بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَٰلَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلَىٰ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَىٰ أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَىٰ یَوْمِ الدِّینِ
کتاب الصلاة.
(أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) [بقره: آیه ۲۳۸].
ملاحظه میفرمایید برادران که روش بحث علمی ست و حقّاً علمی ست چون بر محور قرآن است، گرچه ما تا اونجا که امکان دارد نرسیدیم و نمیرسیم، اما روش، موافق سنت سایر برادران عزیز فقیه ما رحمتالله علیهم و ادام الله دلالهم نیست.
ولی در یک بُعد هست که همشون قبول دارند که روش قرآنی روشی ست که قابل رد نیست و قابل طرد نیست و همه اون ها مخصوصاً در آخر عمر متأثرند و متأثرند، چرا ما بر مبنای قرآن کار نکردیم.
امسال ما جنبه مثبت را فقط در نظر گرفتیم، جنبه منفی در چهل سال قبل گذشت و گذشت. و هر دو حجت ربانیه خواهد بود یوم المیعاد.
کتاب الصلاة، ما نمی خوایم برا شما روضه بخوانیم، شما از ما روضه بهتر می خوانید، اما اون طوری که خداوند متعال در قرآن شریف در بیان معارف اصلیّه و معارف فرعیّه بحث کرده است، میخوایم بحث کنیم.
نماز را اونجوری که خدا فرموده است و خدا میخواد باید ما روش صحبت کنیم و استناد ما، استناد ما طبعاً بر اوهاممون، بر خیالاتمون، بر افکارمون فقط نباشه، بلکه مستند به آیات مقدسات قرآن باشد.
در قرآن شریف لفظ صلاة چه به معنای نماز و چه به معنای استدعای دعا و چه به معنای خود دعا، نود و نه مرتبه ذکر شده. المعجم رو آقایون داشته باشید، مراجعه بفرمایید.
و لفظ صَلْیْ که از اصل صِلا است، یصلونها یوم الدین، فاصلوها، لفظ صَلْیْ که از همون مادهی صلاة باهم هماهنگ اند، پنجاه و یک مرتبه در قرآن شریف ذکر شده.
مطالبی رو میخوام عرض کنم که ماها نشنیدیم، خودم هم نشنیدم، ولکن احیاناً ادعا هم نیست (إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) [فصلت: آیه ۳۰] (نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ) [فصلت: آیه ۳۱].
ما هممون تنهایی در ظلماتیم. باید ارتباط به حق پیدا کنیم، ارتباط روی اختیار و روی جدیّت و روی کدح و کار (وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) [بقره: آیه ۴۰].
هر قدر بیشتر گدائی کنیم با شرائطش و صدق ما در گدایی بیشتر بشود، خدا به ما بیشتر میفهمونه. انسان تدرج در کمال دارد هم معرفتاً هم عملاً، علماً و از این قبیل.
مطلبی را که بنده در کل تفسیر ۳۰ جلدی الفرقان ننوشتم، خب خدا کمکم میفهمونه به انسان، در نوم باشد، در یقظه باشد. چون ما فکر کردیم که نذر کنیم چنانچه قبلاً بوده، بعداً بیشتر تا نفس آخر، ما زندگی معرفتیمون، تفکریمون، مطالعه، نوشتنمون، هر چه هست بر محور قرآن باشد.
و کسی که بتواند بر محور قرآن باشد، نسبتش حتی از نظر علمی قشری هم که نافع است با دیگران، نسبت بین زمین و آسمانه. ما هرچه بر اونچه قبلاً فکر کردهایم، بحث کردهایم و نوشتهایم بازهم فکر کنیم، یک تبلورات و تعالیاتی
(علیکم السلام)
ما داریم و الان ما در بحث صلاة هستیم. اما بسیار سنگین، از نظر علمی زیاد سنگین نیست، از نظر معرفتی خیلی سنگینه.
مرحوم حاج شخ عبدالکریم حائری رضوان الله تعالی علیه میفرمودند عالم شدن آسان است یا مشکل است، انسان شدن محال است، محال نیست کم پیدا میشه.
قرآن یک کتاب انسان سازی ست. اگر ما ساختمانی قرآنی بخوایم پیدا کنیم بر محور اینکه کل دقائق و آنات عمرمون را شبا روز در شغل و بی شغل تفکر کنیم در نامهی خدا.
این نامهای که خداوند با بهترین پیغمبرانش و گل سر سبد موجودات برای ماها فرستاده است، (یَا أَيُّهَا الْإِنسَان)، (یَا أَيُّهَا النَّاس)، (یَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) و و و و، ما اجابت کنیم نامهی حق سبحانه و تعالی رو.
(أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ) [مؤمنون: آیه ۶۸] (أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا) [محمد: آیه ۲۴].
این قرآن شریف برای قاریان قرآن کار مشکلی نیست، گر و گر میخونن. برای کسانی که میخوان پول بگیرن قرآن بخونن خب گر و گر میخونن کار مشکلی که نیستش که، این که از حمالی آسون تر است، عملگی آسون تر است، از تجارت آسون تر است، از نجارت آسونتر است.
اما همین قرآن بر پیغمبر قول ثقیله (إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا) [مزمل: آیه ۵]. خدایا کمک کن. من با این کوچکی نمی توانم راجع به نماز به اون عظمت صحبت کنم. چون نماز یه حساب دیگه ای داره، ما نماز نمیخونیم اصلاً. ما دولا راست میشیم.
اون نمازی که خدا از ما خواسته است که جوهرهی تمام اصول و فروع دینه، بهترین جوهره و بهترین گوهرهی تمام اصول و فروع دین نماز است که ما نماز نمیخونیم که.
اگر خداوند به ما امر نکرده بود نماز بخونین، فقط در دل خدا دوست بودیم. حرام میدونستیم نمازها رو. این نمازهایی که هر چه و هر که در این نماز هست جز خدا.
خدا که به پیغمبر بزرگوار در ابتدای کارش (يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ) [مزمل: آیه ۱] (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ) من که خودم استفاده میکنم هر چی آیات رو می خونم، برادرانم استفاده می کنن.
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ) [مزمل: آیه ۱] (قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا) [مزمل: آیه ۲] این قیام لیل چرا بر پیغمبر واجبه؟ چون هر که بامش بیش، برفش بیشتر.
چون اون حامل رسالت ربانیه است برای کل مکلفین جهان، باید خود ساخته شود اونجور و آنگونه که یگانه شود در رسالت تا بتواند جبرئیلها را حتی، بتواند علیها را هدایت کند، بتواند فاطمهها درست کند، بتواند سلمانها درست کند.
و لذا ما این درس رو میدیم از این آیه، قبل از ورود در بحث صلاة که اولاً لغتاً وارد میشیم، بعد اوصاف صلاة چیست، بعد چه، بعد چه، بعد چه که وقتی ما در بحث احکامی صلاة وارد شدیم خدا توفیق بده که من ضعیف هستم منقلب نشم بتونم با شما صحبت کنم در بحث معرفتی.
اول میفرماید (يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ) [مزمل: آیه ۱] (قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا) [مزمل: آیه ۲] (نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا) [مزمل: آیه ۳] (أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا) [مزمل: آیه ۴] بعدش، (إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا) [مزمل: آیه ۵].
پس چیه؟ قول ثقیل چیه؟ معاذالله خدا میخواد فحش بده به پیغمبر؟ کتکش بزنه؟ عذاب کنه؟ بحث سر این است که پیغمبر با این وسائل، قیام لیل، قرائت لیل، عبادت لیل، از خود و خودیها خارج شدن، به خدا بیشتر متصل شدن، ظرف وجودت را آماده کن از برای نزول قرآن. عجیب.
ما که سادهترین کتاب برامون قرآنه، اگر رو کفایه بیفتیم که چهار ساعت در تأملش دقت بکنیم، قرآنی که هشت ساعت تمام قرآن رو میخونیم. من اینجا سراغ دارم کسی که هشت ساعته همه قرآن رو میخوند در مکهی مکرمه. یه پولیم گرفته بود یه دور قرآن خوند مثلاً.
ولی قرآن داریم تا قرآن. کسی به عیسی بن مریم علیه السلام عرض کرد شما با، البته بسم الله اون ها یه وضع دیگری داشت، کاری نداریم.
میگن شما با بسم الله روی آب راه میرین فرو نمیرین، ما چیکار کنیم؟ فرمود بسم الله ی من، بسم الله ای که با اون حالتی که بسم الله لازم دارد، من البته (10:26)
اسم اعظم چیه؟ اسم اعظم هفتاد و هفت نداره، ما اسم هفتاد حرفی در هیچ لغتی از لغت های جن و انس نداریم. در سورهی نمل بحث کردیم.
هو عه، اسم غائب اعظم، الله است اسم صاحب اعظم، الله رو محمد رسول الله صلوات الله علیه میگه یه حساب دارد، خب منم میگم یه حساب دارد، حتی ابولهبم میگد یک حساب دارد، صحبت لفظ و صوت نیست.
خب حالا (إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا) [مزمل: آیه ۷] نتیجهست البته، قبلش، قبل القبلش (إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا) [مزمل: آیه ۵] (قَوْلًا ثَقِيلًا) قول ثقیل قرآنه.
چه قولی أثقل است از قرآن بر حسَب آیات ثقلین و روایات ثقلین؟ انی لفی احدهما هست (قطع صدا) حدیث متواتره در سوره آل عمران بحث کردیم، احدهما اثقل افضل اکمل اطول اتم من الآخر، پنج دسته. خب این ثقیله. این بر پیغمبر ثقیله.
چون آخه پیغمبر کسی ست که (يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ) [مدثر: آیه ۱] (قُمْ فَأَنْذِرْ) [مدثر: آیه ۲] یا (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ) [هود: آیه ۱۱۲] که شیبتنی سورته، سورهی هود کمر پیغمبر رو صدا داد، چرا؟ چون دنباله داره.
خب این (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ) [هود: آیه ۱۱۲] در سوره شوری هم هست، چرا نفرمود شیبتنی فی سورة شوری؟ شیبتنی سورتُهُ، اونای دیگه هم داره، ولی هو.
چرا؟ (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ) [هود: آیه ۱۱۲] خودت استقامت پیدا کن اون گونه ای که امر شده ای.
باز (وَمَنْ تَابَ مَعَكَ) [هود: آیه ۱۱۲] درستم بکن مانند خودت. حالا (إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا) [مزمل: آیه ۵] (إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا) [مزمل: آیه ۶].
ناشئه لیل که از تو نشوء پیدا می کند، اذکار صلاة است، خوندن آیات قرآن است، یارب گفتن نیمه های شب است، این (أَشَدُّ وَطْئًا) (وَأَقْوَمُ قِيلًا)، (أَشَدُّ وَطْئًا) زمینه را قوی تر می کند.
زمینهی قلب محمدی صلوات الله علیه رو شدیدتر می کند، نورانیتر می کند تا بعداً بشود (نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ) [نور: آیه ۳۵].
حالا صلاة، خداوند به موسی میفرماید (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] (أَقِمِ) مگه نماز نمیخوند؟ چی میخواد بگه؟ (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴].
خدا به محمد صلوات الله علیه می فرماید که (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [العنکبوت: آیه ۴۵] نود و نه مرتبه نماز در قرآنه در فروع دینی، نه صومش، نه حجش، نه زکاتش، نه خمسش، خمس که یه آیه داره، نه امر به معروف نه نهی از منکر، نه چه، نه چه، نه چه، نود و نه مرتبه نماز ذکر شده، اکثراً با زکات.
چرا؟ نه فقط تکرار ذکر است، کتاب صلاة داریم بحث می کنیم ولی شباهت ندارد با بحث هایی که در فقه معمولاً می کنیم ولی فقه ما باید منفی و فقه اکبر باشد.
فقه اصغر، فقه اکبر باشد که به قول آقای خمینی گفتند من یه رکعت نماز نتونستم بخونم، راستم میگفت. اون نمازی که محمدی و علوی ست البته.
یه رکعت نمازی که از خود و خودیها به کلی خالی باشم و فقط محو رؤیت معرفتی جمال حق سبحانه و تعالی باشم. با اینکه هشتاد سال ایشون عارف بود، فیلسوف بود.
(صحبت حضار)
خارج نیست
(صحبت حضار)
حالا بحث می کنیم، خارج نیست. میفهمم، ولی الان این بحثه.
یک رکعت نماز بخونید که هیچ جا و هیچ چیز و هیچ کس حتی خودتون نباشید نباشه عرق می کنید. چرا؟ برای اینکه شیطان و همهی شیاطین انس و جن، شیطان اصول، شیطان فقه، شیطان تفسیر، شیطان فلسفه، شیطان چه، اینا علم که حجاب اکبره، اینا میاد جلو، شیطان میره عقب یخورده، گفتم چند دفعه.
می دونید چرا در نماز انسان مطالب گنگ تر عمق تری یادش میاد؟ می دونید چرا؟ من اینو فهمیدم حالا آقایون ببینید که درست یا نه.
چرا در نماز گم کردم یادم میاد؟ شیطون خیلی حقهبازه، شیطان یک شیطنتی میکنه که باید گشت پیدا کرد، شاید پیدا شده باشه. یه مقدار (15:26) عرض می کنم که شیطون میاد، میخواد یک کارایی بکنه، نمیشه فکر زنا بیاد، فکر ِ، نمیشه آخه. ها. شیطان میره کنار.
اون شیطان اکبر میره کنار، این حجاب میره کنار. حجاب که رفت مقداری نور ایجاد میشه. مقداری که نور ایجاد شد نور علمی، مطالب گم کردهی علمی پیدا میشه.
شیطان حقه گذاشت، کلاه سرمون گذاشت تا نوک ناخن پامون، میگیم به به چَه چَه، (15:51) رو در نماز فهمیدم.
از قضا در دو جا انسان میفهمه، معذرت میخواما یکی مستراحه، یکی نمازه. میخواد بگه چه؟ میخواد بگه اون نمازی که شما به این فکر غیر خدا میخونین مستراحه، اون نماز نیستش که.
ببینید صلاة، خب ما صلاة رو در چند جهت باید بحث کنیم. اگر من اینور اونور میرم عللی داره، چون بحث بسیار بسیار مهمه. مثل اینکه الان به ما بگن رسول الله فلان جا تشریف دارند و ما میخوایم بریم زیارتشون. مگه میشه زیارت پیغمبر رفت؟ مگه ما ابوجهلیم؟ مگر ما عمریم؟ مگر ما کی هستیم؟
زیارت رسول الله، زیارت معرفتی و معنوی ست. اون زیارتی که اویس قرن با چشم ندید، با صورت ندید، اما با سیرت دید. أشُمِّ نفَسَ الرحمن من جانب الیمن؟
برگشت، برای خدا آمده بود. برای خدا نموند و برای خدا برگشت و پیغمبر فرمود اینجا من بوی رحمان، رحمان، چون حساب داره، از جانب یمن. حالا میتونیم رسول الله را زیارت کنیم در قرآن. برای اینکه رسول الله نقش تمـام، به تمام معنای قرآن شریف است.
حالا صلاة، کلمه اولی، نماز برحسب آنچه را خداوند در قرآن فرموده است و معرفی فرموده است، نماز دو خلاصه است.
یکی خلاصه و نتیجهی توحید و نبوت و معاد، توحید و نبوت و معاد بدون نماز که چیه مثلاً؟ به قول اون بیشعور بدتر از ابی لهب که نوشته بود در یک روزنامهی به اسم اسلامی که ولایت فقیه اونقدر قویه که میتونه توحید رو ابطال کنه.
یعنی به جای الله ابولهب بیاد، ابوجهل بیاد. نماز رو ابطال کنه، حج رو ابطال کنه، در جمهوری اسلامی، که پارسال من از بس داد زدم سکته کردم، امسال اگه نمیرم داد نمیزنم، در روزنامهی کثافت.
نماز نتیجهی معرفت الله است، اعتقاد توحیدی بالله است، اعتقاد به معاد است، اعتقاد به رسالت است. اعتقاد بالله ما رو نماز خوان می کند. اعتقاد به نتیجهی حیات قیامت است ما را نماز خوان می کند. ولی این نماز به وسیله رسالت باید بیان بشه. مِن عِندی که نیستش که من هر جور دلم میخواد، نخیر.
پس خلاصه اصول دین است. هر قدر معرفت انسان در اصول دین قوی تر باشد، نمازش قوی تره. بعد چیه؟ بعد؟ نماز أمّ عبادات است.
نماز سلبش، سلبیات را، ایجابش، ایجابیات را، در عبادات سلبی ترک محرمات، در عبادات ایجابی فعل و واجبات، نماز محور است، اُمّ است رمز است، همزهی وصل است، سیم اتصال است. هر قدر نماز را بهتر بخوانید سلب بیشتر میکنید محرمات کمتر. ایجاب بیشتر میکنید واجبات بیشتر.
و لذا (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ) [العنکبوت: آیه ۴۵]. ما از این آیه نه فقط بُعد فقه اکبر و فقه معرفتی، نخیر احکامم میفهمیم.
اگر کسی در نماز بایستد و نگاه کند به یک زن برهنهای معاذ الله عمداً نگاه کند، نمازش باطل است. باطل است نمازش اصلاً. نه اینکه فقط پوست گرگ بپوشه یا پوست موش بپوشه یا پوست گربه بپوشه فقط نه. این بدتر از پوست گرگ و موشه. این بحث احکامی، تمام ابحاث را ما بر محور آیات مقدسات قرآن، میتوانیم و باید که انجام بدیم.
خب، این صلاة، حالا لغتاً، من اینو فکر کردم اینطور فهمیدم از نظر ریشهی لغوی، از نظر قرآن اولاً، از نظر کتب لغتی که بر محور قرآن میتونن حرف بزنن ثانیاً، آقایون صلاة اصلش چیه اصلاً؟ صلاة من الصلاء، صلاء یعنی وقود. حالا دو بخش ما داریم در بحث.
ببینید راجع به اصل صلاة ما نود و پنج آیه داریم. ولکن راجع به صَلی، إصلوها، یصلونها، یُصلی، این عرض می شود که راجع به اون پنج آیه داشتیم و راجع به این پنجاه و یک آیه داریم. پنجاه و یک.
خب فرق است بین صَلی و صلاة؟ خب بله. عرض کردم از حرفایی که من و شماها جدیداً باید بشنویم و درستم هست اینه، عنایت بفرمایید، آقایون فکرم بفرمایید. ما داریم بحث لغوی می کنیم.
قرآن، فهم قرآن، کلید باطنی هم دارد. تقوا، هر قدر تقوا بالاتر باشد نورانیت بیشتر می شود، حجب بیشتر از بین میرود. درست؟ بنابراین از نظر لغت، یصلونها من الصلاء، یعنی یدخلونها. برخلاف کافّهی مفسرین شیعه و سنی عرض میکنیم، وفاقاً (21:17)
دلیل داریم ما. شما هر تفسیری، هر ترجمهای رو ملاحظه بفرمایید، اینطور فرمودهاند که (يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ) [انفطار: آیه ۱۵] یعنی یدخلونها، نخیر یدخلونها غیر یصلونهاست.
داخلین در جهنم دو دسته اند، حالا دو دسته اصلی. یک دسته وارد میشوند و می سوزند با آتش، این یه دسته، دستهی فرعی ست. دستهی اصلی کسانی هستند که این هیزم جهنم اند، وقودند.
(إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ) [الأنبیاء: آیه ۹۸] که بت پرستا هستن، شما اصلاً حصب جهنمین. جهنم یک گیرانه ای دارد و یک گیرنده ای دارد. گیرانه هم می سوزاند و هم خودش میسوزد، این وقود جهنم، صلاء جهنم.
آیاتم زیاد داریم، من نمیخوام همهی آیات رو بخونم ولکن تمام آیات مقدسات قرآن که سیصلون، یصلون، یصلونها دارد تمام به معنی سیوقدونَ، ایقاد می کنند، روشن می کنند، آتش می زنند جهنم رو، جهنم آتش نداره، آتش از کنده هیزم بلند میشه.
(إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ) [الأنبیاء: آیه ۹۸] خودتون حصب جهنم اید. هم خود شما بت پرستان و هم (وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ) [الأنبیاء: آیه ۹۸] و چرا؟ بابا این گاو، این عرض می شود که صنم، این وسن، اینا که جون ندارن چه تقصیر دارن بسوزن؟
نه، نه برای تقصیر، برای اینکه اینجا خدا میخواد ثابت کند ضَعُفَ الطالب و المطلوب، اگر عبادت کننده و خدایش هر دو جهنمی باشند، پدر صاحب بچه بیشتر درمیاد دیگه.
اگر اون گاو رو که جون داره، حالا اون بی جون رو، اون طلا و اون نقره و اون چه و اون چه، دنیاپرستان که دنیای جماد را می پرستیدند، اون جماد تقصیر ندارند، اما این کسی که این جماد را پرستیده است (مِنْ دُونِ اللَّهِ) [الأنبیاء: آیه ۹۸] تقصیر دارد.
(إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ) [الأنبیاء: آیه ۹۸] عابد و معبود هر دو گیرانهی جهنم اند. خدا هر دو را آتش میزنه، منتها آتش اون بتها از این عابد است، این عابد دوبله آتش داره. یکیش مال خودش که آتشه، کما اینکه (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا) [نساء: آیه ۱۰].
واقع داره میگه، شوخی که نمیکنه خدا که. اصلاً خود این مرغ بریانکردهی مزعفر مال یتیم، مال مردم، مال حرام، این ظاهرش مچ و مچ و ملچ و ملچ، ولکن این آتشه این. این آتشه منتها این آتش کی برمیافروزد؟ اول یوم البرزخ، بعد یوم الدین. این یه واقعیتی ست که در خلال بحث های اینجور مطالب باید حضور برادران عرض کنیم.
خب پس صلی به معنی دخول نیست (سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا) [نساء: آیه ۱۰] یعنی سیوقدون سعیرا. آتشی که شدیدة التعدد است، آتشی که زبانه هایش بسیار بلند است و پهن است، اینا چیه؟ خود اندام ها و ارواح و افکار و اعمال و اقوال جهنمیهاست در درجهی درک اسفل. عده ای هم هستن با آتش آن ها میسوزن.
یک کسی آتش روشن کرده، یک کسی گرم میشه، خوب آتش خودش گرمه ولی اونم گرم میشه. آتش روشن کننده گرمه، این هم میاد گرم میشه، این گرم شدهی فرعی ست.
کسانی هم که به طور فرعی داخل جهنم میرند یا بعداً بیاند بیرون برن بهشت اگر که قابل بهشت رفتن هستند یا نه تا آخرم بسوزن که تازه تا آخر میسوزن مثل اونا نمیسوزن.
مگه هرکس تا آخر میسوزه مثل اونا میسوزه؟ مگه هر کس که ده سال زندانه، یه جور زندانه؟ یکی در زندان فردیه، یکی با اعمال شاقه است، یکی با اعمال ماقه است، یکی با صنعت، یکی استاده درس میده تو زندانم هست.
حالا، در قرآن شریف من یک آیه فقط میخونم برای اثبات این مطلب از نظر عرض میشود که لغوی.
(لَا يَصْلَاهَا) [لیل: آیه ۱۵] (فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى) [لیل: آیه ۱۴] این انذار عواقب داره (فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى) [لیل: آیه ۱۴] (نَارًا تَلَظَّى) مال چیه آقایون؟ این (نَارًا تَلَظَّى) مگه نار جهنم نیست؟ مگه مال همهی جهنمیا نیست؟ چه اونایی که چند روز بمونن، چند سال بمونن، درک آخر باشن، مگه مال همه نیست؟ ولو به جهات گوناگون و درکات گوناگون هستند.
(فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى) [لیل: آیه ۱۴] (لَا يَصْلَاهَا) [لیل: آیه ۱۵] شما لا یدخلونها معنی کنید ببینید چقدر خراب در میاد. (لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى) [لیل: آیه ۱۵] (الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى) [لیل: آیه ۱۶] مگر فقط أشقی ها تو جهنم میرند؟ مگر فقط كَذَّبَ وَتَوَلَّى ها تو جهنم میرن؟ مگر محمدرضاخان پهلوی كَذَّبَ وَتَوَلَّى ظاهری هم نبود، تو جهنم نمیره؟
این (الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى) [لیل: آیه ۱۶] اولاً أشقی ست. هر شقیای، وقتی که شقاوت درش مونده و توبه نشده و چه نشده، این شقی که شقاوت درش مونده جهنم میره. بعضیا أشقان. تقی هم تو بهشت میره بعضیام أتقی. بهشت روندگان بین تقی و أتقی هستند، جهنم روندگان بین شقی و أشقی هستند.
پس چرا خدا حصر کرد؟ (فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى) [لیل: آیه ۱۴] (لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى) [لیل: آیه ۱۵] (الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى) [لیل: آیه ۱۶] (وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى) [لیل: آیه ۱۷].
أتقی، این دو دسته رو داره میگه، یکی أشقی در بدترین درک جهنم و یک أتقی در بالاترین مراحل جنت.
خب ببینید، لفظ آیه شاهده. اگر کسی یک روایت بخونه، حتی سندم نداشته باشه یا داشته باشه، قبول می کند، قال الباقر، بابا دروغ گفتن، آقا آیه میخونیم قبول نمیشه هی کلنگ میزنیم تو مغزش.
(صحبت حضار)
(نَارًا تَلَظَّى) [لیل: آیه ۱۴] (نَارًا تَلَظَّى) این (نَارًا تَلَظَّى) این نار کیو تلظی میکنه؟
(صحبت حضار) أشقیا
أشقی، أشقی، (فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى) [لیل: آیه ۱۴] (لَا يَصْلَاهَا) [لیل: آیه ۱۵] نمیگه لایصلون.
ببینید، اگر اینطور بود که صلی به معنی دخول. شما که می دونید چرا میفرمایید؟ صلی به معنای دخول بود
(صحبت حضار) (لَا يَصْلَاهَا) داره کنایه میزنه
توجه کنید، توجه کنید، اگر صلی بود، یعنی چه؟ من شما را ترسوندم، ها
(صحبت حضار)
(سَأنذرتکم) (أَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى) [لیل: آیه ۱۴] از (نَارًا تَلَظَّى) شما را ترسوندم. خب کی تو (نَارًا تَلَظَّى) میره؟ اگر صحبت رفتن است، تو (نَارًا تَلَظَّى) که جهنم است که همهی جهنمیا میرن. یه درصد، دو درصد، صد درصد، همه میرن دیگه، شقی، أشقی، أشقی الأشقی.
ولی خدا می فرماید که (فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى) [لیل: آیه ۱۴] (لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى) [لیل: آیه ۱۵] (الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى) [لیل: آیه ۱۶] (وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى) [لیل: آیه ۱۷] (الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى) [لیل: آیه ۱۸] (وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَى) [لیل: آیه ۱۹] (إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى) [لیل: آیه ۲۰] (وَلَسَوْفَ يَرْضَى) [لیل: آیه ۲۱].
(صحبت حضار)
ببینید أشقی، أشقی را داره میگه. بابا أشقی فقط تو جهنم میره، غیر أشقی تو جهنم نمیره، این بر خلاف ضرورت عقاید ماست که شقی هم جهنم رو با شقا ببینه.
پس معلوم میشه صلی به معنی دخول. نه، صلی به معنی ایقاد.
(صحبت حضار)
صلی به معنی، صلی به معنی ایقاده. صلاهُ یعنی أوقدهُ. صلاء یَعنیِ الوقود. صلاء گیرانهی آتشه، فارسی. وقود در عربیه.
حالا، موسی وقتی که با عیالش ازدواج کرد و خواست بره، (آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا) [القصص: آیه ۲۹] از جانب طور یه ناری رو ایناس کرد، واقعاً نار ایناس کرد، نمیدونست نوره، وقتی نزدیک شد فهمید، میفهمه نوره، فهمید که وادی مقدس است (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] ولی از دور آنس ناراً، در اونجا نار بود، عند الرب که نار نبود، نور محض بود و نور وحی بود و چی گفت؟
(سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ) [نمل: آیه ۷] یعنی چه؟ اگه خیلی فارس باشه صبر کنید، (29:46) (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى) [العنکبوت: آیه ۴۵] صلاة تنهایی باید خوند. نخیر (لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ) [نمل: آیه ۷] یعنی تدخلون؟
یعنی آتش دید که زنش که تازه گرفته، عروس رو ببره تو آتیش بزنه بسوزونه؟ نه آقا لعلکم تستوقدون، قرآن داره میگه آقا قرآن به اندازه کتاب لغت که به ما مطلب میفهموند که.
(لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ) [نمل: آیه ۷] یعنی تستوقدون، حرارت بگیرید، نور بگیرید، سرما بود، خاورمیانه بود، طرفای شامات بود، هوا سرد بود، سرمام هر دو رو اذیت میکرد، تاریکم بود، هم نار میخواستن، هم نور میخواستن. فعلاً موسی نار دیده، لعلکم یعنی تستوقدون، وقود از آتش که دارای دو بُعده، یک بُعد وقود حرارتی و یک بُعد وقود نوری.
این بحث رو گذاشتیم مراجعه بفرمایید به آیاتی که مخصوصاً در جزء سیام الفرقان راجع به صلی بحث شده که وفاقاً لله تعالی آنچه را که از قرآن میفهمیم با احترامی که به کل مفسرین داریم، ولکن خودشون قبول دارند که ما خدا رو مقدم داریم بر اونا بهتره.
پس صلی یعنی وقود، (إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ) [الأنبیاء: آیه ۹۸] الی آخر، آیات زیادی ست.
حالا، ببینید، پس صلی از صلاء است، صلاء به معنی دخول نیست بلکه به معنی گیرانه، به معنی آتش زدن، صلاهُ یعنی آتش زد او را. سیصلاهُ بعداً آتش می زند او را.
آتش میزند جهنم را که خودش در درجهی اول آتش می گیرد، بعد کسانی که در بُعد فرعی باید که به آتش بروند، اون ها هم به گیرانه اون ها به آتش اون ها میسوزن، گرچه خودشونم گیرانه دارند.
ما یک گیرانه اصلی داریم یک گیرانه فرعی. گیرانه اصلی اون است که ذاتشون، اعمالشون، همشون آتشه، گیرانه فرعی اون ست که مقداری از اعمالش آتشه. یا همشم اگر آتشه، از اون آتشایی نیست که این درک اسفل باشد و.
خب حالا، پس صلاة چیه؟ در صلاة اختلاف شده دیگه، بعضیا میگن صلاة اصلش دعاست. میگیم چرا؟ دعا غیر از صلاة. غیر صلّی است. پس (32:04)
بعضیا میگن که صلاة از اصل اصلاً این یعنی یه حقیقت شرعی ست که در کل شرایع ارکان مخصوصی دارد.
میگیم که خب چرا؟ در قرآن شریف صلاة نود و نه مرتبه و صلی پنجاه و چند مرتبه که گفتم نقل شده. آقا اینا هماهنگ اند باهم. هردوانه اند، یعنی وقود گیرانهی آتش با صلاة هماهنگ اند، اما چجور؟
اینجا یک سوال بزرگی ست که میشه. آقا گیرانهی جهنم کجا، نماز کجا؟ آخه نماز بهشت میبرد ما را، نماز بهشت زندگی ماست، نماز ما را متصل به حق می کند معرفتاً، چطور نماز از صلاء است؟
جواب، (نحن فی هذا الحیاة التکلفیه بین الظلماتٍ و نور بین ظلمةٍ و أنوار لا ظلمةٍ و نور ظلماتٍ و نور) مگه اینطور نیست؟ ما ظلمات زمینی رو بحث نمیکنیما.
ظلمات معرفتی، علمی، عقیدتی، اخلاقی، عملی، معاشرتی، که انحراف از حق باشد، انحراف از نقطهی حق. نور چیه؟ نور توجه به نقطهی حق است. نور واحد است.
بحث عجمی نیستا، خود بحثه، این مقدمه است دارم عرض میکنم که چرا صَلاة و صِلاء باهم هماهنگ اند؟
ظلمات، مثلاً در سوره مبارکه بقره (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) [بقره: آیه ۲۵۷] به موسی (أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) [ابراهیم: آیه ۵] آیات دیگر به پیغمبر بزرگوار خطاب میشه تهدیهم من الظلمات الی النور، و و و و
کتاب های آسمانی، رسل آسمانی بهوسیلهی کتاب های آسمانی، مردمی را که مکلفینی را که در دریاهای ظلمتهای علمی و فکری و عقیدتی و اخلاقی و عملی فردی و اجتماعی غرقشدهاند، کور شدهاند، کر شدهاند، خر شدهاند، اینا رو نجات بدید.
و لذا در سورهی مزمل (إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا) [مزمل: آیه ۷] مکه که دریا نداشت که. از مکه هم مأمور نبود پیغمبر بره جده تو دریای عرض می شود که أحمر شنا کنه که صحبت شنا نیست.
نماز بخون چون میخوای شنا کنی. آخه نماز خون که شنا بلد نمیشه با نماز خوندن شنا نمیشه کرد که، نه (سَبْحًا طَوِيلًا) [مزمل: آیه ۷] سَبْحًا طَوِيلاً فی یمّ المجتمع، فی خزمِّ یمٍّ عظیم من المجتمع من المکلفین.
اقیانوس متلاطم وجود که غرق کرده است تمام مکلفان را، غرق شهوات و جاهلیت ها و نفهمی ها و هوسات و حیوانیتها و خود راهی ها و خودبینیها و خودخواهیها شدهاند، اینا را باید کی نجات بده؟ کسی که خود نجات یافته است.
کسی که (قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا) [مزمل: آیه ۲] (نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا) [مزمل: آیه ۳] (أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا) [مزمل: آیه ۴] بعدش، (إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا) [مزمل: آیه ۵] (إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ) [مزمل: آیه ۶] تا (إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا) [مزمل: آیه ۷].
ظلماتیم ما. درست است که (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ) [تین: آیه ۴] (ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ) [تین: آیه ۵] خلق ما در اصل بُعد روح و جسم در أحسن تقویم است. (ثُمَّ رَدَدْنَاهُ) [تین: آیه ۵] مطلب دیگری ست که به سعی عوضی ما، به اشتباهات ما، به ظلمات ما.
حالا، ظلمات در مقابل نوره.
(الظلمات تا قبل نور فی الذکر الحکیم علی طول الخط کلما قابل ن و ر مع الذات واو المیم ظلمات جمع و نور مفرد. لماذا نور واحد، (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) [نور: آیه ۳۵]، واحده (الموحدون المسلمون النبیون یتجحون الی نقطةٍ واحدة رفیعةٍ اصلیة ربنا سبحانه و تعالی) یعنی واحده (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) [بقره: آیه ۲۵۷].
ما ظلمتهای ظاهری رو نمیگیم که ظلمت های معنوی و معرفتی رو میگیم. چون با انسان داره صحبت میشه. (يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) [بقره: آیه ۲۵۷].
(مِن غیر الله الی الله، مِن الشیطان الی الله، مِن الهوسات الی الله، مِن الحیونات الی الله، مِن الامانی الی الله، مِن الخیالات الی الله، من علوم محن غیر متصل بوحی الله الی الله) همش الی الله.
(يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ) [انشقاق: آیه ۶] هم تکویناً و هم تشریعاً، (لا بدَّ علینا ان نَکدح نَسعی نَسعی نَسعی حتی نَفتح طریقا الی ربنا سبحانه و تعالی نترب علی ضوء عبودیته سبحانه و تعالی. (37:13)
اینطوری ست، خب پس ما در ظلماتیم و نور لازم داریم.
(الانسان بطبیعة الحال فی الظلمات و کما یقول ربنا سبحان تعالی (وَالْعَصْر) [عصر: آیه ۱] (إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ) [عصر: آیه ۲] انسان بطبیعة الحال لفی خسر و الخسرُ هو الظلمات. ظلمات التی تُحَرِّق علی کافّة الجهات الحیویة الانسانیة نفسیةَ ومادیة).
پس باید بسوی نور ما را بکشند. این یک مقدمه.
مقدمهی دوم، (لَا إِلٰهَ إِلَّا اللَّه) اصل محوره عقیده و قول و عمل توحیدی ماست، مگه اینطور نیست؟ (لَا إِلٰهَ إِلَّا اللَّه) (لیست کلمة المفرده و انما علینا أن تنتَقِش وَ مُنقِش کلمة (لَا إِلٰهَ إِلَّا اللَّه) فی کل اصول لا فی کل فروعاً).
در تمام عقائد، در تمام علوم، اخلاق، افکار، در تمام اعمال، در تمام اقوال، معنای سلب و ایجاب باید باشد، سلب غیر الله، ایجاب الله. مگه ایطور نیست؟
مگر عبادات ما توحیدی نیست؟ مگر تجارت ما، مگر نجارت ما مگر صناعت ما، مگر وزارت ما، مگر رهبری ما، مگر چهی ما، هر چیز ما به عنوان مسلم، مگر نباید نقش (لَا إِلٰهَ إِلَّا اللَّه) داشته باشه؟
(لَا إِلٰهَ إِلَّا اللَّه) اولش نفی است، بعدش ایجابه، صلاة اینطوره. ببینید ما نار دو جور داریم. نورم دو جور داریم.
(النارُ ناران و النورُ نوران حدث جمعان نارٌ فی نفسها نور و نورٌ فی نفسها نار)
(صحبت حضار)
شمس، نور شمس، مثل شمس، (الشمس نارٌ و نور مجموعة من النورِ و النار الیس هکذا الشمس؟ نعم. الإشراقات فی الجنة . فی الجنة نحن؟ نستفید من اشراقات ربنا. اشراقات فی الجنة) بعضی وقتا، هم نار است، هم نور است. هم نور است، هم نار است.
بعضی وقتا نار است نور نیست. (نار النارِ لیس فیها نور نار الجحیم، ظلمات) (ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ) [نور: آیه ۴۰] مگه اینطور نیست ؟ اینو قبول دارید که در جهنم چراغ برق نیست، آتششم نور ندارد که، آتشش سیاه، عین ذغال سیاهه. (نارٌ لیس فیه نور أحیاناً نورٌ لیس فیه نار).
(النور الذی التی تباع علی اهل الجنة. نورٌ و لیس فیها نارٌ تُحرِق و کما یقول ربنا سبحانه تعالی فی سورة البقرة) (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا) [بقره: آیه ۱۷] مثال داره میزنه ها، مسئلهی منافقین، منافقین اینه.
آتیش روشن کرده میدوه، از روشنی استفاده میکنه (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ) [بقره: آیه ۱۷] (مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ) [بقره: آیه ۲۰] (وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ) [بقره: آیه ۱۷].
این مثال. این قرآن محمد و محمد قرآن نار است، ولی ناری که با نور است، ناری که با نور است. مثال به ما میاره، محمد القرآن و قرآن محمدٍ ناٌ فیها نور و نورٌ فیها نار. یعنی چه؟
(مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا) [بقره: آیه ۱۷] منافق استیقاد می کند نار اسلام رو، چرا میخواد استفاده کنه. میخواد استفاده کنه از ظاهر اسلام صف اول وامیسته اللَّهُ أَكْبَرُ و از همه درشت تر میگه (وَلَا الضَّالِّينَ) [بقره: آیه ۷] و قوی تر میگه (وَلَا الضَّالِّينَ) رو بهتر میگه، میخواد استفاده کنه.
(أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ) [بقره: آیه ۲۰] مادامی که این نار إضائه میده، نور میده، استفاده میکنن (مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا) [بقره: آیه ۲۰] جنگ که بیاد فإذاً (41:31)
کما یقول مولانا امیر المؤمنین (تقولون فی المجالس ؟؟ و کید فإذا جاءالجهاد (41:37)
منافقم جنگ میاد در میره. زکات بده در میره، خمس بده در میره، بدو در راه خدا در میره، اوناییش که زحمتی نداره، مثل اون یارو که وقتی که انگلیسا گرفته بودن عراق رو، عرض می شود که در نجف خب ظهر بود، شب بود، مؤذن اذان میگفت، اذان که میگفت انگلیسیه یه سؤال کرده بود که قائد انگلیسا بود، سؤال کرد که این خو چی میگه؟
گفت اینو میگه، اینو میگه گفت به سیاست ما ضرر نداره گفت نه، گفت هرچی میگه بگه، اینقدر بگه دلش بترکه. اون (لَا إِلٰهَ إِلَّا اللَّه) ای که نفی انگلیس و روس و آمریکا و نفی کفر و شیطان و طاغوت و اینا را نکند که به درد نمیخورد که، این صرف لفظه.
حالا، پس ناری داریم که با نور است. ناری داریم بی نوره. نوری داریم که با ناره، نوری داریم که بی ناره. درست؟ حالا، هر دو ایقاد اند. (کمن نارَ بحاجةٍ إلی إیقاد کذالک نور بحاجة إلی إیقاد).
(نارُ جهنم بحاجة ٍ إلی إیقاد وقودُهُ أنتم و ما تعبدون من دون الله و حصَبُ جهنم انتم لها (إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ) [الانبیاء: آیه ۹۸].
این وقود میخواد دیگه. این ناری که بی نور است، این وقود میخواد، نور بی نارم وقود میخواد.
(وقود النار من دون نورٍ فی الجحیم عبارةٌ عن انتم و ما تعبدون من دون الله فی الجهنم. وقود النور دون نارٍ لالجنة عبارةٌ عن الصلاة التی هی کلها صلاةٌ بین رب المتعال و بین الامین)
پس صلاتم ایقاد میکنه.
ما یه مرتبه روشن میکنیم که بسوزانیم آتش جهنم، یک مرتبه روشن می کنیم که نور بدهیم و نمی سوزانیم این نور بهشته. یک مرتبه روشن می کنیم که هم گرم می کند ما رو و هم روشن می کند.
خب این سومیش کاری نداریم. پس (صَلاةُ و صِلاء و الصِلاةُ و الصَلاة متعانقطان مع بعضٍ لغویه) پس اگر در قرآن نود و نه مرتبه صلاته یعنی چه؟ این نماز چیه؟
(الصلاةُ وقودٌ وقودٌ منیرُ من ؟؟ ؟؟ سبحانه و تعالی أفضلُ منیر یُنیرُ ؟؟ إلی ربنا سبحانه و تعالی). (43:59)
نماز اینه دیگه، (خیرُ موضوعٍ عمودُ الدین، عمادُ الیقین) (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [العنکبوت: آیه ۴۵]
بنابراین صلاة إیقاد میخواد، منتها این ایقاد هم سلب دارد هم ایجاب. اینو فردا عرض میکنم انشاالله. هم سلب دارد هم ایجاب، نماز بسم الله سلب و ایجاب دارد.
الحمد لله سلب و ایجاب دارد همش نقش (لَا إِلٰهَ إِلَّا اللَّه) (إنّ نقش کلمة التوحید مُنتَقِشٌ فی کل کلمات الصلاة فی کل کلمات الحمد)
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) [فاتحه: آیه ۱] نفی و اثباته (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) [فاتحه: آیه ۲] نفی و اثباته (الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) [فاتحه: آیه ۳] (مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) [فاتحه: آیه ۴] (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] (صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) [فاتحه: آیه ۷].