جلسه پانصد و سی ام درس خارج فقه

وکالت

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

{00:00}وکالت هست که من عبارت علامه بزرگوار رو حفظم نیست، عبارتش از رو میخونم و بعد عربی بحث میکنیم که اگر ما انتقادی به علامه بزرگوار کردیم انتقاد به فقها هست و ایشون رئیس الفقهاست. ایشون میفرماید که {00:19}خب ولایت الحکومه، بعد میگوید که کسی دولت رئیس اسلام این رئیس دولت اسلام، در اسلام داریم بحث میکنیم، یک نفر رو بهش ولایت یا استانداری فلان جا رو داد، گفت شما استاندارد فلان جا داد، گفت شما استاندارد فلان جا، شرعا {00:46}اما قبل از اینکه ایشون برود و در … استانداری یا فرمانداری یا قضاوتی هر چه بنشیند قبل از او این استاندارد نیست؟ این فرماندار نیست؟ ایشون میفرماید که {01:02}قبل شرط چیست؟ {01:10}اینو البته قبول نداشتیم ما … اما در اینجا اگر میگیم شخصی که فرمانداریه یعنی رهبریه اسلام رو دارد، امام معصوم حالا {01:28}امیرالمومنین صلوات الله علیه مالک اشتر نخعی را استانداریه مصر کردند ایا ایشون هنوز به مصر نرسیده فرماندارد مصر هست یا نه؟ یا بعد از اونکه {01:42}کرد …. و در … قرار داد …. انوقته، میفرماید که {01:50}بعد میگوید که …. موکل و وکیل، اگر وکیل اهلیت تصرف ندارد، رشید نیست، مادون الرشد هست، سفیح هست، مجنون هست، محجور هست و چه، که حتی در مال خودش نمیتونه تصرف کنه ایا میتونم وکیلش کنم؟ خب نه معلومه این مال وکیلف اما موکل، اگر موکل مجنون هست، سفیح هست و چه و چه، خب این همونطوری که خودش نمیتواند تصرف کند در اموال خودش و دیگران به طریق اُولی همونطور هم نمیتونه کسی رو وکیل کنه. پس این در هر دو شرط هست که هم باید شخص موکل اهلیت {02:48}تصرف داشته باشد و هم شخص وکیلی ولی اهلیت فرمودن هااااا، اهلیت اینجا جمله ایست که ازش مطالبی رو نفی و اثبات میکنیم مثلا، اگر موکل اهلیت تصرف دارد اما قادر نیست، این اهلیت داره یا نه؟ خب بله داره، اهلیت اهم هست از قادر بودن، بنده یک کاری دارم در دادگستری، بحثی هست، اختلافی هست، خودم قوانین رو وارد نیستم و وقت هم ندارم، اهلیت دارد که اگر قوانین رو یاد بگیرم و {03:22}داشته باشم خودم این کار رو خودم انجام بدهم اما نه فرصت دارم و نه اطلاعاتی دارم ولی اهلیت دارم، پس این فعلیت تصرف نمیکند، اهلیت التصرف بله، اهلیت که مجنون نباشد، سفیح نباشد، ظالم نباشد، چه نباشد، اگر چنانچه موکل در این توکیل ظالم باشد، وکالت {03:45}فلانی رو بُکش نمیشه دیگه اهلیت نداره، اهلیت شرعی باید داشته باشد و اون موردی که وکالت بوده هست باید شرعا درست باشد و خودش نمیتواند به دیگری اگر که انجام بده، {04:01}رو قبول نداریم که شخص موکل و شخص وکیل باید …. باشند ….. در باب اقرار هم قبول نکردیم که وقتی که اقرار میکند من اینقدر بدهکارم به فلانی و شرایط صحت {04:27}ولاکن عقد مملوک هست این چه اشکال دارد؟ مگر اینکه اقراری که عبد میکند به ضرر مولا باشه چه عبد بگوید من عبد فلانی ام{04:38}خب نمیشه اقرار علی غیره، یا من عبد نیستم باز اقرار علی غیره اما اقرار علی نفسه اگر بخواد بکند یا مالا یا غیر المال این چرا قبول نباشد؟ برای اینکه معنی معبود بودن این نیست که {04:55}عقل دارد، شعور دارد، ….. خب بعدش این رو قبلا بحث کردیم {05:08}منتها یک سوال میکنیم، این دو بعده، یک مرتبه است که بنده به شما وکالت داده ام و اطلاق این وکالت شامل این هم هست که شما دیگری رو توکیل کنید، قبلا اذن میخواد؟ خب نه، یا من به شما وکالت داده ام و اذن هم داده ام که دیگری را توکیل کنید، بعدا که من میخوام دیگری را توکیل کنم اذن میخواد یا نه؟ خب نه، پس این {05:40}نه بعد اول را شامل هست نه بعد دوم را، بعد سوم، بعد سوم که نه حیوانی که وکالت داد مبنا بر این بود که به دیگری … وکالت بده نه اذن صریح داد که شما میتوانید دیگری رو وکیل کنید، این دو تا نیست، وقتی این دو تا نباشد پس نه اذن اول هست که اذن عام مبنائیست و نه اذن دوم هست که اذن صریحه پس من وکیل چطور اجازه بدم؟ مگر اینکه، درست است در اصل توکیل اذن مبنائی در کار نبوده که مبنای این توکیل این هست که شما به دیگری وکالت بدی صریح هم نبوده ولی الان میگه اقا فلان، شما رو قبلا من اجازه ندادم توکیل کنی الان اجازه میدم {06:28}، نه اذن صریحه نه اذن بالفعله اگر هیچگونه اذنی در کار نباشد طبعا این وکالت درست نیست. {06:42}این جا هم عرض داریم ببینید اگر یک مومنی از شما یک خواهشی کرد در یک امر ضروری خودش نمیتونه انجام بده و باید انجام بشه و شما میتوانید انجام بدید و ولا صیما به شما مزدی هم میده واجبه قبول کنی یا نه؟ اره خب واجبه دیگه ﴿تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی﴾ اقا یک مومنی افتاده توی اب داره خفه میشه میگه اقا فلان شنا بلدی 100 تومن رو بگیر نجاتش بده، وکالته دیگه، بیاد بگه نه! پس وکالت دارای ابعادیه این جور نیست که در کل مراحل مستحب باشه نخیر، توکیل و وکالت در بعضی موارد حرامه قبول، و در بعضی موارد راحجه، در اون جا راحجه، من کاری رو میخوام انجام بدم ضرورت ندارم حالا که ضرورت ندارد شما هم ضرورت ندارد که وکالت قبول کنی اما اگر یک کاری که بر من ضرورت دارد، ضرورت کلی دارد، وجوب شرعی دارد، چه، و من نمیتونم انجام بدم و شارع هم مقرر کرده است در این کاری که شما باید انجام بدی و نمیتوانی انجام بدی اگر دیگری وکالت کند قبول است هم بر من واجب است توکیل کنم هم بر شما واجب است وکالت رو قبول کنی مثلا فرض کنید که در همون نماز توافی که دیروز عرض کردم در نماز توافی که هیچ وجه من نمیتوانم نه درست و نه غیر درست بخوانم و در اونجا هم نیستم شما داری میری عمره کس دیگه ای هم من سراغ ندارم {08:25}شد در اینجا …. داری میره عمره و کس دیگه ای هم سراغ ندارم بنده از شما میخواهم که من نتوانستم نماز تواف انجام بدم، شما وکیلید انجام بدید اینقدر هم بهتون تقدیم میکنم، میتونم من بگم نه؟ {08:42}چرا؟ برای اینکه واجب او را باید من انجام بدهم به چه حساب؟ هم بر او واجب هست توکیل {08:52}هم بر من واجب هست از باب ﴿تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی﴾ تعاون بر گرد واجب، تعوان واجبه است و تعاون بر گرد مستحب تعاون مستحبه پس طبق این مطلق فرمایش علامه بزرگوار رو قبول نمیکنیم {09:07}حالا غیر مروه حالا کسی که مروت نداره، مسلمانی بی مروته ایا بر مسلمان بی مروت مستحب نیست وکالت رو قبول کنه؟ {09:17}مسلمانی که نمیخواد کار کسی رو انجام بده، بخیله این مروت نداره ایا بر این مستحب نیست که وکالت در امور خیر را برای اشخاصی انجام بده؟ چرا، پس دو جور اشکال داریم، یک،{09:32}دو، در مروات، قبول نداریم.

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

بله؟

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

حالا اون رو عرض میکنم. خب عرض میشود که شخص موکل که صاحب مروت هست وکیل بگیره، میگیم اگه وکیل نگره بی مروته؟ بنده کارم رو خودم میتونم انجام بدم

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

پس اون شد {09:58}رو عرض کردم دیگه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

اینکه واجبه که، اینکه واجبه که

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

کار خودشه این، کار خودش غلطه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

شما هر جا برید، این {10:18}هر جا بروید قید داره …. موکل مستحب هست، موکل اگه … مرو نباشه مستحب هست وکالت بده؟ میگیم نخیر، موکل اگر صاحب مروت هم نباشه مستحب هست در امور مستحبی وکالت بده یا اگر کار واجب هست یا خود انجام بدهد یا دیگری، پس این مروت در این چکاره هست؟ اگر وکیل شما داری میگی، وکیل مروت داره یا نه؟ اگر کار مستحب هست باید که این کار رو به طور استحباب انجام بده، اگر واجب هست به طور وجوب انجام بده مگر اینکه شما اینطور بگید، بگید که این توکیلی که وجود ندارد و مورد وکالت عملیست که وجوب ندارد، استحباب دارد اون وقت اشخاصی که دارای مروت اند، دارای معرفت و خیرند قبوله این وکالت بکنند، میگیم بله خوبه ولی قید چیه؟ {11:11}اونی که مروت نداره مروت پیدا کنه و قبول کنه وکالت رو، پس این نه  یُستَحَبُ در اینجا جا دارد نه ….

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

بله یعنی {11:23}اگر موکل بی مروته وکالت هم بی مروته، اگر وکیل بی مروته توکیلش هم بی مروته، این جهتی که اینجا عرض کردم بقیه رو عرض نکردم {11:35}بی مروت رو که نمیشه وکیل کرد که بی مروتی انجام میده خب {11:45}این رو قبول نداریم، ببیند بنده یک شخص وکیله، مسحیه، این شخص مسیحی که قانون عرض میشود که حقوق اسلامی رو خوب بلده و خوب هم عمل میکند من این رو وکیل میکنم که یک مسلمانی که مال من رو دزدیده، خورده، چه کرده فلان کرده {12:13}که خیلی روشن باشه هاااا، شخصی که اهل ضمه است اما کارش درسته و {12:20}کارش درسته این وکالت که انجام میده قشنگ قانون مطالعه میکنه و روی دقت قانون اونی که حق هست برای اهل حق میگیره و کسی که علیه او ما کسی رو وکیل کردیم یک ادم مسلمان، عرق خور، شراب خور، زنا کار، تاریک صلاه و مال من رو خورده، چرا در اینجا جائز نیست که من یک مسیحی رو وکیل حقیقی بکنم؟ مگر این که بمیرد، ما ﴿ما علی المسلمین سبیل﴾ این ﴿ما علی المسلمین سبیل﴾ یعنی نمیشه به طریق غلط در مسلمانی داد اما در یک

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

بله؟

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

﴿ما علی المحسنین سبیل﴾ من گفتم یا ﴿ المسلمین﴾ گفتم؟ بله اشتباهه ﴿ما جعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا﴾ قبول، این چه سبیلیه باید بحث کنیم ما نگفته این رو ولی باید بحث کرد، خداوند بر کافر بر مومن سبیل قرار نداده ببینید کافر نمیتونه مسلط بر مومن بشه درست، اما اگر مومن دزدی کرد کافر جلوش رو نمیتونه بگیره؟ اون سبیلی که ماحق هست یعنی قاعده ی کلی و ظابطه ی کلی این هست که کافر سیطره بر مومن نباید داشته باشه اگه مومن خلاف ایمان کرد و کافر بر خلاف {13:40}کار ایمان کرد، کافر بر خلاف خود کار ایمانی کرد میگه اقا این دزدی رو نکن الان داره دزدی میکنه جلوش رو میگیره، حالا اینجا میگیم که نخیر چون ﴿ما جعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا﴾ بنابراین اگر یک مومنی داره دزدی میکنه کافر همینجوری وایسته نگاش کنه! {13:55}در اینجا هم همینطور، در این جایی که من دارم وکیل میگیرم کسی حق من رو خورده و مسلمان هم هست، اما کسی که خیلی وارد هست و مطلع هست که اهل ضمه هست من وکیل قرار میدم، اهل ضمه هم نباشه، چون اهل کتاب یا اهل ضمنه یا غیر اهل ضمنه، اینم مال قبول نداریم. حرف بعد {14:18}قول، قول کیه؟ قول، قول او، یعنی قول، قول وکیل هست، {14:35}اگر موکل گفت من تو رو وکیل نکردم، وکیل بگه وکیلم کردی، ایا حرف موکل رو قبول کنیم یا حرف وکیل رو؟ ایشون میفرماید که {14:47}دو تا شرط داره، یک، قسم بخورد من وکیل فلانی ام. دو، …. چون اینجا عرض میشود که شخصی که مدعی هست من موکل نیستم این اگه بَیِنِه داشت که قبول، اما اگه بینه نداره، بینه ای بر عدم توکیل ندارد و وکیل قسم بر توکیل دارد در اینجا قول وکیل رو قبول میکنیم قول موکل رو قبول نمیکنیم، این در بعد بحث وکالت. {15:20}وکالت ثابت، اقا من شما رو وکیل کردم اما عزلت کردم در اینجا چیکار باید کرد؟ و فی العرض یکی من عزل کردم شما میگی نه …. من که عزل کردم شما مطلع شدید به عزل مع ذالک بعد از اطلاع به عزل کار وکالت رو انجام دادی ﴿و تلف﴾ اقا در این موردی که وکالت دادی این مورد تلف شد بدون تقصیر من ﴿و تصرف﴾ من تصرف نکردم یا تصرف کردم در هر دو بُعد، چه تصرف کردم و چه تصرف نکردم اگر بین وکیل و موکل اختلاف بود در کل اینها اگر اگر یَمی دارد وکیل و بینه ندارد موکل قبول، اما اگر موکل بینه دارد یمی وکیل به درد نمیخوره یمی {16:10}و اگر بینه ندارد موکل و وکیل هم یمین قسم نخورد باز قبول نمیشه چرا؟ برای اینکه وکیل معصوم نیستش که، اینکه قسم نمیخوره لابد یک ریگی تو کفششه، پس باید قسم بخوره تا این وکالت ثابت بشه. {16:28}باز چنانچه اگر بینه، یمین این حرف ها نبود شخصی که منکر وکالت هست حرفش قابل قبول نیست چه موکل باشد چه وکیل، موکل میگه وکیلت نکردم یک جا، جای دیگر، موکل میکه وکیل کردم، وکیل میگه موکلم نکرده، اون کسی که منکر وکالت هست قول، قول اوست و {16:52}قابل قبول هست …. اگر ادعا کرد که به من اجازه داده موکل رو من اجازه دادم که این رو به قیمت 100 تومن بفروشی و این رفته مثلا 50 تومن فروخته {17:15}

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

بله دیگه بله ، بله {17:21}اگه اون عین موجوده که برمیگردونم به موکل …. یعنی قیمت رو باید بده یا قیمت رو، اگر مثلثیست مثل اگه نیست قیمت ما این رو قبول نداریم قیمی مثلی رو چون {17:40}مثل که قیمت نمیخوره که خودش هست، خودش رو، این مثل نیست خودش رو، مانند او هست مانند او را، اگر مانند او نیست قیمتش را، پس سه مرحلیه، اگر مالی را از شما تصرف کردن و حق شماست و میخواد که برگرده اگر مال موجوده خودش، خودش، خودش موجود نیست نزدیکتر به خودش چیه؟ مثلشه، مثلی یا غیر مثلی نداریم مثلی نباشه یک جائی مثلی نیست ولی مثل داره، که مقید بگین مثلی در عرف مثلی نخیر، اگر مثل دارد و حرج نیست و میشود مثل او را تهیه کرد مثل او را، اگر نه عین هست نه مثل هست بنابراین باید قیمت سوری اون رو، قیمت عادلانه {18:27}موکل میگه که شما یک دختری رو برای من عقد کن شما هم رفتی عقد کردی خب حالا این دختر زن من خواهد بود دیگه؟ در اینجا اگر اختلاف شد {18:42}این موکل چه زن باشد چه مرد، زنه شوهر، شوهره زن، …. اقا این زن  شما وکالت گرفتم حالا میام خدمتون این وکالت نداده به شما! اگه من اینجا وکالت دادم  {19:07}باید که قسم بخورد که وکالت در اینجا موجود بوده، وکیل قسم بخورد که وکالت در اینجا موجود بوده با وجود وکالت چی میشه؟ موجر ثابته حالا که موجر ثابته دو بعد داره، یک بعد موکل میگه زن من نیست وکالت ندادم  {19:21}بعد دوم، وکیل میگه زن شماست چون به وکالت شما من تجویز کردم این الان زن شماست و قسم خورده بنابراین حکم در اینجا تقسیم میشه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

بله؟

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

قطعا، قاعده ی کلی این هست که {19:42}چون خود موکل میگوید وکالت ندادم، درسته؟ وقتی موکل میگوید وکالت ندادم این وکالت ندادن تثبیت نمیخواد اونی که وکالت داده که بینه که نداده حرف جای بینه هست اینکه {19:58}در تقابل باشه ولاکن اگر کسی چیزی رو نسبت به او انکار میکند این برای اثبات مورد انکار بینه نداره چیکار کنیم؟ {20:11}خب وقتی موکل وکالت رو انکار کرد … این شخصی که ادعای وکالت دارد این باید که قسم بخوره، قسم خورد پس در بعد وکیل ادعا ثابته، در بعد موکل ادعا غیر ثابت، ترازوئی در اینجا در کار نیست، اینجا عرض میکنیم ﴿ اذا کان امین تاکیدا به امانته﴾ اگر وکیل امین باشه، اگر وکیل امین باشد در اینجا که قسمش رو قبول میکنیم اما اگر وکیل امین نباشد اصلا اصل وکالت باطله، اگه وکیل امین نباشد اصل وکالت باطله نه اینکه ما اینجا حرفش رو قبول نمیکنیم. {21:12}چرا؟ وکیل باید مهر رو بده، چرا؟ برای اینکه این زن بالاخره مهر داره یا نه؟ الان به نظرتون

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

بله میفهمم در باب ازدواجه دیگه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

{21:25}ببینید این وکیل به ادعای اینکه من وکالت داشتم در تجویز شما تجویزی انجام داده چون موکل منکره قسم خورده است که من وکیل شما هستم بنابراین به نظر وکیل این خانوم زن موکل هست یا نه؟ حالا در این بُعد که مَهر ثابت شد چون این خانوم زن موکل هست به این حساب بنابراین مهر {21:52}این مهر که ثابته کی باید بده؟ از موکل بگیره؟ …. از وکیلم نگیره؟ این زن، زنه کسی هست بر حسب ادعای وکیل و قسمم خورده حالا که زن کسیست نه میتونه بره شوهر کنه نه مهر داره چیکار باید بکنه؟ پس باید یکی از این دو مهر اون رو بدن، این کسی که مهر رو باید بده کیه؟ موکل که قبول نداره پس وکیل باید بیاد خسارت بده، این حرف رو داریم میزنیم بعد باید ببینیم چی میشه، پس ببینید {22:25}ما در …. اول بحث کنیم بعد راجع به اصل مطلب حالا ایا اصل این مهر اصلا دادنیست یا نه؟ این بحثیست که باید عرض کنیم ولاکن اگر مهر داده نمیشه اینجا کلا میشود گفتش که کل مهر یا مهر المثل یا نصف المهر ؟ در اینجا کل المهر در صورتیست که این دخول شده باشه دیگه هنوز که چیزی نشده موکل قبول نداره، موکل مسلمان قبول نداره زن منه خب میره باهاش میخوابه مثلا، نگاهش نمیکنه بنابراین در اینجا کل المهر نیست، چون کل المهر نیست اگر این زن، زن او نباشد به حساب شرع،که نیست هم، به حساب شرع در بعد موکل زن او نیست، در بعد وکیل هست درسته؟ بنابراین موکل نمیتواند عمل زناشویی با این زن انجام بدهد به حساب اینکه خودش منکر این وکالته و منکر این ازدواجه، یا نکاح  {23:27}بنابراین در اینجا دو مطلب داریم یکی این که ایا مهر بالاخره باید داده بشه؟ این رو باید عرض کنیم، دوم، این مهر که باید داده بشه در این جریان تنازع کل مهر هست یا بعض مهعر هست؟ کل یا بعض مهر المثل هست یا مهر المسما ؟ حرف اول، کل نمیتونه باشه برای اینکه کل غلطه {23:50}و بعد از فقها اومدن قیاس فرمودن که در قران تنصیص دارد که عرض میشود که {24:00}قبل از … نکاحی نصف مهر ثابته بعد از …. نکاحی کل مهره  اما لگه مُرد بلا دخول، مُرد، اگه مُرد بلادخول در اینجا ایا موت موجب هست که مهر نصف بشه؟ نه برای اینکه اگر طلاق قبل از دخول، طلاق داد قبل از دخول در اینجا چیه؟ نصف مهر اما مهر قبل از دخول هم نصف مهره! چرا؟ یا انطلاق قبل از دخول، در اینجا انطلاقه، در اینجا انطلاق به این معنا که این زن، زن این مرد حساب نمیشه، حالا که در بعد موکل زن این مرد حساب نمیشه ولوو در بعد وکیل حساب میشه در اینجا طلاق نیست انطلاقه به حساب ما، به حساب ایشون نه ایشون باید طلاق بده حالا که انطلاقه اگر طلاق قبل از دخول بود بله، خب در اینجا نصفه مهر، اما موت قبل از دخول چی؟ بالاتر، انطلاق قبل از دخول، نه موت قبل از دخول و نه انطلاق {25:01}این رو …. قران …. این یک مطلب دیگر اینکه ایا در اینجا باید طلاق بده یا انطلاق حاصل میشه؟ عرض میشود که {25:17}چون صحت امر این هست که طرفین قبول کنند، طرفین قبول نکردن، بنابراین اینجا انطلاقه {25:30}کل مهر مثل را بر مبنائی که حرف اول رو بپذریم که حتما باید مهر داده بشه اینجا مهر المثله مهر المسما نیست، مهر المسما مال کجاست؟ مال نکاحه، اینجا نکاح ثابته. عرض میشود که نصف مهر المثل مال کجاست؟ {25:50}طلاق قبل از دخول، در اینجا طلاق قبل از دخول عرض میشود که نیست اصلا …. بنابراین در اینجا بحث سوم خواهد که کل مهرالمثل نه مهر المسما عرض میشود که {26:09}نه کل مهر المسما نه نصف مهرالمُسما بلکه کل مهر المثل

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

براچی؟

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

اهااا

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

نه دیگه برای اینکه در صورتی که عدم الدخول در صورتی که نصف بود که عدم الدخول قبل از طلاق باشه اینجا که طلاق نیستش کمااینکه عدم دخول قبل از موت، اگر هنوز دخول نکرده و مُرد مرد عرض میشود که مهر، در اینجا کل مهر هست یا نه؟ بله، چون نثره قران بعد سوم رو میگه

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

خب طبق نظر ایشون

کسی سوال میپرسد و صدا ضعیف است

خب بله این رو ما سوال داریم، ایشون میگوید که {26:50}خب اگر موکل، اقای موکل واقعا تو راست میگی یا دروغ میگی؟ اگر دروغ میگی واقعا توکیل کردی بنابراین عقد هست که باید طلاق بدی، این زن هم نمونه بیچاره، و اگه راست میگی خب طلاق{27:12}داره پس یَجِبُ طَلاقُ در این صورته {27:17}اگر موکل کاذب هست در اینکه من وکالت ندادم …. سنگینه … چنینه فلانه وکالت ندادم ولاکن واقعا وکالت داده این وکیل هم نکاح کرده بنابراین در اینجا اونچه واجب هست به موکل این هست که این زن رو طلاق بده چون این زن بین اامره در حقیقت، نمیتونه بره تو خونه ای چون تکلیف کرده نمیتونه هم که بدونه شوهر باشه پس واجبه طلاق بده {27:46}زن شوهر دار به حساب این اقای موکل نره ازدواج کنه …. یعنی حد مقابل حد بالاست ما میگیم در واقع، اقا تو راست میگی یا دروغ؟ اگر تو راست میگی که من وکالت ندادم خب نه نصف مهر  نه کل مهر چرا؟ اگر دروغ میگی، دخول شده هست باید که کل مهر رو بدی، مهر المسما، اگر دخول نشده است نصف مهر المسما این در بعد موکل، پس در بعد موکل احکامیست و در بعد وکیل هم احکام دیگریست، خب ما در اینجا عرض میکنیم که اگر در بعد موکل یا وجوب دادن کل مهر المسماست نصف المهر المسما اگر چنانچه دروغ میگه پس چرا به وکیل شما {28:38}تحمیل میکنید که بیاد مهر النصف بده؟ یا کل مهر المثل یا نصف المهر المثل پس این معلومه تنازع در حقیقت، تنازع هست بین موکل و وکیل در این تنازع، زمینه چیه اقایون؟ تصرف، چون هیچکدوم مقدمه ی دیگری نیست  پس این حرف اولی بود که حالا دارم عرض میکنم که شما صاف میاین میگین که اگه موکل انکار کرد وکالت رو و وکیل قسم خورد وکالت صاف از اول تا اخر بیان بگین که مهر المثل رو کلا یا بعدا وکیل بده، یعنی هم موکل و هم وکیل؟ مگر اینکه بیاد بگه بابا اگر موکل بَینَهُ و بَینَ رِبِ خود را دروغ گو میداند خب در اینجا باید مهر المسما رو بده دیگه یا {29:22}؟ اگر مهر المسا رو نصف یا کل داد چون خود رو دروغ گو میداند و وکیل مطلع شد بر این جریان از وکیل چیه؟ {29:30}دیگه، اما اگر وکیل هم نفهمید و زن مال رو گرفت پس به زن حقی که باید داشته باشه {29:40}اگر چنانچه داد و زن نگرفت، اگر موکل داد که خودش رو کاذب میدونه و زن نگرفت این جریان رو چه وکیل بداند و چه نداد بالاخره زن نگرفته، حالا که زن نگرفته چرا وکیل باید بده؟ کسی که به حساب شوهر اوست بله؟ کسی که به حساب توکیل شوهر اوست از او قبول نکرد {30:00}کسی که وکیل هست اون باید مهر رو بده؟ پس علی …. حال شخص وکیل مهر نباید بده، نه مهر المثل، نه مسما، نه کل … اگر مهری هست شخص موکل که خود را کاذب میدونه و اگر که خود را عرض میشود که صادق میدوند که زن من نیست خب مهر، شما میگید مهر مسلم بیاد داده بشه چرا؟ اگر نکاح مسلم باشه، اگر نکاحی مسلم باشد مهری مسلم باید داده بشه چون موکل قبول ندارد وکیل باید بده، اینجا نکاح مسلمه، وقتی نکاح مسلم نیست بنابراین دو مطلبه در اینجا، یک، باید شخص موکل اگه خودش رو کاذب میدونه بره طلاق بده. دو، در هر صورت شخص وکیل وظیفه ای در اینجا عرض میشود که ندارد، چرا از جیب خودش پول بده؟ {30:58}دو نفر رو وکیل کردیم، اقا شما دو نفر وکیلید که این خانه رو بسازید یا این کار رو انجام بدید، خب ایا میشود به صرف اینکه من این وکالت به این دو نفر دادم هر یکیشون مستقلا در امر وکالت کار کنه؟ خب نه چون من به یک نفر وکالت ندادم، به دو نفر وکالت دادم، در صورتی که {31:35}میتواند مستقلا در این امر وکالت …. کار کند که تصریح داشته باشه، من میگم شما دو تا وکیل من ولی هر کدام مستقلا میتونید مورد وکالت رو انجام بدید چون مربوطه به اذنه دیگه اما اگر اذن مربوط به وکالت مشترک بینهماست اذن دوم روی اذن اول نیومده که {31:55}میتونید وکالت رو مستقلا انجام بدید بنابراین تصرف استقلالی احد وکیلین بدون اذن اول یا اذن حالا فایده ندارد یا اذن اول یا اذن حالا، بله من اول گفتم با هم مشترک ولی حالا شما امدی اینجا گفتم، شما وکیلید که مستقلا در این خانه کار بکنید یعنی اون وکالت قبلی اضافه شد، وکالت قبلی توکیل مشترک بود الان به شخص شما وکالت میدهند یا به اون هم وکالت میدهم میگم شما مستقلا کار میتونی بکنی، شما هم مستقلا میتونی کار کنی با همدیگه هم میتونین کار کنین در صورت اذن، اما در صورتی که اذن در کار نباشد طبعا عمل وکالت کل منهما بدون اذن در وکالت مستقله این قابل قبول نیست. عرض میشود که {32:48}معلومه دیگه، ولوو کمااینکه شخص بایع، من این عبا رو به شما فروختم و باید بهتون تسلیم کنم دیگه اگه قدرت دارم به شما تسلیم کنم و تسلیم نکردم پهلوی من موند خب کی ضامنه؟ من دیگه، من که امین نیستم که، بله مگر اینکه من که تاخیر کردم معذورم من به شما فلان جنس رو فروختم الان جوریست که نمیتونم بهتون بدم فردا، ولی در این مدت من به امانت خودم عمل کردم و این مال که مال شماست حفظ کردم، {32:25}از بین برد در اینجا ﴿ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ﴾ پس در چه صورت …. در صورتی که این تحویل ندادن جنس به عنوان امانت نیست بلکه به عنوان خیانته.

.

.

.

وسلام علیکم