بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الرّب العالمین
و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
بحث امروز ما تا یکی دو روز راجع به حیض است. راجع به حیض، آیات متعددی داریم. البته کلاً حیض، محیض یعنی نه حیض، محیض در سه جای قرآن ذکر شده. دو جای قرآن همین آیه ۲۲۲ سوره بقره است که محور بحث ما همینه.
(وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ) [بقره: آیه ۲۲۲] آیه ۲۲۲ سوره بقره.
یک آیه دیگر هم برای مرتبه سوم، لفظ محیض ذکر شده. در سوره طلاق است که (وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ) [طلاق: آیه ۴].
خب عرض می شود که محیض بنابراین در سه جای قرآن ذکر شده و حیض من فیه لم یحضن در همین آیه دوم.
مرحله پنجم که لفظ حیض ذکر نشده ولکن لفظ (قُرُوءٍ) ذکر شده. و قرء اعم است از حیض و طهر. باز آیه بقره است. (وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ) [بقره: آیه ۲۲۸].
بنابراین محیض سه جا، حیض یک جا، این چهار جا و (قُرُوءٍ) جای پنجم که شامل حیض هم هست به نحو اطلاق.
خب
(صحبت حضار)
محیض
(صحبت حضار)
بله، (وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ) [طلاق: آیه ۴] سوره طلاقه، این سوم. آیه بقره هم که دو محیض داشت، که (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] بعد (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲]. خب و آیه دیگر بقره که(قُرُوءٍ) بود که شامل حیض هم بود.
حالا عرض می شود در جمع محیض و یا به تعبیر مختصرتر، حیض دارای چند بُعد است.
یک بُعد تبیین عِدّه است. چنانکه در آیه (وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ) [بقره: آیه ۲۲۸]. بُعد دوم حالت سلبی حیض است. (وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ) [طلاق: آیه ۴] در صورت ارتیاب. در صورت ارتیاب اگر گمان می کند که یائسه شده است، ولکن ارتیاب دارد احتمال دارد که این یائسه نشده، موقت است، بعد از مدت ها ممکن است که عرض می شود حیض بشود، بنابراین احتمال حیض دنبالش احتمال حمله.
چون حیض زمینه حمله. اگر حیض نشود اصلاً حمل هم هرگز نیست. ولی اگر حمل نشود اصلاً، ممکن است حیض باشد. این حالت سلبی ست. حالت سلبی دو بُعد داره، یک حالت سلبی شکی که (وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ) [طلاق: آیه ۴] این حالت شکی ست.
و یک حالت یقینی ست که اگر حیض اصلاً نشود و یأس کلی قطعی دارد، در این صورت عرض می شود که عده هم ندارد، در طلاق البته. در عده وفات که کلیت داره، عده هم نداره.
حالا سوال، سوالاتی راجع به این آیه ما داریم که اول سوالات رو مطرح می کنیم، بعد یکی یکی جواب از خود آیه و آیات.
اولاً چرا در قرآن شریف به جای لفظ حیض، لفظ محیض آمده است چند جا؟ مگر فرق بین محیض و حیض چیست؟ دو و چرا (يَسْأَلُونَكَ) [بقره: آیه ۲۲۲] است، سئلوک نیست؟ خب اینکه سوال شده.
سوالی قبلاً راجع به محیض شده و پیغمبر این سوال رو به وحی باید جواب بده. چرا (يَسْأَلُونَكَ) [بقره: آیه ۲۲۲] است و سئلوک نیست؟
سه (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] آیا سوال حکمی بوده است؟ یا سوال طبی بوده است یا سوال مخلوط است، طبی بوده است؟ برای اینکه اگر سوال طبی بوده باشد (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] یا مرض است یا اذیت است که مادون مرض است.
نتیجه اینکه انسان، زن دارای حالت محیض، محیض است و این محیض هم (أَذًى) هست که بعد بحث می کنیم. چند مرحله سلبی در اینجا در کار است.
اول (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] فأزل النسا نیست. (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) است. اگر فأزل النسا بود دوری عادی بود. ولکن (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) یعنی با تکلف، با زحمت، با دقت از زنان در حالت محیض دوری بجویید.
آیا این دوری جستن، دوری جستن از عمل جنسی ست فقط؟ یا وسیع تر دوری جستن از دست زدن و بوسیدن و کارهای شهوانی دیگر است، یا نخیر کلاً اون ها رو از کار کردن بازدارید؟ کارهای خانگی رو نکنند، یا نخیر چنان که یهودی ها می گویند و در تورات هست اعتزال کلی ست، یعنی ظرف غذاتونو جدا کنید حتی در خانه با هم نباشید اعتزال کلی ست که در مقابل نصاری است.
نصاری در حالت حیض هم مانند حالت دیگر با زنان آمیزش دارند کلاً، هیچ فرقی نمی کنه. این جهت سلبی عرض می شود که نصاری و جهت ایجابی نصاری. جهت سلبی یهود است که یهودیان اصولاً وقتی که زن حیض می شد از جاشون رو، مکانشون رو، رویتشون رو، همه چیز، غذاشون رو، همه چیزشون رو، با زن عوض می کردن. آیا اعتزال در اینجا به چه معناست؟ این بُعد اول.
(وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲]. این (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) آیا بیش از اعتزال معنا می دهد؟ (حَتَّى يَطْهُرْنَ) (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] آیا (فَأْتُوهُنَّ) بیش از عرض می شود که (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) است؟ سه تعبیره. (فَاعْتَزِلُوا) (لَا تَقْرَبُوا) (فَأْتُوهُنَّ) چرا این سه تعبیر شده؟ آیا در این سه تعبیر تفنن است یا قصد است؟ تفنن که معنی نداره که.
اگر چنانچه فقط اعتزال بود، همش اعتزال بود. اگر (لَا تَقْرَبُوا)بود اول (لَا تَقْرَبُوا) سه مرتبه تکرار می شد. اگرم (فَأْتُوهُنَّ) عرض می شود که یا لاتأسی و تأتوا بود، همون لفظ تأتوهن لاتاتوهنَّ بود.
خب (فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲]. حیث، حیث مکانی است، حیث زمانی ست، حیث مکانی و زمانی هر دو است؟ کدامه؟
اگر حیث، حیث مکانی باشد یعنی از اون راهی که خدا امر کرده است بقا حاصل بشه. اگر حیث زمانی ست در هر زمانی که می خواهیم. اگر حیث هم حیث زمانی ست هم حیث مکانی ست یعنی از هر مکانی، در هر مکانی، در هر زمانی عرض می شود که (فَأْتُوهُنَّ).
خب (أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] امر چیه؟ امر ایجاب است؟ یا ترجیح است؟ یا اباهه و تجویز است. (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ) [بقره: آیه ۲۲۲].
بعد (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] آیه دویست و بیست و دو. بله
(صحبت حضار) ۲۲۳
درسته. دویست و بیست و دو (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ) [بقره: آیه ۲۲۳].
خب، این آیه در آیات حیض منحصراً احکام سلبی و ایجابی حیض را نسبت به خود زنان و نسبت به شوهرانشون تبیین کرده و ما در کل قرآن هیچ آیه نداریم که اینگونه احکام حیض را بیان کند.
فقط در سوره طلاق که آیه چهار بود، (وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ) [طلاق: آیه ۴] در مورد عده حالت مشکوک یأس بود.
و همچنین آیه (وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ) [بقره: آیه ۲۲۸] در حال عده معلومه بود. عده معلومه یا عرض می شود که این عمل جنسی شده است و احتمال دارد که حمل باشه یا نه که سه قرعه. یا عمل جنسی شده است و احتمال حمل بالاتره، بلکه قطع به حمله و عرض می شود که (أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ) [طلاق: آیه ۴] یا سومی ست که این عرض می شود که عمل جنسی شده است ولکن این در حال ظاهری یائسه، یائسه است.
ولیکن (إِنِ ارْتَبْتُمْ) [طلاق: آیه ۴] اگر شک دارید که یأس موقت است یا دائمی ست، چون قطع ندارید به یأس، بنابراین باید که (فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ) [طلاق: آیه ۴] تا آخر.
خب، در این آیه باید کاملاً دقت بشه. اولاً (يَسْأَلُونَكَ) [بقره: آیه ۲۲۲]، چرا (يَسْأَلُونَكَ) [بقره: آیه ۲۲۲]؟ چرا سألوک نیست؟ چرا سائلوک نست؟ (يَسْأَلُونَكَ) است به علت اینکه سألوک سوال گذشته است، یعنی سوالی که راجع به محیض شده است در بُعد احکامی، جوابش اینه.
ولکن مگر قرآن پاسخگوی سوالات گذشته است فقط؟ در مثلث زمان، قرآن در کل احکام ایجابی و تحریمی پاسخگوی سوالات است. (لأنَّ القرآن هو الکتاب الخلود ابدیاً حتی یوم القیامت الکبری فکل سوال الیوجع الی القرآن فیه نجد الجواب تصریحاً أو ظاهراً أو اشارتاً).
و این منحصر به آیه نیست، کل احکام قرآن اینطوره. کل احکام قرآن إلّا بعضی احکام مثل نجوا و مانند نجوا که خاص است به رسول الله صلوات الله علیه یا خاص است به بعضی از مؤمنین، ولیکن قاعده است که چون قرآن کتاب خلود است، احکامش در صلبش، در ایجابش، وجوبش، تحریمش، تمام عرض می شود که این در مثلث زمان جاری ست.
بنابراین سألوک نفرمود، (يَسْأَلُونَكَ). سوال، آیا (يَسْأَلُونَكَ) ماضی رو هم شامله؟ خب بله. چون سوالی که می شود یا ماضی ست یا حال است یا آینده. (کَ) کیه؟ (کَ) پیغمبره.
آیا سوال هایی که در ماضی یا حال یا آینده است جوابش اینه؟ جوابش این است که نخیر. چون این حکم جدیده. قبل از این آیه حکم محیض اینگونه که در این آیه است نبوده. گونه دیگر به روایت سنت بوده است، ولکن مثل آیه وضو، آیه طهارات ثلاث فقط آیه و حکم وضو در آیه طهارات ثلاث در مائده است. قبلاً هم اشاراتی در بعضی آیات هست که وضو بوده ولی به این شکل نبوده.
همچنین (قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] و و و و و، این ها در هیچ جای قرآن سابقه ندارد. بنابراین سألوک در کار نیست. (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] است. از حالا. حالا از این، از این به بعد (قطع صدا)
(کَ) پیغمبره معلومه. آیا پیغمبر به عنوان رسول حیّ مورد سوال است که جواب وحیانی بده؟ نخیر رسالت هم در دنبالش هست.
اگر از شخص پیغمبر سوال می کنند جوابش اینه که بعد از رحلت پیغمبر سوال از کی بکنن؟ سوال نیست، اگر سوال هست مسئول پیغمبر نیست. بنابراین حکم هم نیست؟ جوابش این است که نخیر. چون (يَسْأَلُونَكَ) به عنوان رسول و رسالت هر دوست. به عنوان رسول مادام حیاً و بعنوان رسالت مادام شرعت القرآنیة حیتاً الی یوم القیامت الکبری.
بنابراین (کَ) دو بُعد داره. یک بُعد این است که پیغمبر مادامی که هست، در آینده از مقارب زمان تا هر وقت پیغمبر هست سوال می کنند در محیض جواب میده و اگر پیغمبر وفات کرد، بعد از وفات پیغمبر این (کَ) کیه؟ (کَ) عبارت است از رسالت.
یعنی رسالت آخرین پیامبر صلوات الله علیه جوابگوی این سوال هست. بنابراین این (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] تا آخر این جواب است از کل سوال هایی که از این به بعد از شخص رسول می شود یا از اسلام می شود الی قیامت کبری. بنابراین تکرار می کنیم. در قرآن کل سوال ها در مثلث زمان و کل جواب ها در مثلث زمان در قرآن بیّنه.
اگر سوال هایی در آینده بعد از رحلت رسول الله می شود و رسول الله نیست، کل اون سوال ها را این (فَاعْتَزِلُوا) (قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] تا آخر این دو آیه بیانگر هست.
(صحبت حضار)
اگر سوال می کردند دلیل داشتیم، دلیل نداریم که.
ما در کل قرآن دلیل داریم که سوال از محیض شده و جواب دادن؟ نخیر، یا سوال از محیض نشده یا اگر شده جوابی ندادن.
(صحبت حضار)
چون بعضی مطالب است که بدون سوال قرآن بیان می کنه. بعضی مطالب هست که با سوال بیان می کنه. این که با سوال بیان می کنه یعنی قبل از سوال این حکم نبوده، جور دیگر بوده بله، ولی این حکم نبوده.
بنابراین این از جمله احکام دومی ست، حکم اولی. حکم اولی این است که قبل از سوال بدون سوال با سوال حکم می شه. مثل صلاه. صلاه و صوم و حج و جهاد.
ولکن بعضی مسائل و بعضی احکام هست که در وقتی که سوال شد نه کلاً، وقتی که سوال شد و جواب این سوال جاش بود، اون جا عرض می شود که جواب میدن.
حالا این (يَسْأَلُونَكَ) سوال می کنند از حالا به بعد. از محیض و از حالا به بعد جوابش تا الی یوم القیامت این است که (قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] الی آخر.
خب، حالا سوال دیگر، چرا محیض است و حیض نیست؟ برای اینکه حیض اصلاً یعنی روان شدن و سَیَلان.
عرض می شود که حوض هم برای اینکه آب درش سَیَلان دارد، وروداً و خروجاً، یا اینکه راجع به درخت، (هذه الشجرة یعنی سالت منه ماءٌ احمر).
این عرض می شود که صمغ هایی که از درخت می ریزه، این سیل درخته. (سالت الشجرة) یعنی عرض می شود که آب های سفت و عرض می شود که رنگین خونین ازش سیلان می کنه.
بنابراین حیض معنیش اینه. حالا، حیض أخص است از محیض. چون حیض اگر بگن دم الحیض معلومه، ولی میگن حیض، حیض خود روان شدن است. مصدر است. ولکن محیض أعم از مصدره. محیض مفعِل است. مفعِل، هم مصدر است، هم اسم مصدر است، هم اسم زمان است، هم اسم مکان.
و چون سوال از هر چهار پنج بُعد است و خواهد بود، جوابش هم راجع به هر چهار پنج بُعد محیضه. هم مصدر، هم اسم مصدر. مصدر روان شدن. اسم مصدر خود خون حیض. عرض می شود که زمان حیض، مکان حیض. زمانی که حیض وارد می شه، مکانی که از حیض وارد می شه، عرض می شود خود خون حیض، خود عرض می شود که جریان حیض. این چهار مرحله.
بنابراین علت اینکه محیض است و حیض نیست اینه.
(صحبت حضار)
بله. بله مصدره. مصدره عرض می شود که اسم مصدر، اسم زمان، اسم مکان.
(صحبت حضار)
بله؟ مفعِله بله. مفعِل. مثل مسجد. اسم زمان، اسم مکان، مصدر می بینید مصدر.
حالا (قُلْ هُوَ أَذًى)، محیض (أَذًى) است. خب این محیض در بعضی ابعادش (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] است. در بعضی ابعادش (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] است و در ابعاد دیگر.
این طور نیستش که کل معانی چهارگانه یا پنجگانه محیض مورد رجوع ضمیر باشد. (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲]. (أَذًى) چیه؟ انسان سه حالت دارد، یا حالت سلامتی ست یا حالت مرض است یا بینابین. (أَذًى) لغتاً و قرآناً حالت بینابین است. نه مرض است که بگن مریضه، نه سالم است که خب حال عادی ست، بلکه بینابینه، یعنی بین المرضه و الصحة.
بین المرضه و الصحة اذًی. کما اینکه در آیات دیگر این مرتبه هست. مثلاً فرض کنید که
(صحبت حضار)
بله بله. بله بله. بله بله. مثلاً (لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى) [آل عمران: آیه ۱۱۱] (أَذًى) ضرر نیست، مرض نیست.
یا اینکه (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ) [الاحزاب: آیه ۵۷] بله، ببخشید. (وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [نساء: آیه ۱۰۲]. ببینید مریض در مقابل اذی اومده، پس اذیت در مقابل مرض است.
بله اگر مرض به قول مطلق ذکر شده شامل مادون مرضم می شه. اگر (أَذًى) به قول مطلق ذکر شه احیاناً رجوع با قرینه، شامل مرضم می شه.
ولکن (أَذًى) به قول مطلق که شامل هر دوست ظهور بیّنش در چیه؟ در مادون مرضه. بنابراین (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲]. یک ناراحتی ست، ناراحتی جسمی ست، این ناراحتی جسمی که نه بستری ست زن که مریض باشه، نه آزاد و راحت است که سالم باشه، به هر حال اذنه.
حالا سوال، چرا (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] در اینجا اومده؟ برای اینکه قرآن چنانکه دیروز عرض کردیم در تبیین احکام حِکم را هم ذکر می کنه. حکمت ها، علت ها، زمینه ها، اثر ها رو قرآن شریف حتی الامکان که قابل فهم ماست ذکر می کنه.
(قطع صدا)
به طور مثال چون (قُلْ هُوَ أَذًى)، (فَاعْتَزِلُوا) این تفریع است برای (أَذًى) (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا) [بقره: آیه ۲۲۲] چرا اعتزال کنیم از زنانی که در حال حیض اند؟ و چگونه اعتزال کنیم؟ چرا اعتزال کنیم برای اینکه (هُوَ أَذًى).
سوال، آیا خود این (هُوَ أَذًى) دلیل بر وجوب اعتزال النساء (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] و لا تأتوهن در کل اذًی ها هست یا نیست؟ بله هست. همونطور که در باب عرض می شود که شراب خواری. در سوره بقره دارد (وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا) [بقره: آیه ۲۱۹]
خب اثم که اکبر از نفع است چه خمر میسر باشد، چه چیز دیگه. هر چیزی که اثم دارد نفعم دارد ولی اثمش بیشتر است، حرام است، نفعش بیشتر است واجب است. نفع و اثم برابر است جور دیگره. بنابراین قاعده کلی ست. یعنی (توئتل هذا الآیه قاعدتاً کلیتاً ان النسا و حالت الاذًی یعتزلنا) بنابراین کار سخت می شه.
اگر عیال انسان در حال کسالت مختصری ست، مرض رسمی نیست، حالت عرض می شود که عادی سلامتی نیست، بلکه یک مقداری نقاهت دارد. مقداری سردرد دارد. مقداری بدنش درد می کنه، مقداری ناراحتی روحی مثلاً دارد، بالاخره اذنه.
در حال (أَذًى) آیا جایز است که با این زن همبستر بشه انسان؟ خب نخیر. همبستر شدن با زن، این حالت راحت، حالت لذت، حالت فرح است اما اگر زن در حالت ناراحتی (أَذًى) هست تا چه رسد ضرر، به طریق اولاست دیگه.
مثلاً فرض کنید که (فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ) [الإسراء: آیه ۲۳] ما از (لَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ) از لا تضربوهما رو به طریق اولاً استفاده می کنیم یا نه؟ اگر اف کردن به پدر و مادر حرام است، ضربشون حرام تر است، کشتنشون حرام در حرام است.
حالا اگر در حال (أَذًى) اعتزال نساء باشد در حال مرض چی؟ زن بستری ست، از تب داره هلاک می شه، لرزه، تبه، چیه، در این حال اعتزال قوی تره. و لا تأْتُوهُنَّ قوی ترست.
عرض می شود که هیچ کار زنانه، هیچ کاری که با زن انجام می شود کرد، نباید کرد. بلکه بالاتر. در حال (أَذًى) (فَاعْتَزِلُوا) ست که بعد بحث می کنیم که اعتزال، اعتزال چیه،
اعتزال مطلب عام است، بعد (لَا تَقْرَبُونَ) مطلب خاص است. بعد تأتونه أخص است. این سه تعبیر سه مطلب داره میگه. اول اعتزال است که کلاً بحث می کنیم. دوم (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) است، سوم تأتوهن است. لا تقاربوهن نیست، (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) است. مقاربت غیر از قربه. قرب کل قرب ها رو میگه. کل قرب های به زنان قربه ولی مقاربت نیست. ولکن فاتوهن مقاربته.
(صحبت حضار) استاد (أَذًى) اذیت روحی هم شاملشه؟
اگر اذیت روحی جسم را هم ناراحت کند بله. و همینطور هم هست.
(صحبت حضار)
نخیر
(صحبت حضار)
درسته.
(صحبت حضار)
اگر گفتند
(صحبت حضار)
اگر گفتند، اگر زید در خانه شما دزدی کرد تعقیبش کنید. یعنی امر رو تعقیب نکنیم؟ بکر رو تعقیب نکنیم؟ این علتشه
(صحبت حضار) این بحث محیض و ارتباط مستقیم داره با رحم زن و این ها شاید، اذن
نه گفته (أَذًى). نگفته اذًی فی المحیض، اذًی فی العوره. (أَذًى)
(صحبت حضار)
باشه. ولیکن جواب چیه؟ جواب مطلقه.
(صحبت حضار)
چون این اگر ارتباط به خصوص داد، قل هو اذًی مِنُه.
(صحبت حضار)
ولیکن اگر (أَذًى) اذیت حالت حیضی بود، خب اختصاص داشت ذکر می کرد. ولیکن (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] کل اذیت، وقتی که، اینجا چند جور استفاده می کنیم. یکی که کل اذیت هایی که زن دارد و در حالت اذیت ناراحتی ایجاد می کند عمل جنسی با او یا کار خانگی یا فلان، هم کار خانگی بره کنار، هم عمل جنسی می ره کنار، برای اینکه موجب اذیته.
اصولاً عمل جنسی و ارتباط اونسوی با زن برای راحتیه، برای لذته. اگر لذت موجب تعب باشد، موجب ناراحتی باشد، موجب نگرانی باشد، چه برای مرد چه برای زن چه برای هر دو و چه برای جنین. چون (أَذًى) سه بُعده.
یک (أَذًى) نسبت به زن که مفعوله است، یک (أَذًى) نسبت به مرد که فاعله است یک (أَذًى) نسبت به جنین. خب طب هم ثابت کرده که از نظر جنینی هم حالت حیض عرض می شود که ضرر داره.
چه سه بُعد، چه دو بُعد، چه یک بُعد، در بُعد حیض، در بُعد غیر حیض اگر اذیتی، تأثری ناراحتی ای که دون المرض است و عرض شود که بین المرضه و بین الصحه است، اگر این حاصل شد، تمام احکام میاد. (اعْتَزِلُوا) میاد، (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) میاد و عرض می شود که (فَأْتُوهُنَّ) هم که در صورت جوازه بعد از رفع مانع میاد.
(صحبت حضار)
ما آنچه امکان دارد در آیه دقت می کنیم و به حجت آیه بحث می کنیم، حالا کسی گفته باشه کسی نگفته باشه. حتی بعضی وقتا در تفسیر ما نداریم حالا عرض می کنیم.
پس (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] حالا بالاتر از (أَذًى)، آیا اذیت و ناراحتی و آزاری که زن در حال حیض می بیند بیشتر است یا در سکرات موته؟ زن در سکرات موته، مرد می گه حالا فرصت که زن
یا تب داره، لرزه، یا فریادمی زنه از ناراحتی، از ناراحتی فریاد می کند آی سرم، آی دستم، آی پام، مرد یخشو می گیره، این درست نیست، این حرام است، این ایذائه دیگه.
(صحبت حضار)
(اعْتَزِلُوا) امره یا نه؟
(صحبت حضار)
خب. امر به اعتزال، خب عرض می شود که قربت به اعتزال میاره یا نه؟ حالا، اعتزال چیه؟ این سه بخش، یکی اعتزال است، قبلاً، یکی لاتقربوا است دوم، یکی (فَأْتُوهُنَّ) سوم.
حالا اعتزال چیه؟ اعتزال نساء یعنی در بُعد مقاربت تنها؟ نخیر. در بُعد قبل المقاربت که بین (28:03) است؟ بازم نخیر. اعتزاله، عزل نیست.
اعتزال یعنی خود را وادار کنی که فاصله بگیری از زن. یعنی فاصله از زن در چند بُعد، یک بُعد عمل جنسی. بُعد عمل مقاربله جنسی، دو کارای زنانه، کارای خانه. کارهای خانه هم برش تخفیف میشه. هم کارهای خانه تخفیف می شه. خودتون بکنید، کلفت بیارید نوکر بیارید. هم کارهای خانه تخفیف میشه. هم کارهای زنانگی در بُعد مقاربت و در بُعد عرض می شود که قبل مقاربت.
پس اعتزال شامل تمام دوری هاست. کل دوری هایی که از زن امکان دارد باید انجام بشه، نه مثل یهودی ها. یهودی مکان رو جدا غذا. نخیر اعتزال در مکان جدا نه، در عرض می شود که غذا جدا نه، چون اینا اهانته، بلکه در کارهایی که زنان در خانه انجام میدن یا راجع به عمل جنسی شما یا به غذا و عرض می شود که کار شما، (اعْتَزِلُوا) این امره، کاریشم نمیشه کرد.
خب
(صحبت حضار)
نه یعنی اون کارها، ببینید، از اون کارهایی که زن انجام میده تخفیف، یعنی همونطوری که انسان در حال مرض کارهای سالم رو نمی تونه انجام بده، در حال (أَذًى) هم بین بینه.
(صحبت حضار) حاج آقا مرض داریم تا مرض
بله، ببینید، مرض بله، مثلاً ابن سیرین که انگشتش خون اومده بود روزه نگرفت نه، مرض مرضه آخه این مرض نیستش که.
بنابراین نه اینکه هیچ کاری نکنه مثل مرده بیفته نه. اون کارهایی که معمولاً (قطع صدا)
بالا چه هست، پایین چه هست، هر چه انجام نشه. خب. (قطع صدا)
(صحبت حضار)
بله، بله، منتها در حیض ممکن است لذت ببره زن، ولکن از نظر مزاج زن، مزاج مرد و از نظر جنین ممکنه ضرر داشته باشه، طب ثابت کرده. بله کارهای خوب بله. ناز کردن اشکال نداره،
(صحبت حضار) نه کارهای خونه، پخت و پز و این ها
اونی که اگر سبک، اگر سبک باشه و منافات با حالت عرض می شود که (أَذًى) نداشته باشه اشکال نداره.
(صحبت حضار)
برای اینکه اگر اونطور باشه کلاً عسره. عسر منفیه دیگه. عسر و حرج منفیه. مادون العسر و مادون الحرج. چون آیات عسر و حرج کل اعمال رو مادون عسر و مادون حرج عرض می شود که تعیین کرده.
(صحبت حضار)
چرا؟ (فَاعْتَزِلُوا) چرا گفت؟ چرا دوری کنید؟ مگر، مگر این آقای تعریف از چی هست که امیر المومنین میگن یخه زن نگیرید، دوری کنید از او؟ دوری چیه؟ دوری. دوری معنی نداره. دوری معنیش أوسعه. (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) هم أوسعه. حالا به بحث (لَا تَقْرَبُوهُنَّ)می رسیم. دوری أوسع است به طور صددرصد. (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) أوسع است کمتر از صددرصد. (فَأْتُوهُنَّ) علی، تاتوهن باز کمتر.
این سه بُعده، سه مطلب میرسونه، این سه تعبیر سه مطلب میرسونه.
حالا (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] کدوم محیض؟ همون محیضی که اول گفته شد یا در زمان حیض و در مکان حیض؟ نه در خود خون حیض. خود خون حیض رو چکار می کنه مرد کاری نمی کنه. خود خون حیض که مصدر است یا اسم مصدر، نه با مصدرش کار دارد نه با اسم مصدرش، با زمانش با مکانش کار داره، پس محیض دوم أخص است از محیض اول. محیض اول کل است محیض دوم.
خب بعدش، حکم دوم. (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] آیا (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] فقط عمل جنسی ست؟ نخیر. لا تقاربوهن که نیستش که.
اگر لا تقاربوهن بود مثل مماسه. مماسه و مقاربه عمل جنسی ست، ولی مس عرض می شود و قرء عمل جنسی نیست أعمه. این مرحله أخص است از عرض می شود که (فَاعْتَزِلُوا).
چطور؟ (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] چون عمل جنسی دارای دو بُعده، یک بُعد خود عمل جنسیه، یک بُعد مقدماتش. مقدماتش بین السرة و الرکبة است حداقل. بین السرة و الرکبة بین ناف و زانو که مواضع حساس جنسی ست به اونجا کاری نداشته باشید.
این رو فتوا دادن بعضیا مثل مقدس اردبیلی، من بالاتر عرض می کنم، بلکه آنچه مقرب عمل جنسی ست، مشمول (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) است چه بین السرة و الرکبة باشد، چنانچه در روایات هست و فتوا هم هست احیاناً، چه بیشتر. آنچه تحریک می کند برای عمل جنسی، چه بین اسرة و چه بین عرض می شود که مافوق باشد، هر چه باشد درسته.
حالا سوال، آیا این (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) که شامل کل قرب های جنسی انسوی ست، کل قربٍ جنسیٍ انسوی من فیه الهنا؟ اینطوره. بله.
می شود گفتش که چنانکه با بعضی بزرگان صحبت کردیم، خیلی تعجب آوره. با آقای خویی صحبت می کردیم که شما، در نجف، شما می گید که عمل جنسی با پشت زن در حال حیض اشکال نداره با جلو اشکال داره، این قرب نیست؟ این بالاتر از قربه.
(لَا تَقْرَبُوهُنَّ) غیر عمل جنسی را که مقدمه جنسی ست منع می کنه اونوقت از پشت باهاش عمل جنسی کردن در حال حیض این قرب نیست اصلاً بُعده؟ آخه یا بُعد داریم یا قرب. نه بُعده نه قربه. هم بُعده هم قربه.
خب این بُعده، بُعد عرض می شود که قربه، برای اینکه أقربه این عرض می شود که أقربه و أبعده. حالا استدلال می کنیم به خود آیه و اینکه عمل جنسی از پشت کلاً با زن حرام می شه. در حال حیض دوبله است و در حال غیر حیض عرض می شود که یک بُعدی ست.
حالا، (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) رو پس سه احتماله. یک احتمال هست که به معنی مقارب که نیست. احتمال دوم منحصر به بین السرة و الرکبة است که نخیر منحصر نیست. (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) قسمت أخف (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) است، اعتزال لازم است هم در بُعد جنسی، هم در بُعد شغلی. (لَا تَقْرَبُوا) لازم است در بُعد اعم از جنسی یا مقدمه اش. (فَأْتُوهُنَّ) قضیه عمل جنسی ست، پس هر سه عرض می شود که وجوب و حرمت را می رساند.
حالا (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] این طهارت زن دو تا حالته. (طهارتٌ عن الحدث و طهارت عن خبث). (الطهارت الاولی هی عن خبث دم الحیض). و این کار کیه؟ کار زن نیستش که.
آیا زن خود خویشتن را پاک می کند از دم حیض؟ نخیر، یه موقع معینی عرض می شود که پاک می شه، منقطع می شه، وقتی که منقطع شد، منقطع شد از حدث نه، منطقع شد از سیلان دم، اگر از سیلان دم منقطع شد در این صورت با انقطاع سیلان دم، چه دم باشد، چه دم نباشد، غسل بکند، غسل نکند، اینجا حرمت از بین میره.
پس (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] (الطهارة طهارتٌ عن المحیض طهارتٌ عن سیلان دم لا طهارتٌ عن اصل دم اصل الدم الذی یتوقا علی الموجه).
پس اینجا سه مرحله است. یک مرحله طهارت از حالت حیض است. مرحله دوم طهارت از اون خونی که در جای حیض است. سوم طهارت غسله و این سه طهارت هر سه اینجا تبیین شده.
برای اینکه (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] از چی؟ از سیلان خون. بعد (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] (تَطَهَّرْنَ) دو بُعدی ست. یکی (تَطَهَّرْنَ) فعل زنه دیگه، (يَطْهُرْنَ) فعل زن نیست.
(يَطْهُرْنَ) فعل زن نیست بلکه هر وقت مقرر است از نظر عرض می شود که خلقت، از نظر مزاج، این چه بخواد چه زن، طهارت حاصل میشه. آمدن خون حیض و بند آمدنش کار زن نیست و لذا (حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲]. ولکن شستن این خون و غسل کردن کار زنه.
بنابراین (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] هم شامل شستن خون است که نجسه، نجاست خون است و هم شامل عرض می شود که غسل است. چون (تَطَهَّرْنَ) موضع خاص نیست در غسل، موضع خاص در غسل، تطهر کلی ست. ولکن در ضمن (تَطَهَّرْنَ) عرض می شود که طهارت خون حیض هم هست (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲].
خب (فَأْتُوهُنَّ) امره. این امر چیه؟ امر تجویزه. چرا؟ برای اینکه تاکنون نهی بود. (الامر بعد نهی تجویز فقط).
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار) قبل از تَطَهَّرْنَ؟
بله حالا عرض می کنم. تا قبل، نه، تا قبل از تطهارت. این (حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] (حرمة اذا طهرن) یعنی خون بند اومده ولی نشسته غسلم نکرده، اینجا امره؟ نخیر، امر رجحانم نیست. امر اباهه ام نیست بلکه اینجا حرمت از بین میره. (فهنا حتی یطهرن غایتٌ لزوال الحرمت غایتٌ للرحرمت). یعنی این (فَاعْتَزِلُوا) و این (لاَتقربوا) که مقاربتم بعدشه از بین می رود حرمتش، کی؟ (حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲].
وقتی که این خون بند آمد. خون بند آمد دیگه حرمت نداره. حالا کراهت دارد، مرجوح است، مباح است، مستحب است، چه است، اینا نیست. فقط می مونه جواز بالاتر از کراهت. بالاتر از مرجوحیت (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲]. این (فَأْتُوهُنَّ) امره، امر چرا؟ امر بعد از نهیه.
چون (فَاعْتَزِلُوا) نهی بود (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) هم نهی بود، (حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] هم نهی نبود، ولیکن عرض می شود که یک مرجوحیت در کار بود (فَأْتُوهُنَّ) یعنی این جواز فوقی ست، جواز رجحانی ست، نه جواز اصلی، چون اگه جواز اصلی بود باید، حالا جواز اصلی هم باشه، جواز اصلی اباحه است. از اباحه تا استحباب تا وجوب را (فَأْتُوهُنَّ) می گیرد. قبل از اباحه و استحباب وجوب چیه؟ مرجوحیت است و حرمت.
مرجوحیت و حرمت از عرض می شود که از (حَتَّى يَطْهُرْنَ) استفاده میشه که حرمت از بین میره، مرجوحیت هست، چرا مرجوحیت هست؟ برای اینکه (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲]. (فَأْتُوهُنَّ) که میگیم کار رو بکن یا اباهه یا استحباب یا وجوب پس مرجوحیت قبله.
یعنی در حالی که زن خون حیضش بند آمده و نشسته و غسل نکرده این (فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲]. خب این اتیان، آیا می شود به این (فَأْتُوهُنَّ) استدلال کرد که خب عمل جنسی باهاش بکنید، أعم از قُبُل و دُوُر.
کسی ممکنه اینطور بگه، (فَأْتُوهُنَّ) شامل هر دوست که فقط در حال حیض است که چه از قُبُل و چه از دُوُر حرامه. ولیکن وقتی که حالت حیض از بین رفت و غسل کرد و تطهر کرد، این هر دو حلال می شه، کسی اینطور صحبت کنه، میگیم نه (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲].
(فَأْتُوهُنَّ) قید داره نه اینکه هرجور بخواید، از جلو از عقب، هر جور، و هر زمان، نخیر. (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ). و در کل قرآن سطر قرآن، امری از برای تجویز عمل جنسی نداریم مگه این آیه.
آیه بعدی (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳]
(صحبت حضار) استاد (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] از کارهای مباح حتی اون، برای اون هدف، یعنی ما نزدیکی مثلاً می کنیم به خاطر اینکه خدا خواسته و مباحاً جنبه تقربه.
مباح ها رو نه خواسته، نه ننخواسته، مرجوحاً رو نه خواسته مرجوحی، حرمت ها رو نخواسته بتی. اونایی رو که خواسته استحباب است یا وجوب. پس مباح نه خواسته، نه ننخواسته است. استحاب و وجوب خواسته است. حرمت و مرجوحیت عرض می شود که، نخواسته در دو بُعده. نخواسته بتی در حرمت، نخواسته عرض می شود ترجیحی در مرجوحیت.
خب حالا. این رو بعد باید بحث کنیم.
(إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ) [بقره: آیه ۲۲۲] بعد این بحث میشه که آیا جواب (فَأْتُوهُنَّ) که خیال می کنیم اطلاق دارد چیه؟(نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] نه حِرصٌ لکم، (حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳]. آیه نص است با دقت در این که (اتیان نساء من ادوارهن محرمٌ خلط الحیض مرتین و محرمٌ فی غیر الحال مرتین واحدة).
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته