جلسه صد و بیست و چهارم درس خارج فقه

زناشویی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

ما در بحث های استدلالیمون چه فقهی و چه غیر فقهی، بر محور آیات قرآن، صورتاً نشیب و فرازهایی داریم ولی سیرتاً حق مطلب همان است که از آیات استفاده کرده ایم.

(علیکم السلام)

کما اینکه استاد بسیار بزرگوار ما مرحوم آیت الله العظمای بروجردی این چنین بود در بحث سنتی و ما در بحث قرآنی این گونه هستیم.

در بحث سنتی ایشون که اقوال را و روایات را که مبنای اقوال بوده است نقل می کردند، روز اول نظری را بر مبنای استدلالاتی می دادند که این نظر در صورت ظاهر بسیار محکم بود، روز بعد اون نظر را رد می کردند، نظر دیگری می دادند که باز محکم بود و روز بعد و بعد البعد، آخرین روز، تمام نظرات گذشته را نفی می کردند و سلب می کردند و نظر قطعیِ اجتهادی که نظر اصلی و پایانی خودشون بود، می دادند.

بعضی از مراجع موجود سوال می کردند که آقا چرا روز اول چنین فرمودید، روز دوم چنان، روز سوم چنان؟ فرمودند برای اینکه اینجا مکتب که نیست، مدرسه که نیست، اینجا محور اجتهاد است.

ما باید مطالب رو در مرحله اولی جوری قوی نقل کنیم که خیال شود که مطلب اینه. اگر کسانی نظر خلاف دارند می دهند، نظر خلاف ندارند نمی دهند.

در روز دوم اون نظر قطعی صوری رو رد می کنیم، نظر دیگری می دهیم تا اجتهادات، استنباطات، نظرات، تبلور پیدا کنه تا روز آخر ته نشین مطلب و جریان پایانی باشه.

حالا در بحث های فقهی قرآنی و غیر فقهی قرآنی نیز چنین است. برای چندمین بار به این آیه محیض مراجعه می کنیم.

عرض می شود که (قطع صدا)

دویست و بیست و دو، (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] بحث سوم است ظاهراً. (الْمَحِيضِ) چیست؟ آیا (الْمَحِيضِ) همان است که در این یکی دو روز عرض کردیم که خون خاصی ست که به نام خون حیض نامیده می شود یا نخیر؟ محیض هر خون روان و ریزانی ست؟

چنانچه (حاضت الشجرة) به معنی ریختن صمغ های رنگی درخت است. حیض شجرة که حیض انسان نیست. اصولاً اصل حیض روان شدن است، چه آب باشد و چه غیر آب باشد. از درخت که آب روان نیست، صمغ روان است. از انسان هم در وقت های معین آب روان نیست، از زن آب روان نیست، خون روان است.

حالا این حیض که در اصل لغت به معنای خون جاری ست یا جریان شدید یا جریان متوسط یا جریان غلیظ، این أعم است از تمس، نفاس، استحاضه و غیر.

(التمس خاصٌ بالحیض الخاص، الحیض بالصورت العام یا عام کلَّ دم السائل من الورده، سوا عن کان دم الحیض القرفیة اصطلاحی أو دم النفاس أو دم الاستحاضه أو دم الجراحت).

همه رو می گیره، چرا ما اختصاص می دیم به دم حیض؟ نخیر، حتی من باب مثال، استحاضه از حیض تمثیل قوی تر است از چند جهت، یکی محیض (هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] بود. آیا اذیت، ناراحتی و ضعف حیض خاص بیشتر است یا هر سه در نفاس بیشتره؟ زنی که نفاس است بستری می شه، از خونریزی و شدت ناراحتی بستری میشه.

بنابراین (الاستحاضه النفاس أحیض من الحیض). برای اینکه هم دم سیلانش بیشتر است، هم درد زیادتر است، صرف اذیت نیست، بلکه مرض است.

بنابراین اول مرحله ای که اضافه می شود به حیض معمولی عرفی که تمس است، نفاس است. بعد از نفاس استحاضه است. استحاضه قلیله، متوسطه، کثیره، حیض است یا نه؟ بله. از نظر لغت سیلان دم، سیلان قلیله، سیلان متوسطه، سیلان کثیره، اینم استحاضه.

بعد از این سه مرحله که حیض و نفاض و استحاضه است که این ناراحتی ها و نارسایی های درونی ست که خون می جهد از عرض می شود که داخل زن به جهات مختلف.

مرحله چهارم صدمه ایست که از برون به درون وارد میشه. یا از برون به آلت انسوی زن وارد می شه و خون میریزه. آیا اگر خونریزی از معده زن از اون طریق شد یا خونریزی در اثر اصابت خارجی شد، در اثر پرش شد، در اثر دویدن شد، در اثر چی شد این حیضه یا نه؟ خب اینم حیضه.

پس (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] هر چهار مرحله رو عرض می شود که شامل است، مگر به قرینه ای.

بله کالظرف المجرور. (اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا). وقتی میگن ظرف، جار و مجرورم شامله. یوم رو شامل است، عین را شامل است، متی را شامل است به زیدٍ هم شامل است. الی مکان شامل است. ظرف مطلقا هم ظرف غیر جار و مجرور رو شامل است هم ظرف جار و مجرور.

کما اینکه از جمله نمونه های لغویش، در قرآن ما حج داریم و عمره. اگر حج در مقابل عمره باشد (وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ) [بقره: آیه ۱۹۶] تا آخر.

چون حج در مقابل عمره است، پس عمره قید حج است و حج قید عمره است. ولکن (وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا) [آل عمران: آیه ۹۷] در مقابل عمره نیست. بنابراین (حِجُّ الْبَيْتِ) هم حج معمول رو شامل است، هم عمره رو شامله.

بنابراین به این آیه دوم استناد می کنیم همونطوری که حج در صورت استطاعت واجب است، اگر استطاعت حج نیز استطاعت عمره است، عمره هم واجب است با شرایط و خصوصیاتی که داره. کلاً لفظ عرض می شود که حج اگر بدون قرینه باشد کل زیارت های بیت رو شامل است.

حالا یا واجب یا مستحب اگر واجب اصلی باشد یا واجب نذری باشد یا مستحب باشه همه رو شامله.

همچنین لفظ حیض، لفظ حیض اگر قرینه ای داخلی یا قرینه ای خارجی دلالت کند بر اختصاص حیض به حیض معمولی که قمس است بسم الله.

اما اگر قرینه نه خارجی و نه داخلی دلالت میکند بر اختصاص حیض به حیض قمسی، می گیم حیض کلیت داره. حالا اینجا قرینه است یا نه؟

(وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] دارای چهار، پنج معناست. هر چهار، پنج معنا زمان، مکان، اسم مصدر، مصدر، حیض را شامله و حیض خونه سائله است و خون سائل تا اینجا قرینه نداریم. اگر قرینه پیدا شد بفرمایید. قرینه نداریم که این خون سائل، خون حیض تمس است، حیض نفاس است، استحاضه است یا غیر این ها.

بنابراین هر چهار خون سائل را محیض عرض می شود که شامله، بلکه (قطع صدا)

اولویت دارند در بُعد (فَاعْتَزِلُوا) (وَلَا تَقْرَبُوا). لا تقربوا (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] که بُعد أعم است و عرض می شود (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] که بُعد خاص است و (فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] که بعد أخص است.

این ها در وضع خصوصی مربوط به حیض تمسی است، حیض معمولی ست. اما اگر حیض بالاتر باشد از نظر اذیت و از نظر مرض بیشتر باشد و خونش هم بیشتر باشد، در این صورت این سه تا حکم هم بر حسب درجات و مراتبش هم بیشتر خواهد بود.

مثلاً نفاس، کسی سوال می کند که شما که می گید در قرآن کل احکام هست، هم واجبات و هم محرمات، نفاس کجاست؟ خب نفاس در قرآن نیست. لفظ نفاس ما در قرآن نداریم، ولکن (النفاس أحیض من الحیض)، برای اینکه اذیت نفاس بیشتر است، خونش شدیدتر است، ناراحتیش بیشتر است، بستری هست، شخص حائض معمولی بستری نمیشه، کاراشو انجام می ده منتها کمتر.

ولی شخصی که نفساست در اون زمان حیض، چه روز چه بیشتر تا ده روز که واجبش هست، تا هیجده روز که مستحبشه، عرض می شود که این البته احکامش فرق می کنه، در جای خودش بحث می شه. این ها بنابراین قدر متقینه.

و همچنین اگر زنی مریض باشد، مریض غیر خونریزی، نه خونریزی حیضی ست، نه نفاسی ست، نه استحاضه است، نه جراحتی ست، ولکن مریضه. مریض از نظر معدی، از نظر عورتی، از نظر چه، مریضه، مریضی است که تحمل عمل جنسی براش مشکله و اذیت و ناراحت کننده است، در این صورتم عرض می شود که (فَاعْتَزِلُوا) میاد، (وَلَا تَقْرَبُوا) میاد، (فَأْتُوهُنَّ) که تجویز است (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] خواهد آمد.

حالا، بنابراین سوال، اگر استحاضه و یا خون غیر استحاضه، غیر حیض و غیر نفاس هم در اینجا مراد است، پس با روایات متضافره مسلمه شیعی و سنی چه کنیم؟ که در حال استحاضه تا چه رسد خونی که نه استحاضه است، نه حیض است، نه نفاس است، مقاربت جایزه؟ جواب.

جواب این است که در این بُعد اطلاق، اطلاق نصی نیست اطلاق ظاهری هم نیست، بلکه اطلاق عامه. یعنی محیض به طور کلی به عنوان قاعده میگد در حالی که خونی سائل شد از زن که مراتب داره، مرتبه أشد، شدید، متوسط، ضعیف. مرتبه أشدشو، مرتبه شدیدش رو نص است و ظاهر است، مرتبه متوسط که استحاضه است و مرتبه قلیل که خونی ست که بدون این سه جهت میاد این عرض شود که مرتبه قلیلشه. در این دو مرتبه نصوص روایات متواتره، متضافره مسلمه شیعه و سنی استثنا می کند، اشکال نداره.

ولکن نفاس رو نخیر، نفاس اقواست. خود حیضم که عرض می شود معلومه.

خب (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] که دیروز عرض کردیم. (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] این مسئله بسیار مهم که اختلاف است بین فقهای شیعه و سنی، فقهای سنی با هم احیاناً، فقهای شیعه با هم احیاناً، که آیا مقاربت با زن از پشت، چه در حال حیض و چه در حال طهارت جایز است یا نه؟ این رو باز مجدداً صحبت می کنیم.

(وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] از نظر حالت حیض که دو مرحله ایست. حالت طهارت یه مرحله ایست یا حرام است یا حلال، ولی حالت حیض اگه اون حرام باشد در حالت کلی، در حالت حیض حرمت دو بُعدی دارد.

آیا با (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] که قرب جنسی را با زنان کلاً منع کرده است حداقل، عمل جنسی با پشت میشه؟ گفتم به آقای خمینی صحبت کنن در نجف، ایشون گفتن که از پشت در حالت حیض هم اشکال نداره، گفتم (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲]. قرب نیست؟ از پشت قرب نیست؟ از پشت قربه؟ قرب نیست؟ از پشت دوریه؟ (اذا اتل مرأت الحائض من دبرها هل هذا قربٌ ام قربٌ). این قربه دیگه شما از لغتم داری فرار می کنید.

خب، (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] عرض می شود که در دلیل اول نص است در اینکه هر قربی حداقلِ اقلِ اقل جنسی چه از پشت، چه از جلو، حرامه. تازه (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] عرض می شود که أعم است از لاتقاربوهنَّ.

اگر لاتقاربوهن هم بود، پشت و جلو رو شامل بود، تا چه رسد (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] که بین السرة و الرکبة رم شامل است که اضافه بر استفاده از آیه، روایتم زیاد داریم.

(وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] اتیانه، اتیان وقتی که اتیان که عمل جنسی جایز شد، پس قرب قبل از عمل جنسی هم جایزه. پس عرض می شود که کارهای دیگر انسان هم جایزه، چون این أخصه.

(فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ) [بقره: آیه ۲۲۲] در حیث، بحث داشتیم که حیث مکانی ست. حالا عرض می کنم که نخیر، حیث نه زمانی ست، نه مکانی، أعم است از زمان و مکان.

برای اینکه اگر زمان بود انّی بود، اگر مکان بود عین بود، حیث نه زمان است نه مکان، کیفیته. (مِنْ حَيْثُ) [بقره: آیه ۲۲۲] یعنی آنگونه که خدا امر کرد، کیف امرکم الله. کیفاً زمانیاً، کیفاً مکانیاً خاصاً، کیف مکانیاً خارجاً، هر کیفی باشه. به هر کیفیتی در هر زمانی، در هر مکانی، مکان خودی، مکان غیر خودی.

مثلاً مسجد، عرض می شود که (وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ) [بقره: آیه ۱۸۷] اینم عرض می شود که خارج از کیفه.

اون کیفی که در اون کیفیت جایز است عمل جنسی با زن، کیف مکان متصل است که از همون قُبُل یا زمان، زمان صوم، زمان نذر، زمان مرض زن، زمان مرض مرد.

مثلاً، اگر مرد توانایی جنسی ندارد یا مریض است، زن سرحال است و تمام شرایطش درش جمعه، ولکن مردم هیچ شرایط درش جمع نیست، آیا امر می شود به کار عسر؟ عسره براش، اصلاً یا نشدنیه یا عسره، درصورتی که عمل جنسی مرد با زنی که همه شرایط رو دارد عسر باشد و یا اصلاً نتواند، در اینجا (فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] هست؟ نخیر.

بنابراین ما دوازده مورد رو یادداشت کردیم که (مِنْ حَيْثُ) [بقره: آیه ۲۲۲] شامل است.

عرض می شود که بله.

یک، از حیث مکان خودی زن که این مکان خودی هم یا مکان خودی از جلوست یا مکان خودی از عقب.

دو، مکان مسجدی (وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ) [بقره: آیه ۱۸۷]. سه،

(صحبت حضار)

(وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] مباشرت زن در حالیکه در مسجد هستید حرامه، و حال آنکه این زن هیچ اشکالی نداره، هیچ اشکالی فقط جز مکان.

(صحبت حضار) در حال اعتکاف

بله بله، نه عاکفون. نخیر، (عَاكِفُونَ) اعم است از اعتکاف رسمی یا وجوب در مسجد. کوف یعنی راه نمی ری، اگر راه بری که عبور سبیل اشکال نداره.

اگر شما در مسجدید یا اعتکاف رسمی معمولی دارید که سه روزه یا نخیر بودید در مسجد. در مسجد گرفتید خوابیدید یا نشستید. در اون حال اگر یک دقیقه هم باشید، در اون یک دقیقه (لَا تُبَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] هست.

پس این (لَا تُبَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] مکان منفصل غیر خودی را شامل است. مکان منفصل مسجد، دو، سوم، زمان حلّو از حیض. چهارم از نفاس. پنجم در حال احرام. ششم، در حال صوم.

هفتم، در حال اذیت. هشتم، در حال مرض. نهم، نهم زمینه ای ست که البته این دلیلش جای خودش ذکر می شه. اگر زنی با زنی ازدواج کردید و ازدواج که شد، شرط

(صحبت حضار) مرد با زن ازدواج میکنه

مردی با زنی، با زنی ازدواج کردید، دیگه شما مردید دیگه

(صحبت حضار)

اگر با زنی ازدواج کردید. و شرط کرد این زن که مهریه رو نقداً بگیره و شما نقداً ندادید، آیا اگر زن نگذارد با او همبستر شوید جایز است؟ نخیر.

پس بنابراین نهم عرض می شود که عدم حلول زمان مهریه و عدم رضایت. دهم، امکان مزاجی شما. یازدهم و دوازدهم، یازدهم، عرض می شود که عدم نذر. نذر کرده است این زن که صوم بگیرد یا نذر کرده است این زن، آخه نذر، گاهی بچه داری، بچه.

نذر کرد این زن در حال عادی که با عمل جنسی مرد موافق نباشد، در صورت جواز این نذر که نذر کند با عمل جنسی مرد موافق نباشد، اینجا مرد هم نمی تواند این کار رو بکند. عرض می شود که.

(صحبت حضار)

بله؟

احیاناً جایزه، احیاناً مرد احتیاجی نداره.

اگر مرد احتیاج به عمل جنسی ندارد نه وجوباً، نه رجحاناً، جایزه. اصولاً نذر زن، نذر راجح یا نذر عرض می شود که نذر. نذر راجح کلاً جایز است بدون اجازه مرد، مگر اینکه منافات داشته، مگه منافات داشته باشد با عرض می شود که حق مرد. اگر منافات با حق مرد داره، حق واجب، در عمل جنسی حق راجح بله. ولیکن عادی به طور عادی، به طور عادی بشه و نشه فرقی نمی کنه براش، در این صورت میتونه نذر کنه.

(صحبت حضار)

مباح که بله، بله، بله،

(صحبت حضار)

چرا، مباحه منتها مباحی ست که تساوی طرفین کلی ست. تساوی طرفین یا کلی ست که اباحه کلی ست. یا تساوی طرفین عرض می شود که جزئی ست و کلی ست. در هر صورت عمل جنسی را اگر نذر کنند مثل روزه.

مثلاً روزه، روزه رو نذر کند در صورتی که ضرر به مرد نداره. اگر ضرری به مرد نداره و حق مرد تضییع نمیشه، اگر روزه رو نذر کند در اینجام عمل جنسی حرامه.

و عدم احرامتان، خودتون، اگر محرم باشید یا صائم باشید یا بی حال باشید، بالاخره ده، دوازده و بیشتر و کمتره. در این صورت اینجا عرض می شود که (فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲].

حالا، در پاسخ سوالی که یکی از برادران دیروز فرمودند، من یه جوابی دادم، جواب بهترش رو امروز عرض می کنم. اینکه (أَمَرَ) [بقره: آیه ۲۲۲] فعل ماضیه و این امر بعدی مضارعه پس (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲]ه.

من یه جوابی دیروز دادم که عرض می شود که مضارع متحقق الوقوع را ازش تعبیر ماضی می کنند (إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ) [واقعه: آیه ۱].

وانگهی اینجا هم در ماضی ست هم در مضارع. دو آیه در سراسر قرآن امر تجویزی ست به عمل جنسی. یک آیه همین آیه بعدی که (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳].

آیه دیگر، آیه ۲۸۷ همین بقره است، ببخشید ۱۸۷. صد و هشتاد و هفته که راجع به صومه (أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ) [بقره: آیه ۱۸۷].

همونطوری که بعضی وقتا عرض کردم، در موقع نوشتن تفسیر الفرقان، هم در خواب متنعم می شدم از لطف الهی هم در بیداری. مثلاً تفسیر می نوشتم، فکر می کردم می نوشتم، بعد خواب می رفتم در خواب مطالبی یادم میومد، به نظرم میومد که در خواب چون تجرد بیشتره، از خواب بیدار می شدم یادداشت می کردم.

حالا این قضیه دیشب اتفاق افتاد. بین خواب و بیدار بودم یا خواب که خوب امر تا امر داریم. یکی امره، یکی امره آیه صد و هشتاد و هفت. فوری بلند شدم رفتم کتاب رو باز کردم دیدم، آیه صد و هشتاد و هفته (أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷].

خب این تحلیل در چه زمینه ای ست؟ در زمینه ایست که قبلاً بین افطار و سحر عرض می شود که اون ممنوعات حالت صوم، ممنوع بود. اکل و شرب و جماع و کل جنابت.

ولکن (أُحِلَّ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] بعد از مدتی تحلیل شد (لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ) [بقره: آیه ۱۸۷]. خب (أُحِلَّ) تحلیله دیگه. این تجلیل از حرمته. یعنی قبلاً تا مدتی بعداز وجوب صوم، بعد از (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ) [بقره: آیه ۱۸۳] صوم واجب شد، بعد از چند شبی که معلوم نیست. اینجا (أُحِلَّ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] تحلیل شد. یعنی این رفث الی نساء که عمل جنسی ست با زنان در (لَيْلَةَ الصِّيَامِ) حلال شد، یعنی بین المغرب و عرض می شود که صوم.

(هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] (أُحِلَّ) امر نیست، اخباره. ولی (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] چیه؟ امره. این امر بعد از حذره.

بعد از حذر ما دو جمله داریم. یکی (أُحِلَّ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] که تحلیل شده و این (أُحِلَّ) (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] تجویزه. پس این امر سابقه است.

بنابراین در آیه اول (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] امر، اول همینجاست. (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] و اگر صحبتی در امر ثانی هست که عرض کردم اشاره خواهم کرد، اینجا صحبت نیست برای اینکه امر بعد از حذر فقط تجویزه.

تجویز أعم است از مرجوحیت، اباحه، استحباب، وجوب. برای اینکه چیزی که حرام نیست، چون پنج رکنه دیگه، چیزی که حرام نیست یا واجب است یا مستحب است یا مباح است یا مرجوحه. بنابراین در اینجا حد عرض می شود که دم دستش تجویزه.

تجویز به معنای عرض می شود که یا کراهت یا اباهه یا چی. (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] امر به مباشرت زنان، از این به بعد در (لَيْلَةَ الصِّيَامِ) این امر تجویزه، بنابراین قبلش جائز نبوده.

خب آیا عمل جنسی از پشت با زن مباشرت نیست؟ فقط عمل از جلو مباشرته؟ معلومه هر دو مباشرته. این مباشرت که حد قطعیِ قطعیِ قطعیش عمل جنسی ست، آیا عمل جنسی از جلو مباشرت است عمل جنسی از پشت مباشرت نیست؟

پس (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] دلیل بر تجویز مباشرت به عمل جنسی ست، چه از جلو چه عقب بعد از تجویز، بنابراین قبلاً حرام بوده. قبلاً مباشرت از جلو و از عقب حرام بوده و حالا (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷]، این یک.

دوم، همونطوری که در آیه مورد بحثمون داشتیم (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا) [بقره: آیه ۲۲۳] (قَدِّمُوا) از کجاست؟ آیا (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] با عمل جنسی از پشت معنی داره اصلاً؟ یک در بلیونم نیست.

کما اینکه (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] با عمل جنسی از پشت زن، مرد که نیست، از پشت زن هیچ هیج وقت ندارد، در اینجام (وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] علیکم نیست. (مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] اگر علیکم بود اعم از لکم ضرر و نفع بود، ولی (مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷].

همونطوری که (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] در آیه حیض است که انسان لا یا جایز است یا راجح است یا واجب است که (قَدِّمُوا) وجوبه دیگه. واجب است که در عمل جنسی با زن که مباشرت است و اتیان است که در آیه اتیانه، (فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲].

در این اتیان (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳]. اتیانی که دنبالش (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] است، اتیان از جلوست، اتیان از عقب معنی ندارد.

در اینجا هم همینطوره. (وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] پی جویی و جویایی از (مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] از چیه؟ از (بَاشِرُوهُنَّ) است.

آیا در (بَاشِرُوهُنَّ) چیزی که خدا واجب کرده است بر انسان چیه؟ خود عمل جنسی، عمل جنسی ست. آیا عمل جنسی از جلو چیزی واجب شده؟ بله واجب شده. تولید، اما از عقب اصلاً نه واجب است نه راحج است نه امکان دارد.

(وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا) [بقره: آیه ۱۸۷] و ما به همین آیه استدلال می کنیم که عمل جنسی با زن، چه حرامش چه حلالش معاذلله، معاذلله حرام، عمل جنسی با زن قبل از آنی از طلوع فجر برای صائم جایز است، چرا؟ این رو حاشیه عرض می کنیم.

برای اینکه اولاً (أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ) [بقره: آیه ۱۸۷] (لَيْلَةَ الصِّيَامِ) تا آنی قبل از طلوع فجر شامله یا نه؟ لیله یا نه؟ تا دقیقه تا ثانیه ای قبل از طلوع فجر لیله. اولاً.

ثانیاً عرض می شود که (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] کی؟ معینه. (بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا) [بقره: آیه ۱۸۷] سه چیزه. یکی (بَاشِرُوهُنَّ) است با دنبالش که (وَابْتَغُوا)ست.

دوم (كُلُوا) سوم (وَاشْرَبُوا). تا کی؟ (حَتَّى يَتَبَيَّنَ) [بقره: آیه ۱۸۷]. اگر (حَتَّى يَتَبَيَّنَ) [بقره: آیه ۱۸۷] مخصوص (اشْرَبُوا) باشد پس اکل حرام نیست. این (حَتَّى يَتَبَيَّنَ) [بقره: آیه ۱۸۷] مربوط است به (اشْرَبُوا) و (كُلُوا) و (بَاشِرُوهُنَّ). همان طور که اکل و شرب تا لحظه ای قبل از طلوع فجر جایز است، عمل جنسی هم تا لحظه ای جایز است.

پس کی غسل کنه؟ همانطوری که دارد می خورد تا خواستن اذان بگن نخوره، میاشامد تا خواستن اذان بگن نیاشامه، همانطورم اگر مشغول عمل جنسیست تا چیز شد فوری منقطع شه، کی غسل کنه؟

اگر غسل جنابت واجب است قبل از طلوع فجر، خلاف نص این آیه مبارکه است و خلاف روایات اهل تسنن کلاً و خلاف روایات اهل تشیع، می ماند دسته چهارم روایاتی متعارض و متناقض از طریق عرض می شود شیعه که میگد که غسل جنابت قبل از فجر واجب است. به دلیل اول و دوم و سوم. ما این رو قبول نمی کنیم.

خب، حالا، برگردیم به سراغ آیه. عرض می شود که

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

حیث رو ازینجا می فهمیم. بله، تجویز

(صحبت حضار)

صبر کنید، تجویز (بَاشِرُوهُنَّ) کلی ست، درسته؟ یعنی نسبت به حرمتی که قبلاً داشت، حرمتش چه بود؟ حرمت بله، عمل جنسی در شب، حرمت عمل جنسی در شب، ازا ین حیث برداشته می شه، حائضه آیا مرد که حائض نیست البته.

آیا مرد با زن حائض (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] جایزه این کار رو بکنه؟ یا حیضه یا عرض می شود که نفاسه یا در حال احرامه یا در حال چه است، بنابراین این نظر به اون حیث قبلی دارد.

این (فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] تجویز مباشرت است در مقابل منع مباشرت. منع مباشرت در چه مورد بود؟ اصلی نبود که، منع مباشرت زن در شب اصلی نبود، بلکه از اون رو بود که حرام بود هم اکل، هم شرب، هم جنابت، در بین مغرب و عرض می شود که طلوع فجر.

وانگهی آیه حیض که این حیث رو داره، حیث تبیین بیشتر می کند که بله (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] این (أَنَّى) البته کل زمان هاست، ولکن (فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] کلیت داره.

این چند بُعد رو که عرض کردیم شامله، در اونجاهاییکه جایز است با زن، عمل جنسی کردن، این (فَأْتُوهُنَّ) است، اما جایی که جایز نیست یکی مورد حیض بود یکی چی بود؟ یکی هم نفاس هست، استحاضه که خارج است، مرض، اذی، عرض می شود که صوم، احرام و موارد دیگر.

بنابراین، قاعده کلی عرض می شود که اگر خلاص شد از حالت  حیض نسبت به حالت حیض (فَأْتُوهُنَّ) است، نسبت به حالت حیض (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] است، نسبت به کل حالات هم (أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] است.

بنابراین کل مواردی که منع است و حرام است اصلاً یا فرعاً، اصلاً مثل حالت حیض، اصلاً مثل حالت نفاس و فرعاً مثل حالت عرض می شود که احرام، حالت نذر، حالت صوم.

چه اصلاً، چه فرعاً، چه زماناً، چه مکاناً، چه حالتاً، چه مرضاً، مرض مرد، مرض زن، مرض هر دو، کل موارد ممنوعه که حرام است، این (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] عرض می شود که کل این موارد رو شامله.

و این راجع به (قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] یا اینکه (وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ) [بقره: آیه ۱۸۷] هر دو این مطلب رو تبیین می کند که تولید اولاد، کلاً جایز نیست. کلاً هم تهدید نفس غلطه. این تهدیدی که دولت علّیه جمهوری اسلام کرده این تهدید خلاف شرعه. تهدید، کلی نیست. ارسال و اطلاقم کلی نیست، بلکه (لَكُمْ) باید باشه.

اگر تولید (لَكُمْ) است از نظر اقتصادی از نظر امکان تربیت، از نظر تربیت اسلامی، از نظر جوّ اسلامی، مکان اسلامی، تربیت (لَكُمْ) است، به نفع شما زن و مرد است از ناحیه اسلامی، از ناحیه اقتصادی، خب واجبه، جلوگیری حرامه، اعتز، عزل حرامه.

و اما اگر که (لَكُمْ) نیست، علیکم است، یا نه (لَكُمْ) است نه علیکم، اگر نه (لَكُمْ) است نه علیکم، نه حرام است نه واجب. اگر علیکم است حرام است، اگر (لَكُمْ) است واجب است.

بنابراین کسانی هستند که حتی یک فرزند براشون داشتن علیکمه. کسانی هستن که ده تا، بیست تا، چهل تا پنجاه تا، میگن ابن سعود صد تا اولاد داره، خب اون می تونه. عرض شود کسانی هستند که (لَكُمْ) صد تا، دویست تا هم باشد، براش اشکال نداره. مخصوصاً در لبنان که ما بودیم از ما سوال می کردن که چرا شیعه ها عرض می شود که زیاد تر از سنی هان و سنی ها بیشتر از مسیحی ها؟

گفتم علت این است که مسیحی ها تعدد ازدواج رو حرام می دونند، بنابراین تولیدشون کمه و لذا در اقلیت اند. سنی ها عقد منقطع رو حرام می دونند، ولی شیعه ها هم تعدد ازدواج رو هم عقد منقطع رو، و در جمعی که، جمعی که هم مسیحی هست، هم یهودی هست، هم شیعه، هم سنی، شیعه ها لازم است حتی المقدور تکثیر کنن اولاد رو که جوّ، جوّ غالبی شیعی بشه.

و همچنین در بلاد عرض می شود دیگر، مثلاً در آلمان، در فرانسه، در انگلستان، در آمریکا، اگر بخوایم غلبه اسلامی در کار باشد یا قدرت اسلامی در کار باشد، باید که اولاً جوّ رو جوری کنیم جوّ تربیت اسلامی باشه و تربیت اسلامی یکی، دو تا، سه تا، چهار تا، صیغه، غیر صیغه، انجام بشه، بعد در صورت عرض می شود که جواز، بر حسب عدالت این مطلب درست باشه.

فروع دیگرم هست که برای بعداً انشالله اگر زنده بودیم خواهیم عرض کرد.

والسلام علیک و رحمت الله و برکاته

صبر کنید.

ما قبل از این فروع عرض کرده بودیم که، ما روایات زیاد زیاد داریم از طریق سنی و شیعه که عمل جنسی با زن از پشت کلاً حرامه. این رو البته مفسرش رو بعد می کنیم. فقط عرض می شود که سه روایت داریم که به این سه روایت استدلال شده بعد از جواز، که این سه روایت هم برخلاف نصوص کتاب است قرآن، مخصوصاً این دو نص، هم برخلاف روایت سنی است. هم بر خلاف روایات زیاد شیعی ست.

فی الاستبصار جلد اول صفحه صد و بیست و هشت حدیث چهار صد و سی و هفت و جامع الاحادیث جلد سوم صفحه پونصد و سی و یک.

(عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ إِذَا حَاضَتِ اَلْمَرْأَةُ فَلْيَأْتِهَا زَوْجُهَا حَيْثُ شَاءَ) (قطع صدا)

حتی در حال حیض این روایت که در استبصار است، در جامع الاحادیث است، تصحیح کرده که (اذا هذةمَا اِتَّقَى مَوْضِعَ اَلدَّمِ) اینو قبول نداریم، این برخلاف کتاب است و برخلاف روایات زیاد است که خیلی روایت زیاده باید در یک جلسه کلاً بخوانیم براتون.

و فی التهذیب، جلد اول صفحه صد و پنجاه و چار حدیث چهارصد و سی و شش، (عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ  فِي اَلرَّجُلِ يَأْتِي اَلْمَرْأَةَ فِيمَا دُونَ اَلْفَرْجِ وَ هِيَ حَائِضٌ) دون الفرج دو دونه، یکی غیر از فرج است جای دیگه، یکی دوباره است، دوباره هم دون الفرجه.

هم دُبُر دون الفرج است هم جای دیگر.

اگر با زن تماس شهوانی بگیرد ما دون الفرج که دون قُبُل باشد (وَ هِيَ حَائِضٌ قَالَ لاَ بَأْسَ إِذَا اِجْتَنَبَ ذَلِكَ اَلْمَوْضِعَ) از موضع زن اجتناب کند، بقیه اش درسته، بقیه اش عرض می شود که حد متعینش پشته.

و فیه عَمَّارٍ عَنْ عَبْدِ اَلْمَلِكِ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا لِصَاحِبِ اَلْمَرْأَةِ اَلْحَائِضِ مِنْهَا فَقَالَ كُلُّ شَيْءٍ مَا عَدَا اَلْقُبُلَ مِنْهَا بِعَيْنِهِ)

این سه روایت غلط است، جعل است، مزخرف است، چون بر خلاف کتاب است و بر خلاف سنت سنی ست و سنت شیعه است، کلاً قابل قبول نیست.

بنابراین فقهایی که تجویز کرده اند عمل جنسی از پشت را مخصوصاً در حالت حیض، این فقها چه عرض کنم، به کتاب توجه ندارند، به روایات کثیره ام توجه ندارند، فقط به دو سه تا روایت، حالا سندشم صحیح باشه، اگر سند دو سه روایت صحیح باشد متنش غلطه، این متنی که مخالف با ضرورت کتاب و ضرورت سنت است، قابل قبول نیست.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته