جلسه سیصد و شصتم درس خارج فقه

حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی الی الطاهرین

بخشی اصلی در فقه احکامی و فرعی سعی بین صفا و مروه. چند بحث است در اینجا. البته اشاره به بعضی ابحاث شد. بحث اول، آیا سعی بین صفا و مروه را در غیر ضمن حج عمره می شود انجام داد به عنوان استحباب، تقربا الی الله، یا نه؟ گاه اوقات می شود که به حساب اینکه چرا؟ چه مانعی دارد؟ چون صفا و مروه من شعائراللهِ.  حالا این من شعائرالله بودنش اگر در ضمن حج عمره باشد که خب وجوب دارد. اما اگر در ضمن حج عمره نباشد، مثل طواف. طوافی که در ضمن حج عمره است رکنه. اما طوافی که با حج یا عمره نیست یا به نذر، طواف نذر است که واجب است یا طواف مستحب است، این رکن نیست. این کار خوبی است. بدعت نیست، اشکال نداره. کسی اینجا بگه که اگر شریعت نهی از سعی بین صفا و مروه نکرده است، خب امر هم نکرده است. اما ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّه﴾ [البقرة: 158] خیلی خب، این صفا و مروه، عبادت بسیار عالی استو منتها بعد اعلائش این است که در بین حج عمره باشد، خب، بعد ادناش هم این است که در بین حج عمره نباشد. این حرف رو میشه زد یا نه؟ نه. اولاً، عبادات توقیفی است. عبادت رو اگر گفتن هر جا توانستی، بسم الله. اگر گفتن اینجا، خیلی خب، جای دیگه نمیشه. و قرآن اینو گفته، اولاً. ثانیاً، در اینجا ما نهی داریم اصلاً. نهی صریح قرآن شریف است بر اینکه شما سعی بین صفا و مروه را در غیر حج عمره نمی تونید بکنید، خود آیه. ببینید ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ [البقرة: 158] نتیجه اگر حج البیت نیست، یعنی سعی در حج البیت نیست و سعی در عوره البیت هم نیست اینجا جناحه دیگه. این فمن حج، شرطه دیگه. اگر ساعت دوازده بیای چنین. یعنی سیزده هم بیای چنینه؟ یازده بیای چنینه؟ نه دیگه. حکمی را که خداوند مقرر کرده است لاجناح، نه ضرورت رو که اینجا چند بعدی داره خدا صحبت میکنه، ها. ببینید، یک بعد، بعدی که مضی که دیر شده بود، سعی بین صفا و مروه و بتها رو گذاشتن در عوره القضا و عده ای جناح کردند. فرمود لا جناح. ولی فقط اون نیست، دومه. دوم این است که فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ کلا.ً چه اونهایی که اونجا جناح می دونستن چه اونایی که جناح نمی دونستن. اما در بعد دوم، در چه صورت جناح و گناه نیست که انسان طواف کند بین صفا و مروه؟ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ . {03:28} و من نظرم همینطوره. با  نذر واجب بشه یا بدون نذر؟ رجحان و استحباب؟ نخیر. نذرش عرض می شود که غلط. رجحان ذاتیش، غلطه. رجحان ندارد اصلاً سعی بین صفا و مروه. استحبابب ندارد، رجحان ندارد اصلاً در غیر حج و عمره. پس نه نذرش صحیح است و نه به طریق اولی، بطور عادی صحیحه. {صحبت حضار} ببینید، بعضی وقتها گناه نیست و واجب است. بعضی وقتها گناه است و حرام است. هر دو رو گفته آیه. گناه نیست و واجب است، برای کسانی که حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ. گناه نیست و واجب است، اگر بتها رو گذاشتن مانعی نداره. اما اگر چنانچه انسان نذر کند یا بطور عادی بخواد منفصلاً از عمره یا عرض میشود که حج انجام بده، این جناحه چرا؟ برای اینکه  ﴿فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ﴾ [البقرة: 158] این نفی جناح دو بعد داره پس. یک بعد موقت اون وقت و یک بعد کلی. البته {05:04} به این جهت هم من ندیدم در آیات الاحکام هیچ جاکرده باشن. ولی قرآن اینجوریه. خود ما هم از اول توجه نداشتیم. قرآن اینجوری است که هر قدر انسان دقت کند و توجه کند باز مطالب جدیدتر و تازه تری به دست انسان میاد. ولی من اینجا نوشتم در تبصره الفقها که بله، و هل یجوز سعی فقط فی غیر حج او عمره ات نص قول لا نص اذ {05:36}  جناج لمن حج البیت او اعتمر. تخصیص زد دیگه.  و یفهم منه ان الطواف بهما فی غیرهما جناح و کما لا جناح فیه ما لهما الا ایتحال، در خودِ که سلبا و ایجابا. چنانکه در خود حج و عمره هیچوقت جناح نیست در هر حالی، در غیر حج و عمره در هر حالی جناح است. و کمالا جناحه فیهما ایتحال کذلک فیهما جناح لغیرما الا ایتحال دون الطواف البیت. چرا؟ در طواف بیت ما عبارت اینجوری نداریم. ﴿وَلْيَطَّوَّفُوا﴾ [الحج: 29] خب وَلْيَطَّوَّفُوا  که نفی طواف غیر حج و عمره که نکرده است که. اثبات کرده است طواف بین حج و عمره رو وَلْيَطَّوَّفُوا سه تاست که درش چند جهته. یک، این سه تا طواف در مجموعه حج و عمره است، بسم الله. اما نقل می کند که عمره تمتع یه طواف دارد؟ نه. {صحبت حضار} آخه تتمه داره عرض من. الان از آیه، آیه منع نکرده. ببینید، اگر آیه منع کرده بود که جرات نداشتیم حرف بزنیم. آیه منع نکرده. حالا می تونیم بحث کنیم. آیه می فرمایند که ﴿ثُمَّ … وَلْيَطَّوَّفُوا﴾ [الحج: 29] اولاً و ثانیا ً و ثالثاً. اولاً، امر کرده است به جمع طواف. جمع طواف، مال مجموع حج عمره است. مگه اینطور نیست؟ آیا این منع میکند که شما یک عمره مفرده انجام بدید یک طواف داره؟ منع نمیکنه. آیات دیگر خب برای عمره گفته. {صحبت حضار} بعد دوم، فرموده است که ﴿ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾ [الحج: 29] زمینه وَلْيَطَّوَّفُوا  کجاست سه طواف؟ حج عمره است. اما اگه سه طواف نخوایم بکنیم منعی داره در اینجا؟ یک طواف، منع داره؟ نه. میگه امر هم نداره؟ ما میگیم امر هم داره ﴿لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾ [الحج: 26] الطائفین مگر مطلق نیست؟ الطائفین در اون دو آیه مگه مطلق نیست؟ نفرموده الطائفین بالحج و العمره. {صحبت حضار}  طواف بالبیت موسم خاص بودنش دلیل می خواد. آیه این رو نمیگه. نه این آیه میگه، ﴿ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾ [الحج: 29] چون سه تا رو میگد که در حج عمره، درست دقت کنید. و اون دو آیه دیگر ﴿أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾ [البقرة: 125]، ﴿لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ﴾ [الحج: 26] تهر دو طائفین داره. طهیر کنید بیت را لطائفین. خب، طائفین در طواف حج عمره نکنید؟ خب نداره. {صحبت حضار} آیه در مورد حج اصلاً نیست. {صحبت حضار}  عرض می شود که ﴿وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾ [البقرة: 125] در کجا؟ در حج؟ شما دارید میگید. در عمره؟ برای طواف کنندگان، برای رکوع سجود. الرُّكَّعِ السُّجُودِ هم، این فقط در حج عمره است؟ نه. کسانی که در بیت الله رکوع و سجود دارند، نماز می خوانند، طهرا هست یا نه؟  {صحبت حضار}  نماز در حج عمره؟ نه. طواف در حج عمره؟ کی گفت؟ اطلاقه. اطلاقش کمرش که بیل نخورده که. این دو جهت.  جهت سوم، السنه القطعیه الاسلامیه بلاشک تثبیت کرده است که طواف با نذر واجب، منفصل از حج عمره. {صحبت حضار}  ببینید، آخه سه مرحله است مطلب. یکی اینکه آیه منع کنه، نکرده. دوم، آیه اشاره به جواز کنه، اطلاق. این رو هم نمی خواستیم ها. اگه آیه اشاره به جواز نمی کرد؟ ولی آیه شریفه اشاره به جواز میکند که در دو بعد. هم در بعد این آیه وَلْيَطَّوَّفُوا که سه تاست. هم در بعد طائفین. سوم السنه المحمدیه القاطعه که گفت طواف در غیر حج عمره،، واجب است نذر است یا مستحب است به غیر نذر، این معارض با کتاب که نیست. اگه {10:28}  هم نباشه. اگه نه موافق باشد و نه مخالف با کتاب باشد، اینکه معارض نیست. از باب اطیعوالرسول قبول میکنیم. بنابراین ما طواف را به این دلیل، کتابا و سنتا میتوانیم نذر کنیم، بدون نذر انجام بدیم، عرض می شود که اما سعی رو نمی تونیم. بقیه هم همینطوره. احرام قبلاً عرض کردم. رمی جمرات میشه، دلیل داره. اما عرض می شود که وقوف عرفات، وقوف مشعر، بیتوته در منا و چه و چه، این یک بحث.

 خب عرض می شود که علامه می فرماید که و هو واجب فی کل احرام مره، سعی، و تجب فیه النیه، در هر احرامی یک مرتبه. خب، اگر احرام عمره تمتع یا عمره مفرده است، خب سعی است.، یه مرتبه است. اگر احرام حج است، باز سعی یک مرتبه است. سعی دو مرتبه نیست. بله طواف دو مرتبه ای ما داریم. راجع به حج، ما هم طواف زیارت داریم، هم طواف نساء. راجع به عمره مفرده، هم عرض می شود که هم طواف نساء داریم وجوباً و هم طواف عمره. اما راجع به عمره تمتع ما دیگه طواف نساء نداریم. پس بنابراین و هو واجب فی کل احرام مره و تجب فیه النیه و والبدئه فی الصفا و الختم بالمره. خب ببینید، در بین کل احکام فرعی اسلامی، اونی که زیاد روش صحبت شده است و حتی تفاصیل دارد، عبارت است از حج. چند جای قرآن در حج صحبته؟ چون این همه اسلام است و رکن اسلام است و چه. خب در نماز هم البته هست، لاشک. اما در حج و همچنین نماز، غیر احکام دیگر. احکام دیگر در قرآن شریف اینقدر به کثرت و اینقدر به تفصیل وجود نداره. حالا یه سوال پیش میاد که مگر شما فقها نمی فرمایید که در سعی هفتگانه بین صفا و مروه اول باید از صفا شروع کنیم، بعد به مروه ختم کنیم، که اگر از مروه شروع کنیم، چه به صفا ختم کنیم که هفت تا میشه، چه به مروه ختم کنیم که هشت تا میشه، این اصلاً باطله. این رو نیت کنیم اینطور باطله، عمل هم اینطور کنید، عرض می شود که باطله. پس چرا قرآن اشاره نکرد کرد؟ میگیم کرد اشاره. برای اینکه فرمود ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ﴾ [البقرة: 158] چرا صفا رو جلو انداخت؟ این معلوم است که یکی باید جلو باشه. شکی نداره که. آخه بعضی وقتها ممکنه کسی بگد که ما گفتیم زید و عمرو آمدند، خب ممکنه دوتایی با هم آمده باشند. چون ممکن است دوتایی با هم آمده باشند، پس جلو، جلو افتادن زید دلیل بر این نیست که زید جلو آمده. چون ممکنه دوتایی با هم آمده باشندد اما در اونجا که امکان ندارد دوتایی با هم باشند، کسی رو که جلو میندازید باید یه رجحان داشته باشید. حکمت، اون کسی که جلو میندازید باید که  این و الا، بگید دو نفر آمدند، این دو نفر زید است عمرو است و عمرو است و زید.

 یادم است مرحوم محقق نیشابوری یا سبزواری درمسجد فیضه منبر رفت، اونوقت هم آقای بروجردی مرجع بودند، هم آقای حاج حسین قمی. هر دو مرجع بودند. خب این چکار کنه؟ گفت دوتا آیت الله بزرگوار. آیت الله بروجردی، آیت الله قمی. آیت الله قمی، آیت الله بروجردی. خب برای اینکه نمیشه دوتایی {14:00} حالا انّ الصّفا یا شروع از صفا باید بشد ولی هفت تا، ختم به مروه. یا شروع از مروه، ختم به صفا. خب، اینجا صفا رو جلو انداخت. چون دوتایی با هم نمیشه، پس مقتضای قانون فصاحت و حکمت این است که ابدئوا بما بدءالله به. کما اینکه در روایت مستفیض زیاد داریم. ابدئوا بما بدءالله به. کجا؟ اونجایی که نمیشه با هم باشن. اونجایی که میشه با هم باشن، دلیل نمیشه. تازه اونجا هم که میشه با هم باشن، اگر یکی رو جلو انداخت، قاعده اش اینه که جلو، جلو باشد. ولا سیما جایی که نمیشه با هم باشن که دوبله میشه در حقیقت. نمی شود شروع به سعی از صفا و مروه با هم باشد، پس اونی رو که جلو انداخته، اون مسلمه.

 سوال، خب اگه خیلی این دلیل من قانع نکرد و عرض می شود که فرض کنید که جوابهایی سوالات فلان. میگیم اگر هم این جواب کافی نباشد که کافی هست، میگیم ولکن اگر از صفا شروع کنید به مروه ختم کنید، با قرآن مخالفتی نکرده، درسته. اما اگر از مروه شروع کنید، به صفا ختم کنید، قرآن که این رو نمیگه که ولو صحیح باشه. ولی ما نمی دونیم. ما که ماموریم و موظفیم که سعی کنیم هفت بار، اونی که میدونیم باید عمل کنیم. اونی که نمی دونیم، اگه پله دوم باشه، و الا پله اول ما قرص است که ابدئوا بما بدءالله به والبئه بالصفا و الختم بالمروه بنده عرض می کنم قضیه فقد {15:37} علیها هنا و ابدئوا بما بدءالله به. در پاورقی گفتیم قد استفاضه عن رسول صلوات الله علیه و الائمه اهلبیت علیهم السلام فی مجالاه عده و منها ما فی الدر المنثور اخرج مسلم والترمذی و بن جریر و بیهقی فی سننه، این درالمنثور بهترین کتاب حدیثی است که در کل سنی ها ما داریم. در شیعه هم نظیرش خیلی کمه. چرا؟ این فرقش با جامع البیان ابن جریر طبری اینه، جامع البیان یه سند نقل میکنه و میره. ولی ایشون نه. ایشون تمام اخراج ها رو در اینجا ذکر کرده. اخرج مسلم، صحیح مسلم. ترمذی، صحیح ترمذی. ابن جریر، جامع البیان طبری. بیهقی، در صحیح بیهقی فی سننه.  عن جابر.  پس این در حقیقت یک تضافر یا تواتری شد در حقیقت در اینجا. ثال لما دنی رسول الله صلوات الله علیه من الصفا فی حجه قال، وقتی به صفا نزدیک شد خواست شروع کند، قال ان الصفا و المروه من شعائر الله ابدئوا بما بدءالله به فبدء بالصفا {16:37}

خب علامه می فرماید والسعی سبعه اشواط من الصفا الیه شوطان. خیلی عبارت ردیفه. بعضی ها توجه نمی کنن اشکال میکنن. والسعی سبعه اشواط. خب چجور؟ این سبعه اشواط، آدم خیال میکنه همونطور که دور بیت از حجر به حجر یه دوره، اینجا هم از صفا به صفا، یه دوره. منتها اونجا دورش دوریه، اینجا دورش مستطیلیه مثلاً. میگه نخیر. والسعی سبعه اشواط من الصفا الیه شوطان. از صفا به سوی صفا، دوتا حساب میشه. نمیخواد بگه فقط دوتاست. بنده در شرح نوشتم هما من الصفا الی المروه والمجوع سبعه اشواط. این از صفا، سعی بین صفا و مروه رکن است و این رکن هم هفت شوط است، کما اینکه در طواف چنین بود. ولکن تضییقاتی که در طواف بود، در اینجا نیست. تضییقات برونی، تضییقات درونی، در اینجا نیست که مقداری اشاره کردم بعد عرض میکنیم بعدا.  و یستحب فیه الطهاره. خب ایشون اینجا می فرمایند یستحب فیه الطهاره، مرا چیه؟ مراد طهارت از حدث است و طهارت از نجاسته. خبث رو آقایون اصلا در دور نیاوردن. اصلاً طهارت خبثی رو شرط در هیچ جا ندانسته اند و مانع در هیچ عبادتی حتی از طهارت خبث را ندونسته اند. و لذا ما در .. بیان عرض میکنیم و محرم فیه الخبائث نجسته او طاهره فی المصطلح. خبائث کلاً محرمه. نجس باشد، پاک باشد. بله، اگر چنانچه انسان یه نقطه خون به لباسشه مثلاً، به بدنشه، در حال سعی بین صفا و مروه اشکال ندارد. چون طهارت {18:29} اما اگر یک لباس چرک گندوی کثیف بد رنگ چنین فلان و فلان لباس همینجوری، بدن همینجوری، ولی پاک، آیا این جایز است سعی کنه بین صفا به مروه؟ نمیخوایم بگیم سعی باطله. خب سعی عبادته. در حالی که این عبادت داره انجام میده و در حال عادی حتی، مگر در حالت عادی انسان حق دارد با خبائث راه بره؟ نه. ﴿وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ [الأعراف: 157] چه عبادت باشد، چه در تجارت باشد، چه در زراعت باشد. چه، برای کسی که کارش کناسیه، میره کناسی میکنه میاد بیرون، ولی بعد با همون لباس کناسی بره خونه؟ این نمیشه. حالات اضطراری، حالات مستثنی است. اما در حالت عادی، مخصوصاً در عبادت و در غیر عبادت هم چنین، انسان با خبائثريال با نجاستی که خبائث نباشد میتونه. چون بین الخبیث و النجس عموم و خصوص من وجه یا مطلق. ولذا ما عرض کردیم و محرم فی الخبائث نجسهً او طاهرهً فی المصطلح. بعد مستحبات دیگری است واستلام الحجر. چون اینجا مسعاست، اینجا بیته، اینجا هم حجره. صفا، مقابل حجره تقریباً. وقتی از صفا خواست شروع کنه یا وقتی از مروه به صفا برگشت، مستحب است که از مسعا خارج شه، از مطاف نمیشد مگر به ضرورت. از مسعا خارج شه، بیاد استلام حجر کنه برگرده. اگر خلوته بتونه. اگر هم شلوغه و نتونه، بجای استلام، فقط اشاره کنه اینطور امانتی {20:06} اون تعبیری که در باب چیز داشتیم. این از مستحباته. بله،  واستلام الحجر و شرب من زمزم. اینها مستحبه که زمزم هم عرض می شود که در ضلع عرض می شود که حجر الاسوده. تقریباً {20:30} بین ضلع ابراهیمی و حجر الاسود. والاختصال من الدلو المقابل الحجر که این حرفا نیست الان. کسی قرص نمیتونه اوجنا بخوره که. اونجا، بله. {20:42} دون حرج او عسر او ای کان حیث الآن لیس لزمزم دلو ولا یختصر به. دیگر، والخروج من باب الصفا و صعود علیه {20:55}

حالا واجبات، و هو رکن یبطل الحج بترکه عدما لا سهوا و لا یعود لاجله فان تعذر {صحبت حضار}آخه ارکام مختلفند. بعضی ارکان ارکان مطلقه هستند. بعضی ارکان، ارکان نسبی هستن. و هو رکن یبطل الحج بترکه عدما لا سهوا و لا یعود لاجله اگر یادش رفته، سهو کرده، چه، عرض می شود که و در مکه است و هر وقت یادش اومد، بر میگرده انجام میده. ولکن بر میگرده انجام میده که چی؟ چجور؟ آیا اگر این آدم تقصیر کرده و سعی نکرده، بعد یادش اومد سعی نکرده، آیا مجددا باید که این سعی را بکندبر  تقصیر؟ خب بله دیگه چون مترتبه. مگر در صورت حرج که لا حرج و لا حرج هست. فان تعذر استناد و لو زاد علی السبع عمدا بطل لا سهوا. عمداً اگه زیادی کرد که این هم خیلی بعیده کسی عمدا زیادی کنه. اصلا اگر عمداً زیادی سهو کند که این اصلا مسلمان نباید باشه اصلا. مثل قضیه روزه ها. اگر کسی عمداً دروغ به خدا ببنده مگین روزه ش باطله. میگیم ایمانش باطله اصلاً.  اینجا هم ایمانش باطله نه اینکه سعیش باطله {صحبت حضار} همین دیگه عرض می کنم ، بله و لو زاد علی السبع عمدا بطل لا سهوا و یعیده لو لم یحصل عدد اشواطه ولو قطعه لاثناء فلان. خب عرض می شود که اینجا مسائلی هست که مسائل اصلی و رکنی است در باب سعی. یک، اون حدی که در طواف بیت معین بود، معلوم بود. هم نزدیکش، هم متوسطش، هم دورش که باید دور بیت باشه. نصف دور عرض می شود که کافی نیست. اگر دور بیت اضافه بگردید باز یک شوط حساب نیست. یک شوط، از حجر تا حجر است، معلومه. در مسعا هم همینطوره. در مسعا ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ﴾ [البقرة: 158] قرآن می فرماید که إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ ، صفا کوهه، مروه هم کوهه. آیا از این کوه بره اون کوه، از اون کوه بره این کوه؟ نه. ﴿أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ [البقرة: 158] نه علیهما، نه فیهما، بهما. یعنی بوسیله قرار دادن صفا را در طرفی و مروه را در طرفی، در این بین، طواف کند. منتهی طواف چند جوره. یک طواف مستقیمه، یک طواف عرض می شود از همون نقطه که رفت از همون نقطه برگرده. البته این نمیشه، چون شلوغ است و چه. یا نه، از این نقطه بره، از نقطه دیگر برگرده، باز طوافه. ما یک طواف مستقیم در خط مستقیم داریم باز طوافه. چون گردش در خط مستقیمه. یک گردش در حد مستطیله، یک گردش در حد عرض می شود که دایره ای است. گردش دایره ای که گردش واقعی است، در بیته و گردش غیر دایره ای که اصلاً نمیشه دایره ای. گردش دایره ای اصلاً امکان ندارد در صفا و مروه. چون یک مربع مستطیل بسیار بسیار عرض می شود که طویلی است، گردش دایره ای نمیشه. دایره نیست در حقیقت. بنابراین ﴿أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ [البقرة: 158] چرا فرموده؟ برای اینکه تمام مراحل رو بگیره. چه از اون نقطه رفتی، از اون نقطه برگردی. یا نخیر از اون طرف برگردی. بالاخره رفت و برگشت است بین صفا و مروه. اما چیزی که در اینجا مهمه، این است که بین الجبلین، هم از آیه استفاده کردیم که ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ  فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ [البقرة: 158] فیهما نیست، علیهما نیست، بهماست که عبارت باشد از بینهما. پس بالای کوه رفتن یعنی چه؟ مثلاً فرض کنید که این مروه، این صفا، این هم بینهما که جاده درست کردن که هم با چرخ دستی ببرن، هم پیاده میرن. اینجا یه جاده ای است که اینطور، این جاده فرض کنید. از اینجا میروند، از اینجا بر میگردند که قاطی نشه.

حالا، آقایون حجاج چیکار میکنن؟ آقایون حجاج یه شیب در اینجا هست، یه شیب اینجا هست، این شیب هم جزو جبله، یه شیبی هم اونور هست که این شیب هم جزو جبله. خب، این چند جور ممکنه. اونجوری که ما ماموریت داریم، بین الجبلین. بین الجبلین میشه از دامنه این کوه، تا دامنه اون کوه. دامنه یعنی مستوی زمین دیگه. این واجب شه. آقایون چیکار میکنن؟آقایون میرن بالای بلندی. این بالای بلندی رفتن، خب استحباب، بسم الله. کجا؟ استحباب، بالای صفا رفتن که مواجه کعبه ایستادن که توجه به حجر الاسود کردن، استحباب، که اون هم وجود ندارد. اون هم در صفاست، در مروه نیست. از قضا مروه پایین تر است کوهش و صفا بالاتره. حالا، پس این بعد دوم که بروند بالا، اگر هم بروند بالا در صفا مستحب است و در مروه این استحباب رو هم ندارد. سوم، آقایون سوم رو انجام میدن، چیکار میکنن؟ میرن اون بالای بالا که دیگه از اون بالاتر از کوه باید بپره بالا، اون بالا پشت پاشون رو می چسبونن به اون سنگ آخر. از اینور هم پشت پا به سنگ آخر و اینها خیال میکنن واجبه که من بارها دیدم کسانی که اونجا نمیرن، اعتراض میشن. از طرف شیعه ها. از طرف سنی ها که چه عرض کنم. از طرف شیعه ها، علما، غیر علما که آقا این سعی تون باطل شد. ما چند دفعه گفتیم بابا شما اقلاً رساله بخونید. چون بین الجبلین رو شما باید سعی کنید. وانگهی کسانی رو که با چرخ میبرند، اینها رو هم میبرن اون بالا، این چرخ بدبخت و پشت چرخ رو میزنن به پشت پای آدم که رو چرخ نشسته میزنن. این حرفها نیست. یا رسول الله صلوات الله علیه که مخصوصاً در بین صفا و مروه که خب خیلی زیادتر است از دور بیت، با شتر بعضی وقتها. حالا پیغمبر بزرگوار وقتی که از صفا می خواستن شروع کنن، این دم شتر و پای شتر و پای خودشون رو میزدن به اون حجر آخر صفا؟ و شتر هم مهندسی بلد بود؟ و بعد که به مروه رفتن، باز از اون وری می شد شتر به تحتش رو به مروه بزنه و پیغمبر بزرگوار پاشو بیارد؟ این بازی که در آوردن اصلاً روح حج را و روح سعی رو و روح طواف رو و روح عرض می شود که مناسک حج رو بطور کلی از بین می برد. پس نه واجب است اون بالا رفتن، بلکه حرام است با این قید که خیال کنیم که از شرع وارد شده. این مربوط به … که هم آیتاً و هم روایتاً. روایتاً، بین الجبلین، بین الصفا و المروه. اینکه جبل است، این شیبش هم جبل است. ما سه بعد داریم: عرضی، دامنه جبل، خود جبل. خود جبل که هیچ، دامنه جبل هم از جبله، عرضی. ما باید سعی عرض می شود که عرضی بکنیم. داره در بعضی روایت دارد که اگر شما خسته اید و ناراحتید و که اید و کسل و این حرفها، خب بالاتر نرید. یا نه اگر نیستید بالاتر برید. برای چی؟ برای عمل مستحب که توجه کنید به حجر الاسود و اگر نمی تونید برید اونجا، از دور مثلاً حجر الاسود توجه کنید، ببوسید و دعا بکنید و از این حرفها.

 و دیگر این است که همونطور که در طواف، در طواف که مفصل عرض کردیم، طرف چپ به بیت بودن بطور عادیه. نصی نداره، اگر هم داشت، فقط بطور عادیه. اینجا هم همینطوره. اینجا شما از صفا شروع کردی، حالا دارید می روید، یه نفر پهلوتونه، یکی هولتون داد از اون وری شدید. باز برگرد عقب عقب از اونجا بیا، این حرفا نیستش که. آقا بگن از صفا تا مروه رفت. شما که از خانه تون می روید به دکان جنس می خرید، از خانه به دکان رفتید؟ بعضی وقتها دو قدم بر می گردید، بعضی وقتها از اونوری می شید، بعضی وقتها اینوری میشید، بعضی وقتها می شینید، بعضی وقتها کج می شید، کوله میشید. آیا صدق نمی کند گکه شما از خانه به دکان رفتید یا به درس رفتید؟ بیشتر از این نیست. این مهندسی ها رو ما جعل کردیم و عرض می شود که درست نیست. بله، مسائلی هست که آیا این سعی بین صفا و مروه، باید بلافاصله بعد از طواف باشه؟ یا بلافاصله لازم نیست؟ این یک. دوم، آیا در بین سعی بین صفا و مروه، میتواند در بین راه بنشینه؟ خستگی در کنه یا صحبت کنه یا کاری بکنه یه خورده بره بیرون برگرده یا نمی تواند؟ خب، نسبت به کسانی که خسته هستن، خسته شدن، خب نص داریم که این مستحب است که انسان پشت سر هم بره، ولی ترک این مستحب رو بکنه، مقداری بنشینه یا مقداری بره بیرون برگرده که رفع خستگی بشه این اشکالی اصلاً ندارد. ولذا کسانی که خسته نیستن، این تتابع عرفی باید داشته باشه. این عرفاً بگویندکه از صفا رفت به طرف مروه و از مروه رفت. تفسیرش رو در مناسک ملاحظه کنید. مسئله، مسئله زیاد داریم که بحث شده. عرفاً از صفا به مروه رفت و از طرف مروه هم به طرف صفا رفت، صدق این عرض می شود بکند کافیه. بله، نسبت به خود جبل صفا مخصوصا و جبل مروه استثناء داریم. دارد که رسول الله صلوات علیه، وقتی به صفا میرسیدند بالا می رفتند و رو به بیت متوجه به حجر الاسود می شدند و می نشستند مدتی دعا می خوندند. قرآن می خوندند و دعا، حتی یک سوره بقره رو از اول تا آخر می خوندند. این غیر در حال سیره. در حال سیر بین صفا و مروه، باید بطور عرفی متتابع باشد، مگر برای یک واجبی یا یک راجحی یا یک عذری. تازه اگر هم تتابع عرفی شرط نبود، عرض می شود تتابع عرفی نبود، نه برای واجبی، نه برای راجحی، این ابطال نمی کند سعی را. مگر اینکه صورت سعی از بین بره. مثل نماز. در نماز اگر شما در رکوعتون مقداری زیادی قرار گرفتید، مادامیکه محو نشود صورت صلاه اشکال نداره. اما اگر رکوع شما چهار ساعت طول بکشه، خب نماز نمیخونید، {30:58} در سعی بین صفا و مروه هم اگر صدق سعی نکند عرفاً، خب این سعی نیست. اما اگر صدق سعی بکند و صدق هم میکنه. آدمی که از قم میخواد تا تهران پیاده بره، غیر از آدمی است که از خونه اش میخواد تا دوتا خیابون بره. از خونه تا دوتا خیابون، هی نشستن نشستن نداره. ولی از قم تا تهران خب نشستن داره، تو قهوه خونه نشستن داره، غذا خوردن داره، خوابیدن داره، نماز خوندن داره. این فاصله زیادی که بین صفا و مروه هست، خب در این فاصله معلوم است که پیر است، جوان است، مریض استف لاغر است، چه هست، فلان هست، این طبع قضیه است که بیتواند مقداری در بین استراحت کنه. حالا یا ضرورتا یا رجحانا مقداری رفع خستگی بکند. خب عرض می شود که این هم مال این قسمت منتهی شکوکی در اینجا هستش که ما در باب طواف هم عرض کردیم. در اینجا اگر انسان شک کرد که هفت مرتبه است یا هشت مرتبه. اولا ً این شک میشه یا نه؟ اگر شما به مروه رسیده اید، شک بین هفت مرتبه و هشت مرتبه یعنی چی؟ چون اگه به مروه رسیدی، اگه از صفا شروع کردی، اینجا شک منحل میشه که مروه هفتم دیگه. یا پنجه یا هفت، اون بله اون فرق میکنه. اما اگر شک بین غیر این کرد. شک بین پنج و هفت کرد، شک بین سه و مثلاً پنج کرد که این اشکال پیش نیاد، در اینجا چکار کنه؟ در اینجا دارد که میتوانید شما وصله اش کنید. یعنی انجام بدید تا چهارده مرتبه که هفت تای اول هر چه هست مربوط به سعی شما باشد، هفتای دوم هیچی. این یه توسعه ای است در باب سعی بین صفا و مروه هست ولکن در باب {صحبت حضار} نه اینجا مثلاً بین پنج تا هفته. هفت که یقینی نیستش که پنج یقینیه. پنج تا چهارده چقد میشه؟ {32:57} اگر هفت تا بوده، شونزده تاست، هفت دیگه حساب میشه. اینطوری وصله اش کردند. {صحبت حضار} فرق داره. ببینید، این آدم باید که هفت تا انجام بده. عمداً که نمیشه تخلف کنه. اگر سهو کرد؟ سهو کرد که آیا این شوط چندمه یا فرض کنیم، یه آدمی سعی کرد و کرد و کرد، چشمش رو باز کرد دید که هشتمه. حالا اینجا خیلی بینه ها. سعی کرد و کرد و کرد {33:37} دید إ، الان رسیده است به صفا و این هشتم شد. آیا این باطل میکنه؟ میگیم نخیر. شما شش تای دیگه ام انجام بدید که یکی از این هشت تا مال اون شش تای دیگر، این جدا، این هفت تای اول مربوط به سعی میشه. دومی رزروه در حقیقت. نه اینکه بدعته. دومی رزروه. ولکن عمد در اینجا تصور نداره تبعاً. عمد کردن، تعمداً زیادتر، تعمداً کمتر، این معنا نداره.

 و همچنین نه اینکه واجب است که شروع سعی از صفا باشه. اگر کسی شروع کرد سعی رو از مروه یا عمداً یا جهلناً یا سهواً یا نسیاناً؟ خب باطله. چرا؟ برای اینکه همونطور که سعی بین صفا و مروه رکنه، واجبه، از واجبات اصلی غیر رکن این است که از صفا شروع بشه. ولی اگه از مروه شروع کرد هفت تا، ختم به صفا میشه. اولش باطل است و آخرش باطل. چه این شروع از مروه، علمناً باشد که نخواهد بود. یا سهواً باشد، شکاً باشد، جهلناً باشد، هر چه میخواد، در این مورد باطله. تفاصیلی دارد البته، آقایون مراجعه بفرمایید ما خیلی تفصیل نمی دیم.

 عرض می شود که بله، مطلب اصلی دیگری در اینجا ما خیلی نداریم. مگر {35:04} که ما دیروز عرض کردیم که حالت عادی دارد و حالت خاص داره و والسعی ما شیا {صحبت حضار} بله این رو خوب شد فرمودین. عرض می شود که مقتضای ادله این است که این اعمال پشت سر هم باید انجام بشه. بنابراین سعی بین صفا و مروه عادتاً وتبعاً باید که بعد از چیز قرار بگیره، بعد از طواف قرار بگیره. کما اینکه تقصیر بعد از سعی هم باید بعد قرار بگیرهف اما بعد عرفی. سوال، اگر چنانچه سعی را انسان تاخیر انداخت، چند ساعتی بعد از طواف، آیا اگر سعی را انجام داد باطل است؟ نه. طبق ادله سعی، باطل نیست. سعی است، ولو گاه تاخیره. حالا یا این تاخیر جایز نیست، چنانچه خیال میشه احیاناً. یا این تاخیر جایز است ولکن تاخیر راجح نیست، بلکه اتصال راجحه. ولکن این سعی را به وضع عادی خودش اگه در موقعیت خودش انجام بدهیم که اولاً فاولاً باشه که خب بهتر. اما اگر نه، معمول قضیه اینه که انسان طواف که میکنه خب خسته میشه، مخصوصاً با اون سیل طواف و اون عرض می شود افتادن و افت و خیز ها. خسته میشه، مخصوصاً با این خستگی بیاد سه کیلومتر ونیم در صفا و مروه سعی کند، این خستگی زیادتری خواهد بود. بنابراین طبع قضیه است که تتابع عرفی. تتابع عرفی، یعنی شما یک ساعت، دو ساعت، مقداری بیشتر، کمتر که رفع خستگیتون بشه اون هم در اون هوای گرم با اون زحمت زیاد، این سعی بین صفا و مروه انجام بدید. بنابراین اگر هم تتابع عرفی شرط است، تتابع عرفی بر وضع موجود اونجا و حال اونجا و خستگی که بین در طواف بیت شما براتون انجام شده. ولکن اگر هم احیاناً وجوب هم داشته باشد، وجوب غیر حرجی است. اگر حرج باشد که وجوب نیست. و اگر وجوب کلی هم داشته باشد، شما اگر که سعی را تاخیر انداختید ساعاتی بدون حرج، بدون خستگی، بدون فلان، ولو ترک واجب فرض کنید کرده باشید، اما سعی تون صحیح است و باطل نخواهد بود. خب بحث سعی رو ما خاتمه می دیم و تتمه بحث حج برای بعد از رمضان ان شاء الله. فردا هم مقداری صحبت داریم با آقایون و رمضان هم آقایون تشریف دارن ما حاضریم در خدمتتون از ساعت 10 تا ظهر که یک دور کامل قرآن بخوانیم و با تنبهاتی که خودمون و دیگران خواهیم داشت در قسمتی از آیات، روزی یک جزء کامل ان شاء الله.

 اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی. والسلام علیکم.

{صحبت حضار}