جلسه دویست و هفتاد و یکم درس خارج فقه

نماز (نماز جمعه)

کسانی که نتوانند و این نتوانستن دو جور است. یک نتوانستی که حضور جمعه براشون حرام است. اگه حاضر بشه ضرر می بینه. یه مرتبه اطاقه است. حرج است. خوب اینهام راجح است که بر نماز جمعه شرکت کنند اگر شرکت کنند طبعاً عرض می شود که بهتره. و مثلاً عبد. عبدو استثنا کردن. و لکن همه استنثنائات بره کنار. محور استثنائات همونیه که قرآن شریف فرموده. دو تا بود یکی یسر و لا یجبیکم العسر و آیاتی که نفی حرج و نفی ضرر و نفی چه. ولکن یه مطلب هست. یه مطلب هست. که این بحث خاص عصره که و انما التسرع یسرا انما عسر یسرا. عذر در بعضی موارد واجب است تحملش در بعضی موارد حرام است در بعضی موارد راجحه. از جایی که واجب است تحمل عذر ولو جان انسان مال انسان ارث انسان هر چیز انسان در خطر باشد حفظ ایمان. اگه من چون مسلمانم و به اعمال اسلامی خود عمل می کنم و می خوام بکشم خوب بکشم. یه مرتبه وضو رو می گیریم تو اگر ببینی چرا اینطور می کشه خوب مطلبش یکیه. ارکان و اصل ها و پایه ها و ریشه های اسلام اگر بنا بشود اصل ایمان و اصل اسلام بنا بر عذر باشد کما اینکه بحث مفصله عرض همین خواهد بود که عذر به چه حسابه؟ پیغمبر رسالتش عذر بود دعوتش عذر بود کتک داشت فحش داشت بیرون رفتن داشت فرار کردن داشت. ولی واجب بود این عذر. این عذر واجب بود. برای حفظ ایمان و شریعت قرآن عذر و اجبه. و لذا انا ابرض و اوءمن علی دون الترک. لو انها قطعونی عرزاً عرزا. لا اترُک هلمةً واحدةً من الذکر الحکیم. عذر . پیغمبر بزرگوار آیاتی که برش نازل می شد همش مسخره بود فحش بود معده گوسفند به سرش انداختن بود و اخرجوا حتی اخرجوا. چرا؟ چون محمد بود؟ نه. ابن عبدالله بود؟ نه. از نظر وجاهت که زیباتر از همه بود. از نظر عقلم عاقل تر بود. از نظر انسانیت و امانت بیشتر از همه. ولی تا قرآن برش نازل شد شروع کرد دهن کجی کردن. ما هم اگه طلب عادی کفایی و مکاتب الاسرار الی مسائل و نسائل باشیم که بحثی ندارد با ما که چون ما بر محور قرآن فکر می کنیم. بر محور قرآن فلسفه بر محور قرآن عرفان برمحور قرآن فقه بر محور قرآن اصول بر محور قرآن تمام معارف این زم بزرگ ماست گناه بزرگ ما در حوزه اسلام با کمال معذرت همینه. این عذر است ولی عذرو ما با کمال ارادت قبول می کنیم. خداوند گواه است که اگر ایمان نبود هیچ لزوم نداشت که اون کارو بکنیم. اگر شخص خودم دیگرانو عرض نمی کنم اگر شخص خودم اون ایمانی که به قرآن هست و اون مسئولیتی که نسبت به قرآن باید داشته باشیم داریم اگر این نبود خوب من اینهمه مکاتب گفتم دو هزار جمعیت میومد جمع می شد. مکاتب بهتر از شیخ انصاری من بلدم که شیخ انصاری قرآنو دوره نکرد که ما کردیم دوره. آخوند و خراسانی قرآن را مطالعه کم کرده. ما پنجاه سال به قرآن دقت کردیم. بهتر از اون که بلدم بگم وقتم زایل می شه. این از ما و اما نعمت ربک الحدث اما به نعمت ربک است. تحدث و آله نعمت انعمها ربنا علینا و نعیش القرآن فی قالنا و حالنا و اعمالنا مطالعاتنا تدریساتنا دراساتنا کتاباتنا تألیفاتنا فی کل هل هلمٍ و تلحانٍ لنا یسوق و اتوبنا ربنا سبحانً تعالی حتاً نفس الاخیر. غیب نیست که حالا بنده هشتاد سال عمر کنم نود سال صد سال خوب خیلی دلم می خواد دویست سال عمر کنم. دویست سال کار کنم اما اگر بنا باشد من ده سال پونزده سال بیست سال دیگه زنده بمانم و ذال باشم کاری به قرآن نداشته باشم این زندگی انسانی نیست این زندگی ایمانی  نیست. اگر یک ساعت زنده بماند انسان بر محور معارف قرآن هر چه فحش بدهند و هرچه لگد بزنند و هرچه مسخره کنند این عند مع العسر یسرا. در ضمیرش انسان در داخل قلبش انسان احساس راحتی می کند. خدایا هر چه چک بزنند به من در این راه. آقای خمینی فرمودند که در نجف فرمود وقتی من را زندان کردند در اوین در اوین زندان کردن ایشونو. برای من یه سوراخ کوچیک بود که نفس کشیدن مشکل بود من دهنمو میذاشتم اونجا نفس می کشیدم توجه کردید. بعد فرمودند که یکی اومد درو باز کرد از من شروع کرد سوال پرسیدن. جواب ندادم. سوال جواب ندادم سوال جواب ندادم گفت آقا جواب بده. گفتم به آدم من جواب می دم. یک چک محکم زد تو گوشم. آقای خمینی فرمودند می گفت من حض کردم. راستم می گفت. جیگرم حال اومد از این چک چرا؟ چون در راه خدا خوردم. اگر انسان در راه خدا مسخره بشود این لذت داره. حسین در راه خدا سرشو جدا کنند این لذت دارد در … در راه خدا ما را اذیت کنند این لذت دارد اگر ایمان دارید. اگر معرفت و ایمان دارید. ندارید که هیچی. کشکه. بدتر از کشک.

الهم شرح صدورنا به نور علم و ایمان و معارف القرآن العظیم واغفرنا  لما تحبون و تالله و جنت ما اما لا تحب و لا ترداه اسلام علیکم.

بعداً ظاهراً یا منتقل به ذکات خواهیم شد فردا یا تتمه ای از جمعه داریم باید ذکر کنیم. و السلام علیکم و رحمت الله.

الم . ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ.

مسلمانی شرط اولش ایمانه به غیبه. غیب چیه. غیب به اعتبارات مختلف عناوینی دارد مطلب غیب اینست که از قدرت حس و درک ما خارجه. اینو می گیم غیب. منتهای مراتب گاهی غیب مطلق است گاهی غیب نسبی است. غیب مطلق ذات مقدس حقه. ذات حق برای من برای شما برای پیغمبر برای امام حقیقت ذاته. حقا … یعنی مخلوق نمی تونه به خالق احاطه کنه. بنابراین حقیقت حق غیر مطلقه. نه الان برای ما مشهوده نه بعد از مرگ برای ما مشهوده. حقیقت ذات حق قید مطلقه. ما عرفنا به قید معرفته. نمی تونه بشر مخلوق به حقیقت خالق خودش پی ببرد. این مسلم. اینو می گیم غیب مطلق. اما گاهی غیب نسبی است. معاد غیب نسبی است نه غیب مطلق اما غیب. خواهید گفت غیب نسبی چیه؟ غیب نسبی به اعتباری چون بحث اعتباره شوخی نیست. اما غیب مطلق به هر اعتبار غیبه. ذات حق به هر اعتبار غیبه. اما بعضی از امور غیب نسبیه. مثلاً شما می دانید فردا چه می شود. فردا چه می کنید قرآن می گه و ما تدبینتم ماذا … هیچی نمی دونی. غیبه. فردا غیبه. اما متا کی غیبه تا فردا. فردا که آمد غیب امروز فردا آشکار می شه. اینو می گیم غیب نسبی. برای همیشه فردا غیب نیست. برای بیست و چهار ساعت غیبه بعد از بیست و چهار ساعت شهوده. مثلاً الان که شما اینجا نشسته اید میدان سپه برای شما غیب است. اگر می گن پیغمبر و امام غیب می دونن یه شاخش اینه. اینجا نشسته از میدان سپه خبر می دهد. چنانچه در قرآن صریح می گه أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ. می گم من اینجا نشستم بهتون می گم تو زیرزمین خونت چند من برنج داری. چند من آرد داری چقد روغن داری چند کیلو خرما داری. اما این غیب مطلق که نیست که . خوب آدم بره تو همون انبار خونه شما می بینه دو گونی برنج سه کیلو خرما یه حلب روغنه. شهود می شه دیگه. اما از اینجا بخواد بگه غیبه. پس غیب غیب نسبی است یا غیب غیب مطلق. بنابراین سوال معاد غیبه نسبیست یا غیب مطلق. جواب. معاد غیب نسبیست. برای ما الان غیب است اما وقتی به صحنه قیامت آمدیم غیب امروز شهود اونروز می شود. اما ما الان باید به این غیب نسبی مومن باشیم و درباره ایمان هم غیب ذاتی دارد غیب حقیقی دارد هم غیب نسبی دارد مثلاً ذات حق غیب است. ما باید معتقد باشیم و معتقدیم فرشته غیب است. آیا فرشته غیب ذاتی است. نه فرشته غیب نسبی است. به دلیل اینکه در موقع مرگ فرشته را می بیند. اما الان چی؟ الان قرآن می گوید آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. ملائکه جزء معتقدات مردم با ایمان است غیب است اما مردم مومنند. غیب نسبی است. سوم وحی. وحی را می فهمیم؟ نه اون حالت انبیا برای ما قابل درک است؟ نه. آیا باید معتقد باشیم؟ از ضروریات اسلام مسئله وحی است. وحی چیه؟ یک ارتباط خاصی بین پیغمبر و خداست بوسیله فرشته. درک پیغمبر علم پیغمبر دانش پیغمبر ازون راهه. غیبه؟ بله غیبه. خوب  جوان اگه یوخده خواستی گیج گیج بخوری که من غیبو چطور باور کنم می گم مگه تو ارتباط خودتو با معلمت فهمیدید؟ معلمت به تو درس می ده می فهمی؟ بله. معلم در مغز تو چی کار می کنه؟ خوب می گه آقا می گه آقا چیه؟ می فهمی چی کار می کنه؟ مسئله علمی رو می گه. موج هوا میاد می خوره به گوش تو. می خوره به پرده سماخ عصب شنید می گیره به مغز مخابره می کنه تو عالم می شی. یعنی چی؟ مگه می فهمی؟ علم چیه؟ علم جزء مسائل غیبه. فکر چیه؟ فکرم جز مسائل غیبه. اندیشه چیه؟ اندیشه ام جز مسائل غیبه. پس ما تو خودمونم غیب زیاد داریم. شما که الان نمی تونی بفهمی معلم در تو چطور اثر می ذارد چطور می توانی بفهمی جبرئیل در پیغمبر چطور اثر می ذاره؟ اصلاً برای ما قابل درک نیست. غیب. وحی غیب است. الذین یومنون بالغیب و المومنون کل آمن بالله و ملائکة و کتبهی و رسله یعنی وحی و الهامات الهی که غیبه. پس اینام غیبه. یکی از مسائل غیب که پایه دینه همین مسئله معاده. معاد از مفاعل غیب است. مردمانی که بخواهند متدین باشند باید به مسئله معاد و جهان بعد از مرگ با اونکه نمی تونن حقیقتشو بفهمند مومن باشند. بعدم اینجا در آغاز بحث باید خوب اینو بدونید چون اینو مکرر ناچارم بگم اما حالا می گم که اگر یک نفر جوانی آقایی بگوید آقا چیزی رو که من نمی فهمم نمی تونم تصورشو بکنم من چطور بهش معتقد بشم؟ واضح تر بگم یک جوانی  چیزفهمم بود. یه وقت آمد پیش من. گفت آقای امروز یه سوالی از ما کردند. چی؟ گفت به ما گفتن شما خدا رو معتقدید؟ گفتیم آره. گفت خدایی که نه سر داره نه دست داره نه چشم داره نه پا داره نه استخون داره نه معده داره نه روده داره نه ریش داره نه سبیل داره نه انگشت داره نه ناخن داره نه وزن داره نه حجم داره نه رنگ داره نه بو داره این چجوره باور پذیره؟ گفت من موندم. گفتم موندی؟ گفت بله. نتونستم جواب بدم. گفت چی بهش بگم؟  گفتم خدارو بذار کنار. برو همون ژستو بگیر. بگو شما علمو باور داری که هست. علم بهتر از جهله. گفت بله خوب. گفتم علمو باور دارید؟ گفت بله. بگو علمی که نه رنگ داره نه بو داره نه ریش داره نه سبیل داره نه استخون داره نه پشم کله داره نه کراوات داره نه یخه داره نه گلو داره نه شکمبه داره من چطور باور کنم؟ مگه علم اینارو داره؟ العلم خیرٌ من الجهل. دانش از بی سوادی بهتره. این یه مطلبی. خوب می خواد تصورشو بکنه که حسن بکنه آخه قیاس قضیه است. قضیه تصور کبرا و صغرا می خواد و هم باید تصورشو بتونی بکنی. گفتم بهش تصور علمو کردی. گفت علم که نداره. پس می شود ما منهای جسم و استخوان و عضله و پوست و گوشت و گوش و مو همه اینا رو بریزیم کنار تصور یه حقیقت لخت مجرد رو بنماییم. درباره پرودرگار ما شکل و قد و قیافه رو می خوایم در نظر بگیریم. حق حق یک مفهوم کلی است. مثل علم. علم علم از جهل بهتر است. این چیه؟ نور از ظلمت بهتر است. حقیقتی است حقیقت نور حقیقت علم تصور حقیقت حق. پس بنابراین خود خدا غیبه. مام الان در دنیا غیب زیاد داریم که باور داریم انقد تو این فیزیک غیب هست. بچه ها خیال می کنن مردم دیدن. اساتید دیدن. الکترونو کسی ندیده. شما خیال می کنید می گن اتم عبارت است از هسته و الکترون. خوب آخه الکترونو کسی دیده؟ اصلا الکترونو از گروه نیرو می دونن. دیدنی نیست. یه فرضیه علمیه. و می گن تفاوت موجودات از باب قطبه مثبت و منفی است. ندیدن باور دارن. کمان قوای طبیعی جاذبه زمینو کی دیده؟ همه اثرشو دیدن. طیاره خاموش می شه میفته زمین. سیب از درخت کنده می شه میفته زمین. گلابی از درخت کنده می شه میفته زمین. آدم از پشت بام پرت می شه میفته زمین. چرا؟ جاذبه. جاذبه رو دیدی؟ جاذبه رنگ داره؟ پوست داره؟ گوشت داره؟ استخون داره؟ کله داره؟ ریش داره؟ پشم داره؟ هیچی نداره. هیچی. بالاتر بهت بگم اصلاً حقیقت جاذبه رم نمی دونن چیه. هیچکی دنیا نمی دونه. جاذبه غیر از مغناطیس الکتریسته هست. جاذبه ای که در اجراک کیهانیه نمی دونن. می گن این یه حقیقت ناشناختست به نسبت وزن جرم جاذبه زیادتره. آیا جاذبه رو کسی دیده؟ نه. فقط اثر جاذبه است بله اثر جاذبه است. با اثر جاذبه، جاذبه را باور کردی؟ بله باور کردم. خوب آقا پس چرا با اثر وحی خود وحی را باور نمی کنی؟ مام که حرفی غیر از این نداریم که. ما می گیم کلاس درس پیغمبر کجا بوده؟ این حرفای عالی و بلندو چطور برای مردم گفته؟ خودش گفته وحیه. این کلاس مدرسه و درس نبوده. پس همونطوری که از اثر جاذبه به وجوب جاذبه پی می بریم و از اثر علم به وجوب دانش پی می بریم. هم جاذبه غیب است هم علم غیب است از اثر قرآن شریف هم به غیب وحی پی ببر و بدان در عین اینکه وحی است غیب است و در عین این که غیب است حقیقت مسلم است. الذین یومنون بالغییب. بنابراین اینا مفاعل غیب خداست فرشته وحی یکیشم معاد. اونوقت معادم می گیم به معنا الاعم. چون روایت می گه اذا قام مات الانسان قامت قیامته. قیامت هر انسانی در همون لحظه مرگش به پا می شه. بنابراین قبر سوال قبر منازل قبر جهان برزخ عالم جمع یوم الجمع یوم القیامة تمام اینا منزل مربوط به ماوراء طبیعت است. الان برای ما غیب است اما در لحظه مرگ شروع می کند به شهود. آغاز می شه شهود. و ما قدم به قدم می بینیم و این منازلو می پیماییم. یستجیر بالله. به قول امیر المومنین می فرمود: فان امامکم عقبةً توبه و منازل مخوفتاً مقولة لابد من الورود الیها و وقوف عندها. می گفت بدونید در جلوئی که دارید می رید منازلی ساخت است. مراحلی بسیار مشکل و وحشتناک و باید برید تو این منازل و حتماً باید برید تو این منازل و تخلف ناپذیر.  پس غیب است و در عین حال رکن اساسی و پایه قطعی بلا تردید دینه. البته در خلال آیات و اخبار که انشالله دعا کنید خدا مدد کند به بهترین وضعیت این بحث به زبان من جاری بشود. که هم خدمتی به دین شده باشد و هم حضار استفاده کرده باشند. انشالله این موضوع بحثو از فردا براتون شروع می کنم. اما باید به وضعی شروع کنم که قدم به قدم منزل به منزل پیش برید. حالا چقدر بشه تا آخر ماه تا به کجا بحث ما برسد نمی دونیم. فردا انشاءالله بحث ما درباره اثر اعتقاد به معاد از جهات مختلفه. که هم جهات دنیوی دارد هم جهات معنوی دارد. که انشاءالله فردا براتون آغاز می کنم. باز تکرار کنم این جمله را چون بعضی ها شاید دیر رسیده باشند. موضوع بحث ما در این ماه رمضان به خواست خداوند از لحظه مرگ به بعد است. چون بحث برزخ و معاد کم صحبت شده. خیلی درخواست کردند که صحبت کنیم. اهمیت مذهبی فوق العاده دارد. آیات زیادی درباره اش رسیده. اصلاً انقدر قضیه جذاب شده تازه فرنگیا به سر و صدا افتادند کتاب ها می نویسند جهان بعد از مرگو جستجو کنند. ما به کجا می رویم عالم بعد از مرگ چجوره آیا ارتباط ممکنه آیا ارتباط ممکن نیست اینا یه حرفایی است که حالا تازه داره در دینا جدی می شه و اخبار و روایات ما مملوه. و گمان می کنم صرف نظر از جنبه مذهبی یک بحث بسیار جذابی باشد. چون آدم دلش می خواد بفهمه مفاهیمی رو که نمیدونه و نمی فهمه چجوریه. خصوص اگه خودش بعد بخواد بره. من دیدم این حاجیایی که می خوان برن مکه اونایی که قبلا میرن مدینه وقتی واعظ می ره رو منبر مسئله حج می گه ها. اینا مسئله گوش نمی کنن. اینا مثل اینکه تمام این بدنشون شده گوش. احرام را اینطور ببند . نیت این طور کن. احرام اینجور باشد. وقتی رفتی طواف از کجا شروع می شود. چند بار باید طواف کنی. نماز بخوان در پشت مقام ابراهیم خیریت چرا؟ برای اینکه زحمت کشیده باید بره انجام بده. این مکه سه سال بعدش می شه رفت اما این مسئله معادی نیست تمام ما اینجا خوفشو داریم. کجاست؟ چجوره؟ کجا می ریم؟ احدی نمیدونه. فقط باید از گفته خدا و از گفته نمایندگان خدا گرفت و اینم تنها نقل واقعه نیست مسئله مسئله ایمان و اعتقاد و دلبستگی به یکی از ارکان اساسی دین است.

خدایا به ذات مقدس خودت که این ماه متعلق به توست. این ماه مبارک رمضون را برای همه ما و مردم ایران مردم مسلمان ماه خیر و رحمت و برکت و مغفرت و سعادت قرار بده. الهی آمین. پروردگارا مجلس ما را به لطف و کرمت مجلسی قرار بده که از نظر جنبه های دینی و علمی و روحانی حداکثر استفاده برای هممون میسر گردد. آمین. خوب روز اول ماه مبارک رمضان است. روزه دارها روز اول گرچه هنوز هوا خنکه. روزا خیلی بلند نیست هوا هنوز خنکه ضربه ها و فشارهای گرسنگی خیلی حس نمیشه اما پیغمبر تو اون خطبه گفته بود که تو ماه رمضون تشنه شدید گرسنه شدید یاد از تشنگی و گرسنگی قیامت کنید. تذکرو بجوئکم و عطشکم جوئه یوم القامة و عطشه. اما من می خواهم بگویم یا رسول الله این دوست داران اهل بیت می گویند یا رسول الله شما وقتی بالای منبر درباره ماه رمضون صحبت می کردی هنوز قصه کربلا واقع نشده بود. امام حسینم به صورت یه کودک پا منبر تو نشسته بود لذا به مردم گفتی با تشنگی و گرسنگی ماه رمضون به عطش و گشنگی قیامت متوجه بشید. اما من بگویم یا رسول الله الان دوستان می گن بعد از قصه کربلا ما هم به یاد تشنگی و گرسنگی قیامت میفتیم و هم به یاد بچه های لب تشنه ابی عبدالله گریه می کنیم. وضع عطش به جایی رسید که  حسین آمد ایستاد مقابل مردم گفت اما ترون الی ماء الفرات یلوحک انهو بتون الحیات. گفت مردم یک نگاه به آب فرات کنید مثل شکم مارها موج می زند. یهودی ها و نصرانی هی می نوشند. حیوانات می نوشند اما بیایید ببینید بچه های پیغمبر از تشنه لبی جان می سپارند. یکی صدا زد حسین اگر همه عالمو آب بگیرد و در اختیار ما باشد به تو و اهل بیتت جرعه ای نخواهیم داد. بسمک العظیم الاعظم یا الله. یاالله یاالله.