جلسه چهارصد و شصت و نهم درس خارج فقه

تجارت و بیع (ربا)

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و‌علی آله الطاهرین بر مبنای آیاتی از قبیل یا ایها الذین آمنوا لا تأکلون اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارتً عن تراد منکم یا آیاتی که نهی میکند ازاکل صحت و همچنین آیات حاضره که ربا را تحریم کرده است و عقلا هم نیز چنین است که نصوص‌قرآن شریف تأیید میکند احکام عقلیه را این ضابطهٔ کلی به دست می آید که اگر‌کسی مال کسی را به ناحق گرفت به هر وسیله ای از وسائل دزدی باشد تجارت با چهرهٔ قبل و‌گول زدن باشد منفعت در پول خوردن باشد غصب در امانت باشد و به هر وسیله از چهره و چهره های گوناگون اکل بالباطل باشد قاعده این است که چون از حقوق الناس است باید به او برگرداند اگر‌عین مال را دارد همان عین مال را و اگرم از آن عین مال چیزی را تهیه کرده است که‌اون چیز هست اون بدل را یا بفروشد مواصل آن را بدهد یا اگر‌مواصل ندارد اون بدل را بدهد یا پولش را بدهد و‌یا اگر هیچکدام نیست، خورده است و‌مصرف کرده است قاعدتا باید به دست بیاورد از راه حلال و‌اون مالی را که از دیگری خورده است و به او بدهد، در این مثلث حکم یکی‌ست، بله اگر این انسان به جایی رسید که هم توبه کرده است و‌هم قدرت ندارد که آنچه را به حرام گرفته است کسی به او پس بده اینجا مطلب دیگری ست اما ضابطهٔ کلیه این است که اگر انسان تصرفی نامشروع در مال کسی‌کرد در بعد اول در بعد دوم و در بعد سومش‌که نه اصل است و‌ نه بدل است باید زحمت بکشه پس اگر استثنایی بخواهد به این قاعدهٔ کلی بخورد دلیل میخواد نص میخواد، اگر ما نص مسلمی از خداوند داشتیم که داریم در باب ربا که در فلان موعد معین شخص رباخوار فقط رأس المال مال اوست و بقیه آنچه‌ را که گرفته است و‌از بین رفته است و نه اصلش هست و نه فرعش هست لزوم ندارد بدهد و ‌لزوم هم ندارد اگر‌هیچکدام نیست که این ها را کار کند زحمت بکشد بده بله، اگر موجودی هست نزد او یا اصلا یا بدلا باید بپردازه اما اگر نه اصل هست و نه بدل هست و نه میتواند کاری بکند یا حتی میتواند کاری بکند ما تابع این نصیم. اگر دلیلی قطعی از قرآن شریف و‌ یا سنت داشتیم که این معوف است این معوف است نمیشه این مال را در اینجا استدلال کنیم و اعتراض کنیم که خدا حق‌الناس است خدا حق الناس است ولی خداوند به این ناس میفرماید که باید از این حقی‌که له شما هست علیه این آدمی که توبه کرده است و‌نمی تواند بدهد باید صرف نظر کنیم باید ها و نباید ها از طرف خداست درست است از اون طرف قاعده این است که ما مال مردم را به اونها بدهیم ولیکن در طرف مقابل اگر مصلحت در کار است چه ما بدانیم و چه ندانیم اما می دانیم خدا فرموده است که فلهو ماالسلف خدا فرموده است که لکم رئوس اموالکم آنجا چه کنیم؟ سورهٔ بقره باز آیات رو توجه کنید از آیه صد و‌دویست وهفتاد و‌پنج  الذین یأکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم‌الذی یتبعت الشیطان من المست یادمه آقای بروجردی یک‌ روایت رو‌حدود یک ماه می خوندند و‌بحث‌میکردند این احتمال اون احتمال بعضی طلبه ها بهشون اعتراض کردند که الان از مراجع هستند اقا اینقدر تکرار؟‌آقا فرمودند که من نمیخوام الفاظ الف ب یادتون بدم اون از این روایت ببینیم چی میتونیم در بیاریم وقتی روایتی که احیانا اصل و‌نسبش معلوم نیست اینقدر روش‌ کار میکند که فقیه بزرگواری آیه چقد شایستگی دارد که باید بشه؟‌هر قدر رو آیات فکر‌کنیم باز مطالب جدیدتری به دستمون میاد خب حالا تا اینجا، فمن جاءهو‌موعظة من الرب این رو‌که مفصلا عرض کردیم کافر رو میگیرد مسلمان را میگیرد همه را میگیرد فنتهی یعنی انتها چه یعنی دیگر اهل رباخواری نیست نه لفظا توبه کرده است و ربا میخوره این توبه نیستش که فنتهی، فنتهی از نظر لفظ نیست مگر رباخوار از لفظ میگوید ربا میخورم‌ربا میخورم که بعد میگه‌ربا نمیخورم نه، فنتهی از لفظ ربا یعنی گرفت حالا لفظم نگفت فرض‌کنید لفظ نگفته ولاکن بینه و‌بین الرب قلبا برگشت کرده است به سوی‌خداوند ولو‌استغفرالله نگه استغفرالله لفظه ممکنه باطن است عمده فنتهی ست  فمن جاءهو موعظة کما اینکه موعظه لفظ نیست موعظه چیزی ست که در دل قرار بگیرد دل را عوض کند دل را از انحراف عصیان بیرون بیاورد و به حالت طاعت برگردوند چون که موعظة لفظ نیست حقیقتی ست با لفظ باشه یا غیر لفظ فنتهی یعنی پایان داد به اون عملی که در اختیار داره  بحث لفظ نیستش که ما کلاه شرعی درست کنیم نه خیر، نه اولش نه آخرش نه اصل ربا نه توبه از ربا صحبت لفظ در اینجا نیست منتهی فلهو ماالسلف این فلهو ماالسلف رو عرض کردیم اونروز که اون بعد قدر مسلمی که از لهو استفاده میکنیم لهوی اقتصادی ست لهوی توبه نیست لهوی اقتصادی یعنی آنچه را که گذشته است از حالا انتها دیگه و دیگه نمیگیره از حالا آنچه را گذشته است لهو، خب این گذشته اگر به طور لهو بخواهیم معنا کنیم که آنچه که گذشته است از مال ربا یا اینکه مال ربایی ست که به حساب گذشته طلب دارد هم ماالسلفه نه یا اینکه مال ربایی ست که به من خودش داده است ماالسلفه سه، مال ربایی ست که به من داده خودش نیست تبدیل کرده به چیز دیگه بازم ماالسلف داریم پس ماالسلف سه بعدی ست هر سه بعد رو ماالسلف میگیره مگر مال ربایی که از طرف نگرفته و حالا توبه کرده سلف نیست گذشته است دیگه یا مال ربایی ست که سالف گرفته الان دستشه ولی این مربوط به ماالسلف نیست یا نه حالا که نیستش که حالا که توبه کرده اینم ماالسلفه، سه مال ربایی که خانه خریده بده مگر این خونه از ماالسلف نیست؟مگر اصلا اون ربایی که گرفته و گذشته است مگه نیست؟ خونه الانه ولی از مال گذشته ربا نیست پس ماالسلف عرصه را در اینجا شامل است، خب بله باید بده دیگه فلذا فلهو ماالسلف این سه تا رو میذاره کنار ماالسلف مطلق اینه من چه گفتم مگه؟ماالسلف مطلق این است که عرض شود که آنچه قبلا باید بگیرد و نگیرد ببینید شاید در تعبیر من اشتباه گفتم نمیدونم اینطوره؟ توجه کنید فلهو ماالسلف آنچه گذشته است و اصلا نیست نیست قبلا گرفته خودش را خورده و لهو ست اما در مقابلش لا لهو ست اینم گفتم مقابل لا لهوست یعنی آنچه را که دست دهندهٔ رباست موجوده سلف نیست آنچه را به من داده است و خود موجود است موجوده سلف نیست آنچه را به من داده است و خود موجود است موجوده سلف نیست آنچه را به من داده است جنسی خریدم موجوده سلف نیست پس لهو ماالسلف اونه که صریح اصلا ندارد اون لهو بقیه نه بقیه لهو بله، بله طرفداره تلف تلف مراده در اینجاست فلهو ماالسلف سلف تلف بطور کلی؛ و امروه الی الله و من عاد و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون از اینجا چه استفاده ای کردیم؟ استفاده کردیم بطور کلی از برای تائب واقعی چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان باشد این فقط لهو ماالسلف است، این سلف دو بعدیه یک، سلف منه و سلف الیه اینو اون روز نگفتم البته سلف منها رو بعدا استفاده میکنیم. سلف منهم، قبلا رأس المالی به طرف داده است یه میلیون حالا، آیا این رأس المالی که داده است و حالا موجوده آنچه را که گرفته است و خورده است و نفله کرده است از این ماالسلف که پرداخت حساب میشه؟ نه خیر لهو ماالسلف که بعدش میاد لکم رئوس الموالکم این یک تلف این یک لهو پس ما دو شاخه و سه شاخه داریم دو شاخه داخل لهو ماالسلف است سه شاخه از لهو ماالسلف خارجه دو شاخه لهو ماالسلف که یکیش رو عرض کردیم حالا عرض میکنم اونیکه عرض میکنم سلف منه که پولی را به این طرف به عنوان گرفتن ربا داد این سلف هست یا نه؟ یجای دیگه گفت که مااالسلف نخواهد بود اون به اندازهٔ او بیشتر از او گرفته خورده نفله کرده لهو ماالسلف منهم یک، دو لهو ماالسلف الیه قبلا مالی را گرفته است مال را خورده است خود مال سلف تلف و بدل مال هم نیست اگرم بدلی بوده است سلف تلف اینم لهو، این دو تا لهو . اونیکه لهو نیست چیه؟ اونیکه سلف نیست چطور؟ یک، اموالی را که الان به عنوان ربا طلب دارد و موجود است نزد دهندهٔ ربا این سلف نیست این موجوده اینو نمی تونیم بگیم، اموالی را که به عنوان ربا گرفته است الان موجوده سلف نیست، موجوده حالا اینطوری اموالی که به عنوان ربا گرفته است و جنسی خریده که اون جنس موجوده سلف نیست موجوده پس پنج شاخهٔ سلف سه شاخه اش عرض شود که این دو شاخه اش ماالسلف است و سه شاخه اش ماالسلف نیست. آنچه از او عین اثر موجود است این رو باید برگردونه الا چی؟ الا رأس المال لکم رئوس اموالکم اون مقدار که ما فعلا از این آیه استفاده میکنیم حالا این رو در بحث دعا عرض میکنیم این آیهٔ دوم ببینید بعد آیهٔ دویست هفتاد و هشت مراجعه کنید یا ایها الذین آمنوا اتق الله و‌ذروا ما بقی من الربا، ما بقی ببینید ما بقی من الربا نه ما بقی مالکم من‌الربا تأیید کردم حرف اول‌رو ببینید نفرمود یا ایها الذین آمنوا اتق الله و‌ذروا ما بقی من الربا و ما توقع رأس المال نه رأس المال لکم نه خیر یا ایها الذین آمنوا اتق الله نتیجه تقوی الله اینجا چیه؟ و ذروت ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین ما بقی کدامه؟ اون رأس المال که نزد طرف است ما بقی من الربا نیستش که اون اصل ماله ربا نیستش که اون اون که من دادم‌ربا نیست بله اگر اون پولی که من دادم به او رببی ست مطلب دیگریست که باید به صاحبش برگردونم حرف دیگه ای شد اگر‌یه میلیونی که من به او دادم معاذالله ربا میگیرم اگه یه میلیونم مال دیگریه اصلا رئوس اموالکم‌نیست مطلب دیگریه نه، اون رأس المالی که مال خودتونه و حلال بوده و‌به او دادید اون مال شماست اون من الربا نیست من‌الربا چیه؟‌من الربا سه بعدی که من بحث‌کردم اینجا به چهرهٔ دیگر تکرار میشه یک، اموال رببی که هنوز نگرفتم ما بقی من‌الرباست یک، اموال رببی که گرفتم و‌خودش‌موجوده ما بقی من الرباست سه، اموال رببی را که گرفتم و‌باهاش جنس خریدم خب بقی‌من الرباست مگه فقط اسکناس از بقیه من الرباست اسکناس رو‌من دادم‌فرش کردم این بقی‌من الرباست یا نه این مال منه؟‌ یا از پول ربا گرفتم این سه تا هر سه ما بقی من الرباست یه چیز‌موند و اون رأس الماله این رأس المال اگر از ربای دیگران است که مثل همینجاست ذروا، باید به صاحبش برگردونه اما، اگر این رأس المال مال این کسی ست که این پول رو‌ داده از راه حلال است فلان ، این رأس المال ما بقی من الربا نیست سؤال بله این ما بقی من الربا نیست ولاکن به مقدار این خورده و‌از بین رفته سلف تلف میگه نه این استثناست چون فقط آنچه‌را که استثناست یا ایها الذین آمنوا اتق الله و‌ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین فان لم تفعلوا فإذنوا بحرب من الله و‌رسوله و‌ان تبتم د رموقع اتق الله است دیگه اتق الله توبه است دیگه اتق الله نتیجه توبه است و ان تبتم اگر توبه کردید الان فلکم رئوس الموالکم از خود اموالکم در میاد که اون رأس المالی که شما معاذ الله به ربا دادید مال شما باید باشه مال دیگری باشد که اون موانع ربا خواهد بود که درست دقت کنید من دارم روشن میکنم دیگه بذار من عرض کنم بعد اگه تاریک موند استفاده میکنم ما فعلا داریم جدیت آیهٔ مطلب رو استفاده میکنیم نه اینکه بخوایم تحمیل کنیم ببینید و ان تبتم درست دقت کنید فلکم رئوس الموالکم مطلقه یا نه؟ این رأس المالی که من دادم به اون طرف و مال من است اموالکم نه رئوس الموال رأس المالی که به اون طرف دادم و مال من است به او دادم فرض کنید به مقدار او یا چند برابر او معاذ الله گرفتم و خوردم و سلف است و تلف است کلا اون یک میلیون که مال من بوده این باز به من برگشت خواهد شد فلکم رئوس الموالکم لا تظلمون و لا تظلمون بین بینه   لا تظلمون و لا تظلمون خب لا تظلمون یعنی چه؟ یعنی از حالا به بعد عرض شود که شما مال رببی حق ندارید بگیرید نه اونکه طلبکارید نه اونکه هست نه اونکه جنس خریدید ظلمه اگر بخورید و لا تظلمون در مقابل اگر گفته شود که نه خیر این رأس المالی که شما همه زندگیتون رو رأس الماله این رو شما حساب کنید هر چه ربا گرفتید از اون کم کنید اگرم همش رو گرفتید و بیشتر، بیشتر هم کار کنید و بدید این مظلوم واقع میشود که چرا؟ سؤال چرا این آدمی که با دادن یک میلیون درست عنایت کنید آقایون این آدمی که با دادن یک میلیون پنج میلیون خورده حالا اگر بگن که شما دیگر ربا نگیر چون ظلم است لا تظلمون و اون رأس المال هم مال خود  اگر نگیم مال خود ظلم میشه چرا ظلم میشه این پنج میلیون ربا خورده آها توبه کرده توبه کرده نداره آدمی که توبه کرده است و ندارد بر مبنای حکم ربانی و حکم حکیمانه خدا میگه ما بخشیدیم او را شما هم مؤمنین آنچه را از ربا به این دادید و خورده است و از بین رفته است و اصل و اثری در کار نیست به این ظلم خواهد شد و به شریعت ظلم خواهد شد شرط باید که شرط باید که نهی کند کسانی را که منحرفند این دفع میکند این آدمی که اونجا توبه کرده تا توبه نکرده بود میخورد گرو گر حالا که توبه کرده همون پول های ربا اونایی که نیست اونایی که هست رأس المالش برو تو کوچه گدایی کن آبروریزی کن نه، این چون توبه کرده  چون توبه کرده است دو بعدی ست جریان یک بعد این است که با خدا قضیه را صاف کرده دوم خدا هم بین او و کسانیکه اموال رببی را خورده است حساب میکنه میگه همونطوری که من از خدا توبه کردم او را بخشیدم این گناه بزرگ‌را شما هم باید اون مقدار مالی که به او داده اید و ماالسلف است و هیچ‌چیز نیست او را پس لاتظلمون و‌لا تظلمون به این حسابه. قرآن میفرماید کن اگر سلف است تموم شد،این اشکال موقعی وارد است که آیهٔ قبلی را ما توجه نکنیم آیهٔ قبلی را دوباره میخونم آیهٔ قبلی فرمود که  فمن جاءهو موعظة من رب چه مسلمان باشد چه کافر باشد کافر بوده است که یغفر ما السلف مسلمان بوده خرده و‌خرده و‌خرده حالا جاءهو موعظة نفرمود جاءهو حکمٌ ببینید این مفصل بحث کردیم، نه خیر جاء جاء معنیش این است که موعظه ای که او‌را متحد کرده است و الا موعظه برای همه میاد عده ای به کفر خود باقی میمونند این  جاءهو موعظة است  جاءهو موعظة یعنی این موعظه ای که در اون تحقق پیدا کرد و موجب‌شد که واقعا توبه کنه حالا میخواد توبه کنه خدایا واقعا توبه میکنم خدا میگه باشه لهو‌ماالسلف اونچه تلف شده از بین رفته کلا که سه بعدی ست مطلبی نیست بله اگر طلبی دارید نگیرید معلومه اگر‌پول هست نزدت پس بده اگر‌چیزی‌خریدی پس‌بده اما اگر‌هیچکدوم نیست اصلا اصلا از اون پولی که‌به عنوان‌ربا گرفته صنار نه اصلش و نه بدلش وجود ندارد لهو‌مالسلف چی‌میگه؟ هم‌نسبت به مؤمن هم نسبت به کافر بله نسبت به کافر یه امتیاز دیگری هست به حساب اینکه مسلمان فاسق را به اسلام توجه دادن آسان تر است از کافر را به اسلام، توجه فرمایید فلذا قل للذین کفروا ان ینتقوا یغفر الله قد ما السلف ان یعودوا فقط مود سنت الولیه؛ الذین کفروا حساب داره میفهمم ولی ما قیاس نمیکنیم در باب خصوص ربا خدا اینطوری فرموده در جای دیگع مثلا در دزدی، مثلا در دزدی اگر کسی مدتی دزدی کرد خورد، حالا توبه کرد میتونه بره کار کنه اموال سرقت رو برگردونه حکم چیه آقایون؟ باید بره کار کنه اموال سرقت رو برگردونه چون نص در باب رباست نص در باب این بحثی که بعدا میخواستم سؤال کنم حالا میفرمایید شما آیا در کل مفت خواری ها اگر انسان توبه کرد آنچه را خورده و تمام شده و‌اثری نداره نباید انسان کار کنه تهیه کنه بده؟‌مطلب خلاف قاعده ست  قاعده این است که تا میتواند اگر نیست تهیه کنه بده لاکن در  باب خصوص ربا خداوند استثناء داده حساب داره ها، یک‌نوع زدی ست در این نوع خاص دزدی در این نوع خاص دزدی که اسمش رباست که اسمش پول در مقابل مدت گرفتن است که بحث های دیگری دارد که بعدا عرض میکنیم حالا، حالا ببینید در اینجا نمیدونم روز قبل شما تشریف داشتید بحث قبلی رو‌داشتید خب پس اینو باید که باز باهم صحبت کنیم این چون بحث از هم پاره میشه، بعنی اونچه را که قبل عرض کردیم مبنای آنچه هست که حالا عرض میکنیم و از خود آیه استفاده میکنیم با کمال احترام، ملاحظه کنید در اینجا و‌ان تبتم فلکم رئوس الموالکم لا تظلمون و‌لا تظلمون مالی که مال شخص گیرندهٔ ربا بوده است به اون مال هیچ صدمه ای نمیخورد پس دو بخش شد یا سه بخش شد، سه بخش شد دو بخشش مال گیرندهٔ ربا، یه بخشش مال دیگری ست اون دو بخش که مال گیرندهٔ رباست یک، مال خود را که داده است به عنوان ربا هیچی‌ازش کم نمیشه دو، آنچه را که به عنوان ربا گرفته است و خورده است نه اصلش نه عینش نه بدلش اصلا نیست این عرض شود که لهو ماالسلف،‌چرا ظلم‌میشه؟ نه من سوال کردم بعد جواب دادم سؤال من این بود که اگر این آدمی که از یک میلیون پنج میلیون خورده بگن حالا که نداری کار کن بده میتونه کار کنه این بهش ظلم میشه ما اشکال نکردیم این رو سوال کردیم چرا ظلم میشه؟ خب مال مردم رو بده جواب، جواب این است که چون خداوند توبه این آدم رو که حالا واقعا توبه کرده است و میخواد این خطر بزرگ اقتصادی رو بذاره خداوند او را قبول‌کرده از نظر الهی و‌ربانی شما هم که دموالی را به عنوان ربا میدید صرف نظر کنید که اگر صرف نظر نکنید ظلم شده است به شریعت چون این آدم فرار میکنه و توبه نخواهد کرد کمااینکه در باب کفار اینطوره در باب کفار این کلی ست کافری که دزدی کرده چه کرده چه کرده چه کرده هر کاری‌کرده قل للذین کفروا ان ینتقوا یغفر الله قد ما السلف هر کاری کرده قبلا بوده گذشت چرا؟ برای اینکه اگر بنای این عفو و غفران نباشد کسی اصلا نمیاد کسی حالا خیلی مشکل است و سخت است و باید یه عمری بدود و بالا و پایین دراره و نخوره و کسی‌نمیاد سراغش این مراعات مصلحت اهم را در بعد ربانی شده است و اینجا هر دو ماند. خداوند میگه من توبهٔ او را پذیرفتم عذاب نمیکنم تو هم این‌رو به عذاب نینداز که بیوفته هی همینطور بدود و کار کند و شما صرف نظر کنه لا تظلمون در حقیقت اینطوری میشه حالا اینجا چند سوال پیش میاد ببینید مگر نه این است که ضابطهٔ اصلی این بود که عرض کردم که همه هم قبول دارند که اگر کسی مال کسی را خورد ناحق اگر این مال هست اصلش یا بدلش باید بده فورا و‌ اگر نیست بتواند کار کنه باید کار کنه و بده اگر نمیتواند امر الی الله طور دیگری ست حالا تا اونجا که میتواند باید کار کنه و‌بده قرآن شریف استثناء دارد، استثناء باید نص باشه یا نه؟ بله چون اصل مطلب اینطوریه دیگه اصل مطلب این است که به قدری قرص است به قدری محکم‌است که انسان زیر بار استثناء احیانا میخواد نره که صد در  صد مال مردم را تا توانایی داری باید بده خب خداوند که استثناء داده میتونیم به این مستثنی الحاق کنیم؟ خب حرف داره اینجا یه حرفی این است که این حکم مخصوص باب رباست قرآن اینطور میگه قرآن فقط در باب ربا داره بحث‌میکنه در با دزدی نیست در باب کم‌فروشی نیست در با اون هم حالا بحث میکنیم چون قبلا عرض کردیم عمومیت داره ولی با عمومیت منافات داره مفت خواری ها الوان و انواع گوناگون دارد خطرناک ترینش بدترینش مفسد ترینش از نظر اقتصادی و اخلاقی و چه و چه عبارت است از ربا خواری. این رو خداوند آمده است این استثناء رو داده آیا ما میتونیم در دزدی در خیانت در کم فروشی در گران فروشی در غصب در چه در چه در چه اگر اموالی را کسی خورد و‌الان نه اصلش را دارد و  نه بدلش را دارد اگر توبه کرد اما میتواند کار کند و‌بدهد میتونیم این رو ملحق‌کنیم به ربا؟ نه ممکن است کسی بگوید بله، هم‌بله را عرض میکنم هم نه را عرض میکنم ممکنه کسی بگه بله چرا؟ برگردیم به بحث اول ربا، در بحث اول ربا ما چه عرض کردیم؟ همون رو‌ما تکرار میکنیم و همون رو‌ روش‌کار میکنیم که اصولا ربا چیه؟روایت زیادی ست ربا یعنی زیادی از سعیش و زیادی از استحقاقش انسان بخوره چه ربای قرض باشد که زیادی رسمی ست ربای معاملی باشد که بحث‌کردیم ربای گرون فروشی باشد ربای گرون اجاره دادن باشد ربای ظلم در مشارکت باشد به هر وسیله ای از وسائل در بیع و‌در اجاره و در وکالت و‌در هرچه هر چه اگر انسان مالی را بدون حق خورد به وجه عام رباست این رو ‌اول عرض کردیم وجه عام رباست ولو آیات ربا ولو صریحا در اختصاص ربای قرض باشد اما تلویحا که خود دلیل است و قرص و محکم‌است تمام مفت خواری را میگیره ما استناد کردیم به چی؟ به آیات  یا ایها الذین آمنوا لا تأکلو باموالکم بیع الباطل این مخصوص ربای غصب نیستش که تمام اکل‌مال های باطل رو میگیره بنابراین تمام اکل مال های بالباطل رباست یعنی زیادی خورده تمام ربا اکل بالباطل است داریم استدلال میکنیم که این مطلب تاکید به ارتجاع بشه پس ربا یعنی مفت خوری و مفت خوری یعنی ربا پس اگر در باب ربا خداوند این دو حکم رو فرمود که لهو‌ماالسلف آنچه‌را خورده و این مال او فلکم رئوس اموالکم در زمینهٔ توبه که هر دو در زمینهٔ توبه است اگر توبه کردید این دو‌نتیجه دارد یکی خدا میبخشد گناه رو‌عفو‌میکند دیگر اینکه رأس المال شما بهش اصلا خم به ابروش نمیاد و آنچه را خوردید در حال قبل از توبه و‌الان هیچ‌ندارید لزوم ندارد که تهیه کنید بدید میتونید بگید خب در ربا اینطوره پس در کل‌ اکل مال های بالباطل هم اینگونه‌است یا به عنوان القاع خصوصیت یا به عنوام تأمیم این رو‌باید فکر‌کنید آقایون این بحث‌جدیدیه خودش یک‌بحث جدید در فقه اقتصاد ما تکرار نمیخواد دیگه که آیا این حکم استثناء ربا مربوط به کل مفت خواری ها خواهد بود؟یا نخواهد بود تعمیم اینه که خواهد بود ربا یعنی مفت خواری مفت خواری یعنی ربا چه فرق میکند ربای قرض باشد که معمولیه ربای گران فروشی باشد ربای گران اجاره دادن باشد ربای ارزان اجاره کردن باشد ربای عرض شود که زیادتر پول عمل گرفتن باشد ربای کمتر پول عمل دادن باشد  در تمام مفت خواری ها میاد این یکیش جواب داره که جواب از چند راهه حالا این جواب ها رو روش فکر کنید فردا ببینیم چی میشه یک،‌مگر نه این است کن اصل قضیه ظاهرا صد در صد اینطور می نمود که مال‌مردم‌را که انسان بدون مجوز خورد هر چه هم توبه کنه هر چه معصوم‌هم باشه هر چه معاذ الله قاتل هم‌باشه چه بشه این اگر بتونه کار کنه باید پول رو بده خب قرآن میگه یک استثناست. قرآن فقط باب ربا را اسم میبره و ربا دو شاخه داره ربا دارای دو شاخه ست یک ربایی که لکم رئوس اموالکم این ربای قرضه ربای لکم رئوس اموالکم یا لاتأکلون ربا از باب مضاف این ربای قرضه و‌الا اگر فرض کنید انسان چیزی را میفروشد گرون تر یا چیزی میخرد ارزون تر اینجا صحبت رئوس الموالکم که نزد کسی‌که ازش پول میگیرم نیست نه در معامله من پول‌میگیرم یا یا، آنچه را که به طور مسلم از این آیات در رابطهٔ استثناء میفهمیم استثناء ربا در باب قرضه، پس یا اولی ست یا دومی یا اول که فقط مقصود ربای در باب قرض است که این استثناء بوده که لکم رئوس الموالکم و لهو‌ما ترک یا نه ما نمیدانیم که آیا این فقط ربای در باب قرض است یا جای دیگر را میگیره گرفتن جای دیگر را دلیل ندارد پس در انحصار ربای باب قرض است ثالثا اصلا اصل ربا مساوی با اکل بالباطل نیست اکل‌بالباطل هم مساوی با ربا نیست بلکه یک‌بخش بسیار نحس از دزدی، دزدی یه مرتبه دزدی میکنه کلاه یه مرتبه کلاه میذاره خیانت یک مرتبه دو مرتبه ولی ربا تسلسل داره این مال ربایی که اینم قبلا عرض کردیم این مال ربایی که نزد طرفه مرتب هر چه این مال نزد او باشد گرو گر ولی در مفت خوری و‌تجارت مفت خوری‌و‌مال مردم دزدی مفت خوری قرض مفت خوری چه این تداوم ‌و‌عرض شود که پیوستگی رو ندارد اون خطری را که ربا در ابعاد گوناگون ربای قرض ایجاد میکند در بنیه اقتصادی مسلمون ها اون خطر را بقیه مفت خواری ندارد خداوند یک نوع مفت خواری را اینطور مسامحه کرده است در بعد توبه و اون نوع ربا القرض است اما ربای غیر قرض نه  برگردم بیام بگم که مگر نه این است که شما قبلا گفتید قل للذین کفروا إن ینتقوا یغفر لهو قد ما سلف خب کفروا هم کفر عقیدتی است و هم کفر عملی است ما قبلاً عرض کردیم اینو قل للذین کفروا؛ از قضا چون بدتره بخشیده میشه، چون میخوان جلوی بدترو بگیرن مسامحه میکنند اینم مسامحه میکنند  اونکه بدیش کمتر هست مسامحه لازم نداره بره کار کنه دیگه کسی که دزدی کرده چه کرده چه کرده اما اینکه بدتر است و مردم بیشتر به او توجه دارند چون دزدی زحمت دارد قبض زحمت دارد خیانت زحمت دارد ربا هیچ زحمت نداره اونو گذاشته اونجا گرو‌گر میخوره گروگر داره میاد اون بدبخت هم مرتب باید بدود و‌زحمت بکشه پس آسان ترین مفت خواری و خطرناک ترین مفت خواری و پیوسته ترین مفت خواری و دامنه دار ترین مفت خواری عبارت است از ربای قرض رو این حساب ها اگرم نداره نمیدونستید اینارو فرض کنید نمیدونستید نص چی‌میگه نص فقط در باب رباست از ربا نصا ربا قرض میکند میفهمیم یا اگرم ربا عمومیت القا داشته باشد اون مقداری که مسلم است که ما نص مستثنی من رو با نص استثناء کنیم یا نه؟ مستثنی من نص است نص است عقلا شرعا که کتابا و‌سنتا که مال مردم‌ را اگر کسی به ناحق‌خورد باید بدهد صد در صد پس باید یه نصی بیاد که این نص‌رو‌ استثناء بزنه آیا آیاتی که استثناء داره نص است در کل اکل بالباطل بگید مطلق است بگید مطلق است و عام است اما فرد شاخص لاتأکلو الربا ربای قرضه فرد شاخص عامه و‌مطلق لاتأکلوا الربا ربای قرضه پس در چه نص شد؟ این آیات استثناء ربا در روایت قرض در ربای قرض است که این استثناء هست در ربای غیر قرض این استثناء دلیل هرگز‌ندارد اگر‌کسی بیاد از باب دیگری بیاد بگه که مگر شما قبلا نگفتید که قل للذین کفروا ان ینتقوا یغفر لکم ما قد السلف و ان یعودو من سنت الاولی خب این کفر دو بعد دارد یک کفر عقیدتی ست که اگر کافرنصی بود بعد منتهی شد و مؤمن شد ، تمام گذشته ها بخشیده میشه گذشته ها ربا باشد دزدی باشد مزدی باشد زنا باشد چه باشد هر چه خب‌مگر نگفتیم‌کفر عملی مشموله عرض میکنیم اولا و ثانیا اولا اگر ما چیزی رو گفتیم و‌حالا قبول نداریم باز هم باید گفته باشیم؟ ولی قبول داریم الان ثانیا در مرحلهٔ ثانیا عرض میکنیم باز این آیه نص نخواهد بود این آیه نه صرف در مصداق اون اجزای اعلی که همگان میفهمند که کفر رسمی ست اما کسانی که کفر عملی دارند آدمی که پول عمر صرف کرد روزه نگرفته نماز نخونده زکات نداده خمس نداده غیبت کرده چه کرده چه کرده چه کرده الان توبه کنه همه بخشیده میشه؟ این که خبر ضرورتیه پس بعد دوم که مصداق خفیه‌ست این مصداق خفی در بعضی مراحل معنا دارد در مرحلهٔ ربا معنا دارد در مرحلهٔ چه در حالیکه انسان نمیتواند تهیه کند مثلا اما اونجایی‌که انسان میتواند تهیه کند و‌یک عمر خیانت کردت است مالا جاناً چه چه چه نفسا ارضا حالا وقتی توبه کرد نه خیر این برای الذین رسمی مسلم صد در صد است ولیکن از نظر کسانیکه از نظر عملی بوده و‌مسلمان بودند اون حکم کلی اونجا و صد در صد اونجا نمیاد اینجا موارد خاصه داره یمی از موارد خاصه که خداوند ملحق کرده است به الذین کفروا که در آیهٔ‌ قبلی هر دو رو گرفته در آیه بعدی مؤمنون رو عبارت است از باب ربا که عرض شود که یا ایها الذین آمنوا اتق الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین و ان تبتم فلکم رئوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون پس نتیجه این است که ما به دلیل مسلم که بتواند مستثنی منه قطعی را استثناء بزند نرسیدیم که اکل مال بالباطل هایی که اصل این مال وجود ندارد خرده است و بدلش هم وجود ندارد ولی میتواند تهیه کند میگیم نه خیر هر چه دزدی کرده رفت هر چه کم فروشی کرده رفت نه خیر این ها سر جای خودش باقیست طبق اصل اولی که قبله. بعد از بازم فکر بفرمایید آقایون بعدم‌راجب این آیهٔ بعدی و‌ان کان ذواعسرت کی رو‌میگه؟ ان کان ذواعسرت کان کی؟ اگر‌کی‌مراد بود کان ذاعسرت باید باشه اینجا کان کان تامه ست کان ناقصه نیست ان کان ذواعسرت میخواد قاعدهٔ کلی دست بده هر کسی که ذواعسر ست هر‌کسی‌که‌متعثر است با عین و‌نمیتواند مالی را خرده است و‌غصب کرده است برگرداند این از طرف آکل ربا از طرف کسی ست که ربا را عرض شود که خورده است در طرف مقابل تمام کسانیکه دزدی کرده است امانت خیانت در امانت کرده است چه‌کرده است چه کرده است چه کرده است این آدم یا این مال نزد اوست که باید بده خب معلومه دیگه مرابی یا بدل این مال خب باید بده دیگه یا نه اصلش و‌نه بدلش ولاکن میتواند کار کند عسره ندارد باید کار کنه بده اما اگر‌چنانچه بخواد کار کند بدهد در اون مدتی که طرف مقرر میکنه بده یا لا این ذواعسر است میگه فنظرة الی میسره این آیه خودش یک ‌بحثه بسیار بسیار بسیار مهم و‌بسیار و‌ریشه دار عمیق است که این مثال در باب ربا ندارد این در کل امور‌مالی حداقل در کل امور اقتصادی که حالت عسر برای انسان پیدا شده که نمونش رو عرض میکنم‌فکر‌کنید همین آدم مرابی که مال ربا خورده آقا این مال ربا را خورده رأس المال اینقده رأس المال برای زندگیش کافی نیست اما با این مال ربا این یه خانه یه اتاقی دو اتاقی خریدند نشسته اگر بخواهد آن خانه را بفروشد و‌بدهد به طرف با اینکه بعد سومه ها بعد سوم یعنی مال ربا تلف کلی نیست مال ربا در این تلف کلی نیست اینحور نیست که این مال اصل بود یا عینش نه این مال را تبدیل کرده است به خانه ای که ضرورت دارد در اون خانه باشه اگر‌بخواد اون خانه را بفروشد ذواعسرت هست یا نه هست دیگه، پس این برگشت میزند استثناء به آیهٔ قبلی آیهٔ قبلی فرمود چی فلهو ماالسلف این لهو ماالسلف در یک بعد خاصه البته این مسئله رو بعد باید مفصل به یاری خدا فردا بحث میکنیم. نخیر بحث آیهٔ قرآن در اینه ولاکن ان کان ذواعسرت فقط مال اینجا نیست اینجا رو میگیره و همه جارم میگیره ان کان ذواعسرت ذاعسرت نیست اگر کان ذاعسرت باشه یعنی اگر کان شخصی که ربا خورده است ضمیر بر میگشت به ربا خورنده ولی ان کان ذواعسرت این کان تامه ست یعنی اگر باشد شخصی دارای عسرت و‌سختی اقتصادی ست کلا چه باشد در بعد را فرق این ناقصه همینه دیگه اگه ناقصه بود ان کان ضمیرش بر میگشت به چی؟ به مرابی با این حال عرض میکنه لاکن صد در صد مال ربا نیست فلذا کان ذواعسرت فرمود ذاعسرت یعنی بله عرض میکنم بایدم عرض کنه چرا اگر‌خداوند بخواهد یک قاعده ای بیان کند که شامل باب ربا هم هست ایا باب ربا نزدیک تر است به این قاعده یا اینکه ابواب دیگر؟ باب ربا پس باید عطف بشه عطف میشه برای اینکه عطف خاص نیست عطف عام است به خاص یعنی ان کان ذواعسرت یک قاعدهٔ کلی ست یک مصداقش که الان ذکر شد باب رباست رو این آیه آقایون دقت بفرمایید. اللهم شرح صدورنا بنور علم و‌الایمان و معارف القرآن العظیم فاغفرنا لما فدخلوا و تقواه انا ان ما تحبة لا تقواه، و السلام و‌علیکم.