بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
نه به حساب اینکه ما این را میپذیریم بلکه به حساب شبه ای بود که عرض کردم تا برادران در جواب شبه فکر بفرمایند. آنچه را که ما توانستیم در جواب شبه فکر کنیم و عرض کنیم دو مطلب است .
یک مطلب صحیح غیر خود آیه مبارکه حرج ، ملاحظه بفرمایید لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا حرج نیست جناح.
ما یک لا جناح داریم یک لا حرج لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ جناح محرب گناه. گناهی نیست بر شما أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا در اون دو بعدی که عرض کردم یا همه خانه ها یا بعضی یا با اون هایی که معذورند که اعمی و اعرج و مریض باشد یا تنهایی .
ببینید، لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا نگفت لیس علی حرجً صحبت حرج نیستش این جا ،یک جواب .
که اکل از این بیوت گناه ندارد نه در حالت خطر نه در حالت عسر نه در حالت حرج، حالت عادی. چون لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا ، تاکلوا مطلق است.
آیا این خوردنی که گناه ندارد ازین خانه ها اگر عسر است نه،اگر حرج است نخوردن نه.
بلکه در حال عادی لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا ،یک .
دومش که دیروز اشاره کردیم و بعضی از بردارن اشاره کردند اینه که اول آیه لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ چون خیار حرج میشد . لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ چون شخص اعمی وضعش وضع حرجی بود هم خودش هم دیگرانی که با او غذا بخوردند. نمبینه یا زیاد میخوره یا نمیخوره حتی این حرج را نفی میکنه.
وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ اگر چنانچه خوردن از این بیوتی که در آیه مبارکه بیوت ذکر شده است نیازمند به اجازه گرفتن از صاحب خانه بود حرج بود یا نه؟
خب بله این را اشاره کردم دیگه حرج است دیگه. میگند حرج نیست؟ چون احتیاج به اجازه گرفتن.
چون احتیاج اجازه گرفتن هم از طرف شما حرج است هم از طرف صاحب خانه حرج است و اون اتصال و ارتباط و رفت و آمد نوعی که باهم دارید و قرابت و رفقت و صداقت و چه که باهم دارید ارتباط شما تنگاتنگ است و تنگاتنگ تر است از دیگر ارتباطات، پس رفت وآمد های شما زیاد است به اون بیوت خصوصیت دیگر نیست.
بنابراین حرج یعنی خودت را به زحمت نندازی . اینطور نیست که اگر من صد در صد گرسنه ام و اگر نخورم تمام جونم در میره نمیمیرم ها ، تمام طعام را مصرف کنم اینجا نخیر .
حرج دارای سه بعد است . دو بعدش را قرآن دارد نفی میکند هم نسبت به کسی که از این خانه ها غذا میخورد حرج نیست. لزومی ندارد که این بره سوال کند که ، و هم کسانی که صاحب خانه هستند لزومی نداره گر وگر جواب بدن این دو بعد را نفی میکنه.
اما آیا من که میخوام از خانه پدر یا برادر یا عمه یا عمو یا خاله غذایی بخورم ، من باید اجازه بگیرم ؟نه حرج .
آیا من که از گرسنگی دارم میمیرم بخورم ؟ نه این حرف ها هم نیست . بلکه مخصوصا در تصریح جمله اخیره آیه که لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا این یک بحث .
(اعمی و اعرج )
بله ؟ این حرج بهشون نیست نه اینکه همه جا مال هرکسی را بتوانند بخورند نخیر . این شد بدو عرض میشود که نزول آیه به مناسبت همین بوده که وقتی آیه لا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ نازل شد گفتند پس ما با کورها نمیخوریم با مریض ها نمیخوریم با چه نمیخوریم اینها حواسشون جمع نیست حالیشون مرتب نیست زیاد میخورند چه میخورند یا ما زیاد میخوریم یا شاید اونا زیاد میخورند.نخیر اشکال نداره. شما ارتباطات مقدور باشه احتیاطات هم مقدور بشه یک خورده بالاتر شد پایین تر مطلبی نیست .
مطلب دوم ،این أَنْ تَأْكُلُوا تاکلوا معنیش چیه ؟ آیا عرض چنانچه در بسیاری از آیات اکل به معنای مطلق تصرف آمده است همان ؟ ملاحظه بفرمایید در آیاتی لفظ اکل آمده و مراد ،مطلق تصرفات است.
مثلاً : من آدرسش را یادداشت کردم حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ این اکل مگه نمیشه مگه آتش میخوره آتش ؟
یعنی تتصرف فی النار این از بین میبرتش .پس اکل در از بین بردن چیزی استعمال میشه، نه این که کلاً از بین بره نه تصرف کنه لباس با پوشیدنش خانه با نشستنش عرض میشود که غذا با خوردنش و و و و اینها.
خب پس اکل در مطلق تصرف استعمال شده ،این یک .
دو لا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ فقط خوردن ؟ آشامیدن نیست ؟ اگر من بخورم مال کسی که صد تومن می ارزه اشکال داره ؟ خانه این که چند میلیون می ارزه تصرف کنم اشکال ندارد ؟ نمیخوام با عرض کنم نه از لفظ اکل حالا وجه عرض میکنم . که چه وجهیاکل در مطلق تصرف استعمال میشه.
ما این را قبول داریم ،که اکل با شرب با لفظ با نکاح با سکونت با چه فرق داره قبول داریم .
اما لفظ اکل در معنای اهم که مطلق استعمال است قرآن شریف زیاد استعمال شده.
ما میتوانیم از کثرت استعمال لفظ اکل در مطلق استعمال، اشتباهی اینه که در اینجا وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا فقط خوردن نیست. آشامیدن غیر عام که ارزش داره هم هست . لباسی خانه براد ست بپوشید ؟ خانه برادر چند روز بمانید و و و سایر استفاده ها مثلا این را میخواستیم ببینیم چی میشه .
حالا نقطه اول بحث این است که آیا لفظ اکل استعمال داخلی تصرف شده یا نه ؟ بل. و چرا بحث دومی و اگر شده است و چرا را فهمیدیم آیا میتوانیم در جایی که قرینه ای وجود ندارد برای اینکه مراد از اکل مورد تصرف است بگیم مورد تصرف ؟ نه .
ونسیما در آیه اکل که قرینه قطعیه داریم که مراد فقط اکل است .
مراد کیفیت نیست این سه مرحله را باید طی کنیم.
حالا مرحله دیگر از جمله آیات لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْ مگه همه اموال خوراکیه؟کت و شلوار و خونه میز و صندلی لتاکلوا تصرف .
لا تَأْكُلُوا الرِّبَا مگه خوراکیه ؟این تصرف فی الارض
لا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ مستند به آیه شد وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا میراث را میخورید همینطور، فقط خوردن نیست .
عرض میشود که و وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا مال یتیم را. ولاتاکلوها فقط اکل؟ نخیر .
وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فقط خوردن؟ نخیر .
این لباس کهنه یتیم داریم این بنده خدا لخت تنش کنه مثلاً ، یا تو خونه یتیم با این یتیم زندگی کنه مثلاً ،یا اینکه يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ خوابی که عرض میشود که سلطان مصر دیده بود که مورد تعبیر واقع شد توسط معبرین بعد جناب یوسف دارد تعبیر میکند يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ این سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ و سبع عجاف که در خواب دیدی که این سَبْعٌ عِجَافٌ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعِ سمات که این برخلاف این هفت تا گاو لاغر هفت تا گاو چاق را میخورند این تعبیر کرد لا یاکلن . خب یاکلن برای چیه ؟ یعنی هفت سالی که قحطیست میخورد هفت سالی را که هست، دارد جبران میکند. یعنی آن چه را که در هفت سالی که عرض میشود که باران بود و نباتات بود و میوه بود و عرض میشود که گندکم و جو بود مقداری بگذارید برای اینکه هفت سال دیگر میاید که این هفت سال قحطی و این هفت سال میخورند این ها را واونچه که از ارزاق زیاد اومده اینجا مصرف میکنم . مگه قحطی فقط خوراکیه ؟ نخیر قحطی ، قحطی در خوراکیست در پوشاکیست در چه هست در چه هست در نهایت .
و همچنین إِنَّ الَّذينَ يَأكُلونَ أَموالَ اليَتامى ظُلمًا إِنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارًا پس اکل معلوم است که فقط خوردن نیست .
إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ باز هم همینطور كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا از آنچه در زمین است بخورید مگر همش شکم ؟ این طور نیست.
خب این مطلب اول.
اما سوال ، چرا لفظ اکل استعمال شده و مراد کل تصرفات ؟ برای اینکه هیچ لفظی هیچ لغتی زیبا تر و شامل تر و شایسته تر برای استعمالی که تمام تصرفات بهتر از اکل ما نداریم مگه همه را بگیم. خوردن پوشیدن آشامیدن نشستن همه را میگه .
همه را میگیره ؟ نه . نشستن در خانه را میگیره ؟ نه ما هیچ لفظی از الفاظ تصرفات خاصه نداریم که همه را یا حقیقتا بتوند بگیرد یا مجازاً وچرا ؟
ببینید ،در نیازمندی هایی که انسان دارد کدوم درجه اولاًو ضروریست؟ اکل.
کسی میاد بگهشرب داره میگیم بله، شرب یا شرب آب یا غیر آب . شرب غیر آب که ضروری نیست.شرب آبی که ضروریست قیمت نداره.
این از آب خانه بخورید طوری نیست . آب دیگه قیمت نداره چون آب قیمت نداره بنابراین نفی اثبات راجب آب نیست.اما خوردن، غذایی در بیت انسان وارد شود که بدن درست کند و انسان بتواند زندگی کند این ضرورت . انسان مکان ندارد لباس ندارد زن ندارد بچه ندارد شوهر ندارد میز ندارد ندارد این ها میشود زنده موند میشه زنده موند .
اما اگر غذا نداشته باشد نمیتونه زنده بمونه .
پس بنابراین مهم ترین نیازی که انسان در زندگی دارد عبارت است از اکل
جواب دادم من. چون دوباره بگم ، چون آب قیمت ندارد نفی اثبات نمیکند ولی خوراکی قیمت دارد .
این که لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ نمیگوید که آب جوب فلانی که رد میشه نخورید این گفتن ندارد ، چون آب دیگه آب قیمتی ندارد که آب جوب فلان را بخورید یا نخورید . اولاً ، ثانیاً اکل اهم است از شرب .
در قرآن داریم سوره بقره
(آب قیمت داره ولی )
اکل ، نه هردوش درست . آب در زمان شما احیاناً قیمت داره ،اما واقعا آب واقعاً مثل هواست حالا در هوا استنشاق کردن پولی نباید داد در آب هم مگه در مکه و مدینه اونجایی که آب خیلی سخت ،بوده حالا هیچ سخت نیست .
اما آب در جایی که آب مثل هواست همگانیست این ارزشی ندارد که شما مقداری آب بردارید بخورید . اگرشما برید یک پپسی بگیرید بخورید یا ساندیس باید پول بدید اما اگر یک لیوان آب بگیرید بخورید این دیگه پول معنی ندارد در اینجا .
آب من حیث آب معنی ندارد و ثانیاً اکل شامل شرب هم میشود چنان که در آیات عرض میشود که وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ داریم شربت وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ . طعام ماکول ، ماکول و طعام هر دو آب را هم شاملند.
حالا ببینید ما در الفاظی که بخواد کل تصرفات اموال دیگران را بگیرد ما چند حالت داریم .
یک حالتی که همه را بگیم نخورید ، نیاشامید ، نپوشید ، نروید ، زن نگیرید شوهر نکنید نه نه نه این یکجور.
یک مرتبه نه میخواد با یک لفظ مختصری همه را بگیرد با کدوم لفظ مختصر همه را بگیرد ؟
با لا تلبسوا میخواهد همه احتیاج را بگیره ؟ نه . نه حقیقتاً و نه مجازاً .
اما با لاتکلوا البته به قرینه، با لا تاکلوا یاکلوا طبعاً به قرینه چون اصل اکل خوردن ، پوشیدن که اصل نیستش که اما استعمال کردن لفظ اکل در کل تصرفات این مجاز راجعیست با قرینه بلکه بعضی وقت ها قرینه کم رنگ هم بشود قابل قبول چون لفظ اکل در کل تصرفات استعمال شده .حالا ، همیشه ما در فارسی هم داریم . ما در خورد در فارسی در عربی در انگلیسی در روسی همه جا هست.
یعنی در تمام لغت ها این لفظ اکل را که معنای خاص عرض میشود که اصلیش که خوردن است که خوردن ضروری ترین ضرورت هاست و اگر هر ضرورتی بره کنار انسان نمیمیره اما خوردن را که انسان میمیره ، این لفظ اکل استعمال کرد مجازاً ، مجازا بسیار راجع در کل تصرفات . منتها قرینه میخواد، قرینه کمرنگ کافیه .
اما اگر قرینه نباشد چی؟ این که استعمال میکند لفظ اکل را در کل تصرفات به حساب چون صد آمد نیامد هم پیش ماست . اونی که ضروریست منع میکند راجع را به طریق اولا . بله ؟
خوردن که ضروری انسان است وقتی منع میشود اونها که ضروری نیست به طریق اولا منع میشود بنابراین میتواند لاتکلوا وکلوا اصلاً خوردن را و زیر بالش بقیه تصرفاتی که پایین تر از خوردن است بگیرد.
اگر گفت فلانی را نزنید ،نکشید بالاتر . معلومه دیگه. اینجا اگر گفت لا تاکلوا که اکل ضروریه ، اگر گفت این اکل ضروری را که اکل ضروریه بقای انسان است این کار را نکنید ، پس نپوشید، زن نگیرید شوهر نکنید و چه و سایر تصرفات به طریق اولا خواهد بود.
حالا این اکل که کولوا باشد یا لا تاکلوا داریم بحث میکنیم.ان تاکلوا در ان تاکلوا یک مرتبه قرینه هست بر این که این شامل کل تصرفات است دوتا قرینه، خب در اینجا قرینه نیست. در اینجا وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا بر شما حرجی نیست که بخورید من بیوتکم ، عرض میشود که بیوت آبائکم و چه وچه .
اینجا چه قرینه ای وجود دارد که مراد کل تصرفات.
بعد ،بعد قرینه است به کل تصرفات برای اینکه خانه انسان که درش زندگی میکنه در این خانه خوراکی حتماً باید باشه خوراکی زادی هم هست احیاناً.
اما لباس زیادی مرد زیادی زن زیادی میز زیادی صندلی زیادی کتاب …مغازه که نیست این که.
اون که مغازه است اگر در مغازه ای که همه چیز انسان دارد گفت کلوا میشود گفت قرینه ور نه کلوا یعنی تصرف کن در تمام نیازمندی های ضروری و غیر ضروری انسان در این مغازه همه چی هست .
در داروخانه رفت بخور این هر جور دوایی تصرف. ولکن آیا در خانه اون چه را که در کل خانه ها وجود دارد و باید داشته باشد چیست؟ خوراکیست دیگه .
پس این ان تاکلوا فقط خوراکی ها را میگیره اونم نه همه خوراکی ها را حالا عرض میکنم فقط خوراکی ها را میگیره.
اما یک از اکل ها تصرف باشه ، تو خانه فلانی برم برای یک ماه تصرف کنم تو خونه بشینم مثلا اجازه نمیخواد رخت هاش را باید برم تنم کنم تنبونشو پام کنم ، کتاباش بردارم مطالعه کنم خودش مطالعه اینها نیست چرا؟ برای اینکه این خانه اونی که است از برای خود صاحبان خانه و از برای مهمانهایی که میاد این اکل است.این جا مغازه لباس فروشی و جنس فروشی گلیم فروشی و فرش فروشی و قلم فروشی و مداد فروشی نیست که
بله ازین ان تاکلوا استفاده کنیم .بله، خودکار آقا رابرداریم بنویسیم همراهت کنی بری مثلاً بردارید برید. دار و اموال آقا را برداریم بریم .خب این ها چیزی نیست که مال خانه باشد اصلاً، این ها چیزهایی هست که زائد است و ضروری خانه نیست.پس اینجا نه تنها قرینه نداریم ان تاکلوا بقیه را نمیگیره ، بقیه را میگیره نه خیر .قرینه داریم که نمیگیره چون بیوتکم بحث نه این که ذخایرکم .
بله ببینید در خانه ، در خانه وقتی که انسان زندگی کند آیا یک کتاب مکاذب داره یا دوتا داره معمولا؟ً خب یکی داره، اما شما کتاب در کتاب مکاذب هم کلوا بردار برو یا بردار مطالعه کن من خودم مطالعه نکنم ، نمیشه.
اما اون غذایی که هست ، غذایی که در انحصار خود انسان باشه. احیاناً زیادتر، زیادترم نباشد کسی زیاد تر بخورد مطلبی هم نیست. در خود اکل اما بیوتی داریم.
مثلاً یک خانه ایست که اینها پنج نفرند این پنج نفر هم پنجتا قرص نان هم ندارند یک قرص دارند . بعد تاکلوا میاد اینجا ؟ تاکلوا در بیتی میشه که باشیم. اونی که میگه باشه اونی که میشه ضارب باشد که اگر شما بخورید باید مطلبی نیست یا گرسنه میمانند بدبخت میمانند و لذا اگر جنابعالی غذایی دارید که برای خودتان کافی فقط یه برای خودتونم کمه حق ندارید تعارف کنید مهمانی را.
امام صادق علیه الاسلام اسماعیل اومد عرض کرد ، ظهر بود عرض کرد یک نفر دم در یکی شما را کار داره میخواد مسئله ای را سوال کنه. حضرت رفتن دم، در رفت مسئله اش را سوال کرد خداحافظی کرد رفت ظهرم بود. بعد ازین که رفت اسماعیل هم عرض کرد که آقا شما چرا تعارف نفرمودید ؟ فرمودند غذا محیا نبوده .
اکل هر کسی را قبول نمیکنه فرمود دروغ که نمیتونم بگم.این دروغ غذای من آماده است من دروغ نمتونم بگم .زن و بچه ام گرسنه باشند به کسی من تعارف کنم. چرا من دروغ بگم؟
حالا غذایی که در خانه انسان هست به مقداری هست که میشود دیگری هم ازین افرادی که ذکر شد در آیه ازین غذا استفاده کنند این که اذن نمیخواد لاجُنَاحٌ علیکم و لا علی انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم و کذا و کذا وکذا لاجناح
دراینجا که صریحاً میگه نه مطلب دیگریست که اونجارو ما نمیتوانیم استفاده کنیم. دراینجا که میگه صریحاً آره که میگه این بیوت که خصوص این بیوت نیستش که همه جا اینطوره فقط این بینا بین .
این بینا بین نه اجازه نه منع کرده است و نه اجازه داده است لزوم ندارد که شما برید از او سوال بکنید که خود به حرج بیفتید یا او به حرج بیفته و اصلاً حرجیست، حتی اگر بگه اجازه نمیدم با اینکه حق اجازه ندادن هم ندارد چون به قدری رابطه تنگاتنگ است که اگر این اجازه ندهد خود این انفصامی و یک حدی ایجاد میشه بین کسانی که زندگی تنگاتنگ این بخش دوم.
حالا بحث اولی که میکنیم اونجایی که نه اجازه داده است و نه منع کرده است لا جُنَاحٌ که فقط اکل، حالا شرب هم در ضمن بسم الله.
شرب مثلاً آب میوه ای چیزی.
ولکن غیر از اکل من لباس صاحب خانه را هم برم تو خونه خودش نیست بردارم بپوشم حالا میگه ها ولی بازم من بپوشم عرض میشود کتاب مخصوصش را لباس مخصوصش را و چه و چه …
اینها را ان تاکلوا در اینجا نمیگیره چون استعمال اکل در کل تصرفات این استعمال مجازیست و لازم به قرینه است . در اینجا اولاً قرینه بگیریدی ثانیاً غیر تصرفات هست ثالثاً ما تخصیص میدهیم اطلاق عموم لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ را به نفس.
آیا آیه نفس است در اینکه من میتوانم غیر اکل را استفاده کنم ؟ یا مطلق است ؟ ما نفس داریم که لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ اجازه میخواد ،این نه.
اگر عام بود مطلبی دیگر ولی نسّ . آیا این نسّ را با یک غیر نسّی میشود تخصیص داد؟ نه. باید نسّ را با نسّ تخصیص داد . درایجا ان تاکلوا نسّ در چی؟ بگیم ظاهر در کل استعمالات فرض کنید .
اما نسّ در چیه ؟
نسّ هست در همون معنای اصلی و که اکل
پس اگر در ماورای اکل شما اطلاقی هم یا عمومی هم در اینجا میداشتید که ندارید در نتیجه نمیتوانیم ما تخصیص بدیم نسّ لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ را و آیاتی دیگری را که شرط میکند که باید طرف اذن داده باشد که تا شما در مال او تصرف کنید .
خب حالا سوال: من که وارد خانه پدر یا این کسانی که در همین آیه ذکر شد یا صدیقکم، ملکتم مفاتحه . وقتی وارد این خانه شدم آیه اگر من گرسنه هستم میشود چیزی بخورم؟ یا اگر گرسنه هم نباشم همینطور بردارم بخورم؟این چه طور میشود گرسنه هم نباشی همینطوری برداری بخوری. اینکه دیگه گرسنگی نیست این خوردنش یا تبذیر است یا اسراف است ، یه خودی خود حرام.
بله اگر من شکمم چند لقمه میخواد ، چند لقمه خوردم مقداری جا داره نه اسراف است نه تبذیر است .
خب در اینجا برای اینکه، اینکه حرام نیست بخورید ما دو خوردن سه خوردن حرام داریم.
یک مال مردم ، دو اسراف ، سه تبذیر. اینکه ان تاکلوا را تجویز میکند داره در بعد دوم تجویز میکند. بعد اول که .
بعد اول مال مردم خوری نباشد بعد دوم اسراف نباشد بعد سوم تبذیر نباشد اگر هیچ کدام اینها نیست که در بعد اول حرامست این حرمت که حتما باید اذن بگیرید اگر اذن نباشه حرام این حرمت در اینجا از بین میره وآخرش لا جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا .
مطلب دیگر اینست که آیا من میتوانم در این خانه ای که خب گرسنه ام من یک شیرینی برداشتم خوردم صاحب خانه هم نیست، میتونم دو تا هم بزارم تو جیبم بدون اجازه برم بیرون بخورم یا نه ؟ اینجا دوجور هستش. یکی این که خب آیه راجب بیت داره شما خارج بیت میخواهید بخورید .
عرض میشود که ان تاکلوا من بیوتکم اولی جواب داره ها حالا عرض میکنم. اینجا را دقت کنید وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ خب من که بیرون دارم میخورم، بیرون دارم میخورم بیوتکم در اینجا نیست این سوم .
احسنت این جوابش ، جوابش من بیوتکم این من بیوتکم که نداره که. اگر فی بیوتکم داشت یعنی تو خانه بخورید من بیوتکم، یعنی بنده حالا نمیخوام بخورم روزه ام فرض کنید ، روزه ام اما خب ولی گرسنه ام بنده به جایی که الان بخورم این شیرینی را ، شیرینی را برمیدارم اجازه هم از صاحب خانه نمیگیرم میگه اوامن بینهما برمیدارم میزارم تو جیبم، اما به مقداری که میشود بخورم نه شکم را پر از شیرینی شه .
شیرینی که برای سیر کردن نیستش که. شکم را پر از آبنبات این طور نیستش که .اسراف و تبذیر که هیچ گذشت از اسراف و تبذیر .
اسراف هم نیست تبذیر هم نیست اما هرچیزی یک جور خوردن دارد . آبگوشت را انسان میخورد اما اگر ظرف شیرینی را رو میز گذاشتن بخور تا سیر شو یکی دوتا خوردن است .به طور معمولی که مهمان ها میخورند و تجاوز نمیکنند اسراف نیست و تبذیرنیست به اون مقدار انسان میخورد.
اگر حالا نخواست بخوره به جایی که اینجا بخورد میرد در خارج از بیت میخورد چرا برای اینکه آیه میگه من بیوتکم نفرموده فی بیوتکم.
منتها این من بیوتکم مقید است که اونی که در این بیوت میشود بخورید که نه اسراف است نه تبذیر است نه چه …
اون را الان نمیخورید بردارید برید بیرون بخورید . اما انسان میاید جیب هایش را پر از آجیل کند پر از شیرینی کند پر از چه کند مثل بچه ها که این کار را میکنند بزرگ ها هم بچه شوند و بدون اینکه صاحبخونه که نیست بخورند.
یک جا در نظرم هست که کسی میگفت رفته بودیم سور و صاحبخونه سر سفره بود چراغ خاموش شد خوشحال شده بود ، ذوق کرده بود د بخور بیش از آنچه که لازم چون در مقابل صاحبخانه انسان نمیتواند بخوره گفتم این صاحبخانه راضی نباشد اینطور بخورید قابل قبول نیست. بله.
یک مرتبه هست در حضور صاحبخانه انسان گرسنه هم هست بلند میشه اون هم غلط، به طور معتدل انسان نه حیا کند از صاحبخانه نه از رد موضوع .
اون مقداری که معمول است عرض میشود بخورد نه کمتر از خانه نه زیاد تر از خانه به طور عادی و اونطوری که ضرر به صاحبخانه در این خوردن و تصرف کردن نخورد .
عرض میشود که خب ما این مقداری که از این آیه تونستیم استخراج کنیم اون مقداری که لازم در بحث خودمون بود همین مقدار.
بحث بعدی که ما داریم تذکرۀ الفقها عرض میشود که صفحه . بله ؟ 400 را خوندیم. بیع الثمار را خوندیم ، محاقله را خوندیم
ان هذا عشر فی بیع الحیوان
من امروز خسته شدم باشه بقیه اش برای فردا
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان
الهی آمین
و معارف القرآن العظیم
الهی آمین
و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا.
الهی آمین
والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
زمینه شکی است یک.
دو که از بین میبره.
دو اصلاً زمینه ادله عبارت است از احکام و زمینه امارات و اصول عبارت است از موضوعات .در احکام قبل واجب است در موضوعات نه. در موضوعات قسمتی از موضوعات ظن که میشود قسمتی از موضوعات که حالت شک است نه
كُلُّ شَيْءٍ طاهِر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ ، كُلُّ شَيْءٍ طاهِر حدیث.
كُلُّ شَيْءٍ طاهِر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ این طهارت اصلیه است .
اگر من به نتیجه رسیدم ،شک دارم پاک است یا نه ظن دارم نجس است ظن دارم پاک است مادامی که قطع به نجاست نیست ولو پنج صدم، پنج صدم احتمال طهارت میدم نود وپنج درصد نجاست .
مَا لَمْ تَعْلَمْ أَنَّهُ قَذِرٌ محکوم به طهارت ولو اشتباه .ظن ، شک ، احتمال در اینجا محکوم .اینم تسهیل است بر امت چرا؟ برای اینکه اگر بود ما یقین به طهارت پیدا کنیم که واویلا بود، هر جا بریم نجس.
این ظن به طهارت نیست. اگر هم بنا بود که حتی به شک هم اکتفا بشه باز معلوم نبود .
برای توسعه در امور زندگانی ما كُلُّ شَيْءٍ طاهِر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ ولکن هنا تعارض بین استصحاب نجاس و بین قائده طاهره … مختلفان البته این بحث مقداری دنباله داره … مختلفان لمذا .
انما قائده طهاره جاریۀً فی مال…. سابقٌ له سابق علمی نداریم. نه طهارت میرسد اذا کان هناک علی طهارۀٌ سابقۀً شک … و اذا کان الی نجاسۀٍ سابقۀ… به ما کان فی سابق
اینجا اصلاً قائده طهارت، قاوده طهارت ظاهری و قائده ، البته دومی که طهارت است قائده نداره .
عقل اینست که انسان وضو داشته باشه نداره ، اصل اینست که علی … نخیر .قائده طهارت در طهارت ظاهریست كُلُّ شَيْءٍ طاهِر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ انما یجری فی ما لا سابقۀ… و فی ما لشتاقل و فی ما لا یضل و فی ما لا شاهده و فی ما لا ظاهره و فی ما لا کذا .
این آخرین مرحله است یعنی آخر الوصول. بعد عدد اصلٍ…. او عمارتٍ او اصلٍ… قائدۀٌ طهارۀ.
اما ان نجاسۀً استصحابیه هل یقینیه ولا لا مع الذلک نحو بطهاره … لا .او الید الانسان المسلم الذی بیدهی ظرف … و یاکل من هذا الید… طهاره. هل اذا کان هذا الجناح … سابقهٌ یستصحب النجاس ؟ لا .
هل یقدم الی الاستصحاب هنا تقدماتً ، تقدماتً بین بعدٍ اصول علی بعد و بین بعد… علی بعدٍ….تقدمات و فی الامانت تقدمات و فی الاصول تقدماتً .
ولکن مطلبی که مسلم است و ما باید هی تکرار کنیم اینه که آقایون شما انقدر نقد نفرمایید ، انقدر وقت تلف نکنید وقت مردم را تلف نکنید، در اینکه اینجا دلیلست پس اصل جا ندارد حکم .
اصلاً نگید این برای اینکه دلیل مال حکم است . ادل و اماره مال عرض میشود که موضوعات است . ودر موضوعات اکتفا میشود به امارات .
مثلاً در امارات ما بینه اماره است. عرض میشود که اقرار اماره است . اقرار احیاناً اماره است، احیاناً نه .ولکن بینه ظن مداخله به علم داره .
حالا آیا بینه اغواست ؟ یا عرض میشود که اقرار ؟ در جرائم اخلاقیبینه اغواست ،در جرائم مالی اقرار اغواست.
چه طور در جرائم اخلاقی عرض میشود که بینه اغواست مثال : اذا قام بینتً علی ان فلانً ظنا علی ان فلانً ظنا و علی… هذا المتهم. گرفتنش چون من قبل ان تاکلوا علیهم نبود. اگر من قبل ان تاکلوا علیهم باشد و توبیخ کنند بینه .
واما قدرت بر او شد و او را گرفتند و قام بینتً علی انه فلانٌ ظنا یطعم …هذا البینه ….
این بینه .آیا در بینه احتمال کذب هست یا نه؟
بله . احتمال خطا هست یا نه ؟ بله .بین فی احتمل خطا یحتمل کذب یحتمل … علی الکذب یحتمل الخلاف ولو کان احتمال ضعیف ولکن .
اذا اثرا امراتً… کما …قال رسول الهدی (ص) اننی ظننت و اقرت علی الزنا قال ارجعی و استغفری مره ثانیاً ارجعی و استغفری مره ثالثاً ارجعی و استغفری مره رابعاً ارجعی و استغفری چرا؟
چرا هم لم رسول الهدی(ص) به هذا الاقرار حر اقرار …
آوردنش ، رفتن در خونش کشیدن آوردنش تهدید کردن با شلاق سیمی با ملاق سیمی این حرفها نبود که.
خودش با پای خودش خریت کرد رفت اونجا گفت من .حضرت گفت برو استغفار کن . اصلاً اقرار به گناه حرام است .
اگر کسی گناهی را در کرد اگر اقرار کند به کسی حرام است . چون تشریع فاحشه است.ان الذین یحبون ان تشریع الفاحشت کل الذین آمنو الی آخر اقرار بکنه حرام .
دراینجا رسول الله (ص) فرمودند ارجعی و استغفری . تو چرا اقرار میکنی برای اینکه حد گفته .گفت برگرد استغفار کن کافیست زنده بمان . خریت کرد دوباره برگشت ظننت ارجعی استغفری .ثالثاً ارجعی استغفری ، رابعاً آخرش قبول نداری اولا قبول نداری. آخرش که پیغمبر حد زد نخیر جای حد نیست چون نسّ آیات مبارکات سوره نور اون اماره ای موجب حد است که بینه باشد اگر غیر بینه باشد اقرار اصلا فایده نداره.
اینجا سه بعد، هنا… بالاقرار…. القول الاول وجوب الحد …،القول الثانی ارجعی حاکم شرعی بین حد و العفو کما … کثیرٌ ولقول ثالث …استناد ….
شهادت، چرا شهادت؟ با اینکه اقرار یقین میاره شهادت یعنی .
ما مورد داریم دیگه مورد اخلاقی داریم میگیم .
نخیر قرآن فقط رو شهادت حساب کرده لولا جارً عرض کردم میخواد بگه در این موردی که اینجا میخوان حد بزنند و زنا ثابت شه چی ثابت میکنند؟ چهار شاهد فقد لولا جا او وقد اربعه شهادۀ و اقر ، نخیر فقط شهادت .
اونوقت اینجوری سوال میاد،البته تو حوزه اخلاقی این سوال میاد که
هل به اقرار ..علم جریم اکبر؟ او شهاده و الاقرار ولکن ان العلم… اخلاقیه لیس علی … .
اگر شما حاکم شرعی با چشمتون دیدید فلانی داره زنا میکنه صد در صد دیدید شما فقط نهی از منکر میتونید بکنید حد نمیتونید بزنید .
حد مال ثبوت جریمه به شهادت است. چرا؟ …ان لا تخرج مدن الاسلامیه علی العفاف ب هذا الصورت… این گفت.
خواسته بلد اسلامی اروپا نشه که زن و مرد کنار خیابون همدیگر را میبوسند توی عرض میشود که باغ ها روی هم مثل حمار میفتن کمثل الحمار… بعد الی بعد .اینطورین بعضیا اینطورین همه جا اینطوری نیست
در بلد اسلامی عفاف انقدر پرده دری در امور جنسی و عقلانی نشود که ، جوری که دو نفر باهم تو گذر عام مشغول شن عده ای که دارن رد میرن نون سنگگ بخرن چهارتاشون الله بختک بروند شهادت بدهند. اینجا میخواد نشه.
غلط میکند وقیحی که بدون مبنا و بدون حساب رو خیال میگد علم کافیه . چیه علم کافیه؟ علم کافی برای وجوب نهی از منکر . اگر علم کافی هل رسول الهدی ….اولاً، ثانیاً ، ثالثاً
فی اقرار…
اینقدر کودن ؟ اقرار کرد اگر کسی روی عقل و در حالت عادی و اختیار و بدون اجبار و بدون ترس اقرار کند من زنا زدم میدونید کشته میشید شوهر دارم بود بر طبق روایات پیدا نکرد .
اضافه بر علم رسالت ..علم عالی .آیا علم عالی انسان با اقرار عاقلانه آزاد بدون قید و بند بدون گیرو دار طرف بیشتر رازی میشه یا به شهادت ؟
با اقرار. چرا با اقرار حد ندارد .آخر سر بعد از چهار تا حرف زد که ما اون حرف را قبول نداریم فرض کن قتل است.
اما در شهادت یک شهادت است زیر تیغ چهار نفر . این چهار نفر امکان اشتباه دارند، امکان تواضع دارند حد .
حدچیه؟ اسلام میفرماید جلوی دین جریمه اخلاقی که این قدر منکر است که علی رئوس اشهاد همه باید ببینند. اسلام اجازه نمیدهد پاسدار و ماسدار چه هستید باید پرت کند خودش را تو خونه در بشکند برد ببنید که یک مورچه ای نر روی مورچه ماده است باید حد بزند، مطلب این نیست.
اسلام اجازه نمیدهد که شما در خانه مردم را بزنید بشکنید بروید تو از دیوار برید تو ، نخیر .
قضیه عمر را شما دارید که من نمیخوام تکرار کنم . اونی که قرآن شریف میگد که چه حالتی. حتی اقرار که میگیرید ، اذنان نه.
شهادت نیست اقرار هم با شلاق سیمی، من گمان میکنم چنین . برای خودت گمان کن .
اگر اذا حاکمً شرعیً عادلً…. و کذا وکذا و کذا… ان فلانً … فلانً لا یجوز لهو ان یقول بشخص اخر ان فلانً زنا ان فلانً لو کان حاکمٌ شرعیه اخر ان… رایت ام عینی ان فلانً زنا ان فلانً… حسب نسب آیات نور … لو لا به اربعۀ الشهدا
یا اینکه الذین یربون محسنات …رمی. رمی محسنات ثم…
چهار تا. یکی فایده نداره ، دو تا نه سه تا نه اگر چهار تان شهادت مختلف کردند.اون یکی میگه قبل از ظهر، اون یکی میگه بعد از ظهر، اون یکی میگه ازینوری بود ازونوری بود، اون میگه اینجوری بود اونجوری بود اون یکی اینجوری بود نمیشه پس اگر خودم حاکم شرعی آیا داخل آیه هست یا نه؟