جلسه هفتصد و بیست و پنجم درس خارج فقه

ارث

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

تتمه ای از ابوابه میراثه میراثه قراقا و محرومول علیهم است و با کماله تعسف فتوا و روایت برخلاف نص قرآن و نصه حکمه عقلیست، ما اول عبارته تبصره علامرو میخونیم صفحه دیویستو هشتادو پنجه جلد دوم، الفصلو سابع میراثل قرقا ولمحدوم علیهم و هاعولاعه یتوارثون به شروط ،‌ان یکون لهما او لعهدهما مال و کانو یتبارکون و یشتبهول متقدمو فی ثوبتل حکمه به غیرهل غرقه ولحدم اشکالون و مع شراعط یرسو کل منهم من صاحبه لا مما ورثه من و یقدمول ازعو فل ارث و لو غرق ابون و ابنون قرض موتول علم و اخذل ابو نصیبه ثم یرثول ابنو نصیبه من ترک فی الارض من ما ورد

و ینتقلو نصیب کلو واحد منهم الا وارثه و لو کان لاحدل اخوین مالون انتقل مالهو الا ورثه فل آخر و لو لم یکن وارثن کان للامام

این از نظر عبارت، عبارته چه ؟ از نظره روایات هم چنین، حالا فرض مسعله رو بکینیم اولن و ثانین و ثالثن اولن اینکه این احکامی که ذکر شد مربوطست به میراثه غرقا و محدومول علیهم آقایون فقها میفرمایند این حکم چون طبقه نص مربوطست به غرقا محدومول علیهم بنابراین موارددیگر را شامل نیست

که اگر غرق شدن گروهی با هم یا آواری به سر گروهی آمد در اثر غرق و یا آوار مردن و معلوم نشد که کدام بر دیگری مقدسمت یا همه با هم مرده اند این احکامی که میگویند جاریست ،‌سوال اول راجع به بعد اولست که گرچه نصه روایات غرقا و محدومول علیهمست ، اما چه فرقست بینه کسانیکه با هم غرق شن یا آواری به اونها وارد شه بمیرند یا کسانیکه آتش بگیرند یا در جنگی کشته شوند یا در زلزله و خثی کشته شوند چه فرقست ؟‌این بحثه اول

بحثه دوم غرقا و محدومول علیهم و فی کلمتن واحدتن عامه ،‌ گروهی دو نفر و بیشتر که مرده اند مرگ اینها دارای چند احتمالست ،‌ یک احتمال اینست که با هم مرده اند چون حادثه یکجا بر اونها وارد شده یکجا غرق شدن ،‌ یکجا آوار بر اونها وارد شده است یکجا آتیش گرفتن یکجا بمب وارد شده است و در جنگ کشته شده اند در اینجا چند احتمالست یک احتمال اینست که یکجا مرده باشند ،‌احتمال دیگر اینست که بعضی قبلز بعضی مرده باشند

بعضی قبلز بعضیم دو احتمال دارد یک احتمال اینست که اون بعض که قبلز بعض مرده اند معلوم باشد کیه یه احتمالست که معلوم نباشد کیه البته اگر معلوم باشد کیه که مورد بحث نیست ،‌ دو برادر مرده اند زید قبلز امر مرده است ،‌دو نفر که تفاوت سنیم داشته باشند البته به شرط توارث پسر و پدر ، دو نفر که میتوانند وارثه مورثه یکدیگر باشند دو نفر مرده اند پدر قبلز پسر اینجا بحثی نیست

اگر پدر قبلز پسر از بین رفته است خب پسر وارثه و ورثه پسر وارثه پسرند در دو بعد یکی ماله پسر و یکی مالی که به ارث از پدر به پسر رسیده است و به عکس این مورد بحث

مورده بحث فقط در دوجاست ، جایی که هردو یا هرچند نفر که توارث بین اونها هست مرده اند معلوم نیست که با هم مرده اند یا بعضی قبلز دیگری مرده اند ،‌حالا چه با هم مرده اند و چه بعضی قبلز دیگری مرده اند آقایون فتوا میدهند و روایات هم متسابقست که خواهیم خوند تطابقه روایات و تطابق فتاوا که هردو وارثه یکدیگر خواهند بود در موارد مختلف

حالا موارد مختلف گاه اوقاتست که هیچکدوم مال ندارند از بحث خارجه ، گاه هردو مال دارند یا بطوره برابر یا یکی کمتر یا بیشتر ، گاه یکی مال دارد و دیگری مال ندارد مورد بحث جایی نیست که هردو مال ندارند هردو مال ندارند که توارض در کار نیست ،‌نه این مورث اون هست و نه اون مرثه این هست تا چه رسد که این دو هردو مورثه بازماندگانه خود باشند این مورد بحث اصلن نیست

مورد بحث دوجای دیگرست که متعسفانه هم در فقه تطابقه اقوالست و هم در روایت که خواهیم خوند که اگر هردو با هم برابر دارند ،‌سه مورد ببخشید ، اگر هردو با هم برابر دارند یا یکی بیشتر دارد دیگری کمتر دارد و یکی دارد دیگری حتا ندارد ،‌اگر هردو با هم برابر دارند معلوم نیست که پسر قبلز پدر پدر قبلز پسر یا هردو با هم در هردو فرد و در هردو صورت میگد که پدر به پسر ارث میدهد و پسر به پدر ارث میدهد و میراثه کل واحدین چه اونچه را خود داشته اند و چه اونچه را به ارث بهشون رسیده است به ورثشون منتقل میشود در صورتیکه هردو برابر دارند

یک ملیون این دارد یک ملیون اون ،‌صورت دوم صورت دوم اینست که یکی مثلن یک ملیون دارد یکی نیم میلیون اون که یک ملیون دارد مورثست نسبت به ملیونی اونکه نیم ملیون دارد مورثست نسبت به یک ملیونی بنابراین اونکه یک ملیون دارد نمی ملیون ارث میبرد چون نیم میلیون میشه به ارث برد ،‌ اونکه یک ملیون دارد نیم میلیون ارث میدهد و اونکه نیم دارد یک ملیون ارث میدهد ، چرا برای اینکه توازن بشه طبقه فتاوا و طبقه روایات اگر پدر و پسر پسر یک ملیون دارد پسر یک ملیون دارد و ورثه دارن هردو ،‌البته وارث اول خودشونن ورثثه دارن هردو یک ملیونه پدر به پسر میرسد نیم ملیونه پسر به پدر میرسد بعد هرکدم به ورثه شون اونچه را که به ارث رسیده است میدهند

اعجبه از کل اونجایی که فرض کنید پدر مال اصلن ندارد و پسر مال دارد ماله پسر که معلوم نیست با پدر مرده است یا قبل یا بعد شاید مرده است ماله پسر که دارد از پسر بگیم ماله پسر که دارد یک ملیون کلن به پدر میرسد پس پسر بیمال میشود پس پسر مورثه ورثه دیگر نخواهد بود اما پدر که مالی نداشت و این یک ملیون بش رسید مورثه خواهد بود به نسبت به ورثه خودش

اینا حرفاییست که دارن میزنن حالا از سر بگیم،‌اولن در صورتیکه محدومول علیهم باشند یا غرقا باشند شما این حکمو میکنید،‌اما در صورتیکه جور دیگر تلف شده باشند آتش گرفته باشند یا اینکه در جنگ کشته شده باشند یا وسیله دیگری حدول کنیم کشته شده باشند در اینجا این احکام رو نداریم ،‌چه فرقست ،‌القاعه خصوصیت جاش اینجاست کسانیکهکشته شده اند به غرق یا کسانیکه کشته شده اند به حدم آوار به سرشون امده کشته شدند چه فرق دارند با کسانیکه اتش گرفته اند یا در جنگ کشته شده اند . این اولن

ثانین ، ثانین چرا در این فرض که این دو نفر یا چند نفر که توارث دارند نسبت به یکدیگر متوارثینه نسبت به یکدیگر در صورتی این به اون ارث میدهد یکی قبلز دیگری مطمعنن فوت شده باشد اگر قبلن فوت شده و پسر بعدن مورث کیست ؟‌مورثه پدریست که قبلن فوت شده و وارث پسره و اگر به عکسست برای اینکه آیات آیا ترکه میگه ما ترک ماترکتم ماترکن ترک ،‌ترک یعنی چی یعنی مورث باید محرز باشد مرده است وارث زنده است وارث که زنده است ارث میبرد از مورثی که مرده است

اما در جایی ندانیم انی پدر و پسر که مرده اند ندانیم کدام جلو مرده اند کدام عقب یا احتمال بدیم که هردو یکجا مردن خب دیگه مورث در کار نیست اصن فرض مورثه و وارث رو در نظر بگیرید در جایی که هیچکدام مال ندارند حالا ولو یکی قبله دیگری مرده مورثو وارث هست در کار نخیر

در جایی که هردو مال دارند یا برابر یکی بیشتر از دیگری یکی کمتر از دیگری یکی بیشتر از دیگری در این صورت وقتیکه معلوم نیست با هم مردن و یا یکی قبلز دیگری و اگرم معلوم باش که یکی قبلز دیگری مرده است معلوم نیست کدامه پسر قبلن مرده است که پسر مورث باشد پدر قبلن مرده است که پدر مورث باشد شما در هر دو صورت در صورته اول که هردو با هم احتمالن مردن در صورت دوم که یکی قبلز دیگری مرده و نمیدونیم کدامست در هر دو صورت میگید که این مورث نسبت به اوست و اون هم مورث دیگری

بنابراین کلن وارثند و کلون مورث ،‌پدر مورث است در بعدی وارثست در بعدی پسر مورث است در بعدی وارث است در بعدی چرا مورث 1208 ، مورث باید محرز باشد که قبلن مرده  و وارث بعدن اما مورثی که معلوم نیست با وارث با هم مرده اند اگر با هم مرده اند توارضی در کار نیست

اگر دو نفر را ببینید با هم مردن اگر با هم نمرده بودن مورثو وارث در کار بود اما اگر دو نفر با هم جانشون یکجا امد بیرون نه این مورث اوست و نه اون مورث این چون قبلو بعد در مورثو وارث شرطه

بنابراین در این احتمال این رعی فتون و روایتن سابته که فتوا میگوید و روایت هم میگوید تطابقه نقلو فتوا اینست که اگر احتمال بدهیم دوتا با هم مردن یا احتمال بدیم یکی قبلز دیگری ولاکن قبلن معلوم نیست کیه و بعد معلوم نیست کیه در هر دو صورت توارث دارند

یعنی پدر ارث میدد به پسر و پسر ارث میدد به پدر یعنی چه ؟‌پدر ارث میدد به پسر در اینجا که پدر قبلن مرده قبل معلوم نیست پسر ارث میدد به پدر در صورتیکه پسر قبلن مرده پسر معلوم نیست

هیچکدام معلوم نیست پس چرا توارث دارند این اشکال دوم ، اشکال سوم در اونجایی که یکی تصریح میکند یکی مال دارد ده ملیون مال داره یکی صنار ندارد،‌پدر مال دارد و پسر مال ندارد اینجا پدر ورثه ای دارد پسر هم ورثه ای دارد اگر ورثه واحد باشند مطلبی نیست ،‌اما یکی از این دو ورثه ای دارد دیگری ورثه دیگر دارد که تداخل نیست ایجا چی میگن ؟‌اینجا روایت و فتوا تطابق مطلب دارد تطابقه بر این مطلب دارد که اونکه مال دارد مالش میرسد به اونکه بیمالست ،‌بنابراین اونکه مال داشت ورثه اش چیزی نمی برند صننار و اونکه مال نداشت چون ارث رسید به او ورثه اش میبرند این چه ظلمیست

این چه ظلمیست که منطقه فتوا و منطق روایت شده است تمام این حرفا غلطست بر مبنای اینکه فرضه میراث در جایی که محرز باشد فلان شخص قبلن مرده فلان شخص بعدن مرده فلان شخص که قبلن مرده مورثست اونی که بعدن مرده در بعد اول وارثست در بعد مورث

وارثست چون بعدن مرده زنده بود که این مرد ،‌اون پدر که مرد این پسر زنده بود محرض باشه،‌بعد که این پسر ملکه خودش را و اضافه بر ارثی که از پدر برده است این دو ملک میرسد به ورثه اش ،‌ولاکن وقتیکه احتمال تساویه مرگ هست و احتمال اینکه یکی مقدمست بر دیگری ولی معلوم نیست کدام مقدمست کدام متعخر بنابراین هردو از توارث خارجن

توارث در جاییست که معلوم باشد فلان قبلز فلان مرده است ،‌ اما اینجا در هر دو فرد این مطلب نیست هم احتمالست که با هم مردن توارث در کار نیست هم احتمالست که یکی قبل از دیگری مرده اونی که قبل مرده کدامست معلوم نیست پسرست یا پدر ؟‌اونی که بعدن مرده معلوم نیست پسرست یا پدر ؟  پس چرا توارث حاصل بشه ؟‌

وانگهی ظالمترین مورد توارث اینست که در این دو فرد مخصوصن فرض اول که احتماله موته یک یا هردو باشد بگید اونکه پول دارد ارثش میرسد به اونکه بی پولست بنابراین شخصیبی پول مورثه وراثش هست و شخصه با پول مورث وراثش نیست

حالا روایتو میخونیم ملاحظه کنید روزه آخره ارثست و روزیست که واقعن …

بله ؟ بعله ، حالا حدیثو میخونیم بعد فتوا رو عرض میکنم ،‌بعله فتوا یه کلمست که در این دو فرض در این دو فرض خواستم بعدن بگم که روشن تر بشه مطلب ، فرضه اینکه موته هردو توارث دارند ولاکن در صورتیکه موته هردو یکجا باشد و یک زمان باشد هیچکدام نه مورثن نسبت به یکدیگر نه وارثن بلکه هرکدام مورثن نسبت به ورثه حی

پدر و پسر که به احتمال اینکه با هم مرده اند پدر مورثه ورثه حیش هست پسر هم مورثه ورثه حی دیگه دوبله نمیشه پدر به پسر برگرده پسر به پدر برگرده بعد پدر وراثش وراثه مالی باشند که از پسر رسید ،‌ و پسر وراثش وراثه مالی باشند که از پدر رسیده این غلطیست این در بعدی که احتمال تساویه

در بعد احتمال تقدم که ممکن میدانیم میدانیم یکی قبلن مرده و دیگری بعدن مرده کدام قبلست کدام بعد معلوم نیست چون کدام قبل و کدام بعد معلوم نیست پس زمینه ی توارثم نیست ،‌ هم در فرض اول زمینه توارث نیست هم در فرض دوم زمینه توارث جوریست که بدانیم کی قبلز کی مرده

بدانیم کدم قبلز کدام مرده اند اونی که قببلست مورث است ماترک دارد و اونیکه بعدست وارثست از ماترک ارث میبرد، اما در اون بعد دیگر فرض ماترک نداریم اصلن فرضه ماترک در صورتیست که معلوم باشد که زید قبلز امر مرده است تا امر وارث باشد اولن از زید ثانین مورث باشد نسبت به مال او

اما در این دو فرضی که آقایون میگن در این دو فرض توارث اصن در کار نیست،‌وقتی که توارث در کار نیست بنابراین این پدر و پسر که مردن چه با احتمال تقارن و چه با احتماله تقدم ولی معلوم نیست که متقدم کدامست متعخر کدام هرکدام مورثه در خودن پدر مستقیمن مورثه ورثه خود و پسر هم مستقیمن مورثه ورثه خود خواهد بود

بنابراین تمام این حرفایی که فتواهایی که خوندیم و نخوندیم و روایتی که خوندیم تمام باطلست و برخلاف میزانست ،‌گرچه نص در قرآن نداشته باشیم ولاکن نصوص قرآن ماترکه دیگه ماترک ماترک ماترک ماترک ‌،ماترک فرضش در صورت معلوم بودن موته فلانست قبلز فلان ،‌ولو به دقیقه ای باشد ولو به ثانیه ای باشد

حالا روایات …

بعله ، وقتیکه وقتیکه چاره نباشد قرع هاست ولی چاره است در اینجا ببینید اصولن ببینید در صورتیکه احتمال تقارن در فرضی که مقد…

ولی معلوم نیست ،‌قرعه چرا ؟‌حکم داریم چرا ؟‌برای اینکه حکمه ،‌ببینید حالا سه حال خارج نیست یا اصن میراثی در کار نیست غلطه میگه گفت ؟‌میشه گفت ایراث در کار نیست؟‌غلط ،‌یا ایراث اونجوری که آقایون میگن در کاره اونم غلطه برای اینکه ایراثی که آقایون میگن در کار باشه در زمینه ایست که معلوم باشد کدام قبلز دیگری مرده است ،‌سوم سوم قرعه نمیخواد بگه سوم چون ایراث معلوم نیست بنابراین هرکدام به مورث خودش میده  برای اینکه مورث پدر ،‌ این پسر احدهما قبلز این فرض دوم

احدهما قبلز دیگری مرده ،‌ولاکن احدهما قبلز دیگری مرده چون احدهما معلوم نیست آیا احدهما مورثست با قرینش پدر مورثه پسرست پسر مورثه پدرست بعد پسر و پدر که وارثه یکدیگرند مورثه دوم خواهند بود ؟ نخیر، از اول مورث ورثشونن چرا ؟‌برای اینکه قطعن پدر مرده و قطعن ورثه حی دارد مستقیمن ورثه حی ارث او رو میبرند

قطعن پسر مرده و قطعن ورثه حی دارد ،‌چون ورثه دو قسمته دیگه دو قسمته هست یک ،‌پدر مرده آیا پسر که میخواد وارث بشه قبلن مرده ؟‌در این زمان مرده بعدن مرده معلوم نیست بنابراین وارثه معینی در کار نیست اگر دوران امر بین وارثه معین و وارثه غیر معین باشد وارثه معین مقدمست یا نه ؟

وارثه معین احیایی هستند که ورثه پدرند ، احیایی هستند که ورثه پسرند اما اونکی مرده و معلوم نیست او مقدمست یا معخرست یا برابرست اون وارثه نیست ، وارث بودنش دلیل میخواد وارث بودنه احیاعه ورثه پدر و احیاعه ورثه پسر معینست این زندن،‌اما وارث بودنه اونیکه معلوم نیست قبله یا بعده یا مقارنه بوده وارث بودن معلوم نیست بنابراین قرعه نمیخواد حکمه خدا معلومه

حکمه خدا معلومست که کسی که کسی که حیست وارثست کسی که معلوم نیست حیاط داشته است در زمانه موت او وارث بودنش معلوم نیست نه مورث بودنش معلومست نه وارث بودن ،‌ببینید این پدرو پسر نسبت به یکدیگر نه مورث بودنشون معلومست نه وارث بودن معلومست اما مورث بودن پدر نسبت به احیاع و مورث پسر نسبت به احیا این معلومه

پس وارث معلوم وارث زنده مورث مرده ،‌بله ؟‌ببیند در فرض اول که شکی نداریم در فرضه احتمال اینکه موتشون با هم باشد شکی نداریم ولی اینکه در فرض قتل ،‌در فرضه قتل در فرضی که قطع داریم یا پدر قبلن مرده یا پسر قبلن مرده خب بینه یا پدر قبلن مرده یا پسر قبلن مرده چرا فرق بزاریم که کلن یرسول آخر چرا ؟‌

کلون یرثول آخر برای اینکه کل انسان آخر در اینست که معلوم باشد کدام قبله کدام بعله ولی در حالتن اخرا این جمله رو تکرار میکنیم که وارث دو وارثست یک وارث مجهول یک وارث معلوم وارث معلوم وارث های زنده ی پدر و وارث های زنده پسرن

وارث مجهول ،‌نمیدانیم پسر وارثست چون شاید قبلن عرض می شود که مرده نمیدانیم پدر وارث است چون قبلن مرده ایا به نمیدانیم ارث میرسد یا به میدانیم ارث میرسد اینجا قرآن اینو میخواد بگه و اما روایات ،‌در صفحه ی پونصدو هشتادو نه جلد کتابول اطعمه و اشربه جلد هیفدهمه وساعلو شیعه بابو انهو یرثو کلو واحده من الاخر مل اشتباهه و القرابه و نحوها ،‌حدیثه اول ،‌عبدالرحمن بلحجاج ابن حجاج،‌ قال سعلتو اباعبدلله عجیبه ها تمام روایات باید غلط باشه خیلی عجیبه این بلایی که به سر ما اورده است این بود که تمام روایات غلط فتاوا متناقض و همه برخلاف میزان

سعلتو اباعبدلله علیه سلام انلقم یقرقون فی سفینه یا یوقرقون فی سفینه او یقوعو علیهمول بیت و یموتون فلا اعلمو ایهم مات قبل صاحبه فرض دوم میگیریم ،‌ببینید بعضیا قبل مردن بعضیا بعد مردن پدر قبل مرده پسر قبل مرده این معلوم نیست قال یورثو بعضهم من بعض و یورثو بعضهم من بعض کذالک هو فی کتاب ایه ،‌یعنی چی ‌؟ یعنی پدری که معلوم نیست قبلن مرده وارثست پسری که قبلن مرده وارث

پدر من قبلن مرده مورثه هردو وارثن این تناقضه هردو وارثن هردو مورثن اینکه فرض اینه ،‌فرض اینست که یکی قبله این تساوی نیست یکی قبلز این بحث اونکه قبلست مورثست و اونی که بعدست وارثست ،‌ شما هردو رو مورث قرار دادی هردو رو وارث این تناقضه

حدیث دیگر ،‌محمد بن غیث ان ابی جعفر الباقر علیه سلام قال قضا همه این تهمتارو به امیرول مومنین زدن بعضی وقتا ،‌ فضا امیرول مومنین علیه سلام فی رجلن ومرعتن ان حدم علیهما به زنو شوره فماتا و لا یدرا ایهما مات قبل و قال یرثو کلو واحد منهما زوجه ،‌خب فرض این باشه که اینها فرزند ندارند حالا یا فرزند دارند فرزند ندارند این زنو مرد که با هم غرق شدن یکی قبلز دیگریست ،‌معلم نیست قبل مرده یا قبل زنه میفرماید یرثو کلو واحدو منها ،‌مرد ارث میدهد به زن ربعه مالش را و زن ارث میدهد به مرد نصف مالش را

پس مرد بیشترز زن مالک خواهد بود به مرد که بیشتر از زن مالک خواهد بود بیشتر ببرد ارث،‌و زن که کمتر کمتر ارث میگیره این اختلاف و این ظلم برای چیست ؟‌این هم تناقضست هم احراز نیست که این مورث است ، آیا محرزست که زن مورثست که مرد نصف بگیره آیا محرزه به عکسست که ربع بگیرد ؟ هرگز

و انهم عبدالرحمن بن ابی عبدلله قال سعلتو بی عبدالله علیه سلام انلقم یقرقون او یقعو الیهمل بیت اینجا هردو فرضو میگیره قال یورثو بعضو من بعض ،‌خب اینجا ندارد که میدانیم یکی قبلز دیگری و معلوم نیست نخیر هردو رو در بر میگیره چه بدانید که یکی قبلز دیگری معلوم نیست به طوره اجمالی یا اینکه احتمال بدهید که هردو با هم

اگر بدانید که هردو با همه که مطلب معلومه ،‌ اگر بدانیم هردو با هم مرده اند که وارثو مورثی در کار نیست ،‌اونجا که ندانیم ندانیم که با هم یا ندانیم یکی قبلز دیگری میگد یورخو بعضهم من بعض ،‌حدیث دیگر ،‌انل فضلبن عبدالملک ان ابی عبدالله علیه سلام فی امرعتن و زوجها سقط علیهما بیون مثلو ذالک اینم هردو فرضو میگیره

ان رجلن ان ابی عبدالله علیه سلام قال ، سعلتو انقولن سقط علیهم سقفن کیف مواریثون قال یورثو بعض من بعض ، در تمام این سه روایت هردو فرد را شامله ،‌و در روایت اول فرضی که احدهما قبلز دیگری از بین رفته ولی معلوم نیست خب ازین نزدیکتر

بابن اذا کان لهدل قریقین ، ابل محدوم علیهم مالول آخر این خیلی عجیبه ،‌پدر مال داره ملیونر پسر صننار نداره خب وفرضم همینطوره یا احتمال دهند با هم مردن یا یکی قبله دیگری معلوم نیست که قبل کدام بعد کدامه ،‌میگد که اونکه مال دارد کله میراثش به بی مال میرسد اونی که میبرد کسی نداره بنابراین اونکه مال دارد ورثه حیشه صننار نمیبرند اونکه مال دارد میبرد

چی شد ،‌حدیث ،‌عبدالرحمن همون حجاجی میگه، عبدالرحمن من …

بله ؟‌ فرق اینست که اولاد در کار نیست ،‌مثلن اگه اولاد در کار باشه بعله،‌اگر اولاد در کار باشد به حسابه اولاد ولی اگر اولاد در کار نباشد ما فرض میکنیم کسی که خیلی روشن باشه اگر این پدرو پسر هیچکدوم اولاد ندارن هیچکدوم اولاد ندارن هیچکدوم پدر پسر ندارن هردو هستند با هم در این صورت اونی که مال دارد مالش میرسد به بیمال ،‌بی مال مورثست با مال وارثه نیست اقای ملیاردر پدر وارث نیست ولیکن پسر وارثه

چون وارثه چون محرزه ببینید محرزست که …

بگیم که اونکسی که مال داره درسته ،‌اون کسی که مال داره قبلن مرده درسته ؟ اون کسی که مال نداره بعدن مرده در اینجا وارث حقیقی کیه ؟‌صاب مال کیه ،‌بله ولاکن  تا اونجایی که معلوم نیست در صورتی که معلوم نیست با عدم معلومیت به ما مجهولیت بگیم که آقا صاحبه مال میشه بدونه حسابه بدونه هیچ حسابی صاحبه مال میشه و مورث خواهد بود

حدیث دیگر ، از این باید ، سعلتو ان بیتن وقعه الا قومن مجتمعین فلا یدرا ایوهول مال قبل ،‌فقال یورثه بعضو من بعض ،‌قلتو فان ابا حنیفه ادخله فیها شیعن ،‌قال و ما ادخل قلتو رجلین اخوین احدهما مولای والاخرو مولا لرجلن لاحدهما

لاحدهما من الالف الاخر لیس به ما شیع،‌و لذا داره درهم و دینار دیگر هیچی نداره رکبا فی السفینه این یارو میگد عرض می شود که ابو حنیفه ای رو داخل کرده و این غلطه ،‌واقعن غلطه و به حسابه نظر این این غلطه ولاکن امام مثلن تسریع کرده و چی کرده

3038 کان المال لورثت الذی لیث لهو شی و لم یکن لورثته الذی لهو المال شی قال و قال ابا عبدالله علیه سلام وقعت سمعها هو هکذا همینطوره ابو حنیفه راست گفته ،‌هم ابوحنیفه راست گفته هم و روا فلانی و روا شیخو فلانی

همشم 3114 روایت میکنه ولی یک نفر راویه عجیبه ها به قول اقای بروجردی رضوان الله علیه بعضی وقتا روایت دهتاست ولو یکیه ،‌روایت یه طرف دهتاست یه طرف یکیه ولی دوتا دوتاست ده تا یکیه اینجام همه عبدالرحمن ابن الحجاج قال امیرول مومنین قال امام صادق ان ابی عبدالله علیه سلام قال قلتو لهو رجلن ومرعتن فقته علیهم البیت فرضم یکیه فرض یکیه راوی یکیه مرضیانه هرکی میخود باشه

فماتا قال یورثو رجل من المرعه والمرعه من الرجل قلتو و ان ابا حنیفه 3154

این بلای عظیمیست که از طرف روایات و دنباله روایات از اقوال به ما متوجه شده ،‌و ما بارها عرض کردیم دها بار پنجاه ها بار صدها بار این اصالت حدیث و اصالت اقوال اینجا به تشتط تناقض اختلاف تباعده به به حد نقیض ایجاد کرده ،‌و حال اینکه اگر ما محور را قرآن قرار بدیم بعد قرآن عقلو

قرآن حجت اولاست عقل را روایاتی که برخلاف عقلست برخلاف حسست برخلاف وجدانست برخلاف کتابست چطور قبول میکنیم آقایون به سند توجه میکنند،‌سند اگه صحیحه یا صحیح نیست مورد قبولو معتبره ، به سند عرض می شود که حساب میکنن به متن عمل میکند و حال اینکه متن برخلاف قرآنه یا به قرآن مراجعه کردن یا نکردن

متن برخلاف مثله روایاتی که چند دسته روایات دیروز اشاره کردیم پنجاه بار صدبار بیشتر کمتر که راجبه میراث زن چرا زن از ثوابط ارث میبرد زیرا چنین زیرا چنان، آیا فتوا میدن فقط به سند نگاه میکنند مخالفته با کتاب مخالفت فقط کاری ندارن

مخالفته با عقلو حسو وجدانو تمام موازین کاری ندارند و اگر ما موافقه کتاب رو اولن موافقته حس و عقل را ثانین در نظر بیگریم این همه تشدد و این همه اختلاف بینه ما نخواهد بود باب ارث ظاهرن به اینجا ختم میشه و فردای تعطیل بعد بابه حجیت و در حجیتم خیلی بحث داریم

در حدود زیاد اونقدر بحث داریم که لحظه به لحظه بحث داریم ،‌‌کمااینکه در کل ابوابم همینطوره بعضی  برادران میگن شما چقدر اختلاف دارین

و اختلاف ما نیست اختلاف قال الله است با منقولاته از رسول الله و اعمه معصومین علیه سلام و در تاریخ فقه چنین شده است چنان شده است کاری نداریم باید چنین بشه و چنین خواهد شد چنین خواهد شد و چنین اونچنان فقه را دمرو خواهد کرد اونچنان به اسفلوسافلین خاهد زد فقه را امام زمان علیه سلام که به کتابن جدید علل 3412