بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
(اَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) [بقره: آیه ۲۳۸].
مناسبتهاییست که خداوند پیش میآورد، حتی بین بحثین که فارسی و عربیست و حتی بین یومین که امروز یوم از ایام درسیست و یوم میلاد حضرت مسیح (ص) است.
چند دقیقه ای به مناسبت بحث، راجع به ایشون بحث میکنیم، چون حضرت مسیح فقط پیمبر مسیحیان نیست، بلکه پیامبر ما نیز هست و ما به تمام پیامبران الهی ایمان داریم و معنای ایمان داشتن به پیامبران الهی این نیست که تابع شریعت اونها باشیم صددرصد، بلکه ایمان داریم که اینها مُرسَل مِنْ عند الله هستند، صاحب وحیاند و صاحب عصمتاند و در حدودی که شریعتشون اقتضا داشته است، البته قائم بوده.
بحث ما راجع به صلاة بود. ما از مناسبت لغتِ صلاة راجع به ایشون چند دقیقه ای عرایضی عرض میکنیم، مفصلش مربوط است به بشارات عهدین که اگر خداوند توفیق داد، روز سیزدهم رجب که منزل خودتون تشریف می آورید به مناسبت جشن، مقداری ما بشارات عهدین خریدیم و یکی یک دونه خدمت برادران میدیم.
عرض میشود که در لفظ صلاة اشتباهاتی شده از نظر لغوی، در اشخاص هم اشتباهات میشه و احیاناً تحریف در بُعد تقصیر است و احیاناً در بُعد قصوره.
یا انسان نمی داند و نمی داند که نمی داند، لغتی را بد معنا میکنه، شخصی را بد میفهمه، این قصوره و البته قصورم ما کم داریم. گاهی اوقات نمی داند و می داند که نمی داند، در عین حال تحریف میکند روی نادانی که خود می داند، یا لغت را و یا شخص را تحریف می کند.
مثلاً در میان لغاتی که تحریف شده است، اصل لغت صلاته. من این چند معنا که در لسانُ العرب ابن منظور افریقیست، براتون عرض میکنم، ملاحظه کنید، چقدر قاطی شده جریان.
(الصَّلاةُ حَسَبَ الُلغة فی کِتابْ ابنِ مَنظورِ الإفریقی الدُّعَاء، التَعظیم، الإستغفار، الصَلوین، بِمَعنا مَوضوعِ الفَخِذین لُزوم مَا فَرضَ الله، الرَّحمَه، الإسترحام، الأرکَان، المَخصوصهَ، صَلاةُ الیَهود).
این ده تا را آقایون ذکر کردند، حالا ما صحبت داریم راجب این ده تا، اما اونی که ذکر نفرمودن ما عرض میکنیم. معنای دهم، معنایی ست که ما از قرآن استفاده می کنیم.
آقایون لغوییّن یا اینکه اصطلاح مال شدند و بر معنای اصطلاحات موجود در میان محصلین علوم اسلام، یک معنای شرعی از برای صلاة خواستند بکنند و به حساب اینکه معنای لغویست.
یا نخیر معنای شرعی نیست الصلوین، مابین الفخذین معلومه چیه، ما بین دو ران، معلومه چیه، آن وقت صلاة را از اون بگیره آدم؟ نفهمیدیم.
صلاتی که فوق کلِّ فوق است از تحت بعد از کل تحت بگیریم ما؟ به چه ارتباطی؟ جَرِّ الجَمَرهِ بِه شَعرهِ (04:12) یک شتر خیلی گنده ای رو با یک موی پر شده انسان بکشه مثلاً.
حالا، اینجور نیست که ما حق نداشته باشیم به لغوی ها ایراد کنیم، لغوی چیه اصلاً مگه؟ ما که از لغوی، لغوی تریم. لغوی چیکار میکنه اصلاً؟
لغوی که میخواد معنای لغت قرآن را بگه، اگر بر محور قرآن این لغت را معنا نکند، افریقی باشد، عرب باشد، مکی باشد، تهرانی باشد، هر چه باشد، میگیم معذرت میخوایم.
پس لغت را که بهترین کتاب کلّ معارف است از نظر لفظی و معنوی، قرآن است. ما حداقل لغت قرآن را از استعمالات خود قرآن باید استفاده کنیم.
چون ما لغوی قرآنی میشیم، نه اینکه به المُنجِد حالا مراجعه کنید، نه به کتاب لغت چند صد سال قبل مراجعه کنید، اونم گشتند پیدا کردند و گشتنشون دو بُعد داره یا سه بُعد داره.
یک گشتن که گشتن صحیحی ست مثل مفردات راغب اصفهانی رضوان الله علیه، سنی هم بوده خب باشه، ایشون در هزار سال پیش لغات قرآن را بر محور تفحص از موارد استعمال خود قرآن استفاده کرده.
البته استاد بزرگوارمون مرحوم علامه طباطبایی میفرمود نزدیک به اعجازه، ما فرمایش ایشون رو قبول داریم مقداریش رو، مقداریشم نه چون بعضی جاها رو هم اشتباه کرده،
خب اون تحقیق کرده در قرآن و معنی لغوی را اینطور بدست آورده، خیلی هم کار کرده، خدا رحمتش کنه ولی ما هم خب، جوری نیست که در بسته باشه که، درِ فقه، درِ فلسفه، درِ لغت، درِ عرفان، درِ اصول، درِ معارف، درِ عقاید که بسته نیست که.
ما که سنّی نیستیم بعضیامون بگیم که این در بسته است، هر چی ابو حنیفه گفته همون، حالا دو، دو تا شونزده تاست، اینکه نیستش که.
این لغوی ها چه کردند؟ نمیخوایم لغوی ها رو خراب کنیم، میخوایم خودمون آباد بشیم، که ما اگر مجتهدم باشیم، مرجعم باشیم، صاحب فتوا باشیم، لغت چه گفته؟ خب لغت، لغوی کیه؟ این کسی که لغوی شده چیکار کرده؟ این از چند محور، ولو عرب بوده پیدا کرده معنی لغت.
یا محور استعمالات متشرعه است یا محور استعمالات شرعیه روائیه است یا محور عرف است، عرف لغوییّن است یا محور قرآن است که کم پیدا میشه.
اگر ما روی محور قرآنی، لغت صلاة را معنا کردیم که از صِلاء میاد که لازمه، و صَلاة که صَلّی یُصلّی صَلاة که متُؤدیّهِ با حفظ جریانات تطابعی و تکاملی صرفی و صیغه ای و توجه به معنای ریشه لغوی که صِلاء است به معنای وقوده، وقود عادی را صِلاء میگویند، وقود بالا قویتر است که و گیرانه نور است و ظلمت ها را میشکافد و ما را به خداوند نزدیکتر می کند، صلاة است، اینی که ما از قرآن استفاده کردیم، کدوم لغوی حق داره با ما صحبت بکنه؟
اما لغویها میان معانی می کنند، معانی رو بعد میگم من. در لغت صلاة تحریف شده، بله، یک مطلب هست که خب ما می دونیم نماز یعنی چی؟
اما لغت صلاة که در قرآن شریف است از نظر لغوی معناش چیه؟ این را بعد عرض میکنم، در لغات احیاناً تحریف میشه، در اشخاص هم تحریف میشه.
در خود امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) میدانید که روایت داریم (یُهلَکُ فیهِ اِسمَان مُحِبٌ غَال و مُبغضٌ قَال)، بعضیا از خدا بالاترش بردند، بعضیا کف کفششون اسم علی رو می کنند و نعل می کردند، در چهل سال حکومت بنی امیه.
این در طول تاریخ نسبت به عقاید، نسبت به افکار، نسبت به لغات، نسبت به شخصیتها، نسبت به فلسفات، عرفانیات، فقهیات، اصولیات، اعتقادیات، منطقیات، احیاناً افراط است و احیاناً تفریط است، چه افراط و تفریط بر مبنای قصور مطلق باشد که کمه، چون قاصر مطلق که نمیاد لغوی بشه که، نمیاد منطقی بشه، نمیاد فیلسوف بشه، نمیاد عارف بشه، فقیه بشه، چی بشه، یا اکثراً بر مبنای تقصیری ست که فراموش شده تقصیرش، نمیخوام نمونه عرض کنم، چون امسال وضعمون، وضع دیگری ست در تعبیر.
خب ملاحظه کنید، اشخاص هم تحریف میشن، (عیسَی بنِ مَریَم (ص) مُحَرَّفٌ بَینَ جمَاهیر العِدَّه إلَی مَکانَةِ الرُّبویَّه حَتّی أنَّهُ رَبَّ وَ الرَّب).
علی رم این طور گفتند بعضیا. به بعضی از عرض میشود که علی اللهیها میگفتیم که خب شما الله را قبول دارید، میگفت بله، خب علی چطور الله؟ میگفت علی چون متواضع بود، الله رو خدا کرد جای خودش، خدا جانشین علیست.
اونوقت بعضیام هم در طولِ، من گفتم چهل سال، هفتاد سال، هفتاد سال از حکومت بنی امیه به تحریک معاویهِ بنِ أبی سفیان، علی را بعد از نماز لعن میکردند، این سنت درست کرده بودند، سنت. سنت لعن کردن علی بعد از نماز که خود علی نمازه.
اون وقت اسم علی رو کف کفش میکندند، بعضیا بردن بالا از الوهیّت باباتر بردند، بعضیا بردند پایین، عرض میشود که از بدترین و رذلترین بندگان خدا هم پایین تر بردند که هیچ بنده ای ما از بندگان رذل و کافر و فاسق و منحرف خدا نگفته بعد از نماز لعن بشه، لعنش کنند و کف کفشم اسمش رو بنویسند.
(عیسی بنُ مریم (ص) کذَلِکْ، قِصَّه مِنَ المَسیحیّن، رَبَّبوهُ جَعلوهُ ابنَ لِله أو أنَّ الله تَعالی حَلَّ فیه وَ ما فی إلَی) باز خالی شد، در قرآن داریم این جریان، در سوره مائده ملاحظه بفرمایید در الفُرقان، اشاره میکنیم.
اقوال و آراء مسیحییّن رو راجع به مسیح ذکر کرده، از جمله، البته به این معنا، خدای اصل و خدای واسطه روحُ القُدُس و خدای فرزند عیسی، حالا یا فرزندی واقعاً که خداوند عرض میشود که کسی را به عنوان فرزندی گرفت.
قرآن میگوید (هُوَ الْغَنِيُّ) [فاطر: آیه ۱۵] کسی که خودش غنیه، همه چیز از اوست، دیگه بچه بگیره یعنی چه. خب بعضیا پسر خداست، این مثلث.
بعضیا میگن نخیر، (لاَ تَقولوا ثَالِثُ ثَلاثَه)، این ثالثُ ثلاثه حساب داره، چی میگفتند؟ میگفتند خدای اصل، خدای پسر، خدای روحُ القدس.
اما اصل کار خدای پسر است، چرا؟ گفتند، (حَلَّ فی المَسیح (ع) ربُنَّا لِأنَّهُ حَلَّ فی رَحِم مَریمِ البَتولَه حَلَّ لِکَی یُسْمَع مَسیح، فَقَدْ حَلَّ روحُ الله تَعالی فی رَحِم مَریم فی جَسِدِ المَسیح، فَلاَ إلَهَ أصلَح).
اینطور میشه. پس سنویه میشه، یعنی اول سه تا بود، یکیش در رفت، خدا از لاهوت الوهیّت تنزل کرد، رفت به شکم مریم اونجا زاییده شد به صورت جسم مسیح، بعضیا این طوری میگین.
مسیح محرّف است، مسیح در کل ابعاد محرّفه. مسیح نبی حتی در ولادت محرفه، ولادت مسیح، ولادت مسیح هزار و نهصد و چند سال نیست، بیشتره، اینا عوضی گرفتن، این از نظر ولادت.
از نظر اینکه مسیح کیه، اینا میگن ابنُ الله است، یا الله است، ولیکن مسلمونها بر محور قرآن می گویند عبدالله و رسول الله است. (قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ) [مریم: آیه ۳۰] این تا آخرش.
خب، و همچنین اینها عبادت میکنند مسیح را به حساب اینکه، اونایی که ابن اللهش میدونن و الله نمیدونن، اونایی که الله میدونن که هیچی، اونایی که ابن الله میدونن، الله نمیدونن، عبادت میکنند مسیح را که این عبادت از مسیح عبور کند، به الله برسه.
خب این حرف مشرکینه دیگه. مشرکین میگفتن (مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى) [زمر: آیه ۳] مگه قطبی ها همینطور نمیگن؟ کسانی که درویشیشون اونقدر بالا رفته که در نماز (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] یعنی قطب، از قطب میگذره میرسه به الله. ما عرضه نداریم که الله رو عبادت کنیم.
مسیح بن مریم رو اینها بر حسب آیاتی از انجیل که اونها خیال کردند، شراب خورده و مست کرده و شراب خورانده و مست کرده عده ای رو، ولی قرآن شریف میگوید که پستترین مؤمنین هم حق ندارد شراب بخورد.
شراب خوردنی که عقل را گم میکند، عقل انسان دچار خلل میشود، پس فرودگاه شرع که عقل است از بین میرود، چطور فرود آورنده و وسیله شرع که مسیح است، عرض میشود چهارمین پیغمبر اولوالعزم است، فرودگاه عقل خود را از بین ببرد با خوردن شراب و فرودگاه عقول حوارییّن رو نیز از بین ببرد چنانکه (12:48) لغات، پس این چه شد؟ و همچنین و همچنین.
ما به مسیحِ بن مریم (ص) اونطوری که قرآن معرفی میکند، احترام میکنیم. و اونیکه اونها گفتند اصلاً فاصله ها دارد با مسیح قرآن.
مسیح قرآن عبدالله است، رسول الله است، داعی الی الله است، شفیع به این معنا نیستش که چون من عرض میشود که مسبوب شدم، آخه اینا اینطور میگن.
(یقولون فی برنامةِ ثَالوث فی کتاباتِ ثَالوثیَّه، یَقولونْ إنَّ المَسیح لُعِنَ بِمَا صُلِبَ وَ صُلِبَ بِصَلبِهِ لُعِنَ وَ بَعدَ لَعنِهِ دَحَلَ فی جَحیمِ النَّار لِکَی یَتَحمَّل لَعنه الناموس فَلا یُلتُ أن أمَّتُه).
این حرفه؟ این حرفه؟ میگیم چرا مسیح ملعون شد؟ چون در تورات نوشته شده است آنکه بر دار آویخته شود ملعون است، اونم معنا داره.
اونکه بر دار آویخته شود ملعون است و اینها، پولس آمده و گفته است که بله، اونی که بر دار آویخته شود ملعون است، مسیح هم بر دار آویخته شد، ملعون شد.
چرا؟ برای اینکه امت مسیح هر غلطی کنند، هر گناهی کنند، فقط امت مسیح باشند، قائل به ثالوث باشند، قائل به چی باشند، تمام گناهانشون به عهده مسیح اومد (وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى) [فاطر: آیه ۱۸].
تمام گناهان که به عهده مسیح آمد، مسیح که پر از گناه همه امت شد باید که جان بده، و لذا به صلیب رفت، همه لعنتها را گرفت. در اصول دیانت مسیح نوشته اینها، من بیخود نمیگم.
کتابهایی که راجب مسحیت و یهودیت و اسلام هست خب، زیاده ولی ما هم مقداری از عمرمون رو مصرف در این کردیم از جمله بشارت العهدین.
حالا، این (تَحَمَّلَ لَعنَة الناموس)، اول لعنت ناموس، که ناموس عبارت است از شریعت. شریعت ناموس، یعنی ناموس انسان را در بُعد ایمان حفظ میکند، در سلبیّات، محرمات، در ایجابیات، واجبات.
پولس میگوید که مسیح ما را از لعنت شریعت فدیه گشته است که به جای ما مورد لعنت شد، زیرا در کتاب نوشته شده است آنکه بر دار آویخته شود ملعون خداست و میگوید مسیح تمام لعنت هایی که بعد از (قطع صدا)
سلباً و ایجاباً، این جزاش مال مسیح نیست، مال اینها نیست، مال مسیحه، مسیح اونقدر آدم خوبی بود که تمام لعنت های لعنتی ها را بر عهده گرفت و خدا هم، او رو مانع نشد که به دار بیاویزند که در اینجا همه لعنت ها رو به خودش بگیره، چون هر کس به دار آویخته شود ملعون خداست.
بعد میگن که روز پنج شنبه، (یوم الخمیس صُلِبَ المَسیح یَقولون أوْ یَتَقَوَّلون، یومَ الخَمیس، وَ ذاقَ عَذاب النَّار نظیراً أن أمَّتِهِ أشرار).
من در لبنان که بودم به مسیحیها میگفتم که، با اون پاپهایی که صحبت میکردیم، با اون کلفتاشون، میگفتم بابا شما روز یکشنبه را عید نگیرید، روز یکشنبه رو عزا بگیرید.
(یومُ الأحَد یومَ عَذاب، نی یومُ العید، لِمَاذا؟ لأنَّ حَسَب مَا یقولون فی اصولِ دیانَتِ المَسیحیَّ، المَسیح صُلِبَ یومَ الخَمیس وَ دَخَلَ فی بُیوت الاموات قُبِر ثُمَّ یومَ الأحد دَخلَ فی الجَحیم لِیَضوقَ حَرَّ النارّ بدیراً لِأمَّتِه).
فإذاً، روز یکشنبه روز جهنم رفتن مسیح شماست، خب جهنمیهای احمق، شما جهنم رفتن مسیح رو جشن میگیرید یکشنبه؟ اونوقت در میدان برجِ بزرگ بیروت نوشته بودند که روز جمعه، روز کار جنسیه، میخواستند مسلمانان رو مسخره کنند، روز جمعه روز کار جنسیه.
ما در جواب گفتیم بنویسند و پخش کنند که روز جمعه، روز عبادت است و روز یکشنبه روز رقصیدن برای جهنم رفتن مسیحه. (وَ بَینَ مَسیحنا نَحِن، حَسَبَ القُرآنِ الکَریم وَ حَسَبَ الاسلامیَّهِ الثَابِتَ وَ بینَ المَسیحِ المَسیحییّن، بون، بینَ الجَنَّهِ وَ النَّار).
تموم شد، این مقدار، ولی به حضرت مسیح واقعی ما احترام قائلیم، خیلیم احترام، قائلیم چهارمین پیغمبر اولوالعزمه. مثلاً از جمله تحریفاتی که کردن، در سه انجیل که از مسیح بن مریم نقل میکند إنّی ذاهبُ (17:17) وَ البَریکلیتوس جاعیٌ هُم یَقولون (17:18) وَ البَریکلیتوس جاعیُ حبلو الی بَرکلیتوس) بریکلیتوس با برکلیتوس فرق داره (بریکلیتوس یعنی أحمد، برکلیتوس یعنی مصلی).
(بَعدَ مَا أرسِلَ هُدی مُحمدٍ (ص) حَرَّفَ أن أنجیل، الأناجیل الّتی کَان فی.هیل. بِشارا، إنّی ذَاهِبٌ وَ البرکلیتوس جاعیٌّه هُوَ أکبَر مِنّی هُوَ کَذا، هُو کَذا، هُوَ کذا، هُوَ کذا، هُوَ کذا بریکلیتوس الیونانیَ بِمَعنا أحمَد وَ مُحَمَّد إلَی برکلیتوس بمعنی المُصّلی.
این یک تحریف، این رو تحریف کردند، بعد بهشون مگیم بابا مُصلی، ولی این کسی که مسیح دارد بشارت میدهد کیه؟ (أنْتُم تَقولونْ مَسیح خَاتمُ النَّبیین لاَ یَهدی نَبیٌ بَعدَه (18:09)
(إنّی ذَاهِبٌ وَالبریکلیتوس أو وَ البرکلیتوس الفرقریب جاعیّه وَ هُوَ الّذی یقول لَکُم کُلُّ شَیء فی إنجیل مَتی هُوَ الذّی یَقولْ (18:23) وَ هُوَ أکبَر مِنّی لَمَّا نَسئَلهُمْ مِن أکبَر مِنَ المَسیح نَبِیٌ أنتم تَقولون خَاتمُ النَّبیّین، یَقولونَ لاَ هُوَ هُوَ المَسیح).
پس این از خودش داره حرف میزنه، (هُوَ هُوَ المسیح إنّی ذَاهِبٌ وَ البَریکلیتوس جاعیٌ وَ أنا أکبَر مِنّی، أناَ أکبَر مِنّی، أنا (18:49) و یجی من هوَ أنَا، حالا، این حرفا جای خودش.
حالا، برگردیم به تحریف لغت. ما به این، حالا در بشارت ملاحظه خواهید فرمود که من یادم هست که در سی و شش سال پیش بعد از اینکه فارغ التحصیل از درس آقای بروجردی شدیم رفتیم تهران و ملحق به سیاست انقلابی مرحوم آیت الله کاشانی شدیم که وقتمونم تلف نکردیم البته انشالله، عرض میشود که اونوقت من بشارت عهدین رو نوشتم، مطالبی دارد که بعد خواهید مشاهده کرد.
حالا این معانی که برا صلاة، الدُعاء، این دعایی که از برای صلاة میگن در قرآن شریف چقدر دعا ذکر شده؟ خیلی زیاد. لفظ دعا به سیق مختلفه در قرآن شریف بسیار زیاد ذکر شده.
(وَلکنْ لاَ نَجِدْ وَلامَرَّهً وَاحِدَه یُعنی مِنَ الدُعاء الرَّحمَه أو بَینَ الفَخذین أوِ الإستِغفَارْ أو کَذا أو کَذا أو کَذا حَتیّ تَکونْ صَله بَینَ دُعاء وَ بینَ صَلَوات).
این معروف است که میگن صلاة در اصل به معنی دعا است. بعد در شرع به معنی دعایِ مخصوصه. آقایون در نماز دعا چقدر ما داریم؟
مثلاً این هفده رکعت نماز که ما میخونیم هفده تا (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] در هر یک نمازی یک دونه (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶]. (اهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمْ دعاءُ فی کُلِّ الصَلاة وَ هِیَ فی أعلا غِمَمِ الأدعیَّه).
اگر توی شهر قم که یک میلیون و سیصد هزار جمعیت داره، فرض کنید ده نفرشون چنین باشن، میشه گفت، اهل قم چنین اند؟ آقا ده نفر، آخه ده نفر در برابر دویست، سیصد هزار چیزی نیست.
در نماز که تکبیر دارد، حمد دارد، سوره دارد، رکوع دارد، سجود دارد، تشهد دارد، سلام دارد، چه دارد، چه دارد، چه دارد، یک کلمه دعا دارد، (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] (جرِّ جمَرَ بشعر أنْ تَقولُ الصلاة فی أصلُ مَعنوی لغویً بِمَعنی الدّعاء ثُمَّ ثقلَ إلیَ الارکَانِ المَخصوصَه، یَا الارکَان مَخصوصَه إلا کلمه واحده کجرّ جمر بشعر) (20:59) خب این دعا.
(صحبت حضار)
میرسیم حالا، به صلوات هم میرسیم. حالا صلوات ختم کنید (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلیَ مُحَمّدْ وَآلِ مُحَمَّد)
(نحن نَتَنَزَّلْ فی کُلِّ المَعانیِ الشَرعیَّه لِلمُتِشَرِعْ وَ کُلِّ المَعانیِ اللُغَویَّ لِلُغَوییّن أحیاناً بَعضُ اللُغَوییّن لَغویّیونْ وَ أحیاناً بَعضُ المُتِشَرِّعْ کَذلِک مُحَرِّمونْ لُغَوییّون قٌصوراً أو تَقصیراً).
ما دونه دونه این لغات رو ملاحظه میکنیم. ببینید، ده، نه تا اینها، اولاً دعا در قرآن عرض کردم ۲۱۴ مرتبه به سیق مختلفه در قرآن ذکر شده و دعا به معنی خواستنه، دَعیَ ربَّ خواست، خواست رب را.
نماز چیه؟ خواستنه؟ نماز صحبت کردن است، نماز اظهار عبودیت است، اظهار بندگی و کوچکی و چه هست و چه هست. حالا این ۱۰ معنا.
معنای اول دعا، که معمول است بین ما فقها رضوان الله عَلینا أجمعین که صلاة به معنای دعا بوده در لغت. نخیر، یکی از ۹ معنایی که لغویین چه لغویین آزاد و چه لغویین که به معنای متشرعین معنا کردند، یکیش دعاست.
(التَعظیم الصَلاة أصلُهُ التَعظیم صَلیَ یصلی یعنی تعظیم، صلیَ یصلی یعنی أوقَدَه، أوقَدَ ناراً أوقده نوراً).
به لغت قرآن مراجعه کنید، أوقد، تعظیم چیه؟ بله در صلاة تعظیمه، مگه در کل عبادات تعظیم نیست؟ الحجُ تعظیم، الصوم تعظیم، الزکات تعظیم، لِرب العالمین، الخمس تعظیم، پس چرا نماز را فقط میگن صلاة؟ خب همش صلاة، همش صلواته. این هم دوتا.
سوم الاستغفار، تو نماز چند تا استغفار دارید شما آقایون؟ لفظ استغفار واجب ما در نماز نداریم اصلاً.
(صحبت حضار) صلوات خدا بر پیغمبر
میرسیم به اون، اونو عرض میکنیم.
این صلوات دارای سه بُعد است که بعد خواهیم عرض کرد. همشم ایقاد و استیقاد نوره، اونو عرض میکنیم.
حالا اون ۹ معنایی که آقایون فرمودن، الإستغفار. صلاة در اصل به معنای استغفار بوده، خب استغفار چه ارتباطی دارد با صلاة؟ نه رکوعش، نه سجودش نه.
استغفار بعضی وقتها انسان به عنوان استحباب میگد (أستغفار الله رَبّی و أتوب إلَیه)، آخه باید یک چیزی بگید که جور باشد که، آخه سوزن که چنار نمیشه، آخه این ربطی به هم ندارد که. این استغفار، اینم کی کرده؟
ببینید این ۹ معنایی که من عرض میکنم، ۸ معناش عرض میشود که لغوی نیست. ۸ معناش به عنوان فکر شرعی آمده. دعا را کی میخونه؟ خدا پرست، استغفار؟ خدا پرست، رحمت؟ خدا پرست، استرحام؟ خداپرست و و و همش خدا پرست. این خدا پرستان مگر فقط باید معنی لغوی صلاة را بگن؟
مگر مشرکین، عرب نبودن مشرکین عرب؟ معنی لغوی صلاة را نداشتند؟ خب داشتند. شما در این ۹ معنی که لسان العرب ابن منظور افریقی نقل میکند از لغویین مختلف تا إستغفارش که هیچ.
(الرابع، السلوین یَعنی مُوضِعُ الفخذین) نفهمیدیم، این موضعُ الفخذین جلوشو حساب کنیم که ناجوره، عقبشم حساب کنیم ناجوره، جلو، عقبش خرابه، جلو عقبش عقبه.
اونوقت خداوند از سلوین آخه سلوین هم، صلوین هم تسنیه است، السلوین صلاء درست کردن، از سلاح، صلاه درست کردن معذرت میخوام، از مستراح گل سرخ درآوردن، نفهمیدیم.
آخه بَینَ الفخذین جلوشو که اونجوریه مرد و زن، عقبشم که اونجوریه مرد و زن، چیزیم که ازش درمیاد که اونجوریه، خودشم که اونجوریه، اونوقت از این صلاة درمیارن؟ آخه چقدر واقعاً بی مهری لازمه که از سَلوین، ابن منظور افریقی میگد. این هم چهارمی.
بعد (الخامس، لُزوم مَا فَرضَ الله، لُزوم مَا فَرَض الله، کُل مَا فَرَضَ الله لاَزم، إذَا کَانَ واجِباً لازمُ ایجابیاً، إذَا کَانَ مُحَّرَم لاَزماً سَلیبیاً وَ کُل مَا فَرَضَ الله سلبیاً وَ ایجابیاً صَلاة وَ لِمَاذا إختَصَّ بینَ کافَّهِ العِباداتْ بالفاظ مُختَلِفَه، بِمَراحِل مُختَلِفَه، بِالهیئات مُختَلِفه، متونْ مُختَلِفَه، إختَصَّ المَکانِ المَخصوص بِلَفظِ صلاة).
چرا؟ بگید چرا؟ این از کجا اومد این؟ ببینید، این طور نیست که لغوی معصومه حالا هر چه گفت، در لغت فرموده اند. مرحوم آقای بروجردی فرمودن که در یک فتوایی داشتن ایشون در أربعه ملفقة، نظری داشتن که نظر قُدما بود بعضیا اشکال میکردند، ایشون فرمودند اشکال زیاد نکنید، زیاد گفتن که دلیل نمیشه که.
مگر علوم متقدمین از فقها رو متأخرین از اونها مگه نگرفتن روایتش رو؟ از اونا گرفتن، حالا که از اونا گرفتن شما از اونا بهتر این روایت رو بررسی کردید؟ نه.
از قضا من شب محقق حلّی رو خواب دیدم، فرمود چی میگید شما فقها؟ این آقایون فقها چی میگن؟ بابا این روایات أربعه ملفقه ما دادیم دست این متأخرین و متأخر متأخرین.
اگر این روایات واقعاً درست بود خب ما بهش فتوا میدادیم. ما نقل کردیم، بهش فتوا ندادیم، به روایات دیگر فتوا دادیم، اونوقت این روایات دست متأخرین متأخر متأخرین افتاده دیگر افتاده و أربعه ملفقه روجور دیگر فتوا میدن. گفتم درست می فرمایید، آقای بروجردی هم همینطور فرمودن.
آقای بروجردی میفرمودن که آقایون چون این نوشتن و چاپ شده، نمیشه با آب دهن پاک کرد، درسته؟ مگه هر چی چاپ کردن درسته؟ اینکه درست نیستش که.
حالا لغوی مگه هر چی بگد درسته؟ اگر ما لُغوی نشیم لَغوی هستیم. مخصوصاً در در مقام إفتا، در مقام إفتا در ابعاد گوناگون قرآنیه ما اگر بخواهیم درست بفهمیم، کلید درست باید پیدا کنیم.
آقا کلیدها مختلفه به این، میشه این در رو باز کرد، هر کلیدی میشه؟ بابا کلید اسمش کلیده. یک کلید در طویله باز میکنه، یک کلیدم در صندوق آهن رو باز میکنه، یک کلیدم در فلان وا میکنه. صرف اینکه این کلید است، کلید ساز شما هر کلیدی بخرید؟ نخیر، باید بگردین اون کلیدی که به این قفل میخوره.
لغت هم کلیده. لغت قرآن کلید فهم قرآنه، این کلید رو باید بگردین خودتون، چطور میگردید شما آیات رو با آیات دیگر معنا میکنید؟ روایات رو با روایات دیگر معنا میکنید.
مهم تر این قدم اول است که کلید فهم قرآن شریف که بهترین لغت عربی ست عَلی طول الخط، این، این است که ما لغت رو پیدا کنیم. و همونطور که خدا مستقیم، کتابش هم مستقیم.
ما در قرآن فقط یک لغت داریم که این لغت هم لغویین درش اختلاف هم نکردن و قرآن تکرار کرده (تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى) [نجم: آیه ۲۲].
یکی از عرب ها سوال میکرد (ضِيزَى) یعنی چه؟ گفتم یعنی (ظَالمً أنتَ ظالِمً لِأنَّکَ عَرب لاَ تَحرفَ العَرَبیَّه).
و اما لغاتی دیگر، مغفرت، رحمت، صلاة، ذبح، ذنب، ذنب مثلاً. یکی از لغاتی که آقایون ذنب فرمودند و توجه نفرمودند و شد و رسناش کردند، شد و رُسنا، این ذنبه.
اونوقت میاید میگید که (لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ) [فتح: آیه ۲] یعنی مِنْ ذَنبِک أمَّتِکْ، نفهمیدیم.
اگر چنانچه امام رضا که امام معصوم است، یکی از برادراش شراب خوره، بگیم امام رضا شما شراب خوردین، یعنی برادرت، این درسته؟ این غلطه آخه.
پیغمبر بزگوار که در بالاترین قله عصمت است بگیم ذنب اُمَّتِکْ مراده (إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا) [فتح: آیه ۱] (لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ) [فتح: آیه ۲].
این چقدر کج حرف زدنه آخه، که قرآن این قدر کج حرف بزنه، آقا ذنب، (الذَنبُ مَا عُقبَی الدُنیا أو عُقبی الآخِرَه، إذَا کَانَ عُقبی الدُنیا فذَنب مِن أکبَرِ طاعات و إذَا کَانَ عُقبیَ الآخِرَه وَ هُوَ مِن أنحَسِ العُقوبات مِن أنحَسِ المَعاصی).
(صحبت حضار)
این کافی نیست که، مگه خدا با اونا داره حرف میزنه فقط؟ خدا داره با پیغمبر عرب حرف میزنه و دیگران که عربی میفهمند. اینم قبول نمی تونیم بکنیم. حالا در جای خودش مراجعه بفرمایید، اینو نقل می فرمایید منم نگاه میکنم ولکن نمیشه قبول کرد.
حالا، این عرض میشود که معنای پنجم صلاة که لسانُ العرب ابن منظور میگه.
بله ببخشین این معنای پنجم که لُزوم لاَ فَرَض الله. رَحمه تَکوینیَّ، رَحمَ التَشریعیَّ مَعَ ذَلِکْ، الصلاة بِمَعنا الرحمة ثُمَّ …. فی الارکانِ المَخصوصَه، الأرکانِ المَخصوصهَ فَقد ترحمُ الرَّحمَه (29:37) الاسترحام.
استرحام رو رفتن (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ) [الاحزاب: آیه ۵۶] خداوند رحم میکند، ملائکه استرحام میکند، پس صلاة رحمه، خب صلاة رحمه، رحمت حالا، نماز رحمه؟ چیش رحمه؟ کجاش رحمه؟ کجای نماز رحمه؟
اگر رحم به ما کرده است خدا که عبادتش کنیم خب صوم هم رحمه، صومم رحم است، عرض میشود که صیامم رحم است، جهادم رحم است، امر و نهی و حج و زکات و خمس و همش رحمه. خدا به ما رحم کرده و به ما دستور داده.
اگر به ما دستور نمیداد به ما رحم نکرده بود، ما رو تو سیاه چاله های عرض میشود که جهالت افتاده بودیم. اینم از کجا آمده؟ حالا هر چه.
(الأرکانَ المَخصوصَه، الارکانَ المَخصوصَه)، این لغت معنی لغوی که نیستش که، خب این معنی ست که قرآن شریف لفظ صلاة رو در صَلّوا در تفعیل، نه فقط در ارکان مخصوصه، مگه صلاة ما ارکان مخصوصه است فقط؟
(الصلاة عِندَنا نَحِنْ فی المَعنیَ الخَاص، لاَ تَعنیَ أرکَانَ المَخصوصِه فقد، لا، صَلاةَ الأموات لیَسَ صلاة، الطواف فی بیتٍ صلاة) (30:52)
اصلاً لفظ نداره، طواف به بیت که صلاة است که هیچی ندارد، اصلاً عمل است، اونیکه واجب است این است که دور بیت شما هفت دور از کجا به کجا عرض میشود که بگردید.
بنابراین ارکان مخصوصه از کجا آمد؟ بله قسمتی از صلوات ما ارکان مخصوصه است. صلوات یومیه است، جمعه است، عیدین است، صلوات آیات است، اما صلوات اموات ارکان مخصوصه نیست و طواف به بیت واقعا صلاة است، امام نخواسته است مبالغه بگه (قَالَ الصادق (ع) الصَلاة، الطَوافُ فی بیتِه صَلاة). صلاة نه برای اینکه طاهر باشید شما فقط،
(صحبت حضار)
خب، زکاتم ارکان دارد، شد دیگه، زکات هم ارکان دارد، خمس هم ارکان دارد، حج ارکان دارد
(صحبت حضار)
کدوم ارکان مخصوصه؟ نماز میت ارکان مخصوصش چیه؟
(صحبت حضار) همین واستادن و
زکات هم پول دادن است، خمس هم پول دادن است، حج هم حج رفتن است، جهاد هم جهاد کردن است، همش ارکان مخصوصه.
(صحبت حضار)
ما چه عرض کنیم، ما چه عرض کنیم، من دیگه عقلم نمیرسه بیشتر از این.
(صحبت حضار)
خودش صلاته، خودش صلاته.
ببینید، (الطَوافُ فی البیتِ صَلاهٌ مِنَ الصِلا وَ الصَلاة مِن الصَّلی کَما بَیَّننا، صَلّی یَعنی إستَوقَدَ نوراً، نَحنُ عَلینا نَستوقِدْ نوراً وَ کُلُّ مَناسِکِ الحَج استیقادِ نور، استیقاد نور سلبیاً ضربُ الشیطان).
ضربات به شیطان که میزنیم استقاد نار است، نوری که نار دارد، میسوزاند شیطنتهای شیطان رو و نار است که ما رو به خداوند نزدیک میکند.
این طواف فی البیت که هفته، این هفت شیطون را زدنه با مضروباتش که هفت تا میشه، تمام شیطنتها را در بُعد معنوی و اشاره سری از بین میبرد.
پس هر ظلمتی رفت کنار، یک نور میاد، ظلمت شیطون رفت، نور، ظلمت گاو رفت، نور، ظلمت پلنگ رفت، نور، ظلمت گاو شیطون رفت، نور، گاو شیطون پلنگ رفت، نور، پلنگ شیطون رفت، نور، همش نور میشه، هفت ظلمت و هفت حجاب از بین میره، پس استیقاد نوره.
من از خودم که عرض نمیکنم، عرض کردم ما از لفظ صلی و صلاء در قرآن شریف (سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا) [نساء: آیه ۱۰] اینجا استفاده میکنیم.
ضَرَبَ و ضَرَّبَ، ضَرَّب از ضرب هست، ضربَ که از فَعلَ که نیستش که، صَلّی هم از صَلِیَ، صَلِیَ هم عرض میشود که صِلا است به معنی وقود. صَلِیَ صلاءً این عرض میشود که استیقاده.
منتها استیقاد أحیاناً قوی است، گاه استیقاد ضعیفه. گاه استیقاد قویّه، (استیقادُ النّور بِالأرکَانَ المَخصوصَهِ الصَلاةیَ الاسلامیَّه هِیَ أقوا نوراً وَ أقوا إنارَهً بِأنَّ الصَلاه عَمودَ الدین وَ عِمادُ الیقین). این هم مرحله
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
همیشه؟
(صحبت حضار) همیشه
نخیر، ببینید، (صَلِیَ مُتعددٍ بِنَفسِه، صَلّی لاَ تُعدّی) ببینید، صَلِیَ خودش متعدی به نفسه، باب فَعَّلَ که میبرند باید تأدیه کنه، تأدیه نمیکنه، پس چیکار میکند؟ تقویت میکند.
(34:22) هُنا صَلِیَ اسْتُوقَدْ، صَلّی استوقَدَ وَقودَ الأقوی، لِنورِ الأقوی، لِنورِ الأوصی) پس صلاة با اون معنایی که در خود اسلامیات ما دارد، این ما پیکر صلاة را که وقود است، گیرانه است.
پیکر صلاة را که گیرانه نور است، این پیکر صلاة را، اون معانی که مأموریت داریم از نظر معانی الفاظ، معانی اشارات، معانی داخلی، معانی ظاهری، معانی رکوعات و سجودات و تشهّدات، اونوقت میشه استیقادُ نورٍ، یعنی این ظلمتها از بین میره، هر قدر صلاة شما صلاة تر باشد، هر قدر قوی تر باشه، ظلمت ها رو بیشتر از بین میبره و نور بیشتر ایجاد میکنه.
(مَرحَلهَ ثانیَ، الصَلاة صَلّی یُصَلّی صَلاةً وَهو مَراحِل عِدَّه، أحیاناً رَبُّنَا یُصَلّی عَلَینَا هُوَ الذّی یُصَلّی عَلیکُم وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخرِجَکُم مِنَ الظُلمات إلَی النور وَ کانَ بِالمُؤمِنینَ رَئوفا، هُوَ الذّی یُصَلّی عَلیکُم).
یک صَلّی عَلیکُم داریم، صَلّی لَکُم داریم، یک صَلاّهُ داریم، فرق میکنه دیگه، صَلاّهُ همین استوقَدَهُ نوراً، نماز، صَلاهُ.
(صحبت حضار)
میگیم حالا، عرض می کنیم، عرض میکنیم.
پس بنابراین یک صلاتیست که از ماست، ما صلاّهُ هستیم منتها صلاّهُ لَه، صلینا الظهرَ لله، صَلینا العصرَ لله، صَلینا له، یک مفعول دارد که این فعل متعدی به نفس است که او هم در لازمش هم در متعدیش صَلاّهُ الصَلاه.
صَلاّه یعنی استوقَدهُ لمَ قَد یُصَلّی للشیطان وَ قَد یُصلی للرحمن، نحن نصلی للرحمن.
صَلاّهُ استوقَدَ نوراً فیهِ نار، فیها نار، نارٌ یُضیزی الظلمات بینَنا و بینَ ربِّنا وَ نورُ یُشرِق عَلینا إشراقاً مَعرفیً وَ عبودیاً الی رَبِنَا أکثَر، این صلاة ما. خب این یک جور صلاة.
جور دیگر، صلاة ما این است که (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ) [الاحزاب: آیه ۵۶] الله یُصلی، ملائکه یُصلی، الله یصلی با نحن نُصلی با وَالملائکه یصلون فرق داره.
نحن نُصلی معلوم، ما عرض میشود که استیقاد نور میکنیم برای خودهامون، برای جمعیت مون که زن و بچه است، این معلوم، استیقاد نور.
اما، إن الله یُصلی یعنی یوقذُ النور، یعنی ینزل النور، الله یوقذُ النّور، یَفتَحِ الطریق، یُنیر الدرب السالِکین علیک، إنَّ لَا یَصلون (37:16)
این توفیق الهیست ولی چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی، که یک سر مهربانی بی پدر بی، من میگم.
ما باید که استیقاد نور بکنیم تا خداوند این وقود را نورانی تر کند (أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ) [بقره: آیه ۴۰] ما باید که به عهد ربانی عمل کنیم و این ایقاد، استیقاد نور کنیم.
این استیقاد نور که میکنیم، اینجا توفیقات ربانی هست و توفیقات ربانی این است که یُصلی عَلینا (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ) [الاحزاب: آیه ۴۳]، (يُصَلِّي عَلَيْكُمْ) یعنی یُوَقد یوقِد لَکُم نوراً إستوقَدتُموه.
این هیزمی که به اندازه یک هیزم آتیش داره، اون کمک کرد به اندازه دو هیزم آتش بده، کمک میده. شما یک قدم بیا، من ده قدم میام.
کسی که (مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى) (عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى فَلَا يُجْزَى ِإلَّا مِثْلَهَا) [غافر: آیه ۴۰] (وَمَنْ یَعمَلْ حَسَنَهً فَلَهُ عَشرُ أمثَالِها) (اشتباه استاد در خواندن آیه)
این حدّاقلشه. شما یک شمع روشن کن، من یک نور افکن بهت اضافه میکنم، اما شما که شمع روشن نکردی نور افکن که اینجا ظلمت افکن باید تهیه بشه.
(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ) [الاحزاب: آیه ۵۶] الله یُصَلّی، یعنی یوقِد نوراً لِمن یَستَوقِدُه، لِمَن یستوقِدُهَا، إنَّ الله یُصَلی، این اصل رحمت است دیگه.
(وَمَلَائِكَتَهُ) یعنی یَستَنزِلونَ وَقودُ النّور، (اللهمُ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد)، یعنی چه؟ یعنی، أنا أستَنزِلْ وَقودَ نورٍ دائِم عَلی رَسول الهُدی (ص).
امام زین العابدین که دعا میکردند در صحیفه هست، (اللهم صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِه وَافعَلْ بی کَذا)، که ما اینجا شفیع میگیریم استرحام و استیقاد نور زیاد رو.
نمیشود گفت که پیغمبر آنقدر نورانی ست که بیشتر لازم نداره، نخیر هر چی بره، الی غیر نهایت نور لازم داره. در بالاترین ابعاد عصمته، اما نور معرفت و نور عبودیت (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [الحجر: آیه ۹۹] این آخر ندارد، چون جنت هم آخر عرض میشود که ندارد.
پس الله یُصلّی یعنی یوقد نوراً استُوقَدنا، گیرانه نور را که ما ازش نور خواستیم خداوند کمک می کند این نور زیادتر بشه، و إلاّ اینجور نیستش که به هر کسی خدا رحمت بفرسته.
(وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ) [الاحزاب: آیه ۵۶] یعنی (یَستوقِدونَ الرَّبَ سُبحانَهُ وَ تَعالی لِمَزیدٍ فی ضیاءِ الوَقود)، واسطهاند، (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ) [الاحزاب: آیه ۴۳] این معلوم است.
(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ) [الاحزاب: آیه ۵۶]، الله یُصَلّی مَعنا، یُصَلّی عَلَی النَبّی، یعنی (یُنَزِلُ وَقودَالنور وَ یُنَزِّلُ بزیادَهَ النور عَلی النَبیّ، النَبیّ یَستَحِقُ النور وَلکِنَّ رَبَّهُ سُبحَانَهُ وَ تَعالی یَزیدُ فیما یَستَحِقُّ النبیّ بِمَا تطلبتموه أنتُم وَ بِمَا وَ یَتطلبهُ هُوَ ملائِکَتُهُ).
ملائکه رحمت ندارد، ملائکه نور ندارد، نور خودشونه. من نور خودمو به کسی بدم که نمیشه که، بله این منافقین هستند که طلب نور می کنند.
(يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ) [حدید: آیه ۱۳] (يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ) [حدید: آیه ۱۴] وَ وَ لی آخر.
نور هر کس مال خودشه. حالا این نوری که ما میگیریم به وسیله استنار از حق سبحانه و تعالی، این یک توفیقی ست که خداوند بر مزید استیقاد ما عنایت میفرماید.
بنابراین سه بُعد دارد صلاة، صَلّی عَلیهِ، صَلاّهُ، صَلّی عَلیهِ، صَلّی عَلیهِ در غیر نمازه، من که نماز ظهر میخونم میگم صلّی علیه؟ نه، صلّی عَلَی المَیِّت هم همینطوره، صلَّ الصَلاةَ عَلی المَیّت، اما اگر میت در کار نباشد صلَّ الظُهَرَ علی کی؟ (41:18).
پس صلّی ما، صلّی عَلیَه میشه، صلّی علَیه یعنی (تَقَلَّبَ النُزولِ الزیادَة مِنَ النور، مِنَ الوَقود، مِنَ الرَّب وَ هُوَ أصلُ الرَّحمه، أصلُ نور). پس صَلاّهُ، صَلّی عَلیهِ.
اونوقت این صلاّهُ لَهِ، لله، صَلّی عَلیهِ بازم لَهِ لله، درست؟ و اما (قطع صدا)
این دیگه استعداد میخواد، ما فردا باید که، امشب هممون نماز شب بخونیم انشالله. هر کدومون خواب رفت در این نیت بشیم که، بتوانیم واقعاً در این اقیانوس نوری که قرآن شریف از برای اوصاف صلاة مقرر کرده و بیان فرموده است که در این چند دقیقه مقداری شو من عرض میکنم.
(صحبت حضار) وقت تموم شد.
وقت تموم شد؟ خیلی خب، هر وقت تموم شد صدا میکنیم.
عرض میشود که من آیاتی رو حالا باشه، آیات برای فردا باشه چون امروز مثل اینکه دیشب ما نماز شب نخوندیم، امشب انشالله خدا توفیق بده هممون بخونیم و اگرم ما مردیم، شما به عرض میشود که شما استغفار بفرمایید.
اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ وَالْإِيمَانِ وَمَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، وَوَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَتَرْضَاهُ، وَجَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَلَا تَرْضَاهُ.
وَالسَّلَامُ عَلَيْكُمْ و رَحمة اللهِ وَ بَرَکَاتُه.