بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین
درباره کسانی در شرایط خاصی، قرآن واجب کرده است که هفت روز حاجی در مکه، نه سه روز در مکه و هفت روز (وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ) [بقره: آیه ۱۹۶] روزه بگیره.
این بعضیا (تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ) [بقره: آیه ۱۹۶] از جمله نکاتی که در این (عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ) است این است که ده عدد کامل است. همانطوری که هفت در ابعادی، هشت در ابعادی، چهل در ابعادی عدد کامل است، ده هم عدد کامل است.
چنانکه مواعده با موسی علیه السلام در آیه ای چهل شب است و در آیه ای سی شب است (قطع صدا) (وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ) [الاعراف: آیه ۱۴۲] پس عشر متمم سی ست که چهله. در هر صورت عشر عدد کاملی ست در اعداد کامله.
راجع به نماز هم از نیت تا سلام ده مورد است که هر ده مورد قیام لله است، (أَقِيمُوا الصَّلَاةَ) [بقره: آیه ۴۳] از نیت گرفته تا سلام باید به طور قائم انجام شود.
اول نیت است، بعد تکبیره الاحرام است، بعد حمد است، بعد سوره، قرآن یا حداقل چهار آیه از آیات قرآن، بعد رکوع است، بعد سجود است، بعد تشهد است که با قعود است و بعد سلام است که جمعاً میشه ده مرحله.
این ده مرحله، قیام در تمام این ها در بُعد عمقی هست. نیتش نیت قائم است، تکبیرش همچنین. قیامش که قیام دو بُعدی ست. قیام صوری که ایستادن و قیام معنوی، قیام در قیام است که قیام للصلاة است. رکوع هم در بُعد معنوی قیام است، سجود هم قیام است، قعود هم قیام است، تشهد هم قیام است و سلام هم قیام است.
هر کدام از این ها حالت سستی و حالت قعود به خود بگیرد یا نماز باطل است یا نماز کامل نیست.
بُعد اول که نیت است، نیت خالصاً مخلصاً لله تعالی باید باشه، حالت ورزشی، حالت تفریحی، حالت خودنمایی در نیت نماز را کلاً باطل می کند.
بُعد دوم تکبیره الاحرام عرض کردیم مقداری راجع بهش صحبت کردیم، بُعد سوم حمد است که حمد قلب قرآن است که کل قرآن است به طور مختصر و در قلب صلاة که حالت قیامه.
و سوره بعد از حمد یا حداقل چهار آیه بعد از حمد، برای این است که کل قرآن به طور مفصل در نماز خوانده شود. چنانکه در حدیث رضوی علیه السلام است که خدای متعال قرار داده است آیاتی یا سوره ای یا دو سوره بعد از حمد خوانده شود که کل قرآن را شخص نمازگزار دوره کند.
در حقیقت در حمد دوره قرآن است به طور مختصر و محکم و مجمل، در هر رکعتی و در آیات یا سوره یا سوره هایی که بعد از حمد خوانده می شود کل قرآن دوره می شود، به جز آیات سجده.
البته این مسئله اختلافی ست که آیا سوره ای که درش آیه سجده است، خوندنش بعد از حمد جایز است یا نه؟ اهل تسنن میگن جایز است، شیعه ها میگن جایز نیست، ولی ما بینابینیم.
ما که عرض می کنیم چهار آیه حداقل از هر سوره کافی ست، از سوره هایی هم که آیه سجده دارد چهار آیه کافی ست. چهار آیه می خوانیم و آیه سجده را نمی خوانیم.
چون خواندن آیه سجده مثل سلام کردن نمازگزار بر دیگران حرام است. سلام کردن بر دیگران در غیر نماز استحباب دارد ولی در نماز کلام زائد است، بله جواب سلام واجبه.
همچنین آیه سجده چون خواندنش و یا شنیدنش موجب سجده است، خواندنش جایز نیست برای اینکه اگر بخوانی باید سجده کنید و سجده عمل اضافی ست در نماز.
اما اگر آیه سجده کسی بخواند، اینجا دو نظر است. یک نظر این است که به مجرد شنیدن آیه سجده باید سجده کرد، نظر دیگر این است تأخیر بندازه انسان بعد از نماز، ولکن نظر اول ظاهراً درست است که بعد مفصل بحث می کنیم.
چنانکه اگر کسی به شما در حال نماز سلام کرد، آیا جواب سلام همون موقع واجب است یا بعد از نماز؟ همون موقع واجبه، واجب فوری ست.
همچنین شنیدن یا خواندن آیه سجده، حالا شیندن، شنیدن آیه سجده سجده را واجب می کند در همون حال نماز و این سجده در حال نماز به عنوان شنیدن آیه سجده، هیچ معذوری ندارد، چون واجب بوده عمل کردید، کما اینکه علیکم السلام لفظ غیر صلاتی ست، اما این لفظ غیر صلاتی رو باید انجام داد به حساب (إِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا) [نساء: آیه ۸۶].
بعداً حالت رکوع است که اون هم قیام در مقدمه تواضع اخلاص لله است، بعد حالت سجود است که قیام آخرین مرحله تواضع است، بالاترین مرحله تواضع است، از نظر صوری و از نظر معنوی که بحث می کنیم.
بعد هم قعود است که این قعود همچون به امر خداست قیام است، قعود لله، قیام فی سبیل لله است، بعد تشهد است، بعد سلام است که (تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ) [بقره: آیه ۱۹۶].
راجع به رکوع مقداری صحبت کردیم و در قرآن شریف هم لفظ رکوع و همچنین لفظ سجود مکرر آمده. منتها رکوع اگر قرینه ای در کار نباشد رکوع رکوعه، خم شدنه، اما اگر قرینه در کار باشد که رکوع به معنای نهایت خضوع است، سجود خواهد بود. ولکن رکوع بدون قرینه همان رکوع عرض می شود که خم شدنه است.
در خامس عشر فی الرکوع (قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لاَ يَرْكَعُ عَبْدٌ لِلَّهِ تَعَالَى رُكُوعاً عَلَى اَلْحَقِيقَةِ إِلاَّ زَيَّنَهُ اَللَّهُ بِنُورِ بَهَائِهِ وَ أَظَلَّهُ فِي ظِلاَلِ كِبْرِيَائِهِ وَ كَسَاهُ كِسْوَةَ أَولیاءهِ).
رکوع یا رکوع الی الحقیقه است یا رکوعی که منهای حقیقته. حقیقت هم دارای دو بُعده. یک بُعد با نیتی که برای نماز کرده است همانطور که قرائت را به عنوان نماز، آیات یا سوره یا سور بعد از حمد را به عنوان همون نیت و سایر کارهای نماز را همون نیت انجام می دهد، این نیت اول است که اسقاط تکلیف شده، رکوع می کند چون در نماز است.
اما نیت دوم حقیقت رکوع است. یک رکوع ظاهری ست خم شدن است با نیت صلاتی، این اسقاط تکلیف می کند، ولکن در بُعد دیگر، قیام در رکوع اقم الصلاه که شامل تمام اجزا عن صلاته، قیام اضافی ست، چون تا کنون شما دو قیام کردین، یک قیام که عند رکوع به حساب نیت صلاة است، قیام دوم خود رکوع است. پس جسم رکوع با نیت صلاتی رکوع.
مرحله سوم حقیقه الرکوع است، یعنی خضوع کند انسان، این خضوع برای تواضع حقیقی عبد از برای الله. حقیقت رکوع در این جا معناش همینه که (لاَ يَرْكَعُ عَبْدٌ لِلَّهِ تَعَالَى رُكُوعاً عَلَى اَلْحَقِيقَةِ).
اگر رکوعی که خالی از حقیقت است، فقط اسقاط تکلیفه چنانچه عرض کردیم، ولکن عَلَى اَلْحَقِيقَةِ یعنی حقاً، حقیقتاً، روی خلوص کامل، چنانکه جسمش رکوع می کند، عقلش، روحش، فکرش، نظرش، علمش، عقیده اش، اخلاقش، به همه وجود رکوع کند.
تاکنون قبل از حقیقت به دو حساب رکوع کرده است که یک حساب نیته بر مبنای نیت صلاته، حساب دوم رکوع جسمه، رکوع جسم انسان بر مبنای نیت صلاتی رکوع ولکن هنوز روحش عَلَى اَلْحَقِيقَةِ رکوع نکرده است، بنابراین روح با تمام مراحلی که دارد ملزمه بر رکوع جسم.
اصولاً رکوع جسم اشاره ای ست عمیق به رکوع روح. اگر جسم انسان راکع باشد و روح راکع نباشد، این فقط اسقاط تکلیفه، اما (لاَ يَرْكَعُ عَبْدٌ لِلَّهِ تَعَالَى رُكُوعاً عَلَى اَلْحَقِيقَةِ) یعنی به تمام وجود راکع لله شود و چرا راکع؟ برای اینکه دو مرحله ای ست.
اظهار خضوع در برابر خداوند تعالی هم در بُعد ظاهری و هم در بُعد باطنی دو مرحله ای ست.
مرحله اولی مقدمه است، مقدمه ای از برای خضوع کامل جسمانی و روحانی نسبت به حق سبحانه و تعالی. کما اینکه اون روز عرض کردم عمره مقدمه ای ست از برای حج. در عمره انسان آشنایی پیدا می کند، چجور طواف کند، چجور خضوع کند، نماز طواف و سعی، این مقدمه است و ذی المقدمه عبارت است از حج.
و لذا در مجموعه حج عمره، عمره مقدمه است و حج ذی المقدمه است برای کسی که بتواند. کسی هم که نتواند، استطاعت حج ندارد، عمره مفرده بر او واجب است. کسی که معذور است از ذی المقدمه، مقدمه هم در عین اینکه مقدمه است، در عین حال اصالت دارد.
همچنین رکوع، کسی که رکوع میکند (لاَ يَرْكَعُ عَبْدٌ لِلَّهِ تَعَالَى رُكُوعاً عَلَى اَلْحَقِيقَةِ إِلاَّ) خب، این سه خصوصیتی که، این سه نتیجه ای که از برای رکوع حقیقی ست که خدا رو جلب کند، اولش (إِلاَّ زَيَّنَهُ اَللَّهُ بِنُورِ بَهَائِهِ) بها ارزشه، او را زینت ربانی می دهد.
زینت ربانی دارای دو بُعده، یک زینت ربانی ذاتی، صفاتی، افعالی الهی، مخصوص به خداست. یک زینت ربانی در بُعد مربوب بودن، حالت مربوب بودن و تربیت شدگی نزد خدا را در این شخص، خدا زیاد میکنه، پس دو بُعده. یک بُعد (فَاذْكُرُونِي) [بقره: آیه ۱۵۲] بُعد دوم (أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲].
اینجا (فَاذْكُرُونِي) ست. (فَاذْكُرُونِي) در بُعد اول که به رکوع است، رکوع اهل حقیقه است در بُعد سوم، اضافه بر بُعد اول و دوم، در اینجا (زَيَّنَهُ اَللَّهُ بِنُورِ بَهَائِهِ) او را به خود نزدیک تر می کند، نورانی تر می کند، مزین می کند او را به زینت عبودیت.
(وَ أَظَلَّهُ فِي ظِلاَلِ كِبْرِيَائِهِ) سایه کبریایی خود را بر سر و سامان و روح و جسم و فکر و عقل و همه چیز این راکع عرض می شود ارزانی می دارد.
(وَ كَسَاهُ كِسْوَةَ أَصْفِيَائِهِ) این کسوت برای پوشش عورت است و این پوشش یا عورت را نابود می کند یا پوشش می دهد. لباس ظاهری عورت را پوشش می دهد، نابود نمی کند، ولکن لباس تقوی عورت های نفس اماره، تخلفات، انحرافات، ظلمات، کج بینی ها، کج روی ها، کج فهمی ها را کم می کند، کم می کند تا به طور کلی نابود کند در مادون عصمت و برای معصومین در عصمت و مراحل عالی عصمت. خب این مرحله اولی.
(وَ اَلرُّكُوعُ أَوَّلٌ وَ اَلسُّجُودُ ثَانٍ) ما یک قدم اول داریم در راه اظهار خضوع نسبت به خدا ظاهراً و باطناً و یک قدم دوم داریم.
(وَ اَلرُّكُوعُ أَوَّلٌ) اول است در هر دو بُعد، هم در بُعد تواضع جسمانی و هم در بُعد تواضع روحانی. (وَ اَلسُّجُودُ ثَانٍ) (فَمَنْ أَتَى بِمَعْنَى اَلْأَوَّلِ) (بِمَعْنَى اَلْأَوَّلِ) معنا همون حقیقته، نه مَنْ أَتَى به نیتش فقط، نه مَنْ أَتَى به رکوع جسمانی فقط، نخیر، رکوع روحانی معنوی.
(فَمَنْ أَتَى بِمَعْنَى اَلْأَوَّلِ صَلَحَ لِلثَّانِي) نمی شود از قیام سجود کرد، از قیام باید رکوع کرد، بعدم از رکوع نیمشه سجود کرد، از رکوع باید بلند شد، بعد مجدد.
پس قیام دو قیامه، یک قیام لرکوع است و یک قیام لسجوده، و خود رکوع هم قیامی ست از برای سجود و مقدمه ای ست برای سجود (فَمَنْ أَتَى بِمَعْنَى اَلْأَوَّلِ صَلَحَ لِلثَّانِي).
خب حالا (وَ فِي اَلرُّكُوعِ أَدَبٌ وَ فِي اَلسُّجُودِ قُرْبٌ) اول ادب است بعد قربه، اگر شما ملاقات شخص بزرگواری برید، اول اظهار ادب می کنید بعد با او روبوسی می کنید، نه اینکه بدون اظهار ادب، بدون مقدمات ادیبانه، بدون مقدمات معرفه ای، او را ببوسی.
بنابراین رکوع ادب است، اظهار تأدب نسبت به حضرت اقدس رب العالمین (وَ فِي اَلسُّجُودِ قُرْبٌ)، قرب که دارای مراتبی بی نهایت است.
خب (وَ مَنْ لاَ يُحْسِنُ اَلْأَدَبَ لاَ يَصْلُحُ لِلْقُرْبِ) اگر شما رکوعتون از نظر معنوی درست نباشد، خضوع رکوعی معنویتون شایسته نباشد، این سجودتون هم درست نیست. بله سجود از نظر اسقاط تکلیف درسته، ولو نه در رکوع، نه در سجود، اون خضوع بالا رو نداشته باشید، رکوع و سجود از نظر اسقاط تکلیف صلاتی درسته، ولکن بحث سر اسقاط تکلیف صلاتی نیست، بحث سر عرض می شود که اون مقاماتی ست، که در معانی ست، که در رکوع و سجود منظور است.
بنابراین اگر کسی رکوع صحیح از نظر معنوی انجام ندهد که ادب است (لاَ يَصْلُحُ لِلْقُرْبِ) (فَإن فَارْكَعْ رُكُوعَ خَاضِعٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَلْبِهِ) ببینید قلب، چون قلب محور وجود انسانه، کما اینکه در روایتی در کافی است که (اَلْقُلُوبُ أَئِمَّةُ العقول وَ اَلْعُقُولُ أَئِمَّةُ اَلْأَفْكَارِ وَ اَلْأَفْكَارُ أَئِمَّةُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْقُلُوبُ أَئِمَّةُ اَلْحَوَاسِّ وَ اَلْحَوَاسُّ أَئِمَّةُ اَلْأَعْضَاءِ) اعضا ائمه اعماله دیگه.
پس امام الائمه و محور اصلی امامت و پیشوایی در وجود انسان، در روح انسان، در جسم انسان، هم مراتب هفت گانه روح انسان، هم مراتب شش گانه روح انسان، محور در این سیزده قلب است که قلب در صدر است و فؤاد هم در قلب است. منتها چون نوعاً دارای فؤاد نور نیستند، تعبیر به قلب شده که شامل کل مومنین با درجات ایمان میشه.
خب (فَإن فَارْكَعْ رُكُوعَ خَاضِعٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَلْبِهِ) و لذا در آیه بقره دارد (وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ) [بقره: آیه ۴۵] (الَّذِينَ يَظُنُّونَ) [بقره: آیه ۴۶] یوقنون نیست، چون خشوع کار قلبه،.
چه بسا عقل انسان، علم انسان، عقل انسان، صددرصد است از نظر علمی و از نظر عقلی، ولکن به صدر که میرسه ضعیف میشه، به قلب از عف، به فؤاد احیاناً نابوده.
بنابراین ظن قلبی از قوی ترین مراحل یقین علمی و یقین عقلی ست. اگر عَلَى یوقنون می فرمود، کل غیر معصومین خارج بودند چون غیر معصومین عرض می شود که علم قلبی ندارند. اگر علم قبلی داشته باشند دائم الحضور اند.
علم قلبی انسان، یقین قلبی انسان حضور مطلق میاره و در حضور مطلق نه تنها گناه، بلکه خیال گناه، فکر گناه هم در کار نیست. من بعضی از اولیا الله رو دیدیم که میگفتش که مگر میشه گناه کرد، گفتم چطور؟ گفت کسی که خود را در محضر حق ببیند، به تمام معنا خود را در محضر حق ببیند، مگر می شود گناه کنه؟ مگر می شود انسان در حضور یک بزرگی لخت شه؟ عور شه؟ نه. بزرگتر از خدا کیه؟ در هر صورت.
(فَإن فَارْكَعْ رُكُوعَ خَاضِعٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَلْبِهِ مُتَذَلِّلٍ وَجِلٍ) نه ذلیل، متذلل، متذلل هم از ظُل، هم از ذِل. هم خواری که ناچیزی ست (هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا) [ملک: آیه ۱۵] از ظُل نیست، از زل است یعنی ناچیز.
(فَارْكَعْ رُكُوعَ خَاضِعٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ) ببخشید (فَإن فَارْكَعْ رُكُوعَ خَاضِعٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَلْبِهِ مُتَذَلِّلٍ)، تذلل از ظل و از ذل در برابر حق تعالی سبحانه تعالی علیه.
(وَ جَلَّ) ترسناک، مگه خدا ترسناکه؟ نخیر. و جل از خود انسانه، از قصورها، از تقصیرها، ناروایی ها، بی معنایی ها، نادرستی ها، انسان وجل باشد، از طرفی وجل از ناحیه خود، از طرفی امیدوار به حضرت حق.
(وَجِلٍ تَحْتَ سُلْطَانِهِ) تحت سلطان ربوبیت از هر نظر. (خَافِضٍ لِلَّهِ بِجَوَارِحِهِ) همانطوری که خفض قلب است، خفض مراحل سبعه روحانی انسان است، خفض جوارح، یعنی سیزده مرحله انسان خافض باشد، خاکسار باشد، خاضع باشد لله.
(خَفْضَ خَائِفٍ حَزِينٍ عَلَى مَا يَفُوتُهُ مِنْ فَوَائِدِ اَلرَّاكِعِينَ) اون راکعین معصوم، راکعین که حقیقت رکوع انجام میدن، از فواید اون بالاتر انسان عرض می شود که یا قصور دارد یا تقصیر دارد در این صورت این رکوع، رکوع حسابی ست.
(وَ حُكِيَ أَنَّ رَبِيعَ بْنَ خُثَيْمٍ) از اصحاب امیر المومنین صلوات الله علیه بود (أَنَّ رَبِيعَ بْنَ خُثَيْمٍ كَانَ يَسْهَرُ بِاللَّيْلِ إِلَى اَلْفَجْرِ فِي رُكُوعٍ وَاحِدٍ) تا فجر، البته وقتی که نماز شب نمیخونده، تا فجر یا این رکوع نماز شب بوده مثلاً، رکوع نماز شب بوده، تا فجر، از وقتی که بیدار شده تا فجر یک رکوع انجام میده، (فَإِذَا أَصْبَحَ تَزَفَّرَ) فریاد می کرد، (وَ قَالَ أَوْهِ سَبَقَ اَلْمُخْلِصُونَ وَ قُطِعَ بِنَا) یا سَبَقَ اَلْمُخْلَصُونَ، چون خودش از مخلَصون بوده، مخلِصون فقط معصومین اند.
(سَبَقَ اَلْمُخْلِصُونَ) مخلصون که خالص شدگان حضرت اقدس رب هستند، این ها سبقوا، سبقت کردند، پیشی جستند در رکوع ها و ما در همین رکوع ظاهری یا مقداری باطنی موندیم.
(وَ اِسْتَوْفِ رُكُوعَكَ بِاسْتِوَاءِ ظَهْرِكَ) این استواء در رکوع، بعضی رکوع ها کج و کوله است، ناجوره، استواء ظهر، این ظهر هم ظهر روح است، هم پشت روح است، هم پشت جسم است، به طور عرض می شود که مستقیم باید رکوع کرد.
(وَ اِنْحَطَّ عَنْ هِمَّتِكَ فِي اَلْقِيَامِ بِخِدْمَتِهِ) تمام همت ها را در قیام خدمت طرف، ببینید رکوعه ولی در حال رکوع قیامه، در رکوع قیامه در رکوع، قیام معنوی در رکوع، کما اینکه در سجود هم اینطوره.
(إِلاَّ بِعَوْنِهِ وَ فِرَّ بِالْقَلْبِ مِنْ وَسْوَسَةِ اَلشَّيْطَانِ وَ خَدَائِعِهِ وَ مَكَايِدِهِ) وقتی قلب از وسط شیطان فرار کرد، تمام جنود قلب که عقل باشند، حس باشند، عضو باشند خارج می شه، فرار میکنه.
(فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَرْفَعُ عِبَادَهُ بِقَدْرِ تَوَاضُعِهِمْ لَهُ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَى أُصُولِ اَلتَّوَاضُعِ وَ اَلْخُضُوعِ وَ اَلْخُشُوعِ بِقَدْرِ اِطِّلاَعِ عَظَمَتِهِ عَلَى سِرِّهِمْ) البته در باب رکوع بحث معرفتی ست که داریم می کنیم، بحث عرض می شود که فقه اصغرش رو بحث خواهیم کرد.
البابُ ساز عشر فی السجود (قٰالَ الصّادِقُ عَلَیْهِ السَّلامُ: مَا خَسِرَ، وَ اللَّه تعالی، مَنْ أَتَی بِحَقِیقَةِ السُّجُودِ) حقیقت سجود حقانی تر است و قرب بیشتر است نسبت به رکوع.
(وَ لَوْ کَانَ فِی الْعُمْرِ مَرَّةً وَاحِدَةً) اگر حقیقت سجود را انسان در یک مره انجام داده، این مره مروری ست، مره وقوفی نیست.
مره یک دفعه گاه وقوفی ست، همین مرتبه بعد نه، ولکن اگر یک مرتبه انسان در اقیانوس کبیر به خوبی شنا کرد همیشه میتونه شنا کنه، ولی در حوض مطلبی نیست.
اقیانوس کبیر خضوع صددرصد امام الله تعالی علیه این است که سجود وَ لَوْ مَرَّةً وَاحِدَةً، اگر یه مرتبه به تمام وجود، با معرفت الله در عبادت الله، سجود لله، با تمام ارکان ظاهری و ارکان باطنی پیشانی به خاک نهد، این (وَ لَوْ کَانَ فِی الْعُمْرِ مَرَّةً وَاحِدَةً) بله، (مَا خَسِرَ وَ اَللَّهِ ) این خسران دیگه، نه خسران معرفتی، نه خسران عملی، نه خسران عقیقدتی و نه خسران اخلاقی نخواهد داشت. به طور مستمر این سجده است.
حالا، ببینید در رکوع خضوع انسان است با سر و سینه، یعنی سر انسان که جای مغز است و جای عقل است و سینه انسان که هم صدر است، قلب است، هم فؤاد است، برا کسانی که صدر دارند، صدر نورانی و قلب نورانی، فؤاد نورانی برای این ها خضوع نیمه کاره است.
ولکن درصورتی سجود خاک ماله، خاک که پست ترین موجودات عالم است، انسان رفیع ترین اعضای خود را که مغز است، تا مغز نباشه قلب نیست، اول مغز است که در مغز فطرت است، که در مغز عقل است، که در مغز تدبر است، که در مغز لُب است و از این ها منتقل به سر میشه. از سر منتقل به قلب میشه، از قلب منتقل به فؤاد میشه، پس دو مرحله از جسم انسان، مرکز مراحل هفتگانه روحانی ست، روحی انسان.
روح انسان در کل بدن انسان نیست، در قسمتی از بدن انسان روح نباتی ست، در قسمتی روح حیوانی ست و در دو قسمت روح انسانی ست، یکی مغز است و یکی صدر است.
در مغز مراحل چندگانه و در صدر هم مراحل چندگانه، در مغز مراحل سه گانه، در صدر مراحل سه گانه و روح هم که شامل همین هاست، این هفت مرحله.
این هفت مرحله که روح دارد، یک مرحله اُم است که خود روح است و یک مرحله اجزا و اجزای روح است که فطرت است، که عقل است، که لب است، بعد صدر است و قلب است و فؤاد است.
اگر در کل این مراحل انسان منهای خود شود، ناچیز شود، در مرحله ضل کامل، با ضال، در مرحله ضُل کامل، خضوع کامل، ناچیزی کامل، بخاک بیفته، چی شده؟ یعنی بالاترین مراحل وجودیش را انسان، هم در بُعد جسمانی و هم در بُعد روحانی، در بُعد جسمانی که پیشانی به خاک گذاشتن در بُعد روحانی که پیشانی و صدر به خاک نزدیک شدن پیشانی به طور مماس و صدر هم به طور غیر مماس و اگر صدر هم روی خاک باشه بهتره بینی هم روی خاک باشه بهتره مستحبه، از مستحبات این است که بینی هم روی خاک باشه.
صدر هم در صورت امکان، به شرطی که زانوها روی خاک بتونه قرار بگیره، روی خاک باشه. در این صورت، این سجود کامل است، اگر یک مرتبه این سجود کامل لله انجام شود، (مَا خَسِرَ) این صاحبش.
(مَا خَسِرَ، وَ اللَّه تَعالی، مَنْ أَتَی بِحَقِیقَةِ السُّجُودِ وَ لَوْ کَانَ فِی الْعُمْرِ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ مَا أَفْلَحَ مَنْ خَلاَ بِرَبِّهِ فِی مِثْلِ ذَلِکَ الْحَالِ تَشْبِیهاً بِمُخَادِعٍ نَفْسَه).
کسی که جسدش ساجد لله است، ولی روحش ساجد لهو است، ساجد لغیر الله است، این مخادعه، منتها این مخادع گاه نمازش باطل است، گاه نمازش صحیحه ولی مقامات نداره. نماز باطل است وقتی سجود نیت قربت نداشته باشه، ولی اگه نیت قربت دارد برای اینکه بعد از قربت مراحل عالیه حالت سجود نباشد، این قبول نمیشه ولی اسقاط تکلیف می کند.
(وَ مَا أَفْلَحَ مَنْ خَلاَ بِرَبِّهِ فِی مِثْلِ ذَلِکَ الْحَالِ شْبِیهاً بِمُخَادِعٍ نَفْسَه، غَافِلاً لاَهِیاً عَمَّا أَعَدَّهُ اللّه ُ لِلسَّاجِدِینَ مِنْ البشر الْعَاجِلِ وَ رَاحَةِ الاْجِلِ) بشر عاجل در زمان تکلیف و راحت العاجل با همزه در عرض می شود که برزخ و قیامت (وَ لاَ بَعُدَ عَنِ اللّه أَبَداً مَنْ أَحْسَنَ تَقَرُّبَهُ فِی السُّجُودِ. وَ لاَ قَرُبَ إِلَیْهِ أَبَداً مَنْ أَسَاءَ أَدَبَهُ وَ ضَیَّعَ حُرْمَتَهُ بِتَعَلُّقِ قَلْبِهِ بِسِوَاهُ فِی حَالِ سُجُودِهِ. فَاسْجُدْ سُجُودَ مُتَوَاضِعٍ للّه تعالیٰ ذَلِیلٍ، عَلِمَ أَنَّهُ خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ یَطَأُهُ الْخَلْقُ؛ وَ أَنَّهُ اتَّخَذَکَ رُّکِبَ مِنْ نُطْفَةٍ یَسْتَقْذِرُهَا کُلُّ أَحَدٍ؛ وَ کُوِّنَ وَ لَمْ یَکُنْ. وَ قَدْ جَعَلَ اللّه ُ مَعْنَی السُّجُودِ) الی آخر، این مرحله سجود که اشاره عرض کردیم.
مرحله قعود و مرحله تشهد، همانطور که سجود قیام لله است تشهدم قیام لله است و تشهد تا مرحله سلام، تشهد گواهی ست، سلام سلامه به کیه؟ والسلام علینا، سلام به خودما، خود من مصلی، کسانی که با من نماز می خوانند، در بُعد قریب جماعت، در بعد مقداری دور، کل نمازخوان ها، در بُعد دورتر کل موجودات عالم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
(تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ) [بقره: آیه ۱۹۶]، این یک بخش مختصر رمزی از (عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ) قیام های ده گانه، از نیت گرفته تا تکبیره الاحرام تا حمد تا سوره یا دو سوره یا آیاتی که حداقل چهار آیه است و تا رکوع و قیام بعد از رکوع و سجود و قعود و تشهد و عرض می شود که سلام.
بعد هم مطالبی داریم که قرب رمضان عرض خواهیم کرد، از فردا به یاری خدا ما وارد میشیم در مقدمات مکانی نماز که مساجد است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد