و علی آله الطاهرین
خواندن حمد در هر نماز واجبی در … بالضرورت الاسلامیه، واجب است. مگر در موارد استثنایی مثل نماز جماعت در … عند الاضطرار یا بالاخره هر موقعی که انسان معذوره، امکان دارد از نظر تعبیر عربی هم معذورباشد، ترجمه اش رو. اما به طور عادی نمیتواند حمد رو ترجمه کنه. اصولا بعضی از اسلامیات رکنیه، اینطور است که از نظر لفظ هم باید لفظ عربی قرآنی، در قرآنیاتش و غیر قرآنی، در غیر قرآنیاتش باشه. در نماز که اول سوره مبارکه حمد است، بعد آیاتی از قرآن، حکمی هست که قبلا باید اشاره کنیم و بعد راجع به احتمالاتی که راجع به آیات بعد الحمداست، بحث کنیم. چون نماز عمود الدین و عماد الیقین است و کار روزمره مسلمان هاست و جان اسلام و روح اسلام و عقل اسلام و معنای اسلام درمجموعه قرآن شریف است، بنابراین در نماز که بالاترین حضور عندالله سبحانه و تعالی است، باید بالاترین کلام الهی در اون نماز خوانده شود.
همانطوری که نماز بالاترین محضر است و بالاترین حضور است، در محضر حق سبحانه و تعالی، باید بالاترین عبارات در لفظ و بالاترین حالات در معنا و خاضع ترین افعال در فعل که رکوع و سجود و قیام است، در محضر سبحانه و تعالی باشیم و روی این حکمت حکیمه عالیه است که اسلام مقرر فرموده است که در رکعت اول و دوم حداقل و در رکعت سوم، یا سوم و چهارم هم جایز است که سوره حمد حتما خوانده شود. در رکعت اول و دوم و بعد از سوره مبارکه حمد، آیه ای، یا سه آیه، یا چهار آیه، یا آیاتی یا سوره ای، احتمالات بر حسب روایات است که بحث خواهیم کرد. اما سوره مبارکه حمد که هیچ بدیلی ندارد و هرگز نمی شود به جای سوره مبارکه حمد، سوره دیگری و لو کل قرآن باشد خواند، حساب هایی دارد. از جمله حساب هاش این است که ام القرآن است و کل القرآن است و محکم القرآن است که ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ﴾ [الحجر: 87] این سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي که آیات هفتگانه سوره مبارکه حمد است، این شامل همه قرآن است درمعنا، در عمق، در روح، در اصول معرفتی، در اصول فرعی و در تمام جهات سوره مبارکه حمد، کل قرآن است و همانطوری که بر رسول الله صلوات الله علیه، قرآن دو جور نازل شد، یک جور در لیله قدر، ﴿لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ﴾ [الدخان: 3] که قرآن به صورت جمعی و جملی و مختصر و بدون الفاظ نازل شد و بعد در طول بیست و سه سال به طور مفصل نازل شد که ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾ [هود: 1] هم احکمت در لیله قدر و لیله مبارکه، مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ است و هم فصّلت که در آیات و سور مقدسات قرآن در طول بیست و سه سال نازل شده، این دو بخش هم از برای کل مصلین، مقرر گردیده است. درست است مصلین لیله قدر به معنای نزول جمعی و جملی قرآن ندارند. اما همه نمازهاشون، حالت قدر است و در این نمازها هم حالت قدر رسول الله صلوات الله علیه را در بعد رسولی نه، بلکه در بعد تابع بودن ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ [الأحزاب: 21] دارند که خواندن این سوره مبارکه حمد است کل قرآن و هم حالت وحی مفسر بیست و سه ساله را دارند که آیات بعد الحمده. هر آیه ای از آیات بعد الحمد، هر سوره ای از سور بعد الحمد، الا اون آیاتی که نماز را خراب میکند، مانند آیات سجده واجبه که سجده واجبه، هیکل نماز را در هم میشکند و ازبین میبرد، اما کل قرآن به استثنای آیات سجده و نه کل سوره سجده، آیات سجده که چنانکه بعد خواهیم آمد، این باید خوانده شود. کما اینکه در بعضی از روایات این مطلب هست. اصلا خداوند مقرر کرد بعد الحمد، قرآنی به وجه مطلق خوانده شه، برای اینکه همه قرآن همیشه حاضر باشیم در محضرش. همیشه در محضر قرآن شریف حاضر باشیم که دو محضر است. یک محضر، محضر جمعی و جملی است که سوره حمد است و یک محضر مفصل تر از سوره حمد است که کل قرآن است به استثنای آیات خاصه ای که آیات سجده باشه.
بنابراین {صحبت حضار} حالا، این حکمت که کل قرآن، مثلا به این روایت توجه فرمایید برادران، روایت مفصله ای هست از امام معصوم علیه السلام که علت این که آیاتی بعد الحمد باید خوانده شود چیست. بله، این، این روایت بله بنده نوشتم و حکمه الحاکمه علی الموقف و هی، حکمت در این که آیاتی بعد الحمد باید خوانده شه. انما امر الناس، وسائل الشیعه، باب یکم، حدیث سوم، عن الفضل بن شاذان، عن الامام الرضا علیه السلام، از باب قرائت صلاه. این عالی ترین حدیثی است که ما در این باب داریم، هم از وجه عمومی و حکمتی استفاده میکنیم و هم از وجهه حکمی. انما امر الناس بالقرائة فی الصلاه، قرائت کدومه؟ بعد الحمده دیگه. لعلی یکون قرآن مهجورا مضیعا. این که قرآن شریف به ما امر میکند که این قرآن رو ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ﴾ [المزمل: 20] این فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ، واجبه یا نه؟ و حد اقل واجب قرائت ما ﴿مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾ [المزمل: 20] بعد الحمداست در صلوات خمسه. عیب ندارد فقط سوره قل هوالله احد رو بخونیم که ما. یا سوره انا انزلنا رو یا سوره چی. نه، کل قرآن. انما امر الناس باالقرائته فی الصلاه که قرائت بعد الحمده، لعلی یکون القرآن مهجورا مضیعا. حتما در فرائض ما بایدآیات قرآن بیاد. حتی اگر حفظ نیستیم، از رو بخوانیم. از رو و لیکون محفوظا مدروسا. محفوظ باشد قرآن، هم در الفاظ ما، هم در افکار ما. وقتی در پنج نماز، ما آیات قرآن را بعد الحمدمیخوانیم، تبعا این آیات محفوظ ما میشه. گذشته از محفوظ، مدروس میشه. ما یه حفظ داریم که حفظ الفاظه و یک دراسه محفوظ داریم. حفظ الفاظ که الفاظ رو حفظ می کنیم، دراسه تدبر و دقت در معانی الفاظه. لعلی یکون القرآن مهجورا مضیعا و لیکون محفوظا مدروسا. قرآن همه اش، یا به بعضی از سوره ها؟ همه قرآنه.
فلا یضمحل و لا یجهل، اضمحلال پیدا نکند، مجهول نباشد. چون یکی از موجبات اضمحلال قرآن و جهل به قرآن از نظر لفظی ومعنوی، این است که جزو مستحبات باشه، مستحب رو هم میشه ترک کرد. اما اگر در واجبات خمسه ما، این داخل در متن باشد بنابرین ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾ [المزمل: 20] رو ما حد اقلش رو انجام دادیم. ولیکون محفوظا مدروسا و لا یضمحل و لا یجهل و انما بدء بالحمد فی کل قرائت دون سائر السور. اینکه اول عرض کردم و انما بدء بالحمد فی کل قرائت دون سائر السور لانه لیس شی من القرآن و الکلام جمع فیه من جوامع الخیر و الحکمه ما جمعه فی سورة الحمد. چقدر عالی است این حدیث مبارک که جهات گوناگونی را نسبت به قرائت شامله بر حمد و آیاتی بعد الحمد …
حالا، این هم چنان که دیروز عرض کردیم تا اندازه ای و کافی هم بود، فقط اشاره ای میکنیم، باید که فاتحه قرآن رو ما بخونیم، نه طبق قرائات. برادران دیگر فقیه مرقوم فرموده اند در عروه و حاشیه عروه که به هر کدام از قرائات خوندید، اشکال نداره. ما عرض میکنیم نخیر، قرائت دیگر باطل و قرائت قرآن است که باید ازش تبعیت کنیم و ما حمد طبق قرآن متواتر رو بخوانیم. اما برای کسی که بتواند، کسی که بتواند عربی را مانند عربها، نتواند عربی را جوری که سین و صاد و اینها فرق باشه، باز نتواند، هرجور میتوانه. عربی نتواند، ترجمه. اما کسی که توانایی دارد حمد را به عربیت قرآن بخواند، حق ترجمه ندارد. نه تنها حق ترجمه، بلکه حق تغییر دادن صاد به سین، کما اینکه در صراط است ندارد. حق تغییر دادن مالک به ملک ندارد، با این که معنا هم فرقی نمیکن مثلا، بعد در دومی فرق می کنه. و حق تغییر دادن ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ﴾ [الفاتحة: 7] رو به صراط من انعمت علیهم، غیر المغضوب علیهم و غیر الضالین، ندارد. دو علت داره این. یکی این که ما ماموریت داریم در نماز، قرآن را بخوانیم. و اونهای دیگر قرآن نیست، ترجمه اش قرآن نیست، تغییر لفظ قرآن نیست، تعابیری دیگر ولو معناش همین معنا باشد، قرآن نیست، این یک. دوم این که همان طور که در قبله به حسابی که ما وحدت داشته باشیم در التجاء الی الله، باید ﴿شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾ [البقرة: 144] را در نظر بگیرم، نه اینکه یکی این ور، یکی اون ور، یکی اون ور. همان طور که معنای ما معنای توحیدی باید باشد و التجائمون الی الله است قلبا، همچنین در اعمالمون که عمل بسیار بارزش نماز است، باید به جهة واحده توجه کنیم و ان کان ﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ [البقرة: 115] درسته، مال معذورینه. حقیقت است و برای معذورین. اما همین حقیقت برای غیر معذورین، مطلب دیگری به خود میگیرد و این است که فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ.
در نمازهم که بلند گوی اسلام است. بلند گوی اسلام است در چند بعد. این چند بعدف یک بعد ظاهری است و یک بعد باطنی است و در بعد ظاهری، لفظی است و عملی است و در بعد باطنی، نیت. حالا در بعد لفظی که دو جهت دارد، یک جهت قرآن مجمل، سوره حمد و یک جهت، قرآن مفصل آیاتی یا سوری یا سوره ای بعد الحمد. این باید به یک چهره باشد و اگر ولو چهره های گوناگون، بنابراین هر کسی به یک جوری ترجمه میکرد. تورات و انجیل چرا اینقدر خراب شده؟ یکی از علل خراب شدن اینه، ترجمه مستقله شده و هر کس طبق نظر خودش، میل خودش، ترجمه میکنه. اما نه، آیات مبارکات سوره حمد که انسان میخواند، همان آیات را به همان قرائت متواتره قرآن، نه به قرائت دیگری و لو همان معنا و نه بدترش به ترجمه ای ولو ترجمه صحیحه قرآن باشد. نخیر، به همان وجه. پس دو علت دارد. یک علت، توحید مسلمین است در یک جهت واحده حتی از نظر لفظی، کما اینکه در اتجاء قبله هم هست و جهت دیگری این است که عبادات، توحیدی است. این مربوطه به حمد.
اما بعد از حمد. ما دو ضرورت داریم در اسلام، کتابا و سنتا هم این مطلب ثابته. یک، باید در رکعتین {14:48} حمد خوانده شود. دو، و بعد الحمدقرآنی خوانده شود. ضرورت این ها. خب، این قرآنی خوانده شود، احتمالاتی دارد. حد اقل قرآنی که خوانده می شود یک آیه است، روایت داریم. بیشترش سه آیه است، روایت داریم. بیشترش چهار آیه است، ما احتیاط میکنیم. بیشترش سوره ای است که بیش از این چند آیه است، کما اینکه در بعضی از روایات این مطلب هست. بیشترش دو سوره و سه سوره است. حالا چیکار کنیم؟ اونی که ضروری است، این است که بعد الحمد قرآنی باید خوانده شود. این هیچ شکی درش نیست. شیعه و سنی و هرکی و هرکه و هرچه، این سنتا قطعیه است و کتاب هم البته اشاره میکند. خب، حالا که سنتا قطعی است که بعد الحمد باید قرآنٌ مایی خوانده شود، این قرآنٌ ما، اگر هیچ دلیلی از ادله در کار نبود، میگفتیم قرآنٌ ما، آیات واحده کافی است. البته روایاتی هم داریم که بهش اعتماد نمیکنیم، یه روایته. چون ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾ [الأنعام: 149] حجت بالغه است برای مردم ثابت … و اگر ما هیچ گونه دلیلی هم نداشتیم، مگر این که قرآنٌ ما، می گفتیم یک آیه کافیه. اما چون ادله متعدده ای داریم که حداقل را سه آیه قرار میده، یا فرض کنید که مقداری هم بیشتر، بنابراین به ادله مراجعه میکنیم. نه اینجور است که شیعه میگویند اکثرا. چون اکثر فتاوای شیعه، اکثر فقهای شیعه رضوان الله تعالی علیهم و علی من لا {16:28} میگن حتما باید یک سوره باشه. دو سوره نمی شود، یک سوره کمتر هم نمی شود. و قلیلی از فقهای شیعه میفرمایند نخیر، دو سوره هم می شود، کمتر از یک سوره هم می شود. فقهای سنی، اتفاق دارند ظاهرا، بدون خلاف، این که سورة واحدةلازم نیست. دو سوره هم می شود. می شود سوره ای را تقسیم کرد، قسمتی را در رکعت اول خواند و قسمتی را در رکعت دوم. آیا با روح اسلام و روح این روایت رضویه که از امام رضا علیه السلام خواندیم کدوم تناسبی دارد؟ تناسب این دارد که حتما یک سوره؟ کمتر از یک سوره نباشه؟ اگر این طور است فقط سوره های کوچک قرآن این حض رو داره. سوره بقره نداره. آل عمران نداره، نساء نداره، چی نداره، چی نداره. فقط سوره های کوچیک قرآن این حض رو داره.
و حال آنکه حکمت حکیمه عالیه راجع به قرائت بعد الحمد، لعلی یکون القرآن مدروسا مجهولا. همه قرآن باید که در محضر قرآن باید باشیم ما. همه قرآن باید حضور داشته باشه و ما باید حضور در همه قرآن در صلوات یومیه حمد داشته باشیم و این منافات دارد با این که فقط سورة واحدةو ما میدانیم که سورة واحدةرا اگر به کل قرآن بزنیم، اکثر قریب به اتفاق مسلمانها محروم خواهند بود. آیا در نماز هایی که جماعت اند یا فرادی خوانده میشه، اگر کل سور قرآن، یک سوره از کل سور قرآن مجاز است، خب این بعض آیات و بعض سور قرآن خواهد بود. جزء سی ام قرآن را همه اش نه، یک مقدار از سور پنج آیه ای، شش آیه ای، ده آیه ای فرض کنید. {صحبت حضار}
حالا ببینید، پله پله است بحث ما. پله اول، این که آیا با روح اسلام و روح صلاه وحکمت حکمتی که امام رضا علیه السلام بیان فرموده اند، کدوم سازش داره؟ سازش دارد که ما فقط سوره کامله ای از قرآن بخوانیم؟ خب اکثر مسلمانان محروم اند و اکثر سوره های قرآن، نود درصد و نود و پنج درصد سوره های قرآن، تقریبا اینجوره که نوعا حفظ نیستن و نمیتونن بخونن و یا وقت ندارن مثلا. یا نه، سورة واحدةشرط نیست. میخواید سورة واحدةبخوانید، میخواهید آیاتی که به اندازه اقل سورة واحدة است. اقل سورة واحدة، کوثره. کوثر منهای بسم الله، سه آیه است، با بسم الله چهارآیه. چهار آیه بخونید. حداقل مثلا چهار آیه میشه. یا بیشتر بشه حالا، ولی از هر سوره ای که بخوایند. شما سوره بقره را چند آیه در رکعت اول مغرب، چند آیه در رکعت دوم مغرب، چند آیه در رکعت اول عشاء، چند آیه در رکعت دوم عشاء، مقادیری از سوره بقره را عرض می شود که خواندید. البته ما نمیخوایم استدلال کنیم به این حکمت و حتی نمیخوایم استدلال کنیم به این روایت، این روایت یکی است و اون حکمت هم مقلد حکم، ما غلام دلیل ایم. ببینیم ادله چی میگوید و از عجایب امر این است که ادله این طرف رو میگه، روآیه روایه، روایه، روایه از رسول الله، از ائمه علیهم السلام، و و و و و، چند آیه کافی است. سورة واحدة لازم نیست. فقط دو تا دونه روایت داریم، از روایت شیعه در وسائل الشیعه براتون نقل میکنم، دو تا دونه روایته. یکی میگد، باید یک سوره. دوم میگد، بیش تراز یک سوره نمیشه. اما در مقابلش عده زیادی روایات داریم که مرحوم شیخ طوسی رضوان الله علیه حمل بر تقیه کرده اند چرا؟ نمیدونم، و دیگران هم حمل بر تقیه کردند چرا؟ نمیدونم و اصلا خود روایات داد میزنند ما تقیه نیستیم. {صحبت حضار}
حمل بر نافله، حمل بر تقیه، همه اش غلطه. یعنی با نصوص و ظواهر این حدیث اصلا نمیخواند. تازه اگر شک کردیم، اگر تردید کردیم که آیا سورة واحدة لازم است؟ که یک روایت داریم، یک دونه روایت. در کل روایت شیعه و سنی، یه روایت داریم. یا نه سورة واحده لازم نیست، چنان که در کل روایات دیگر شیعه و روایت سنی میاد که تقسیم هم جایز نیست. دیگه خذ مخالفة العامه چیه؟ بابا شیعه ها دارن روایت می کنن. این شیعه ها دارن روایت میکنن، اگر ما بخواهیم تقلید از فتوا بکنیم که نیستیم. ما مقلد الفتاوا نیستیم، ما تابع دلیل ایم. وقتی به ادله ما مراجعه میکنیم، ملاحظه کنید در اینجا، البته سنی ها روایت کم دارن معمولا. یکی از امتیازات شیعه این است که شیعه از چهارده مصدر عصمت روایت دارد. رسول الله صلوات الله علیه، در اول و سیزده معصوم بعد که فاطمه سلام الله علیها هم یکی از اونهاست، از اینها مصادر روایتی دارند. و بارها در بحث هم عرض کردم، اشاره نمی کنیم. اما سنی ها فقط یک مصدر دارند و اون رسول الله صلوات اله علیهِ. درست است مصدر رسول الله کافیه. ولی برای کی؟ برای کسی که تمام فرمایشات رسول الله برای او نقل میشه. اما آیا تمام فرمایشات رسول الله برای تمام امت اسلامی در این بیست و سه سال بیان شد؟ همه اهلیت داشتند؟ یا نه، اصحاب سری در کار بودند؟ از اصحاب سری که در کار بودند که مقرر درس رسول الله صلوات الله علیه بودند، امیرالمومنینه و از یکی از جهات مثبته ولایت معصومین و خلافتشون بعد از رسول الله اینه. آنچه را که از فرمایشات رسول الله به همه نرسید، به کسان خاصی رسید که اون کسان خاص، باید نشر بدهند اون امیرالمومنین دراول بود و بعد امام حسن، بعد امام حسین و بعد، حدود دویست و پنجاه و چند سال این دوران خلفای معصومین علیهم السلامه و بیست و سه سال دوران رسالته. در دوران رسالت، همه قرآن به همه رسید، قبول داریم… اما آیا همه سنت رسول الله به همه رسید؟ نه. پس ناشرین سنت لازمه. منتها ناشرین سنت باید معصوم باشند. ناشرین معصومین سنت، عبارتند از فرد اول امیرالمومنین و فرد آخر حضرت ولی امر صلوات الله علیه و عرض می شود که بقیه ائمه علیهم السلام.
برادران سنی روایت کم دارند. چون وسیله شون همون عده از رواته. ولی ما روایت زیاد داریم. البته معنی زیاد روایت داشتن ما این نیستش که ما همیشه ما درست میگیم. نخیر، بعضی وقتها ما درست میگیم، بعضی وقتها اونها، بعضی وقتها هر دو غلطه، بعضی وقتها هر دو درست. اما ما دستمان بازتر است و ما غنی تریم نسبت به روایات رسول الله. چون روایاتی را که روات از رسول الله نقل میکنند داریم و از امیرالمومنین خلیفه اولش داریم و از امام حسن، از امام حسین، از همه و از همه و از همه داریم و محور ما کتاب اللهِ. در این بحث سنی ها فقط یک حدیث دارند. من فتح الباری هفده جلدی رو در مُراجع دوم تبصرة الفقهاء کاملا از اول تا آخر دیدم و روایاتی که دارد در پاورقی تبصرة الفقهاء نقل کردم. در اینجا فتح الباری، جلد دوم، صفحه 393، به سند عن عبدالله بن صائب قرء النبی صلی الله علیه و آله و سلم المومنون تصبح حتی اذا جا ذکر موسی و هارون او ذکر عیسی اخذته ثعلة فرکع، به سرفه افتاد حضرت. سرفه ها فرق میکنه ها. بعضی وقتها انسان سینه اش درد میکنه سرفه میکنه، بعضی وقتها نه، یه حالت خاصی بهش دست میده. اونقدر نورانیت و معنویت قرآن انسان رو جذب میکند که دیگه حالت استمرار ندارد، مجبور است {25:04} به خود بگیره. اینجا ثعلة نیست. عرض می شود که و الا اگر صرف سرفه است، سرفه مانع است، خب سرفه رو میکنه، بعد باقیش رو میخونه. {صحبت حضار} سوره مومنون بزرگ نیست که. سوره مومنون که بزرگ نیستش که. سوره مومنون که سوره کوچیکیه. اون هم پیغمبر از خودش خسته میشه؟ خود پیغمبر قرآنه. چطور خسته میشه؟ اون هم سرفه که علامت خستگی نیستش که. سرفه علامت سینه درده یا نه، {صحبت حضار} حتی اذا جاء ذکر موسی و هارون او ذکر عیسی، این شبهه از {25:45} اخذتهم ثعلة فرکع. خب پس تقسیم سوره جایزه. این روایت از سنی هاست. میگه سنی اند؟ خب شیعه ها، روایات شیعه ها در این باب بسیار زیاد است، دلالت بر این مطلب میکند. من خود وسائل الشیعه رو باز میکنم. {صحبت حضار} صفحه 736، جزء چهارم وسائل الشیعه، باب وجوب قرائة سورة بعد الحمد، للمختار فی الاولتین من الفریضه و عدم جواز تبعیضها. کاری به حرف های ایشون نداریم، روایات. روایات، اولش محمد بن اسماعیل به سند هیچ کار نداریم ما، احتیاج نداریم. محمد بن اسماعیل قال سالته، مضمره است، قلت اکون فی طریق مکة فننزل فی الصلاه فی مواضع فیه الاعراب، اعراب بیابونی های دزد رو میگن، نه عرب. عرب غیر از اعرابه. اعرابی این لش و لاتها دیگه … ﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا﴾ [التوبة: 97] این آلمانی داره، انگلیسی داره، فارس داره، ایرانی داره، قمی داره، تهرانی داره، لات چهار راه مولوی رو داره، اینها را داره، همه را داره. وسائل صفحه 736، قال سالته قلت اکون فی طریق مکة فننزل فی الصلاه فی مواضع فیه الاعراب ایصلل مکتوبة علی الارض یا ایصلل مکتوبة علی الارض فیقرأ ام الکتاب وحدها، اگه بخواد روی زمین بخونه، فقط باید حمد رو بخونه. چون دزده میترسه، باید در بره. ان یصلی علی الواحده و یقرء فاتحة الکتاب و السورة. {27:47} مه سوره است. آیا این دلالت دارد که سوره حتمیت داره؟ نه. یکیش هم السورة است. ما از هیچ جایی این روایت رو نداریم که سوره حتمیت داره. والسورة، یعنی اون سوره ای که معمول است میخوانند … اگر آیاتی میخوانند، این نه نص است، نه ظاهر است در اینکه حتما سوره است. بله در ذهن راوی بوده است که سوره. خیلی خب. بعدش، قال اذا خفت فصل علی الراحله المکتوبة و غیرها. معنیش چیه؟ وقتی خوف داشتید، بر راحله بخوان. اصلا رو زمین نخوان. چون رو زمین هم خوف داری دیگه. روی زمین هم با ترس و لرز، .. حمد خالی رو، نخیر. بر راحله بخوان، منتها بر راحله که خواندی، هم حمد را میخوانی و هم اصل سوره رو. و اذا قرئت الحمد والسورة احب الیه. اگر حمد و سوره را با هم بخوانید، نزد من بهتر است. چی فهمیدیم؟ این احب در وقتی که میترسید؟ یا وقتی که نمی ترسید؟ وقتی نمی ترسید. در صورت ترس که اصلا حرام است که سوره را بخوانید، حمده فقط. اذا قرات الحمد والسورة احب الیه، اگر حمد و سوره رو خواندی برای من بهتره. یعنی خواندن از سوره، واجب نیست. حالا خوندن از سوره واجب نیست، این دو معنا دارد. یا اصلا خوندن آیاتی بعد الحمد واجب نیست، این خلاف ضرورته. یا نه، خوندن آیاتی بعد الحمد ولو یک آیه، واجب است. {صحبت حضار}
حالاف چون در حالت خوفه، شما سواره ، این گفت اگر که راحله باشه، سوره و حمد را با هم میخونم. اگر زمین باشد، حمد را فقط. حضرت چی فرمودند؟ فرمودند اگر بر راحله بخوانی، بهتره. بله؟ خوف هیچ نباشه. ولی بر راحله آیا سوره این عذری درش هست؟ نه. اینجا فرمودند که و اذا قرئت الحمد و السورة احب الیه. یعنی سواره {صحبت حضار}
و لا اری بالذی فعلت بعثا. شما که رو زمین خوندید و حمد خالی خوندید، بعثی نیست. این یه روایت. از این روایت هیچ، نه ظاهر است و نه نص است که سوره واحده واجبه، اصلا بحث، بحث دیگری است و اگر هم از سوره مراد کل سوره است، در ذهن راوی بوده است که حالا من این حمد و سوره رو، هر دو را بخوانم و راحله؟ یا فقط حمد و زمین؟ حضرت فرمود اون طور درست است. این طور هم درست است. اما درست است، فقط باید سوره باشه اونجا که سوره میخونی، ازش در نمیاد.
بعد، حدیث دوم منصور بن حاذم قال قال ابوعبدالله علیه السلام لا تقرأ فی المکتوبة باقل من سورة و لا و باکثر. این روایت، روایت یتیمه. {31:35} راحته که، قال ابو عبدالله لا تقرأ فی المکتوبة باقل من سورة و لا و باکثر. که ما با دوتاش حرف داریم. روایت بعد را ببینیم. بله؟ {صحبت حضار} روایت بعدی، سوم، ان احدهما علیهم السلام قال سالت عن الرجل یقرا السورتین فی الرکعه، این هم مثل همونه در ذیلش، فقال لا لکل رکعة سورة. این لکل رکعة سورة، در مقابل سورتینه. میگه سورتین نباشه. نه اینکه حتما سوره. حتما سوره نیست، ممکنه کمتر ازسوره باشه. ولکن چون در مقابل دو سوره خواندن بعد از حمد است، این دو روایت.
بعدش، حدیث چهارم، عن علی بن یقطین قال سالت ابالحسن علیه السلام، چون این دو سه صفحه است روایت. صفحه اول، بیشتر از دو سوره نه، یک سوره بله. بیشتر از دو سوره نه، یک سوره بله، این یکیه که نصف روایت است. حالا بعدش، چهارم، علی بن یقطین قال سالت ابالحسن علیه السلام، ابالحسن موسی بن جعفر علیه السلامه. عن تبعیض السورة فقال اکره و لا بعث به فی النافله. آقایون مجبورشدن اکره رو معنا کنند. اکره، ابغض است به نظر ما. عن تبعیض السورة فقال اکره و لا بعث به فی النافله. این اکره مال نافله نیست. اکره مال فریضه است. اکره رو به اون معنایی که اونها میخوان بکنن، این مرجوره، پس تبعیض السورة، مرجوره. اما به معنایی که ما میکنیم اکره یعنی مبغوض. یعنی تبعیض السورة، مبغوض. این هم داخل ادله باشه، خیلی خب.
بعدش حدیث پنجم، حدیث پنجم، عن احدهما علیه السلام قال سالته هل یقسم السورة فی رکعتین قال نعم اقسمها کیف شئت یا اقسمها کیف شئت. این که نص است در اینکه تقسیم جایزه. آقایون میخوان حمل بر نافله کنند که چرا حمل بر نافله؟ اکثر نمازها که مورد نظر است، فریضه است یا نافله؟ اکثرا فریضه را میخوانند یا نافله؟ نافله را کم میخوانند. اکثریت در چند بعد دارد فریضه. اون وقت هم این سوال میکند هل یقسم السورة فی الرکعتین؟ این فرد اعلاش کدامه؟ این فرد اعلاش فریضه است. شما چرا بر فرد ادنی و اقل حمل میفرمایید که نافله است؟ چون چون فتوا این است؟ اینکه دلیل نشد که. {صحبت حضار}
روایت ششم، عن ابالحسن الرضا علیه السلام قال سالت عن رجل قرأ فی رکعة الحمد و نصف السورة، باز نافله است؟ سالت عن رجل، اصلا در نافله که سوره هم نداره که. نافله که همه قبول دارند که سوره لازم نیست. قال سالت عن رجل قرأ فی رکعة الحمد و نصف السورة هل یجزیه فی الثانیة ان لا یقرأ الحمد. این دیگه بالا زده. این خیال کرده نماز آیاته. آیا در رکعت دوم حمد را نخونه، تتمه اون سوره ای که بعد الحمده رکعت اول خونده. عرض می شود که یجزیه فی الثانیة ان لا یقرأ الحمد و یقرأ ما بقی من السورة فقال یقرأ الحمد، حمد را باید خوند ثم یقرأ ما بقی من السورة. نصه دیگه آقایون. اون اولی ها، احتمالاتی {35:33} جایزه.
حدیث هفتم، عن زراره قال قلت لابی جعفر بن الباقر علیهم السلام رجل قرأ سورة فی رکعة فغلب این سورة بعد الحمده. آخه حمد رو اینها سوره نمیگن. اونی که بعد الحمد است، اگر سوره است، سوره است. اگر هم نیست، که آیاتیه. رجل قرأ سورة فی رکعة فغلب. خب یادش رفت. امام های سنی ها هم که حافظن، بعضی وقتها یادشون میره، پشتی ها بهشون میگن مثلا. فغلب، ایدع المکان الذی {36:11} فیه و یقضی فی قرائته، اون جایی که یادش رفته، ولش کنه و بقیه اش رو بخونه. چون همه رو که نباید خوند که. اویدع تلک سورة و یتحول منها الی غیرها. چیکار کنه؟ فقال کل ذلک لا بعث به. فرق نمی کنه. میخواد که بقیه آیات سوره رو بخونه. میخواد نه، به یه سوره دیگه متحول بشه. هیچ فرق میکنه. آخر سر تکلیف رو روشن کرد. وان قرا آیة واحدة فشاء ان یرکع بحارک … اون روایت رو گفتیم آیه واحده دیگه که قرآنٌ ما که مصداق ادنی اش آیة واحده است. این هم یکی. {36:59} چرا آخه؟ شیخ بزرگوار شما آخه این حمله را از کجا می آرید؟ مثل صد حدیثی که در باب زکات مال التجاره است، هر صد حدیث رو حمل بر استحباب کرده اند. آخه چی موجب است که شما صد حدیث رو اولا استحباب میکنی و شش، پنج شش تا حدیثی که اینها مال {37:22} و کی و کیه، که عفی رسول الله ان ما سوا ذلک، اون رو حمل بر وجوب می کنید. این حمل ها، آخه کی گفته است شما این حمل ها رو بکنید؟ و کی گفته است که از شما قبول بشه این مطلب؟ {صحبت حضار}
ببینیم روایت چی میگه حالا. این هم مال این. بعدش، یک باب، باب تجویز، باب الجواز التبعیض السورة فی الفریضه. ایشون میگه لتقیه. ما میگیم تقیه نیست. حالا حدیث، عن الفضل قال صلی بنا ابو عبدالله علیه السلام، اگر سند رو میخواید، سند صحیحه است. صلی بنا ابو عبدالله علیه السلام او ابو جعفر فقرا بفاتحه الکتاب و آخر سورة مائده. اخر مائده رو. فلما سلم التفت الینا. علت التفت، یکی دو چیزه. یکی اینکه سنی ها مقید نیستن یک سوره بخونن و بعضی آیات رو میخونن، یک. دوم اینکه خب یک سوره کامله بهتره دیگه . ببینید، خب پس چرا مرجوح را شما تغلیب داشتید؟ فرض کنید ها، فرض کنید مرجوحه. دیگه فرض بیشتر از این نمیشه. فلما سلم التفت الینا فقال اما انی ارت ان اعلمکم. میخواستم بهتون یاد بدم که سوره کامله لازم نیست. بعضی سوره رو بخونی اشکال نداره. این قابل حمل بر تقیه است؟ آقا این جا که دیگه جای تقیه نیستش که. آقا یه مشت شیعه با امام صادق یا امام باقر دارن نماز میخونن، حضرت بدون هیچ تقیه ای، عمل به تقیه کنند. اگر برای تعلیله خب میفرماید آقا شما، چنانکه در بعضی روایاته دیگه، اگر شما بعضی از سوره را بخوانید کافی است. کسی که سوال میکنه بعضی رو خوندم، بعضی رو نخوندم، کافیه. خب این یعلمکم شد. حالا شما عملا بیایید نمازتون رو باطل کنید اگر بعضی سوره کافی نیست و یک سوره لازمه؟ بابا در باب تقیه، بسم الله. اما در باب غیر تقیه که تعلیم به شیعه است دیگه چی؟ پس این چطور میشود حمل بر تقیه بشه؟
حدیث دیگر، عن ابی عبدالله علیه السلام انه سئل عن السوره … ان یصلی رجل فی رکعتین من الفریضه، سوره بعد الحمده ها، قال نعم اذا کانت ستة آیات. اگر سوره شش آیه ای است. قرا بالنصف منها فی الرکعت الولی و النصف الآخر برکعت الثانیه. شاید مراد معصوم علیه السلام این باشه که مانند این است که رجحان دارد سوره کامله ای بخوانید. رجحان دارد. این رجحان سوره کامله، اقل عرض می شود که سوره ای که آیاتش از همه کمتره چیه؟ سوره کوثره. این چهار آیه دارد با بسم الله، سه آیه دارد بی بسم الله. پس اگر شما نخواستید سوره بخوانید، سوره کامله، خواستید آیاتی بخوانید، سه آیه بخوانید کافیه. چرا؟ برای این که سه آیه به اندازه کوچکترین سوره قرآن است که بدون بسم الله سه آیه است. ولی ما عرض کردیم احتیاط کنیم، چهار آیه. چرا؟ برای این که اگر یک سوره یا به اندازه یک سوره لازم بود ما میگیم اولش این است که سه آیه، دومش این است که نخیر به اندازه یک سوره کامله کوثر که بسم الله رو هم حساب کنیم چهار آیه. باز اینجا میگو حمله شیخ علی التقیه. چرا؟
حدیثی دیگر، عن ابی عبدالله علیه السلام قال صلیت خلف ابی جعفر علیه السلام و قرأ بفاتحة الکتاب. این صلیت خلف ابی جعفر، اونجایی است که ابی جعفر خودش امامه. جای تقیه اصلا نیستش. جای تقیه بود، خودش ماموم میشد. خودش امامه، دنبال امام باقر نماز خوندم فقرا فاتحه الکتاب و آیة من البقره فجاء ابی فسئل و قال یا بنی انما صنع ذلک لیفقهکم و یعلمکم. فقط جایی که مرجوحه. اگر مرجوح، قبول کنیم {41:37} اگر مرجوح است خواندن آیاتی و این که سوره کامله نباشد، این مرجوح را باید لفظا و عملا یاد بدهند. لفظا گفته اند، در روایت قبلی. عملا هم در دو جا، امام باقر و امام صادق نماز خوندن و آیاتی از سوره ای را خواندن.
خب، اینها روایات. ما کاری به ترجیح نداریم. یکی دو روایات اول داشتیم البته، اینجا هم آقای خوانساری رضوان الله علیه درشرح نافع نقل میفرمایند چیزهایی رو، عبارتی ایشون دارد، المشهور وجوب السورة کاملا فی الصلاة غیر الحمد. در صفحه 341، جلد اول جامع المدارک. المشهور وجوب الصورة کاملا فی الصلاة غیر الحمد و دعی الاجماع علیه و ما یمکن ان یکون مستندا لذلک روایات منها روایت یحیی بن عمران الحمدانی، یا همدانی، قال کتب الی ابو جعفر الباقر علیه السلام یسئله کتب الی ابیه انه کتب الی ابی جعفر علیه السلام یسئله ام من ترک بسملة فی السورة. این رو در وسائل ما نداشتیم … ام من ترک بسملة فی السورة قال یعید. این چه دلالتی داره؟ ام من ترک بسملة فی السورة قال یعید، دو احتمال داره. یک، مراد از سوره، سوره حمده و عده ای از سنی ها در سوره حمد، بسم الله رو نمیخونن. بعضی وقتها هم … یعنی بسم الله رو بگیه. اگر هم آیاتی خونده و بسم الله نگفه، بسم الله رو بگه و آیات دنباله اش رو بخونه، این یه احتمال. احتمال دوم، مراد سوره بعد الحمده اگر انسان سوره ای، نمیخواد بگه حتما سوره ای بخونه، اگر انسان سوره ای بعد الحمد خواند و بسم الله اش رو نگفت چطور؟ قال یعید. پس این چه دلالت داشت بر اینکه سوره لازمه. این هیچ دلالتی نداره {صحبت حضار}
این آدمی که میخواد سوره ابراهیم رو بخونه، از اول هم بخواد بخونه و سوره میخواد بخونه. ببینید، یه مرتبه کسی سوره نمیخواد بخونه، آیاتی میخونه. یه مرتبه هم نه، سوره میخواد بخونه. آدمی که سوره میخواد بخونه، اولین آیه سوره عبارت از بسم اللهِ {صحبت حضار} اینجا گفته اند سوره، ببینید، ام من ترک بسملة فی السورة، سوره داره میخونه. آدمی که داره سوره میخونه، همه سوره رو خوند، بسم الله نخوند، این چطوره؟ باطله دیگه. چرا؟ {صحبت حضار} بحث تبعیضه. تبعیض یعنی سوره رو قسمتی اینجور، قسمتی اونجور. نه این که بسم الله رو ورداری، بقیه رو بخونی. اگر بسم الله رو بردارید و بقیه رو بخونید، این قطعا باطل است، شکی درش نیست. {صحبت حضار} در تمام سور اینطوره. شما میخواید سوره قل هو الله احد بخونید، ببینید، یه مرتبه نمیخواد انسان سوره بخونه، تبعیضه. ببینید، یه مرتبه است سوره نمیخواد بخونه قسمتی آیات ….