکه بله (إِذْ تَسْتَغِيثُونَ) [الانفال: آیه ۹] (الاستغاث من الغوث و من الغیث) (من الغوث اعانت من الله تعالی من الغیث) از باران مطرح
(تَسْتَغِيثُونَ) [الانفال: آیه ۹] شامل هر دوست. استغاثه تستعینون نیست، اگر تستعینون بود، عون غیر معطلی بود، ولی (تَسْتَغِيثُونَ) هم از غوث است که از خدا غوث و کمک میخواستی و هم از غیث است که مطر می خواستید. هم کمک میخواستید ضعف داشتید از نظر افراد و از نظر سلاح از نظر چی و هم بارون نداشتید، اونا آب داشتن (فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ) [الانفال: آیه ۹] این استجابت در دو بُعده.
یک بُعد استجابت که از نظر غوث است (أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ) [الانفال: آیه ۹] (وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) [الانفال: آیه ۱۰] این استغاثه از غوث که خدا هزار فرشته فرستاد که جمعیت سوری مسلمون ها، هزار و سیصد و سیزده شد، این هزار و سیصد و سیزده نفی اثبات داشت. نفی قدرتم باشه اینکه نظر میکردند عه جمعیت اونا زیادتر از ماست و اثبات قدرت مسلمین که با رؤیت این ملائکه درشون قوت و روحیه ایجاد شد، این استغاثه از غوث.
استغاثه از غیث (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً) [الانفال: آیه ۱۱] اینم غیثه.
حالا (إِذْ يُغَشِّيكُمُ) (يُغَشِّيكُمُ) دارای فاعلی ست و دو مفعول فاعلش الله، الله یغیشکم، خدا پوششی بر شما نهاد. حالا (كُمُ) مفعول اوله و (النُّعَاسَ) مفعول دومه، (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] یعنی اذ یغشیکم ربکم نعاساً، نعاساً شاملاً علیکم تکل.
حالا نعاس مراحلی دارد. نعاس چرته دیگه، آغاز چرت عبارت است از حالتی که انسان میخواد بخوابه ولی هنو نخوابیده، نه چشم بسته، نه گوش بسته، ولی در حال خوابیدنه این نعاسه، این نعاس اول.
دوم چشم خواب میره، این نعاس دوم. نعاس از عفو حالتی ست که در شرف چشم بر هم نهادن است، نعاس دوم حالتی ست که چشم بر هم نهاده شده ولی هنوز گوش می شنود، نعاس سوم که تکمله النوم است و تکمله النعاس است، گوش نشنود.
حالا ما اگر بخوایم بفهمیم که کلاً خوابیم، چطور می فهمیم؟ از قلب میشه فهمید؟ نخیر، از قلب نمیشه فهمید که انسان خوابه یا نه قلب به خوابیدن نداره، بلکه علامت و اماره ظاهری این است که گوش انسان هم نشنود. اگر گوش نشنود قلب هم خواب است، ولکن اگر چشم نبیند ممکن است گوش و قلب خواب باشند، ممکن است بیدار باشند.
و لذا (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] نعاس اول که حالت چرت است، هنوز چشم به هم نرفته. نعاس دوم چشم برهم نهادنه، منتهی این نعاس اول و نعاس دوم تغشیه نکرده، یعنی فراگیر نیست، مخصوصاً نعاس اول. نعاس اول که حالت خستگی زیاد است که میخواد چشم بر هم بره این هنوز نوم نیست اصلاً تا چه رسه فراگیر بشه.
دوم هم که چشم بر هم نهادن است، این حالت نومی هست ولی تغشیه نیست. تغشیه در حالتی ست که گوش هم نشنود (یا زراره اذا نامت العین قد یناول الاذن و قد و اذا نام الاذن فقد نام القلب) تساوی دارن صددرصد، نوم و اذن با نوم و قلب.
بنابراین تغشیه النعاس این است که تمام حواس ظاهر و باطن را نوم، نعاس فر اگیر بشد. فراگیر بودن نعاس تمام حواس ظاهر را که چشم و گوش است و حواس باطن را که قلب باشد، این موجب عرض می شود که حدث اصغره.
حالا این تغشیه چه بُعد است؟ گاه تغشیه کلی ست که موت فوت است، گاه تغشیه دنیوی ست، تعشیه دنیوی مراده دیگه. برای اینکه اگر تغشیه کلی باشد موته، برای اینکه اگر عرض می شود که نعاس انسان را به طور کلی بی حس کند، بی حس در دنیا نسبت به امور دنیوی و بی حس در برزخ این فوت کلی ست، این اصلاً مثل آجر میمونه، اینکه (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ) [الانفال: آیه ۱۱] و عرض می شود که و چه و چه این کُمی در کار نیست، باید کُمی در کار باشد، کُمی باید در کار باشد که بعد از تغشیه النعاس و بعد از بیداری این کُم استفاده از آب بکنن یا حدث اصغر یا حدث اکبر.
بنابراین
(صحبت حضار) استاد در موقع جنگ خواب نیست
حالا عرض می کنم، بله این از عنایت خاصه الهی ست، از عنایت خاصه این است که با اینکه خطر خیلی قوی بود، ضعف مسلمین بسیار بسیار زیاد بود از جهات جمع که چنتاش رو عرض کردم و قوت مشرکین بسیار زیاد بود، بنابراین اگر هم خواب اینا رو هلاک کنه نباید بخوابند، اگر خواب اینا رو بکشد نباید بخوابند، مثل عبدالناصر که چهل و هشت ساعت نخوابید مرد، از ترس.
اگر انسان ترس دارد، گرفتاری دارد، سختی دارد، گرفتاری زیاد دارد اصلاً نباید بخوابد، چطور در جنگ شب میخوابه اون هم خوابی که بعضی جنب میشن مثلاً؟ یعنی سرش رو میذاره رو پای شیطان.
خب این از الطاف خاص الهی ست. الطاف خاص الهی، لطف درونی و دو لطف برونی، لطف درونی اونقدر این ها رو خدا بی خیال کرد که کان (لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا) [الانسان: آیه ۱] خوابشون برد، خواب حسابی خوابیدن تا صبح، برای نماز خوندن و لطف برونی، یک لطف برونی که غوث بود که (أَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ) [الانفال: آیه ۹]ه یک لطف برونی که غیث بود، عرض می شود که پس در مثلث زوایا خداوند به این مسلمان ها در جنگ بدر کمک کرده.
حالا (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] خب از (يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] استفاده می کنیم که نعاس عرض می شود که محور نیست. اگر زید تو را زد و کشت مردی، یعنی اگر عمر بزنه بکشه نمیمیری؟ معلوم است دیگه، یکی تو رو بکشه میمیری دیگه.
حالا (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] نعاس به عنوان مصداقی ست، مصداق بیّنی از مصادیق که نعاس فراگیر می شود و انسان را در بُعد شناخت و حس دنیوی و ادراک دنیوی عرض می شود تغشیه می کند و نه برزخی.
حالا بنابراین اگر که اذ یغیشکم السکر باشه، اذ یغیشکم السکر، اذ یغشیکم التعب، هر چه که انسان را تغشیه کند، همون پوششی که نعاس نسبت به چشم و گوش و قلب میارد که نسبت به امور دنیوی عرض می شود که هیچ نمیفهمد، اگر مستی باشد اینطور، مستی سخت اینطوره دیگه، مستی سخت از موتم تقریباً بالاتر میشه.
اگر مستی باشد که (کما ان النعاس یغشیکم کذلک السکر احیاناً یغشیکم کذلک التعب احیاناً یغشیکم فالتغشیاه الثلاث أو غیرها تکفی حدثاً اصغر).
خب (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] چرا؟ (أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] در این جا با سنیا ما بحث داریم، برادران سنی میگن که کل خواب ها موجب حدث اصغر نیست، بلکه اگر انسان نشسته، نشسته و خوابید، چشم و گوش و قلب کلاً خوابید ولی نشسته، حدث نیست، ولی اگر دراز بکشه بخوابه حدثه.
