پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه دویست و هفتم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

أعوذُ بِالله مِنَ الشیطانِ الرَّجیم

{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِين}

مناسبت‌هایی‌ست که خداوند پیش می‌آورد، حتی بین بحثین که فارسی و عربی‌ست و حتی بین یومین که امروز یوم از ایام درسی‌ست و یوم میلاد حضرت مسیح (ص) است.

چند دقیقه ای به مناسبت بحث راجب ایشون بحث می‌کنیم، چون حضرت مسیح فقط پیامبر مسیحیان نیست بلکه پیامبر ما نیز هست و ما به تمام پیامبران الهی ایمان داریم و معنای ایمان داشتن به پیامبران الهی این نیست که تابع شریعت اون‌ها باشیم صددرصد، بلکه ایمان داریم که این‌ها مُرسَل مِنْ عندالله هستند، صاحب وحی‌اند و صاحب عصمت‌اند و در حدودی که شریعتشون اقتضا داشته است، البته قائم بوده.

 بحث ما راجب صلاه بود. ما از مناسبت لغتِ صلاه راجب ایشون چند دقیقه ای عرایضی عرض می‌کنیم، مفصلش مربوط است به بشارات عهدین که اگر خداوند توفیق داد، روز سیزدهم رجب که منزل خودتون تشریف می آورید به مناسبت جشن، مقداری ما بشارات عهدین خریدیم و یکی یک دونه خدمت برادران میدیم.

 عرض می‌شود که در لفظ صلاه اشتباهاتی شده از نظر لغوی، در اشخاص هم اشتباهات میشه و احیاناً تحریف در بعد تقصیر است و احیاناً در بعد قصوره. یا انسان نمیداند و نمیداند که نمیداند، لغتی را بد معنا می‌کند، شخصی را بد میفهمه، این قصور است و البته قصورم ما کم داریم. گاهی اوقات نمیداند و میداند که نمیداند، در عین حال تعریف میکند روی نادانی که خود میداند یا لغت را و یا شخص را تحریف میکند. مثلاً در میان لغاتی که تحریف شده است اصل لغت صلاته. من این چند معنا که در لسان عرب ابن منظور افریقی‌ست، براتون عرض میکنم، ملاحظه کنید چقدر قاطی شده جریان.

الصَّلاهُ حَسَبَ الُلغه فی کِتابْ ابنِ مَنظورِ الإفریقی الدُّعَاء التَقدیم الإستغفار…. بِمَعنا مَوضوعِ…. لُزوم مَا فَرضَ الله الرَّحمَه الإسترحام، الأرکَان، المَخصوصهَ، صَلاهُ الیَهود

این ده تا را آقایون ذکر کردند، حالا ما صحبت داریم راجب این ده تا، اما اونی که ذکر نفرمودن ما عرض می‌کنیم. معنای دهم، معناییست که ما از قرآن استفاده می کنیم.

آقایون لغوییّن یا اینکه اصطلاح مال شدند و بر معنای اصطلاحات موجود در میان محصلین علوم اسلام، یک معنای شرعی از طریق صلاه خواستند بکنند و به حساب اینکه معنای لغوی‌ست یا نخیر معنای شرعی نیست از ثلوین مابین …. معلومه چیه، ما بین دو ران معلومه چیه، آن وقت صلاه را از اون بگیره آدم؟ نفهمیدیم، صلاتی که فوق کلِّ فوق است از تحت بعد از کل تحت بگیریم ما؟ به چه ارتباطی؟ جَرِّ الجَمَرهِ بِه شَعرهِ ….  یک شتر خیلی گنده ای رو با یک موی پر شده انسان بکشه.

حالا، اینجور نیست که ما حق نداشته باشیم به لغوی ایراد کنیم، لغوی چیه اصلاً مگه؟ ما که از لغوی، لغوی تریم. لغوی چیکار میکنه اصلاً؟ لغوی که میخواد معنای لغت قرآن را بگه، اگر بر محور قرآن این لغت را معنا نکند، افریقی باشد، عرب باشد، مکی باشد، تهرانی باشد، هر چه باشد، میگیم معذرت می‌خوایم.

پس لغت را که بهترین کتاب کلّ معارف است از نظر لفظی و معنوی، قرآن است. ما حداقل لغت قرآن را از استعمالات خود قرآن باید استفاده کنیم. چون ما لغوی قرآنی میشیم، نه اینکه به المُنجِد حالا مراجعه کنید، نه به کتاب لغت چند صد سال قبل مراجعه کنید، اونم گشتند پیدا کردند و گشتنشون دو بعد داره یا سه بعد داره.

 یک گشتن که گشتن صحیحی ست مثل مفردات راغب اصفهانی (رضوان الله علیه) سنی هم بوده، خب باشه، ایشون در هزار سال پیش لغات قرآن را بر محور تفحص از موارد استعمال خود قرآن استفاده کرده، البته استاد بزرگوارمون مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمود نزدیک به حجازه، ما فرمایش ایشون رو قبول داریم مقداریش رو،  مقداریشم نه چون بعضی جاها رم اشتباه کرده، خب اون تحقیق کرده در قرآن و معنی لغوی را اینطور بدست آورده، خیلی هم کار کرده، خدا رحمتش کنه ولی ما هم خب، جوری نیست که در بسته باشه، در فقه، در فلسفه، در لغت، در عرفان، در اصول، در معارف، در عقاید که بسته نیست که، ما که سنّی نیستیم بعضیامون بگیم که این در بسته است، هر چی ابو خلیفه گفته همون، حالا دو، دو تا شونزده تاست، اینکه نیستش که.

 این لغوی ها چه کردند؟ نمیخوایم لغوی‌ رو خراب کنیم، میخوایم خودمون آباد بشیم، که ما اگر مجتهدم باشیم، مرجعم باشیم، صاحب فتوا باشیم، لغت چه گفته؟ خب لغت، لغوی کیه؟ این کسی که لغوی شده چیکار کرده؟ این از چند محور، ولو عرب بوده پیدا کرده برای لغت. یا محور استعمالات متشرعه است یا محور استعمالات شرعیه رواعیه است یا محور عرف است، عرف لغوییّن است یا محور قرآن است که کم پیدا می‌شود.

 اگر ما روی محور قرآنی، لغت صلاه را معنا کردیم که از صِلا میاد که لازمه، و صَلاه که صَلّی یُصلّی صَلاه که متُؤدیّهِ با حفظ جریانات تطابعی و تکاملی صرفی و صیغه ای و توجه به معنای ریشه ی لغوی که صِلا است به معنای وقوده، وقود عادی را صِلا می‌گویند، وقود بالا قوی‌تر است که و گیرانی نور است و ظلمت ها را میشکافد و ما را به خداوند نزدیکتر میکند، صلاه است، اینی که ما از قرآن استفاده کردیم، کدوم لغوی حق داره با ما صحبت بکنه؟ اما لغوی‌ها میان معانی می کنند، معنای رو بعد میگم من. در لغت صلاه تحریف شده، بله، یک مطلب هست که خب ما میدونیم نماز یعنی چی؟ اما لغت صلاه که در قرآن شریف است از نظر لغوی معناش چیه؟ این را بعد عرض می‌کنم، در لغات احیاناً تحریف میشه، در اشخاص هم تحریف میشه. در خود امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) می‌دانید که روایت داریم یُهلَکُ فیهِ اِسمَان مُحِبٌ غَال و مُبغضٌ قَال، بعضیا از خدا بالاترش بردند، بعضیا کف کفش‌شون اسم علی رو میکنند و نعل می کردند در چهل سال حکومت بنی امیه.

 این در طول تاریخ نسبت به عقاید، نسبت به افکار، نسبت به لغات، نسبت به شخصیت‌ها، نسبت به فلسفات، عرفانیات، فقهیات، اصولیات، اعتقادیات، منطقیات، احیاناً افراط است و احیاناً تفریط است، چه افراط و تفریط بر مبنای قصور مطلق باشد که کمه چون قاصر مطلق که نمیاد لغوی بشه که، نمیاد منطقی بشه، نمیاد فیلسوف بشه، عارف بشه، فقیه بشه، چی بشه، یا اکثراً بر مبنای تقصیری است که فراموش شده تقصیرش، نمیخوام نمونه عرض کنم، چون امسال وضعمون، وضع دیگریست در تعبیر.

 خب ملاحظه کنید، اشخاص هم تحریف میشن، عیسَی بنِ مَریَم (ص) مُحَرَّفٌ بَینَ جمَاهیر العِدَّه إلَی مَکانَهِ الرُّبویَّه حَتّی أنَّهُ رَبَّ وَ الرَّب. علی رم این طور گفتند بعضیا. به بعضی از عرض می‌شود که علی اللهی‌ها می‌گفتیم که خب شما الله را قبول دارید، میگفت بله، خب علی چطور الله؟ میگفت علی چون متواضع بود، الله رو خدا کرد جای خودش، خدا جانشین علی‌ست.

اونوقت بعضیام هم در طولِ، من گفتم چهل سال، هفتاد سال، هفتاد سال از حکومت بنی امیه به تحریک معاویهِ بنِ أبی سفیان علی را بعد از نماز لعن می‌کردند، این سنت درست کرده بودند، سنت. سنت لعن کردن علی بعد از نماز که خود علی نمازه، اون وقت اسم علی رو کف کفش میکندند، بعضیا بردن بالا از الوهیّت باباتر بردند، بعضیا بردند پایین، عرض می‌شود که از بدترین و رذل‌ترین بندگان خدا هم پایین تر بردند که هیچ بنده ای ما از بندگان رذل و کافر و فاسق و منحرف خدا نگفته بعد از نماز لعن بشه، لعنش کنند و کف کفشم اسمشو بنویسند.

عیسی بنُ مریم (ص) کذَلِکْ، قِصَّه مِنَ المَسیحیّن، رَبَّبوهُ جَعلوهُ ابنَ لِله أو أنَّ الله تَعالی حَلَّ فیه وَ ما فی إلَی. حالی شد، در قرآن داریم این جریان، در سوره مائده ملاحظه بفرمایید در الفُرقان، اشاره می‌کنیم.

اقوال و آراء مسیحییّن رو راجب به مسیح ذکر کرده، از جمله، البته به این معنا، خدای اصل و خدای واسطه روحُ القُدُس و خدای فرزند عیسی، حالا یا فرزندی واقعاً که خداوند عرض می‌شود که کسی را به عنوان فرزندی گرفت.

قرآن میگوید {هُوَ الغَنی} کسی که خودش غنیه ، همه چیز از اوست، دیگه بچه بگیره یعنی چه، خب بعد پسر خداست، این مثلث. بعد میگن نخیر، لاَ تَقولوا ثَالِثُ ثَلاثَه، این ثالثُ ثلاثه حساب داره، چی میگفتند؟ میگفتند خدای اصل، خدای پسر، خدای روحُ القدس. اما اصل کار خدای پسر است، چرا؟ گفتند، حَلَّ فی المَسیح (ع) ربُنَّا لِأنَّهُ حَلَّ فی رَحِم مَریمِ البَتولَه حَلَّ لِکَی یُسْمَع مَسیح، فَقَدْ حَلَّ روحُ الله تَعالی فی رَحِم مَریم فی جَسِدِ المَسیح، فَلاَ إلَهَ أصلَح.

چطور میشه؟ پس ….. میشه، یعنی اول سه تا بود، یکیش در رفت، خدا از لاهوت الوهیّت تنزل کرد، رفت به شکم مریم اونجا زاییده شد به صورت جسم مسیح. بعضیا این طوری میگین، مسیح محرّف است، مسیح در کل ابعاد محرّفه. مسیح نبی حتی در ولادت محرفه، ولادت مسیح، ولادت مسیح هزار و نهصد و چند سال نیست، بیشتره، اینا عوضی گرفتن، این از نظر ولادت.

 از نظر اینکه مسیح کیه، اینا میگن ابنُ الله است، یا الله است، ولیکن مسلمون‌ها بر محور قرآن میگویند عبدالله و رسول الله است. قال إنّی عبدالله، این تا آخرش.

خب، و همچنین این‌ها عبادت می‌کنند مسیح را به حساب اینکه، اونایی که ابن الله‌ش میدونن و الله نمیدونن، اونایی که الله میدونن که هیچی، اونایی که ابن الله میدونن، الله نمیدونن، عبادت می‌کنند مسیح را که این عبادت از مسیح عبور کند، به الله برسه.

خب این حرف مشرکینه دیگه. مشرکین میگفتن{مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَی}

مگه قطبی ها اینطور نمیگن که، کسانی که درویشی‌شون اونقدر بالا رفته که در نماز میگن إیَّاکَ نَعبُد یعنی قطب، از قطب میگذره میرسه به الله. ما عرضه نداریم که الله رو عبادت کنیم.

مسیح بن مریم رو این‌ها بر حسب آیاتی از انجیل که اون‌ها خیال کردند، شراب خورده و مست کرده و شراب خورانده و مست کرده عده ای رو، ولی قرآن شریف میگوید که پست‌ترین مومنین هم حق ندارد که شراب بخورد. شراب خوردنی که عقل را گم می‌کند، عقل انسان دچار خلل می‌شود، پس فرودگاه شرع که عقل است از بین میرود، چطور فرود آورنده و وسیله شرع که مسیح است، عرض می‌شود چهارمین پیغمبر اولوالعزم است، فرودگاه عقل خود را از بین ببرد با خوردن شراب و فرودگاه عقول حوارییّن رو نیز از بین ببرد چنانکه …. لغات، پس این چه شد؟ و همچنین و همچنین.

 ما به مسیحِ بن مریم (ص) این طور که قرآن معرفی می‌کند، احترام می‌کنیم. و اونیکه اون‌ها گفتند اصلاً فاصله ها دارد با مسیح قرآن. مسیح قرآن عبدالله است، رسول الله است، داعی الی الله است، شفیع به این معنا نیستش که چون من عرض می‌شود که مسبوب شدم، آخه اینا اینطور میگن، یقولون فی …. ثَالوث فی….. ثَالوثیَّه، یَقولونْ إنَّ المَسیح لُعِنَ بِمَا صُلِبَ وَ صُلِبَ بِصَلبِهِ لُعِنَ وَ بَعدَ لَعنِهِ قَتَلَ فی جَحیمِ النَّار لِکَی یَتَحمَّل لَعنه الناموس فَلا … أن أمَّتُه.

این حرفه؟ این حرفه؟ میگیم چرا مسیح ملعون شد؟ چون در تورات نوشته شده است آنکه بر دار آویخته شود ملعون است، اونم معنا داره، اونکه بر دار آویخته شود ملعون است و این‌ها، پولس آمده و گفته است که بله، اونی که بر دار آویخته شود ملعون است، مسیح هم بر دار آویخته شد ملعون شد، چرا؟ برای اینکه امت مسیح هر غلطی کنند، هر گناهی کنند، فقط امت مسیح باشند، قائل به ثالوث باشند، قائل به چی باشند، تمام گناهانشون به عهده مسیح اومد. {وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى}

تمام گناهان که به عهده مسیح آمد، مسیح که پر از گناه همه امت شد باید که جان بده، و لذا به صلیب رفت و همه لعنت‌ها را گرفت. در اصول دیانت مسیح نوشته این‌ها، من بیخود نمیگم، کتاب‌هایی که راجب مسحیت و یهودیت و اسلام هست خب، زیاده ولی ما هم مقداری از عمرمون رو مصرف در این کردیم از جمله بشارت العهدین.

حالا، این تَحَمَّلَ لَعنَهِ الناموس، اول لعنت ناموس، که ناموس عبارت است از شریعت. شریعت ناموس، یعنی ناموس انسان را در بعد ایمان حفظ می‌کند، در سلبیّات، محرمات، در ایجابیات، واجبات، پولس میگوید که مسیح ما را از لعنت شریعت فدیه گشته است که به جای ما مورد لعنت شد، زیرا در کتاب نوشته شده است آنکه بر دار آویخته شود ملعون خداست و میگوید مسیح تمام لعنت هایی که بعد از،

سلباً و ایجاباً، این جزاش مال مسیح نیست، مال این‌ها نیست، مال مسیحه، مسیح اونقدر آدم خوبی بود که تمام لعنت های لعنتی ها را بر عهده گرفت و خدا هم، او رو مانع نشد که به دار بیاویزند که در اینجا همه لعنت ها رو به خودش بگیره، چون هر کس به دار آویخته شود ملعون خداست. بعد میگن که روز پنج شنبه، یوم الخمیس صُلِبَ المَسیح یَقولون أوْ یَتَقَوَّلون، یومَ الخَمیس، وَ … عَذاب النَّار…. أن أمَّتِهِ أشرار

 من در لبنان که بودم به مسیحی‌ها میگفتم که، با اون پاپ‌هایی که صحبت می‌کردیم، با اون کلفتاشون، میگفتم بابا شما روز یکشنبه را عید نگیرید، یکشنبه رو عزا بگیرید. یومُ الأحَد یومَ عَذاب، نی یومُ العید، لِمَاذا؟ لأنَّ حَسَب مَا یقولون فی اصولِ دیانَتِ المَسیحیَّ، المَسیح صُلِبَ یومَ الخَمیس وَ دَخَلَ فی بُیوت… دُخِل ثُمَّ یومَ الأحد دَخلَ فی الجَحیم لِیَضوقَ حَرَّ النارّ بدیراً لِأمَّتِه.

فإذاً، روز یکشنبه روز جهنم رفتن مسیح شماست، خب جهنمی‌های احمق، شما جهنم رفتن مسیح رو جشن می‌گیرید یکشنبه؟ اونوقت در میدان برجِ بزرگ بیروت نوشته بودند که روز جمعه روز کار جنسیه، می‌خواستند مسلمانان رو مسخره کنند، روز جمعه روز کار جنسیه. ما در جواب گفتیم بنویسند و پخش کنند که روز جمعه، روز عبادت است و روز یکشنبه روز رقصیدن برای جهنم رفتن مسیحه. وَ بَینَ مَسیحنا نَحِن، حَسَبَ القُرآنِ الکَریم وَ حَسَبَ الاسلامیَّهِ الثَابِتَ وَ بینَ المَسیحِ المَسیحییّن….. بینَ الجَنَّهِ وَ النَّار.

 تموم شد، این مقدار، ولی به حضرت مسیح واقعی ما احترام قائلیم، خیلیم احترام قائلیم چهارمین پیغمبر اولوالعزمه. مثلاً از جمله تحریفاتی که کردن در سه انجیل که از مسیح بن مریم نقل میکند إنّی ذاهبُ……

بَعدَ مَا أرسِلَ هُدی مُحمدٍ (ص) حَرَّفَ أن أنجیل، الأناجیل الّتی کَان فی….. بِشارا، إنّی ذَاهِبٌ وَ ال….. جاعیٌّه هُوَ أکبَر مِنّی هُوَ کَذا، هُو کَذا، هُوَ کذا، هُوَ کذا، هُوَ کذا…… الیونانیَ بِمَعنا أحمَد وَ مُحَمَّد إلَی….. أنَ المُصّلی. 

این یک تحریف، تحریف کردند، بعد بهشون مگیم بابا مُصلی، ولی این کسی که مسیح دارد بشارت می‌دهد کیه؟ أنْتُم تَقولونْ مَسیح خَاتمُ النَّبیین لاَ یَهدی نَبیٌ بَعدَه……. إنّی ذَاهِبٌ……. جاعیّه وَ هُوَ الّذی یقول لَکُم کُلُّ شَیء فی إنجیل مَتی ……… هُوَ الذّی یَقولْ….. وَ هُوَ أکبَر مِنّی لَمَّا نَسئَلهُمْ مِن أکبَر مِنَ المَسیح نَبِیٌ أنتم تَقولون خَاتمُ النَّبیّین، یَقولونَ لاَ هُوَ هُوَ المَسیح.

پس این از خودش داره حرف میزنه، هُوَ هُوَ المسیح إنّی ذَاهِبٌ وَ البَر….. جاعیٌ وَ أنا أکبَر مِنّی، أناَ أکبَر مِنّی، أنا …..  حالا، این حرفا جای خودش.

حالا، برگردیم به تحریف لغت. ما به این، حالا در بشارت ملاحظه خواهید فرمود که من یادم هست که در سی و شش سال پیش بعد از اینکه فارغ التحصیل از درس آقای بروجردی شدیم رفتیم تهران و ملحق به سیاست انقلابی مرحوم آیت الله کاشانی شدیم که وقتمونم تلف نکردیم البته انشالله، عرض می‌شود که اونوقت من بشارت عهدین رو نوشتم، مطالبی دارد که بعد خواهید مشاهده کرد.

حالا این معانی که برا صلاه، الدُعاء، این دعایی که از برای صلاه میگن در قرآن شریف چقدر دعا ذکر شده؟ خیلی زیاد. وقت دعا به سیاق مختلفه در قرآن شریف بسیار زیاد ذکر شده، وَلکنْ لاَ نَجِدْ وَلامَرَّهً وَاحِدَه یُعنی مِنَ الدُعاء الرَّحمَه أو بَینَ…. أوِ الإستِغفَارْ أو کَذا أو کَذا أو کَذا حَتیّ تَکونَ صَله بَینَ دُعاء وَ بینَ صَلَوات.

این معروف است که میگن صلاه در اصل به معنی دعا است بعد در شرع به معنی دعایِ مخصوصه. آقایون در نماز دعا چقدر ما داریم؟ مثلاً این هفده رکعت نماز که ما می‌خونیم هفده تا {اهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمْ} در هر یک نمازی یک دونه{اهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمْ}. اهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمْ دعاءُ فی کُلِّ الصَلاه وَ هِیَ فی أعلا غِمَمِ الأدعیَّه.

 اگر توی شهر قم که یک میلیون و سیصد هزار جمعیت داره فرض کنید ده نفرشون چنین باشن میشه گفت، اهل قم چنینن، آقا ده نفر، آخه ده نفر در برابر دویست، سیصد هزار چیزی نیست، در نماز که تکبیر دارد، حمد دارد، سوره دارد، رکوع دارد، سجود دارد، تشهد دارد، سلام دارد، چه دارد، چه دارد، چه دارد، یک کلمه دعا دارد، {اهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمْ}….. أنْ تَقولُ الصلاه…. أصلُ مَعنوی بِقَویً بِمَعنی الدّعاء ثُمَّ …. إلیَ الارکَانِ المَخصوصَه، یَا الارکَان مَخصوصَه ……….  خب این دعا.

(صحبت حضار)

– می‌رسیم حالا، به صلوات هم می‌رسیم. حالا صلوات ختم کنید. اللهم صَلِّ عَلیَ مُحَمّدْ وَآلِ مُحَمَّد. نحن نَتَنَزَّلْ فی کُلِّ المَعانیِ الشَرعیَّه لِلمُتِشَرِعْ وَ کُلِّ المَعانیِ اللُغَویَّ لِلُغَوییّن أحیاناً بَعضُ اللُغَوییّن لَغویّیونْ وَ أحیاناً بَعضُ المُتِشَرِّعْ کَذلِک مُحَرِّمونْ لُغَوییّون قٌصوراً أو تَقصیراً.

ما دونه دونه این لغات رو ملاحظه می‌کنیم. ببینید، ده، نه تا این‌ها، اولاً دعا در قرآن عرض کردم 214 مرتبه به سیاق مختلفه در قرآن ذکر شده و دعا برای خواستنه، دَعیَ ربَّ خواستَ، خواست نماز چیه؟ خواستنه؟ نماز صحبت کردن است، نماز اظهار عبودیت است، اظهار بندگی و کوچکی و چه هست و چه هست. حالا این 10معنا.

معنای اول دعا، که معمول است بین ما فقها رضوان الله عَلینا أجمعین که صلاه به معنای دعا بوده در لغت. نخیر، یکی از 9معنایی که لغویین چه لغویین آزاد و چه لغویین که به معنای متشرعین معنا کردند، یکیش دعاست، التَعظیم الصَلاه أصلُهُ التَعظیم………………………… ناراً أو …… نوراً. به لغت قرآن مراجعه کنید، اوقضَی، تعظیم چیه؟ بله در صلاه تعظیمه، مگه در کل عبادات تعظیم نیست؟ الحجُ تعظیم، الصوم تعظیم، الزکات تعظیم، لِرب العالمین، الخمس تعظیم، پس چرا نماز را فقط میگن صلاه؟ خب همش صلاه، همش صلواته. این هم دوتا.

سوم الاستغفار، تو نماز چند تا استغفار دارید شما آقایون؟ لفظ استغفار واجب ما در نماز نداریم اصلاً.

-صلوات خدا بر پیغمبر

-می‌رسیم به اون، اونو عرض می‌کنیم.

این صلوات دارای سه بعد است که بعد خواهیم عرض کرد. همشم میقاد و استیقاد نوره، اونو عرض می‌کنیم.

حالا اون 9معنایی که آقایون فرمودن، الإستغفار. صلاه در اصل به معنای استغفار بوده، خب استغفار چه ارتباطی دارد با صلاه؟ نه رکوعش، نه سجودش نه.

 استغفار بعضی وقت‌ها انسان به عنوان استحباب میگه استغفار الله رَبّی و أتوب إلَیه، اخه باید یک چیزی بگید که جور باشد که، آخه سوزن که چنار نمیشه، آخه این ربطی به هم ندارد که. این استغفار، اینم کی کرده؟ ببینید این 9 معنایی که من عرض می‌کنم، 8 معناش عرض می‌شود که لغوی نیست. 8 معناش به عنوان فکر شرعی آمده. دعا را کی میخونه؟ خدا پرست، استغفار، خدا پرست، رحمت، خدا پرست، استرحام، خداپرست و و و همش خدا پرست. این خدا پرستان مگر فقط باید معنی لغوی صلاه را بگن؟ مگر مشرکین، عرب نبودن مشرکین عرب؟ معنی لغوی صلاه را نداشتند؟ خب داشتند. شما در این 9معنی که لسان العرب ابن منظور افریقی نقل میکند از لغویون مختلف تا إستغفارش که هیچ، …… یَعنی مُوضِعٍ ….  نفهمیدیم، این موضوعِ ….. جلوشو حساب کنیم ناجوره، عقبشم حساب کنیم ناجوره، جلو، عقبش خرابه، جلو عقبش عقبه، اونوقت خداوند، ….. آخه….. سلاح درست کردن، از سلاح، صلاه درست کردن معذرت میخوام، از مستراح گل سرخ درآوردن، نفهمیدیم آخه بَینَ ….. جلوشو که اونجوری مرد و زن، عقبشم که اونجوریه مرد و زن، چیزیم که ازش درمیاد که اونجوریه، خودشم که اونجوریه، اونوقت از این صلاه درمیارن، آخه چقدر واقعا بی مهری لازمه که از سَلوین، ابن منظور افریقی میگد. این هم چهارمی.

بعد، الخامس، لُزوم مَا فَرضَ الله، لُزوم مَا فَرَض الله، کُل مَا فَرَضَ الله لاَزم إذَا کَانَ واجِب لازمُ ایجابیاً، إذَا کَانَ مُحَّرَم لاَزماً سَلیبیاً وَ کُل مَا فَرَضَ الله سلبیاً وَ ایجابیاً صَلاه وَ لِمَاذا إختَصَّ بینَ کافَّهِ العِباداتْ بالفاظ مُختَلِفَه، بِمَراحِل مُختَلِفَه، بِالهیئات مُختَلِفه، بِدونْ مُختَلِفَه، إختَصَّ المَکانِ المَخصوص بِلَفظِ صلاه.

 چرا؟ بگید چرا؟ این از کجا اومده؟ ببینید، این طور نیست که لغوی معصومه حالا هر چه گفت، در لغت فرموده اند. مرحوم آقای بروجردی فرمودن که در یک فتوایی داشتن ایشون در اربعه…. نظری داشتن که نظر قُدما بود بعضی اشکال می‌کردند، ایشون فرمودند اشکال زیاد نکنید، زیاد گفتن که دلیل نمیشه که. مگر علوم متقدمین از فقها رو متأخرین از اون‌ها مگه نگرفتن روایتش رو؟ از اونا گرفتن، حالا که از اونا گرفتن شما از اونا بهتر این روایت رو بررسی کردین؟ از خدا پنهون نیست، من شب محقق حلّی رو خواب دیدم، فرمود چی میگید شما فقها؟ این آقایون فقها چی میگن؟ بابا این روایات أربعه… ما دادیم دست این متأخرین و متأخر متأخرین. اگر این روایات واقعا درست بود خب ما بهش فتوا میدادیم. ما نقل کردیم، بهش فتوا ندادیم به روایات دیگر فتوا دادیم، اونوقت این روایات دست متاخرین متاخر متأخرین افتاده دیگر افتاده و أربعه….. روجور دیگر فتوا میدن. گفتم درست میفرمایید آقای بروجردی هم همینطور فرمودن.

 آقای بروجردی میفرمودن که آقایون چون این نوشتن و چاپ شده، نمیشه با آب دهن پاک کرد، درسته؟ مگه هر چی چاپ کردن درسته؟ اینکه درست نیستش که.

 حالا لغوی میگه هر چی میگوید درسته؟ اگر ما لغوی نشیم لحوی هستیم. مخصوصاً در در مقام إفتا، در مقام إفتا در ابعاد گوناگون قرآنیه ما اگر بخواهیم درست بفهمیم، کلید درست باید پیدا کنیم. آقا کلیدها مختلفه به این، میشه این در رو باز کرد، هر کلیدی میشه؟ بابا کلید اسمش کلیده. یک کلید در طویله باز میکنه، یک کلیدم در صندوق آهن رو باز میکنه، یک کلید در فلان و وا میکنه. صرف اینکه این کلید است، کلید ساز شما هرکلیدی بخرید؟ نخیر باید بگردین اون کلیدی که به این قفل میخوره.

لغت هم کلیده. لغت قرآن کلید فهم قرآنه، این کلید رو باید بگردین خودتون، چطور میگردید شما آیات رو با آیات دیگر معنا می‌کنید؟ روایات رو با روایات دیگر معنا می‌کنید، مهم تر این قدم اول است که کلید فهم قرآن شریف که بهترین لغت عربیست عَلی طول الخط، این است که ما لغت رو پیدا کنیم. و همونطور که خدا مستقیم، کتابش هم مستقیم، ما در قرآن فقط یک لغت داریم که این لغت هم لغویست داشت، اختلاف هم نکردن و قرآن تکرار کرده{تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى}

 یکی از عرب ها سوال میکرد {ضِيزَى} یعنی چه؟ گفتم یعنی ظَالمً أنتَ ظالِمً لِأنَّکَ عَرب لاَ تَحرفَ العَرَبیَّه.

و اما لغاتی دیگر، مغفرت، رحمت، صلاه، ذبح، ذنب، ذنب مثلاً. یکی از لغاتی که آقایون ذنب فرمودند و توجه نفرمودند و کج …..  کردند،….  این ذنبه. اونوقت میاید میگید که {لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ} یعنی مِنْ ذَنبِک أمَّتِکْ، نفهمیدیم، اگر چنانچه امام رضا که امام معصوم است، یکی از برادراش شراب خوره، بگیم امام رضا شما شراب خوردین، یعنی برادرت، این درسته؟ این غلطه آخه. پیغمبر بزگوار که در بالاترین قله عصمت است بگیم ذنب اُمَّتِکْ مراده،{إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا}{لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأخَّرِ} این چقدر کج حرف زدنه آخه، که قرآن این قدر کج حرف بزنه، آقا ذنب، الذَنبُ مَا عُقبَی الدُنیا أو عُقبی الآخِرَه، إذَا کَانَ عُقبی الدُنیا فذَنب مِن أکبَرِ طاعات و إذَا کَانَ عُقبیَ الآخِرَه وَ هُوَ مِن أنحَسِ عُقوبات مِن أنحَسِ المَعاصی.

(صحبت حضار)

-این کافی نیست که، مگه خدا با اونا داره حرف میزنه فقط؟ خدا داره با پیغمبر عرب حرف میزنه و دیگران که عربی میفهمند اینم قبول نمیتونیم بکنیم. حالا در جای خودش مراجعه بفرمایید، اینو نقل میفرمایید منم… نمیشه قبول کرد.

حالا، این عرض می‌شود که معنای پنجم صلاه که لسان عرب ابن منظور میگه بله ببخشین این معنای پنجم که لُزوم لاَ فَرَض الله. رَحمه تَکوینیَّ، رَحمَ التَشریعیَّ مَعَ ذَلِکْ….الصلاه بِمَعنا … ثُمَّ …. فی الارکانِ المَخصوصَه، الأرکانِ المَخصوصهَ فَقد ترحمُ الرَّحمَه…. الاسترحام.

استرحام رو رفتن {إِنَّ اللهَ وَ مَلَـئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيّ} خداوند رحم می‌کند، ملائکه استرحام می‌کند، پس صلاه رحمه، خب صلاه رحمه، رحمت حالا، نماز رحمه؟ چیش رحمه؟ کجاش رحمه؟ کجای نماز رحمه؟ اگر رحم به ما کرده است خدا که عبادتش کنیم خب صوم هم رحمه، صومم رحم است عرض می‌شود که صیامم رحم است، جهادم رحم است، امر و نهی و حج و زکات و خمس و همش رحمه. خدا به ما رحم کرده و به ما دستور داده، اگر به ما دستور نمیداد به ما رحم نکرده بود ما رو تو سیاه چاله های عرض می‌شود که جهالت افتاده بودیم. اینم از کجا آمده حالا هر چه.

الأرکانَ المَخصوصَه، الارکانَ المَخصوصَه، این لغت معنی لغوی که نیستش که، خب این معنیست که قرآن شریف لفظ صلاه رو در صَلّوا در تفعیل، نه فقط در ارکان مخصوصه، مگه صلاه ما ارکان مخصوصه است فقط؟ الصلاه عِندَنا نَحِنْ فی المَعنیَ الخَاص، لاَ تَعنیَ أرکَانَ المَخصوصِه فقد، لا، صَلاهَ الأموات لیَسَ صلاهٍ،….. الصَلاهُ فی بیتٍ صلاهُ…….

اصلاً نفس نداره، طواف به بیت که صلاه است که هیچی ندارد، اصلاً عمل است اونیکه واجب است این است که دور بیت شما هفت دور از کجا به کجا عرض می‌شود که بگردید. بنابراین ارکان مخصوصه از کجا آمد؟ بله قسمتی از صلوات ما ارکان مخصوصه است. صلوات یومیه است، جمعه است، هجدین است، صلوات آیات است، اما صلوات اموات ارکان مخصوصه نیست و طواف به بیت واقعا صلات است، امام نخواسته مبالغه بگه، قَالَ الصادق (ع) الصَلاهُ، الطَوافُ فی بیتِه صَلاهٌ،

صلاهٌ نداریم که طاهر باشید شما فقط،

(صحبت حضار)

 -خب ، زکاتم ارکان دارد، زکات هم ارکان دارد، خمس هم ارکان دارد، حج ارکان دارد

(صحبت حضار)

-کدوم ارکان مخصوصه؟ نماز میت ارکان مخصوصش چیه؟

(صحبت حضار)

– زکات هم پول دادن است، خمس هم پول دادن است، حج هم حج رفتن است، جهاد هم جهاد کردن است، همش ارکان مخصوصه.

(صحبت حضار)

 ماچه عرض کنیم، ما چه عرض کنیم، من دیگه عقلم نمیرسه بیشتر از این.

(صحبت حضار)

-خودش صلاته، خودش صلاته، ببینید، الطَوافُ فی البیتِ صَلاهٌ مِنَ الصِلا وَ الصَلاه الصَّلی کَما بَیَّننا، صَلّی یَعنی إستَوقَدَ نورا، نَحنُ عَلینا نَستوقِدْ نوراً وَ کُلُّ  مَناسِکِ الحَج استیقادِ نور، استیقاد نور سلبیاً ضربُ الشیطان، ضربات به شیطان که میزنیم استقاد نار است، نوری که نار دارد می‌سوزاند شیطنت‌های شیطان رو و نار است که ما رو به خداوند نزدیک می‌کند. این طواف فی البیت که هفته، این هفت شیطون را که رمیِ با مضروباتشکه هفت تا میشه، تمام شیطنت‌ها را در بعد معنوی و اشاره سری از بین می‌برد. پس هر ظلمتی رفت کنار، یک نور میاد، ظلمت شیطون رفت، نور، ظلمت گاو رفت، نور، ظلمت پلنگ رفت، نور، ظلمت گاو شیطون رفت، نور، گاو شیطون پلنگ رفت، نور، پلنگ شیطون رفت، نور، همش نور میشه، هفت ظلمت و هفت حجاب از بین میره، پس استیقاد نوره. من از خودم که عرض نمی‌کنم، عرض کردم ما از لفظ سلح و سلاح در قرآن شریف،{سَیَصلونَ سَعیرا} اینجا استفاده می‌کنیم، ضَرَبَ و ضَرَّبَ، ضَرَّب از ضرب هست، ضربَ که از فَعلَ که نیستش که، صَلّی هم از صَلِیَ، صَلِیَ هم عرض می‌شود که صِلا هست به معنی وقود. صَلِیَ سلاحً این عرض می‌شود که استیقاده، منتها استیقاد أحیاناً قوی است، گاه استیقاد ضعیفه. گاه استیقاد قویّه، استیقادُ النّور بِالأرکَانَ المَخصوصَهِ الصَلاهیَ الاسلامیَّه هِیَ أقوا نوراً وَ أقوا إنارَهً بِأنَّ الصَلاه عَمودَ الدین وَ عِمادُ الیقین. این هم مرحله

(صحبت حضار)

-همیشه؟

-همیشه.

-نخیر،

ببینید، صَلِیَ مُتعدد بِنَفسِه، صَلّی لاَ تُعدّی، ببینید، صَلِیَ خودش متعدی به نفسه، باب فَعَّلَ که می‌برند باید تعبیه کنه، تعبیه نمی‌کنه، پس چیکار می‌کند، تقویت می‌کند……………/……. هُنا صَلِیَ اسْتُوقَدْ، صَلّی استوقَدَ وَقودَ الأقوی، لِنورِ الأقوی، لِنورِ الأوصی، پس صلاه با اون معنایی که در خود اسلامیات ما دارد، این ما پیکر صلاه را که وقود است، گیران است، پیکر صلاه را که گیرانه نور است، این پیکر صلاه را، اون معانی که مأموریت داریم از نظر معانی الفاظ، معانی اشارات، معانی داخلی، معانی ظاهری، معانی رکوعات و سجودات و سجدیّات، اونوقت میشه استیقادُ نورٍ، یعنی این ظلمت‌ها از بین میره، هرقدر صلاه شما صلاه تر باشد، هر قدر قوی تر باشه، ظلمت ها رو بیشتر از بین میبره و نور بیشتر ایجاد میکنه.

مَرحَلهَ ثانیَ، الصَلاه صَلّی یُصَلّی صَلاهً وَهو مَراحِل عِدَّه، أحیاناً رَبُّنَا یُصَلّی عَلَینَا هُوَ الذّی یُصَلّی عَلیکُم وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخرِجَکُم مِنَ الظُلمات إلَی النور وَ کانَ بِالمُؤمِنینَ رَئوفا،

هُوَ الذّی یُصَلّی عَلیکُم، یک صَلّی عَلیکُم داریم، صَلّی لَکُم داریم، یک صَلاّهُ داریم، فرق میکنه دیگه، صَلاّهُ همین استوقَدَهُ نوراً، نماز، صَلاهُ.

(صحبت حضار)

-میگیم‌ حالا، عرض می کنیم، عرض می‌کنیم.

پس بنابراین یک صلاتی‌ست که از ماست، ما صلاّهُ هستیم منتها صلاّهُ لَه، صلینا الظهرَ لله، صَلینا العصرَ لله، صَلینا له، یک مفهوم دارد که این فعل متعدی به نفس است که او هم در لازمش هم در …….صَلاّهُ الصَلاه، صَلاّه یعنی استوقَدهُ لمَ قَد یُصَلّی….. وَ قَد یُصلی للرحمن،….. صَلاّهُ استوقَدَ نوراً فیهِ نار، فیها نار، نارٌ یُضیزی الظلمات بینَنا و بینَ ربِنا وَ نورُ یُشرِق عَلینا إشراقاً مَعرفیً …….. الی رَبِنَا أکثَر، این صلاه ما. خب این یک جور صلاه.

 جور دیگر، صلاه ما این است که {إنَّ اللهَ وَ مَلائکتُهُ یُصَّلونَ عَلَی النَبیّ} الله یُصلی، ملائکه یُصلی، الله یصلی با نحن نُصلی با وَالملائکه یصلون فرق داره.  نحن نُصلی معلوم، ما عرض می‌شود که استیقاد نور می‌کنیم برای خودهامون، برای جمعیت مون که زن و بچست، این معلوم، استیقاد نور.

 اما، إن الله یُصلی یعنی یوقذُ النور، یعنی ینزل النور، الله یوقذُ النّور، یَفتَحِ الطریق، یُنیر…. السالِکین علیک،……

این توفیق الهیست برای اینکه چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی، که یک سر مهربانی بی پدر بی، من میگم، ما باید که استیقاد نور بکنیم تا خداوند این وقود را نورانی تر ،کند{وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ} ما باید که به عهد ربانی عمل کنیم و این ایقاد، استیقاد نور کنیم، این استیقاد نور که می‌کنیم، اینجا توفیقات ربانی هست و توفیقات ربانی این است که یُصلی عَلینا هُوَ الذی یُصَلّی عَلَیکُم، یُصَلی عَلیکُم یعنی…. یوقِد لَکُم نوراً إستوقَدتُموه.

 این هیزمی که به اندازه یک هیزم آتیش داره، اون کمک کرد به اندازه دو هیزم آتش بده، کمک میده. شما یک قدم بیا، من ده قدم میام. کسی که{مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى}{مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى ِإلَّا مِثْلَهَا}{وَمَنْ یَعمَلْ حَسَنَهً فَلَهُ عَشرُ أمثَالِها} این حدّاقلشه. شما یک شمع روشن کن، من یک نور افکن بهت اضافه می‌کنم، اما شما که شمع روشن نکردی نور افکن که اینجا ظلمت افکن باید تهیه بشه. {إن الله وَ مَلائِکتِهِ یُصَلّون} الله یُصَلّی، یعنی یوقِذُ نوراً لِمن یَستَوقِدُه، لِمَن یستوقِدُهَا، إنَّ الله یُصَلی، این….. وَ ملائِکَتُهُ یعنی یَستَنزِلونَ وَقودُ النّور، اللهمُ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، یعنی چه؟ یعنی، أنا أستَنزِلْ وَقودَ نورٍ دائِم عَلی رَسول الهُدی (ص).

امام زین العابدین که دعا میکردند در صحیفه هست، اللهم صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِه وَافعَلْ بی کَذا، که ما اینجا شفیع می‌گیریم استرحام و استیقاد نور زیاد رو، نمی‌شود گفت که پیغمبر آنقدر نورانیست که بیشتر لازم نداره، نخیر هر چی بره، الی غیر نهایت نور لازم داره، در بالاترین ابعاد عصمته، اما نور معرفت و نور عبودیت{وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}این آخر ندارد، چون جنت هم آخر عرض می‌شود که ندارد.

پس الله یُصلّی یعنی یوقد نوراَ استُوقَدنا، گیرانه نور را که ما ازش نور خواستیم خداوند کمک میکند این نور زیادتر بشه، و إلاّ اینجور نیستش که به هر کس خدا رحمت بفرسته.

 والملائِکهِ یُصَلّون یعنی یَستوقِدونَ الرَّبَ سُبحانَهُ وَ تَعالی لِمَزیدٍ فی ضیاءِ الوَقود، واسطه‌اند، هُوَ الّذی یُصَلّی عَلیکُم، این معلوم است، إنَّ الله وَ مَلائِکتِهِ یُصَلّونَ عَلَی النَبِیّ، الله یُصَلّی مَعنا، یُصَلّی عَلَی النَبّی، یعنی یُنَزِلُ وَقودَالنور وَ یُنَزِّلُ بزیادَهَ النور عَلی النَبیّ، النَبیّ یَستَحِقُ النور وَلکِنَّ رَبَّهُ سُبحَانَهُ وَ تَعالی یَزیدُ فیما یَستَحِقُّ النبیّ بِمَا…. أنتُم وَ بِمَا وَ….. هُوَ ملائِکَتُهُ،

ملائکه رحمت ندارد، ملائکه نور ندارد، نور خودشونه من نور خودمو به کسی بدم که نمیشه که، بله این منافقین هستند که طلب نور میکنند.{يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ}{يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ} وَ وَ إلی آخر.

نور هر کس مال خودشه. حالا این نوری که ما می‌گیریم به وسیله استنار از حق سبحانه و تعالی، این یک توفیقی است که خداوند بر مزید استیقاد ما عنایت می‌فرماید.

 بنابراین سه بعد دارد صلاه، صَلّی عَلیهِ، صَلاّهُ، صَلّی عَلیهِ، صَلّی عَلیهِ در غیر نمازه، من که نماز ظهر میخونم میگم صلّی علیه؟ نه، صلّی عَلَی المَیِّت هم همینطوره، صلَّ الصَلاهَ عَلی المَیّت، اما اگر میت در کار نباشد صلَّ الظُهَرَ الکی، ……

 پس صلّی ما صلّی عَلیَه میشه، صلّی علَیه یعنی تَقَلَّبَ النُزولِ الزیادَهَ مِنَ النور، مِنَ الوَقود، مِنَ الرَّب وَ هُوَ أصلُ الرَّحمه، أصلُ نور، پس صَلاّهُ، صَلّی عَلیهِ،

اونوقت این صلاّهُ لَهِ، لله، صَلّی عَلیهِ بازم لَهِ لله، درست؟ و اما.

این دیگه استعداد میخواد، ما فردا باید که، امشب هممون نماز شب بخونیم انشالله. هرکدومون خواب رفت در این نیت بشیم که، بتوانیم واقعا در این اقیانوس نوری که قرآن شریف از برای اوصاف صلاه مقرر کرده و بیان فرموده است که در این چند دقیقه مقداری شو من عرض می‌کنم. وقت تموم شد؟ خیلی خب، هر وقت تموم شد صدا می‌کنیم.

عرض می‌شود که من آیاتی رو حالا باشه، آیات برا فردا باشه چون امروز مثل اینکه دیشب ما نماز شب نخوندیم، امشب انشالله خدا توفیق بده هممون بخونیم و اگرم ما مردیم شما به عرض می‌شود که شما استغفار بفرمایید.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد