كسى كه خودكشى كرده مانند ديگران وصيتش درست است، كه هم او نمونهى روشنى از «إذا حَضَرَ أحدكم الْموتُ» مىباشد، و نيز چنان مجرمى نيازش بهوصيت بيشتر است كه بهاين وسيله با انجام وصيت از گناهش بكاهد، و با اين وصف صحيحهى ابى ولاد كه حق وصيت را از او گرفته نقش صحيحى ندارد و مشاهده مىكنيم كه همين حديثى كه آقايان صحيحش مىنامند با عرض بر قرآن كريم چگونه بىاعتبار، غيرصحيح و مردود جلوه مىكند، زيرا فرد شاخص اطلاق آيه همين شخص است و ديگران در حاشيهاش، و چگونه مىتوان آيهاى را با چنان اطلاقى با يك و يا چند حديث اين چنينى مقيد كرد، آن هم حديثى كه متنش اينگونه متزلزل و ناصحيح است گرچه سندش هم صحيح باشد*