جلسه صد و سی‌ام درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و الی آله طاهرین

نماز جمع الجمع کل عبادات است و چنانکه سوره مبارکه حمد، جمع الجمع کل قرآن است و خدا با واجب کردن نماز هر روز و در ارکان اوقات که اوقات پنج گانه است که ما در پنج وقت گذاشتیم و هم به عنوان عبادت ممتاز که جامع جمیع عبادات سلبی و ایجابی ست که ترک محرمات و فعل واجبات است، باشد.

نماز جامع عبادات درونیِ معنوی و نیتی و برونیِ لفظی و عملی ست. درونیش دارای دو بُعد است، یک بُعد نیت است که در آغاز نماز است و بُعد دیگر معانی و مفاهیم و معارفی که از الفاظ و اذکار نماز و از اعمال نماز که قیامش، رکوعش، سجودش و قعودش و تمام مراحل استفاده می شود.

عرض می شود که مثلاً در بُعد عبودیت، (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵]، (نَعْبُدُ) هم از عبودت است و هم از عبادت. عبودت و عبودیت و عبادت.

ممکن است کسانی خود را عبد اله بدانند ولکن در عبادت شل باشند، در عبادت سست باشند و عبادت هم نکنند. ممکن است کسانی خدا را عبادت کنند ولی آنگونه که باید و شاید خود را عبد و فقیر الی الله ندانند.

خدا خواسته است در (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] مجال امرین باشد انسان، هم خود را کاملاً عبد تلق محض مطلق خدا بداند و هم عبودیت محض را که صلاة است انجام بدهد. بنابراین (نَعْبُدُ) فقط از عبودت نیست و فقط از عبادت نیست، بلکه هم عبودت است و هم عبادت.

خب، اینجا سوال است که چرا أعبد نیست، (نَعْبُدُ) هست؟ چند جهت است که أعبد نیست، زیرا اولاً أعبد مقتضی خود نشان دادن است، من خودم، من کسی هستم، ولکن (نَعْبُدُ) خود را گم کردن در جمع است.

چنانکه در سیلاب و گرداب طواف انسان گم می شود در سالکین الی الله و در طائفین دور بیت الله، فردی نیست،‌ بلکه قطره ایست در سیلاب گرداب طواف دور خانه خدا.

همینطور در نماز أعبد نیست، خودی را نشان دهد، خودی را بداند، این منم که چنان میکنم،‌ نخیر باید گم شه،‌ باید در برابر خدا گم شد تا پیدا شد. باید ناچیز شد، تا چیز شد. تا در برابر سبحان تعالی انسان گم نشود، سلوکش الی الله نیست، بلکه سلوکش الی نفسه است.

نقطه اول که نقطه عبودیت است، نقطه ناچیزی ست، بی چیزی ست،‌ فقر است، نقص است و نقطه منتها که انتهایی هم ندارد که الله است، سلوک الی الله است. این یک جهت که ما أعبد نمی گوییم.

جهت معرفتی دیگر این است که واقعاً ما ایاک أعبد داریم؟ در میان کل نماز خون ها کسانی که أعبد باشند تا چه رسد (إِيَّاكَ) باشد، داریم؟‌ خیلی کم داریم. دو بُعد است، یکی أعبد، خدا را در حقیقت پرستیدن،‌ دوم (إِيَّاكَ)، این حقیقت پرستش،‌ چه عبودیتش و چه عبادتش،‌ در انحصار خدا بودن،‌ بنابراین میگیم (نَعْبُدُ)،‌ پس أعبد در دو جهت منفی ست.

اما (نَعْبُدُ)،‌ (نَعْبُدُ) دارای چهار جهت است، یک جهت منفی ست و سه جهت مثبت. جهت منفی،‌ (نَعْبُدُ)،‌ منکه شخصی هستم،‌ خود را جمعی حساب کنم به عنوان احترام،‌ به عنوان احترام ما چنین فرمودیم، منه،‌ ما نیست. من گاه خضوع است،‌ گاه تکبر است، من خضوع مقتضی ست که (نَعْبُدُ) باشد،‌ نفعله باشد،‌ نعملُ باشد،‌ نفکرُ باشد. که من کسی نیستم،‌ من هم مانند دیگران در جمع گمم،‌ کمم،‌ گمم، ناچیزم، عاجزم،‌ فقر الی الله ام،‌ معنی حرفی فقرم.

بنابراین (نَعْبُدُ) در بُعد اول از ارکان چهارگانه اش منفی ست. (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] ما،‌ کی هستی که ما؟ تو خود هم نیستی. توها و من ها یک فرد هم نیستند،‌ تا چه رسد مجموعه افراد باشند. بله،‌ در ذات اقدس اله،‌ أنا و نحن است و نحن جمعیت صفات است.

(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) [حجر: آیه ۹] جمع است و این جمع تناسبش با وحدت حقیقی ذاتی الله،‌ تناسبش این است که این واحد حقیقی در کل جهات ذات و صفات و افعال،‌ نحن ست. یعنی با رحمت های رحمانیش و رحمت های رحیمیش،‌ در جمع رحمت ها این قرآن رو نازل کرده.

(إِنِّي لَغَفَّارٌ) [طه: آیه ۸۲] غفار بودن از بعضی صفات الله است. مبدأ غفران،‌ رحمت رحیمیه ربانی ست در پوشش و بخشش گناهان.

اما نزول وحی بر رسول گرامی صلوات الله و سلام علیه،‌ این یک مبدأ ندارد،‌ بلکه کل مبادع رحمانی،‌ رحیمی در حد أعلا جمع است و لذا (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) [حجر: آیه ۹] که ده یازده تأکید است، تأکید با حرف تأکید إنَّ،‌ و تأکید با جمع که نا،‌ نحن،‌ نا،‌ نحن.

(صحبت حضار)

صفات اسم، صفات فعل،‌ صفات ذات،‌ صفات،‌ همه صفات رو شامله . یعنی مجموعه صفات رحمانی و رحیمی حق که قابل نزول هست،‌ امکان نزول دارد،‌ نزول فعلی نه خود صفت،‌ خود ذات که منتقل نمیشه،‌ خود صفات ذات هم که منتقل نمیشه،‌ صفات فعل هم منتقل نمیشه،‌ مفعول صفات فعل که عالم است در بُعد رحمانی و رحیمی و مفعول صفات ذات،‌ این جمعه و إلّا ذات حق که جمع نیست،‌ صفات ذات که حیات است و علم است و قدرت است، در لفظ سه است ولی در ذات یکی ست.

این دو وحدت است،‌ یک وحدت بین خود صفات ذات که علم و قدرت و حیات است،‌ وحدت دوم وحدت بین این صفات ثلاثه واحده است با ذات،‌ پس وحدت حقیقیه مطلقه است بلا هیچ حدی.

حالا بُعد اول در عرض می شود که (نَعْبُدُ) بعدی ست منفی. تو که هستی که ما باشی؟ تو هیچ نیستی تا چه رسد ما باشی. این ما گفتن به عنوان باد کردن،‌ خود را کسانی دانستن،‌ اضافه بر کس دانستن،‌ کسانی دانستن که أنَّهُ عالم در او جمع است،‌ من تنها نیستم بلکه من تمام نیروهای خلقی هستم این هم مرفوزه.

بنابراین سه بُعد در مقام اظهار عبودت و عبودیت منفی ست. دو بُعد اول در أعبد است که گذشت،‌ بُعد سوم در رکن اولای چهار رکن (نَعْبُدُ) است که عرض شد،.

(نَعْبُدُ) به چه معنا؟ ما تو که هستی؟ من نیستی تا ما باشی‌، اما

(صحبت حضار) ببخشید این برای نواقص بشری نیست، چون قرآن میخواد برای زبان بشر میخواد نازل بشه، چاره ای نیست، أعبد باشد

نخیر، نواقص نیست، چون اگر بشر ناقص است در زبان،‌ در فهم،‌ در لغت،‌ خدا که این نقصا رو نداره،‌ خدا با زبان بشر ربانی سخن میگوید نه خلقانی،‌ رحمانی و وحیانی سخن می گوید،‌ سخن وحیانی و رحمانی و رحیمی حق،‌ آنچه را خدا اراده فرموده است،‌ تبیین می کند.

بنابراین در نماز که مقداری از اذکار سخن خداست که (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) [فاتحه: آیات ۱ تا ۴]

خدا به ما یاد میده چجوری باهاش صحبت کنیم و خدا به ما یاد میده که تو از طرف خودت،‌ تو از طرف خدا با خدا چگونه صحبت کن تا (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] ولکن تو از طرف خودت چگونه صحبت کن (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] تا (وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷].

حالا سه بُعد مثبت، سه بُعد مثبت که مطویّ است در مربع (نَعْبُدُ) که بُعد اولش منفی بود،‌ این سه بُعد چیست؟

بُعد اول (نَعْبُدُ) انسان صورتاً،‌ هر انسانی واحد است،‌ اما دارای قوایی ست،‌ قوای درونی، قوای برونی،‌ درونی اش فطرت،‌ عقل،‌ لب،‌ صدر،‌ قلب فؤاد.

هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

و درونی اش،‌ برونی اش حواس پنجگانه،‌ حس امساک رو بر حواس پنجگانه اضافه کنیم شش حس‌. شش حس برونی و هفت حس درونی. شش حس مادی محسوس برونی و هفت حس غیر مادی نه مجرد،‌ غیر مادی ماده،‌ تبلور یافته از ماده که خود روح هم تبلور یافته از ماده است. پس جمعه،‌ هر فردی جمع است.

لشکریان درونی دارد،‌ لشکریان برونی دارد. خدایا من در یک بُعد تو را عبادت نمی کنم،‌ (نَعْبُدُ) فطرتاً،‌ عقلاً،‌ فکراً،‌ لباً،‌ صدراً،‌ قلباً،‌ فؤاداً در درون.

در برون هم فقط با گویایی،‌ شنوایی و و نیست،‌ بلکه در کل،‌ در کل احساس های برونی و در کل ابعاد هفت گانه دریافت های درونی،‌ با این سیزده لشکر (نَعْبُدُ) و این مطلبی ست از نظر عرفان بسیار عمیق، خدا درکش رو به ما عنایت بفرماید (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵].

ولو شما مصلی اید تنها نماز می خوانید، جماعتی گیر نیاوردید، بالاخره تنها نماز می خونید، تنها (نَعْبُدُ) ست، یعنی من با تمام خصوصیات، با ذات، با صفات، با افعال، با تمام جهات ایجابی تو را ایجاباً عبودت و عبادت دارم و با تمام جهات سلبی غیر تو رو کنار مینهم.

(لا اله إلّا الله) منتقش است در (نَعْبُدُ). (نَعْبُدُ) ایجابی بعد از ترک (نَعْبُدُ) سلبی ست، عبادت خود، خودخواهی، خودراهی، خودبینی، دیگران خواهی، دیگران بینی، دیگران راهی، همه رو کنار میزارم، تمام آنچه حجب است، از حجب ظلمت که گناهان است و از حجب نور، همه حجب را کنار میزارم، (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] در بُعد ایجابی.

این جمع نخستین (نَعْبُدُ) است، جمع خودی ست. جمع خودی که تمام خودی ها را در ذات و صفات و اعمال و افعال و افکار رو، جمع می کند.

جمع دوم جماعت است. ما نماز رو باید در جماعت بخوانیم. نماز عبادتی ست عبودی و سیاسی. سیاستش عبادت است و عبادتش هم سیاست است.

آیاتی که دلالت دارد بر وجوب نماز جماعت متعدد است، مثل (وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ) [بقره: آیه ۴۳] (وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ) [آل عمران: آیه ۴۳].

این معیت زمانی و مکانی ست و إلّا اگر معیت این بود که من اینجا نماز میخونم، بقیه جای دیگه، بقیه همزمان من نیستند، هم مکان من نیستند، معیت ندارند.

معیت در یک جا، در یک زمان، با نمازگزاران نماز خوندن. راکعین فرمود ساجدین نفرمود، چون سجود أعم است از صلاة و غیر صلاة،‌ و لکن رکوع از فرائض صلاة است. سجود از فرائض صلاتی و غیر صلاتی ست احیاناً، ولکن رکوع از فرائض صلاة است. رکوعی که واجب باشد در غیر صلاة ما اصلاً نداریم.

خب این

(صحبت حضار)

عمومیت سجود بیشتره، چون سجود در غیر نماز، سجده قرائت داریم، سجده نذری داریم، سجده های دیگر داریم، ولکن رکوع واجب در غیر صلاة ما اصلاً نداریم،‌ کلاً نداریم، در کل فقه بگردید رکوعی که حتی راجح رو ما نظر داریم، رکوع واجب در کل عرض می شود که اعمال نداریم، مگر در صلاة. ولی سجود واجب داریم، بله سجود أقواست، ولکن رکوع که عبادتی ست که عرض می شود که بیرونی و مقدمه سجود است، ما در غیر صلاة بعنوان وجوب اصلاً نداریم.

حالا ببینید، پس جمعیت دوم جمعیت نمازگزاران است. حالا،‌ این جمع نماز گزاران دو بُعدی ست. یک بُعد نماز گزاران در جماعت همزمان و هم مکان که مکلفین انسانی، جنی، ملائکه ای، مکلفین رسمی اند. (نَعْبُدُ) در مکلفین رسمی در جمع دوم، دو جمع است، یک جمع جماعت نماز است، جمع دیگر کسانی که چنانکه ما نماز می خوانیم، اون ها نیز نماز می خوانند، از انسان های فوق کره زمین، از فرشتگان، از جنیان، هر مکلف رسمی، هر جا هست (نَعْبُدُ)،‌ این یک جمعه.

خب چرا این جمع؟ چرا در جمع دوم و جمع سوم برای چیست؟ برای اینکه در جمع اول که ما میگیم (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] (نَعْبُدُ) فردیش غالباً دروغه،‌ اگر جمع اول صحیح،‌ جمع اول ناصحیح که عرض کردیم،‌ اگر جمع اول صحیح که (نَعْبُدُ) یعنی من تمام قوای درونی و برونی فقط تو را عبادت می کنم،‌ این و آن دروغه.

برای اینکه تحقق و صدق داشته باشد،‌ (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵]. در کسانی که اینجا با من نماز می خوانند کسانی هستند که (نَعْبُدُ) واقعی دارند و اگرم نباشند، در جمع عابدین و مصلین از ملائکه و از جنیان و از انسان های روی زمین و آسمان کسانی هستند پس صدق می شه، کذب تبدیل به صدق میشه.

کذب که تبدیل به صدق شد، بنابراین (نَعْبُدُ) درسته. پس جمع ثانی لازم است. جمع ثالث أقواست. اگر نظرمون رو وسیع تر کنیم راجع به نمازگزاران، کل جهان وجود مصلی هستند، چنانچه قبلاً عرض کردم، (وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ) [نور: آیه ۴۱].

همگان نماز گزارانند، ما نمی فهمیم ولکن (لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ) [الاسراء: آیه ۴۴] ما تسبیح اون ها را، ذکرشان را، شعورشان را، ارادشون را نمی فهمیم، بنابراین جمع سوم تمام جهان وجود مصلی اند.

نماز خوانند و صدقاً نماز خوان اند و نماز اون ها ذکرش، توجهش، عمق زیادتری دارد، ولی من انسان که (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ) [تین: آیه ۴] (وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا) [الاسراء: آیه ۷۰] یا نماز نخوانم یا نماز بخوانم ولیکن در نماز خارج نماز باشم.

این مراحلی ست که در اصل نمازه و بعداً،‌ این نماز دارای دو مرحله درونی ست و چند مرحله برونی. دو مرحله درونی یکی آغازین است، یکی مستمر.

مرحله درونی آغازین نیت است. نیت نماز است، نماز برای خدا نه برای ریا، نه برای جلب حب دیگران، نه برای دفع بغض دیگران، این نیت است.

نیت مستمر از اون هنگامی که دست را بلند می کنیم میگیم الله اکبر تا آخر الله اکبر، نه لفظاً در آغاز الله اکبر، بعد خدا اصلاً محوه هیچی جز فکر، فکر نان، فکر مقام، حتی فکر مطالعه، حتی فکر تفسیر قرآن، همه این ها حجبه.

در نماز شما میگین (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] فکر کنید (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) [الإخلاص: آیه ۱] رو غلطه،‌ در نماز که میگیم (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) [الإخلاص: آیه ۱] فکر کنید جای دیگر رو غلطه،‌ اینا حجب نور است.

قرآن،‌ عبادت ها،‌ خدمت ها،‌ نیت های خوب،‌ حسن نظرها،‌ این ها حجب نور است،‌ همانطوری که حجب ظلمت،‌ تخلفات درونی،‌ تخلفات برونی،‌ تخلفات مکانی،‌ غصبی،‌ تخلفات زمانی،‌ زمان گذشته،‌ زمان نماز گذشته،‌ این تخلفات به کنار بره که حجب ظلمت است،‌ حجب نور هم باید بره.

همه چیز،‌ همه کس،‌ پیغمبر،‌ امام،‌ حتی مرجوح است شدیداً که شخص نماز گزار جلوش کسی راه بره،‌ نگاه کنه،‌ مرجوح است عکسی داشته باشه،‌ هیچ چیز که انسان را توجه به خود می دهد و انسان را از خدا غافل می کند،‌ نه بصراً،‌ نه بصیرتاً،‌ نه سمعاً،‌ نه لمساً،‌ نه حساً،‌ نه امساکاً،‌ نه در درون،‌ نه در برون،‌ باید کاملا پاک،‌ الله اکبر.

دیروز عرض کردم خدمت امام باقر علیه السلام عرض شد که آیا معنی الله اکبر الله،‌ اکبر من کل شیء است؟ فرمودند نخیر،‌ ما شیء کبیری نداریم که الله اکبر باشد. مثل این میمونه که حاج عظیم کاشی از اون گدایی که صنار نداره غنی تره، خب اون غنی نیست اصلاً، صنار نداره،‌ ما کبیری در برابر حق نداریم تا خدا اکبر بشه.

عرض کرد پس چی معنیش؟ فرمود الله اکبر من ان یوصف،‌ از هرچه شما تصور کنید،‌ فکر کنید،‌ شناسایی کنید،‌ میلیاردها و تلیاردها برابر رسول الله صل الله علیه،‌ باز اکبر من ان یوصف،‌ این باید استناد داشته باشه،‌ نه لفظ را میگویم،‌ معنا ز خدا میطلبم.

استمرار در کل ابعاد،‌ در قیامت و حمدت و سوره ات،‌ در رکوعت،‌ برخواستن از رکوعت،‌ در سجودت،‌ برخاستن از سجودت،‌ در تشهدت،‌ در سلامت،‌ تازه سلام که میگویی معنی سلام،‌ صلاة رسمی ست،‌ صلاة رسمی را وامیگذاری،‌ بعد خوشا آنان که دائم در نماز اند.

همیشه لا اله دارند،‌ همیشه حجب نور با حجب نار را سلب می کنند،‌ همیشه در مقام (دَنَا فَتَدَلَّى) [نجم: آیه ۸] گر چه ما لفظ (دَنَا فَتَدَلَّى) را و معنای لغویش را می فهمیم،‌ اما معناش رو نمیفهمیم (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى) [نجم: آیه ۸] (فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى) [نجم: آیه ۹].

دُنُوّاً به فرموده ولی امر صلوات الله علیه در دعای ندبه(دُنُوّاً وَاقْتِراباً مِنَ العَلِيِّ الأَعْلى) یعنی دونوی که دونوّ مماس نمیشه گفت،‌ دونوّ یعنی هر چه هست کنار گذاشته.

از امام باقر علیه السلام سوال کردند که (ما تلک الغشیه التی کانت تصیب رسول الله صلواتُ الله علیه؟) چرا پیامبر غش میکرد؟ بیحال میشد؟ بیخود میشد؟ فرمود (ذلک هو الوحی ذلک إذا لم یکن بینه و بین الله أحد).  همه حجب نار، حجب نور، حجب نار که نبوده، تمام حجب نور و بالاتر (ثُمَّ تَدَلَّی) خود را هم فراموش کردم.

ما چیز دیگر را فراموش نمی کنیم تا چه رسد خود را فراموش کنیم. اون وقت در قیامش برابر قبله، رکوعش همچنین، سجودش همچنین، تشهدش همچنین، سلامش همچنین، قبله چیه؟

قبله المسلمین معانی متعددی دارد که در باب قبله باید بحث کنیم. درسته (فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) [بقره: آیه ۱۱۵] هر جا توجه کنید در ابعاد شش گانه، آسمان، زمین، راست، چپ، روبرو، عقب ،اصلاً وجه الله، ولکن خدا خواسته است به عللی، به عللی ظاهری و به عللی باطنی و معرفتی که توجه به یک جا باشد.

تمام کره تکلیف از آسمان و آسمانیان و از زمین و زمینیان، مصلین، مصلین رسمی حداقل، مانع نور است یعنی زیر بیت الله تا عمق دوم زمین تا عمق آخر آسمان، بالای بیت الله آسمان ها رو بگذریم تا تمام این استوانه نور قبله است.

در جای خود عرض خواهیم کرد که این قبله اگر این سنگ ها رو هم بردارند، اون جوّ قبله است، این جوّ استوانه نور به اندازه مساحت مربع عرض می شود که کعبه، این قبله است. یعنی آسمانیان هم باید به طرف زمین سجده کنند، نماز بخوانند، آسمانیان که در اطراف و اکناف کره زمین هم هستند قبلشون کره زمینه، قبله زمین ها هم (شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ) [بقره: آیه ۱۴۴] و الی آخر.

خب حالا کلی خصوصیات عبودیت و عبادت مخصوصاً عبادت عبدها در نماز جمعیه. قیامش، نیتش دلیل بر نیت خالص لله است، قیامش قیام لله است (قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا) [سبأ: آیه ۴۶].

قیام،‌ این قیام نماز مخصوصاً قیام نماز جمعه که همش قیامه، این قیام، یعنی انسان باید قائم باشد در ذکر الله، کما اینکه (أَقِيمُوا الصَّلَاةَ) [بقره: آیه ۴۳]،‌ صلاة باید که اقامه شود، صلاة به پا خواسته، صلاة فریادگر، صلاة مجرد از غیر خدا، صلاتی که توجه به الله است فقط هست، این قیامه،.

رکوع،‌ رکوع هم قیام است، سجود هم قیام است، قعود هم قیام است، تشهدم قیام است، منتها یک قیام های معنوی داریم یک قیام های ظاهری.

قیام های ظاهری انسان همان قیام مقابل رکوع، مقابل سجوده، ولی قیام معنوی همش قیامه،‌ همش قیام عبادتیه لله،‌ خب مثال، میخوایم در رکوع و سجود وارد شیم که بحث بعدی خواهد بود.

مثال، در عمره تمتع و حج تمتع، اول عمره است بعد حجه، عمره مقدمه حجه،‌ عمره آباد کردن و شوسه کردن زمین حجه، اصل حج است،‌ (وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ) [بقره: آیه ۱۹۶].

رکوع و سجود مثل عمره است،‌ کما اینکه عمره مقدمه سازی ست از برای حج،‌ از بیرون محرم شو،‌ از بیرون محرم شدن و عمره انجام دادن است،‌ ولیکن برای حج از مسجد الحرام،‌ از مکه،‌ از داخل محرم شو، اول بیگانه بودی برای ورود در مسجد الحرام بیت الله،‌ مسجد الحرام باید که از بیرون محرم شوی، از بیرون احرام ببندی،‌ در صلاة هم همونطوره.

در صلاة قبل از صلاة احرام ببندی،‌ تکبیرة الاحرام چیه؟ تکبیره الاحرام حرام می کند غیر خدا را در توجه به صلاة،‌ حرام می کند توجه خود را به غیر قبله،‌ حرام می،‌کند توجهات درونی را به غیر الله. همونطوری که محرم در احرام حرام می شود برش چیزهایی،‌ در نماز هم حرام می شود اولاً کارهایی که نماز را ابطال می کند. حرام می کند کل گناهان را،‌ حرام می کند توجه به غیر خدا را،‌ الله اکبر،‌ اکبر من الانسان.

حالا رکوع مقدمه سجوده،‌ این رکوع که وضع معمولیش دست ها به عرض می شود که وسط پاها رسیدن،‌ به زانوها رسیدن،‌ چه نوک دست،‌ چه وسط دست،‌ این حالت خضوع نخستین ظاهری ست.

چرا رکوع و سجود داریم؟ برای اینکه ما در عمره آیا حج رو متصل به عمره می کنیم؟ نخیر، عمره انجام میشه،‌ از احرام خارج می شیم،‌ بعد در داخل مسجد الحرام محرم میشیم،‌ بعد حج رو بیرون انجام میدیم.

اینجام رکوع باید انجام بشه،‌ رکوع که انجام شد این یک عرض می شود که مقدمه ای ست،‌ یک نمونه ای ست،‌ یک وسیله ای ست از برای دریافت خضوع ظاهری متوسط که خضوع باطنی متوسط و در بر داره.

بعد بلند شو،‌ قیام کن،‌ بعد از قیام به سجود رفتن. کسانی هستند که دائماً در رکوع اند،‌ دائماً در سجود اند،‌ دائماً در قیام اند،‌ دائماً تکبیرة الاحرام اند،‌ دائماً نیت اند،‌ دائماً هر دو بُعد را در خود جمع دارند،‌ بُعد کل عبادات را به طور رسمی و غیر رسمی مخصوصاً در صلاة،‌ بُعد عبودت و عبودیت را مخصوصاً در صلاة و در غیر صلاة،‌ این سه بُعده یا در صلاة است یا در بقیه عبادات است یا در بقیه اعمال.

ما در صلاة هم عابد رب نیستیم تا چه رسد در غیر. در صلاة که محور اصلی عبادات است، یک،‌ در غیر صلاة هم که حواشی ست از برای عبادت رسمی صلاة که در نفیش صوم،‌ در اثباتش جهاد و و و.

کسانی هستند که کل زندگیشون عبادته،‌ خوابشون،‌ بیداریشون،‌ خوردنشون،‌ نخوردنشون،‌ خوابیدنشون،‌ بیدار بودنشون،‌ زن گرفتنشون،‌ زن نگرفتنشون،‌ این (33:38)

یحیی معنی غلط شده که زن نگرفتن، غلطه.

حسور یعنی بسیار حسر شهوات داشت و إلّا اگر زن نگرفتن از عرض می شود راجحات است،‌ پس کل پیغمبران زیر سوال میرن. حسور بهش میگن،‌ حسور بودن در سه بُعد.

بُعد اول صلاة،‌ بُعد دوم کل عبادات سلباً و ایجاباً، بُعد سوم در کل اعمال. کسانی هستند که اصلاً مستحب و مباح و مرجوحی ندارند،‌ تمام اعمال به عنوان وجوب،‌ ایجاب می شود و وجوب می شود و انجام می شود. ما در واجبات خودمون هم لنگیم.

اللّهُمَّ وَفِّقنا لِما تُحِبُ وَ تَرضي، وَ جَنِبنا أنَّا مَا تحبوهُ و ترضاه

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته