بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
به فضل الهی امهات مکاسب محرمه گذشت. بحث ما در مورد تجارت هست. آنچه علامه بزرگوار فرموده اند: آداب چیست ؟ یک مرتبه میگوییم آداب مستحبات است. یک مرتبه میگوییم خیر نیست. ایشون واجبات رو هم ذکر کرده. محرمات را هم ذکر کرده. مستحبات ، مکروهات ذکر کرده . اولا و ثانیا: مگر ادب در انحصار ادب مستحق است.؟ یا اینکه اخلاق مگر منحصر است در اخلاق مستحق؟ خیر . إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ کل واجبات مکارم است. مستحبات مکارم است. ترک محرمات مکارم است. وقتی میگویند آداب التجاره یعنی آن سنتی که و روشی که در سلب و ایجاب ، ایجابی ، تحریمی ، استعبابی و کراهتی انسان باید داشته باشد. بنابراین آداب التجاره یعنی احکام تجارت. وقتی انسان کاری انجام میدهد باید احکام آن را بداند. اگر کسی میخواهد برود حج باید احکام را بداند. نمیشود چشم ها را روی هم گذاشته کارهایی را انجام بدهد معلوم نیست مشروع است یا خیر. حرام است یا حلال. همانطور که انجام احکام شرعیه برما ایجابا وجوه و سلبا واجب است . تعلم اینها هم مخصوصا در اینجا واجب است. این جمله ای که علامه بزرگوار میفرمایند الفصل الثانی در باب التجاره بعد میگوید یستحب. شما فقط مستحبات را بگویید فقط؟ آداب تجارت مستحبات فقط نیست. میخواهید واجبات و مستحقات را با هم بگویید. شما که واجبات و مستحقات را با هم میگویید چرا میگویید : یستحب التفقوهوا فیها؟ خیر. میگه اگه متفق و فیها واجبتا و محرمتا یستحب التفقوهو فیها راجعتا و مرجوعتا. چرا سر جمع فرمودید که یستحب التفقوهو فیها؟ تازه خودشان تصریح میفرماییند: چرا یستحب؟ یعرف الصحیح بیع الفاسد و یسلم ….عجیب این است. ایشون تصریح میفرمایید که خوب چرا مستحق است که آداب واجبه وآداب سلبی و محرمه را باید بداند تاغیر صحیح و فاسد راتمیز بدهد تا اینکه بتواند سالم بماند از ربا .خوب رباکه حرام است بیع الصحیح که واجب است . بیع الفاسد غلط است. اینها تمام الزامیات است. ایجابا و سلبا.چرا میفرماید یستحب؟ اینجا عرض کردیم والیجب ذالک تفقو لیکی لاقاها فی محصورا الا جهل المقصر. اینجا یک جهل قاصر داریم و یک جهل مقصر. کما یجب تفقوهوا فی ساعرن احکام مفروضا. احکام مفروض واجبتا و محرما و اهل تقدیر هونا ان ترک تفقوه احکام التجاره اسم .ما دو مطلب داریم. یک مرتبه اگر چنانچه انسان حرمت فلان چیز را نداند در حرام باقی میشود حتما.وجوب چیزی را نداند در ترک واجب واقع میشود حتما. این که حرام قطعی است. پایینتر هم باشد حرام است. چطور؟ چهل و هشت آیه در قرآن شریف مکی و مدنی اثم را تحریم کرده است. از جمله (قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ) . اثم چی هست؟الاثم وا یبغ الاواجب. کاری که انسان را کند کند در واجب . یا واجب ایجاب کند کند در انجام واجب . نه جلویش را بگیرد. یا واحب سلبی که انسان را کند کند در ترک حرام. اما اگر یک کاری را انسان بکند که جلوی واجب را کلا بگیرد . کاری کند که انسان را در حرام قطعا بیاندازد. این اثم کبیر است و بالاتر از اثم است. چطور علامه بزرگوارمیفرمایند: که یستحب؟ به چه حساب؟و ان تقدیرا هنا ترک تفقول و کام التجاره اثم الیبدعوهوا ان واجبها و حرامها. ابتاع از واجب. این از انجام واجب.ابتاع از حرام این از ترک حرام. نمیگوییم تتقع {5:37} در واجب. قد تقیوب ایجابیا در واجب. سلبیا در حرام. نمیگوییم و قتیعبوا به آیات. تتعیب دارد آیات. یکی از مسلمات کل شرایط مقدسات الهیه است که واجبات را باید دانست. محرمات را باید دانست. انسان مبتلا به ترک واجب لعنا و تقصیرا. مبتلا به فعل حرام التقصیرا نشود. روایات مثلا ان ان الاسبقا نبات قال علی (ع) یقول ان المنبر یا معشرت التجار الفقه ثم. الفق وجبه نفرمود . این بالاتر از وجهات علموا است. دانستن تجارت ، زمان تجارت ، مکان تجارت و خود تجارت. شما به مغازه تجارت بروید در زمان تجارت در خود تجارت . این باید واجبات و محرمات را بدانید. الفعل ثم المجع . این مستحب است؟ اگر انسان نداند ربا چی هست. نداند ربا حرام است داخل ربا میشود. اینکه داخل ربا شود داخل در حرام میشود. چرا؟ زیرا به تقصیر خود وارد حرام شده است. نه اینکه نداسته داخل ربا شود. نخیر. این دانست که احکامی است. دانست که باید یاد بگیرد ولی نرفت. اموالی که شما تجارت کرده اید مخلوط کنید با صدقه که اگر احیانا قصور هست نه تقصیر و کم و زیادی در تجارت شد این صدقه جبران میکند.. کل تجار تجار هستند . کل تجار فی النار ند . کسی که حق بگیرد و بدهد . کسی که نداند واجب چی هست. نداند حرام چی هست. میتواند حق بگیرد صددرصد.میتواند صددرصد حق بدهد؟. نه. پس برای کل کسانی که تجارت میکنند و واجب تجارت و حرام تجارت را نمیدانند این اصل قاعده است که فی النار باشند. مطلب دیگری که علامه میفرماید این دوبعد است . یک بعد تفسیر مطلب است. یک بعد که عبادت معلوم بشود. یسبین بین مبتاعیین. مبتاع مشتری است. بین مشتری ها فرق نگذارید. اگر شما یک جنس را میفروشید و این ارزانتر به اون گرانتر خوب چرا؟ اسلام در تمام ابعاد از ما وحدت خواسته است.اگر میخواهید ارزان بدهید. به همه ارزان بدهید. اگر میخواهید گران بدهید بیخود میکنید. آن قیمتی که عادلانه است. به مقدار سعی و مقدار عادلانه است به همه بدهید. یک وقتی کسی محتاج است به او مجانی بدهید.این مطلب دیگری است. اما شما که دارید معامله میکنید و طرف هم پول دارد بدهد ومحتاج هم نیست که مال مجانی به او بدهید. مبتاعین که از شما میخرند، تصریح کنید. چرا علامه بزرگوار میفرماییند که اینها مستحب است؟ واجب است که بین مبتاعین تصریح کنید. فان عمل تسویه مرجوعته. ممکن است کاری مستحب باشد و ترکش مکروح نباشد. اینجا دو اشکال داریم. ایشون میفرماییند مستحب است که بین مبتاعین و خریداران تصریح قائل شود. اگر ترک کند مرجوع است ؟ نه . منازعت ندارد.ترک مرجوع و مکروح مستحب است.؟ منازعت ندارد . ممکن است باشد یا نباشد. ترک مستحب حتما مکروح است یا نه؟ منازعت ندارد . چون استحباب و کراهت تمام اینها عناوین شرعی هستند که شرع باید مقرر کند. در اینجا دو ایراد داریم. یک ایراد که ایشون میگوید که مستحب است که بین مبتاعین متباعیین هم باشد این درست است. یکی دیگر که بین مبتاعین و متباعیین هم تصریح است. خیر. بلکه عدم التصریحه مرجوعته المکروحته ….. وحدت بین مسلمین. این مصلحت است. و در پاورقی کما فی الکافی انعامر بین جزام . علی (ع): فی رجل عندهم بیرم……. قیمت معلوم هست. اگر کسی رفت و قیمت را دانست وخرید . مطلبی نیست. اما اگر کسی رفت چونه زد. شما نباید بین مشتریها فرق بگذارید. شما بین مشتریها درقیمت باید عادلانه رفتار کنید. اگر قیمتی که شما بیان کردید بیشتر از مقدار عادلانه است ، فروختن این به کل حرام است. چون شما ظلم کرده اید و بیشتر از قیمت عادلانه داده اید. در روایات امده است که اگر رویت پیدا کند دوتا سه تا بیشتر چهارتا اضافه بدهیم مطلبی نیست .ولاکن اخذ مطلب این است که به همه اینجور و بعضی ها که نمودار باشد و موجب ناراحتی دیگران شود جور دیگر این نمیشود. یک مومنی با شما معامله کرد. برای شما چیزی خریده است. معامله تمام است. میگویند برگردان زیرا احتیاج دارد. پشیمان شده است. درسته. از نظر قانون و قاعده شرعی لزوم ندارد برگردانید. این اقاله نیست که. اقاله این است که ما خانه ای که سرقفلی کردیم شما پول گرفتید باشه خانه را ندهید. این اقاله نیست که. این اغاله است. اقاله یعنی همانطور که شما خریده اید همانطور برگردانید و معامله بهم بخوره . نه معامله دوم. نوع سوم این است که معامله اگر فاسد بود و یا خیالی درآن بود چه طور میشود؟. یعنی نه فاسد است و نه خیالی در ان است که با خیال از بین برود . بلکه شما تعطف کنید و محبت کنید به مومن و بگویید پشیمان شده کما اینکه اگر یک مومنی به شما ظلم کرد و گفت ببخشید من را. اگر بخشیدید و ظلم نخواهد نکرد این احیانا واجب است شما آن را ببخشید جبران نکنید. که اینجا استحضا بمثل مستثنا است. والقیل ومستقیم و یشهد شهادت عند العبد…… این را ما حرف داریم. بنده میخواهم صد کیلو آرد بخرم . اینجا مستحب است من نود کیلو بگیرم.غلط است. چرا کمتر از حقی که دارید بگیرید؟ اگر بخواهید هدیه بدهید مشکلی نیست ولی یک نفرمیلیاردر هست و…… این فروشنده است آدمیکه فروشنده هست که گدا نیست. کسی که فروشنده است جنس یک قیمت معینی دارد. شما اگر در معامله پول بیشتر بدهید یا جنس کمتر بگیرید این تبییت مال است. مال دور انداختن به چه حساب؟ این عناوین اولیه است نه ثانویه . به عنوان معامله این چیزی که میارزد هزار تومان است . شما صد تومان بدهید. به عنوان معمله چیزی که هزارتومان میارزد شما هزارو صد تومان بدهید. آن صد تومانی که شما دادید و او گرفته او مفت خوری کرده و شما مفتخورانی کرده اید. مفتخوراندن و مفتخوری کردن هر دو باطل.( وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ) این تجارت نیست که . این خسارت است. تجارت به این معنا است که آقا به این قیمت. آقا اگربه این قیمت شما چرا کمتر میگیرید؟ چرا او کمتر از شما میگیرد؟ یا زیادتر از شما میگیرد؟( و یاخذ الناقص) این مستحب نیست. ما در عنوان اولی داریم بحث میکنیم . به عنوان اولی شیخ بزرگ علامه بفرماید که از مستحبات بیع این است که وقتی میخرد کم بگیرد. وقتی میدهد زیاد بدهد. این مطلب هست. که وقتی میخرد برابر باشد. یک کیلو روغن پانصد تومان . بنده یک کیلویی که گذاشت مساوی است بگم خیر یک مقدار را بردار کم است. اخذ الناقص این است. وقتی احتیاتا جنسی را میفروشم از ترازو بردارم شاید ترازو خراب باشد. شاید قاطی داشته باشد . این مطلب دیگری است. این یاخذ…. نیست. آن به عنوان ضابطه است که این حرام است . به عنوان اولی . به عنوان ثانوی ما عرضی نداریم.به عنوان ثانوی یک خروار گندم مجانی ببریم اگر شایستگی دارد. این مطلب دیگری است. بنده عرض کردم ابتعادا اکلل مال بل باطل و ایکال …… به عنوان اولی است. این را دوتا معنا میکنیم. به عنوان احتیاط مبادا من چیزی بخرم مبادا زیادی برای من بیایید. این زیاد و کم در ثانوی باشد. اون روایات بنا به بعد ثانوی دارد. علامه دارد عنوان را در باب اولی بحث میکند. عناوین ثانوی که اینجا بحثش نیست. عنوان خمس و زکات و هدیه و….. جای بحثش نیست. بلکه یاخذ الناقص نیست. نخیر. من یک جنسی میخرم پول از من نگیرید.اگر آداب ومستحبات بود قبول میشد . ولی اینجا بحث واجبات است. در اداب التجار اول ربا را گفت. اگر به حرام نیفته و واجب تر میشد. ما واجبات را داریم دیگر. ما چندین ایراد در فرمایش ایشان داشتیم. یکی این که واجبات هست در اینجا. دیگر اینکه بعضی از مستحباتی که ایشون میفرمایند واجبه. بعضی مکروحات حرام است. از اینجا به بعد ملاحظه بفرمایید . ایشون میفرماییند(و یکرم …..) اول به یکرم ایراد داریم. یکرم در فقها یعنی مرجوع. یکر نصر است در غربت مقلده است. در سوره نساء(كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) بعد ذلا تعذن زنا، ولا تعذن النفس و محرمات خیلی مهم و واجبات خیلی مهم را خداوند ذکر فرموده است. (كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ) کدامش است؟ مرجوعا نداریم اینجا. بلکه محرمات غریزه است. پس در لغت قرآن شریف عندلالله کراهت یعنی حرمت مقلده. چرا آقایون اصطلاح میفرمایند بر مرجوع. اینجا هر جا قرآن کراهت ببینید مثلا کره یا یکره این حرمت مقلته و در روایت هم شما هر جا کافر میبینید حل بر مرجوع کنید. چرا اصلاحات را بر خلاف اصلاحات کتاب سنت قرار میدهید.این حرف اول. دوم: اشکال دوم ایشان میگوید که{21:25} اگر جنس مرغوبی داردبه اندازه مرغوبی که دارد مرگ دارد. این اشکال دارد؟ این اشکال ندارد که خوب است. (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ). چیزی که خوب است نگوید که خوب است.؟ هیچی نگویند؟ اگر نگم خوب هست بگم بد هست؟ اگر چیزی نزد من بد است بگویم بد است که طرف قیمت زیاد بدهد این بد هست. این بیان واقع است. بیان واقع که مکروه و مرجوع نیست. بیان واقع بعضی وقتها واجب است. بعضی وقت ها راجع.حداقل مباح است.هیچ وقت بیان واقعی که در مقابل آن چیز با اهمیتی در کار نباشد یا مساوی در کار نباشد ، این بیان واقع هیچ وقت مرجوع به تعبیر فقها مکروه نخواهد بود. این حرف اول. دوم: اگر چنانچه مراد اینه که یکره مبهل بایع…….. بایع خود را منع کند. جنسش را و هردو را. این یک. دیگری بیاید بگوید این آقا خوب است، جنسش خوب است و…… منعی که روی بایع نسبت به {22:36}و روی مشتری نسبت به. ثنمش چه از طرف بایع برای خود و ثمن و چه از طرف ثمن و خودش این اگر واقعیت ندارد حرام است یا نه ؟ دروغ است دیگر.این فرشی که نود نیست میگویند این فرش عالی هست و از نود بیشتر هست. بابا این هفتاد هم هست.فرش هفتاد با نود خیلی با هم فرق دارند.این دروغ است یا نه؟ این غربت اول. غربت ثانی: یک نفر کلاه سر مردم میگذارد مگه کلاه سر مردم گذاشتن حلال است؟ حالا طرف فهمید این دروغ است. این یک حرام. اما حالا اگر این دروغ را گفت مدح ما لا یستحق حرام است. ولاضم حرام است. در اینجا بایع را مرد کند بیخود. جنس را مرد کند بیخود. اولا دروغ است. این یک غربت. اگر طرف در اینجا کلاه سرش رفت این حرام دوم است . اگر کلاه سرش نرود همان کلاه اول است.مثلا من این ابایی که دارم مرد میکنم. شما این زیلویی که دارید را من زن کنم. اگر من مال خودم را مرد کنم و مال شما را زن کنم این از سه حالت خارج نیست. چهارمی را شما بگویید. اون حال واقعی را باید بگویم. چرا مکروه است؟ من زیلو شما را پوسیده میبینم شما میبینید پوسیده است. میگم این پوسیده است. ابای من سالم است باید بگوییم سالم است. این که بعد اول این زاویه مثلث معامله اینکه مرجوع نیست که بلکه راجع است و واجب. اگر من مال خود را مرد میکنم و دروغ میگویم و مال شما را زن میکنم و دروغ میگویم. خوب دروع گفته است و دروغ حرام است. سوم : اگر به شما به غلط بیافتید در این دروغ گفتن من یعنی این آدم اینقدر زبانباز است که جنسی که این قیمت نیست جوری بیان میکند که این قیمت بشود . کلاه سر شما میرود. این غربت دوم است. این مختصر و مفصل دارد. مختصر اشکال دارد و مفصل هم اشکال دارد. ما که ارادت داریم به علامه بزرگوار ولاکن استاد اعظم بروجردی ممکن است در سفر این کتاب را مرغوم فرموده اند و در سفر خسته بوده اند و این مطلب اشتباه است. در جایی که مدح و ذم دروغ نیست ، کلاه سر گذاشتن نیست مدح هم نیست. ولی همچنین چیزی نداریم. مثلا ابای من نایینی است . من میگویم که ابای من نایینی است. صدردصد اونی هست را میگویم. این چرا باید مکروه باشد؟ ما میگوییم یکره چرا یکره؟ یا باید بگویی یحرم یا باید بگویی یجب . یا واجب است . چون من جنسی دار مطرف نمیفهمد پس چیزی که دارم را باید بگویم . حالا اگر محرم باشد یا مرجوع باشد هیچ مورد در این سه بعد را ندارد. فرض کنیم ما قبول کرده ایم و میگویم مکروه کجا مکروه است؟ هیچ جا مکروه نیست. یک جا پیدا کنیم. اول و دوم و سوم. اگر دروغ میگوید حرام. اگر کلاه میزارد حرام . اگر راست میگوید و کلاه نمیگذارد چرا مکروه باشد؟ ما احکام شرعی را که قبول میکنیم مگر احکام برخلاف ضرورات فقهی و اخلاقی باشد قبول نمیکنیم.یک ضابطه کلی داریم که اگر شما جنسی را دارید و این جنس دارای خصوصیاتی است و میخواهیم بفروشیم در کتاب السادات داریم خوب است معلوم باشد بر مشتری که چه چیزی است. از کجا بفهمیم؟ من بهش میگویم و خوب است که به مشتری بگوییم چه جنسی است. و طرفین الاعلمن باشن. الاعلمن طرفین این است که آن چیزی که صددرصد میدانم را بگم. شما هم آن چیزی که صددرصد هست را بگویید. اما من اگر کم کنم و شما هم کم کنید. من زیاد کنم و شما زیاد کنید. این دروغ است. برابر باشد درست است. بنابراین اول اگر روایات در این زمینه داشته باشیم باید معنا کنیم . و اما اگر ببینیم این تعبد است و ما چیزی که مورد تعبد هست را قبول کنیم. تعبد درجایی هست که برخلاف ضرورت عقلی و ضرورت کتاب و سنت نباشد.
(ویکرم بایع و مشتری اذا لمیکونا م متفق ) کم فروش و کم ده نباشد. نه بایع کم فروش باشد نه مشتری کم ده باشد. اگر روایاتی داشته باشیم باید آن روایات را معنا کنیم . حمد چه حمدی؟ اگر حمد اضافات . کسی که میفروشد تعریف کند این دروغ میگوید . راست میگوید نه حرام است نه مکروه است که احیانا راجع بر این که طرف بداند که چه چیز از شخص میخرد. همچنین رسول الله (ص) (اربعا کن فی طاب مکتب ). طاب چیست. (اذا یشتر لم یعد) وقتی میخرد عیب نگذارد.یک فرش سوراخ سوراخ است باید بگویید که نگویید کلاه سرتان میرود. وقتی عیبی دریک جنس نیست شما نگویید که این عیب را دارد . کما اینکه معمولا خریدار ها این کار را میکنند. اذاشترا لم یعد یعنی آن عیب جویی هم دروغ است و هم کلاه گذاشتن سر طرف. (و اذا بایع لم یحمد) آقا من دارم فرش کرمانی نود درجه اولی را میفروشم و نگم که چه هستش.خوب باید بگویم چی هستش. اگر زیادی بگم هم دروغ است و هم کلاه سرش گذاشته ام. این هم یک قسمت.
کتمان العیب را میگویند مکروه است. ما یک کتمان داریم. وقتی این ابا را میفروشم چند حالت دارد. یا نشان میدهم طرف هر چی هست را میبیند. یا یک کاری میکنم که نبیند عیب آن را. کتمان این را میگویند. اگر به طرف ابت را نشان دهم و طرف متوجه نباشد و عیب را نبیند من کتمان نکرده ام. کتمان در صورتی است که این عیوبی که در ابا هست را پنهان کنم و محاسنی که دارد را آشکار کنم. عیب کتمان کردن و دروغ است و هر دو حرام میباشد. مگر دروغ این است که لفظا این را بگوید. اگرکسی آمد خدمت شما و شما برایش بلند شدی در صورتی که طرف ابوجهل است. صورتا این است که این احترام است. ولی واقعا اهانت است. خود دروغ یا لفظی است یا کتبی است یا عملی. اینطور نیست. در روایت آداب میهمانی دارد که امام صادق (ع) کسی آمد درب منزلشان ظهر بود ودر زد. اسماعیل آمد دم در.سلام کردند و جواب سلام دادند بعد طرف خداحافظی کرد و رفت. اسماعیل عرض کرد که شما تعارف میکردید. فرمود محیا نبودم آخه. گفت دروغ که نمیتوانم بگویم. مگه دروغ ا نشاء نیست.انشائ مستقل. بفرمایید یعنی آماده ام. اگر آماده نیستید بفرمایید زورگویی کردید. اگر آماده هستید بفرمایید مطلب این است. دروغ متصل به اخفار نیست. اگر کسی را به خلاف واقع بیاندازید یا به زبان یا به عمل یا به انشاء. یا به کتابت این دروغ هست یا نه؟ بله. دراینجا اگرکتمان به عیب کنید مثلا کسی دارد زن میگیرد. عیب این دختر را پنهان میکند. خوب اینجا خیال عیب دارد این پسر. این معامله درست نیست. یا اینکه وحدت محدود است . این را نمیخواهد. یا اینکه تعدد محدود است مهرت اینقدر بود. اینقدر به تو میدهم. کتمان غیب کلا دروغ است.این بعد اول غربت. اگر کتمان که بر اثر کتمان افتاد در یک معامله و معامله شد و بدبخت هم نفهمید آیا این کلاه سر مردم گذاشتن سر مردم حلال است؟ بر حسب آیات قرر این حرام است. پس دوتا حرام . پس کتمان غیب مکروه نیست. پس (ولاکن محرم قبعا و اخفاعا) قبعا غربت دوم که عرض کردم اخفاعا و سبعا حرام است. (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ ) این کتمان لفظی است. عملا حرام. نفسا حرام. یک موقع طرف کور است و یا دقت ندارد و نمیشناسد این مطلب دیگری است. اگر طرف میبیند ومیفهمد و میگوید آقا ببین . میبیند ومیخرد. این کتمان نیست . گرچه اگر هم عیب داشت و عیب هم درکار است. دراینجا که صدق کتمان میکند ولاکن محرم قبعا و اخفالا فی اقل الخیال. اقل ان خیال فسق است. ایشان میگویند حرف مکروه است. نه حرام است. در قران شریف دو بعد است برای حرف. یک قسم هایی هست کی لاالله ولا الله. خدا را همینطور سبک قرار میدهند و قسم میخورد. در باب حرام قسم به الله خوردن صدقا حرام. کذبا حرام . مگر در یکی اجرایت داشته باشد. درجایی که باید شهادت بدهی مطلب دیگری است برای اثبات حق. صرفا میگوید این ولله این کتاب است و طرف هم میداند و یا نمیداند . این ولله نمیخواهد. و رسم برخورد مسلمانان این است که هم دیگر را صادق بدانند. در قرآن میفرمایند که(وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ)ایما کاظمون را نمیگوید که. ایما کاظمون حکم دیگر دارد. قسم به الهات اهانت است برای بت پرستان. اگر مطلب خیلی بالاست قسم به الهات اعزلا. به خداوند قسم خوردن لزوم ندارد. اگر لزوم باشد بسم الله. و از این قبیل زیاد داریم. قسم یعنی چه ؟ یعنی خدا را در معرض اثبات قرار دادن. یک زمان در تاریکی بیع میکنیم میگوییم چنین است و چنان است و یا شما فرصت را غنیمت میشمارید در تاریکی بیع کنید چیزی که مرغوب نیست در تاریکی میفروشید. این هم دروغ است. و هم قبن است . دو حرام. یا دروغ است و قبن نیست یک حرام. اگر صد درصد مطلب را بگویی که چراغ خاموش شده است و صبر نمیکنید چراغها روشن شود بلکه خصوصیات را طوری میگویید که بعدا هم نگاه کرد خصوصیات همان هایی است که گفته اید.( اذا لم یکن تجعیلن) بیت الزلال در بعدی که آن تاریکی موجب شود که بعضی عیوب را نبیند و نداند این قشر است. و قشر هم در دوبعد لایحل. یک بعد که دروغ گفته است. یعنی دروغ عمل کرده و دوم قشر است.
من تاجر هستم و جنس میفروشم. من جنس صد تومان خریدم و صد تومان بفروشم . این تجارت نیست که. پس این ربه است چه طور بفهمیم این مکروه است.؟ این چند بعد دارد این چند بعد دارد. یک: به مومن دارم جنس میفروشم و زیادی ازش بگیرم. خوب چه مومن باشدو چه کافر حق ندارید بیشتر ازش بگیرید. در مومن بدتر در کافر بدیش کمتر. سه بعد داریم یا اصلا رب نمیگیرم یعنی از مومن نباید استفاده گرفت. این غلط است و کل تجارت از بین میرود. کسی که تجارت میکنه باید بیاید بشیند و هی بفروشد و عیب نگیرد و با دست خالی به خانه برود این که غلط است. دوم رب عادی و معمولی که عادلانه است و ظالم نیست که از مومن نگیرم و از کافر بگیرم پس در شهر ما که همه مسلمانند من رب نگیرم ؟ رب عادی انسان باید بگوید عادلانه است. این مکروه نیست. بلکه واجب است. سوم اینکه این رب که میگیرم زیادی از حق است و این حرام است. ربا در اصل زیاده خوری و مفت خوری است. و این حرام است. وقتی من یک جنسی را خریدم و اجرت سعی من ده هزارتومان است و به جای آن پنجاه هزارتومان بگیرم . این زیادی و مفت خوری است. اضافه گرفتن از آنچه سعی انسان است و شایسته انسان است این حرام است. ما در اصل معامله بحث میکنیم.مکروه است که از مسلمان رب بگیریم. پس به هرکس بفروشیم تمام تجار کار مکروه انجام میدهند.