جلسه صد و سی و پنجم درس خارج فقه

نماز

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله طاهرین

از اهم، (قطع صدا)

آیه ۴۵ سوره عنکبوت است که بحث مفصلی دارد و ما مختصر و چیکده اش رو عرض می کنیم.

(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵].

اینجا میبینیم که (أَقِمِ الصَّلَاةَ) قبلش مطلبی ست و بعدش چند مطلب. قبلش (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) باید دید رابطه این جمله (أَقِمِ الصَّلَاةَ) چیست.

بعدش (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) یک، (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) دو، (وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) این مربع جملات که (اتْلُ مَا أُوحِيَ)، (إِنَّ الصَّلَاةَ)، (وَلَذِكْرُ أَكْبَرُ)، (مَا تَصْنَعُونَ) رابطه این مربع با این جمله ای که در قلب آیه است (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ).

اولاً اتْلُ علیهم نیست، اتلوا هو فقط نیست، اگر اتْلُ علیهم بود تلاوت قرآن بود بر مسلمین،‌ اگر اتْلُ فی نفسک بود قرائت قرآن بود برای خودش و تبعیت، چون تلاهُ یعنی اتبع کن.

کما اینکه (وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا) [شمس: آیه ۱] تبعیت است طبعاً، (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) اعم است از تبعیت و قرائت. (اتْلُ علیهم ما اوحی علیک) قرائت وحی است بر مسلمان ها. اتْلُ بدون حذف که (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) است یعنی پیروی کن از آنچه به تو وحی شده است، پیروی در کل ابعادش، ظاهری اش، باطنی اش علمی، عقیدتی، معرفتی، عملی.

بنابراین (اتْلُ) در اینجا دارای دو بُعد است یکی خود تبعیت رسول صلوات الله و سلامه علیه در بُعد نخستین این خطاب که مخاطب در کل آیات قرآن، اگر مفرد است اول شخص رسول است، بعد رسالیین، حتی اگر مخاطب جمع است، در اونجایی که این جمع تناسب دارند در بُعد ایمانی این خطاب، شخص اول رسول الله صلوات الله و سلام علیه است.

پس (اتْلُ) دارای دو بُعد است. یکی خودت پیروی کن از وحی ربانی، دوم اتْلُ علیهم بر آن ها بخوان این وحی ربانی را. خب حالا (اتْلُ) در بُعد شخصی رسولی خطاب به رسول الله صلوات الله علیه، (أَقِمِ الصَّلَاةَ) همچنین و تتمش هم همچنین.

و (اتْلُ) در بُعد کل مکلفان، درجاتی ست که دون درجات تلاوتی و اقامة الصَّلاةَ و (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵]است. بنابراین درجاتی ست هم در (اتْلُ) هم در (أَقِمِ) هم تنها، هم (ذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ)هم (وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ).

حالا، متلوّ رسول الله صلوات الله علیه دو بُعد دارد، یک بُعد اجمالی (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ) [قدر: آیه ۱]، (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ) [دخان: آیه ۳]،‌ (كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ) [هود: آیه ۱] و از این قبیل آیات که دلالت دارد در بُعد اول وحی قرآن که وحی اجمالی و فشرده است در لیالی قدر.

(اتْلُ) رسول الله صلوات الله علیه در بُعد اول پیروی کردن، خواندن، دانستن، معتقد بودن، پیروی کردن در کل ابعاد رسولی و تکلیفی ست برای رسول الله صلوات الله علیه.

این (اتْلُ) اول در انحصار حضرتشه، برای اینکه وحی قرآنی به گونه مجمل و مختصر بر غیر اون حضرت که نازل نشده تا (اتْلُ) دنبالش باشه، بنابراین (اتْلُ) در بُعد وحی اجمالی در انحصار رسول الله صلوات الله علیه است.

در بُعد تفصیلی، یک تلاوت مماس وحیانی ست که رسول الله صلوات الله علیه هم می خواند، هم تبعیت می کند تفصیل کتاب را و در بُعد غیر مماس است که کل مکلفان مأموریت دارند، این تلاوت داشته باشند. تلاوت هم به معنای تبعیت از کتاب وهم به معنای خواندن کتاب و سایر جهات.

خب سوال (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] تبعاً (الْكِتَابِ) قرآنه،‌ چون پیغمبر خاتم صلوات الله و سلامهُ علیه تلاوتش در کل ابعادش مربوط است به قرآن، چونکه صد آمد نود هم پیش ماست. قرآن که شامل کل وحی های ربانی ست با اضافه، بنابراین تلاوت قرآن تلاوت کل کتاب های وحیانی ست با اضافه.

وانگهی (الْكِتَابِ) که در قرآن است مگر با قرینه ای که تعمیم بدهد (الْكِتَابِ) همان قرآن است، همانکه وحی بر رسول الله صلوات الله علیه در مقابلش وصیت است، وصی و وصیناست، در مقابل قرآن که کتاب است، کتاب ثابت است، این ثابت و اثبت ثابتات وحی است الی یوم القیامه و چنین خاصیتی برای سایر کتاب های وحی نیست.

حالا سوال، (مَا أُوحِيَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] این عرض می شود که ماضیه دیگه ، آیا تلاوت رسول الله صلوات الله علیه در هر دو بُعدش مخصوص است به (مَا أُوحِيَ)؟ ما یوحی فعلاً نیست؟ ما یوحی بعداً نیست؟ وقتی که آیه نازل شد مثلثی از زمان وحی را برای رسول الله ما تصور می کنیم.

بُعد اولش آنچه بر پیغمبر پیش از این آیه وحی شده (مَا أُوحِيَ)،‌ بُعد دوم آنچه همین الان وحی می شود، این (مَا أُوحِيَ) نیست، ما یوحی ست، چون (أُوحِيَ) ماضی ست و یوحی هم حال رو می گیرد، هم آینده رو.

بنابراین آیا در این مثلث فقط وحی گذشته را باید پیغمبر تلاوت کند؟ چه تلاوت وحی گذشته اجمال کل قرآن، چه تلاوت وحی گذشته تفسیر کتاب رو؟ جواب نخیر.

برای اینکه (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) به چه حساب مورد امر است که تلاوت بشد؟ حساب (مَا أُوحِيَ) پس (القضايا التي قياساتها معها)

اگر گفته شد ما زید عادل را اکرام کردیم لعدله است، نه به حساب اینکه زید است و سن کم دارد و چنین است، لعدله است، بنابراین ما زید عادل را اکرام کردیم این مثلث زمان را شامل است، چون (القضايا التي قياساتها معها) چون به حساب عدل، اگر عدل از بین رفت اکرام نخواهد بود.

اگر عدل مستمر بود اکرم مستمره، اگر عدل بالاتر بود اکرام هم بالاتره، در اینجام چون تلاوت مربوطه به (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) است چه ماضی باشد، چه حال باشد، چه استقبال، در بُعد تفصیل کتاب، چنانکه عرض کردیم کتاب مختصر اوحی ست قطعاً، چون هنگامیکه آیه نازل شد، چند سال قبل در مکه مکرمه، بعد از پنجاه روز از بعثت رسول الله، عرض می شود که قرآن بر پیغمبر به طور مجمل نازل شد، بنابراین (اتْلُ) شامل اون هست کلاً.

اما نسبت به وحی مفصل،‌ مفصل،‌ بر رسول الله صلوات الله علیه تا حال (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) شامله،‌ (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) الان و بعداً تا زمان فوتش نیز شامل است، اول و دوم به حساب (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ)،‌ سوم به حساب اینکه چون وحی شده است به تو، به حساب وحی واجب است تلاوت، بنابراین در هر زمانی باشد، زمان های آینده تو فوت رسول الله صلوات الله علیه این (اتْلُ) مستمر است.

خب حالا سوال،‌ این (أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] چه ارتباطی دارد با (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) [عنکبوت: آیه ۴۵]؟ خب ارتباط ببینید کما اینکه، بهترین کلمات، بهترین لغات، بهترین جملات، بهترین ترتیبات، در حد اعلایی که حد در سایر کتب آسمانی ست در قرآن هست، بنابراین ارتباط دو چندان میکنه.

اینکه تدبر در قرآن باید کرد، تدبر در الفاظ است، مفردات است، جملات است و ارتباطات است. حالا با تدبر در (أَقِمِ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] که ارتباطش با (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) چیست، ما چند مطلب در نظر می گیریم.

یک، قرآن دارای دو بُعد است، یک، دارای سه بُعد است، یک قرآن مجمل که بر رسول الله نازل شد مقصوم حضرت است، و یک قرآن مفصل که بر رسول الله نازل شد و کل مکلفان مقبول است. و یک قرآن مجمل دوم. قرآن دارای مثلثی ست از وحی در تفسیر مختصر.

وحی اول مختصر،‌ در اختصاص رسول الله، وحی سوم مختصر در اختصاص صلاة، وحی دوم مفصل کل قرآن. بنابراین (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] این برای کل مکلفان، وحی مفصل کتاب را شامل است.

برای رسول الله صلوات الله علیه هم وحی مفصل را که گذشته است، هم مختصر مجمل که کلاً نازل شده است. (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ) صلاة هم نمایانگری ست مختصر از وحی مفصل از برای کل قرآن.

کما اینکه در آیه دارد که (وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ) [حجر: آیه ۸۷]، (سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي) هفت آیه سوره حمد است که در برابر قرآن مفصل قرار گرفته، پس اون آیه و آیاتی از این قبیل، تأیید است بر اینکه سوره حمد مخصوصاً در صلاة که اضافه بر سوره حمد، آیات و سور دیگر و اذکار دیگری دارد، مخصوصاً ارکان مذکری دارد، بنابراین صلاة مجموعه ای ست از کل قرآن به طور مختصر.

پس دو اختصار در کار است و یک تفصیل. اختصار اول، قرآن مجمل که نازل بر رسول الله صلوات الله علیه است، اختصار دوم صلاة است و فرقش این است که قرآن مختصری که بر پیغمبر نازل شد لفظ نداشت، کلمات نداشت، وحی معنای مجمل مختصر بر قلب رسول الله صلوات الله علیه.

ولکن سوره مبارکه حمد وحیی ست مفصل، ولکن وحیی ست مفصل دارای لفظ، دارای آیات، ولکن کل قرآن مفصل در این وحی مفصل مختصر جمعه.

(صحبت حضار)

این ارتباط اول، بله؟

(صحبت حضار)

حمدم جزئه قرآنه دیگه،‌ بله هر دو، عظیم، هم عظمته حمد است که در مقابله قرآنه

(صحبت حضار)

بله بله

قرآن عظیم،‌ قرآن عظیم کلاً عظیمه، ولکن اعظم از قرآن عظیم چیه؟ سوره مبارکه حمد است. دو عظمته، یک عظمت مشترک بین سوره حمد و کل قرآن که هر دو وحی مفصله و یک عظمت خاص که مربوط است به سوره حمد که مجمل و مختصری ست از کل قرآن، خب، این یک بُعد.

بُعد دوم، رسول الله صلوات الله علیه در اثر (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] در بُعد رسالتی، نه در بُعد رسولی، در بُعد رسولی که کل قرآن بر وجود نازنینش نازل شد و هنوز مأموریت نداشته است در بُعد تفصیلی متواتر متواصر کل قرآن، خب این راحت بود.

بهترین راحت، بهترین رحمت از برای رسول الله صلوات الله علیه این است که این قرآن به طور مجمل، بر پیغمبر یک شبه نازل شد، پس این زحمت نداره، ولکن اتلوا علیهم زحمت دارد.

اتلو علیهم دارای دو بُعد است. یکی خواندن قرآن بر این مشرکان، بر این قوم لُدّ، دوم تحمل و صبر در برابر برخوردها، ناروایی ها، نابجایی ها، صدماتی که از این قوم میدید نه از مشرکان فقط و نه از منافقان بدتر از مشرک فقط، بلکه از مسلمانان هم.

بنابراین پیغمبر در طول اتلوی رسالتی نگران بود. آیا این نگرانی جبران میخواد یا نه؟ بله،‌ (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵]،‌ خود نماز، ببینید، پیغمبر بزرگوار درسته، دارای مقام جمع الجمع است، یعنی در حالی که تلاوت می کند قرآن را حرف های ناجور می شنود، اذیت می شود، خاکستر به سرش می ریزند، مخالفت می کنند، اهانت می کنند در بُعد سلبی،‌ و در بُعد ایجابی کسانی که قرآن را از سراسر گوش می دهند، تبعیت می کنند، معتقد اند در بُعد ایجابی.

در این دو جهت آیا حضور در محضر رب مفعلول العنه؟ نخیر،‌ چون مقام جمع الجمعه. در این مثلث مقام جمع الجمعه، قائده این مثلث حضور الی الله است و توجه به خداست. ولکن با توجه به خدا، خداییان را نفیاً و اثباتاً این توجه دارد، نفیاً کسانی که در راه رسالت بهش ضرر می زنند، ضرر می زنند توجه داره، ولکن توجه خدا اصله.

و کسانی هم که در بُعد رسالتی می پذیرند، قبول می کنند، پس پذیرش و عدم پذیرش در مورد عدم پذیرش خیلی ها رنجور می شوند، درمورد عدم پذیرش، در مورد پذیرش رنجور نمی شوند جمع الجمع مقتضی است که همانطور که با سلمان ها، با ابوذرها، با این ها صحبت می کند، همانطور در محضر خداست.

بنابراین این مقام جمع الجمع در بُعد نگرانیش در (أَقِمِ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] حل میشه،‌ در بُعد جمع رحمتی اش در (أَقِمِ الصَّلَاةَ) حل میشه،‌ چون در بعد نگرانی که نگرانی ست، در بُعد رحمت که از او می پذیرند و تبعیت می کنند،‌ در این بُعد باز مقام جمع الجمعه، ولکن خلاصی اول،‌ خلاصی از اذیت های پیغمبره، خلاصی دوم از توجه به مومنین است با توجه به خدا.

از هر دو خلاص می شود در (أَقِمِ الصَّلَاةَ)،‌ در صلاة دیگه نه امری ست،‌ نه نهیی ست،‌ نه برخوردی ست،‌ در صلاة بینی و بينک و بيني إنّی من الظالمین (17:44) نیست، بین او و بین رب فاصله هرگز وجود ندارد.

بنابراین روایتی که میگد که وقتی (اذا غمه امراً استراحَ الی الصلاة) همینه، پیغمبر وقتی که ناراحت میکردند، استراحت گاهش نماز بود. اگرم ناراحت نمیکردند ولیکن بر حسب مقام جمع الجمع لازم بود با مسلمان ها بحث کنه، صحبت کنه، مقتضای مقام جمع الجمع این است که محور توجه به خداست، ولکن در حاشیه. اینجا هر دو حاشیه از بین میره. هم حاشیه سلبی اذیت، هم حاشیه ایجابی دعوت در (أَقِمِ الصَّلَاةَ) از بین می رود.

خب عرض می شود که روایت در اینجا ما زیاد داریم که اشاره می کنیم بهتون. مثلاً، بله، مثلاً (کان اذا غمه امر استراح الی الصلاة) غمه در ایذاء و غمه در ارتباط با مکلفین و همچنین روایات دیگری که مربوط به این قضیه است ما مفصلش رو براتون نمیخوانیم.

حالا پس این بحث اول راجع به (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] بعد (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ) خب اینجا (اتْلُ) (أَقِمِ) تنها و بقیه دارای دو بُعد است عرض کردیم،‌ یک بُعد رسول الله صلوات الله علیه است که در بالاترین مقامات است در هر جهتی،‌ بُعد دوم رسالیین و مکلفین اند.

حالا در بُعد رسالیین و مکلفین (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] (أُوحِيَ) با واسطه،‌ (إِلَيْكَ) که پیغمبر است بلاواسطه است،‌ (إِلَيْكَ) که دیگران است با واسطه و (أَقِمِ الصَّلَاةَ)،‌ صلاة در کل آیات به جز دو آیه،‌ مربوط به اقامه است، اتیان نیست (لَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى) [توبه: آیه ۵۴] (إِلَّا وَهُمْ سکاری) که اون مال منافقینه مال بی حال هاست.

و (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ) خب اقامه صلاة در کل ابعاد ظاهری و باطنی ست که عرض کردیم. (إِنَّ الصَّلَاةَ) کدام صلاة؟ (أَقِمِ الصَّلَاةَ) اگر اقامه صلاة شود اقامه (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) برگزار شده، اگر اقامه نیت شود اقامه اعمال شده،‌ اگر اقامه قلب شود اقامه سایر اعضا شده که القلوب أئمهُ الافکار الی آخر.

بنابراین صلاة که مجملی ست و مختصری ست از کل قرآن به عنوان ذکر الله،‌ کما اینکه یکی از اسما قرآن ذکر است (وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ) [زخرف: آیه ۴۴] کذلک صلاة ذکر است،‌ منتها صلاة مجملی ست از ذکر کلی قرآن.

بنابراین اقامه صلاة اقامه کل (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ)ه، بُعد دیگری که از در این ارتباط استفاده می کنیم،‌ این است که بعد از قرآن شریف که رکن دین است،‌ آنچه اصالت دارد،‌ آنچه اهمیت دارد،‌ اصل تر است،‌ اهم است،‌ از کل واجبات نمازه.

بعد از (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] چیز دیگری نیامده،‌ فقط نماز آمده به حساب اینکه از کل واجبات فرعی اوجب است.

(أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] خب اولاً (فَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) ذکر شده،‌ فحشاء گناهی ست که تجاوزگر است. بارها عرض کردیم یا گناهی که از حد گناه بودن تجاوزگر است که کبیره است یا گناهی ست متجاوز به غیر است، چه صغیره چه کبیره یا گناهی ست که هر دوست هم کبیره است هم متجاوز به غیره، پس مثلثی از فحشاء است.

منکر چیه؟ فحشاء أخص است و منکر اعمه. منکر یعنی آنچه را مسلمان، مؤمن به عنوان ایمان بر مبنای کتاب و سنت انکار می کند، یعنی آنچه حرام است، منکر کل حرام ها رو می گیرد، فحشاء حرام هایی که تجاوز گر است در این سه بُعدی که عرض کردم.

حالا سوال، آیا منکری که اینجا هست، آیا منکر واقعی ست ولو مصلی از نظر فتوا، از نظر اجتهاد، از نظر تقوا منکر واقعی ست؟ (23:00)

چون علم، علم فقه از نظر عرض می شود که  اجتهاد و از نظر تقلید، مطلق مطلق که نیست مخصوصاً فقه سنتی، علم فقه چه سنتی اش که بیشتر، چه غیر سنتی اش کمتر، مطلق که نیست، بنابراین ممکن است چیزی در واقع منکر باشد، در نظر مصلی منکر نباشد.

اینجا کدوم مراده؟ در نظر مصلی منکره،‌ آنچه را که مصلی حرام نمی داند نه اجتهاداً، نه تقلیداً، تقصیرم نکرده است، حالا تقصیرم مطلب دیگری ست، تقصیرم نکرده است این منکره.

بنابراین صلاة از کل گناهان بزرگ، کوچک، متجاوز، غیره متجاوز، در صورتی که مصلی خودش فحشاء بداند این رو، یا منکر بداند تنها.

حالا، حالا این تنها چه موقع است؟ آیا تنها در این سه زاویه که قبل از صلاة، در خود صلاة، بعد از صلاة؟ آیا قبل از صلاة رو شامل است؟ گذشته، آیا بعد از صلاة رو شامل است؟ آینده است،‌ آیا در خود صلاة،؟ قدر مسلم و قدم اول تنها در خود صلاته (وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) [شعراء: آیه ۲۱۴].

انسان که میخواد نهی از منکر کنه اول خود را، بعد دیگران را. صلاة که میخواد نهی کند از فحشاء و منکر، اول مصلی را در حال صلاة، دوم مصلی را نسبت به قبل که گناهان قبل رو توبه کنه، سوم مصلی را در حالت بعد که در آینده هم فحشاء و منکری انجام نده.

بنابراین این مثلث هر سه مراد است. (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵]. نهی در خود صلاة، بنابراین از جمله ادله ما از نظر قرآن که مکان مغصوب، نظر حرام، فعل حرام در نماز مبطل صلاة است، همین آیه است. راجع به مکان مغصوب ما روایتی حتی نداریم که نص باشد در اینکه اگر در مکان غصبی نماز بخوانیم نمازتان باطله، ولی این نصه، برای اینکه اگر شما در مکان غصبی، لباس غصبی، با آب غصبی، با وضع غصبی که صاحبش راضی نیست نماز بخوانید، این فحشاء است احیاناً.

(قطع صدا) است که دیگران می فهمند و دیگران عرض می شود که وادار به این فحشاء می شوند، این فحشائه و اگر دیگران ندانند، حتی گناه بزرگی نباشد، گناه کوچک است، منکر است.

بنابراین اول نهی صلاة از صلاة منکر است که در خود نماز. در حالت شما نمی توانید در جای مغصوب، لباس مغصوب، با نظر حرام، با وجه حرام، با وضع حرام نماز بخوانید.

حالا، سوال آیا اگر این حرام انجام شد نماز باطل است یا غیر باطل؟ نماز باطل است چون (إِنَّ الصَّلَاةَ) (إِنَّ) تأکیده،‌ صلاة اون صلاتی که فرمود (أَقِمِ) صلاة غیر مقامی که به درد نمیخوره، اون صلاتی که باید اقامه باشد، حداقل اقامه صلاة این است که (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] اگر نهی نکند از منکر یا نهی کرد شما متوجه نمیشی، ولی صلاة نهی میکنه، صلاة تبعش نهیه، ناهی از منکر تبعش نهیه،‌ ولی طرف قبول کند یا قبول نکند.

صلاة خودش (عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) است، اگر مصلی این نهی را قبول کند صلاة است، اگر قبول نکند این صلاة نیست، اصلاً باطل است این صلاة، حدّ اولش و نقطه اولش در خود صلاة.

خب این صلاة در بُعد خود صلاتی فقط نه، بلکه در بُعد مقدمات،‌ مقدمات صلاة که وضو است، غسل است، تیمم است، چه هست، چه هست، وقت است، قبله است، این حرفا وقت و قبله که مقارنه است، وقت که مقارنه است و سایر جهات، این صلاة اون مقدمات را هم از فحشا اش و از منکرش نهی می کند.

اگر به وسیله فحشاء و منکری انسان وضو گرفت، غسل کرد، تیمم کرد، چه کرد، این صلاة نهی می کند، پس قبل را هم نهی می کند،‌ قبل رو نهی می کند که قبل نباید باشه،‌ و قبل رو نهی میکند اگر گناهانی مربوط به غیر مقدمات صلاة انسان انجام بده، این صلاة موجب است که از اون گناهان توبه کند، پس تنهای قبل تنهای دو بُعدی ست.

یک نهی در مقدمات صلاة از محرماتش،‌ یه نهی از کارهای حرامه که قبلاً شده، ترک واجباتی که قبلاً شده، فعل محرماتی که قبلاً شده باز تنها راهش که توبه است.

و نسبت به بعد هم که عرض می شود که اگر صلاة واقعاً نهی اش موثر است مثل (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقره: آیه ۱۸۳] صوم دیگه (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقره: آیه ۱۸۳] که تقوای بیشتر، یک تقوایی ست که اثرش روزه گرفتن است، یک تقوایی ست که روزه می آورد.

یک تقوایی ست که روزه معلولشه، یک تقوا روزه علته، (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) ناظر به علته، یعنی روزه خودش علته تقوای بیشتره.

کذلک (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] این صلاة علت است، علت قبلی در دو بُعد، علت درونی در یک بُعد، علت بعدی هم در یک بُعد که از فحشاء و منکرات بعدی هم عرض می شود که جلوگیری می کند.

(صحبت حضار) استاد اگه شخص در نماز گناهی انجام نده ولی بعد از نماز

بعد از نماز نه، بعد از نماز

(صحبت حضار) بطلانش

بطلان نخیر، در خود نمازه، در حال نماز اونچه را مبطل صلاة است مبطله، ولکن بعد از نماز رفت عرق خورد، مست کرد، نماز باطله؟ بله خفیف میشه درجش

(صحبت حضار)

بله بله

(صحبت حضار)

خب، بله، دلیله، دلیل داریم حرام است و مبطل نیست، در نماز هر حرامی مبطل است به دلیل، در روزه هر حرامی مبطل نیست به دلیل، هر دوش دلیل داره.

خب، (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] بحث خیلی عمیقه در اینجا، همش عمیقه.

ببینید (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) اکبر از چی؟ اولاً قرآن ذکر الله است، وَ إنَّهُ ذکرُ، صلاة ذکر الله است و ذکر یا لفظی ست یا عملی ست یا در نیت است یا در محور قلب و روح است، این ها همه ذکره.

حالا (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) از چه اکبره؟ حالا اینجوری حساب می کنیم.

حالا ببینید اگر انسان در نماز یا غیر نماز، یاد خدا نباشد یا یاد غیر خدا باشد یا یاد خدا نباشد، حالا در نماز، در نماز الفاظ میخونه،‌ ولی یاد غیرخداست، این نحس اول است (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) یا نه یاد خداست و نه یاد غیر خدا باز اکبر است،‌ صلاة ذکر الله اکبر است یا اینکه یاد خداست در لفظ که همه مصلین هستند ولکن در معنا نیست باز اکبر است یا یاد خداست در عمل، رکوع رکوع است، سجود سجود است، قیام قیام است، ولکن یاد خدا که محور است اکبر است.

یا اینکه این (لَذِكْرُ اللَّهِ) اولاً باید که تقسیم کنیم، ببینید (لَذِكْرُ اللَّهِ) یا الله فاعله مضاف الیه است یا مفعول، یعنی ذکرکم الله یا ذکر الله ایاکم، ذکرکم الله اکبر است از سایر ذکرها. شما خدا را یاد کنید بهتر است، اکبر است از یاد دیگران یا یاد نکردن نه خدا و نه دگیران و یا الفاظ و اعمالی که ذکر الله ندارد.

این اکبر از (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) از این بابه که ذکر شما الله را. بعداً

(صحبت حضار)

بله

(صحبت حضار)

نه اینجا فرق میکنه، اینجا اعمه از اون

(وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) در بُعد دوم، یعنی ذکر خدا شما رو (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲] هر قدر شما مرا یاد کنید منم شما رو یاد میکنم، پس در بُعد دوم (لَذِكْرُ اللَّهِ) یعنی ذکر الله ایاکم اکبر من ذکر ایاه.

پس دو بُعد شد، ببینید ذکرکم الله، اکبر است از کل آنچه ذکر الله نیست، ذکر الله ایاکم از ذکر کردن خدا شما رو اهم است، چرا؟‌ برای اینکه اگر انسان ذکر الله کند، ذکر الله در بُعد اعلای صددرصدش عصمت بشری ست، آیا عصمت بشری مطلق است؟ نه مطلق نیست.

ولکن اگر انسان خدارا ذکر کند، یاد کند، توجه به خدا در حد اعلا داشته باشد، به طوری که معصیتی در بُعد بشری غیر مطلق نکند، ولکن اگر خدا کمک نکند او را و او را به یاد نیارد، به او رحمت نکند، باز این ذکر انسان مطلق نیست، پس (وَلَذِكْرُ اللَّهِ) یعنی خدا که شما را یاد کند در اثر یاد کردن شما خدا را، اکبر است از ذکر شما.

حالا این اکبر باز مراحل دارد، یک مرحله ذکر بشری غیر مطلق، ذکر اللهی که پیوندشه و تکمیل می کند ذکر بشری رو در بُعد دون عصمت اکبره.

بُعد دوم ذکر ربانی ست در بُعد عصمت. ذکر ربانی در بُعد عصمت اقواست از ذکر ربانی در بُعد مادون عصمت، ولو خدا یاد کند، تأیید کند.

سوم، عصمت علیا، چهارم عصمت منفصل عصمت های متصل و عصمت منفصل، این چهار تا ذکر لله هر چه بالاتر بره اکبر است از مادون، بنابراین ذکر اللهی که رسول الله دارد که عصمت علیای منفصل از عصمت درونی دارد، اون اکبر است از عصمت متصل، عصمت متصل رسول الله اکبر است از عصمت متوسط، متوسط اکبر است از عصمت مادون، عصمت مادون اکبر است از عصمت بشری. پس (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) در ده مورد تقریباً اکبر هست که باید بعد تفصیلش رو عرض کنیم.

(وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ)،‌ اکبر هم ان یوصف است، هم اکبر از کل شیء است، برای اینکه اکبر ان یوصف چون کبیری در برابر الله نیست، اکبر من کل شیء، اگر شما ذکری را کبیر بدانید ذکر الله اکبر است، حتی اگر ذکر عصمت بشری را کبیر بدانید، ذکر عصمت ربانی که تأیید می کند اکبر است.

اگر ذکر عصمت ربانی در بُعد اول کبیر بدانید ذکر عصمت ربانی بعد بعد اقواست، بعد اقواست، بعد اقواست، بعد ذکر منفصل و ذکر منفصل ربانی که عرض می شود که مثلاً فرض کنید که (وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا) [الإسراء: آیه ۷۴] این عصمت منفصله ربانی که فوق جمیع عصمت های درونی ست اکبر است، بنابراین اکبر در حدود ده مورد که (تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ) [بقره: آیه ۱۹۶] هست که بعداً توضیح میدیم.

(وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] تفعلون نیست، چون ذکر، تفعلون نیست، ذکر سازمان دادن است، سازمان دادن لفظی، عملی،‌ عقیدتی،‌ بشری فوق بشری، آنچه را که شما می کنید خدا عرض می شود که (35:07) می داند.

خب این یک اجمالی ست از آیه، که مقام صلاة رو خیلی بالا برده، مخصوصاً در کل قرآن ما چنین تعبیری رو نداریم مخصوصاً (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] تا آخر.

و السلام علیکم و رحمته الله و برکاته