پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و هفتاد و سوم درس خارج فقه

تجارت و بیع (مزارعه)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

آیه مبارکه بیوت مذکوره ای که اکل از من بیوت برای عده ای خاص جایز است ، با توجه بیشتر به خود آیه و توجه به آیات قبلی ما مطالب اضافه ای را میتوانیم به دست بیاوریم .

آیه 61 سوره نور . قبلاً خداوند راجع به داخل شدن به بیوت دستوراتی فرموده است و حتی راجع به فرزندان مادون تکلیف که چگونه میتوانند درجایگاهی که مربوط به ابوین است در چه اوقاتی وارد شوند .

و نیز قبلاً در دو آیه صریحاً و در آیاتی تلویحاً و یا ظاهراً و یا باز صریحاً به وجه دیگر اکل مال بالباطل را خداوند تحریم فرموده اند .

اما در بعضی از موارد هست که اگر انسان بخواهد اجازه بگیرد از صاحب بیت و از صاحب غذایی که در اون بیت موجود است این دو حرج لازم میاد .

یک حرج برای پسری که خانه پدر است ، مردی خانه پسر است خانه برادر است  خواهر است ، عمه است ، خاله است برای او حرج لازم میاد که مرتب سوال کنه و همچنین از برای کسانی که صاحبان این بیوت هستند حرج لازم میاد .

ما این مقدمه را باید اینجا توجه داشته باشیم حتماً که، اکل مال بدون رضایت طرف و بدون تجارت و بدون مجوز شرعی این کلاً حرام .

آیا میتواند این اکل مال بالباطل مجوز هیچ داشته باشد یا نه ؟ این چند مرحله هست . یک مرتبه هست انسان اگر مال فلان شخص را نخورد این طوری نیست ، بخورد یا نخورد این مطلبی نیست . این یُسر، فعلش و ترکش .

خب در اینجا مجوزی است برای اکل مال مردم در حال یُسر این یک جور .

یک مرتبه هست در حال حرج است . اگر فلان غذایی که فلان جاست مال مردم است اگر من نخورم این حرج برای او ایجاد میشه . یعنی تمام نیروی سلبی خود را باید مصرف کنم که این غذا را نخورم ، حرج به این معناست دیگه . که حرج صد در صد نیروی انسان باید مصرف بشود در فعلی و یا در ترکی ،اینجا در ترک .

اگر مالی که مال مردمست و او راضی نیست ، یا نمیدانم او راضیست یا نه که بحث ما دومی.

 راضی نیست و یا نمیدانم راضی هست یا نه . اگر این مال را من نخورم ، مصرف نکنم حرج لازم میاد .

گرسنگی جوری است که تمام نیروی من را گرفته اما خطری در کار نیست، این دوتا .

فرمودش که نخیر ، اگر این مالی که مردم اجازه نمیدهند یا نمیدانم که راضی هستند یا نه ، اگر من نخورم فوق الحرج است که عُسر است . برای من یک ضرری است . مریض میشوم غش میکنم چه میشود ، چه میشود یک ضرری ..

ولکن جان من محفوظ . مرحله چهارم مرحله ایست که اگر این مال را من نخورم خب میمیرم ، خطر جانیس.

پس این چهار مرحله از برای ترک خوردن مال مردم یا با عدم اذن که نمیدونم این راضیست یا نه .

یا نخیر با اینکه اون راضی نیست قطعاً و میگوید این مال را نخور.

چهار مرحله در کار هست .خب بعضی از مراحلش بسیار بینه است از نظر کل . مرحله اولا بین است برای کل ، مرحله اخیراً بینه است برای کل .

مرحله اولا که انسان در حال عسر نیست در حال خطر نیست در حال حرج نیست بلکه در حال یسر است ،  این مال مردم را بخورد چه نداند اجازه داره یا نه ، یا بدتر بداند که اجازه ندارد این هیچ مجوزی در کار اصلاً نیست .هیچ به طور کلی. نه برای اشخاص غریبه و نه اشخاص قریبه ، نه در خانه خواهر ، نه در خانه برادر ، نه در خانه کی در تمام این خانه ها .

چون این یسر است و عسری در کار، حرجی در کار نیست.

این دامنه اش آیات را میگیره که حالا بحث جدیدمون اینه.

این مرحله اولاست . مرحله ثانیه اگر چنانچه این مال را انسان نخورد حرج براش ، نه حالا مرحله اخیره که اونم مسلم است.

مرحله اخیر که مسلم است که اگر این مال را انسان نخورد طرف هم فریاد میکند راضی نیستم یا نمدونم راضی هست یا نیست .اگر نخورد واقعا خطر دارد که اینجا به حساب ضرران بین الامرین ، اهم حفظ جان من است یا حفظ چیزی که مانند جان است . حفظ عقل من است ، حفظ ناموس است ، حفظ چه هست حفظ چه هست . حفظ نوامیسی که اهمند ازاون که در مال مردم انسان تصرف کند ، یا ندادند راضیست یا بداند که راضی نیست. اینهم که مطلب مسلم است که اشکالی برای انسان ندارد.

اما در مراحل دیگر ، در مرحله ای که حرج است و یا عسر مادون الخطر است ، خب عسر یا خطر جانیست یا مانند خطر جانیست که اهم . یک مرتبه نه ، یک مرتبه حرج است یا عسر مادون الخطر است .

حرج است که اگر نخورد مریض نمیشود ، نمیمیرد ، چه نمیشود ولکن همه‌ی جونش بالا میاد . تمام قدرت زا باید در نخوردن مصرف کند ، این یک بعد .

خب دراینجا سوال میکنیم در اینجا اگر انسان از یک نونوایی عبور میکند ، بقالی بعدش عبور میکند و هیچ مالی ندارد و اگر نخورد این خطر و ضرر ندارد، اما تمام قدرت را باید مصرف کند در خوردن ، جایز است بخورد؟

نه،چه در بعد اول و چه در بعد دوم . در بعد اول که بین است طرف میگه نمیخوام از نون من بخوری .میگه خب من بالاخره قدرت ندارم نخورم .نه نه نباید بخوری، به چه مجوزی؟

در حالی که انسان در از نظر سلبیست ،سلب اکل به حرج میفتند . انجا وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ نمیگیره این امر دینی نیست که شما بخوری یا راجع است یا مثلاً واجب است .نخیر صبر میکنید تا اینکه برسید. این در صورتی است که طرف منع میکنه و هم چنین است ملحق به او در حاشیه اش، که اگر نمیدانم طرف راضی است یا نیست. خب مانند اینکه میدانم راضی نیست من چه ضرورت دارم بخورم ؟ حرج که ضرورت نیست که اون عسر است که ضرورت . این در حال حرج . مافوقش در حال عسر ، عسر دو جور است . یک عسریست که اهم است از این حالت از خوردن مال مردم ، خوردن مال مردم حرام . عسری که بدون اختیار من مبتلا میشم البته بدون اختیار ، البته میتونه مسئولیت .

عسری که بدون اختیار من مبتلا میشم اگر در آن امر بین این عسر باشد در نخوردند و بین حرام باشد در مال مردم خوردن . احدهم اگر اهم باشد تبعیت میکند.اگر هر دو برابرند که عرض میشود که برابر خواهد بود . دراین صنوف اربعه که عرض کردم آیه روی صنف حرج داره عرض میکنه .

ببینید نس ّ آیه لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَی حَرَجٌ زمینه هم اینه، چون آدمی که کوره اگر با شما هم دنگ بشه در غذا ، کور که نمیداند چه قدر غذا هست چه قدر شما خوردید چه قدر…

خودش میدونه چه قدر میخوره ولی چه قدر غذا هست چه قدر شما غذا خوردید پس قاطی میشه میگه لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَی حَرَجٌ اشکال ندارد .

وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ  کسی که شل و قدرت حرکت چندان ندارد و این عاجز است اینم لَيْسَ عَلَى حَرَج .

وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ آدمی که مریض است .

پس سه علت ، یا اعمی است یا اعرج است ، یا مریض .

وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ چهار دسته . چهار دسته اند که حرج در خوردن از این بیوتی که ذکر میشود از اون ها برطرف شده . در کجا؟ در جایی که روز چهارشنبه عرض کردیم ، درجایی که نمیدانیم طرف راضی است یا نیست.

اگر ما نمیدانیم که این خواهر ، این برادر ، این عمه یا خاله نمیدانیم راضی هست یا نیست، اینجا حرج مرتفع میشه در جای دیگر مرتفع نیست . در غیر این بیوت که اگر از شما باغی عبور میکنید یا بقالی یا نونوایی عبور میکنید ، اگر حرجی بود نخوردن خب حرام است خوردن . اونجا نفی حرج نیست .

فقط نفی حرج درخوردن مال مردم که نمیدانید راضی هست یا راضی نیست فقط در این بیوتی است که در آیه ذکر شده. اونم به علت چی؟ به علت اینکه اگر واقعاً انسان بخواد خانه خواهرش ، برادرش بره و حالا برادر رفته بیرون خواهر رفته بیرون یا هست اجازه میدی این من بخورم ؟ مهمونم نیست ها صحبت مهمونی نیست ناهارم دعوت نداره خودش اومده دیدن او .فرض کنید صحبت صدیقم نیست. صدیقم مسئله اش جداست .

آمده است این خواهر این برادر خانه شما و غذایی هم هست در دسترس این اگر بخواد واقعاً از شما اجازه بگیره طرف ،حرج طرفینیست. هم برای خودش حرج عاناً و عاناً اجازه . آّب بخورم ؟ چایی بخورم ؟ نمدونم نون بخورم ؟ این خورشت را بخورم؟ اون نخورم ؟

این از برای این کسانی است که در این بیوت وارد میشن این حرج ، برای خود طرف هم حرج . بله ، نه . نه اش معذور داره ، بله تکرارش معذور داره .پس این حرج دو بعدین . دراین بیوتی که با هم ارتباط تنگاتنگ دارند از نظر قرابت یا از نظرات صداقت یا چه . این وضع عام نیست این بقالی سر گذر نیست این باغ مردم نیست که عبور کنند.

 که اون روز عرض کردیم که آقایون میگن جایز است بر خلاف این آیه است . باغ مردم نیست که من اگر عبور کنم از اون میتوانم بخورم ، نخیر . این صحبت این است که این بیوت که باهم ارتباط تنگاتنگ قرابتی یا صداقتی یا ملکتم مفاتحه دارند ارتباط تنگاتنگ با مراتب گوناگونی که اینها دارند اگر حرج نتواند تجویز کند خوردن غذایی را بدون اذن، در اینجا خب نگرانی در بین اوائل ایجاد میشه.

اون سختی اون دوری اون فاصله اون آقا اجازه بده اون کسی اجازه بده که در دیگران هست و کم هست و زیاد نیست در اینجا که ارتباط تنگاتنگ باهم دارند اگر بشه هم مستجیز هم مجیز مبتلا به حرج میشن و لذا نفی حرج دراینجاها شده . خب دیگه این سوال میاد که اگرمن گرسنه ام چندان نیستم حرج بر من حاصل نیست .

آمده ام تو این خانه‌‍ی فرض کنید عمه ام یا خاله ام که شوهر داره یا داییم یا عموم که زن داره بالاخره آمده ام تو این خانه که قرآن تسریع میکنه حرجی هم بر من نیست نخوردن . حالت عادی دارد ،این سوالی است که حالا داریم میکنیم اونروز عرض نکردم. اگر شما حالت عادی دارد گرسنه نیستید به زحمت نیستید ناراحت نیستید حالت عادی یک ده تا لقمه خوردید پانزده تا هم جا دارید یا نخوردید میتونید صبر کنید حرج در کار نیست  آیا اینجا تجویز میشود انسان بخورد ؟

آیه این را نمیگه که ،آیه این رانمیگه .

آیه نفرمود لاجناح، حرج را نفی کرده. گاه عسر نفی میشه ، گاه حرج نفی میشه ، گاه یسر نفی میشه . دراینجا عسر که بحثش نیست .عسر بحث دیگری ،در اینجا حرج ثبت شده .

 ملاحظه بفرمایید ما تابع خود نسّیم که  لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَی حَرَجٌ وَلَا عَلَى البته حرج در جهاد هست در جاهای دیگر هست که آیات حرج ما متعدد داریم به وجهٍ عام مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ خدا جعل حرج نکرده . بسم الله .

اما شما گرسنت شد و حرجی بود اینجام باید او نفی اون بعد بشه که لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ نخیر . نفی نباید بشه . خب در اونجایی که قضیه حکم عسری بود یا حکم حرج بود بسم الله در اینجا صحبت حکم نیست در اینجا انسان مبتلای به جای اینکه گرسنه است و حرجی هم در کار نیست بدون اجازه طرف مثلاً بخوره،این به چه حساب ؟ اون قاعده و ضابطه عامه که َلا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ  این در تمام موارد محکم فقط در این بیوت که لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ که نمونه معذورین ، اینا معذورین .

قوم خویش باشند نباشند ، پدر باشد خواهر باشد نباشد فرقی نمیکنه.

که اگر یک کور آمد با شما هم دنگ شد تو حجرتون . یک طلبه ای بود این گفتش که من یک هم حجره ای کور دارم با هم ، هم دنگ هم هستیم چه باید کرد ؟ آیه را براش خوندم که لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا بالخره باهم رفاقت کنید حالا یک خورده زیاد تر خورده تو کمتر خوردی مطلبی نیست .

خب وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ چی؟ این نفی حرج مربع نسبت به کجاست ؟ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ تا آخر ،این یک مطلبیست که خواستم عرض کنم در تفسیرم ننوشتم باید یادداشت بشه در مستدرکات القرآن .

که صحبت حرج، آقا  به طور عادی و حرجی هم در نخوردن در کار نیست قرآن تجویز نکرده است و تجویزی که شما در روایات استناد میکنید و احیاناً متناقض هم هست. که یک بخش که میگد شما از باغ کسی به طور عادی عبور کردید حق دارید از میوه هاش بکنید بخوردید ما چنین مطلبی را هرگز نداریم . آیه فقط در زمینه حرج تجویز میکنه ، این مطلب اول.

بعد  وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ ، انفسکم عرض کردیم که فرق نمیکند مذکر باشد مؤنث باشد هر دو مشمول انفسکم هستند چون خطاب به مؤنین است و خطابش ایمان است .

 أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ که عرض کردیم قبلاً تکرار هم نمیکنیم .بیوتکم خانه خودتون که معلوم ، خانه فرزندتون ، عرض میشود که خانه پدر نمیگیره ها.چون پدر یک مقداری دورتر دیگه خانه فرزندتون چون انت بمال فی الابی خانه زن خانه شوهر خانه فرزند خانه خود. این مربع مشمول ، منتها یک ضلعش که معلوم است خب برای اون یک ضلع شما اشکال ندارد از خانه خودتون بخورید . خب معلوم ، از خونه خودش انسان اشکال نداره خب معلومست که اشکال ندارد  .

خب أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ خب

( در اینجا میفرماید که اگرحرج نباش…)

بله ؟اینطور میشه دیگه قاعده اینطور  بله. مگر اونجایی که استثناست مثل بیت فرزند انسان به عنوان نفقه ، چه پدر چه عرض میشود که مادر .

 مطلب دوم آبَائِكُمْ اینجا ما با برادران دیگر فقیه بحث داریم . آقایون احیاناً این حرف را میتونن  طبق قاعده خودشون بزنند . مثلاً میگویند که ما پدر رضاعی داریم چون پسر رضاعی و دختر رضاعی هم داریم . رو اون حساب میفرمایند عموم آبائکم هم آباء نسبی را میگیرد مادر و عرض میشود که پدر هم آباء رضاعی را میگیرد و بیانشان اینطور که میگن یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب اگر چنانچه یک دختری و یا یک پسری از زن انسان شیر خورد اون مدت معین و مقدار معین اون پسر یا دختر ، پسر یا دختر رضاعی شما میشه . پس این پسر یا دختر رضاعی از بیت رضاعی بخورد به حساب این آیه اشکال ندارد . ما عرض میکنیم یکیش دو تا اشکال دارد یکیش یک اشکال دارد .اگر چنانچه این پسری است که از فرزند ، از زن شما شیر خورده است این پسر رضاعی شماست؟ نه.

برای اینکه این قضیه رضاعی حکمی که رضاع و شیرخوارگی را ایجاد میکنه چی ؟ چی را ایجاد میکنه؟ حرمت الزدواج .

آیا اگر بچه پسری از زن کسی شیر خورد حرام است این مرد با این بچه پسر ازدواج کند ؟ این میخواد حرام کنه ؟ پس یک چی زمینه حرمت عرض میشود رضاعی . نسبت به پسر حرمت رضاعی زمینه ندارد ، این یک اشکال.

اشکال دوم مشترک است بین پسر و دختر . آیا دختر رضاعی ، اگر یک دختری از زن انسان شیر خورد که آقایون میفرمایند که این دختر ، دختر این مرد است و این مرد پدر رضاعی اوست پس ازدواج با او حرام است اینجا یک اشکال مشترک بین عرض میشود که ذکر الانسا دارد که در قرآن دختر رضاعی ما نداریم اصلاً .

اصلاً حرمت رضاعی حرمت در  یک بعد است یا دو بعد ؟

ما امهات چهارجور داریم. یک ام به عنوان مادر خوانده ، پسر خوانده ، پدر خوانده ، پسر خوانده مادر خوانده این که اصلاً به طور کلی خط قرمز میشه این محو.

 یک ام به اعتبار حرمت ازدواج فقط محرمیت نیست چه نیست ، چه نیست فقط حرمت ازدواج و أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ به دلیل خود آیات .

ولذا و اذا سالتموهن شیاً فاسالوهن من‌ وراء حجاب ببیند حجاب باید داشته باشند .پس اینطور نیست که مادر به این معنا باشد که بعد دومم که اگر بی حجاب نزد این فرزندم باشم ؟ نه ، نخیر .

أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ این ام بودن فقط پله اول است . پله‌ی اول ام بودن یعنی حرمت ازدواج با او اما ارث میبرد ؟ ارث میدهد؟ بی حجاب باشد ؟ نه فقط حرمت ازدواج ، این دو.

سوم در باب رضاع، در باب شیرخوارگی فقط دوتا خداوند تحریم کرده وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ در چه بعد ؟

در بعد حرمت ازدواج ، پس نر و ماده باید در کار باشند . نروماده اولش امهاتکم ، کم مذکر هاست . مؤنث ها را نمیگد که .

مادر شما دختر ها که اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ نه. دختر رضاعی به مادر رضاعی حرام میشه. یعنی ازدواج حرام میشه ؟ معنی نداره که . همونطوری که پدر رضاعی به قول شما میگید که پسر رضاعی مرد . غلط است چون پسر که با پدر ازدواج نمیخواد بکنه. دوتا مذکر ازدواج نمیکنن. همانطور هم اگر یک دختری از زن کسی شیر خورد این دختر ، دختر رضاعی این زن نیست.

دختر رضاعی این زن نیست چرا ؟ برای اینکه حرمت ازدواج بین مادر و دختر که نیست . بین دوتا زن که نیست.

بله  وَأَخَوَاتُكُمْ بله أُمَّهَاتُكُمُ ، کم دلیل مذکر . ای مردها ای مذکر ها اون زنهایی که به شما شیر دادند اون زنها برشما حرامند ،ازدواجشون حرام مانند زنان پیغمبر بعد دومم دارد . به دلیل کتاباً و سنتاً که محرم هم هستند. بسم الله .

این عرض میشود که راجب امهات نسبت به چه پسر باشد چه دختر باشد .

بنابراین شما میخاد بگید که أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ پدران رضاعی. پدران رضاعی نه پسران فرزندان رضاعی پدرانند و نه دختران فرزند رضاعی هستند. پسران نیستند چون بعد ، بعد حرمت ازدواج و معنا ندارد حرمت ازدواج بین دوتا مذکر . اگر دختر باشند خلاف نسّ قرآن چون قرآن تنصیص کرده در دو مورد وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ  بناتکم نداره خالاتکم نداره اعماعکم ندارد اعماتکم نداره چه نداره تا آخر نداره.

این مال آبائکم کسی بخواد اینجا یک مقدار تنوع فکری انجام بده بله اگر  یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب قرآن تصدیق میکرد میگفتیم آیه عام . آبائکم چه آبائی که عرض میشود اصلی باشند و چه آبائی که رضاعی باشند .

وانگهی إنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ این مطلب را ثابت میکنه که عمومت به طور مطلق که در کل ابعاد امت این که این را زاییدم . خب این که رضاعی باشند حد داره و اگر به عنوان حرمت ازدواج باشد حد داره که وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ اینم مال عرض میشود که َاوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ .

أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ امهات کی ؟امهاتکم ، کم یا دختر است یا پسر در رضاعی عرض میکنیم. در اصل که معلوم در نسبی که چه انسان دختر باشد چه پسر باشد در خانه مادرش ،خب مادر خانه پدر است خانه شوهر دیگرست خانه خودش هر جا هست . خانه ای که مربوط به خودش ، ازون خانه در این حالت بخورد بدون اجازه اشکال ندارد.

ولکن أوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ در بعد رضاعی اگر پسری پسر رضاعی این مادر است آیا امهاتکم شاملش یا نه ؟

نخیر ، چرا ؟برای اینکه حکمی که درباب پسر رضاعی با مادر رضاعیست فقط تو حرمت ازدواج است .چیز دیگه نیستش .کما که در باب أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْفقط حرمت ازدواج بود ، دراینجا هم فقط حرمت ازدواج است با یک چیزی در حاشیه اش که محرمیت .این بیشتر ازین دو نیست .

پس بنابراین اگر پسری از یک زنی شیر خورد این پسر با این زن محرم است در حاشیه و ازدواج حرام است اما سوم و چهارم و پنجم در حاشیه ندارد ارث ببرد ارث بدهد ، از خانه‌ اش بخورد او از خانه اش بخورد نه از کجا میارید شما ؟ برای این که نطاق آیه نطاق خاص ، همانطوری که خداوند تحریم کرده است امهات و اخوات و اعمات و خالات تحریم ازدواج ، چیز دیگری نیستش که.

اینجا هم که ملحق است فقط تحریم ازدواج . این ام بودن این زنی که به این پسر شیر داده است فقط در بعد ازدواج امیت دارد و محرمیت ، اما در بعد ان تاکلوا

بله ؟ ام در باب ازدواج . اها چرا؟ در رضاع فرمورده .درآیه رضاع در آیه رضاع ببینید ، ولی اونجا خاص . دراونجا که امهاتهم در باب رضاع تحریم شده در چه بعد تحریم شده ؟ در چه بعد امهاتند؟ در بعد ازدواج فقط .پس خاص، اون آیه تخصیص میده. اگر این آیه امهاتکم عام بود فرض کن. اگر این آیه امهاتکم عام بود که یکی از افراد عام اینست که دختر رضاعی یک زنی این زن مادر رضاعی، ببخشید پسر رضاعی یک زنی دختر که نمیشه گفت .چون دختر رضاعی معنی ندارد برای زن چون حرمت ازدواج .

اگر پسر رضاعی یک زنی در خانه این زن غذا بخورد یا این زن ، مادر رضاعی در خانه پسر غذا بخورد میخواهید بگید حلال به چی میخوای بگی حلال ؟ میگی به این آیه .میگین عام میگیم فرض کن عام . اما در آیه ای که میگد أُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ چی چیز ؟ در چه بعد امهاتند ؟  در بعد حرمت ازدواج فقط چون بعد بحث در حوزه ازدواج .

ملاحظه کنید آیات نساء را . فقط همینطوری که حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ تعریف در چه بعد ؟ در بعد ازدواج دیگه . در بعد بوسیدن مادر ، احترام کردن در بعد محرم بودن که این حرم که نیست.

 این حرم فقط در بعد ازدواج در بعد ازدواج حائز کشیده

(در بعد ازدواج مادر )

در بعد ازدواج فقط چیز دیگه نه .کما اینکه أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ در چه بعد ؟ در بعد ازدواج .

آیا در خانه زنان پیغمبر میشه وارد شد آبگوشت خورد ؟ خیر .

(زنان پیغمبر با این مطلب مصداقش فرق میکنه )

 نه خیر یکی اند . برای اینکه هم اون ام هم این ام هم این ام ، سه تا ام داریم ما. یک ام أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ داریم، یک أُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ داریم ، یک أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ.

در این آیه میگیم اولاً امهات ازش چی میفهمیمی ؟

إنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ این یکی

دوم اگر هم امهات توسعه بدیم ، بگیم امهات رضاعیه . یعنی مادران نسبت به پسران رضاعی. میگیم آیه اگرم در اینجا شعور داشته باشه به عنوان عموم یا اطلاق اما عمومتی که در باب رضاع آیه نسا ء ثابت کرده عمومت کلیست ؟ نه .

عمومت فقط در باب حرمت ازدواج است. میگه فقط بر این ، فقط در این باب مادرست و دختر است و پسر است .تو پسر این زن هستی در باب حرمت ازدواج این زن مادر توست فقط در باب حرمت ازدواج و یالحق باز هم به دلیل که محرمیت .اما در بعد از خانه اش بخورید ارث بگیرید ارث بدهید وچه وچه این حرف ها اصلاً وجود ندارد. پس اون آیه نسا ء اگر هم اینجا عمومت داشته باشه اینجا هم تخصیص میدهد تخصیص میدهد ام بودن را ام رضاعی بودن را به ام در باب حرمت ازدواج اما در ابواب دیگر که این ازین جملست دیگه در کار نیست .

خب این أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ ، أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ ببخشید أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ خب اینجارو نس قرآن داریم . باز مثل همون یا اینکه برادر ،برادر رضاعی انسان یا برادر اصلی.

 اگر برادر اصلی پدری  باشد مادری باشد ابوینی باشد مشمول .اگر برادر رضاعی انسان باشد در چه بعد برادر رضاعی انسان حرام است؟ اون انسانی که مؤنث برادر رضاعیش حرام . پس اینجا اخواتکم در بعد اخوانکم در بعد نسبی همه را میگیره در بعد نسبی مذکر باشد ، مؤنث باشد هر چه میخواهد باشد . در بعد نسبی تمام این ها را میگیره اما در بعد رضاعی اگر باشد وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ ، وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ اخت من رضائست در بعد حرمت ازدواج نه در ابعاد دیگر .

بنابراین اگر آیه عام باشد به زور میخواد عام باشه شعور داشته باشه . عرض میشود آیه نساء تغییر میکند .میگد این اخت بودن رضاعی فقط به حساب حرمت ازدواج .

همانطور که با خواهر نمیشه ازدواج کرد با این دختری هم که از شیر مادر شما خورده است یا با هم هر دو هم شیره بودید نسبت به یک زنی این حرمت ازدواج .

(اخواتکم میگیم…)

ببنید اون هم قید نکرده بود ، ولی آیه نساء تغییر کرد .آیه نساء اون اخوّت در واقع حرمت ازدواج چیز دیگر نبود که مگه نبود ؟

( میدونم ، امهعات و اخوات اگر اینجا اطلاق داره باید شامل اون هم بشه؟…)

نمیشه در بعد اول شامل ، در بعد اول شامل . اما اونجا اخوّت رضاعی را در چه بعد اخوّت داده ؟

تنزیل در چه بعد؟

 ببینید ، اولاً خواهرر رضاعی و مادر رضاعی خواهر و مادر که نیستن که بله ؟ تنزیل اند . یعنی منزّل است مادر رضاعی و خواهر رضاعی به منزله مادر نسبی و خواهر نسبی . درچه بعدی؟ در کل ابعاد ؟ نه . در بعد فقط حرمت ازدواج . فقط پس اون نسّ . کهفقط در بعد حرمت ازدواج این خواهر است و این مادر است ، ابعاد دیگر چی ؟ نه .

پس اون آیه را تخصیص ندید اگرم عام باشه اینجا . اگر هم این آیه عام باشد امهاتکم و اخوانکم اخواتکم تخصیص میکند به بعد فقط ازدواج.

اگر اون عام بود بله قبول داشتیم . اگر عام بود اون عام بود اینم عام بود مطلبی نبود . ولکن

(اون میگه به سبب اون چیز رضا حرمت ایجاد میشه)

چه حرمتی ؟

(حرمیت و عمومیت از باب در باب ازدواج فقط )

فقط ؟

(حاصل میشه )

در ابعاد دیگر نه ؟ (همین ) همین ما هم همین را میگیم . اگر من گفتم شما برادر من هستید در درس یعنی در بقالی هم برادر من هستید ؟ نه . شما برادر من هستید در درس با هم درس میخونیم پهلو یک استاد بسم الله . اما در چیز دیگه چه طور ؟

نه . ما که نسبی برادر نیستیم

(مادر و خواهر رضاعی ، مادر و خواهر هست یا نه این یک)

مادر و خواهر در بعد حرمت ازدواج قرآن میگه

( اینجا داره مطلب را بیان میکنه…)

عزیزم آیه .عزیزم سوره نساء را باز کنید  در سوره نسا ء اینکه حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ

(این که حاصل شده امت ما… )

نه نه ببینید ، صبر کنید شما. ما یک امومت و ابوت جعلی داریم که به درد نمیخوره ادیا هیچی . ان ادیا عرض میشود که ادیا را رفتیم

(نه سبب شرعی )

سبب شرعی ، سبب شرعی مسبب خاص داریم . ببنید سببی که رضاعه، الرَّضَاعَةُ تُحَرِّمُ چی چی را ؟

رضاعت مادر درست میکند و خواهر درست میکند .مادر و خواهر واقعی درست میکنند ؟ نه.

مادر و خواهر تنزیلیست . مادر و خواهر تنزیلی در کل جهان ؟ نه .

مادر و خواهر تنزیلی در حرمت ازدواج . چون مادر و خواهر اصلی چند بعد دارند ، حرمت ازدواج دارند ، محرمیت دارند ، موارثه دارند پسر هاشون بر دختراشون حرام ، دختری بر پسر او حرام و و و . این همه بند و بیل هایی که در همه عرض میشود که مذکر و مؤنث نسبی هست اون حد صد در صد .

اما آیا در این مادر وخواهر تنزیلی صد در صد تنزیل است ؟ نه.

 بلکه تنزیل فقط در یک بعد یا در حاشیه اش بعد دوم . فقط در بعد حرمت ازدواج .چرا اینکه خواهر و مادر نسبی حرمت ازدواج داشتند اینجا هم در حرمت ازدواج .

دوم ، دوم راه است که  استفاده میکنیم در باب محرمیت دیگه سه و چهار و پنج نداره .

میگه فرزندتان حرام باشه. مثلاً فرض کنید یک خواهر و برادر رضاعی این خواهر و برادر رضاعی ازدواجشون باهم حرام . اما اگر خواهر دختر دارد، برادر پسر دارد این پسر خواهر و دختر برادر میتونند ازدواج کنند یا نه ؟ بله. چرا ؟

برای اینکه اون دوتا باهم خواهر رضاعی نیستند ، برادر رضاعی نیستند .

خواهرزاده و برادرزاده رضاعی هستند  . آقایون که به چهارده تا رسوندن انقدر گشادش کردند برای اینه . چون توجه نکردند به جهت اول. جهت اول که از باب تنزیل بین که . در باب تنزیل که خداوند تنزیل کرد است مادر رضاعی را به جای مادر نسبی در یک بعد ، خواهر رضاعی را به جای خواهر نسبی در یک بعد .

وقتی که آیه نساء نسّ است بنابراین اینجا هم اگر ما عموم استفاده میکردیم مخصص میشد.

خب أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ این دیگه رضاعی معنا ندارد.

ما عموی رضاعی خاله رضاعی عمه رضاعی دایی این هارو دیگه نداریم. این بر خلاف نسّ قرآن است که این جا راحتیم اینجا عموم نداره اصلاً .

أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ که اونروز عرض کردم

(شخصی کلید خونش را به من داده من حق …)

فایده نداره مفاتیح نی مفاتحه ببنید اینجا اشتباه.

أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ مفاتیح یعنی مفتح . مفتح ، در. این عرض میشود که مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ که اونروز عرض کردیم مفاتح که آقایون به زحمت افتادن که آخه این چه گنجی داشت این قارون که کلیدهاشو چندتا مرد غول بی شاخ و دم باید بکشند . نه آقا مَفَاتِحَهُ نه مفاتیحه یعنی در این گنج ها به قدری بزرگ بود و درهام به قدری درهای عظیمی بود که این درها را یک دسته ای از حمّال های خیلی قوی باید بکشند نه اینکه کلید ها را . کلید حمال نمیخواد .

ها؟در بسته است دیگه . این در بسته است .اگر بخواهند ببندن باز کنند عده ای باید بکشند میخواهند ببندن عده ای . اینقدر این گنج بزرگ قصر آقا به قدری عظیم است که بخواهند ببندن وا کنند عده ای . ولی کلید دیگه کلید که، کلید هر چی هم باشند این بالاسوۀ القوه

(حمل کردن با بستن باز کردن )

ما صحبت بستن و باز کردن نداریم که

کجا؟ لتنوه بالاسوۀ و بالقوه یعنی اونقدر این مفاتح سنگین است که عده ای نیرومند باید که این مفاتح را بکشند و ببندند .

ببینید مفاتح ، مفاتیح نیست .

قرآن خودش گفته مفاتح ما خیالمون مفاتیح .آقا مفاتیح جمع مفتاح است کلید . مفاتح جمع مفتح است مفتح در . یعنی ما یفتح ، ما یفتح به کلید . ما یفتح خود در . این در را میندازن کلید باز میکنند این شد مفتح. در اینجا هم همینطور أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ نه این کلید خونه آقای فلانی دست شما فایده نداره نخیر . مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ یعنی درهای این خانه که بسته است ،دست شماست ببندید باز کنید انقدر وکالت دارید.شما که انقدر وکالت دارید اگر حرجی پیش آمد دیگه لزومی نیست سوال کنید آقا رفته آمریکا تلفن ، آیا من این آبگوشتی که تو یخچال گذاشتید من بخورم یا نه؟ خب اگر  حرج در کار بخورید و اجازه در اینجا نمیخواد.

أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ عرض میشود که أَوْ صَدِيقِكُمْ چون بعضی هستند که شمردیم صدیق اند ولی صدیق نیستند اگر  این هایی که شمردیم صدیق باشند خب دو مرحله ایست. اما اگر صدیق نباشند اون ها حساب خود دارند اگر صدیق باشند به دو حساب جایز است . اگر صدیق نباشند به دو حساب جایز است اگرصدیق باشد و این عناوین آبائکم و چه نداشته باشند این ها هم به یک حساب جایزند .

أَوْ صَدِيقِكُمْ این دوست شماست دوستیست خانه شما وارد شده با هم یکی هستید به هم محبت دارید حالا این دوست بیاد بگه آقا اجازه میدید من از اینجا آب بخورم یا این یک لقمه گوشت بخورم یا این ترب بردارم بخورم ؟اجازه خود این ایجاد حرج میکنه

لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا، جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا چند بعد دارد.

یک ، جمیعاًیکی این بیوت . از همه این بیوت میتوانید بخورید . باشه .

بعضی وقت ها اینجا بعضی وقت ها اونجا ، اینم باشه. این یک.

دوم ، جمیعاً در سه تای اول اعمی ، اعرج و مریض میخواهید با اعمی با هم بخورید ؟ میخواهید اعمی جدا بخورد شما جدا بخورید. این طور نیست که آیه لا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ که نازل شد .چنانچه عرض میشود که نزول این آیه نیست . نازل شد اینا اعرج هار و مریض ها رو اعمی ها را گفتن با ما هم غذا نشید چون زیاد و کم میشه ، این یک مطلب.

 لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا باهم بخورید جدا بخورید اشکال ندارد .

فقط در مورد حرج

(حاج آقا این حرج یعنی باید حرج داشته باشه یعنی در حال حرج باشه بتونه بخورد)

برای اینکه نفی حرج فقط شده دیگه بله

(یا اینکه اگ نخوره به حرج میفته؟بخورد اشکال نداره)

ببینید حرج دو بعد دارد دیگه . یک بعد ایجابی یک بعد سلبی . واین بعد سلبی دیگه.

 برای اینکه اگر نخورد حرج است بخورد که حرج نیستش که . بخورد که حرج نیستش بخورد که خودش باید بخوره

( نه نخورم در حرجم)

همین را داره میگه (این داره میگه ؟) این داره میگه بله.( یا اینکه یک خورده گرسنم و حرجم نیست نخورم بیشتر گرسنم میشه ولی میتونم ) این که حرج نیست که (باز به حرج میفته ) اگر حرج بیفته بله.

ولکن اگر یک آدمی که تو خونش چند لقمه ای خورده طوری مثل من زخم معده نداره طوری نیست. بره خونه فرض کنید خواهرش یا برادرش یا چی . غذایی هم هست منم دعوت نکردن و اجازه هم ندارم و اونم نیست یا هستش. دراینجا که من حرج نداشته باشم به چه مجوز بخورم ؟ این قاعده کلیست .

همون قاعده کلی که لا تاکلوا بله اینی که خداوند تجویز فرموده است به حساب اینکه حرجیست از این طرف و از اون طرف حرجی  در مورد حرج البته تجویز کرده. که در اینجا نه اینکه اگر  به سر وسینه بزنه بگم نمیخوام نخیر .اگر ندانیم راضیست یا راضی نیست خب عین سرا ثریا . آقایونی که استناد میکنند بعضی از روایات که معارض هم دارد در روایات با آیه هم معارض است در چند جهت که از باغ کسی شما عبور کردید عرض میشود بکنید چندتا انار و سیب و اینا یا از جالیز عبور کردید بکنید چندتا خربزه بکنید بخورید مثلاً برید .

اون سه تا. حالا ما راجع خودمون داریم بحث میکنیم .بله.

 و لا عَلَى أَنْفُسِكُمْ یعنی کسانی که نه مریضند نه اعمی نه اعرج

( هم غذا نشوند )

 نه میگد اینا حرجی نیست که هم غذا بشید کم و زیادی بشه حرجی در کار نیست. برای اینکه اگر بنا باشد اعمی فقط تنها غذا بخورد واقعاً حرج برای اون.

 منم هیچ وقت با اعمی غذا نخورم اینم برای من حرج . چون این حرج بنابراین باهم غذا میخوریم اگر باهم غذا بخوریم یک خورده کم و زیاد بشه مطلبی نیستش که .

این راجب اعمی و عرض میشود اعرج و مریض مطلبیست ولکن راجب دیگران حرجش فرق میکنه .اونجا حرجش در اصل غذا خوردن با اینهاست و در بعد ولا عَلَى أَنْفُسِكُمْ اصل غذا خوردن با اینها نیستش که در این که در این خانه ها انسان بره.

 پس دو مرحله را آیه داره طی میکنه مرحله اول به طور کلی این سه تایی که معذور هستن باهم غذا بخورید مرحله دوم سه تا باهم غذا خوردند برادر نباشند ، خواهر نباشد برید تو خونش یک غذایی هست و شما مرددید که این راضیی هست یا راضی نیست مثلاً دیگه بخورید

فَإِذَا دَخَلْتُم

(این آیه حرج اینکه میگید شما حرج باید داشته باشید… )

نه میگد نفی ، نفی موضوع دارید میکنید دیگه .میگد اگر حرج در کار بود اشکال نداره بخورید اما اگر حرج در کار نبود چی؟ وقتی میگوید لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى ببینید اگر اعمی میتواند برد جنگ، اعمی و اعرج ومریض میتوانند بروند جنگ و حرجی نیست باید برن یا نه ؟

پس لَيْسَ عَلَى حَرَجٌ  میگه اگر حرجی بود نره. ولی مگه نوعاً حرج برای اونها حاصل میشه برای اینکه کسی که اشکالی ندارد نه اعمی است نه اعرج نه مریض حرج که حاصل نمیشه پس نسبت به کسانی که این ها حالا چون حرج میگه اشکال نداره . خب راجع بدر هم همینطور وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ شما حرجی برا تون نیست .یعنی اگر حرجی در کدوم نفی خود انسان نفی موضوع. نفی عضو در نفی موضوع یعنی اگر چنانچه شما ازین غذا نخورید براتون حرج حاصل میشود ما نفی موضوع میکنیم میگیم که ان هو حرج نیست حالت عادی پس بخورید اونوقت تجویز در کجاست؟

در اونجایی که اگر ما نخوریم حرج باشه و واقع مطلب اینه . منتها یک مطلب دیگر هم دارم که فردا عرض میکنم امروز اینوریش کردیم دیگه یک مطلب دیگه هم داریم که فردا عرض میکنم که منافات نداره که در اینجا نفی حرج شده اما در حالت عادی هم انسان بتواند بخورد . این مطلبیست که برگدون مطلب

(… خودش حرج میشه دیگه ؟)

اره خودش حرج میشه. این برگردون باقی اضافات برگردون مطلب چهارشنبه است و یک مقداری تصفیه مطلبیست که حالا داریم عرض میکنیم .

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان

الهی آمین

  و معارف القرآن العظیم

الهی آمین

و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا.

الهی آمین

 والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد