جلسه چهارصد و هفتادم درس خارج فقه

تجارت و بیع (ربا)

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و‌علی آله الطاهرین ؛پایهٔ بحثی که دنبال میکنیم راجع به پول هایی ست که شخص رباخوار از ربا دهنده گرفته است. تفصیلا عرض شد و‌ اشارتا اساس و اسکلهٔ بحث عرض میکنیم. این پول هایی که گرفته است اون هایی که مصرف شده است و‌نه اصلش هست و نه بدلش این جزو ما سلف است لهو ما سلف و‌آنچه را نگرفته است ذروا ما بقی الربا دیگه آنچه را که نگرفته است نباید بگیرد چون ذروا ما بقی الربا آنچه را گرفته است و موجوده ذروا ما بقی الربا و آنچه را گرفته است خودش موجود نیست اما چیزی خریده است که اون چیز بدل موجوده با ذروا ما بقی الربا هر سه ما بقیه هست که ذروا در هر سه شامل میشه اما اگر‌بقیه‌ای در کار نیست چیزی از ربا گرفته است و‌مصرف کرده است نه اصلش هست نه بدلش هست اینجا ما بقیه اصلا وجود ندارد که هم‌لکم رئوس اموالکم این مطلب را تثبیت میکند چه رئوس اموال مال شماست نه اینکه این رأس المال رو حساب کنند آنچه را که گرفتید و‌از بین رفته است با او حساب کنند نه خیر، هم لکم رئوس اموالکم هم لهو ما سلف. بحثی‌ که الان داریم یک بحث ضابطهٔ عام‌است که در اختصاص باب ربا نیست. ملاحظه بفرمایید و‌ان کان ذاُعسرتٍ دویست و‌هشتاد بعد از فان لم تفعلوا فاظنوا به حرب الله برسوله و ان تبتم فلکم رئوس اموالکم لا تظلمون و‌ لا تُظلمون و ان کان ذاُعسرتٍ خدا ادبیات یادش نزفته که ذاعسرتٍ نفرموده ذعثرت اگر‌ و‌ ان کان ذواُسرتٍ بود در اختصاص باب ربا بود کسی که در باب داد و‌ستد ربا به دیگری بدهکار است و‌اون بدهکاری رو‌باید بدهد ان کان ذاعسرتٍ اگر در حال اسرت و سختی ست که نمیتواند مگر با ضرر مالی یا حالی یا چه بدهد فنظرٌ الی میسره که این دو بعد هم دارد بعد اول بعد محوری ست بعد دوم بعد حاشیه ای ست چطور؟ ملاحظه کنید و ان کان ذواسرتٍ اگر ذاعسرتٍ بود فرض کنید اگر ذاعسرتٍ بود این دو بعد رو داره ولی چون ذواُسرتٍ هست اضافه بر این دو بعد ابعاد بسیار زیادی در باب مغروظ به ظن ها داریم حالا، و ان کان ذواُسرتٍ چی؟فنظرٌ الی میسره و ان تصدقوا کی؟تصدقوا یک طرف است کان ذواُسرتٍ طرف دیگره اونکه باید ببخشد کیست در این میان؟ کسی که مال رببی را این بدهکار است یا مال رببی را طلبکار است خطاب به کیه؟ یا ایها الذین آمنوا اتق الله و ذروا ما بقی من الربا اون ها مخاطبند ان تصدقوا کی؟ کسانی که ربا میخوردند و‌الان توبه کردند اینجا و‌ان تصدقوا خیر لکم چی شد تصدقوا اون طرف مالی از شما نزد او‌هست و معاذ الله شما ربا گرفتی خب، خب حالا لکم رئوس اموالکم؛ اگر ذاعسرتٍ باشه اینجا ما بنا بر ذاعسرت بحث میکنیم اگر ذاعسرت میخوایم بینشون جدایی بیندازیم اگر ان کان ذاعسرت بود فقط در باب رباست ولی ذاعسرت که این عرض شود که کان تامه ست دیگه یعنی چی؟‌یعنی اگر ذواسره ای در کار باشد چه در اینجا باب ربا چه در باب تجارت چه در باب اجاره چه در باب چه چه در باب خیانت دزدی همه جا امکان ذواسرته فلذا ذاعسرتٍ که نیستش ذواسرتٍ است. ما اولا ذاعسرتٍ رو‌بحث میکنیم در ابعادش بعد به ذواسرتٍ میرسیم ببینید و‌ان کان ذو‌اسرت کی؟کسی که رأس المال نزد اوست چون فرمود که فلکم رئوس اموالکم لا تظلمون و‌لاتُظلمون رئوس الاموال مال گیرندهٔ رباست لا تظلمون و‌لا تظلمون ولاکن آیا گیرندهٔ ربا که لکم رئوس اموالکم حالا این رأس المالی‌که نزد اون کسی که‌ قرض گرفته نمی تونه بده چیکار کنه میگه و‌ان کان ذواسرتٍ فنظر الی میسره شما به او مهلت بدهید هر وقت توانست این رأس المال شما رو به شما برگردونه بعدش و‌ان تصدقوا خیر لکم؛ خیر در مقابل خیر چطور از روی اینقدر ربا گرفته خدا بخشید؟ حالا اگر از اصل مال بگذری که شما یک میلیون نزد فلانی گذارده اید و‌الان نمیتواند بپردازد قدرت بر پرداخت ندارد اینجا دو‌حاله یا نظر الی میسره ست صبر کنید انتظار بکشید تا وقتی بتواند یا نه بهتر از اینه که انتظارم نکشید بلکه ان تصدقوا خیر لکم اگر شما ببخشید برای شما بهتر است ان کنتم تعلمون چرا؟ چون انقدر ربا خوردی تو که اینقدر ربا خوردی و خداوند برای توبه کردی برای جلب تو فرمود که لهو ما سلف خب اینجا مانعی نداره همونطوری که تو نداری بدی خدا فرمود لهو ما سلف حالا اون شخصی که مال نزد اوست ندارد بدهد در اسره است مرحلهٔ اولٰی فنذر الی میسره ست مرحله دوم و ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون اگر بدانید آگاه باشید خدا چه لطفی کرد به شما که الان که اموال رببی را میلیون ها گرفتید خوردید اصلش نیست بدلش نیست خدا بخشید پس شما هم در مقابل اون طرف ندارد این اتیه در مقابل اون اتیه بشه. این قضیه محوری ست ؛ قضیهٔ حاشیه ای قضیهٔ حاشیه ای این است که فرض کنید گیرندهٔ ربا حالا فرض داریم میکنیم گیرندهٔ ربا این اموال رببی را مقداری خورده است و مقداریش هم یه آلونکی خریده است و‌ توش نشسته است حالا این ما سلف که نیست و ما سلف هم هست ما سلف هست از بین رفته است چون مصرف که خونه خریده ما سلف نیست چون بدلش هست پس در یک‌ بعد ما سلف هست در یک بعد ما سلف نیست این ما سلفی که به اون معنا عرض کردیم تلف، تلف کدی هست یا نه؟این قاعدهٔ کلی قاعدهٔ کلی در اون ما سلف نیستش که چون این ما سلف نیست و‌ وجود دارد به عنوان تلش اما استثناست اما حالا اسره است اگر این خانهٔ آلونه را بفروشد و پول طرف را یعنی ربایی که از طرف گرفته به یتاما کاری نداریم این خانه را بفروشد و‌ربایی که از طرف گرفته به او بدهد به عنوان خانه باید برود تو خیابون بنشیند این ذواسره هست یا نه؟ صاحب اسره هست یا نه؟ در اینجام فنذر الی میسره و ان تصدقوا خیر لکم این در حاشیه ست در متن اولی بود چرا؟ فرض کنیم یا ایها الذین آمنوا اتق الله و‌ذروا ما بقی من الربا الی اخر الی آخر و ان کان ذواسرت که این رآس مال را اگر این طرف نمیتواند بده مهلت بدید یا نه خیر و‌ان تفعدوا خیر لکم این محوری ست؛ دومش که حاشیه ای ست که ما اون کلی قبل رو‌استثناء میخوره اون کلی قبل به این کلی دوم استثناء وارد میکنه استثناء کلی قبل فرمود که لهو‌ما سلف خب اینکه سلف نیستش که اینجا اگر اصل نزد او عرض شود که نیست و نزد شماست اصل نزد شماست پول در بیاری ببینی بلکه خانه خریدی بالأخره این سلف که نیست این سلف که نیست هست، ولاکن اینکه تلف نیست که هست چون عنذر هستی فنذر الی میسره بالتر، و‌ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون، بیچاره شده بدبخت شده خداوند به داد بیچاره هایی که توبه کردند میرسه رباخور ربا ده و به وجه عام به طور عرض شود که کلی این در صورتی که ان کان ذاعسرتٍ باشه اما آیه ان کان ذواسرتٍ است دیگر این بحث عامه حالا در این بحث عام که دنبالهٔ مباحث دیروز من هم قبلا فکر میکنم و هم در موقع صحبت کردن تحمل میکنم آقایون هم عنایت فرمایید که بشاور فالامر را تحقق پیدا کنه چون بحث‌ها بحثای جدی یعنی ما وقتی به روایت توجه میکنیم شما به تفسیر مراجعه کنید ببینید چه روایت های عجیب و‌غریب ما داریم که بر محور آیات باید مهار کنیم روایت رو‌نفیا و عرض شود که ایجابا روی آیات وقتی درست دقت کردیم راحتیم دیگه گفتند نگفتند روایت نیست نص است ظاهر است هر چه هست چون محک در دست اون باز کلاه سر اون نمیره ولی وقتی محک دست او نباشه کلاه سر او نیست ما خودمون کلاه سرمون میره حالا، در اینجا و‌ان کان ذواسرتٍ ان کان ذواسرتٍ نیست یک قاعدهٔ کلی ست تامه ست چرا؟ ببینید ببینید ربا دهنده و ربا گیرنده که مطلوب هستند و‌مغروظ هستند اگر اسرت دارند یک، نظر الی میسره یا فن تقدوهو این گذشت.‌ این مال ربا، نه اگر ذو باشد شما که میدونید کان ان تاما چقدر فرق داره کان زید العالما با کان زیدٌ فرق داره نداره؟ کان زید عالما اسم و خبر میگیره ولی کان زید یعنی بود زید چی؟‌کاری نداریم چی نداره؟ اینجا ان کان ذاعسرت چی؟ کاری نداریم اگر ذواسره ای باشد وجودش، وجودش ذواسره نه ذواسره در باب ربا. جوابش این است که نوع آیات قرآن‌شریف وقتی که بیان احکام ، حالا دارم جواب میدم  حالا دارم جواب میدم، قرآن شریف یکی از امتیازاتش اینه که احکام خاصه رو‌بیان میکنه بعد، یک قاعده ای که اگر این قاعده مال یک حکم خاصه در اخصاص این حکم قرار میگیره اما، اگر این حکمی که در اینجا هست در نظائرش هم جاری باشد اونجا قاعدهٔ تامه و‌قاعدهٔ کامله که این جا را و‌نظائر اینجا را هم بر مبنای نص قاعده میگیره اینجا دومی ست چرا؟ نفرمود و‌ان کان ذاعسرت یعنی اگر کسی که مال ربا دست اوست مدیون است یا کسی که ربا خورده است مدیون‌است اگر ان کان ذاعسرت بود ضمیر کان که اسم است بر میگشت به باب ربا اما ان کان ذواسرت هست؟شما توجه فرمایید به ادبیاتش نه خیر جمع نیست جمع نیستش که مفره ذبو که نیست عزیزم ان کان مفرده ، ذو‌هم مفرده اسرتا هم اسرات نیست؛ ان وجد اگر‌ذواسره ای در کار‌بود کجا؟ در باب ربا؟ اگر در باب ربا خوب بود قاعدهٔ فصاحت چی بود در ادبیت ان کان ذاعسرت؛ مثال مثال، رفته است کسی دزدی کرده است و الان توبه کرده است و نمیتواند بپردازد میگیم اگر‌این دزد ذاعسرت بود میشد ان کان ذاعسرت اما، نخوایم فقط دزد رو‌ بگیم میخوایم قاعده بگیم که هم دزدی را هم قرض را هم ربا را بگیره اینکه ان کان ذواسرت ذا نمیگیم چون ذا بگیم فقط دزدی رو‌میگیم‌‌چرا؟ براینکه ارث دزده خبرذاعسرت‌ بله ولی در ایجنجا ایمطور نیست در اینجا ولی باب رب را فرمود خب قاعدهٔ ان کان ذاعسرت اینکه ذااسرت نفرموده است عرض‌شود که موضوع در اینجا مُاسِر بودن است نه ماسر در باب ربا در باب دزدی در قرض در باب چپاول در باب کم فروشی در باب قرض شود که قرض بدون ربا مثلا جنابعالی از بنده قرض‌کردید سر سالم معینه باید بدی دیگه اذا تداینتم بادین الا اجلٍ مسما گفته بود باید معین شه نوشته شد طرفین امضاء کردند که یک ساله آقا به من بدهکار است، حالا این آقا با دو شرطی که لازم بود گرفت، نیت پرداخت، امکان پرداخت اما علم غیب که نداره وقتی که سر سال شد ندارد بدهد که هیچ، بلکه محتاجه برای زن و‌بچش اینجا امکلن ذاعسرت نمیگیردش چرا؟‌چون کان ذاعسرت نیست کان ذاعسرت یک قاعدهٔ کلی ست در بابی که شما قرض گرفتید قرض الحسنه هم هست قرض الحسنه باشد عرض شود که قرض درست باشد قرض نادرست باشد ربا باشد دزدی باشد چه باشد چه باشد چه باشد کسی دزدی کرد کسی مال کسی را دزدی کرده است و خورده است و تمام شده هیچی نیست دیگه الان هم نمیتواند کار کند تهیه کند بده توبه هم کرده ان کان ذاعسرت کمرش بیل نخورده بگیره ان کان ذواسرت یک قاعدهٔ عامه ای ست که اصولا اگر کسی در حال اسره باشد که اسره رو داریم معنا میکنیم الان اسره غیر حرجه ما یه اسر داریم یک حرج داریم یک اسر داریم در باب ثم هم مکررا عرض کردم به برادرا که یرید الله بکم لیسر ولا یریدکم بلکم اسر بعد چیه ؟‌من کان من کن مریغه یکیش من کن داره یکیش نداره من کان منکم مریغه و هو علی السفر و‌عدتم من ایامٍ اُخر این مریغه و علی السفر و عدتم من ایام اخر کدوم مریض؟‌مریضی که ماسر باشد علی السفر سفری که ماسر باشد نه حرج، حرج که کاری نداره حرج‌رو در جای دیگر معنا کرده که و‌علی الذین یؤتون اینهو فدتم طعاما مسکین سه بعده؛ یسر حرج عسر اگر یسر در مقتب عسر باشد حرج‌هم مشروطه اما اگر یسر و حرج و عسر ذکر شود عسر غیر حرجه یا حرج اسره، در اینجا خداوند چه فرموده؟ میفرماید که فان الذین یوتونهوا کسانی که‌چیزی شون بالا میاد که میگیرند اما ضرر نداره نه عادین نه ضرر داره فعدتم من ایام الاُخر اینا اونیکه واجب‌است اینه که ایام دیگری که این عرض شود که این حرج نیست دیگه نه بعد میفرماید که و‌ ان تصونوا خیر لکم ان کنتم و همینا. ببینید فمن تفد اخیرا فهو خیر له و ان تصونوا خیر لکم ان کنتم تعلمون  حاشیه، که بله واجب‌نیست تو که اگر‌میخواهی روزه بگیری نفست بالا میاد ضرر نداره ولاکن فمن تفد اخیرا، روزه خیره یا نه بله اگر‌کسی خود را به زحمت بی اندازد برای روزه که واجب‌نیست اما راجح هست فهو خیر له بله و ان تصونوا خیر لکم همین ها نه که برای کسی که قلچماق است و نه مریض است و مسافر است بهتر است نه خیر روزه گرفتن براش حرامه  این و ان تصونوا خیر لکم چیه؟‌ان تصونوا خیر لکم مال کسی‌ست که محارج است در حال حرج هم میشود گفت یسر است هم میشود گفت یسر است در مقابل عسر. یسر نیست در مقابل عسر عرض شود که اینکه حرج‌است آسانی معمولی ست در اینجا مطلب همینطوره ببینید در کل قرآن شما مراجعه کنید ما یک یسر داریم یک حرج داریم یک عسر یسر به طور معمولی میتونه کار انجام بده حرج تمام قدرت باید مصرف شه اما ضرر نمیکنه عسر ضررم داره یا ضرر جانی یا ضرر مالی یا ضرر استحلاجی یه عرضی در اینجا میفرماید که فان کان ذواسرت ذوحرجٍ نیست ذو‌یسرا که معلوم نیست اگه کسی به آسانی میتواند بدهی مردم را بدهد بده همان آن اون وقتی که معین شد باید بده اگر‌کسی به حرج اگر بنده بخوام این بدهی که دارم بدهم چه در باب رباست الان خونه خریدم تو خونه ت رو‌بفروش اجاره کنم خب در باب ربا در باب چیز دیگه وقتی من بدهی دارم و سر رسید بدهی هست و باید بدهم اگر‌یسر است که باید بدهم اگرم حرج است باید بدم چرا ندم؟ مخصوصا در جاییکه من گناه کردم در گرفتن این مال در جاییکه من گناه کردم در گرفتن این مال در جاییکه من گناه کار نبودم توبه کردم اینجا گناه نکرده که هیچ وقتی که در حال حرج است یعنی اگر این خانه را بفروشد به این کار مشکلی ست . اون کسی که رأس المال ربا نزدشه این رأس المال رو‌ رفته یک خانه ای خریده مقابل این توش نشسته،اگر بخواد این خانه را بفروشد عسر نیست حرج‌است باید بفروشه اما اینجا اونیکه استثناء شده است بعد سومه  ان کان ذواسرت فنذر الی‌میسره اگر ضرر میخورد  به زندگیش به مالش  به جانش به صحتش چه واقعا ضرر میبیند اینجا حالت عسره کما اینکه در باب روزه اگر سفر یا مرض  در حال روزه و عسر بیارد که ضرر جانی و‌ضرر مالی ضرر چه در اونجا روزه حرامه اما اگر‌حرج باشد واجب نیست مستحبه اگر نه عسر است و نه حرج در اونجا واجب است. این سه بعد در اونجا، در اینجا این سه بعد هست در اینجا اونیکه مستثنی شده است و واجب‌کرده است بر طرف که نظرة الی میسره در بعد اول و در بعد دوم و تصدقوا خیر لکم این در حالتی که عسر باشد حالا عسر در دو بعد باب ربا باشد یا در جای دیگر منتهی مطلب اینه. مطلب دیگر این است که آیا این و‌ان کان ذاعسرت در جایی ست که طرف بدهکار است چه ربا چه در غیر ربا طرف بدهکار است و توبه کرده چون چند بعد داره یه مرتبه بدهکار است بدهکار بودنش حرام بوده این یه جور بدهکار هست بدهکار بودنش حرام بوده مثل آدمی که ربا خورده خب حالا بدهکار شده حرامه یا اینکه فرض کنید قرض کرده نیت ادا نداشته یا نیت ادا داشته امکان ادا نداشته پس قرض کردن این حرام بوده یا دزدی کرده بالأخره کسی که بدهکار کسی ست یا با قرض‌کردن حرام و‌ ربا که حرام است یا دزدی کرده از حرام بوسیله حرامی به دست آورده و الان نمیتواند در حالت عسر است این پرداختنش عرض شود که عسره . آیا این و‌ان کان عسرت مقید است به حدودی از جمله حدودهایی که این اگر‌توبه کند اگر توبه نکند نه که اگر توبه نکند جانش هم در خطر کرد پولش رو بده زن و‌بچش‌هم در خطر باشند  پولش رو بده به یکی‌از نوامیس او ضرر بخورد چون گناه کرده خرجش رو بده شما قید رو از کجا میارید؟این قید در باب ربا هست در باب ربا اگر‌چنانچه توبه کند این تحصیلات برای او‌هست که و‌ان کان ذوعسرت چنین قبلش هم کنا اما وقتی که و‌ان کان ذوعسرت این تقید ندارد یک قاعدهٔ کلی ست بله اگر‌شما استثناء بزنید به نفع دیگری در جهاتی‌معلوم اما، به عنوان ضابطهٔ کلی اینجا قید ندارد  قید اطلاق دارد عموم دارد افراد را در کل اموال افراد را در عموم کل احوال عرض شود که اطلاقه. و ان کان ذوعسرت فنظرة الی میسره و ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون بله، این درمورد ربا بود در غیر ربا و ان کان ذوعسرت غیر تبتم در کار نیست هر‌چه بوده در باب ربا هر چه بوده در باب ربا قدرت داشته نداشته توبه هم نکرده حالا توبه کرده قرآن میگه حالا که توبه کردی و‌ان تبتم فلکم رئوس اموالکم‌لا تظلمون و‌لا تظلمون این گذشت، اما بحث در این ضابطهٔ کلی این است که و ان کان بعدا اگر موفق شدیم اصول استنباط مجدد یادداشت کنیم این از قواعده ن کان ذوعسرت فنظرة الی میسره و ترض شود که فان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون یکی ازاصول استنباط است که در کل فقه در موارد عسر عرض شود که پیش می آید منتهی این حرف است که اگر‌کسی به حرام مالی رو گرفت و بیخود به حرام هم مصرف کرد و الان هم نداره بده این مورد تلطف است؟  چرا؟ مورد تلطف بودن دلیل میخواد اگر کسی مالی را به قرض گرفت نه نیت پرداخت دارد نه امکان پرداخت دارد یا مالی رو به دزدی گرفته است نه نیت برگشت دارد نه هیچی توبه هم نکرده است این آدم دومی‌مخصوصا ان کان ذوعسرت اون مقداری قابل  فرض کنید که ملایمته اگر این نمیتواند بده ولو گناه کرده ولو توبه نکرده بدبخت شده اما اگر بخواد بدهد ضرری‌ که او میخورد ضرر جانی چه فنظرة الی میسره بسم الله تصدقوا که چی‌میگه این دزد حروم لقمه که خورده و دزدی هم هنوز داره میکنه حالا این مال دزدی رو نمیتونه به شما پس بده و توبه هم نکرده فرض‌کن نظرة الی میسره قبول اما ان تصدقوا چیه؟ببخشید به این دزد آنچه را خورده بازم داره دزدی میکنه روی این جهان ما میتوانیم این قاعده رو تقسیم کنیم با توبه اولا ثانیا اشباه و نذائر باب ربا که این خصوصیات درشه کجاست؟ اونجا که توبه باشه چون اینجا هم دارد که یا ایها الذین آمنوا کان اتق الله و ذروا ما بقی الربا اگر اتق الله باشد اگر ان تبتم باشد در صورت توبه و تحقق تقوا الله است که در اینجا این احکام که لهو ما سلف میاد در یک بعدی  لکم به رئوس اموالکم میاد بعدا فنظرة الی میسره بیاد ان کان ذوعسرت  بعد فان تصدقوا  پس ما سر جمع از این قاعدهٔ کلیه این استثناء رو میزنیم طبق نصوص مختلفه ای که در این باب داریم که سر جمع و نقطهٔ درخشان جامعه این نصوص عبارت است از اینکه اگر توبه کند خداوند به او عنایت میکند که به شما میگوید که فنظرة الی میسره بعدشم و ان تصدقوا خیر لکم  این آدمی که نداره بده و نمیتونه و توبه کرده و وضعش‌جوری نیست که بتونه بده خب مهلت بده حالا که مهلت دادند و نتونست بده باز مهلت بده اخر سر و ان تصدقوا خیر لکم و در مرحلهٔ سوم ما استنتاجی که از این ضابطهٔ کلیه میکنیم این است که در کل جاها اگر‌کسی به شما مدیون است و توبه کرده توبه نکرده نه اگر کسی به شما مدیون است و‌توبه کرده  قرض کرده به غلط حالا توبه کرده ربا خورده توبه کرده دزدی کرده توبه کرده گرون فروخته توبه کرده کم فروخته توبه کرده قرض کرده توبه کرده خیانت در امانت توبه کرده توبه کرده، حالا که توبه کرده و ندارد بدهد و نمیتواند حتی با حرج بدهد بلکه با حالت عسر است و ان کان ذوعسرت میگوید در اینجا که توبه کرده است پس پلهٔ اول که با او باید که معامله کرد معاملهٔ به رحمت عطوفت کرد فنظرة الی میسره بعدشم وضعش زیاد جور نیست که خوب نمیتونه بده و ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون الی آخر خیلی بیّن است که پس خیلی از زندان افکان های ما غلط است یه‌ کسی فرض کنید که چکی به شما داده و حالا به نیت پرداخت بود و و امکان  پرداخت هم تاجر‌بوده داشته و حالا این تاجر نمیتونه بده بریم زندانش کنیم تا اینکه قوم و‌خویشاش برن و چی چی‌ پول بدن گرو بدن گفته میشود اگر طرف که نوعا در بین تجار اگر طرف رو به زندان هم نینداختید خب این پول نمیشه ولی اگر به زندان انداختید فوری گرو‌گرو کنید از کجا میاد؟ اگر این داشته باشه بده مطلبی نیست، اگر داشته باشه بده و این اخفا میکند پنهان میکند که این ذوعسرت نیست اما اگر ندارد بدهد و سقوط‌کرده زن و‌بچش هم‌گرسنه هستند این آدم ذوعسرست آقا خانه ات رو بفروش بده خب خانه را بفروشم زن و بچه گرسنه من جا ندارند این ذوعسر ست پس در اینجا نظرة الی میسره، میسره زندان نیست میسره فح و کتک نیست میسره هرروز مطالبه کردن نیست میسره داد و قال ریختن نیست پس ما در ابواب مالی و اقتصادی خطا بسیار بسیار زیاد داریم برگردیم، در باب ربا در باب ربا کسی که ربا خورده است و‌الان توبه کرده است در جمهوری اسلامی توبه کرده فرمود توبه کرده توبه کرده است ما مصادره کنیم اموالش رو؟ این اموالی که نمیدونیم اموال رببی توش هست یا نه حتی اگر مال رببی در این خانه ای که خریده است و‌زن و بچه را نشونده و ذوعسره است مصالحه کنید؟ اصلا مصالحه یعنی چی ؟اینطور نیست که ما چشم بر روی چشم چون این شخص‌چنین و چنان کرده است حالام که توبه کرده است حالا هم ندارد حالا هم ظلم ستونه قرآن به وجه میکند که ان کان ذوعسرت فنظرة الی میسره تا بعدش و‌ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون این مصالحه ها و این مصامحه ها رو بر مبنای توبه بر مبنای انابه قرآن شریف کرده است آیا مصادره کنیم؟  حتی مال ابولهب ها رو نمیتونیم صد در صد مصادره کنیم ابولهب که همش حرام نخورده بود خب حلال هم داشته شما اونیکه حرام بوده جدا کنید اونم در صورتی که این حرام ها را جدا کنید این ذوعسرت نشه ولی ابولهبی که توبه کرده است و‌در حالیکه توبه کرده شما تمام اموال او را به عنوان ابولهب قبل از ایمان تمام بطور کلی میتونید مصادره کنید ما اگر‌میزان را مبانی اصلی قرآنی قرار بدیم بسیاری از مطالب ما عرض شود که بالا پایین میره این بحثی ست که در باب ان کان ذوعسرت فنظرة الی میسره. بحث بعدی در تفسرة الفقها چیست فردا شروع خواهیم کرد. اللهم شرح صدورنا بنور علم و‌الایمان و معارف القرآن العظیم فاغفرنا لما فدخلوا و تقواه انا ان ما تحبة لا تقواه، و السلام و‌علیکم.