در تمامى موارد عذر ـ بهجز در صورتى كه روزه همواره طاقتفرسا بوده و آنرا نگرفته و هم چنان طاقتفرسائيش ادامه دارد ـ بايد قضاى روزههايش را بگيرد، و اينجا نظر بهطاقتفرسايى اصلى است، و نه احيانى كه در اثر شير دادن بهبچه و يا نقاهت بيمارى گذشته و مانند اينها بوجود مىآيد، كه در اينگونه طاقتفرسايىهاى غير اصلى ـ و نه مستمر ـ مىبايست قضاى روزها را پس از رفع اين عذرها بگيرد.*
و چنانكه قضاى نماز كسى پس از مرگش بر كسى ديگر واجب نيست، قضاى روزه همچنان است چنانكه آياتى مانند «و ان ليس للانسان الا ما سعى»(سورهى نجم، آيهى 39) بر اين حقيقت گواه است؛ بنابراين آقايانى كه در اينباب قضاى نماز و روزههاى پدر را بر پسر بزرگتر واجب دانستهاند هيچگونه اصلى ندارد.