بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد وآل محمد
دیروز در تتمه بحث انفعال و عدم انفعال، ملحقی را بحث کردیم که ملحق است به انفعال یا عدم انفعال آب مطلق.
اون ملحق دارای دو بُعد بود. یکی آب مضاف که صدق آب برش نمیشه، و دیگر مایع غیر آب. مثل آب انگور، آب هندونه، چیزهای دیگه. این ها رو هم عرض کردیم با ادله مفصله ای که عرض شد که مطلقا متجنس نمی شوند، مگر اینکه نجاست بر آن ها غلبه کند.
اگر فرض کنید در چاه نفت یا فرض کنید مقدار زیادی روغن یا مواد دیگر و سوائل دیگر، مایعات دیگر، نجاستی بیفته، چه اون نجاست از بین برود، محو شود یا محو نشود، مادامی که نجاست غلبه ندارد، اون مایع پاک است. برخلاف اجماع و موافق ادله ای که کتاباً و سنتاً و علماً عرض کرده ایم، بعداً خواهید شنید.
بحث دیگرمون طهارات ثلاث است. وضو و غسل و تیمم. آیا طهارات ثلاث، کتاباً و سنتاً با هم فرق دارن یا فرق ندارن؟ در طهارات ثلاث، ما دو آیه داریم. یکی آیه نساء که مشتمل است بر غسل و تیمم، وضو درش نیست و یکی آیه مائده که طهارات ثلاث، وضو و غسل و تیمم، هر سه را دارد.
حالا ما راجع به وضو بحث داریم. آیا قبل از نزول آیه مائده که طهارات ثلاث را مفصل و مخصوصاً وضو را کیفیتاً و مورداً، بیان کرده است، آیا قبل از آیه مائده هیچ نصی و هیچ اشاره ای بر وجوب طهارت حدثی برای صلاة نداریم یا داریم؟ این یک بحثه.
بحث دیگر، اگر وضو واجب بوده است از برای صلاة و واجباتی از این قبیل، آیا عین همون وضوی مائده است یا با وضو مائده فرق دارد؟ این دو بحث و بحث های دیگری که فرعی است، عرض می کینم.
ما در قرآن شریف و در سنت قطعیه دالّه، این مطلب برامون مسلم است که برای نماز، وضو واجب بوده، غسل هم واجب بوده و در صورتی که آب به اندازه کافی برای وضو یا غسل نباشد، تیمم هم واجب بوده. از نظر کتاب، اولین آیاتی که بر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، از جمله سوره مدّثر است. ﴿بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ، قُمْ فَأَنْذِرْ، وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ، وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [المدّثر: آیات آیات ۱ تا ۴].
در (ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ مقداری عمیقاً بحث می کنیم که حداقل اشاره ای ست مطلقه به لزوم طهارت، مخصوصاً از برای صلاة و نیز آیه دیگر که راجع به موسی علیه السلام است ﴿فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى﴾ [طه: آیه ۱۲] .
اگر وادی انسان، وادی مقدسه است که وادی عبادت است، که وادی حج است، که وادی صلاة است، که وادی دعا است، وادی اتحاد الی الله است، در این جا خلق نعلین لازم است. اگر خلع نعلین که کفش باشد، لازم است. به طریق اولی خلع از احداث و اخباث نیز لازم است.
این اجمالی ست که دارم عرض می کنم و از نظر روایات، حدود چهل روایت شیعی ما (قطع صدا)
کیفیت وضو قبل آیه مائده، همون وضو آیه مائده است، منهای مسح رجلین. غسل رجلین بوده. دو تا پا رو مأمور بودن در وضو قبل از مائده، از اول اسلام بشویند. ولکن آیه مائده نسخ کرده است، این چهل حدیث را که به جای شستن مسح است.
اگر شستن ادامه داده بشود، وضو باطل است. چنانکه اگر قبل از نزول آیه مائده، مسح شود پاها، وضو باطل است. طبق دستور اسلامی، در عهد مکی کلاً و در عهد مدنی تا اواخرش قبل از نزول آیه مائده، وضو بوده است و نسبت به پاها فقط غسل بوده و مسح نبوده.
علتش و حکمتش چیست؟ یا میفهمیم یا نمیفهمیم. بفهمیم که خب، نور علی نور. اگر نفهمیم، تعبد است. چون عقل و علم و حس و هیچ مبدائی از مبادی، نفی نمی کند این کیفیت وضو را.
خب، حالا راجع به اشاراتی که در قرآن شریف از برای طهارت به قول مطلق شده است. طهارت از خبث، طهارت از حدث، طهارت لباس، طهارت روح.
اسلام اصولاً دین طهارت است و در هر بُعدی از ابعاد، باید نقش ظاهری باطنی، بدنی، لباسی، روحی، فطری، فکری، قلبی، فوادی، در تمام ابعاد نفی و اثباتی هست.
نفی ظلمات، ناشایستگی ها، قذارات، خباثات، نجاسات، چه در لباس رویی بدن و چه در خود بدن که لباس روح و چه در خود روح که ﴿لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ﴾ [الأعراف: آیه ۲۶] این وجهه کلی نقش (لا اله الا الله) است در طهارت و قذارت.
در مقابل طهارت قذارت است. چون چیزی که طاهر نیست، یا خبیث است، یا نجس است، یا هم خبیث است و هم نجس است. طهارت و قذارت.
و لذلک، در روایت متواتر مشهوره دارد که (کل شیء طاهر حتّی تعلم أنّه قذر) نجس نیست (فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ).
خب، حالا آیه مدّثر، آیه مدّثر از اولین آیاتی است که یا در روز اول یا در روز های بسیار نزدیک به اول بر رسول الله صلوات الله علیه نازل شده، آیات پنجگانه ﴿اقْرَأْ﴾ [علق: آیه ۱] اول نازل شده و این اولیت، اولیت در بسم اللهِ که ترسیم می کند بسم الله رو.
و مرحله دوم سوره حمد نازل شده و مرحله سوم سوره مدّثر و مزّمل. از خود ﴿قُمْ فَأَنْذِرْ﴾ [مدّثر: آیه ۲] و ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدّثر: آیه ۴] و ﴿يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمْ﴾ [مزمل: آیات ۱ و ۲] از (قُمْ﴾ استفاده می کنیم که هنوز قیام رسالتی نبوده.
رسول دارای دو بُعد است، بعد از وحی. یک بُعد، حالت نزول وحی و آمادگی از برای ابلاغ رسالت، همانطوری که نزول وحی، وقت معین دارد به اراده الهی، نه قبل از وقت معین و نه بعد از وقت معین درست نیست، بلکه در وقتی که وحی رسالتی بر پیغمبر نازل شد، در همان وقت معین، بُعد دوم انذار است و بُعد دوم بیان رسالت است. پس در دو بُعد، وحی در ابعاد مختلفه، اینجا در دو بُعده.
در دو بعد وحی، قبل از قیام و بعد از قیام، مربوط است به وحیه. بُعد اول، اصل وحی. بُعد دوم، قیام از برای بلاغ و تبلیغ وحی.
از آیات مزّمل و مدّثر استفاده می کنیم که پیغمبر بُعد اول را گذرانده. آیاتی بر پیغمبر بزرگوار نازل شده، که آیات اول سوره إقرأ که ترسیم کننده ﴿بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ) است. که ﴿بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ) مجمل کل قرآن است به صورت محکمة الحکیمه و بعداً سوره حمد است که مفصل تر است از ﴿بِسْمِ اللَّـهِ) و بعداً آغاز تفصیل کلی قرآن است که دو سوره مزّمل و سوره مدّثر در این جریان است.
حالا ﴿يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ﴾ [المدثر: آِیه ۱]. مدّثر، کسی ست که در دثار خود، خود را پیچیده. در لباسی رسول الله صلوات الله علیه خود را پیچیده بود. سوال، مگر همیشه در لباس نبود؟ رسول الله همه وقت در لباس بود، مگر در مواقع خاصه حمام. همه وقت در لباس بود.
اصولاً مسلمان باید همه وقت در لباس باشد، کشف عورت و کشف غیر عورت برای مسلمان جایز نیست، مگر در مواقع خاصه. بنابراین، در اینجا تدثر، تدثر خاصی ست.
ما دو تدثر داریم. یک تدثر دائمی داریم، که خود را پوشاندن. عورت و غیر عورت را پوشاندن و ستر کردن. و یک تدثر خاص داریم. اینجا تدثر خاص است.
تدثر خاص این است که، وقتی که وحی بر رسول الله صلوات الله علیه نازل شد، وحی آغازین پنج آیه سوره اقرأ و وحی بعدی متنی مختصر که سوره حمد باشد که همه اسلام اولاً در بسم الله و ثانیاً در سوره حمد، بر قلب مبارکه اش نازل شد، حالا پیغمبر با نزول وحی، وضعش عوض شده. هم وضع روحیش عوض شده و هم وضع جسمیش. نه جسمش مشمول وحی متصل بود قبلاً، و نه روحش مشمول وحی متصل بود.
ولکن وقتی وحی متصل بر رسول الله صلوات الله علیه نازل گردید، هم روحش به یک انفجار و انقلاب عظیمی محول گشت و هم جسمش. چون روح و جسم ممزوج اند با یکدیگر.
اگر حادثه ای بر روح وارد شود مستقیماً، غیر مستقیم بر جسم وارد میشه. اگر حادثه ای هم بر جسم وارد بشود مستقیماً، غیر مستقیم بر روح وارد میشود. چون دو وجود متداخل و ممزوج به یگدیگرند.
درست است، جسم بدون روح و منهای روح، تأثری ندارد. احساس انسانی و حتی احساس حیوانی ندارد. ولکن وقتی که روح داخل جسم است و لباس جسم را پوشیده است، هر تأثری که جسم پیدا کند، روح ادراک می کند. هر تأثری که روح پیدا کند، جسم به وسیله ادراک کند.
بنابراین پیغمبر بزرگوار که سابقه وحی متصل هرگز نداشته، گر چه آمادگی داشته است، مقدمات وحی بر قلب رسول الله صلوات الله علیه محیا بوده است، سازمان قلب رسول الله از نظر ربانی و از نظر بشری آماده و ساخته و پرداخته، از برای آخرین سخن وحی که قرآن است بوده است، ولی هنوز وحی صادر نشده. ولی وقتی وحی صادر شد، هم روح پیغمبر منفجر میشود و هم جسم پیغمبر.
در روایت است از امام صادق علیه السلام که سوال می کنند (ما تلک الغشیه التی کانت تعتلی رسول الله صلوات الله علیه؟) این وحی متداوم بود. این غشوه و بی هوشی و بی حالی و از خود بی خود شدن، که برای رسول الله حاصل می شد احیاناً چه بود؟ (قال ذلک هو الوحی) این وحی است. اتصال علم ربانی به روح بشری. (ذلک إذا لم یکن بینه و بین الله أحد).
این (لم یکن بینه و بین الله أحد) دو بُعد دارد. یک بُعد وحی محمدی صلوات الله علیه است و یک بُعد، وحی رسولی و رسالتی.
وحی محمدی، اون وحی ایی ست که از خود بی خود شده است. ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى، فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾ [نجم: آیات ۸ و ۹] (دَنَا) یعنی آنچه بین او و خداست، رفته است کنار. (تَدَلَّى) خودش هم رفته کنار.
از آن دیدن که غفلت حاصلش بود دلش در چشم و چشمش در دلش بود
اما وحی دوم، وحی رسالتی نیست. وحی ایی است که سازنده خود محمد ابن عبدالله صلوات الله و سلامه علیه است. در اون وقتی که از دو حجاب خارج شده، حجاب بینه و بین الله که کل عالم است، حجب ظلمات، حجب نور، کلاً رفته است کنار، ولی خود پیغمبر هست. حجاب نورانی محمدی وجود دارد.
ولکن حجاب های ظلمانی و نورانی غیر محمدی ظاهر شده است. (ذلک إذا لم یکن بینه و بین الله أحد). فقط دو حجاب است. یک حجاب قابل ارتفاع، و یک حجاب غیر قابل ارتفاع. حجاب غیر قابل ارتفاع، حجاب ربوبیت است. خدا نمیتونه بی حجاب بشه، ببیننش، بفهمنش، اهاله پیدا کند. این یکی حجاب.
اما حجاب قابل ارتفاع که ارتفاعش با رسالت مناسبت ندارد، این است که پیغمبر باید خود را بداند، خود را بفهمد، حضور نزد خود داشته باشد، تا وحی رسالتی بر قلبش نقش پیدا کند.
اگر مقام أو ادنی را چنانکه (16:57) که هست، اگر مقام او ادنی وقتی که پا بر فرق کل کائنات گذاشته است و پا بر فرق خودش نیز نهاده است و هیچ چیز نمیبیند جز خدا و هیچ کس را نمیفهمد جز خدا، از خود غافل است، کسی که از خود غافل است در قدم دوم که مقام أو ادنی است که
از آن دیدن که غفلت حاصلش بود دلش در چشم و چشمش در دلش بود
دیگر رسالت معنی ندارد. بنابراین قدم اول رسالت ﴿قُمْ فَأَنْذِرْ﴾ [مدثر: آیه ۲].
از حال قعود، حال قعود حالت اولی ست که وحی مختصر محکم بسم الله و سوره حمد، بر حضرتش نازل شده و این موجب تدثر و تزمل رسول الله شده است. تزمل و تدثر، در یک معناست، البته یک مختصر فرقی هم هست که جای تفصیلش نیست.
یعنی این بدن پیغمبر، جوری عرق کرده است، جوری از خود بی خود شده است، در اثر نزول وحی که، محتاج شده است در اون هوای گرم، در اون هوای داغ، محتاج شده است خود را در یک پارچه بپوشد. بپوشاند خود را بیش از پوشاندن معمولی.
در حال معمولی در هوای گرم، انسان میتواند اگر کسی نباشد لخت بشه. یا کسی باشد، لباس معمولی. ولکن این بعد سومه. یعنی به قدری وحی در اندام رسول الله اثر کرده است که حالت عرق و حالت بیهوشی و حالی بی خودی، این حالت حالت قیام نیست، این حالت، حالت أخذ است.
دستگاه گیرنده وحی است فعلاً. این دستگاه گیرنده وحی که وحی را می گیرد، می تواند دستگاه فرستنده باشد، بعد یک تزملی، بعد یک تدثری. تزمل و تدثر و استراحتی باید باشد، تا آماده از برای این باشد که دستگاه فرستنده وحی بشود.
﴿يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ﴾ [مدثر: آیه ۱]. یعنی خوابیده بود؟ نشسته بود؟ نخیر، قیام، قیام در مقابل قعود. قیام بدن نیست، قیام روح است در دعوت الی الله. این دعوتی که در کون قلب تو مترکز گردیده است و حالت تدثر و حالت تزمل است و حالت استراحت و آماده باش است.
﴿قُمْ﴾ [مدثر: آیه ۲] فاصله ندارد. سه سال و چند سال و بیشتر و کمتر که بعضی مفسرین میگن اینطور نیست. از همون ساعات اولی، از همون آنات نخستین، ﴿قُمْ فَأَنْذِرْ﴾ [مدثر: آیه ۲] ﴿قُمْ)، در مکه. ﴿قُمْ) بین صفا و مروه. ﴿قُمْ) در حال سنگ خوردن، فحش شنیدن و انواع اذیت ها و بلا یا که بر رسول الله نازل شد، ﴿قُمْ). هیچ مانعی از موانع روحی و جسمی مانع این قیام نمی شود. تقیه هم در باب این قیام وجود ندارد. (قُمْ فَأَنْذِرْ﴾ [مدثر: آیه ۲].
(صحبت حضار)
با هم یعنی، توأم اند یعنی با هم اند.
حالا (قُمْ فَأَنْذِرْ﴾ [مدثر: آیه ۲]، ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدثر: آیه ۴] خب ثیاب چیه؟ کَ کیه؟ کَ از جسم انسان است؟ نخیر. ک از روح انسان است. کَ مخاطب است. مخاطب عاقل است. عاقل و دارای شعور انسانی. اون هم شعور انسانی فوقانی محمدی صلوات الله و سلامه علیه، پس ک چیکار میکنه؟ کَ روح است.
روح محمدی صلوات الله علیه، ثیاب دارد، نه ثوب واحد. دو ثوب دارد. یک ثوب بدن است، یک ثوب پوشش بدن است. هم هم بدن ثوب است، ثوب مماس. هم لباس بدن که ثوب غیر مماس است.
بنابراین فعلاً دو ثوب است ﴿ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدثر: آیه ۴] بدن خود را تطهیر کن. دوم، لباس بدن خود را تطهیر کن و تطهیر در کل ابعاده. بدن و لباس بدن را از خبائث، از نجاسات، از محرمات، از مرجوحات، تطهیر کن. کافی نیست که لباس انسان پاک باشد، بدن انسان پاک باشد، از خبائث و از نجاسات. نخیر.
اگر لباس انسان نه خبیث است، نه نجس است، باید حلال هم باشد، پاک، پاک در بُعد حلیت، پاک در بُعد نفی خباثت، پاک در بعد نفی نجاست ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدثر: آیه ۴]. هم ثیاب را که ثیاب مماس است، ثوب اول روح انسان، بدن است که (طَهِّرْ﴾ در کل ابعاد.
و ثوب دوم انسان، لباس است چه لباس کم، لباس عرض می شود که زائد، لباس ساتر عورت، لباس زینت، هر لباسی از ملابس هست، (فَطَهِّرْ﴾. طهارت در کل ابعاد. قذارات جسمانی خبث، قذارات جسمانی نجاست، قذارات روحی حرمت، از کل قذارات ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدثر: آیه ۴]
بُعد سوم. آیا خود روح فقط دو لباس دارد؟ فقط دو لباس مادی دارد، که لباس مادی مماس بدن و لباس مادی غیر مماس ملابس؟ نخیر. ﴿وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ﴾ [الأعراف: آیه ۲۶] روح هم لباس دارد. گاه لباس تقواست، گاه لباس بغضاست.
گاه خوی بد، علم بد، فکر بد، عقیده بد، اخلاق بد، این لباس طغواست، لباس طغیان است. گاه تمام این ها نیّر است، نورانی است، این روح انسان، آنچه برای این روح لباس است، پوشش است، پوشش زیباست، پوشش زیبنده است، فطرت سلیمه، عقل سلیم، فکر سلیم، علم سلیم، عقیده سلیمه، اخلاق سلیمه، ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدثر: آیه ۴] هر سه ثوبه.
مثلثی از ثیاب است که مأمور است رسول الله در بُعد رسالت، نه در بُعد محمدیت، نه در بعد نبوت، نه در بعد شخصیت علیایش، در بُعد رسالت.
وقتی پیغمبر مأمور است که در بعد رسالت ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدثر: آیه ۴]، خودی فقط نیست. خودی در بُعد اول است، غیری هم در بُعد دوم.
﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ﴾ [المائدة: آیه ۶۷] این رسول است به عنوان رسول (بَلِّغْ﴾. بنابراین تمام مکلفین تبلیغ این رسالت را بعد از حضرت رسول باید بکنند. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ﴾ [الأنفال: آیه ۶۴] مطلب دیگری است که نبوت مقام فوق رسالت است.
ولکن مقام رسالت، مقام نامه رسانی ست. مقامی نیست که مربوط به خود شخص پیغمبر باشد. احکامی ست که در اختصاص شخص پیغمبر است که راجع به رسالت نیست و احکامی ست که راجع به رسالت است. احکامی که راجع به رسالت است، گر چه مخاطب رسول الله صلوات الله علیه است ولکن این رسالتی ست. بُعد اول، خود رسول. بُعد دوم، ائمه از آل رسول.
بُعد سوم، علما ربانی و شرع مداران.
خب، ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدثر: آیه ۴] حالا اگر قذاراتی در جسم ظاهر انسان هست، که خبث باشد یا نجاست، تطهیرش، اضاله خبث است، اضاله نجاست است، چه در لباس و چه در بدن. اگر قذاراتی در روح انسان است، در محضر حق سبحانه و تعالی این قذارت روح باید از بین بره.
این حجب ظلمانی، قذارات روحی، نفهمی، بی عقلی، بی شعوری، لا ابالی گری و آنچه باید لا باشد، از بین برود. بنابراین ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ تمام اثواب ثلاثه باید تطهیر گردد. روح نورانی گردد، در محضر حق کلاً. بدن پاک باشد، لباس پاک باشد.
حالا این دو مرحله دارد. ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ در هر سه بُعدش، یا در حال عادی و معمولی ست، یا در حال صلاة است. آیه هر دو را شامله. ولکن قدر مسلم متقن وجوب تطهیر ثیاب سه گانه که مثلث وجودی انسان، طاهر باشد، در صلاة است (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى﴾ [طه: آیه ۱۲].
وقتی که موسی حق ندارد با کفش در وادی مقدسه وحی قرار بگیرد، چون وادی مقدس است. حالا صلاة چه اقدس باشد، چه برابر باشد، چه فرض کنیم کمتر باشد، وادی مقدس که محضر رب است و مناجات با رب است، سخن گفتن رب است با انسان، یا سخن گفتن انسان با رب در حال خاص، چه حال وحی باشد، حال صلاة باشد، حال دعای خاص باشد، اینجا ثیاب باید تطهیر شه.
حالا تطهیر ثیاب که دارای دو بُعد است. بُعد اولش، بُعد عمومی است. همیشه انسان باید پاک باشد، در ابعاد سه گانه. همیشه در ثیاب مماس و ثیاب غیر مماس و ثیاب روح، باید طاهر باشد. این وظیفه کلی ست.
ولکن مرحله دوم، در حال عرض می شود که حضور رب. درحال صلاة که (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى﴾ [طه: آیه ۱۲].
بنابراین قدر متیقن منصوص این اشاره، اشاره است، ولکن قدر متیقن منصوص این اشاره به طور عمیق، وضو برای نماز است. در حالت لزوم، غسل برای نماز است. نبودن آب، تیمم برای نماز است. این در بُعد ظاهر که ظاهر بدن باشد یا باطن بدن و در بعد باطن که باطن باشد.
در بُعد ظاهر بدن، (فَطَهِّرْ﴾ از نجاسات و خباثات. در بعد باطن بدن، (فَطَهِّرْ﴾ از حدث اصغر و حدث اکبر. در بعد باطن روح، طهارت روح است از ملابس سیئه، از ملابس قبیحه و بقیه.
بنابراین این آیه با این مختصر بیان که تفصیلش برای جای دیگر است، اشاره است به اینکه واجب است انسان خود را طاهر نگه دارد، تطهیر کند. یک طهارتی ست که دوام دارد، طهارت عقل است و روح انسان.
یک طهارتی است که دوام ندارد، لباس انسان نجس میشه، بدن انسان نجس میشه، روح انسان نجس میشه. اگر روح نجس شد فوراً، باید نجاست برطرف بشه و اگر لباس انسان یا بدن انسان قذر یا خبیث و نجس شد، حداقل باید در حالتی که قیام لصلاة می کند به محضر حق تعالی.
بنابراین اگر سوال شود که در قرآن شریف قبل از آیه سوره مائده که آیه وضوست، آیا آیه و آیاتی که دلالت بر وجوب طهارت دارد، داریم یا نه؟ بله داریم ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ، وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ، وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ﴾ [مدثر: آیات ۴ تا ۶] این یک بحث.
بحث دوم. آیا ما از آیه وضو که آیه مائده است، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [المائدة: آیه ۶] آیا کل ظاهر و باطن وضو را به دست میاریم یا نه؟ نیت در وضو واجب است یا نه؟ خود وضو چگونه است؟ وضو قبل از نماز، قبل از وقت نماز جایز است؟ یا راجح است؟ یا واجب است؟ و سایر سوال هایی که از برای مقدمه وضو، خود وضو، غایت وضو است، تمام سوالات رو این آیه جواب داده.
مثال، نظرم هست که در آیه اسراء ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾ [الإسراء: آیه ۸۵] آقایون مفسرین حرف های مختلف زدن. بعضی ها روح انسان گرفتن، بعضی ها روح قرآن گرفتن، بعضی ها چه. و عده ای می گویند حتی از بزرگان خیلی بزرگ که اسمشون رو نمیبرم که این آیه جواب از سوال روح نداده و حال آنکه (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) جواب است از کل سوالات، از کل سائلین، در مثلث زمان نسبت به روح.
این رو دقت کنید، ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾ روح قرآن، روح انسان، روح قدسی، روح ما فی الحیات.
(صحبت حضار)
حالا عرض می کنیم.
این روح را سوال میکنن، (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي)، (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) جواب از برای کل سوالاته. آیا روح مادیست؟ یا غیر مادی؟ (مِنْ أَمْرِ رَبِّي) ثابت می کند مادیاست.
آیا روح را خود صاحب روح ایجاد میکند یا نه؟ (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي) میگه از خداست. آیا روح حادث است یا قدیم است؟ (مِنْ أَمْرِ رَبِّي) ثابت میکند حادثه است و تفسیرش مربوط است به آیه مربوطه.
حالا آیه وضو در قرآن فقط یک آیه است. ولکن می شود گفت که این آیه، این یک آیه حتی بیان کیفیت وضو کاملاً نکرده؟ بیان کیفیت وضو، وقت وضو، وضع معنوی وضو، نیت وضو، مقدمه بودن وضو، تمام خصوصیات منتها محتاج به تدبر است ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ [محمد: آیه ۲۴].
اگر قفل های دل ها را باز کنیم، این دل ها را از گل ها و از لجنات ها نجات دهیم، از هوس ها و هواها و خرافات پاک کنیم، صاف، با دید مستقیم، بینش مستقیم، در صراط مستقیم و تفهم قرآن، قرار بگیریم دیگر احتیاج به جایی نخواهد بود.
بحث هایی در باب وضو داریم که ما به طور مرتب عرض می کنیم. از باب نمونه مباحثی عرض می کنیم بعد هم صحبت می کنیم.
بحث اول. چرا مومنین مخاطب اند به وضو فقط؟ اگه کسی مومن نباشه وضو نباید بگیره؟ نماز نباید بخونه؟ چون در روایتی هست که کل مکلفین مخاطب اند. در آیاتی کل مسلمین.
در آیاتی منافقین که از مسلمین اند. در آیاتی مؤمنین. چطور (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) ست؟ یا ایها المکلفون نیست؟ یا ایها المسلمون نیست؟ یا (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) ست؟ آیا شخص منافق که مسلمان است، و محکوم به حکم اسلام است، واجب نیست وضو بگیره؟ (الَّذِينَ آمَنُوا) شامل منافق می شود یا نه؟ خب میگن نه دیگه.
یا به تعبیر شیعه ها، (الَّذِينَ آمَنُوا) شامل سنی ها میشه یا نه؟ میگن نه، سنی مومن نیستش که.
(صحبت حضار)
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) چرا اومده؟ رو حسابه. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ﴾ [المائدة: آیه ۶] چرا (الَّذِينَ آمَنُوا) ست؟ اگر خطاب وضو و وجوب وضو فقط از برای مؤمنین است خب بله. ولکن اگه فقط برای مؤمنینه، پس منافقین، مسلمین غیر مؤمن به اصطلاح شیعه، باید برن کنار دیگه.
و حال آنکه شخص منافق نماز بهش واجب نیست؟ بالاتر سنی نماز بهش واجب نیست؟ چطور ما شیعه ها تقسیم می کنیم، میگیم سنی ها مسلم اند، مومن نیستند. مومن فقط شیعه است.
اگر مومن فقط شیعه است، پس (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) فقط خطاب به شیعه هاست. یعنی به درصد بسیار کمرنگ و مختصری از کل مسلمین مثلث تاریخ، وضو واجبه.
سنی بی وضو نباید بخونه، اصلاً نماز نخونن. سنی یا نماز نخونه یا بی وضو نماز بخونه. منافق نماز نخواند، وضو نگیرد. اینه؟ این سوال اول.
خب (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) إِذَا قُمْتُمْ فی الصَّلَاةِ که نیستش که. بحث می کنیم. (إِذَا قُمْتُمْ) یک قام فیهِ. در نماز ایستادید، خب وقتی که انسان در نماز ایستاد، کجا وضو بگیره؟ ِاذَا قُمْتُمْ فی الصَّلَاةِ، آقایون توجه نمی کنن تعجبه.
بزرگان از علما در اینجا گیر کردند که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) این از باب تمحل است. نخیر این تمحل نیست که. اِذَا قُمْتُمْ فی الصَّلَاةِ که نیستش که. اگر فی بود، اگر ایستادید در نماز، بعداً وضو بگیرید. یعنی بعد از نماز نه، تو نماز. اینطور نیستش که.
(إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) مثل إِلَى الصَّلَاةِ الی السفر. شما که میخواین سفر کنین به تهران یا جاهای دیگه، وقتی که قیام کردید از برای سفر، چمدون رو بردارین، پول بردارین، محیا بشین، یعنی قبل از سفره دیگه. اینجا هم، اینجا هم امر به (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [المائدة: آیه ۶] امر به ما قبل از صلاته.
حالا مال یا قبل مماس باشد یا مال غیر مماس. سوال، آیا ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ [الإسراء: آیه ۷۸] تجویز و ترجیح و ایجاب نماز، از اول وقت ظهر است یا نه؟ پس از اول وقت ظهر، انسان راجح است به طور مؤکد که نماز بخونه. کی وضو بگیره؟
(صحبت حضار)
بله دیگه. کی وضو بگیره؟ اولا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) مال کسی ست که محدثه، بعد بحث می کنیم. به کسی که نه ایستاده است، میگیم بایست. کسی که ایستاده است، میگن بایست؟ نخیر. کسی که وضو ندارد به او گفتیم وضو بگیر. کسی که وضو دارد چی؟ وضو دارد بحث نیست، بعد بحث می کنیم.
حالا کسی که وضو ندارد و اول وقت ظهر هم میخواد نماز بخواند، کی وضو بگیره؟ آقایون کلاً میگن وضوی قبل از وقت، به نیت صلاة، جایز نیست. هم کتاب، هم سنت، هم عقل، هم همه، دلیل است بر نقض فرمایش آقایون.
(صحبت حضار)
آقایون میگن قصد کون الطاهرین، کلاه گذاشتنه. یعنی کسی که میخواد، مثلاً پیش نمازه، میخواد خانه اش وضو بگیره، بره مسجد نماز. این هر چی زور بزنه، آخر وضو برای نمازه، کون الطهاره یعنی چه؟ بازیه این. قصد بودن، چرا کون علی الطهاره نزدیک وقت نماز میاد؟ قبلش نمیاد؟ چرا صبح نمیاد؟ این بازیه.
آقایون علل فلسفی میارن. علل منطقی، ولی یک علت کتاب و سنت ندارن. نه در کتاب نقش دارد، این حرف، نه در سنت نقش دارد، بلکه کتاب و سنت، نص است برای نقض این مطلب.
وقتی که چند دقیقه، در عرض دو دقیقه سه دقیقه انسان میتونه وضو بگیره، اگر دو دقیقه سه دقیقه قبل از وقت نماز است و وضو ندارید، شما میخواید اول وقت نماز بخونید. حالا واجب است وضو بگیرید یا نه؟ واجبه.
این وضویی که واجب است برای نماز، چون (إِذَا قُمْتُمْ)، اصلاً نیت نماز رو، نیت وضو را از خود آیه در میاریم. (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا) وقتی قیام کردید الی الصلاة، پس وضو بگیرید. این پس یعنی وضو متفرع است بر چی؟ بر قیام صلاته. وضویی که برای صلاة است، خب نیت صلاته دیگه. این مختصرشه.
وضویی که برای صلاة است، پس برای نیت صلاته، اگر نیت صلاة ندارید، این وضو برای صلاة هرگز عرض می شود که نیست و موارد دیگرم هست که فردا می شمریم، بعد دونه دونه بحث می کنیم باذن الله تعالی.
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی
والسلام علیکم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
(صحبت حضار)