پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و هشتادم درس خارج فقه

روزه

بسم الله الرحمن الرحیم  الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 ما در کل احکام چه واجب چه حرام و چه غیر این دو  تابع   نثر یا ظاهر قطعی هستیم قرآن شریف آنچه را به عنوان مفطر ذکر فرموده است عبارت است از عمل جنسی یا توابع اش که  استمنا باشد معاذ الله بدون جهت یا اکل باشد و یا شرب باشد بنابراین مبطرات دیگری را که احیانا در روایات است  و چه احیاناً بیشتر در فتاواست  شیعتا یا سنتا اونها رو ما یا اطمینان داریم مفتر نیستند یا اطمینان نداریم که مفطر هستند در بعد اول اطمینان داریم که مفطر نیستند چون  قرآن شریف این سه را فقط ذکر کرده که حتی یتبین این سه تا جایز ایست وقتی که تبین شد این سه تا جایز نیست پس جایزه است این ها با چیزهای دیگر و جایز نیست اینهاست چیزهای دیگر در کار نیست دومش این است که حتی اگر قرآن شریف نص در این سه مفطر نباشد در این آیه منحصر به فرد روایاتی که در باب مفطریت چیزهای دیگر است با هم تناقص دارند تعارض دارند و تصاعد دارند اگر مرجع کتابی هم در کار نباشد مقتضای قاعده

لا تخف ما لیس لک به علم این است که آنها را نپذیریم.

بحثی که دیروز داشتیم و دنبال می کنیم

یا شل باشد بنابر این قطرات دیگری را که کهیان در روایات است شهر بچه احیاناً بیشتر در فاتحه و روایات شیعتنا سنتن اونها رو ماهیا اطمینان داریم افتر می کند آیا اطمینان نداریم که مفتح هستند درگ دئول اطمینان داریم کرم افتادن نیسان قرآن شریف این صحرا فرد کرده اینستا جایزه وقتی که تبیین شد اینستا جایز نیست جایزه از اینها با چیزهای دیگر و جایز نیست اینها چیز دیگری در کار نیست دومش این است که حتی فال قرآن شریف نسب در نباشد ترین آیه منحصر به فرد روایاتی که در واقع مشتریات چیزهای دیگر است با هم تناقض تناقض دارند تعارض دارند تفاوت دارند اگر مرتضوی کتاب ایران در کار نباشد مقتضای

بحثی   که دیروز داشتیم و دنبال می کنیم راجع به همین سه تا ست اکل و شرب آقایون به صلاه   مرحوم حاج آقا همدانی مراجعه فرمایید میشود و فرع او  جواهر است چون این صلات قوی تر از اونه و حدایق است وسایر کتاب های مفصل فقهی مستند نراقی و غیر و غیر مراجعه فرمایید در باب اکل و شرب مطالبی دارند که مقتضای چیزیست که عرض می کنم من از صلاه  حاج آقا رضا همدانی نقل می کنم ایشون می فرمایند که اکل معتاد و شرب به معتاد راجع به عمل جنسی کاری نداریم اکل معتاد و شرب معتاد هم اکل معتاد هم ماکول معتاد  و هم از راه معتاد سه بعد داره معتاد اکل و شرب از راه دهان است بر حسب اعتیاد از غیر راه دهان مخصوصاً اون وقتهایی که وسیله دیگری نبود از غیر راه دهان نیست این یک ماکول معتاد که در روایات هم دارد ماکول و مشروب ماکول معتاد این بعد دوم است اکل معتاد در بعد اول و ماکول معتاد و از راه معتاد  راه معتاد که دهان است برای اکل و شرب اکل معتاد جیزی که انسان می خورد  و صدق خوردن  برش می کند صدق آشامیدن برش می کند که اگر یک نخی را در دهان کردید مرطوب شد و آوردید بیرون و بعد برگردونید این شرب نیست نه معتاد نه غیر معتاد  و ماکول معتاد چیزی که جز ماکول و مشروب حساب میشه ریک هیچوقت ماکول نیست  آهن چاقو قیچی در شکم بزارن یک کیلو نخ رو تو شکم بذارن بعد بیارن بیرون این جز ماکولات نیست بعد اول که آقایون  می فرمایند این است که اکل معتاد ماکول معتاد از طریق معتاد کتابا  سنتا و  ضرورتا و اجماعا و چه این مبطله قبول بعد میرن جای دیگه اما اگر غیر معتاد باشد اکل در یکی از سه بعد یا دو بعد یا یک بعد غیر معتاد باشد اصلاً چیزی که انسان میخورد از راه دهان نباشد اکل معتاد  نیست چیزی که از راه دهان میخورد ماکول معتاد نیست ریکه مثلاً چیزی را که انسان به جو وارد می کند چه از طریق معتاد چه از طریق غیر معتاد اصلا صدق اکل برش نمی کند مثل مثالهای که عرض کردیم اکل برش نمی کند صدق  شرب  نمی کند مثل اینکه فرض کنید یه نخی رو انسان ببلعه ریکی رو ببلعه یک چیزی که اصلا هیچ وقت خوراکی نیست اصلا به درد  بدن نمیخوره و ضرر داره ببلعه ایشون دربعد دوم  هی اصرار دارند هی  زحمت میکشند هی  میخوان الحاق کنند به اکل و شرب ما به  ایشون دیگران عرض می کنیم شما چه اصراری دارین  اگر اکل وشرب  انصراف به اون سه بعد  دارد از راه معتاد و چیز معتاد و ماکول معتاد که غذای معتاد  اگر انصراف  به این دارد و این رو  می فهمید خب غیر این شما چه اصراری دارید که ملزم به این بکنید غیر این دلیلی ندارد اگر انصراف واقعا باشد اگر انصراف  نباشد مطلب دیگری اگه کولوا و اشربوا فرمود این امل و شرب  از نظر ایجابی در مقابلش لا تاکلوا و لاتشربوا که در نهار سوم اگر اکل  و شرب در محور بود و نبودش که بودش شب است و نبودش در روز است اگر معتاد میفهمید پس غیر معتاد شما چه اصرار دارید که به معتاد بچسبونید  با اینکه خوب ایشون در بعد و دیگران هم در بعد میگد خب دلیلی  براین مطلب نداریم ضرورتی نداریم قطعیت کتاب و سنت نداریم ضرورت نداریم خب حالا برعکس عرض خواهیم کرد قطعیت کتاب  سنت در مورد غیر معتاد نداریم صورت نداریم اما خب ما انصراف را قبول نداریم وقتی گفته شد اکل خب ری بخوره انسان وقتی گفته شد شرب یه رطوبت مختصری که از خود دهان بیرون اومده با نخ اونو بخوره ما انصراف را قبول نداریم بلکه میگویبم اکل آنچه که از جوف انسان وارد بشود از مجرای  معتاد و غیرمعتاد میگیرد و شرب آشامیدنی   چه از مجرای معتاد وچه ازغیر مجرای معتاد می گیرد خب این باید زور زد این که نمیشه اثبات کرد  آنچه که ما میفهمیم چیه بعد مخالفاتی هم نقل می کنن میگن مثلا  سید مرتضی می فرمایید که اکل معتاد و ماکول  معتاد  باشه بنا براین کسی که ریک را بخورد مبطل نیست فتوا میده  ودیگری اسکافی و غیر فتوا میدن  میگن اکل نیست ریک خوردن ریک که ماکول نیست نه ریک ماکوله نه بلعیدن ریک اکله اونو قبول ندارن یا فرض کنید که اگر کسی  زبان در دهان  فرزندش گذاشت در حال صیام و بعد زبان رو برگردوند آیا رطوبتی که از زبان فرزند می‌گیرد یا نه خوب میگیره اینو بعضی فتوا میدن که چه اشکالی داره حتی روایت داریم  ما قبل ازین روایت بخونیم ببینید آقایون  از اکل و شرب آن چه را که در ابعاد سه گانه  می فهمیم اکل از طریق معتاد ماکول  شی معتاد وقابل اکل باشه این معتاد خب  مسلم مبطل اما  آن چه که از حالت اعتیاد خارج مخصوصا صدق اکل اگر صدق اکل کرد   از غیر راه دهان بگید ملحق صدق شرب کرد از غیر  راه دهن  بگید حالا قبول کنیم یا نکنیم مطلب دیگه بگید ملحق کنید این قابل الحاق تا اندازه ای است  اما چیزیکه صدق اکل اصلا نمی کند  صدق شرب اصلا  نمی کند  هوا غبار آلود است مقداری غبار حلق رفت رفت تو دل این

اکل الغبار

خاک خورد یا فرض کنید که یه نخی رو کرد تو دهان بیرون آورد تر بود برگردوند آب آشامید  یا بالاتر از این این زبان را آورد بیرون زبان که رفت بیرون   خارج از دهان و بدن انسان است یا نه بعد برگردند خب  زبان باید خشک برگردونه چه فرق کرد آقا شما چه نخی رو بکنی تو دهان بیارید بیرون برگردون بگید مبطله آیا آن رطوبتی را که نخ از زبان می گیرد بیشتر است که میگید مبطل که در کل زبان است میاد بیرون این زبان را برمیگردونید یا بگید نخیر اون زبان را باید خشک کرد یا اون نخ رو باید خشک کرد حالا غیر از اون ما در کل روایت ببینید ما سه چهار تا روایت در اکل و شرب داریم خصوص اکل و شرب ببینید در کل روایات آیات که معلوم آیات اکل  شربه در کل آیات ما این ریزه‌کاری‌ها که آقایون کردن هست اگر یک مگس پری  تو دهن و رفت تو حلق البته با خیال آیا این مبطل است یا نه آیا مگس در هیچ جای عالم ماکول است خوردنی است مگر اگه یه دونه مورچه پرید دهن آدم و خورد آیا سفره پهن کنند آقایون مورچه بخورید آقایون  خرخاکی بخورید حالا نه بعضی  خرا خرخاکی میخورن حالا مورچه بخورید سفره ای پهن کنند بشقاب بذارن  ریک بذارن شن بذارن شن بخورید توش  یه دونه مگس رفت تو حلق رفت رفت پایین آیا این که رفت پایین عمدا بیرون نیاورد گذاشت پایین اکله یا نه این میگیم ماکول و بوکان به عده ای مگس خوار باشند آیا این صدق اکل می کند دنبال صدق اکلیم و لو کان این ماکول باشه حتی حتی ماکول  آقا مگس یه بشقاب بذارن ماکول باشه برای کسانی که مگس خورن اما یک دونه مگس ماکوله  نان ماکوله  ن قبول و اما یک اتم نان برد توی دهان انسان توف نکنه بیرون  توف کنه  بیرون پیداش نمی کنن  این بره تو شکم ا ما در اینجا روایاتی  در کل روایاتی که در  باب مفطرات  این ریزه کاری هایی که آقایون کردن رو کاری نداریم بر عکس ملاحظه کنید در وسایل الشیعه  مثلا آن صفحه هفتاد و یک جز هفت   عنوان

باب جواز مس صائم لسان امراته او علته وبالعکس علی  کراهتین و عدم بطلان صوم بدخوله ریقهما مع عدم تعمد

حدیث عن ابی العباد حداد قلت  لابی عبدالله علیه السلام انی اقبل بنتا لی الصغیره و انا صائم و دهل فی جوفی من ریقها شیئا

خب  اینجا اون گفته بدون تعمد گفت ببینید  گفته س که  مع تعمد جور مع تعمد  آیا این اتوماتیکی و بی اختیار زبان بچه ش رو میزاره تو دهنش آخه اینا تحمبله یه چیزو اول میگیرن بعد روایت هم که نقل میکنن برخلافش

 لا باس کل موارد

 عمداً یا سهواً اختیارا اضطرارا حداقل اطلاق همه اینا رو میگیره خوب زبان بچه آب نداره مخصوصا زبان شما که  خشک باشد آخه آدم  صائم زبان خیلی تر نیست غیر صائم  خب بچه زبانش تره این زبان بچه رو می گیرد   و فرض کنید مس میکند این آب نداره خوب میگن این مبطله چرا برای اینکه این چند ذره آب  را بهش شرب نمیگن این یک حدیث دوم

ذرعه عن ابی بصیر قال قلت لابی عبدالله علیه السلام  اللهم یقبل قال نعم و یعطیها لسانه تمسح

این زن و مرد هردو صائم والا عطیه نمیخواد دیگه عطیه لسانه فتمسح

یعنی می دهد به زن زبان خود را و زن زبان او را میمکد یا به عکس آیا از زبان زن به مرد و از زبان مرد به زن هیچ رطوبتی نمیاد خشکه همه زبانها در حال صوم

 سه

علی ابن جعفر عن اخی موسی بن جعفر علیه السلام قال سالت من الرجل للصائم انه ان یمس لسان المراه او تفعل المراه ذلک

یه توضیحی داد قبلا توضیح نداد قال لا باس

خب شما  میاد میگید میره یه نخی اگر انسان کرد تو دهنش در حال صوم این یه مقداری رطوبت پیدا کرد اومد بیرون  بعد برگردون این مبطله خب بام و دو هوا ما نداریم  آیا نخ  بیشتر آب میگیرد از زبان شما که مال شما هست  یا زبان شما از زبان بچه یا از زبان زن بیشتر رطوبت   میگیره که مال غیر هم هست این پ یک دوم عرض می شود که   صفحه هفتاد و سه

باب حوت مضغ الصائم الاکل علی کراهتین

عرض می شود صمغ یا

 چیزهایی که میمکند دیگه مثل صمغ است و اونا که مواد خیلی بین و حسابی دارد نه مثلا صمغ است عرض می شود که  سقز   است و چه  این صمغ  و سقز را که میمکند و مکیدن  برای چیه یه خب یه چیزی عطری  ماده‌ای مختصری وارد معده انسان میشه  و الا ریک میمکند چرا ریک نمیمکند اینکه اکله اکل یعنی مکیدنیها   این مکیدنیها نه آشامیدنیست ‏و نه  خوردنی   مقداری طعم و مقداری از مواد مختصر وارد معده میشه و اون اشکالی نداره چرا چون نه اکل است و نه شربه  نه خورده است صمغ  را و نه صمغ را آشامیده ست  ببینید عرف چطور امام مراعات  می کند میگن خوردن خوردن راست و حسینی  آشامیدن راست و حسابی اما یه خورده از این  مقداری وارد معده میشه وارد می شود خب این نه خوردن است نه آشامیدن

حدیث

محمد بن مسلم قال ابو جعفر یا محمد ایاک ان تمزغ الکا فانی مضقت الیوم الکا و انا صائم و وجدت فی نفسه منه شیئا

امام میگه اینکار کردم در خودم چیزی یافتم تو اینکار نکن امام روزه شو باطل کرد نه مرجوحه

دوم

حلبی عن ابی عبدالله علیها السلام قال قلت الصائم یمزغ الک،قال لا

این لا ظهور در قربته  حمل بر قبلی میشه که امام اینکار کرد پس مرجوحه

ولکن  امام چرا این کارو کرد  امام اینکارو کرد تا روزه رو باطل کنه یا نه این کارمرجوح  رو که  کرد  مردم خیال نکنند مکیدن این صمغ و اکل موجب بطلان ه بعضی وقتا لازم است معصوم یک مرجوح مکروه را انجام دهد برای اینکه مردم خیال نکنند   که این حرامه

سوم

ابی بصیر عن ابی عبدالله  

علیه السلام سالت من الصائم یمزق الک قال نعم

چی شد جمع بین احادیث  چه جوریه بعضی چیزهایی که مردم سفت بهش چسبیدند مثل اون چیزهایی که احتیاط هایی که الان هستند که بله حب اگر ما ایتان صمغ رو بمکیم یه چیزهایی بالاخره وارد میشه پس باطله  میگه نخیر من ابنکارو کردم   یه چیزی در خودم یافتم ترک کردم این دو  مطلبه اینکار کار کردم یعنی امام روزه شو باطل  کرد نه چیزی در خودم یافتم  یعنی مرجوحه یه لذت یه طعمی یه  مزه ای چیزی اینکارو نکن

سوم

باب عدم بطلان صوم ب ضرر نخاله دخول ذباب الحلق

حدیث صفحه هفتاد و هفت

غیاث بن ابراهیم عن ابی عبدالله علیها السلام قال

قال لا باس ان یزدرد الصائم نخامه

خب نخامه کجا  اگه تو دهنم اومده چیه آقایون میگن اگه ناتو دهن اومده برگردونی مبطله  نامه که اخلاط انسان بعضی وقت ها  اونجاس بعضی وقتها اومده تو دهن اینکه تو دهن اومده اشکال نداره  خب این آبی که تو دهنه انسان قورت میده  مرتب یا نه میگن نخامه ای که تو حلقه این نخامه ای که تو حلقه حالا اومد تو دهن اگه برگردانی  تو در منو آرومم کنه می خوام خامه که اخلاص انسانه بعضی وقتا جاست بعضی وقتا اشکالی ندارد جوانانی که تو دهن قورت میده پیانو خوابهای که تو حلقه است می خوام که تو حلقه اومده تو دهن  اگه برگردانی  مبطل  نیست بله ممکن است گفت حرامه برای اینکه خبیثه بله واقعا نخامه خونی که در  دهن است حالا واضحترش نخامه نخامه   خوردنش بسم الله حرام ولی مبطل صوم است خوب نه چرا چون از خارج نیومده اولا  ثانیا آیا این هم  جزو طعام هاست  نخامه خوردن اخلاط خوردن غذا خوردن است مثلا اینکه   جزو غذاها نیست که اون کسایی که سوسک میخورن این کار نمیکنن سوسک خورها اینکارو نمیکنن  این یک دوم

مساله بن صدقه عن ابی عبدالله علیها السلام ان علی سال عن الضباب یدخل فی حلق الصائم قال لیس علیه القضا ان لیس بطعام

رها می کنم و نمیتونم درمان کار نمیکنه این یک دوم مگس که تمام نیستش که اما گاهی وقتا نرگس خالی کنم که مذهب جیگری است کره را می و چه بابا امام حسین فرمود که نتونست بیرون بره درمان چون تام نیست چیزی که تمام نیست اجبار آن اختیار آنچه که فردا چه جوری ما بخواهیم این اشکال نداره و

 همچنین در باب عرض می شود که مسواک در باب مسواک کردن  که انسان مسواک میکنه دندونشو درحال صیام  گفتن که اشکال ندارد در روایات خب این مسواک که بوده چی بوده‌ این مسواک که بوده چوب اراک بوده چوب اراک بیشتر رطوبت میگیره یا این مسواک های ما که موییه چوب اراک بیشتر میگیره این چوب ارا ک که می کنند تو دهن آیا در حال غیر حالت صیام هی مسواک کنه بیاره بیرون هی مسواک کنه بیاره   بیرون اشکالی  نداره اما اینکه  روایت می‌گوید که اگر مسواک  کنند مسواک در حالت صیام اشکالی ندارد یعنی  بیرون نیاره خب اگه بناست بیرون نیارد مسواک نکنه پس این مسواک که چوب اراک میکنه  دندان دهان مسواک بیرون میاره بیرون مسواک میکنه میاره بیرون آیا مقداری از رطوبت دهان به این مسواک چسبید وقتی  برگشت برگشت یا نه وآنگهی چیزی که  مال خود انسان است و در دهان خود انسان است و اگر بیرون داد و برگردوند این غذا نخورده است اگر هم غذا باشد غذا نخورده اینا غذا نیست اگه غذا باشه غذا نخورده خوب این اینجا تکلیف بقیه چیزهایی که عنوان مفطرات حساب کردن آقایون اینجا معلوم میشه البته ما یه مواردی است که گفتیم سه جوره مواردی است که ما می دانیم مثلاً اکل و شرب منظور چیه منظورم این است که انسان غذایی در بدنش وارد بشه این تقویت بشه این حرفا تقویت از راه غذا حالا اگر این غذا را از غیر راه دهان وارد  کردن  وغذا بود بگید ملحق بسم الله اگر آب را از غیر راه دهان وارد کردن آب بود شرب بود بگید بسم الله اما اگر چیزی که اینطور نبود اگر چنانچه غذا وارد نکردن  آب وارد نکردن یک دوایی به انسان  تزریق کردن آمپولی یک دوای تزریق کردند که این  گرسنگی را برد تشنگی را برد انسان رو سیر کرد اما این نه شراب  است و نه طعام نه از راه معتاد خورده است  و از غیر معتاد هم این غذا نیست بله مقوی هست اما غذا نیست در روایات ما داریم که ماکول و مشروب این نه ماکول است  و نه مشروب احیانا اگه آمپول بخورید میمیرید ولیکن وقتی آمپول را تزریق کنند در رگ وارد خون بشه مطلبی نیست این نه ماکول است و نه مشروب بلکه مریطه خوب تا اون جایی که ما یقین پیدا میکنیم که اکل و شرب است نه مغذی است نه مقوی ست نه چی هست نه اکل و شربه که مصداق اولش معتاد از طریق معتاد است و مشروب ماکول معتاد است و چه و مصداق بعدیش هم صد در صد مانند اوست و لو قیاس میشه قیاس میشه خیلیاشون و لکن  اگر صد در صد خط داریم که همانا که اکل و شرب این دارد با کیفیتش  با خصوصیتش از راه حلق  وارد کردن از راه شکم وارد کردند اما یه ذره آب یه مثقال آب  و چه و چه یا پشه رفتن یا مگس رفتن اینها مبطل صیام باشد اگر بنا بود که اینها مبطل باشد ذره بینی ها و دقت ها اگر بی حساب بود خوب یه دونه باید می داشتیم یدونه نداریم شما در میان کل روایات که جعلی هم در میانش هست باشد یکدونه روایت پیدا کنید که یک ذره آب داخل دهان انسان صائم بشه این مبطله میشه بابا فرمود لیس بالماکول مگس که رفت این ماکول نیست تا چه رسد به فرض کنید که  این انسان این نخ رو بکند و برگردونه این راجع به این مراحل ثلاثه اما راجع به چیزهای دیگری که آقایون مفتر دانستن از جمله ارتماس ما اینجا نوشتیم

و فی الارتماس فی الما  غولان

ما نوشتیم

اصحهما الحرمه امکان

ممکن است اینجا سه جور حرف زده بشه یکی اینکه ارتماس فی الما  از برای صائم نه حرام است نه مبطل یک   اگه دلیل  نداریم خوب نه حرام است و مبطل دوم این است که حرام است مبطل نیست سوم هم حرام است  هم مبطل است حرام است چون مبطل است البته

دون البطلان فان الحرمه هنا لا تفسد البطلان فقد جمع بین الصائم و المحرم فی التحریم رغم الاحرام لا یبطل به

روایات فارقین

کما فی الصحیحه الحدیث عن ابی عبدالله علیها السلام قال لا یرمس صائم و للمحرم راسه فی الما

حرامه فرض کن قبول کردیم حرام در حال صیام مبطل احیانا  حرام در حال صیام در غیر حال صیام حلاله مثل  ارتماس احیانا   حرام در حال صیام در غیر صیام هم حرام دروغ گفتن غیبت کردن مبطل آیا دروغ گفتن و غیبت کردن این حرمتش بیشتر است در حال صیام یا سر زیر آب کردن بیشتر است  هر دو حرام فرض کنید هر دو حرام سر زیر آب کردن در حال صیام حرام در غیرش نه  اما دروغ گفتن غیبت کردن چه کردن در غیر صیام حرام در صیام حرامتر آیا بین این تهمت و دروغ و ارتماس در ما کدوم حرام تره معلومه اونی که همیشه حرام تر است اونی که همیشه حرام است و حرام است   مبطل صیام نیست دروغ گفتن غیبت کردن تهمت زدن عبادت را سبک میکند اما باطل نمیکنه اما در حال صیام انسان ارتماس کنه مبطل حرامه این اولا  وانگهی اینکه بخواد ابطال کند ارتماس در ما عرض می‌شود که صیام رو این محتاج به دلیل است نه عدم ابطال حرمت محتاج به دلیل اگر  حرمت دلیل داشت و بعد از آن هم ابطال دلیل داشت بسم الله اما اگر حرمت دلیل  داشت ابطال دلیل نداشت اینجا نمیتونیم به سند حرمت بگیم باطله

بین الحرمه و ابطال او من وجه

احیانا عموم مطلقه

 فرض کنید کسی که نهی از منکر میکنه یه سیلی هم  زد به خودمون سیلی حالا ابن سیلی باطل کرد این عبادت امر به معروف رو نه این سیلی کتک داره امر به معروف هم  کار واجب انجام داده مثلا

لا یرمس الصائم و لا المحرم راسه فی الما

این صحیح خوب سوال می کنیم شخص محرم اگر سر زیر آب  بکنه اون رو قبول داریم اون حتمیه در حال احرام  یکی از محرمات ار تماس آیا شخص محرم سر زیرآب بکنه اهرام باطل  میشه خوب نه  در اینجام میگیم نه چون دلیلی بر مبطلیت ما نداریم این یک دوم

و فی موثقه اسحاق بن عمار قال قلت لابی عبدالله علیها السلام رجل الصائم ارتمس فی الما متعمدا علیه قضا ذلک الیوم قال لیس علیه قضا و لا یعودن

لیس علیه القضا

یعنی مبطل نیست

لا یعودن

یعنی حرامه یعنی مثل حدیث قبلیه

خب

ثم لا دلیل علی انه مفطر الا علی الحرمه

اونی که خوندیم دلیل بود برای اینکه مفطر نیست دلیل بود برای اینکه تا اندازه ای حرام است

اللهم الا مرسله الخصال بسند فیه رفع الی الصادق علیه السلام قال خمسه الاشیا  تفطر الصائم الاکل و الشرب و الجماع و الارتماس فی الما و الکذب

 خب آخرش که دروغه آیا کذب کدوم کذب کذب علی الله و رسوله داری میگی که بحث خواهیم کرد که این ایمان رو باطل میکنه مطلق کذب مطلقه کذب که باطل نمی کند صوم رو این یک بعداً اینجا الاکل و الشرب والجماع و ارتماس فی الما

ارتماس فی الما رو به عنوان اینکه یفطر الصائم آورده خب این دوتا معارض داره قبلا یک

 دوم آیه صیام معارضشه که فقط سه تا رو ذکر کرده بقیشو ذکر نکرده خب عرض می شود که

و کذلک امساک ان کل محرم و یتاکد صوم فیهن کذا

بعد یک مفسدهای آقایان نیز کردند ما به طور کلی عرض کردیم از جمله از می شود که استفراغ بود و از  جمله الحقنه مایعات بالای صفحه دویست و چهل و پنج و الحقنه بالمایعات نوشتیم قد تبدل بدلیل و لکنه علیل حقنه بالمایعلات این ممکن است کسی بگه که مبطل است اگر دلیل داشته ولاکن دلیلش علیله

ثم و لاتبدل بالجامدات

 اگر جامعه و انسان وارد بدنش بکنه از راه غیر معمول این نه اکل است  و نه شرب هیچ صدق اکل و شرب برش نمیکنه ولاسیما اگر این جامد  را استعمال کرد و این جامد برگشت مثل اینکه انسانی لقمه غذا بخوره برگرده این مبطل هست غذاست ولی جامد هم در رفتن غذا نیست هم در برگشتن مطلبی نیست بنابراین حقنه بالمایعات هم دلیلی که انسان بهش اعتماد کنه و حرمت نسبت به اون  ما اصلا  نداریم و سرجمع مطلب این است که همون سه چیزی که قرآن شریف ذکر فرموده حالا مطلب دیگری که هست  که این و خیلی بهش مبتلا هستند اگر انسان عمدا صومش را افطار کرد اگر با حلال افطار کرد که یک کفارت یک غذای کفاره اما اگر چنانچه با حرام افطار کرد این قضاست و کفاره جمع دارد اینو همه میگن  اما عمدا یعنی چه اگر یک جوان نیز در حال جوانی روی  جهالت می‌داند اجمالاً روز واجب اما روزه رو نگرفت امدن نبوده مرتبه انسان عمدا روزه رو نمیگیره مثل

و من یقتل مومنا متعمدا

یعنی متعمدا لایمانه

این مومن را چون مومن است می کشد این

فجزائه جهنم خالدین فیها و غضب الله علیه و الی آخر

اما اگر مومن رو لایمانه نکشته  این جزائی جهنم نیست خالد نیست این  استغفار کنید حالا در اینجا عمدی که مادر کار داریم اگر کسی افطار کند متعمدا خب به اون معنای صحیح بسم الله چون روزه واجب است با اینکه روز واجبات من روزه را افطار می کنم خوب این کتک زیاد داره اما چون و چرا نداره این آدم جوان هنوز اطلاعات مذهبی نداره اجبار میدونه که روزه واجبه و لکن  روی خیالاتی روی جهالاتی این روزه را افطار کرد ایتان تعمد در کار است تعمد نیست  یک علم ما داریم یک تعمد داریم یک جهل داریم یک جهالت داریم یک مرتبه جهل است قصورا یا تقصیرا یک مرتبه علم عرض  میشود که علم است میداند که حرام است ولکن اگر این حرام را انجام داد تعمدی است سهو هم نیست تعمد هم نیست تصمیم ندارد که این  حرام کرده من انجام بدم این  واجبی کرده است من ترک بکنم نخیر  تعمد و لذا

الذین یعطون سو بجهاله

 در قرآن شریف در سوره نحل اواخر سوره نحل عرض می شود که آیه در اواخر سوره نحل است که لفظ جهالت داره و در چند جا دیگر قرآن هم داره سوره نخل سوره دهر آیه هشتاد و خورده ای

ثم ان ربک للذین عمل سوء بجهاله

عمل سوء بجهالتين

این سوء بجهالت یه مرتبه انسان سوء را به جهالت أنحاء ميده جهالت یعنی چه

یعنی حکم رو نمیدونه ببینید تقطیر در کار نیست نمیداند و باید بداند بالاخره نمیداند اینو جهالت نمیگن جهالت غیر از جهله جهالت این است که اختیارا

انجام جهل قصورا حال تقصیرا یک طرف علم متعمدا کاری انجام بدهد یک طرف این بینهما ست یعنی می داند و نادانی می کند این کسی که می داند و نادانی می کند این حکم تعمد برش دارد نبست و لذا کسانیکه در  اول جوانی در اوایل تکلیف روزه هاشون رو ار کردن از روی جهالت بوده نادانی بوده عمد نبوده عناد نبوده چه اینها فقط یک روز قضا میگیرند دیگه کفاره نداره  یه مرتبه نهی به ذات عبادت میخوره یه مرتبه نهی به جزیی از اجزای عبادت میخوره یه مرتبه نهی به کاری که به خارجی برمیگرده مثلا فرض کنید اگر انسان در حال صوم دروغ بگه مبطل صومه دروغ گفتن که جزو صوم نیستش که این نقد زیاد داره آیا دروغ حرامتر است یا ارتماس دروغ حرام تره

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف قرآن العظیم و توفقنا مع تحب و ترضی و جنبن هما لاتحبه و لا ترضی و سلام علیکم