بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
بارها حضور برادران عرض کردم که گاه اوقات انسان مطلبی رو اجتهاداً یا تقلیداً پذیرفته است بعد میرد سراغ دلیل، چه مجتهد باشد و چه مقلّد باشد، میرود سراغ برهان یا سراغ سنّت. در اینجایی که انسان با خودش مطلبی را قبول کرده است یا اجتهاداً و یا تقلیداً برود سراغ کتاب و سنت، اگر بخواد رأی اجتهادی و یا تقلیدی خود را تحمیل کند بر کتاب و سنت{فَلیُتطوّع مَقعَدهُ الی النار} و این تحمیل دو جوره.
یک مرتبه است که رأی اجتهادی و یا تقلیدی خود را تحمیل میکند برخلاف نصّ آیه که این بدتر است. یک مرتبه است تحمیل میکند بر آیه که نه لاَ میگوید نه نَعم. نه آیه تصدیق میکند او را و نه آیه تکذیب میکند. بعد انسان تحمیل میکند رأی خود را بر آیه که این تحمیل بر آیه است و تحمیل بر آیه است و اونچه را که آیه نه لاَ میگوید، نه نعم.
اگر شما گفتهاید من سِنّم 40 سال است، بعد کسی در مقابل بگوید 50 سال، این برخلاف نصّه. اگر شما نگفتید 40 است، نگفتید بیشتر است، نگفتید کمتر، کسی بگوید گفته آقا 40 است، این بعد دومه. پس ما دو تا تفسیر به رأی داریم و با کمال افتضاح و با کمال تاثّر و تحصّر ما فقهای اسلام، ما اصولین اسلام، ما علمای اسلام، فلاسفه اسلام، عرفای اسلام، منطقین اسلام، مطالبی رو از غیر قرآن میگیریم، به قرآن کاری نداریم و اگر هم به آیاتی برسیم، تحمیل میکنیم بر آیات. یا بر خلاف نصّ یا هم اینکه چیزی که آیه دلالت نمیکند بر اون آیه ما تحمیل میکنیم که میدلالتونیم آیه رو.
اصلاً این حرف چیه که فقیه روی منبر فقه بگوید، هرکه میخواد باشه، مرده یا زنده، که اگر ما فرزندان پیغمبر را از طریق مادر سیّد بدانیم، پس سیّد زیاد میشه! خب به شما چه زیاد میشه؟ باید زیاد بشه اصلاً. چون سیّد اگه زیاد نشه که خب نمیشه او رو توجیح کنید که. اگر سید سه برابر و چهار برابر و پنج برابرم بشه و خمس مال سید بشه تازه سیّدها زیادشون میاد. چه حرفیه شما داری میزنی اصلاً؟ اصلاً حرف نزن، استدلال نکن.
حرف خوب اگر یک کلمه باشد خوب است و حرف غلط اگر شما صد دلیل هم بیاری، ولکن همش علیل باشد، این صدتا غلط شما گفته ای.
بنده عُروَهُ الوُثقی رو آوردم، فردا و پس فردا ظاهراً نوبت عُروَهُ الوُثقی است که ما ……… عُروَهُ الوُثقی و با خود سیّد بحث داریم که اینها نمونه هستند از کلّ علمای شیعه در طول تاریخ. حالا در باب خمس بحث خواهیم کرد. ولکن محورهای اصلی را ما از قرآن گرفتهایم و میگیریم حتی به روایات هم نظر میکنیم، بعد ببینیم سایر برادران فقیه ما چه میفرمایند؟
مثلاً، مطالبی که گذشت، گذشت. مطالبی که دیروز اشاره کردیم. آیا خمس به کلّ غنائم تعلق می گیرد؟ کتاباً و سنتاً بله. هم کتاباً و هم سنتاً و اگر روایاتی داشته باشیم که نه، هم در مقابل کتاب است و هم در مقابل سنت ثابته.
کتاباً که باز ما اشاره میکنیم،{وَاعْلَموا أنَّ مَا غَنِمْتُمْ} خود غَنِمْتُمْ مِن قَضَایَ الّذی قیاساتِها مَعَها، این{فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه}روی چی رفته؟ روی مَا غَنِمْتُمْ. پس اونیکه غنیمت است{فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} روش هست. یک دونه استثنا نمیخوره. چون اگر یک دونه استثنا بخوره یعنی غنیمت منات نیست.
آقا غنیمت و فائده موضوع حکم است یا موضوع حکم نیست. اگر گفتند أکرمِ العلما ال مثلاً فلاسفه یا العلما المفسّرین، آیا لفظ المُفسرّین این موضوعیت دارد بر حکم؟ یا موضوعیت بر حکم ندارد؟ اگر ندارد چرا گفت؟ اگر موضوعیت دارد، معنی موضوعیّت، علیّت است نه حکمت. حکمت مطلب دیگریه. علیّت است و نه حکمت.
حالا، مثلاً فرض میکنیم، الیَتامی میفرماید، الیَتیم لِیُطمع. پس اگر ما در رساله توضیح و غیر توضیح مراجعه می کنیم که میفرمایند اگر یتیم فقیر باشد، اگر فقیر نباشد نه. خب این چه فرمایشی است شما میکنید؟ خب مسکین رو فرمودند{یَتامی و المَساکین وَ ابنِ السبیل} خب اگر یتیمِ مسکین مراد است، المساکین کافی بود دیگه. چرا فرمود{وَ الیتامی وَ المَساکین} الیَتیمُ لیُطمه مِسکینً کَان أو غیرِ مِسکین وَ المسکین لِمَسکَنَتِه یَتیماً کانْ أو غیرَ یتیم ابنِ السبیل لِ……. ابنِ السبیل یَتیماً أو غیرَ یَتیمْ مِسکینً أو غیرِ مِسکین.
موصوف وقتی موصوف بود، وصف دلیل بر علیّت است. اگر موضوع بدون وصف بود، مطلب دیگری است. قابل تخصیص است، قابل تقیید است، قابل اضافه است، قابل کمه. اما اگر موضوع ما موصوف بود، خب این وصف را چرا این شخص عاقل و شخص دانا آورد؟ پس این وصف مدخلیّت در موضوعیّت داره، یعنی اگر این وصف برداشته شد، موضوع میرود. مادامی که این وصف هست، موضوع هست. پس حکم مربوط است به موضوعِ که دارای دو مرحله است. یک مرحله اصل انسان بودن، مرحله دوم دارای وصف عالم بودن، وصف چه بودن.
حالا در اینجا،{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} اولاً{غَنِمْتُمْ}، اولاً{مَا} دوماً {غَنِمْتُمْ} سوماً{مِنْ شَيْءٍ} اینجا در سه بعد ما استغراق میفهمیم نسبت به غنیمت. بعد اول{مَا}؛ آنچه، آیا غنائمی که فرض کنید هبه است یا فرض کنید که مَهر است یا میراث است یا هدیه است این{مَا} نیست؟ این چیز نیست؟ چیزه دیگه. حالا ما که به اون نمیخوایم تمسّک کنیم، {مَا غَنِمْتُمْ} آنچه را شما بهره بردید، بهره بردن به عنوان بهره بودن موضوع است از برای وجوب خمس. حتی یکجا استثنا ندارد. اگر شما یکجا استثنا بزنید باید بگید بهره نبرده است و إلاّ اگر بهره برده است، این {مَا غَنِمْتُمْ} {مَا} که عبارت است از موضوع{غَنِمْتُمْ}که عبارت است از وصفه یعنی الغَنیمَه.{وَاعْلَمُوا أَنَّ الغَنیمَه لِلّه خُمُسَهَا} این {مَا} اصل موضوعه{غَنِمْتُمْ}صفت موضوعه، مجموعش میشه الغَنیمَه.
الغَنیمَه عبارت است از موضوع موصوف به اینکه فائده است. پس فائده بودن دلیل است و علت است صددرصد اثباتاً و نفیاً از برای حکمی که بعداً میاد که {فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ} خب، بعدشم {مِنْ شَيْءٍ} مِنْ شَيْءٍ دیگه بالاتر برد مطلب رو؛ از چیزی. اگر چیز نبود که بحث نداریم. اگر چیزی بود که غنیمت نیست بازم بحث نداریم. اگر چیزی بود که غنیمت هست، این به طور تحلیق و به طور عمومیّت غیر قابل استثنا موضوع بحثه، این اولاً.
ثانیاً، تازه اگر ما این کلیّات رو استفاده نمیکردیم، استغراق رو استفاده نمیکردیم، یک مطلقی بود که به عنوان ضابطه بود، مطلق که میدونیم تقیید داره،{أحَّلَ اللهُ البَیعْ} این {أحَّلَ اللهُ البَیعْ} که مطلق است و قید دارد؛ قطعاً هم قید دارد، که در قرآن{تِجارَهً عَن تَراض} و سفیح نباشه و چی، اما آیا شما میتوانید بگید چین چون این نصّ در اطلاق نیست و ظهور در اطلاق نیست، بلکه ضابطه اطلاقی است، ما با هر روایتی و با هر………… تقیید کنیم؟ نخیر. همونطوری که {الأحَّلَ اللهُ البیعْ} نصّ است در ضابطه بودن، باید نصّ دیگری تقیید کند، ما انتظار این نصّ رو داریم، نص دیگری باید تقیید کند. اما اگر دیگری درش تعارضه و متعارض رو باید عرض بر کتاب کنیم، کتاب هم میگه {البیع} صدق بیع که کرد و {تِجارَهً عَن تَراض}بود، {أحَّلَ} بنابراین قیودی که صددرصد صادق نشده است از مرکز وحی، البته قابل قبول نیست. این مرحله پایینه ولی ما مرحله بالا هستیم.{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} مَا غَنِمتُمْ مِنْ شَیء، خودِ مَا غَنِمتُمْ اَلْغَنیمَه، الفَائِدَه، لِمَاذاَ لِأنَّهَا فَائِدَه. نه چون مال است، نگفته هر مالی، اونی که فائده است.
اگر فائدهای و بهرهای بردید، مالی در زندگی خودتون {فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ} خب تقیید یعنی چه؟ ما سوال میکنیم که برادران عزیز فقیه چرا به هفت مورد تقیید کردند؟ هفت مورد خواهد آمد. معدن باشد، چه باشد، چه باشد. نخیر تمام مَا غَنِمتُمْ، اصلاً چرا میشمرید شما؟ صدها مورد است مَا غَنِمتُمْ چرا انحصار به هفت تا میکنید؟ بعداً، حالا انحصار کردید یا نکردید، چرا شما هِبه و هدیه و مَهر و میراث را استثنا میکنید؟ بعضیها همه رو استثنا میکنند. بعضیها بعضیها رو استثنا میکنند. فقط میراثی که مجهول است اون رو داخل میکنند. خب روایت هم داریم بِسمِ الله. نداشتیم هم عرض میشود که به عموم استغراقی آیه ما تمسّک میکردیم. این استثنائات برای چیست؟ ممکن است بگویند چون روایت داریم. میگیم اولاً روایت نداریم، یک دونه روایت نداریم که هدیه و هِبه و ارث و عرض میشود که مهر و اینا رو استثنا میکنه و اگرم داشتیم خب قبول نمیکردیم. اگر ما داشتیم قبول نمیکردیم به چند علت.
یک، مخالف است با استغراق آیه مبارکه که اون چه صدق غنیمت میکنه، بلکه غنیمت فائده است، فائده ای که اطلاع ندارید و زحمت نکشیدید، مشمولتر است بر آیه یا فائدهای که براش زحمت کشیدید؟ دیروز عرض کردم، فائده ای که براش زحمت نکشیدید و نمیدانید که میراث مَن لاَ یَحْتَسِبْ. یا فائدهای که میدانید و زحمت نکشیدهاید؛ میراث مَنْ یَحتَسِبْ. یا فائدهای که میدانید و یا نمیدانید هبِه و هدیه، هبه کردند نمیدانید، هدیه کردند نمیدانید، هبه کردند میدانید، هدیه کردند میدانید. ولکن چیه مجانیه. این بعد دوّمه.
بعد سوم، اونکه همتون قبول دارید، زحمت کشیدید، تجارت کردید، زراعت کردید، کار کردید، منفعت بردید، اینکه همتون قبول دارید، این مرحله سومه این………..
اونی که مصداق أعلا و أجلای{مَا غَنِمتُمْ} هست، اونی است که نه میدانید و نه زحمت کشیدید، بعد میدانید و زحمت نکشیدهاید، بعدم میدانید و زحمت کشیده اید. چطور شما میتوانید مصداق أجلا و مصداق أعلا رو خارج کنید حتی از مطلق؟ اگر ما یک مطلق ضابطهای داشتیم، ضابطه مهمل. اگر مطلقی داشتیم که ضابطه مهمل است و افرادی داریم، آیا أصدق مصادیقش رو میشه تقلید کرد؟ نه، نسخه. أصدق مصادیق مطلق ضابطهای رو نمیشه عرض میشود که خارج کرد، این نسخه. مگر روایت میتواند قرآن رو نسخ کنه؟ قرآن که اینکار رو نکرده تا چه رسد به اینجا که{مَا غَنِمتُمْ مِنْ شَیء} این نصّ است در اطلاق و نصّ است در عموم.
اونی که نصّ است در عموم و دارای مصادیقی هست، شما أصدق مصادیقش رو که هبه است، که هدیه است، که مَهر است، که میراث است، چطور میشه خارج کنید؟ ولو با هزار حدیث نمیتونید خارج کنید چون أصدق مصادیقه ولو در عرض میشود که مطلق ضابطهای باشه. از نظر قرآن وقتی این مطلب برای ما تحکیم باشد از نظر روایت راحتیم ما نه سند میخوایم نه مند میخوایم، چیزی نمیخوایم. اما به روایت هم که مراجعه کنیم اینطوره؛ به روایات هم که مراجعه میکنیم، روایت میگوید مِنْ کُلِّ مَا غَنِمْتُمْ، مِنْ کُلِّ مَنْ تَفَعهُمْ، مِنْ کُلِّ مَا کَسَبتُمْ. بحث میکنیم حالا، من جامع الاحادیث شیعه استاد بزرگوار آقای بروجردی رو آوردم و چون این جامع تر است از وسائل، براتون ما خواهیم خوند. این مرحله اولا.
مرحله دوم، آیا میشود این استثنایی که در بعضی روایات هست، این رو دو بعدی کرد و یا یک بعدی است؟ که الخُمسُ بَعدَ المَؤونَه. از نظر قرآنی بحثش روشنه دیگه، الخُمسُ بَعدَ المَؤونَه، کدوم مَؤونه؟ از نظر قرآنی مَؤونهَ تَحصیلِ الغَنیمَه. این غنیمت نیست. اگر شما صد تومن خرج کردی هزار تومن گیر آوردی، چقدر گیر آوردی؟ 900 تومن. صد تومن رو که دادید و عرض میشود که از جیب دادید، باید به جیب برگرده دیگه. پس الخُمسُ بَعدَ الغَنیمَه به این معنا، میگیم با آیه منافات که ندارد بلکه موافقت دارد، چون آیه میگوید {مَ غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء} اگر شما هزار تومن به دست آوردی با خرج کردن صد تومن، چقدر به دست آوردی؟ 900 تومن، از 900 تومن شما باید خمس بدید. پس الخُمسُ بَعدَ الغَنیمَه به این معنا درست.
اما، معنای دوم؛ بعدَ المَؤنه، اما الخُمسُ بَعدَ المَؤنَه در بعد دوم،………… من یک خرجی کردم که این مال به دست آوردم؛ این یک، دوم، یک خرجی از این مال برای زن و بچم کردم. شما از این هزار تومن که 900 تومن خرج زن و بچه کردی، این 900 تومن غنیمت بود یا نه؟ بله. صدتومن مونده هم غنیمته. صدتومن از این غنیمت مونده و 900 تومن از این غنیمت خرج کردی، این 900 تومن که از این غنیمت خرج کردی این مستثنای از {فَأنَّ لِلّه خُمُسَه}؟ هم بله هم نه، بله به یک معنا درسته و نه به یک معنا درسته.
نه به این معنا درسته که اگر شما این هزار تومن درآمد رو که 800 تومن خرج کردی و 200 تومن مونده، نه به این معنا که اگه باید خمس بدی، خمس این هزار تومن باید داد یا خمس 200 تومن رو؟ خمس هزار تومن رو. نه به این معنا. یعنی 800 تومن که خرج کردی خمس اون هم داده بشه چون اضافه داری؛ نه به این معنا.
آره به چه معنا؟ به این معنا که شما که از هزار تومن، 800 تومن خرجتونه و 200 تومن مونده، اینطور نیست که هم از 200 تومن خمس بدی هم از 800 تومن. هم از 200 تومن خمس بدی که 40 تومن، هم از 800 تومن که 400 تومن، یعنی سرتون بیکلاه بمونه و خرجتون بمونه همینطور. البته این نه.
پس این الخُمسُ بَعدَ المَؤنَه در رده دوم و در بعد دوم در یک جهت میگیم بله و در یک جهت میگیم نه. جهت نه به این است که شما کلّ این 800 تومن که خرج کردی اصلاً به حساب نیاری؛ این غلطه چون این جزو غنیمته.
و اما اگر 800 تومن به حساب میاری ولی ازش کم نمیکنی، ببینید یک مرتبه 800 تومن به حساب میاری و ازش کم میکنی، خب سرمون بیکلاه میمونه و خودمون کمبود داریم، یک مرتبه نه 800 تومن رو به حساب نمیاریم در چه بعده؟ در بعد اینکه ما از این 800 تومن خمس نمیدیم، ما از مجموع هزار تومن خمس میدیم، منتها از مجموع هزار تومن، 800 تومن خرج کردیم از اون کسر نمیاریم فقط 200 تومن باقی مونده رو همش رو خمس میدیم. چرا؟ برای اینکه هزار تومن خمسش عبارت است از 200 تومن. و اینجا سه جور روایت داریم. از نظر آیه که بیِّن، از نظر آیه ما دو آیه در قرآن شریف داریم که از دو آیه این مطلب رو استفاده میکنیم که دیروز مقداری عرض کردم که بازم باید عرض کنیم که روشنتر بشه چون مطلب بر خلاف همه است. سنّیها که اصلاً خمس رو قبول ندارن، شیعهها هم که جور دیگه میگن، این است که ما باید که اینو روشنتر صحبت کنیم.
در بابی که خمس انسان باید بده، این خمس بعد از مَؤونه اولا که معلوم است چون اون از غنیمت نیست. ولکن بعد از مَؤنه ثانیه خب از آیه که ما استفاده میکنیم که {فأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} خمس چی رو؟ خمس الغَنیمه را. نه خمس باقی مانده الغَنیمه رو؛ که اونی که صرف کردی هیچی، نه، خمس الغَنیمه رو. و بین خمس الغَنیمه کلاّ و بین خمس باقی مانده خیلی فاصله است؛ اون یک پنجمه، این یک بیستم، جالبه هیچ وقت یک پنجم نیست. اینو باید شما بین صدها مورد بگردید تا به زحمت پیدا کنید که این خمس 200 تومن، 800 تومن خرج کردی؛ خیلی کمه. اکثریت موارد؛ نود و چند درصد از موارد اینطور است که این خمس از الغَنیمه کُلاًّ حاصل نیست، با مصرف کردن مقداری برای مخارج عرض میشود که سال و در روایت هم همینطوره. تازه اگر در روایت اینطور نبود؛ اگر روایات ما کَلِمَهً وَاحِدَه، صدها روایت صحیح السَّند میومد این حرف رو میزد، میگفت{فأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} یعنی فقط نه لِلّهِ خُمُسَه الغَنیمَ البَاقیهَ، اما اونی که خرج کردی حساب نیست، خب قبول نمیکردیم؛ چون این تخصیص اکثر است بلکه نسخ است و این تخصیص اکثر مستهجن است، قبول نمیکردیم.
و اما، روایت در این باب سه بعده؛ یک بعدش که به طور کلّی میفرماید که الخُمسُ بَعدَ المَؤونَه، خب مصداق بَیّنِ مَؤونه همون مؤونه ایست که برای تحصیل عرض میشود غنیمت.
بعضی روایات داریم که نخیر شما مخارج سال رو کردی، این مخارج سال حساب نیست، بلکه بَعدَ المَؤونَهِ سَنَهِ. خب اینم معنا میکنیم، بعداً عرض میکنم معنا میکنیم.
سوم، سوم اینکه نخیر یارو فلان مقدار درآمد کرده بود، خمس کلّ مقدار رو اومد خدمت امام، امامم گرفت. اینکه واضحه که، یارو هزار دینار مثلاً استفاده کرده بود، خب خرج که داشت که، آخه این سنگ که نبود که، روایت داره میخونیم. یارو مثلاً هزار دینار به دست آورده بود، خود هزار دینار رو، نه اینکه بعد از مصرف سالیانه، خود هزار دینار رو آورد گفت آقا این 200 دینار خمسشه مال شما، امام هم گرفت، این نصّ است و صریح است در اینکه باید کلاّ حساب بشه. اما سومی که هست، سوم اینکه ما بینمون اختلافه، روایت این، آیا خمسی که باید بدیم، خمس بعد از مخارج سالمون است یا با مخارجه سالمونه؟ اگر با مخارج سالمونه که خب معلوم است وضعمون چه خواهد شد که بعضی وقتا از مخارج سال هم بخوایم ما خمس بدیم که گدا خواهیم شد، یا نخیر مخارج سال رو استثنا میکنیم بعد خمس بدیم. امام فرمود نخیر مخارج سال رو حساب کنید بعد خمس بدید. اینجا دو معنا داره، توجه کنید آقایون. این مخارج سال که 800 تومنه حساب کردیم بعد خمس میدیم، بعد خمس بدیم یکی از دو معنا رو داره،
یک معنا این است که بعد خمس باقی را بدهیم، یعنی خمس 200 تومن که 40 تومنه، یک مرتبه نه باید خمس کلّ را بدهیم، خب اینم هست دیگه. بعد الخُمس بَعدَ المَؤونه، ببخشید عرض میشود که این الخُمس بعدَ المَؤونه که میفرماید کدوم خمسه؟ همون که خدا میگه دیگه. مگه یادتونه؟ این المَؤونه خمس همون {فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه}هست، خدا کدوم خمس رو فرمود؟ خدا فرمود خمس کُلِّ مَا غَنِمْتُمْ.
این خمس کُلِّ مَا غَنِمْتُمْ دو جوره. یک مرتبه چشممون هم میذاریم اصلاً مصرف رو هیچی نمیگیریم؛ خمس کلّ مَا غَنِمْتُمْ. خمس کلّ کُلِّ مَا غَنِمْتُمْ 200 تومنه اما شما دوهزار تومن خرج داری، بنابراین 800 تومن شما خرج کردی، 1200 تومن هم باید قرض کنی! اگه این باشه این درست نیست.
یک مرتبه نه، خمس کُلِّ مَا غَنِمْتُمْ به این معنا نیست. به این معناست که {يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ العَفْو} از زیادی بدید. اونی که باید بدید از اونی که خرج زن و بچتونه، خرج مرضه، خرج نون و آبگوشته، خرج چی و این حرفا از اون نه. شما از اونی که اضافه است خمس کلّ را بدهید، این یک حرفه، از اونی که اضافه است 200 تومنه خمس کلّ را بدهید، هزار تومن بود خود 200 تومن بدهید، این یک معنا. این الخُمس بَعد المَؤونه است به این معنا.
یک معنا این است که نخیر الخُمسُ بَعدَ المَؤونه، این بعضی ها که میگن اصلاً مؤونه را حساب نکنید، اصلاً مؤونه را هیچ حساب نکنید و خمس تتمّه را بدهید، اینی که آقایون میفرمایند. اما آیا این لفظ منحصر در معنایی است که آقایون میفرمایند؟ اگرم منحصر بود در معنایی که آقایون میفرمایند و نصّ بود در متنی که آقایون میفرمودند، خلاف نصّ قرآن بود. بنابراین ما آیتاً و روایتاً این مطلب را قبول نمیکنیم. بله؛ همونطوری که زکات اینطوره. مگر زکات بعد از مؤونه نیست؟ مَؤونه اولا. یعنی خرجی که شما کردید، گوسفندی، زراعتی، چی این حرفها درآوردی و اونکه مستثنا شد، بعد عرض میشود که شما زکات میدید.
در باب خمس هم مؤونه اولا را قبول داریم، مؤونه ثانیه رو هم به این معنا قبول داریم الخُمسُ بعدَ المَؤونه یعنی بعد از اینکه مؤونه خود را در نظر گرفتید، حالا وقت خمس دادن از کلّ غنیمت است. حالا، حالا که وقت خمس دادن از است، برای اینکه اگه غیر اینجوری بود که فقیر میشدید.
(صحبت حضار)
-چرا، برای اینکه بعضی ها اینطور حساب میکنند، کما اینکه روایت داریم. بعضیها میگفتند که ما با هم صحبت میکردیم که خب خمس همه غنیمت رو باید داد، ما غنیمتمون فرض کنید هزار تومنه، خرجمون هم عرض میشود که هزار تومنه، حالا ما از این خرجمون که هزار تومنه و دارایی مون هم هزار تومنه 200 تومن بدیم؟ نه بعد از مؤونه است یعنی چی؟ یعنی شما مؤونه رو دیگه اینطور نیست که در مؤونه فقیر بشی. شما {یَسْئَلونَکَ} این دو تا آیه رو با هم جمع کنید {يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ العَفْو} اونی که زائده. اونی که زائده تخصیص داد آیه خمس رو، تخصیص در چه؟ تخصیص در بعد دوم نه در بعد اول.
در بعد اول که خمس از کُلِّ مَا غَنِمْتُمْ است، تخصیص نداره که. در بعد دوم میگوید آنچه را که شما مصرف کردید او را هم به حساب بیاورید و هم نیاورید. به حساب نیاورید که از اون ندید چون فقیر میشید. به حساب بیاورید چون او را با بقیه جمع کنید، خمس جمع رو بدید.
حالا، در خمس جمع
(صحبت حضار)
-صحبت وجوب نیست. نخیر صحبت وجوب نیست.
(صحبت حضار)
-ببینید هم دادنشه و هم وجوبشه. هردوش.
این خمسی که باید داد و انسان باید بدهد، این بعدَ المَؤونه است. منتها بعدَ المؤونه کجا؟ بعد از اینکه مؤونه رو شما در نظر گرفتید 800 تومنه و اگر مقداری موند خمس بدید. اگر مقداری نموند چی؟
اما اگر هزار تومن درآمدمه و 800 تومن خرج شد، 200 تومن موند، من خمس از چی بدم؟ خمس از هزار تومن بدهم؟ خب بله بعد از مؤونه است. چون 800 تومن رو که حساب نکردیم. و اما، اگر بگیم که نخیر خمس از 200 تومن بقیه بدیم، این مخالف نصّ قرآن شریف است و نصّ اون قسمت از روایاتی که این مطلب رو برای ما بیان میکنه.
حالا،
(صحبت حضار)
-اینطور میشه، ببینید، اگر خرج من بیشتر از درآمدمه، خرج من اگر بیشتر از درآمد منه، دیگه خمس ندارم. چرا؟ چون اگه به آیه خمس نظر کنیم باید بدیم ولی به آیه{يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ العَفْو} نباید بدیم.
(صحبت حضار)
-ما دیروز بحث کردیم که سه جوره. حالام عرض میکنیم یک مرتبه شما خمس کلّ را که میخواید بدید بعد از مخارج خودتون، خمس کلّ را قشنگ میتونید بدید، زیادم میارید. یک مرتبه نه همونو میتونید بدید نه زیاد نه کم. یک مرتبه کمتر است. در هر سه صورت الخُمس بعدَ المَؤونه.
(صحبت حضار)
ببینید، من حالا که صد هزار تومن در سال گیرآوردم، 80 هزار تومن خرج کردم و 200 هزار تومن مونده {يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ العَفْو} زیادی از خرج من چیه؟ 200 هزار تومن. این 200 هزار تومن یا 20 هزار تومن رو من باید بدم، چرا؟ برای اینکه هم زیادی است و هم خمسه. غیر از اینه؟
اما اگر چنانچه از این صد هزار تومن، من 90 هزار تومن خرج کردم و فرض کنید 10 هزار تومن مونده، 10 هزار تومن خمس صدهزار تومن نیست ولی عَفو دارم. یعنی اونچه زیاد مونده. پس از خمس کم میشه، از خمس زیاد نمیشهها. از خمس کلّ درآمد زیاد نمیشه؛ کم میشه. بله از خمس بعضی وقتا زیاد میشه به این معنا که من تمام درآمد را خرج کردم ،کم دارم بازم، اینجا باید بگیرم. پس بعضی وقتا میگیرم، بعضی وقتا میدم، بعضی وقتا نه میگیرم نه میدم. پس ضابطه کلّی این است که{أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ} حالا این دو دسته روایت رو ملاحظه کنید، بعدم مطالب دیگری داریم که باید عرض کنیم، آقایون روش فکر کنید. مطالب رو اول عرض کنم.
سوال، چند تا سوال داریم، از کلّ حوزههای فقهی، ما سوال میکنیم که شما که میفرمایید نصف خمس مال ساداته و نصف دیگر سهم امام است، خب سهم امام تقیّد دارد که مصرف در تقویت دین بشه ولی مال سادات چنین تقیّدی ندارد. پس بنابراین نصیب سادات فقیر و یتیم و مسکین و اینها، ابنُ السبیل بیشتر است از نصیب غیر سادات. هست یا نه؟ پس چرا منِ مرجع تقلید پولهایی که برام میاد چه سهم سادات باشد، چه سهم امام ، چه غیر همه رو جمع میکنم و نظر نمیکنم کی شیخه، کی سیّده، هر کی کفایی میخونه اینقدر سیّد، شیخ. هرکس ……… میخونه اینقدر سیّد، شیخ، چرا؟ به چه حساب قاطی کردم من؟
اگر مال زیادتری مخصوص سادات است، چرا از اونها دادم به شیوخ؟ و چرا قاطی کردم؟ ممکن است بیام بگویم که ما چون ولایت داریم. آقا ولایت دارید، ولایت دارید مالکید شما؟ مالک نیستید.
یا بیام بگوید ما عرض میشود که نونخور داریم، چون نونخور داریم به حساب نونخور داشتن ما مستقیم همه رو میدیم. میگیم نونخور داشتن شما، نونخور دوجوره. یک نونخوری است که چند برابر حقشه؛ به قول شما سیّد، یک نونخور است کمتر. شما حق ندارید به نونخوری که چند برابر حقشه مساوی با نونخوری که کمتر است بدید.
پس در هر بعدی از ابعاد شما نمیتونید به طور عرض میشود که مساوی در رده بالا، مساوی در رده پایینتر، پایین تر تقسیم کنید. این اعتراض وارد است. این عرض میشود که اولاً. ثانیاً این مالی که شما میدید مال یَتامی و مساکین و ابنُ السبیل، آیا در حوزه ما یَتامی هستند که به یَتامی دارید میدید؟ به یَتامی که نباید بدید باید به اولیاشون بدید، به یَتامی که شما نمیدید. ابنُ السبیل اند به اون معنا که شما میفرمایید؟ ابنُ السبیل هم عرض میشود که نیستند. این یک بحثه.
بحث دوم روایاتی ما داریم که بعضی از فقهای ما فتوا بهش میدن الان هم حتی و سابق هم همینطور که أئمّه (ع) فرمودند ما خمس رو به شما حلال کردیم. روایت زیاده ها؛ خیلی هم هست؛ مراجعه کنید به وسائل الشیعه. ما خمس را امروز به شما حلال کردیم، حالا چرا مثلاً؟ در بعضی روایت دارد که ما حلال کردیم برای اینکه دشمنان ما که حکومت دست اونهاست، نگیرند. میگیم اصلاً حلال کردیم یعنی چه؟ مگر امام حق دارد که سه بخش اول را تحلیل کند و سه بخش دوم را غلطه؟ خب برای اینکه سه بخش دوم مال یَتامی و مَساکین و ابنُ السبیله، چه سادات چه غیر سادات، چطور شما مال دیگران را حلال کردی؟ شما بدهکارید به فلانی، بنده به عنوان ولایت میگم ندید، یعنی چی؟ حق نداری. شما حق ندارید مال مردم را که مدیون هستند و مورد استحقاق وجود داره و بیشتر هم وجود داره اینو تحلیل کنید. این در بعد شکمیش و در بعد روحی و معنویش بالاتره. این{للَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}که باید مصرف شه در دعوت الی الله، در زمان امام و رسول باید مصرف شه، در زمان غیاب که بیشتر باید مصرف شه. آیا دعوات باطله در زمان غیاب پیغمبر و معصوم بیشتر است یا در زمان حضورشون؟ در زمان غیاب. وقتی صاحب خانه نیست دزد بیشتر هجوم میارد به خانه یا وقتی صاحب خانه هست؟ الان صاحب خانه نیست، صاحب خانه حاضر نیست، دعات حق ضعیفتر و دعات باطل قویتر، بنابراین برای مصرف دعوت الی الحق و از بین بردن باطل ما {لِلّهِ وَلِرَّسولِ وَ لِذی القُربی} بیشتر لازم داریم. چطور شما دارید میبخشید؟ شما هم روح دین را بخشیدید هم شکم دین را. چطور آقا فتوا میدید شما به این مطلب؟ مثل کسی که فتوا میده میگه کسی که از طریق مادر به پیغمبر منسب است، نه خمس بدین نه زکات، بمیره. این چطور فتوا میدی؟ یا کسی میگوید این مال ها، مالِ امام معصوم، امام معصوم حضور ندارند پس قایم میکنیم یا میریزیم تو دریا یا زیر خاک میکنیم، بفروشه مثلاً.
خب، عرض می شود که روایاتی که در جامع الاحادیث شیعه ما برای آقایون نگاه کردم با دقت و یادداشت کردم، روایت دو دسته است. دسته اول راجع به اینکه خمس به چه تعلق میگیره و دسته دوم آیا الخُمس بَعدَ المَؤونه، مؤونه دوم را هم میگیرد به اون معنایی که آقایون میگن یا نه.
خب دسته اول که بَیّنه صفحه 546 جلد 8 جامع الاحادیث شیعه کتاب خمس میفرماید که عن سَمّاعَه قَالْ سألتُ أبَا الحَسَنْ علیه السلام عَنِ الخُمسْ فَقالْ فی کُلِّ مَا أفادَ النّاسْ مِنْ قَلیلٍ أو کَثیر.
روایت دیگر هست به طور اشاره من عرض میکنم که روایت دسته دوم رو بخونیم. صفحه 548 روایت 1635 و صفحه 550 روایت1639، و همچنین روایاتی که در این باب هست کلاّ این مطلب رو میگه اما بحث دوم.
بحث دوم، مربوط به این است که این الخُمسُ بَعدَ المَؤنه این معناش چیه؟ آیا بعدَ المَؤنه دوم که مخارجه ساله که مخارج سال اصلاً به حساب نمیاد که برخلاف آیه است یا نه، اگر بعد از مخارج سال است، این بعدیّت به اون حسابی است که ما عرض کردیم.
صفحه 546 حدیث 1630، عرض میشود که عَنْ أبی جَعفَرِ الثانی (ع) أخْبِرْنی عَنِ الخُمسْ أعلی جَمیعِ مَا یَسْتفیدُ الرَّجُل (البته این هر دو رو داره) مِنْ قَلیلٍ وکَثیرْ مِنْ جمیع الضُروبْ وَعَلی الضَیاعْ وَکیْفَ ذلکْ (دو سواله) فَکتَبَ بخَطّهِ الخُمسُ بَعدَ المَؤنه. الخُمسُ بَعدَ المَؤنه جواب هر دوست. جواب از اول بعدَ المَؤونه. مؤونه از چه؟ از فوائد. فوائد چیه؟ کلاّ، این یک.
حالا که ما خمس بدیم از فوائد، از فوائد به طور کلی؟ نه. بعدَ المَؤونه. خب بعدَ المَؤونه رو چی معنی کنیم آقایون؟ خب پله اول مَؤونه اون پولی است که شما دادید برای به دست آوردن غنیمت. الخُمس هم در اینجا همون الخُمسی است که خداوند در قرآن فرموده که {فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه} یعنی فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَه مَا غَنِمْتُمْ. خمس کلّ ما غَنِمْتُمِه. پس مَؤونه هم مَؤونه چیه؟ مَؤونه ما غَنِمْتُمِه، نه مؤونه از غَنِمْتُمِه، مَؤونه خود ما غَنِمْتُمِه. مَؤونه از غَنِمْتُمِ یعنی شما چندد درصد از ما غَنِمْتُمِ خالص رو باید بدید و مصرف کنید در مخارج سالتون. این یک حدیث.
حدیث دوم، حدیث 1631 صفحه 546، عَنْ أحمَدِ بنِ مُحمّدِ بْنِ عیسی عَنْ یَزیدْ (یزید حلال زاده البته) قَالْ کَتَبْتُ جُعِلْتُ لَکَ الفِداء تُعَلِّمُنی مَا الفَایِدَه وَ مَا حَدُّهَا، تُعَلِّمُنی رَأیَکَ أبْقَاکَ اللهْ تَعَالَی أنْ تَمُّنَ عَلَیَّ بِبَیَانِ ذَلِکْ لِکَیْلَا أکونَ مُقیماً عَلَی حَرامٍ لَا صَلاَهَ لَی وَ لَا صُومْ فَکتَبَ الفَایِدهُ مِمَّا یُفیدُ إلیکْ ( اون دسته اول که خوندیم، دسته دوم اونام داره ها، اینم ملاحظه کنید) الفَایِدَه (بعد) فَکتَبَ، فَکتَبَ الفَایِدهُ مِمَّا یُفیدُ إلیکْ فَی تِجَارَهٍ مِنْ رِبْحِهَا وَ حَرْثٍ بَعدِ الغِرامْ أو جائزهٍ. خب جائزه هدیه است، هبه است، هرچه.
حالا حتماً باید که میراثم ذکر کنه؟ حتماً باید که مَهرم ذکرکنه؟ خب اینها در قرآن هست دیگه، اگه در روایت هم نباشد در قرآن هست که مَا غَنِمْتُم اونچه صدق غنیمت درش میکنه. منتها فرمود بَعدَ الغِرامْ. ببینید، بَعدَ الغِرامْ چی میخواد بگه؟ بعد از غرامْ یکی از غِرامها اینه انسان مالی خرج کرده است که این فائده رو به دست آورده، این غرامه، بَعد الغِرام. پس این نصّ است در اینکه الخُمسُ بَعدَ المَؤونه یعنی مَؤونهای که صرف کردید برای به دست آوردن غنیمت.
حدیث سوم، صفحه 548، حدیث 1636، عرض می شود که علیِّ بْنِ مَهْزیارْ قالْ قَالَ لَی أبو علیِّ ابْنِ رَاشِدْ قُلتُ لَهُ أمَرتَنی بِالقِیامِ بِأمْرِکْ وَ أخْذِ حَقِّکْ فَأعْلَمْتُ مَوالیکْ ذَلِکْ. این دستور رو داده که این وکیل امام (ع) فَقَالَ لی بَعْضُهُم وَ أیِّ شَئٍ حَقُّه (حق امام چیه؟ این خمس که مال امامه چی رو باید داد بهش؟ چون این اختلافی دیگه) فَقَالَ لی بَعْضُهُم وَ أیِّ شَئٍ حَقُّه فَلَمْ أدْرِ مَا أجِیبُه (نتونستم بگم، هم در بعد اول، هم در بعد دوم، آیا از کلّ غنائمه یا نه؟ بعدم از غنائمه این مَؤونه چیه؟) فَقَالَ یَجِبُ عَلَیهِم الخُمسْ فَقُلْتُ فَفَی أیِّ شَئٍ فَقَالْ فی أمْتِعَتِهِمْ وَ ضِیاعِهِمْ ( متاعهاشون، متاع ها ، کلّ بهره هایی که میبرند و ضیاعِهم، باغ ها) قُلْتُ وَالتاجِرُ عَلَیْه وَالصانِعْ بِیَدِه ذَلِکْ إذَا أمْکَنُهُمْ بَعْدَ مَؤنَتِهِمْ. اینو گفت قُلت ، حضرت ساکت شد یعنی همش. یعنی از تمام بعدَ مؤونهِمْ.
مَؤونهِمْ رو چی معنی میکنید آقایون؟ شما چرا چسبیدید به مَؤونه میگید الخُمسُ بَعدَ المَؤونه یعنی مؤونه سَنه، از کجا آوردید اینو؟ همون بعدَ المَؤونهای که در زکات هست بگید شما، همون مَؤونهای که منافات با آیه خمس ندارد، همونو شما بگید.
(صحبت حضار)
…………..
خب، حدیث دیگر، عَنْ أبی بَصیرْ، حدیث 1637 همین صفحه 548، عَنْ أبی عَبدالله (ع) قَالْ کَتَبْتُ اِلَیْهِ فِی الرَّجُلْ یَهْدی لَهُ مُولَاهْ (هدیه که آقایون استثنا میکنند ها، هدیه هست) یَهْدی لَهُ مُولَاهْ اَلْمُنْقَطِعُ إلَیْه هَدِیَّهً تَبْلُغُ اَلْفَیْ دِرْهَمْ أقَّلَ أوْ أکثَرْ هَلْ عَلَیْهِ فَیهَا الخُمسْ، فَکَتَبَ عَلَیهِ السَّلامْ الخُمْسُ فی ذَلِکْ (هَدِیَّه است. پس چرا شما میگید هدیه خمس ندارد؟ شما اگه بخواین به حدیث تمسک کنید که حدیث داره خلاف شما دارد میگد، اگر به آیه که خلاف تر شما دارد میگد) فَکَتَبَ (خب ببنید، این دو بعدیه مطلب. هدیه داده، این شخصی که هدیه داده) یَهْدی لَهُ مُولَاهْ اَلْمُنْقَطِعُ إلَیْه هَدِیَّهً تَبْلُغُ اَلْفَیْ دِرْهَمْ (این هدیه داده تَبْلُغُ اَلْفَیْ دِرْهَمْ، آیا این مورد رو نمیگیره که به من دوهزار درهم داده و این دو هزار درهم خب خرج دارم من، حالا که من خرج دارم، آیا خرجم رو استثنا کنم از دوهزار درهم و از مونده خمس بدهم یا از کلّ دو هزار درهم؟ حضرت دو جواب میده، یک هدیه خمس دارد، دیگر از کلّش خمسه. نه اینکه بعد که استثنا کنید از باقی مانده خمسه، نه خمس از کلّ ولو مصرف شما هم در اینجا حسابه، ببینید کَتَبْتُ اِلَیْهِ فِی الرَّجُلْ یَهْدی لَهُ مُولَاهْ اَلْمُنْقَطِعُ إلَیْه هَدِیَّهً تَبْلُغُ اَلْفَیْ دِرْهَمْ أوْ أقَّلَ أوْ أکثَرْ هَلْ عَلَیْهِ فَیهَا الخُمسْ، فَکَتَبَ الخُمْسُ فی ذَلِکْ. هم هدیه خمس دارد، هم کلّ هدیه. نگفت مقداری خرج کردید، بعد خرج کردن هر چه مونده خمس بقیه رو، نخیر خمس کلّه، بله، قبول داریم اونچه خرج کردیم، از اون کم نیارید که گدا بشید به حساب دوم که عرض کردم. خب، الخُمْسُ فی ذَلِکْ وَ عَنِ الرَّجُلْ یَکونُ فِی دَارِهِ الْبُسْتَانْ فِیهِ الفَاکِهَهْ یَأکُلِهَا الْعَیَالْ وَ إنَّمَا یَبَیعُ مِنهُ الشَئْ بِمَئَه دِرْهَمْ أو خَمْسینْ دِرْهَماً هَلْ عَلَیْهِ الخُمسْ (مقداریش رو عیال میخورند، مقداریش هم میفروشه، اینی که میفروشه آیا خمسش رو باید بده یا نه؟) فَکَتَبَ أمَّا مَا اُکِلْ َفلَا (اونی که خورده از حلقش بیاریم بیرون خمسش بدیم، نه اون هیچی) وَ أمَّا الْبَیعْ فَنَعَمْ هُوَ کَسایِرِ الضِّیاع. فرق نمیکنه، باغچه خونگیه لزومی نداره باغ باشه، باغچه خونگیه انار داره، مقداری خوردیم مقداری که میمونه باید خمسش بدیم.
(صحبت حضار)
-بتونه که مطلبی نیست. این دو احتماله در اینجا. اگر ما اونی که خورده حساب کنیم، از باقی مونده بتونیم بدیم بِسم الله. اما حساب کنیم نتونیم بدیم چی؟ بحث سر همین جاست.
حدیث دیگر عرض میشود که، حدیث در صفحه 553 فی رِوَایَتِه أبی سَیَّارْ قُولُهُ إنّی کُنْتُ وُلّیتُ الْبَحْرِینْ (من والی بحرین شده بودم) وُلّیتُ الْبَحْرِینْ الْغُوصْ (غوص میکردم، در دریا غوص میکردم، مروارید میآوردم، چی میآوردم،اینها) فَأصَبْتُ أرْبَعْمَأهْ ألفْ دِرْهَمْ (خیلیه، چهارصد هزار درهم که هر درهمی الان عرض میشود که خیلیه، چهارصدهزار درهم) وَ قَدْ جِئتُکَ بِخُمْسِهَا ( ببینید، میگه من از غوص این مقدار درآوردم، خرج رو حساب نمیکنه ها، این احتمال دوم که عرض کردم. اصلاً خرج، اینکه چهارصد هزار درهم کارش همینه، وُلّیتُ الْبَحْرِینْ و در اونجا غوص میکردم. چهارصد هزار تومن درآوردم. حالا چهارصد هزار تومن خونه خریدن داره، چی داره، چی داره، اینا رو نمیگه) فَأصَبْتُ أرْبَعْمَأهْ ألفْ دِرْهَمْ وَ قَدْ جِئتُکَ بِخُمْسِهَا ثَمَانینَ اَلفْ (پس خمسه راست و حسینی، خمس کلّ مبلغه، نه اینکه بعد از المؤونه به این معنا که شما دارید میگید که، اونی که خرج کرده از چهارصد هزار درهم، فرض کنید که سیصد هزار درهم خرج کرده، مونده صد هزار، صد هزار بیست هزار، نخیر از کلّ باید بده و میتواند بده. اگر نمیتوانست بده به اون معنا بود که بعد از اینکه مصرف عیال و زندگیش رو حساب کردید بعد بدید. بعد بدید از کلّ بدید که میتوانید. نه بعد بدید از اونکه بعد مانده.)
(صحبت حضار)
-کی میگه؟ کی میگه نبوده چه حرفیه. مگه میشه آدم مؤونه نداشته باشه. نه ببینید، این آدمی که این کار رو کرده، فرماندار بوده یا نبوده، خرج نداره؟ خرجش بیشتر از دیگرانه که.
-خرج داشته، برای این خرج نکرده. برای
-اونو نمیگم من. مؤونه خودش. مؤونه دوم رو دارم عرض میکنم من.
مؤونه دوم آیا این چهارصدهزار درهم هیچ خرج نداشته؟ خرج برای تحصیله.
(صحبت حضار)
-شایده، دلیل نشد که.
ببینید، راست و حسینی اصلاً این سوالم نکرد، آیا از این مبلغ مقداری که من خرج میکنم و یا باید خرج کنم استثنا از این حرف ها نشد. بلکه، البته مورد، موردی بود که میشده هشتاد هزار درهم بده و خرج سالشم محفوظ باشه. مورد این بوده و إلاّ {يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفوْ}
ببینید، فَأصَبْتُ أرْبَعْمَأهْ ألفْ دِرْهَمْ وَ قَدْ جِئتُکَ بِخُمْسِهَا ثَمَانینَ اَلفْ دِرْهَمْ وَ کَرِهْتُ أنْ أحْبِسِهَا عَنْکْ. اینم مال این. دیگر،
(صحبت حضار)
و جمع بین مطلبین اینه، ما خمس را میزان از کلّ میگیریم و خمس را باید بدیم. بعضی وقتا خمس را باید بدیم کلاً. بعضی وقتا کمتر، بعضی وقتا هیچ. بعضی وقتا طلبکارم هستیم، اینطوری میشه. پس میزان کلّی ارزش خمسه مثل باب ارث ها. در باب میراث طبقه اول چنین، دوم چنین، سوم چنین، ثلث رو برای چی قرار دادن؟ ثلث رو برای این قرار دادن که اون حفره هایی که احیاناً هست، اون حفره ها برطرف بشه. این در حقیقت تبصره قانونی است. اما قانون هرگز بهم نمیخوره. قانون خمس هم این است که به کلّ درآمد خمس تعلق میگیره منهای مَؤونه اولا.
اما مَؤونه ثانیه هم وارد است، هم وارد نیست. وارد نیست که شما از خود مؤونه باید بدید. وارد است که از کلّ حساب کنید. حالا که از کلّ حساب کردیم، البته روایات متعدد دیگری هم هست که ما نمیخونیم براتون، از کلّ حساب کنید، جوری از کلّ حساب کنید که خودتون درمونده نشید از نظر مؤونه سنه.
پس نتیجه مطلب این شد که ما به فقرا خدمت بیشتر اینجا میتونیم بر حسب آیه بکنیم. اما مطلب بعدی که از فردا شروع خواهیم کرد، بنده آدمی هستم که مستأجر نمیتونم باشم، اینو فکر کنید آقایون، مستأجر نمیتونم باشم، با این وضعی که هست، مستأجر بودنم جوری است که هرچی درآمد انسان داره باید بماسه. باید یک خونهای، آلونهای تهیه کنم ولی آلونهای که میخوام تهیه کنم یک سال و پنج ماه و شش ماه اینها نیست، باید دو سه سال صنّار صنّار من عرض میشود جمع کنم، به خودم فشار بیارم جمع کنم خونه بخرم. از آقایون سوال بفرمایید که اگر من امسال ده هزار تومن، بیست هزار تومن اضافه درآمدم رو نگه داشتم برای اینکه چند سال بعد خانه بخرم، خمس داره و اگر خمس داره خب پس تا آخر عمر من نمیتونم خونه بخرم. خب این{مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفوْ} اینکه زائد بر مؤونه من نیستش که چون مؤونه من دوبله است، یک مؤونه خرج روزمره است، یک مؤونه خانهای که میخوام بخرم. خانه که میخوام بخرم یک سال، دو سال، پنج سال، ده سال خب باید جمع کنم، این خمس نداره. از قسمت اول خمس به کلّ اموال تعلق میگیره که زیاد خواهد بود. از قسمت دوم، خب کسی که اگر میخواد خمس این مال رو بده هیچ وقت خانه دار نخواهد شد یا بنده یک خانهای دارم، خرابه است، خروبه است، چنینه، فلانه، اضطراراً این خانه رو میخوام بفروشم، بفروشم و خانهای بخرم. منتها بفروشم و خانهای بخرم، خانه دیگر یک مقداری باید بذارم روش، حالا فروختم این خانه را فرض کنید که نیم میلیون تومن، یک آلونهای رو نیم میلیون تومن فروختم، این نیم میلیون تومن رو تا بتوانم خانه دیگر تهیه کنم و تا مقداری هم بذارم روش، یکسال طول کشید. آقا بیا 100 هزار تومن خمس بده، آخه من خودم بدبختم چی 100 هزار تومن خمس بده، منکه غنیمت نکردم در اینجا که. مگر این 500 هزار تومن غنیمت منه؟ مگر من خونه رو فروختم که خونه دیگر بخرم که باید بهم کمکم بکنند، این کجاش غنیمته؟ بنابراین بالا و پایین مسائل شما، توجه کنید از فردا من عُروَه رو میخونم که ده حاشیه داریم و این ده حاشیه علمای نیم قرن هست تقریباً. علمای نیم قرن ما منهای آقا سید ابوالحسن اصفهانی رضوان الله علیه، از آقای بروجردی به بعد تا موجودین که بعضی هاشون