میگیم اولاً و ثانیاً چه نشسته چه خوابیده، اگر خواب است که، مثلاً من در قم محمدم در تهران زیدم، خب در تهران محمدم، همه جا محمدم.
حالا چطور عرض می شود که تغشیه النعاس، اگر خواب انسان را فراگیر بشد در حال نشستن، این حدث نیست ولی در خوابیدن حدثه؟ بعضی وقتا خواب نشستن قوی تر از خوابیدنه، بعضی وقتا خواب خوابیدن قوی تر از نشستنه، بعضی وقتا برابرند.
چرا در این مثلث شما یک ضلع رو میگید؟ فقط در حالی که نشسته است و نخوابیده است، تکیه داده نشسته، تکیه داده به تکیه نشسته و خواب کاملاً اون رو گرفته و خروخر میکنه و کلاً خوابه، این حدث نیست، ولی عین همین خروخر و همین عرض می شود که همین خواب کلی در حالیکه دراز کشید این حدث نیست، این اولاً.
ثانیاً، سوال، آیا قبل از نزول این آیه، خواب، خواب کامل حدث بود یا نه؟ کسی ممکن است خیال کند نه، چون آیه، این آیه منحصر بفرد است در اینکه تغشیه النعاس حدثه.
جوابش این است که نخیر این طور نیست، برای اینکه اگر سنت مستمره قطعیه رسالت رسول الله صلوات الله علیه، قبل از نزول آیه این نبود که نعاس عرض می شود که حدث است، پس این آیه ارتباط نداشت. برای اینکه (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً) [الانفال: آیه ۱۱].
تنزیل ماء برای چیه؟ اگر نوم حدث نیست، پس آب برای چیه؟ آب برای چند جهته، یک جهت این است که حدث از بین میبره، جهت دیگر این است که خبث رو از بین میبره، آیا هرکس اونجا خوابید بول و غائط داشت؟ بچه بودن قنداقی بودند؟ پس بول و غائط نیست.
پس این (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] تطهیر از خبث و تطهیر از نجس نیست، چون خواب نه خبث آور است، نه نجس آور است. نجس آور است برای بچه که عرض می شود که خب بول میکنه و غائط.
بنابراین اینجا تطهیر از خبث نیست، از نجس نیست، تطهیر از حدثه. اگر تغشیه النعاس حدث نباشد، (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] هیچ مورد نداره.
کسی ممکنه بگد (لِيُطَهِّرَكُمْ) [الانفال: آیه ۱۱] برای طهارت از جنابت، میگه اولاً همه جنب نمیشن، همه جنب نشدن، میگیم (كُمْ) شامل همه است.
(صحبت حضار)
اونجا بله
دوم (وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ) [الانفال: آیه ۱۱] مربوطه به عرض می شود که چیزه، جنابته. حالا
(صحبت حضار) این (كُمْ) با کم قبلی فرق میکنه؟
حالا عرض می کنیم. بله
خب ببینید، بنابراین این آیه دو مطلب رو میرسونه، یک مطلب این است که تغشیه النعاس حدث اصغر است. دوم این تغشیه النعاس که حدث اصغر است، قبل از نزول آیه بوده برای اینکه اگر قبل از نزول آیه نبوده، پس این چه رحمتی ست؟ ابتدا و ساکن شما رو که خواب فراگیر شد آب فرستادیم تطهیرتون کنه از چی؟ از حدثی که خبر نداریم؟ حدثی که خبر نداریم که این منت نیستش که، حدثی که خبر داریم. حدثی که حاصل شده است بول است و غائط است و چه است و چه است، نخیر، برای اینکه نعاس، نومه.
پس تغشیه النعاس چند خاصیت داره، یک (أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] برای اینکه اگر شما رو خواب فرا نمی گرفت، با قلت افرادتون، با قلت سلاحتون چطور می تونید جنگ کنید؟ بنابراین باید بخوابید، قشنگ خوب بخوابید و دشمن بیدار باشد و دشمن با چشمش تعداد شما رو بیشتر ببیند، برای شما (أَمَنَةً) بشه.
(أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] (أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] ضمیر (مِنْهُ) دو مرجع داره، یکی امنه من الله که خدا این تأمین را داده، دوم امنه من النعاس، این نعاسی که تغشیه شد به وسیله خدا، خود این نعاس امن براش ایجاد کرد، پس خدا امن براشون ایجاد کرد، این (مِنْهُ) ضمیرش به هم الله برمی گرده هم به نعاس. خب یک.
دوم (وَيُنَزِّلُ) بعد از خواب (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] اینجا سوال است که بعد بحث می کنیم. آیا (لِيُطَهِّرَكُمْ) با (يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ) [الانفال: آیه ۱۱] چه فرق هایی دارد؟ آیا (يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ) رجز شیطان منحصر به جنابته؟
اولاً (كُمْ) همشون جنب شدن؟ اونم در چه حالی؟ در حال خوف، در حال جنگ، تو خواب جنب شدن؟ اگر انسان چیزی بخوره و بی خیال باشه، خب در خواب جنب میشه، ولیکن اولاً تو اینا پیر زیاد بود، خب جوانم بود، ولی پیر و جوانشون در حال عرض می شود خوف و در حال هراس و چیزی هم در عین حال بخورن چطور این ها جنب میشن؟ و ثانیاً اگر هم جناب بشه جنابت کلی ست؟ نخیر
بنابراین سوم، مگر جنابت در خواب رجز الشیطانه؟ مگر در بیداری انسان هم بستر با همسرش میشه، رجز الشیطانه؟ زیاد در تا اینکه در خواب باشه، در خواب انسان آبگوشت زیادی خورده، انگورم روش خورده و بی خیاله و خوابیده و زنم در کار نیست، در خواب جنب میشه. چرا شیطان؟ آیا این حالت جنابت برای قوتی ست که این قوت اضافه بر بیداری در خوابم سیطره بر انسان می کند؟
قوتی که قوت جنسی که بر انسان سیطره پیدا می کند، این در بیداریش که حلال است به هر حال، در خواب که بدون اختیار است حرامه؟ اگر رجز شیطان است، مگه رجز شیطان حرامه، قبوله رجز شیطان حرامه یا نه؟ قبول رجز شیطان حرام است، در خواب مکلف نیست که.
در خواب که انسان مکلف نیست، یکی میگفت من خواب دیدم که با یک زن نامحرمی چنین چنان میکردم، حالا که بیدار شدم توبه کنم؟ گفتم در خواب مکلف نیستی و این دلالت بر ضعف شما هست ولی در خواب که انسان مکلف نیست.
بنابراین این رجز شیطان در چند بُعد عرض می شود که مخدوشه، یک بعد عرض می شود که جنابت در خواب از طرف شیطان نیست از طرف قوت انسانه.
دو جنابت در خواب، اگر جنابت در بیداری هم با حلال باشد اشکال ندارد، بنابراین رجز شیطان رو منحصر کنیم به عرض می شود که جنابت درست نیست.
رجز شیطان یا اعم است از جنابت به تعبیری که عرض خواهیم کرد یا نخیر رجز شیطان خاص است به اینکه اولاً (أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] این ها به قدری پریشان شده بودند که شیطان درشون دخالت کرد که خب این جمعیت زیاد ما رو مغلوب خواهد کرد، بیایید فرار کنیم، کما اینکه در روایت دارد.
وانگهی آب نداشتن، حالا که ما آب نداریم اونا آب دارن، هم میخورن، هم زمینشون سفته و میتونند قدم بردارند، ما که آب نداریم، نه می تونیم بخوریم و نه زمینمون سفته، بنابراین در چند جهت ما شلیم. تتمه اش برای فردا انشالله.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد