اين امر و نهى نبايد او را دچار خطرى مهمتر از مورد امر يا نهى كند، زيرا رعايت مهمتر قاعدهاى هميشگى و همگانى است كه در ميان دو واجب كه قابل جمع نيستند واجب مهمتر واجب است، و ديگرى كه موجب ترك اين مهمتر است حرام است، و چون حفظ جان، مال، ناموس خانواده، عقل و ايمان ـ كه نواميس پنجگانه نام دارند و از اصول واجبات در تمامى اديانند، هر واجبى كه در رديف مادون اينها قرار گيرد در برابر اينها نه تنها واجب نيست كه حرام نيز هست.
اينها شرائط واجب بودن و نيز جايز بودن امر و نهى است و ديگر هيچ كه امن از ضرر و يا احتمال تأثير هيچكدام نقشى در اين ميان ندارند، مگر ضررى كه از ترك امر و نهى بيشتر بوده و يا با آن برابر باشد، كه در صورت اول امر و نهى حرام و در صورت دوم نه واجب است و نه حرام بلكه از باب «فَمَن تَطَوَّع خَيرافَهُو خَيرٌله» (سورهى بقره، آيهى 158) مستحب نيز مىباشد ، و اصولاً امر و نهى كه نوعا برخوردى است با گنهكاران نابهكار و يا نادانان، قهرا زيانهايى راهم بهدنبال دارد كه اگر كمتر از واجب ترك شده و حرام انجام شده باشد بايستى آنها را تحمل كرد چنانكه در پند لقمان بهفرزندش آمده كه «وَ أمُرْ بِالمَعرُوفِ وَاَنْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصبِر عَلى ما أصابَكَ إنَّ ذلكَ مِنْ عَزْمِ الأمور»(سورهى لقمان، آيهى 17) «امر بهمعروف و نهى از منكر كن و بر آنچه در اين راه بهتو مىرسد صبور و شكيبا باش كه اين خود از استقامت و پايدارى در امور (دين) است». بنابراين صرف اينكه فلانى بدش مىآيد، يا مىترسم چنين و چنان كند مجوّز ترك اين واجب مهم الهى نمىباشد والاّبا اين اعتقاد فاتحهى امر بهمعروف و نهى از منكر از بيخ و بن خوانده شده و از او چيزى باقى نمىماند، و اصولاً امر بهمعروف و نهى از منكر كه در پرتو جهاد و دفاع از استوانههاى دين واسباب و ابزار مهم براى حفظ و نگهدارى و پاسدارى از شرع و برقرارى دين مبين اسلام الى يومالقيامه است، هرگز صحيح و معقولانه نيست كه امن از هر ضررى شرط وجوب و يا جواز آن باشد، كه در نتيجه با قيد امن از ضرر اين دو پاسدار ايمان نوعا از كارافتاده، و كمرشكن مىشوند، و معتقد شدن بهجواز امر و نهى فقط در محيط امن و امان باعث اين مىشود كه در جوّ فساد و ظلم و گناه بهكلى نقش خود را از دست داده و از كار بركنار گردند، و اين دقيقا مشابه اين است كه بگويى قتال و جهاد زمانى واجب است كه ضررى جانى و يا مالى احساس نكنى، چنين فتوا و نظرى بهمعناى تعطيل جهاد و قتال در راه خدا است.
و مىبينيم كه احيانا كسانى هم در راه امر و نهى كشته مىشوند اما از نظر قرآن ممدوح و مظلوم معرفى مىشوند، چنانكه آياتى مانند «وَ يَقْتُلُونَ الَّذينَ يأمُرونَ بِالْقسْطِ مِنَ النّاسِ»(سورهى آلعمران، آيهى 21) قاتلان اين آمران را مذمت مىكند، و اين خود منافاتى با جلوگيرى از زيان جانى ندارد، زيرا احيانا خوفى از كشته شدن در كار نيست ولى ناخودآگاه در اين راه كشته مىشوند، و گاهى هم واجبى كه مورد امر است از حفظ جان هم مهمتر است كه بايد صدها يا هزارها و يا احيانا همه جانها فداى او شود بنابراين دربارهى ولى امر (عجلاللّه تعالى فرجهالشريف) و اهداف مقدسهى آنحضرت در زيارتهاى مربوطه مىخوانيم و مىگوئيم ـ اروحنا لتراب مقدمهالفداء ـ تمام جانهاى ما بهفرمان آن امام و اهداف مقدسهاش باد!