جلسه صد و پنجاه و چهارم درس خارج فقه

طهارت و نجاست

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد علی آله الطاهرین

بحث ما فعلاً البته هم به طور فشرده ولکن جوری که مخل نباشد در مکروهات در حال حدثین است که حدث بول باشد یا حدث غائط باشد.

خب وقت های ما مقتضی نیست که ما در مکروهاتم بحث کنیم مثلاً، در مستحباتم بحث کنیم. ما در واجبات و محرمات باید بحث کنیم، اما علتی دارد که ما در این مکروهات بحث می کنیم که عرض می کنم.

کما اینکه در مکه مکرمه که ما مجبور شدیم یک مناسک مستدل بنویسیم چون تمام مسائل در مناسک ها نبود، یک دونه مکروه یا مستحب درش وجود نداره. بلکه سه بُعد است بحث که عرض می شود که که اسرار باشد و مستحبات و مکروهات و ادعیه و.

اما در این فقه ما در بعضی از ابواب احیاناً مستحباتی ذکر می شود که واجب است، مکروهاتی ذکر می شود که حرام است.

بنابراین بر محور اینکه که باید از واجبات بحث بشود و از محرمات بحث بشود، خب ما فعلاً آنچه را که علامه بزرگوار رضوان الله تعالی علیه در تفسیر آورده اند، ما این متن رو عرض می کنیم بعد عرایضی که داریم خدمت ایشون و برادران هم عرض می کنیم.

ایشون می فرمایند (و یکره الجلوس فالشوارع و المَشارع و مواضع ِاللعن و تحت الاشجار المثمره و فی النزال و الاستقبال و الشمس و القمر والبول فی الارض سلبه و فی الما و الاسقتبال ریح به و الکل و شرب و اسواک و الکلام الا به ذکر الله تعالی) همه در حالت بول و غائط. (أو لضروره و الاستنجاع بالیمین) (2:30) یکی یه دونه تبصره داشته باشه این آقایون خیلی خوبه.

(و فیها خاتم علیه اسم الله تعالی أو انبیا علیهم اسلام أو احد ائمه علیهم اسلام و یجب الاستنجاء) (2:45)

که بحث بعدی ست که برسیم امروز یا نرسیم.

حالا، ما در جمله اولش فعلاً اشکال داریم، سوال داریم. مرحوم آقای بروجردی بسم الله رو هنوز نگفته بودن، یکی از فضلا که هنوز تشریف دارن و از فضلای تراز هستند، اومد اعتراض کنه، آقا فرمودن به بسم الله اعتراض داری؟

حالا چون این بسم الله نیست (یکره) است، به (یکره) ما سوال داریم. عرض می کنیم برادران عزیز فقیه ما چه گذشتگانشون، چه فعلاً، چه آیندگان که مشی شون در استدلالات فقهی بر اصطلاحات فقیهه است، اگر اصطلاحاتی باشد که از کتاب الله استفاده شده است و یا از سنت رسول الله صلوات الله استفاده شده است که روی چشم است شکی نیست.

اما اگر ما با عدم توجه قصوراً یا تقصیراً، با عدم توجه نسبت به لغت یا اصطلاح کتاب یا سنت اصطلاحی در اصولمون درست کنیم یا در فقهمون درست کنیم. ما به جای اینکه عینک سفید بزنیم تا آنچه را که دور است بدون عینک نمی توانیم ببینیم، با عینک سفید خود او رو ببینیم، میگیم نخیر عینک گلی قشنگتره، خب شما برف رو گلی می بینید، خب این نمیشه. این وسیله دیدن عرض می شود که نیست.

یکی از سوالاتی که ما از کل فقها رضوان الله علیهم و حفظهم الله تعالی داریم که این سؤالات رو همه از هم دارن دیگه، این دلیل بر این نیست که انسان فرض کنین با اینا دعوا داره که، خب بحثه.

عرض می شود که اینه که شما لفظ (یکره) که می فرمایید یا مکروهٌ که می فرمایید مرادتون مرجوحیت است و حال آنکه از نظر لغت و از نظر کتاب و سنت، مخصوصاً کتاب، مکروه عبارت است از اونی که حرام است مغلظاً، حرام عادیم نیست، حرام است مغلظاً.

شما تمام آیاتی که لفظ کاف و را و ر داره یا ازش حرمت تکوینیه می فهمید یا حرمت تشریعیه و هر دو هم مغلظه. حرمت تکوینه مغلظه و حرمت تشریعیه مغلظه، چون بارها خدمت برادران عرض کردم اشارتاً عرض می کنم و اشاره کافی ست برای شماها.

ببینید در سوره مبارکه اسراء، خداوند تعدادی از واجبات قله و از محرمات قله، مهم ترین واجبات و مهم ترین محرمات رو، واجبات توحید است، چه است، چه است، محرمات اشراک بالله است، زنا ست، مال یتیم خوردن است، قتل نفس است، واجبات بسیار مهم و محرمات بسیار مهمه رو ذکر می فرماید.

بعد می فرماید (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الإسراء: آیه ۳۸]. چون آنچه را خداوند ذکر فرمود یک خیّر و سیئه، یک خوب است، یک بد. منتها خوب ها مراحل داره. خوب واجب، خوب أوجب، خوب مستحب یا اینکه بد حرام، بد محرم تر، بد مرجوح.

ولی در اینجا اونچه را که خداوند ذکر فرموده است، خوب های درجه اول که واجبات حتمی حتمیه است. و محرمات درجه اول که محرمات حتمی حتمیه است ذکر فرموده، بعد می فرماید (كُلُّ ذَلِكَ) اشاره به آن، یعنی اون چه ذکر شده، آنچه را که ذکر شده از اشراک بالله، از زنا، قتل نفس محرمه، از چه، از چه، در محرمات و در واجبات (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الإسراء: آیه ۳۸].

خب مراد از مکروه چیه؟ همون اصطلاحی ست که برداران عزیز فقیه و اصولی می فرمایند؟یعنی قتل نفس مرجوحه، زنا مرجوحه، عرض می شود که اشراک بالله مرجوحه؟ خب اینکه نیست که، خلاف همه ضروریات کل ادیان است. پس اینجا آقایان قبول دارند که مراد، مراد از مکروه محرمه، اما محرم عادی نیست.

چون اگر محرم عادی می فرمود (حُرّما محرم) می فرمود. فرمود (مَكْرُوهًا) [الإسراء: آیه ۳۸]. خواسته است برسوند که درجه حرمت و درکه حرمت محرماتی که در اینجا ذکر شده است، این بالاترین درکات این حرمته و اذا فرمود (مَكْرُوهًا) (عِنْدَ رَبِّكَ) اونم (رَبِّكَ).

خداوند که در تمام احکام ایجابیه و سلبیه در مقام تربیت ما مکلفین است، در مقام تربیت ما اون بدهایی که در این دو بُعد مذکور ذکر شده است، این (عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الإسراء: آیه ۳۸] (قطع صدا) یعنی حرامه اونم حرامه غلیظه. (قطع صدا)

خب قرینه در حالت خارجیه، خب من که پام درد نمیکنه اصلاً، درد میکنه با دست میگیرم میکشم، من عصا دستم بگیرم مثلاً، خوب یعنی چه؟ این چه مرضیه که من عصا دستم میگیرم؟ من که پام هیچ درد نمیکنه، جوانم می تونم راه برم، من نوعی، من چرا عصا دستم بگیرم؟ منی که می توانم ایستاده نماز بخونم چرا تکیه بدم؟ چرا بنشینم اصلاً؟

خداوند سبحان که خب هیچ وقت مضطر که نخواهد شد، نمیشه و در اینجا آیا مقتضای فصاحت تا چه رسد به فصاحت قله و مقضای بلاغت تا چه رسد بلاغت قرآنیه که بلاغت قله است، در بالاترین افق است، اینجا بیاد لفظ مکروه را که مال مرجوح است بر حسب اصطلاح فقها رضوان الله علیهم، این لفظ رو ذکر کند در حرمت مغلظه، خب قرینه هم نیاره اکتفا بر این بشه که ما می دانیم، خب اگه ما می دانیم پس خدا هیچی حرف نزنه.

(صحبت حضار)

حالا مگه هر سیئه ای حرامه؟ مگه هر سیئه ای حرامه؟ اولاً ثانیاً (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ) [الإسراء: آ:یه ۳۸] (سَيِّئُهُ) چیه؟ محرمات مغلظه. (عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الإسراء: آیه ۳۸] اجازه بدین من و شما شر درست نکنیم، (08:33) چون از همه مهم تر کتاب الله هست.

از من و از شیخ مفید و از شیخ طوسی و از شما و از امام و از پیغمبر همه مهم تر کتاب الله است و بالاترین مراحل بلاغت و فصاحت که در کتاب الله است، بذارید جای خودش محفوظ بمونه، شر و رسوا نکنیم. (08:48)

حالا این سوال اول ما که مکرراً عرض کردیم، اگر بعضی برادران جدید تشریف آوردن، خب مقداری تأمل بفرمایند شاید به یه جایی برسه، اگرم قبول نفرمودند ما که اجباری نداریم، من اینطور که فهمیدم اینه. مکروه، مکروه یعنی محرم مغلظاً.

خب ایشون (و یکره) من میگم مرجوح، جاش مرجوح بذارین، و غیر مرجوحٍ، چی؟ خب جزء مکروهات مصطلحه یا مرجوحات به تعبیری که ما عرض می کنیم، علامه حلی رضوان الله علیه، چیزایی رو میشمرن که خب یه قسمتاییش مکروهه به اصطلاح یا مرجوع نیست بلکه حرامه، اونم نه حرام یک بُعدی، حرام دو بُعدی، حرام سه بُعدی، حرام چند بُعدیه.

و ما سوال داریم از علامه بزرگوار و سایر فقهای عزیزمان، احیاناً و امواتاً چطور شما فرمودین مکروه است به معنی مرجوح؟ چی؟ (و یکره الجلوس فی الشوارع)

جلوس بر چی؟ نه نشستم، خسته شدم کمرم، نه، نشستن بول کردن، غائط کردن تو شارع حرم، تو شارع صفاییه، آدم اون وسط بشینه بول و غائط کنه، خب این چند تا حرمت دارد.

اگه هیچ کسم نباشه حرمت داره تازه. فرض کنید موقعی ست نصف شبه، هیچ کس تو شارع نیست، آقا این شارع مال کیه؟ مگه مال شماست فقط؟ این خیابان معبر عام است و معبر عام ملک کل مسلمین است، وقتی ملک کل مسلمین است، باید کل مسلمین راضی باشند تا بشینید شما یا اون کار رو بکنید یا این کار رو.

(صحبت حضار)

می رسیم حالا، اونم می رسیم کم کم، توجه فرمودین؟

چیزی که حق عموم است، شارع داره می فرماید، بیابون که هیچ کس توش نداره که مطلب نیستش که. شارع، شارع یعنی این (شُرِعَ لِکَی تَمشی و ترکض) (10:38)

داره اینو میگه، خیابونی ست که در شهر است، در ده است، در هر جاست، این برای راه رفتن است. حالا فرض کنید نصف شبی این آقا میره کسی نبینه. این محرم رفت کنار، چون کسی نمیبیند، بنابراین این محرم رفت کنار.

اما مگر خیابان حق عمومی نیست؟ و این حق عمومی که هست باید همه راضی باشند شما یه کاری که خلاف وضع هست میکنی، تازه اگر همه راضی باشند ما در همه اشکال داریم، اگر همه راضی بشند خب این چه رضایت کثیفی ست؟

وانگهی همه که راضی نخواهند شد، اگر بعضی راضی شدند و بعضی راضی نشدند، خب اون بعضی که راضی نشد مگه حق نداره از این خیابون که راه بره، پاش بره چیه عرض می شود یه چیزایی یا مثلاً بو گند و این حرفا.

پس اینکه علامه بزرگوار می فرمایند (و یکره الجلوس فِی الشوارع) ما حق داریم اینجا بنویسیم که بله (هی مُحرمة لانها حق الناس لشارع مشاع و کیف تنجس إلا علی رضوا فمرجوحٌ) اگر اونم اگه دعوا نداشته باشیم که رضایتشون. (ثم حتی حرم حق الناس)

بابا خیابونی که مردم دارن میرن، آدم بشینه یه کارایی بکنه، باید تمیزش کرد، به جای تمیز کردن بشینه اون کارای دیگه رو بکنه. در نجف میگفتن که یکی از عرض می شود که جمله هایی که معروف است سابق (غایته ما فی الباب) (غایته ما فی الباب) رو به (غایته ما فی الباب) معنی می کردند. بعضیا میومدن دم در خونه مردم میرن یه کارایی انجام میدن مثلاً.

حالا (ثم هو حق لحرم الناس و لا سیمه المسلمین ثم وسیله بروز العورتین) داره میگه کسی هست، کسی نیست، مطلبی نیست. خب این یه عرض ما.

دوم (والمَشارع). مشارع هم جمع، بعضیا خیال می کنند که مشارع جمع مشروعه، نخیر مشروع مفرد جمعش مشاریع. و مشارع جمع مشرعه، مشرع اسم مکان است. و چون صحبت سر مکانه دیگه، صحبت سر مکانی ست که کسی بول یا غائط بکنه، مشرع یعنی جایی که ملک شخص خاص نیست.

ملک شخص خاصم عرض میکنما، جایی که ملک شخص خاص نیست. کنار رودخانه است، کنار چشمه است، کنار چاه است، کنار چه است که مردم اونجا میرن و استفاده هایی رو عرض می شود می کنند، اونج آدم بره خرابکاری بکند چه جور میشه؟ خب اون همون مطلبییه که قبلاً عرض کردیم هست.

(صحبت حضار)

نه گفتم مَشارع نه مَشاری.

(صحبت حضار)

بله هم ِشرعَ، هم قرآن شِرعَ میگه، مام شِرعَ میگیم (لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا) [مائده: آیه ۴۸] حالا شِرعه اون راهی که آمادگی دارد از برای عبور که به مقصد برسیم. خب مقصد انسان مسلمان که مقصد گند و بو  نیست که حتماً از گند و بو رد بشه. (قطع صدا) چیزی ست این نباید بول و غائط کرد.

یک اضافه ای داریم، من عرض کردم اگر چنانچه این مشرع حق عام است، همون اشکال از سوالاتی میاد که  به در بحث قبلی بود، اما اگر جنابعالی یه خونه ای داری که این خونه شما رفت و آمد زیاده، حالا این راه مردم را که مشرع است بول و غائط  قرار بدید، خب اینم حرامه، چون هتک حرمت مومنین است، ایذاء مومنین است، اذیت مومنینه، بعضیا ممکنه نیان اصلاً، بعضیا بیان به چه وضعی بیان.

خب اذیت مومن مگر حلال است؟ پس مشارع، چه مشرع های عمومی باشد که ملک کل مسلمین است مثلاً، کل کسانی که در منطقه هستند یا مشرع هایی ست که ملک شخص منه اما من حق دارم ملک شخص خودم رو که مردم باید بیان و برن و کار دارن، ملک شخص خودم رو جوری قرار بدم که مردم اذیت بشن و به زحمت بیوفتن.

ما اینجا نوشتیم (و هی المشرعات العامه و هو ایذا محرم لذلک الشوارع و مواضع اللعن) (14:28)

مواضع لعن، آخه لعن دو جوره. یه لعن بد داریم یه لعن خوب داریم. عرض می شود که (مَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ) [بقره: آیه ۱۹۴] مگه اینطور نیست؟

البته در بعضی موارد اینجوره ها و إلّا کسی زن کسی رو گرفت دم کار، اونم زن او رو بگیره، خب نمیشه. در اونجایی که هتک به حرمات شریعت الله نباشد. اگر کسی یه همچین کرد انسان رو، انسان می تونه یه همچین کنه، بیشتر نمیشه همون مقدار مثلاً و اگرم ببخشد خوب در جاش باشه بهتره.

حالا مواضع العن دو جوره. یه مرتبه انسان میرود در خانه کسی، پشت دیوار کسی و عرض می شود که تولید مثل میکنه، خب این مواضع اللعنه، بعضیام می نویسند لعنت بر کسی که چنین کند. خب این آدم لعنت کرده، بعضی وقتا حق است لعنتش، بعضیا لعنتش باطله. ما میگیم در لعنت باطلم غلطه.

اگر انسان یه کاری کند که مردم را به حرام بندازه، درسته آقا؟ مگر این کار واجب باشه و أهمّ الواجبین باشه، مطلبی است و اما اگر کار مباحی انسان بکند، مستحبی بکند یا کار واجبی بکند که میداند اگر این کار واجب را بکند، مردم به طور اتوماتیکی در یک حرام مهم تر از واجب می افتند تا چه رسد که کاری که نه واجب است، نه مستحب است، نه مباح است، بگید مرجوحه علامه حلی می شویم و عرض می کنیم مرجوحه.

اما اگر با این کار شما که در خانه مردم یه کاری کردید، پشت دیوار مردم یک کاری کردید، اگر این کار شما مرجوح هم باشد به تعبیر ایشون مکروه، این موجب لعن است. چیزی که موجب لعن حرام است، حلالش که جای خودش، چیزی که موجب لعنه حرام است، جایز است؟ نه این اثمه.

چهل و هشت آیه در قرآن شریف داریم که خداوند اثم را حرام کرده و اثم عبارت است از قال یا حال یا فعلی کاری که یا خود انسان را یا دیگری را از انجام واجب کُند کُنَد، در ترک حرام کند کند تا چه رسد موجب انجام حرام بشود یا موجب ترک واجب بشود و این یک ضابطه کلیه فقهیه ایست در قرآن شریف که در ابعاد مختلف مورد عمل باید باشه.

بنابراین اگر کسی لعنت مردم رو بیاره بیرون، کفر مردم رو بیاره بیرون، ولو به حرام مثلاً، اون بیخود کفر گفت، بیخود عرض می شود که لعنت کرد، بیخود چه کرد، بیخود شما رو زد، ولی شما کاری که کردید، این کار اگر هم مرجوح باشد که در خانه مردم، بدون اجازه مردم آدم کاری بکنه، اینم حرامه دیگه، این حرامه.

حالا اگرم فرض کنیم مرجوح باشد این اثمه و طبق چهل و هشت آیه از قرآن شریف اثم حرامه، کما اینکه در سوره مبارکه عرض می شود که اعراف، خداوند کل محرمات رو در این پنج بُعد اصلی و رئیسی ذکر فرموده (قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ) [مائده: آیه ۳۳].

(إِثْمَ)، (إِثْمَ) هم مکی ست و هم مدنی. پس در مواضع لحن ما دو تا گیر داریم. یکی فرمودید (یکره) به معنای مرجوح اراده فرمودید علامه بزرگوار، دیگر اینکه اگرم مرجوح می فرمودید ما نمی تونستیم قبول کنیم

من اینجا نوشتم (و هی ابواب البیوت و جدرانها و هی ایذا محرمه لانها ترقهوا البیوت فی ملکیتها) این اولاً (ثُمَّ یستجر اللعن لانه حق فهو اذا اثمٌ و تحت الاشجارِ المثمره) خب اشجار مثمره، درختایی که میوه میده، حالا یا میوه داره حالا یا بعداً میوه میده.

(صحبت حضار)

خب اینو گفتم من دیگه، بعد باید با هم صحبت کنیم.

(و تحت الاشجار المثمره) ببینید اشجار مثمره دو جوره، یک مرتبه درختی ست که کاشتنش جوونه زده، بیست سال دیگه میوه میده، خب این که اشجار مثمره بخواد تا بیست سال که نمی مونه اثره که، اشجار مثمره اشجاری ست که الان ثمره داره و رو زمین احیاناً می افته یا میندازن یا نه چند روز دیگه بعد ثمر میده. خب این رو میگن اشجار مثمره در هر دو بُعد یا مثمر بالفعل یا مثمره بالشأن نزدیک.

حالا ما سوال میکنیم از علامه بزرگوار، این اشجار مثمره اگر اشجار شخصیه است کی حق دارد برد پای شجره مردم تو خونه مردم این کارا رو بکنه؟ چند بُعد حرامه و اگر اشجار مثمره نوعیه است، این درختای توتی که مثلاً تو راه قم و کجا درست کردن  که هر وقت توت داد، مردم واستن بخورن، انسان پای این توت که مردم تکون میدن میندازند زمین، پاش بول کنه غائط کنه که بیوفته بولی بشه غائطی، بعضیام هستن که اگرم بشورن نمی خورن مثلاً.

(تحت الاشجار المثمره) در چند بُعد حرامه، حتی اگر ملک عام باشه، اگر ملک خاص باشه تازه هیّن تره، چون اگر ملک خاص باشه ممکن است که صاحب این شجره اشتباه کنه و عرض می شود که خل بازی دربیاره بگه که مانعی نداره که اونم اسرافه.

و اگر اشجار ملک عرض می شود که از املاک عامه باشد که خب کی هست؟ کدام مسلمانی هست که حاضر باشد این درختی که از توتش، از گردوش، از چیش مردم استفاده می کنند و تکون میدن میریزه، این زیرش بول کنن، غائط کنند، همینطور بو گند که آدم رفتنشم براش مشکله، تا چه رسد که از روی این بول و غائط مثلاً انسان چیز برداره بخوره.

اشجار و دیگر اینکه خب میوه رو که آدم میخواد بخوره، هندونه رو، خربزه رو، چی رو، چی رو، اینم روش بول کنه، غائط کنه یا بعداً بول و غائط بیاد روش، این برای خوردن هم نوع اشخاص زیر بارش نمیرن، مگر اینکه به حالت ضرورت باشه، اسراف است، تبذیر است، تصرف در مال مردم است، ایذاء است، و و و و.

بنابراین ما به علامه بزرگوار عرض می کنیم که خب اینم اجازه بدین ما در شرح عوض کنیم. خب

(صحبت حضار)

شما یکیش رو قبول میکنی که این زمین مال همه است، درخت مال همه است؟

(صحبت حضار)

این درخت مال همه است و زمینم مال همه است. کدام مسلمانی حاضر است که جایی که میوه میکنه میخوره یا تکون میده، اینجا غائطه، اون جا بوله، اونجا فلانه، کدوم مسلمانی حاضره؟ من و شما که حاضر نیستیم.

(صحبت حضار)

آهان خب پس چیز دیگه، اجازه بدین، چیز دیگه، یعنی این درخت مثمر که معمولاً مردم رد میشن، تصادفاً امسال هیچ کس نرفت و میوه ها هم ریخت و بیخود شد و چی، این یک در هزاره ظاهراً، این یک در نمیدونم چند تاست.

بحث در اونجاست که شجره مثمره است که خب مردم از این ثمر استفاده می کنند، مردم از درخت مردم حتی استفاده می کنند تا چه رسد درختی که برای نوع گذاشتن

(صحبت حضار)

بله؟

مثال شما رو زدم من.

(صحبت حضار) نخیر منظور من این نیست

کجا رو میگید شما؟

(صحبت حضار)

خب ما می دونیم، خب شما ندونین ما میدونیم، ما میگیم یک دو سه چهار، حداقلش است که ملک مردم است.

(صحبت حضار)

سبحکم الله، سبحکم الله، ملک مردمه دیگه شما چرا (21:40)

ملک مردمه دیگه، آقا چیزی که ملک مردمه، شما حق دارید که به عبای مردم یک چیزی بریزید؟ من بعضی وقتا نجف می رفتم خونه، یه مرتبه رفتم خونه دیدم یک چیزی معذرت میخوام یک بویی داره میاد، دیدم عبام خرابه، اینقدر این آدما مثلاً مکروه انجام میدن، این مکروهه؟ اینقدر چیزه که عبا بخوره به دیوار مثلاً اینطوری بشه.

آخه کدوم مسلمانی، معذرت میخوام کدوم غیر مسلمانی، کدوم بچه یه ساله ای، راضی ست که عرض می شود که توی کثافت راه بره مثلاً یا بره مثلاً چند تا توت بکنه اینجا رو بول کردن، اشجار مثمره نه اشجار غیر مثمره، حتی در اشجار غیر مثمره ما بحث داریم.

زیر درخت کاج، زیر درخت چنار، زیر درخت فلان که این سایه اش مربوط است به مردم مسلمان و احیاناً میرن میشینن و میخوان اونجا عرض می شود چایی چیزی بخورن، خب اونجا مال مردم است ولو مثمر نیست.

حالا که مال مردم است چرا من در مال مردم تصرفی بکنم که در مال خودم اون کارو نمی کنم. شما تو خانه خودتون تو حیاط زیر درخت سیب اون کار رو میکنی؟ خب نمیکنی، مگه از دستت در بره. بله

(صحبت حضار)

می دونی اصل چیه؟ خواستم بگم نمیگم. نه نمیگم.

(صحبت حضار)

اصل آخه، این اصل نا اصله، این اصلی که پیدا نمیشه نا اصله، این اصلی که اصلاً پیدا نمیشه نا اصله.

(صحبت حضار) اثر این عمل رو میخوام بگم یعنی اگر این عمل خودش به تنهایی حرام بود، پس اونجایی که

منکه بالطبعه نمیگم که. من میگم با این با این ملازماتی که دارد این عمل و این ملازمات همیشه هست، اکثراً هست وانگهی اگه ملازماتم نمی داشت یک درصد، بابا ملک مردمه، توی ملک مردم چرا تولید مثل آدم بکنه.

(صحبت حضار) عرض میکنم اگه خود عمل رو حرام بدونین پس اونجایی که

ببینید حالا اجازه بدین (و فی بل هکذا امره) بعد می فرماید (واستقبال والشمس و القمر و البول فی الارض سُلفه) (23:21)

طرف خورشید، طرف ماه، بول کند یا غائط حرفی نداریم، بحثیم نمی کنیم حالا (و فی الارض و بول فی الرض سلبه) به زمین سفت بول کردن، این مرجوحیت این است که ممکنه ترشح کنه به لباس انسان، به ریش و سبیل آدم چیز کنه.

یه موقعی امام صادق علیه السلام، البته سلبه نبود اونجا، یه جایی که مناسب بود تشریف بردن تو سفر بول کنن، اول آب ریختن بعد بول کردن، بعد آب کشیدن، اونوقتام که آب قیراتی (24:00) بود دیگه در اون مکان ها.

عرض شد چرا آقا همچین کردی؟ در وسایل الشیعه هست، فرمودن که برای اینکه من این آب رو اول ریختم که ترشح هم بشه که بعد که بول کردم، اگر برای تطهیر دیدم لباسم تر شده، دیگه هذا منذا، (24:21) خودش ایجاد شک در خودش میکنه، آنقدر جریان  عرض می شود که طهارت واسع است از نظر اسلام.

(و فی الارض سُلبَه لانها مزان الرشحه و مواضع الحوام) که این یک خورده (قطع صدا)

لونه موش، اونه چه، لونه چه، چطور می شود که ما بگوییم که لونه مورچه رو آدم بشینه، لونه مورچه بول کنه مورچه ها بمیرن مثلاً،میشه همچین چیزی؟

بله یه مرتبه است که دوران امر بین مهم و اهم است یعنی چی؟ یعنی به قدری این عرض می شود که جانورا ما رو اذیت می کنن که چاره ای برای رفع اذیت، جز اینکه اینا رو نفله کنیم نداریم، مطلب دیگری شد.

و در حال احرام ما رو ادب می کند خداوند و به قدری مدرسه احرام عجیبه که اگر ما مدرسه احرام که بیست و هشت کلاس داره، توجه کنید چقدر عجیبه، ما یک ماه در احرام می مونیم، آدم میشه آدم، مکروهات رو خدا میگه نه، بعضی راجحا رو میگه نه، بعضی مستحباب رو میگه نه، چیکار میخواد بکنه؟ میخواد خداوند ظاهر و باطن ما رو مؤدب کند به اون آدابی که میخواهد و همیشه نمی شود. حتی مورچه رو شما اذیت نکنید در مکه مکرمه، در حرم که هستید هیچ حق ندارید هیچ حیوانی رو تا چه رسد انسان، اذیت کنید، مگه اینکه اعتدال به مثل باشد، مگر اینکه چه باشد.

و لذا موندن در مکه مکرمه هم خیلی خوب است هم بد. بد است برای اینکه ما نوعاً بدیم، تربیت نمی شیم و هم خیلی خوبه. چقدر انسان رو مؤدب می کند، بمانید در مکه مکرمه و هیچ حیوانی رو اذیت نکنید، مگر اونجایی که بخواید از خودتون دفاع کنید.

حالا در اینجا، (مواضع الاحوام) این حیوانی که، این زنبور عسلی که، این مورچه ای که، هر حیوانی زمینی یا دیواری که، این به ما کاریم نداره، ضرورتم نداره از بین بردنش، یه مورچه ایست که میاد غذاشو میبره و میره و کاریم نه به کتابای ما داره، نه به غذاهای ما داره، ما بریم اونجا بول کنیم که این حیوان بمیره یا اذیت بشه، آقایون این ظلم هست یا نیست؟ مگه ظلم حلال است؟

اینکه خداوند در قرآن شریف طبق آیات متعدده ای ظلم را که یعنی تعدی را، تعدی که اعتدا به مثل نیست، ظلم را حرام کرده است، فقط به انسان ظلم کنه آدم، به درختم نمیشه ظلم کرد، شما بردارید در فقه اقتصادی ملاحظه بفرمایید.

اگر شما یک درختی دارید و به این درخت نفقه نمی دهید، یعنی آب به اندازه خودش دارید و نمی دهید و توجه نمی کنید، حاکم شرعی مأموریت دارد شما را مجبور کند که به این درخت آب بدهید که می توانید و اگر به حیوانی دارید و این حیوان رو شما اون طوریکه شاید و می توانید پذیرلیی نمی کنید، مجبور می کند شما رو که این کار رو بکنید و اگر نکردید، اون وقت حیوان رو از شما میگیرد و می فروشد به کسی که این وظایف را انجام بده.

در جوّ اسلامی ما نه تنها انسان است که بهش نباید تعدی بشه، حیوان هم چنین است، نبات هم چنین است. تعدی کردن به طور کلی این در شریعت اسلام حرامه.

حالا چطور در مواضع حوام، جای مورچه، جای سوسک، جای چه، بله اگه انسان میخواد این چند تا سوسک رو بکشه که بقیه برن سراغ کارشون، باز راهش این نیست که تو لونشون این کارو بکند که همشون نابود بشن، پس اینو چطور ما می تونیم بپذیریم از علامه بزرگوار که در مواضع عرض می شود که مواطن حرام.

(بل اذا کانو موذیاً) اینو من عرض می کنم ( بَل اذَا موذیاً أو قاتلاً ایاها حَرُمَ قضیه حُرمة قضیه قتل والایذا و حرمه مبین و ظلمٌ و هو محرم مطلقا اللهم انا دفاعا عن اهم منه أو او اما هو مثله). خیلی خوب.

(و فی الماء) در آب.

خب آبم دو جوره، یه آب خاصه البته آب خاص که ما نداریم که، ما در باب اقتصادی مضارع داریم که اگر کسی چشمه ای یا قناتی رو تهیه کرد و مزرعه ای که داره احتیاجی که داره، کمتر، کمتر به این آب احتیاج داره، مقدار آب زیادتره، اون آب زیادتر رو از رسول الله صلوات الله علیه سوال کردن بفروشیم یا نه؟ فرمودن مال کی رو بفروشین؟ مگه آب رو شما درست کردین؟

بله شما حق حفر را، حق چشمه درست کردن، حق چی رو می توانید بگیرید، اون وقت آبی که ساعتی مثلاً هزار تومن است میشه سالی ده تومن، اینطوری میشه دیگه.

اگر ما فقه اسلامی رو درست از منبع و مبنای صحیحش توجه بکنیم، خیلی فقرا وضعشون خوب میشه و خیلی اغنیا آدم میشن.

حالا در اینجا توی آب بول کردن، این چند بُعد داره. یکی بُعد نسبت به خود آب داره، آبه، یک میکروبات شایسته ای دارد آب صاف رو عرض میکنم، لفظ میکروب حالا چاره ای نداریم، یک موجودات ذره بینی ریز دارد که حیواناتی در آب هست اگر آب، آب صاف باشد و آب تمیز باشد و چه، این یک حیوانات ریز ذره بینی در این آب هست که اگر نباشند این آب خاصیت نداره، آب مرده است، اما اگر باشند طب هم مطلب رو ثابت کرده این آب، آب زنده ای ست و آبی است که برای نوشیدن عرض می شود که خوبه.

حالا اگر انسان بول کند در آب، نه اینکه در یک فرض کنید که استخر آبه، نه آبی که خب تأثرپذیره تا اندازه ای، ولو مقداری، ولو در همون جایی که این بول میره همون مقدار هم حیوانات سالم در اونجا از بین میرن.

در روایت دارد (و إنَّ للماء اهلاً) اینکه جن تو آبه، خب جن بره از آب بیرون، به من چه، من چه می دونم. در آب در هزار و سیصد و چند سال قبل امام معصوم علیه اسلام علت بیان کرده است که فقه ما زنده باشد همیشه، نه اینکه چون من گفتم کر شو، خر شو کور شو، نخیر، (لأنَّن ماء اهلاً) این ماء اهل دارد، اهلی دارد که اهلیت می دهد به شرب این آب.

اگر آبی را که اهل دارد ما از اهلیت شرب بیندازیم با بول کردن یا چه کردن، خب اینو ما ضرر به خودمون زدیم و ضرر به دیگران زدیم.

حالا اگر چنانچه این آب، یک آبی است که فقط اهلش ضرر می بینند، بله؟ اهل این آب ضرر می بینند، برای شرب نیست، برای وضو نیست، برای شرب نیست، برای چیز، اهل این آب میمیرند، چند تا از این میکروبات ذره بینی، حیوانات ذره بینی در این آب می میرند، مریض می شوند، آیا این حلال است؟

بنده بعضی از حیوانات ذره بینی رو بکشم مثلاً، خب برو تو مستراب بول بکن، تو آب بول میکنی، بکشم مثلاً، مریض کنم مگه ظلم نیست؟ این اولاً.

(صحبت حضار)

نه اون چاره ای نیست، ضرورته، چاره ای نیست،

(صحبت حضار) میشه جدا کرد

چاره ای نیست دیگه

(صحبت حضار) میشه جدا کرد

نمیشه جدا کرد، مگر عسر و حرج، انسان بیاد که، آبی را که معذرت میخوام برای توالت میخواد ببره، این آب را کاری کند که اون حیواناتش عرض می شود که جدا شوند، اصلاً نمیشه، طبم هنوز نتونسته، ما ضرورت رو که بحث نمی کنیم، ما در حال عادی بحث می کنیم باسواد.

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار) عرض شما در آب راکده؟

این در آب راکده ولی در آب جاریم ما عرض داریم، در آب راکد فقط نیست، در آب جاریم ما عرض می شود که عرض داریم.

یادم میاد مرحوم آیت الله کاشانی به بعضیا که دوست داشت فرمود بی سواد، طرف (قطع صدا)

(أو یضُر ثم ان کان الله مستعمل فی ما لا یحل فی حبس و هو الجمیع و فلا یحل) (31:36)

آبی که مردم باید استعمال کنند یا در خوردن یا در وضو گرفتن و این نباید خبیث باشه، شما این آب رو با بول کردن خبیث می کنید، مردم میخوان اینجا فرض کنید که با این آبی که یک کر آبه یا کمتره وضو بگیرن، تو این آب بول کنید و مردم مثلاً اینو به سر و صورتشون بمالن، خب این نمیشه.

(صحبت حضار)

اونم عرض کردم منتها اون وسیع تره

(و استقبال ریحَ بِه) علتش معلومه، ما نوشتیم ( لرَشحه) به طرفی که باد میاد، آدم بول کند، خب تمام وجودش نجس میشه، این برا مراعات خود انسانه.

عرض می شود که (والاکل والشرب و السواک و الکلام إلّا به ذکر الله) حال اکل، حال شرب، حال سواک، آدم بول کنه وقت نداره خب، این یه لقمه دستشه میره عرض می شد که در توالت، یک گاز به غازی میزنه و یه چیزیم اونجا بیرون میده، درست نیست، این شایستگی مقام انسان رو نداره.

(و سواک) البته اینها یک مضرات بهداشتی هم دارد که ما سرمون نمیشه، تمام مستحبات اسلامی که مربوط به جسمه، در مورد روح مطلب دیگریه و تمام مکروهات اسلامی که مربوط به جسمه این یک عللی دارد که ما نمی دونیم خیلیاشو، بعداً طب روشن میکنه، روشنم نکند ما اتباع می کنیم از آنچه وارد شده است از صاحب شریعت بعضیا روشن شده.

یک کسی مغزش خراب شده بود، هر جا بردند، هر چه کردند، هر چه معالجه درست نشد، بعد عرض می شود که مسلمانی بوده، در انگلستان بوده ظاهراً، مسلمانی بوده گفته که ما یه رسمی داریم که استنشاق می کنیم. حالا من فکر کردم که ممکن است این آب سرد اثر داشته باشه، مقداری آب سرد رو اون میکروبی که قاتل بود، کشنده بود ریختن، میکروبه مرحوم شد، مرد. هزار و چهارصد سال قبل رسول اسلام صلوات الله علیه فرمود که استنشاق کنید، با آب سرد نه با آب گرم نه، استنشاق کنید. این خیلی از علل و خلل های مغزی را عرض می شود که از بین می بره.

واجبات اسلام، محرمات اسلام، مستحبات اسلام، مکروهات اسلام، تمام اینها اضافه بر علل معنوی، علل مادی هم دارد. بعضیا ما خیال می کنیم علل مادی فقط دارد، از عینک مادی نگاه می کنیم، بعضیا نه، علل مادی دارد، علل معنوی دارد، مقدارش رو به ما گفتن می دونیم، مقدارشو می فهمیم، با تقدم علم مقداریشم نفهمیدیم.

کما اینکه (وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ) (وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ) [نحل: آیه ۸] یکی دستش طیاره است، طیاره کسی نمی دونست، طیاره فوق البری تحت البحری و از این قبیل.

حالا این (والکلام إلّا بذکر الله تعالی) ببینید ادب بندگی رو خداوند به طور صددرصد مراعات فرموده. کسی بگد که بله بنده وقتی که میرم به توالت، دیگه ذکر نمیگم، آقا ذکر با زبانه، با دله، کار دیگر با جای دیگه است، اولاً.

ثانیاً در هر حالی انسان باید ذاکر حق باشد، (ذکر الله علی کل حال) این یک چیزی ست که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ) سوره احزاب (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا) [الاحزاب: آیه ۴۱] (وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا) [الاحزاب: آیه ۴۲] (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا) [الاحزاب: آیه ۴۳].

ذکر خدا هیچ وقت نباید ترک شه، اگرم می ترسید از ریا (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) لب تکون نمی خوره و بهترین ذکر هاست در کل ذکر ها (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ).

حالا در عرض می شود که (35:09) اذان میگن، حکایت اذان، عرض می شود که خودش ذکر بگه، این مرجوح اصلاً نیست، مباحم نیست، بلکه راجحه. بعد

(صحبت حضار)

بله بله، مگر وقتی که راجع به اجوب الثواب، ضرورت پیش بیاد مطلبی نیست، ببینید مثلاً یه آدمیست که مرحاض رفته نزدیک اذان ماه رمضانه و اگر نخوره پدر صاحب بچه در میاد، باید بخوره این ضرورته دیگه. حالا اگه ضرورت صد درصده ضرورت برتره مطلبی نیست

(و الاستنجار بالیمین لمن کان له یسار) طبعاً شما می دونید (لمن کان) اگر کسی فقط با بره، استنجار نکنه، نه استنجار به الیمین کسی که دست چپم داره، (الا لمن یشائه و ما اشبه و بالیشا او الیمین مکروه) چی؟ (صدا خراب است)

بالیسار روعلامه می فرمایند بالیمینم بنده عرض می کنم، چون ما در دست راستمون انگشتر می کنیم یا چپ؟ زن ها چپ میکنن مردا راست، بعضیا چپ، بعضیا راست، بعضیا مخلوط. پس مقصد دست چپ و راست نیست.

علامه بزرگوار می فرماید (و بالیسار و فیها خاتم علیه الاسم الله تعالی) ما میگیم (بالیمین والیسار) فرق میکنه ولی سوال داریم از علامه بزرگوار، اگر ما یه انگشتری دستمونه که اسم خدا بر روی انگشتر حک شده است، شما می فرمایید، حالا چه دست راست چه دست چپ، شما می فرمایید که مکروه است و همچنین مرجوح است با این دست استنجاج کردن؟ این یک حرمتش قطعی است، حرمت دوم بعدشه.

حرمت اول آیا این هتک حرمت نیست که به انگشتر من الله و در دست چپ یا راسته و بعد به جاهایی بزنم و کثیفش کنم؟ این حرفا درسته؟ فرض کنید کثیفم نشد، فرض کنیم متجنس به بول و غائط نشه، اگر متوجه به بول و غائط بشه حرامه که. (صدا خراب است)

این (لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) [واقعه: آیه ۷۹] که در قرآن شریفه، البته بسیاری از برادران بزرگوار همون جور که اطلاع دارن که کسان دیگه اطلاع ندارن، فرمودن این اگر انسان محدث باشد به حدث اصغر یا اکبر، نمی تواند مس کند قرآن را که قلبش و اصلش عبارت است از (36:46)

ما عرض می کنیم به برادران فقیه اگر دست انسان بولی خشکه، منی خشکه، چیه خشکه، اینو بزند به قرآن، میشه؟ خب ظاهراً می فرمایند بله، ما نمی تونیم عرض کنیم بله، چرا (لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) [واقعه: آیه ۷۹] مگر آدم مطهره؟ (36:55)

مگر (مُطَهَّرُونَ) فقط فارغ از حدثه؟ فارغ از سلب که جلوتره. بابا فارغ از حدث که نیستش که. در فارغ از حدث نجاست حدثی می خوایم عرض کنیم (لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) [واقعه: آیه ۷۹] این آدم مطهر نیست (37:00)

فایل خرابه از این به بعد و نمیشه نوشت