بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم فاذا اطماننتم فاقیموا الصلاه ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا
چطور میشود برای یک خیال واهی ما جلوی دلالت آیه صریحه قرانیه رو بگیریم حال اینکه آیه با آیاتی دیگر دلالت میکند بر یک ضرورت اسلامیه ثابته یه مرتبس من خیالی میکنم و دیگری خیال دیگر میکند اختلاف داریم من خیال خودم رو مثلا ترجیح میدم یک حسابی بی حسابی یا حسابی که من خیال کرده ام بعد معاذ الله تحمیل بکنم بر ایه ای از ایات قرآن مطلبی را که ایه تحمل ندارد اینم غلطه اما غلط تر از این اینست که ایه ای که دلالت صریحه دارد بر مطلبی و از ضروریات اسلامیه است ما از برای خیال واهی که در اصلشم واهیست غلط هست با هرحسابی مخالف است ما ایه رو بیایم از دلالت بیندازیم چطور میشه انسان انقدر غافل باشه.
در این ایه مبارکه صد و سوم سوره نسا که فاذا اطماننتم فاقیموا الصلاه ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا موقوت یعنی موقوت خب موقوت موقوته دیگه موجوبا نیست موجبا نیست مفروضا نیست عرض میشود موجوبا نیست که غلط اندر غلط است خب این نیست حالا اگر یه روایاتی در کتب معتبر یا هرکتابی نقل شد که ایه را از نص خودش خواست بندازه این غلط اوله.
غلط دوم اینست که ایه را از دلالت نصیش انسان بندازه برای غلطی غلط تر غلط دیگر ایا فریضه وقتیه بودن صلاه یومیه مهمتر است یا معصوم بودن سلیمان معصوم بودن رسول الله معصوم بودن امیرالمومنین شکی نیست حالا در اینجا ملاحظه بفرمایید فاذا اطماننتم فاقیموا الصلاه اولا اثبات میکند وجوب صلاه مقامع و به پاداشته را بعد این اطماننتم خوف از بین رفت عذر ازبین رفت که در حال عذر نماز رو به حساب عذر انسان یه مقداری از رکعاتش کم میکنه یا از هیئتش کم میکنه یا از مادش کم میکنه در باب خوف جوریست و در باب سفر جور دیگر اما فاذا اطماننتم وقتی که این مانع و عذر از بین رفت فاقیموا الصلاه مگه قبلا اقامه نبود اقامه بود منتهی اقامه عذری بود الان که عذر از بین رفته است اقامه غیر عذریست اقامه غیر عذری چجوره؟ اقامه غیر عذری اینست که فاذا اطماننتم فاقیموا الصلاه چرا ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا
اقایون کدام مسلمان شک داره که نماز از واجبات موقت است مگر معنی موقت بودن واجب اینست که ادا دارد قضا ندارد بعضی وقتا واجب موقت دوبعدیست یکی موقت است که وقت حاضر دارد دوم اینست که وقت دوم ندارد که قضا هم ندارد این یکجور یه مرتبه نخیر موقت یک بعدیست به این معنا که یک ادا دارد و یک قضا دارد در یک وقت محددی اولش یعنی اخرش چنان این وقت ادا اگر در وقت ادا انسان نسیانا عصیانا چه انجام نداد در وقت قضا این واجبه موقت یک بعدی را در وقت بعدالادا که انجام میدهد قضا خواهد بود کسی منکر است اقایون؟
خب ایاتی که اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل چی میگه اقم الصلاه لدلوک الشمس اول وقت نماز بخونیم الی غسق اللیل نصفه واقعه شب اخر نماز عشا و قرآن الفجر اول نماز صبح آخر نماز صبحم ما داریم قبل الطلوع شمس و قبل غروبها قبل الطلوع شمس اخر وقت نماز صبحه قبل طلوع الشمس و قبل الغروب یک آیه و قبل غروبها ایه دیگر اخر نماز عصره اول و اخر نماز صبح نماز ظهر نماز عصر نماز مغرب نماز عشا همش بیان شده نماز نماز نمازها واجب موقت نیست واجبه موقته حتی اون جاهل یهودیم باشد میداندکه در اسلام نماز واجب موقته. پس این بدتر از یهودی و بدتر از مسیحی و بدتر از بت پرست و گاو پرست چطور روش شده این روایتو جعل کنه و ما چطور روم شده قبول کنیم که پنجتا روایت بیاد بگد که نخیر اگر چنانچه موقوتا به معنای وقت بود که نماز واجب موقت بود لهلک سلیمان بن داوود لهلک از کجا چرا لهلک صحبت کنیم دیگه حالا یا لهلک یا لم یهلک اما شما که قبول داری در هر صورت حالا برمبنای این آیه نه برمبنای ایاتی که وقت اول و وقت اخر تمام نماز های پنجگانه رو معین کرده شما قبول دارید پس قبول دارید که صلاه کتاب موقوته صلاه کتاب موقوت است وقت معین دارد این وقت معینم دارای دو بعد است یا دارای یک بعد است وقت معین در بعد اداست و وقت نامعین در بعد قضاست اینو شما قبول دارید که آقاجان چیزی که شما قبول دارید پس چرا دراین ایه اینطوری میکنین که فاذا اطماننتم فاقیموا الصلاه ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا میگید نخیر موقوتا یعنی موجبا یعنی موجوبا یعنی مفروضا چرا ولولا ذلک عبارتو توجه کنید و لو لا ذلک لهلک سلیمان بن داوود روایت اینبود دیگه ببینید
یعنی قال موجبا انما یعنی بذلک وجوبها علی المومنین وجوب داره خب این وجوب سه بعد میتونه داشته باشه یه بعدش البته خیلی بعیده یه بعدی که وجوبه فقط در وقت بعد از وقت نداره یک بعد دوم وجوب در وقت اداعا وجوب بعد از وقت قضاعا بعد سوم که بعیده اینست که قبل از اینکه وقت تمام بشه این وجود دارد و اما اگر وقت تمام شد بعدا خداوند وقتو برگردوند که خورشیدو برگردوند که خورشیدو که غروب کرده بعد دوباره برگردوند اینجام در وقت ادا انجام داده این حرف عجیبه صحبت میکنیم خیلی حرف عجیبیست نه تنها خلاف شرعه خلاف حسم هست خلاف حس حتمی مسلم است حالا ملاحظه کنید
و فی عن ابی جعفر باقر علیه السلام فی الآیه کتابا موقوتا قال موجبا انما یعنی بذلک وجوبها علی المومنین مطلق وجوبه موقت نیست چرا ولو کانت کما یقولون اگر از موقوتا وجوب موقت نماز روبفهمیم ضرر چی میشه لهلک سلیمان بن داوود چطور حین اخر الصلاه حتی توارت بالحجاب لو صلی ها قبل ان تقیب کان وقتا و لیس صلاه قبل الوقت العصر قبل انتقیب چی قبل انتقیب در ثانیه چون اگر اینجا شمس برای سلیمان برگشته بود روی اون خیال و افترا است که سلیمان مشغول سان دیدن اسبهای جهاد بود تا اینکه نماز عصرو نخوند بعد خداوند خورشیدو برگردوند برای اینکه نماز عصر را قبل از غروب خورشید قبل از غروب اولی یا دوم غروب اول که تموم شد غروب اول که تمام شد قبل از غروب دوم که آیه اینو نمیگه اگر قبل از غروب دوم نماز عصرو خونده تازه مرتکب چند گناه شده چرا؟
برای اینکه اگر این خورشید در بیست و چاهار ساعت دو مرتبه طلوع و غروب کرد چی میشه آقایون باید ده تا نماز بخونیم دیگه اینطور نیست برای اینکه قرآن که نمیگه شما پنج مرتبه نماز بخونید قران میگه اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا اگر یکجایی بود افق اینطور بود که دومرتبه خورشید غروب کرد الانم میشه ها در یک جلسه ای بودیم یکی از فقهای بزرگوار تشریف داشتن با هم صحبت میکردیم در یک موضوع که مسئله سوال شد که اگر کسی نماز صبحشو خونده قبل منتهی ولکن سوال هواپیما شد سرعت هواپیما جوری بود که در بین راه شد قبل از طلوع فجر خب زمین کرویست دیگه شد قبل از طلوع فجر اینجا نماز صبح دومی بخواند یا نه بنده استناد به قرآن کردم گفتم بله ایشون خب چون ما تفسیر مان و گناه گناه داریم زیاد فرمودن که ولکن فقها میگن نماز دوم نخونه گفتم ولکن قرآن میگد بخونه بعد که من رفتم منزل ایشون در فرمودن چون روایت داره نخیر بخونه گفتم ایه داره نخونده اما روایت داره بخونه عذر خواهی کرد حالا یه مقداری عادل بود حالا
اقا اگر انسان نماز صبحشو خوند چون در این افق صبح شد بین طلوع فجر و طلوع شمس نماز صبحو خوند بعد سوار هواپیما شد که الان هست و سرعت جوری بود که این رسید جایی که قبل از طلوع فجره حالا که قبل از طلوع فجره ایا بین طلوع فجر و طلوع خورشید نماز دوم صبح را نخواند خب چرا نخواند نص قران است یه افقه ما دو افقیم اگر شما مسافر بودین نمازتون رو قصدا نخواندید بعد به وطن رسیدی باید قسم بخوری یا تمامه خب تماما یه افقه ما دو افقو داریم بحث میکنیم نماز بخونید یک افق دوافقه یک افقه ما در دو افق داریم بحث میکنیم
حالا ما عرض میکنیم ملاحظه کنید اگر چنین مطلبی بخواد عذر بشه عذر بدتر از گناهه و قوز بالا قوزه چرا برای اینکه میخوان بگن ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا موقوتا بر خلاف نصش این نیست که موقوتا بلکه موجوبا چرا برای اینکه اگر موقوتا به معنای وقت بشه سلیمان سلیمان بن داوود هلاک شده چرا برای اینکه طبق آیه سوره ص ایشون نماز عصرو نخوند مشغول بود به سان دیدن اسبهای جهاد بعدا گفت ردوها علیه خورشیدو برگردونید چرا خورشیدو برگردونید خورشیدو برگردونید که من نماز عصر که نخواندم بخوانم بابا اگر خورشید برگرده آیا اون زمان که قبلا گذشت برمیگرده اقا زمان برمیگرده زمان که برنمیگرده اقاجان عصری که ساعت پنج بود حالا خورشید رفت و برگشت ساعت شیشه ولو برگشته کاری به اشکالات نداریم عصر دومه وقتی که عصردومه هم نماز عرض میشود که صبح قبل از اینکه خورشید برگرده وقتیم برگشت هم نماز ظهر باید بخونید هم نماز عصر باید بخونید پس یه قوز بالا قوز بالا قوز بالا قوز شد این با شهودی که این روایت جعل کرده و دست ما با شهود و ما قبول کردیم این مطلب چیه
خب ببینید آیا صحیح است که چنین کردن و ما نیز چنین کنیم یه استاد اخلاق ما داشتیم مرحوم حاج حسین فاطمی قمی رضوان الله علیه سراپا اخلاق البته یه مثال میزد مثال خوبیم زد گفت صرف این چنین کردن ما چنین میکنیم این مثل است ازبرای غلط کردن مام غلط میکنیم ما سفیه نیست فلانیها چنین کردن پس ما چنین کنیم بابا باید دید که فلانی ها درسته اگر درست است خب ما ام چنین میکنیم اجتهادا اگر درست نیست یا شک داریم خب چنین نمیکنیم حالا در اینجا ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا راست و حسینیش موقوتا یعنی موقوتا اگر خداوند میخواد اراده کند مفروضا غلط میشد بگه موقوتا دوبعدیم غلط بود بعد اولی که وقت غیر از فرض است وقت وقت است فرض فرض است دوم اینکه از بالا پایین اومدنه چنانکه دیروز مثال زدم برای اینکه ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا کتابا مصدر کتاب مصدر کتب است و این بالاتر قله وجوبه از بالاترین قله وجوب خدا در افصح بیان و در ابلغ بیان بیاد پایینتر کنه بگیم واجب صددرصده بله بیست درصدم واجبه مورچه هم بتونه اینطوری حرف بزنه ما میگیم برو از شرع بیرون از لونت برو بیرون مورچه هم نیست
خب حالا برگردیم به آیات سوره ص ببینید قرآن چقد مظلومه به نظر مبارک بعضی آقایون که شما از فقه خارج شدید خب فقه رو میخوایم راست و حسینی بفهمیم دیگه فقه مراحلی دارد ابعادی دارد مقدماتی دارد موخراتی دارد ما فقه رو که با سفاهت نمیتونیم بفهمیم فقه رو با فقاهت باید فهمید احکام اصلی قرآن شریف با احکام فرعی تنگاتنگ در ارتباطن این لا اله الا الله که بعد اول است که بعد توحیدیست این در تمام نفی و اثباتهای ما باید نقش داشته باشه در اصول عقاید ما در فروع ما در حال ما در قال ما در اعمال ما در همه چیز ما باید که لا اله نقش نفی شرک و الا الله نقش اثبات توحید باید داشته باشه
حالا این ایات مبارکه سوره ص دارم ملاحظه کنید خداوند راجب داوود اول صحبت میکند بعد راجب سلیمان ببینید خدا داره مذمت میکنه یا تعریف اگر چنانچه سلیمان عن ذکر ربی اعراض عظمت بودن خب این تعریف باید کرد به به چقدر عالیه مشغول نوشتن بود نماز یادش رفت کجاش عالیه آقا نوشتن عالیترس یا نماز نماز که عمود الدین و عماد الدین چطور این خدا رو انقدر فراموش کرداگه برای خدا داری مینویسی چرا برای خداتر که نماز است شما برا اونکه پایینتر است ترکش کردی حالا ملاحظه کنید
در سوره مبارکه ص و وهبنا لداوود سلیمان چرا خداوند داره اجر میده اجرم دوبعدیه یک بعد به داوود داره اجر میده به داوود داره اجر میده وهب سلیمان چطور وهب ببینید اولا وهبنا داوود نیست وهبنا سلیمان داوود نیست وهبنا لداوود سلیمان برای انتفاع داوود پیغمبر بزرگوار ما سلیمان را که جان شیرین او در نبوت خواهد بود که او سلطان بود در میان انبیا اینم سلطان خواهد بود در میان انبیا اینو دادیم وهبت الهیه سلیمان بن داوود وهب الربانیه این هبه خداست چرا نعم العبد خیلی بنده خوبیست سلیمان انه ابواب زیر دائم الرجوع الی الله عه اینطور نیست که وقت نماز فقط توجه به حق داشته باشه وقت خوابیدنم توجه دارد وقت نکاحم توجه داره همه سلبهاش ایجاب هاش فکرهاش قالهاش حالهاش اعمالش تمامش این اتجاحه الهی دارد دائم الاوقع است اینجور نیست که در وقت نماز توجه به خدا در وقت غیر نماز توجه به غیر خدا نخیر این دارای یکی از مراتب عالیه رسالت و نبوت است که پر است از توجه به حق تمام زندگیش و تمام وجودش توجه حق سبحانه و تعالی است نعم العبد انه ابواب حالا تورات چی میگه
تورات نصا میگد حالا در بشارت عهدین که انشالله بعنوان هدیه روز بیست و هفتم رجب در منزل خود تشریف میارید ملاحظه خواهید فرمود بشارتین نبود مام خریدیم از کسی که داشت و این حدود پنجاه و نه بشارته انبیاه رو راجب خاتم النبی صلوات الله علیه بزبانهای مختلفه سوری و سریانی و عبرانی و کلدانی و غیر و غیر و غیر که خداوند توفیق داد در سی و هفت هشت سال پیش ما اینو بعد فارغ التحصیل شدن فقهی از قم در تهران نوشتیم این به نظر مبارک آقایون خواهد رسید
حالا تورات چی میگه تورات راجب داوود میگد این داوود لشگر خیلی مفصلی داشت یه روز زن عوریاح رفته بود بالا پشت بوم غسل کنه داوودم نگاه کرد دید چقد خوشگله به دلش امد که این زن عوریاح رو تصرف کنه زن عوریاح رو که رئیس لشگرش بود تصرف کرد شوهر داره این زن حالا برای اینکه شوهر مانع نشه بعدا در تکرار جریان جنسی این مانع نشه به عوریاح دستور داد که برو رئیس این لشگر و پیشدار و پیشوای این لشگر بشو جلو باش اخه لزوم ندارد که فرمانده کل قوا جلو باشه که خب در قلب خب جلو بره جلو قرار بگیره که کشته بشه جلو قرار بگیره و بعدا ادامه داد جریان جنسی روبا زن عوریاح اینو تورات نسبت میده
قرآن چی میگه ها تورات نسبت به داوود بعد میگد که و سلیمان زائیده از عوریاس بوسیله داوود که زن شوهردار را مادام که شوهر زنده بود و بعد اینکه شوهر کشته شد در عده وفات او دوبعدی و سه بعدی گناه کرد و تانیت اینکه وعده الهی و خداوند در اینجا رد میکند و وهبنا لداوود سلیمان نعم العبد چه بنده خوبیست ان هو ابواب.
حالا لفض سلیمان هم یه لفظ عبرانیست کمااینکه لفظ موسی هم در اصل موشع موشع در لغت عبرانی تعریف شده شده موسی ابراهیم آبراهان بوده شده ابراهیم این تعریفه حالا سلیمان هم این لغت عبرانی پر از سلامتی سلیمان پر از سلامتی و پر از سلم است سلامت از جهل از فسق از انحراف از شهوت از خودخواهی از خودراهی از خودبینی و سلم است در برابر حق سبحانه وتعالی یعنی سلیمان کسیست که سلطنت او و فرماندهی کل قوا او را از خاکساری و از تواضع و از خضوع و از نسبت به حق و از توجه فقرا باز نداشت این خیلی مقامه.
یه مرتبه مقامی ندارم ظلم نمیکنم یه مرتبه مقام دارم ظلم نمیکنم اونوقت من چند مرده حلاجم که مقام داشته باشم و ظلم نکنم یه پاسدار در ماشین منو باز کنه منو اون بالا بشینم اونوقت ظلمم نکنم این خیلی مهمه گربهه رومیگن که وقتی که نمیتوند بره توحوض عرض میشود که ماهی نداره یه قطره اب بهش میچکه این وسواسم داره خودشو تکون میده ولی وقتی کسی نیست تا دمش تو اب بره ماهی قرمزو رو میگیره میخوره اینطوریه حالا ما خیلیامون گربه ایم مادامی که مقامی قدرتی در دست نداریم عادلیم ولکن امان از اون وقتی که یک آبی به پوست ما بیفته و یک مقامی روخدا نکرده احراز بشیم
امیرالمومنین فریاد میکرد از اون مقام وقتی پیغمبر بزرگوار این آیه روخوند که امن یجیب مضطر اذا دعاه و یکشف السو و یجعلکم خلفا ارض امیر المومنین نشسته بودن عرض کردن که کی یجعلکم فرمودن مثلک یا علی تا فرمود غش کرد افتاد علی علی که تمام العداله است تمام الرحمه است تمام اللطف است تمام الاسمه است در بالاترین قله عصمت است بعد از رسول الله غش کرد افتاد بعد پیغمبر حالش جا فرمود که خدا کمکت میکنه خدا تو رو کمک میکنه اون کمک عصمتیست کمک مجانیم نیست
خب ببینید این سلیمان بزرگوار که اصلا اسمش حاکی از مقامشه نمیخوام بگیم بقیه هم اینطور نیستن نه محمد محمد است به تمام معنا این لفظ محمد در خود کتاب سلیمان ابن داوود هست که ملاحظه خواهید فرمود که در حدود چهل آیه در یک فصل از فصلهای کتاب سلیمان بن داوود که الان موجود است به زبان عربی و فارسی هم دارم به زبان عبریم هست این یک محبوبی رو تعریف میکنه تعریف تعریف تعریف تعریف تعریف در حضور کی در دربار خودش در حضور دختران و پسران اورشلیم اورشلیم غلطه دختران اورشلیم خیال کردن که این محبوب من سرش چنین است پایش چنین است سینه اش چنان است ابرواش چنان است چیش چنان است دخترا به هوس فکر کرد سلیمانی که سلطان است و اضافه بر مقام رسالت سلطنت داره یکی از این دخترا گرفت آخر چی گفت فرمود شکوا من تقیم ابراهیم حکوا من تقیم فا داره میگه کیه این این دختر نیست پسر نیست شکل نیست جوان نیست حکوا من تقیم لکولوا محمد زحدودی دختر اورشلیم خیال نکنید به هوس نیفتید حکوا من تقیم اینی که انقد من تعریفشو کردم زبانش شیرین است هرچه میگوید شیرین است حکوا من تقیم و یکولوا محمدین و کله محمدا محمدی ایا این تنوینه و تمامش محمد است نه اسمش اخلاقش کتابش دینش جمالش جلالش ظاهرش باطنش حکوا من تقیم بکولوا محمدین زیدودی اینست محبوب من و اینست ناصر من ای دختران اورشلیم اسم مسماست کسانی که نباید اسم حالا سلیمان اینطوره سلیمان بن داوود علیه السلام پر از سلامتیست اسم مطابق با مسماست پر از سلم است پر از سلامتی است سلامتی در ولادت سلامتی در نبوت سلامتی در سلطنت در تمام ابعاد سلامت داره اونوقت اینو لکه حیضش کرده است تورات بحساب تحریف
حالا ملاحظه کنید در اینجا میفرماید که ووهبنا لداوود سلیمان نعم العبد چرا انه ابواب اینکه فلما فلا زیدمنها زوجناکها نخیر تعریف یک شخصیست که پر از سلامتیست در بعد رسالت نبوت تعریف داره میکنه نمازشو نخوند چجوری نمازشو نخوند اخه نماز نخوندن چند جوره یادش بره نماز بخونه لاابالیه چیز مهمتر یه مرتبه نه معرز است از حق اگر انسان بعنوان اعراد از خداوند و اعراد از یاد خدا نماز نخونه این مسلمانه آقا این میشه چی میشد اینجا سه احتمال است که عرض میکنم میشد من اعرض عن ذکری فان له معیشه ونکی و نحشره یوم القیامه اعمال قال رب محشرتنی اعمی و کنت بصیرا قال کذلک و قد از اول کور بود قال کذلک و قد اعطینک ایاتنا و نسیتها کذلک الیوم تمسی اعرض عن ذکری اخه یه مرتبه انسان اقبال میکند به ذکر حق اقبال عدالتی اقبال رسالتی خب این بالاترین اقبال است به ذکر حق که تمام وجودش پر از است از ذکر حق است یه مرتبه نه در مقابل اعراض میکنه میشه ابولهب میشه ابوجعل میشه اون ابا جهالات و اینها اعراضه اصلا یعنی عناد دارد روی عناد و روی اطلاع و علم و روی تقصیر اعراض میکند از اونچه خدارو به یاد او بیاره اینکه کافر است مسلمون نیست فاسقم نمیتونه باشه اینکه نمیتونه عمرم باشه عثمانم نمیتونه باشه صدام نمیتونه باشه محمدرضام نمیتونه باشه اینا اعراض که نمیشد بکنن که خب این دومرتبه
یه مرتبه نه بینابینه بینابین لاابالیست گاه یادش میره نماز نمیخونه گاه یادش میاد نماز میخونه گاه یه چیزی به نظرش خیلی مهمه چون اون چیز به نظرش خیلی مهه چون به یاد اوست و توجه به او دارد نماز یادش میره یاد خدا یادش میره ذکر خدا یادش میره به حساب شهوت به حساب حیوانیت به حساب اون که میل دارد اونیکه میل دارد مقدم میدارد بر خواست خدا و اراده خدا و ذکر خدا این سه تا سلیمان کدوم بود آقایون؟ سلیمان پر از ذکر حق بود نعم العبد اخه یه مرتبه بنده بگم نعم العبد خب من چه میدونم شاید یه کارهایی یجا میکند که چون به خلوت میرون کار دیگر میکنن اطلاع نداریم یه مرتبه خدایی که عالم به کل غیوب است در مثلث زمان و قبل از زمان و بعد از زمان میگد نعم العبد خب نعم العبد نعمه دیگه بعثه دیگه توش نیست اگر یه مومن عادی نعم العبد باشد یعنی این مومن عمدا نمازو ترک نمیکنه این مومن عمدا چیز دیگرو مقدم بر خدا و بر نماز نمیگذاره ولکن سلیمان رو میگه نعم العبد انه ابواب چرا دلیل اذ عرض علیه بالعشی صافنات الجیاد
عشی کیه عصره از عصر نماز عصر اقا نماز عصر خب صبحم یعنی صبح دربعد نماز بسم الله اعرض علیه بالعشی چی میخواد بگه اذ میخواد نمونه نعم العبد نشون بده اگر شما میگید که این اسبارو داشت نگاه میکرد و اعراض از ذکر خدا کرد انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی اگر عن ذکر ربی تجاوز است به این معنا که شما دارید میکنید انی احببت حب الخیر من دوست داشتم دوستی خیر را چیه خیرم همین اسبهای جهادیست که من سان دیدم ازبس مشعوف و مجذوب این اسبهای جهادی شدم به حدی که عن ذکر ربی اعراض کردم اینطور معنا میکنن اعراض من از یاد خدا موجب شد که نماز را در وقت نخوانم نماز عصرا نخوانم چرا برای مشعوف و مشعور بودم به این عرض میشود که صافنات جیاد اینطوری میخواد معنی کنی خب این بدتر از یهودیاس
یهودیا که صریح نمیگن که سلیمان بنده خدا نبوده مشرک بوده اونا میگن زناش مشرک بودن خودشو نمیگن مشرک بوده ولی این انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی اگر عن روبمعنی تجاوز بگیری اینم تجاوز بر عنه برلفظ عن تجاوز ادبی کردید شما اگر شما برای انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی این عن سه معنا داره
مثلا حالا احتمال یک انی احببت حب الخیر صادرا عن ذکر ربی این معنی راست و حسینی درست شد بله صادرا عن ذکر ربی این معنی اولی یخورده روش توقف کنیم چطور صدور عن ذکر ربی میخواد بگه اینطور نیست که من در نماز یاد خدا باشم فقط در روزه فقط یاد خدا باشم در دعای کمیل فقط نه در حالیکه پادشاهم و سان میبینم که مرا ازخودم میستاند که مرا از یاد خدا معمولا میزند در اونجا احببت حب الخیر عن ذکر اقا تاعمق مطلب رو توجه کنید تا عمق مطلب عمق مطلب اینه انی احببت حب الخیر چرا حب خیردوجوره یه مرتبه حب شر داره انسان که هیچی یه مرتبه حب خیر داره حب خیر اونه صلاح است اونیکه درست است یه مرتبه اینو به حسابی که خیر است انجام میده خوبه نفع مالی داره براش کاریم به رب نداره این مباحه کار مباحیه مثلا کسی شرابو نمیخوره نه برای خدا روایت داره اگه برای خدام نباشه شراب نخوردن این ثواب داره یه مرتبه اینجوره یه مرتبه نه این کاری که میکند یا نمیکند صادر است از ذکر رب کار انبیا اینطوره تمام اعمال سلب و ایجاب انبیا صدور از ذکر رب دارد چون اینا مذکر ربن اصلا ذکر الربن که از اسما انبیا ذکر رب است کمااینکه اسما قرآن شریف ذکر الرب است چون مذکرن انسان را از غفلتها و از سهم ها و از تغافل ها و از تجاهرات بیرون میارن انسان رو دائم الحضور میکنن در محضر حضرت حق سبحانه و تعالی.
حالا انی احببت حب الخیر اذ عرض علیه بالعشی عصر الصافنات الجیاد صافنات الجیاد عبارتند از اسبهای بسیار زیبای زیبنده قوی جنگی خب اذ عرض علیه بالعشی الصافنات الجیاد بعد چی گفت این نعم العبد چی باید بگه نعم العبد باید بعثه حرف بزنه اخه اگه نعمس چرا بعث میگه شما بعث دارید معنا میکنید شما چی میگید فقال انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی خیر رو معنا میکنید که این سان دیدن لشگر قبول کردیم خیر امره اینجا خیر غیر از این نبود که این اعرض علیه بالعشی این سان دیدن و سان گرفتن اسبهای زیبا و زیبنده جنگی این خیره چرا خیره؟
در نظر سلیمان چرا خیره؟ برای اینکه اسب هارو برای کشتن بیخودی مردم که نمیخواد برای مبارزه با کسانی که بر ضد دینن میخواد وسایل جنگی وسایل کشتن وسایل نابود کردن اینا سه حالت داره یه کسی استفاده نمیکنه هیچ یکی نه استفاده میکنیم در راه خدا این خیره یکی استفاده میکنه در راه شیطان این شره اینجا خب الخیره یعنی این اسبهای جنگی که دارد سان میبیند سلیمان انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی عن ذکر ربی سرراستش اینه که صادرا عن ذکر ربی اینکه من حب خیر دارم من سلیمان محمدرضاخان نیستم که چنتا تانک بیارم ببینم خودمو همرو گم کنم هزارجور مصخره بازی نخیر در این موقف که اولا پادشاه است اونم چه پادشاهی در میان انبیا دو پادشاه گذشته داریم و یکیم اینده داریم اینده ولی امر صلوات الله علیه و دوپادشاه گذشته که اطلاقه اول داوود است بعد سلیمان حالا سلیمان در حالی که سلطنت دارد و ریاست دارد بر بلاد بسیار مختلفی حتی بلقیس میاد زن سلیمان میشه مسلمانم میشه رئیس مملکتی این اول
ثانیا در حال پادشاهی در حال دوم که دارد سان میبینه در حال سان دیدن این دوبله میشه مطلب این مقام و ریاست دوبله میشه باید خیلی چیزای دیگه یادش بره اما نه انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی این صادرا عن ذکر ربی عن بمعنی میل منتهی هم بالاتر از من من به معنی صدوره ولی عن صدورش بالاتره لماذا صلی عن خوف ربی عن ذکر ربی عن انت ربی این تجاوز نیست بله اگر شما تجاوز تقدیر بگیری که گرفتید میگید انی احببت حب الخیر متجاوزا عن ذکر ربی میخواد اضافه کنید که بدترم میشه دوبله میشه نه انی احببت حب الخیر احببت چی مفعول مذکور نیست در اینجا انی احببت الصافنات الجیاد چون احببت مفعول میگیره دیگه انی احببت الصافنات جیاد چرا چون خیر است خب اینکه شما این خیرو دوست داری برای چی برای خیر بیشتر کنی مرا کل قوا نه این هم عن ذکر ربی در اونجایی که جای غفلت است زمینه غفلت است زمینه غفلت است مقام غفلت است معمولا انسان روبه غفلت میندازه معمولا انسان رو از خدا پرستی دور میکند یا غفلت نخیر انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی بعدش
دومرحله دیگم هست که احتمال ببینید مثلا فرض کنید راجب تعریفی که خداوند میخواد بکنه از کسانی که بیت نورن در ایه نور رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار هیچ چیز اونهارو از ذکر خدا باز نمیدارد یه مرتبه گوشه نشسته ادم خب ذکر خدا یه مرتبه هم نه مقام و پول و دستکشی و پابوسی و بالا و پایین و چنین و چنان اینجا اگه مرد باید که مردانگی خود را در ثبات و ثبوت بر ذکر خدا داشتن عرض میشود درنظر بگیره و حفظ کنه.
حالا در اینجا انی احببت حب الخیر اما چرا حب الخیر که خوبه اگر انسان خوبو دوست داشته باشه خوب زن خوب مال خوب ابگوشت خوبه ایناکه خوبه بعد حرام که نیست اما اگر این ابگوشتو میخورد برای یاد خدا بودن میخوابد برای یاد خدا بودن زن میگیرد برای یا خدا بودن طلاق میدهد برای اگر همه این نفی و اثبات ها محور داشته باشد این پر از نور است نه اینکه در نماز یاد خداست اما در عرض میشود که کارهای دیگر یاد خدانیست یادشیطانم هست نه یاد خداست نه چه نه انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی یعنی احببت الصافنات الجیاد منتهی الصافنات جیاد مفعول اوله و مفعول اجله چیه حب الخیر احببت الصافنات الجیاد حب الخیر وحب صافنات الجیاد چن جوره یه مرتبه صافنات الجیادو دوست داره یه مرتبه نه صافنات الجیادو دوست داره سوار شه یه مرتبه صافنا الجیادو دوست داره بره جنگ اما این حب الخیر عن ذکر رب نیست ولو یه مرتبه نه مرحله اولیاس و مرحله بالاترین پله است و بالاترین قله است در اتصال به رب انی احببت حب الخیر چی عن ذکر ربی یعنی صادرا عن ذکر ربی نه متجاوزا متجاوزا از کجا اوردین شما این تجاوزی که این تجاوی که از نظر ادب لفظی و ادب معنوی تجاوزگر است از کجا آوردید شما اینو انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی تا کی حتی توارت چی خورشید که قبلا ذکر نشده صافنات الجیاد برای اینکه اسب بود اخه اسب میخواد سان ببینه بالاخره به غروب میرسه به شب میرسه یا نه صبح که نه دیگه انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی حتی توارت بالحجاب به حجاب چی به حجاب دروغ میخواید بگید مطلبیست ولی به حجاب شب چون بعدالعشی شبه یا نه بعد العشی شبه دیگه یعنی تا شب شد وقتی شب شد دیگه ندید وقتی که ندید دراینجا حب الخیر یخورده فروکش کرد این حجاب نور یه مقداری رفت کنار ما دو حجاب داریم یه حجاب سه حجاب داریم یکیم حجاب نوره حجاب نور رفت کنار پیغمبر بزرگوار که تماس رسالت میگیرد با مردم کسی که محراب میشیند