پیرامون اجتهاد یا تقلید و یا بالاخره احتیاط، دو آیهی قرآنی سورههای «نَحْل» و «زُمَر» زیربنای تمامی مسائل مورد کاوش و پرسشاند، که: «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إلَّا رِجالًا نُوحِی إلَیْهِمُ فَاسْألُوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُون. بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ انْزَلْنا إلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلناسِ ما نُزِّلَ إلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونْ» (سورهی نحل، آیات ۴۳ و ۴۴) «و ما پیش از تو «ای محمد» هرگز- برای دعوت مردمان- نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی میکنیم پس از آگاهان بپرسید اگر به گونهای بودهاید که نمیتوانید با ادلهی آشکار و کتابهای وحی الهی بدانید، و این «ذکر» [قرآن کریم] را بر تو «محمد» فرستادیم که آنچه را برای مردمان فرستادهایم بیانگر باشی و شاید بیاندیشند».
و «وَ الَّذِینَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ أنْ یَعْبُدُوها و أنابُوا إلیِ اللَّه لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّر، عِبادِ. الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأولئکَ هُمْ أولُوْالإلْبابِ» (سورهی زمر، آیات ۱۷ و ۱۸) «و کسانی که- بی چونوچرا- از پرستش و پیروی «طاغوت» دوری جستند و به سوی [الله] راه یافتند، و (از هر که و هر چه هست تنها به سوی او) با توبه و پوزش از گذشتهها راهی حق شدند، پس نوید ده بندگان مرا، آنان که سخن [حق] را به خوبی میشنوند [که با کاوش و کوشش سخنان حق را به دل و جان میپذیرند] و سپس بهترین سخن را (در راستای بیانگری بنیادین حق) پیروی میکنند، تنها اینانند که خدایشان هدایت کرده و تنها اینانند صاحبان اندیشه و مغز» و چون برحسب آیاتی چند مانند «اللَّهُ نَزَّلَ احْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشَبِها» (سورهی زمر، آیهی ۲۳) قرآن تنها قول احسن است. در نظرات حسن و احسن شرعمدارانِ پژوهشگرِ قرآنی هم که دارای درجات حسن و احسن در تَفَهُم قرآنی میباشند تنها فهم احسنشان مورد پیروی مکلفان است و بس، گرچه قرآن کلًا احسن القول است. ولی در صورت اختلاف تکاملی قرآن پژوهان، اکمل و احسنش تنها شایستهی پیروی علمی، عقیدتی و عملی است.
در آیهی «نحل»، «أهل الذکر» که از دیدگاه قرآن آگاهان شایسته به کتاب و سنت قطعیه اند، تنها این شایستگان مورد پرسِشِ درستِ نادانستههایند، اما برای چه کسانی این پرسش شایسته و بایسته است؟ برای شما مکلَّفِ مسؤل، بهشرط «إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اگر نمیدانسته اید و نمیتوانید بدانید، که یا توانایی و کشش ذاتی آن را ندارید، و یا گرفتاری و مسئولیت و موقعیت زندگی به شما چنین فرصتی را نمیدهد که نادانستههایتان را با استنباط تفصیلی از کتاب و سنت جویا شوید، و یا اگر در هر دوی اینها عذری ندارید، ولی اکنون تکلیفی فرا رسیده و شما فرصتی برای آنگونه دانستن خودکفای اجتهادی ندارید، در این مثلث مشترک الزوایای «إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» پرسش از «أهْل الذِکْر» حتمی و بایسته است، گرچه در ضلع سومش احیاناً کوتاهی کردهاید که خود را در راه دستیابی به تکلیف حاضر از پیش آماده نکردهاید.
و آیا این جا تنها جای صِرفِ پرسش است، که تقلیدی کورکورانه برای شما کافی باشد؟ هرگز چنان نیست، زیرا برمبنای «بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ» پایهی اساسی این تکلیف چندبعدی است که یکی از آنها پرسش از «أهْل الذِّکْر» میباشد، که باید برمبنای «بَیِّنات و زُبُر» با براهین روشن و روشنگر کتابهای وحی تحقق یابد، در جو اسلامی هر دوی بینات و زبرش «کتاب و سنت قطعیه» است زیرا این هر دو که معجزهی رسالت و خود رسالت میباشد در قرآن جمع است، که هرگز زمینهای برای اختلاف در میان عاقلان ندارد. و اگر در شرایع دیگر بینّات، معجزات انبیاء، و زُبُر کتابهای آسمانی بوده است. امّا در شریعت پایانی هر دوی آنها در [قرآن کریم] جمع است که سنت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم هم اصلش قرآن است. چه در بعد دلالت لغوی و یا دلالت وحیانی ویژه از حروف رمزی رسمی، و یا رمزهایی در کلمات دالّش و بطون آیاتش. و میبینیم، همانگونه که «أهل الذِّکْر» تنها بر محور «بَیِّناتْ و زُبُر» آگاهان شایسته و بایسته میباشند، پژوهشگران و پرسشکنندگان از آنان نیز بایستی «بالبینات و الزبر» پرسش کنند، و نه آنکه هر چه از آنان شنیدند بدون هیچ برهانی بپذیرند که در این صورت تقلیدشان کورکورانه و یهودی گونه خواهد شد.