پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه دویست و نهم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

أعوذُ بِالله مِنَ الشیطانِ الرَّجیم

{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِين}این اقتضاهایی که در قرآن شریف مشاهده می‌کنیم که برای فهمیدن عمق معناش نیازمند به دقت ها هستیم، روی چه حسابه؟

 گاه اوقات کسی مطلبی را در یک عبارت خیلی سختی میاره که خوانندگان به گیر بیفتند و بفهمند این فاضله، این فاضله از فضل نیست از فَضله است، مردم به گیر میخواسته بندازه، مثل اون شخصی که مرده بود و نقل می کنند فرشته ازش سوال کرد، البته مطلبی‌ست که واقعیتم داره تا اندازه‌ای که مَنْ رَبُکْ؟ گفت اُستُقُصُ فوقَ اُستُقصات، لغت یونانی، به خدا عرض کرد این چیه؟ خدا فرمود منم نمی فهمم.

حالا بعضی وقتا عبارت رو کسی خیلی مغلق میگه که کمتر بتوانند بفهمند اگر هم بخوان بفهمند و مقدماتی رو طی کنند تازه به اون مطلب مراد نرسند، این نه فصیح است نه بلیغ.

یه مرتبه مطلب رو مختصر میگن اما عبارت خیلی رساست، بسیار عبارت رساست، میشد که مطلب را با عبارت مفصل‌تر گفت اما چون بنا بر مختصر گویی است در یک جهت و جهتی دیگر هم این اختصار جوریست که انسان رو از رسیدن به مطلوب و مراد محروم کنه، فقط دو نظر دارد گوینده، یک نظر خوده مختصر گویی‌ست، چنانکه قران شریف در بلند ترین قله مختصرات تعبیری وحی آسمان و زمین است و جهت دیگر این است که خب بیان مراد شده اما بیان مراد گاه می شود به یک عبارتی که خیلی جالب نیست ولو مختصره. اما قران شریف در مختصراتش به بهترین عبارات فصیحه و بلیغه بیان می‌کند.

 و مرتبه دیگر این است که قرآن شریف که این مطالب را که مراد است، در اعماق مراد است، با عبارات خیلی فصیح و بلیغ، باید دقت کرد و خدا این کار را کرده. در عبارات و آیات مقدسات قرآن شریف تمام جهات لفظی و معنوی رعایت شده و در عین آنکه أخصر اختصارات است، عَدَلِّ دلالات است، اما نیازمنده  به دقته.

 مواقعی عرض کردم باز تکرار می کنم، و هرچه تکرار کنیم باز جاشه بطور مختصر و اشاره ای. چه استادی خوبه؟ استادی که همه مطالب رو باز بگه؟ هیچ جایی برای فکر کردن شاگرد نگذاره؟ خب اینکه ضبط صوته. اما استادی که اُمِّ مطالب را و اصل مطالب را بگوید و راهنمایی هم بکند از برای تفریحاتی که بر این اصول، اصولِ اصلیه و قواعد اصلیّه ذکر کرده، عبارتم جوریست که یا خودش یا از جاهای دیگر عبارات که گفته است، میتوند مطلب را خوب برسانه اما محتاج به فکره، محتاج به دقته، اینکه بعضی وقتا از برادران عزیز یه سوالی می‌کنم و عرض می‌کنم جواب رو فکر بفرمایید، برای امتحان که نیست، این دو بعد دارد. یک بُعد اینکه آنچه را که من فکر کرده ام، شاید شما فکر کنید و بهتر باشد، عالی تر باشد.

بعد دیگر این است که برادران همه به تفکر در آیات مقدسات قرآن عادت بفرمایید. اوامر متعدّه حضرت حق سبحانه و تعالی را که {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا} ما اجرا کنیم.

 مطلب دیگر این است که، این که به استاد مثال زدم برای این جهت بود، مطلب این است که خداوند نخواسته است یک مشت خواننده قرآنِ روزنامه ای درست کنه، نخیر، آیاتی را گرچه بیّنات است بیان می فرماید اما به عنوان القُرآنْ یُفَسِّرُ بَعضهُ بَعضاً وَ یَنطِقُ بَعضه علی بَعض وَ یَشهَدُ بعده علی بَعد، باید خوب دقت کنید، فکر کنید از این طرف به اون طرف، از اون طرف به این طرف، خدا می‌خواد یک مشت بندگانِ فکر کننده، درست کنه. فکر های ما، عقل های ما، دقت های ما، نشیب و فرازهای ما در بدست آوردن مرادات حق سبحانه و تعالی تبلور پیدا کند و به راه بیفته. مطالب حاشیه‌ایست عرض نمی‌کنم، چون بناست امسال جور دیگه صحبت کنیم.

خب حالا، اینکه بعضی‌ها فرموده اند که{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى} صَلاهِ الوُسطی رو بیان نکرده، خب اگر صلاه ظهر است، صلاه ظهر، فجر است، صلاهُ الفجر، عصر است، عصر، مغرب است، مغرب، عشاست، عشا، جمعه است، جمعه، در هر شش‌تام روایت داریم.

از شیعه و سنی بر اینکه صلاه وُسطی کدام یک از این شیش تاست، 5 تاش صلوات یومیه است، یکیشم نماز جمعه، در هر شیش تا روایت داریم. البته بر صلاه طواف روایت نداریم، ولیکن عنایت داره آیه.

و همچنین، حالا، کسانی اینطور فرمودند برای اینکه دقت نفرمودند، حالا به چه حساب باز عرض نمی‌کنیم، میدونید شما، دقت نفرمودند، عبور روزنامه ای احیاناً به آیات فرمودند،{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ وَالصُومْ} که روایات مختلفه، چه کنیم، گیجیم؟ نه خدا اینجا عمداً نفرموده است مراد کدامه برای اینکه ما همه رو بخونیم، یعنی خدا سر ما کلاه گذاشته، خدا حُقّه زده، خدا حیله زده، اونکه می‌فرمایند حیله شرعی، حیله شرّی است حیله شرعی نیست. کسی حیله می‌کند و حقّه می زند و کلاه می گذارد که یا جاهل باشد، یا عاجز باشد، ظالم باشد، نقصی داشته باشد که نیازمند باشد به اینکه، حتی بعضی ها میگن که این آیاتی که راجع به عذاب جهنم هست، نه اینا برای ترسونکه و إلاّ خدا جهنمی نداره، چه احتیاج دارد کسی رو در جهنم بسوزانه مثلاً، همه میدن بهشت،حالا زودتر، دیرتر، کاری نداریم. این حرفه؟ یعنی خدا رو اینجور معرفی کردن برای نفهمی خودم و نادانی خودم و دقت نکردن خودم، خدا رو یک حیله گری معرفی کردم، کلاه سر ما میذاره یا لیلَ قدر خداوند ذکر نفرموده برای اینکه ما جمع کنیم بین لیالی قدر، خدا میخواد حُقّه بزنه که بلکه ما بهتر عبادت کنیم، چه احتیاجی به این حرف هست؟ ما به جای این حرف ها، دارد در {وَفَاكِهَةً وَأَبًّا} هم ابوبکر و هم عُمر هر دو در منبر آیه رو خوندن، به {أَبًّا}که رسیدن هر دوشون جمعاً این جمله رو گفتند، گفتن که کدام آسمان است ما رو دربربگیره؟ کدوم زمین است ما رو فرو ببره؟ عصاشم برداشت گفت به کله هر کسی میزنم که این {أَبّ}را معنا کند از رو نادانی، گفت من نمیدونم معنی{أَبّ} را، منکه نمیدانم معنی{أَبّ}رو، نادانسته معنی کنم قرآن رو؟ خب ما خیلیامون از عمر، عُمرتریم، برای اینکه ما نادانسته معنا می کنیم، چون من اصولیم، چون من فقیهم، چون خیلی …..، چون عارفم، چون چه ام، چوم چنانم، این خب قرآنم معنی کنیم، از من سوال کنند مثلاً من بگم، خیلی از عمر عمرتر میشیم.

برگردیم،{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِين} اینجا احتمالاتیست. این احتمالات رو ما عرض می کنیم از نظر ادبی و از نظر معنوی و از خود آیات، که نماز طواف مراد باشد، احتمالاتی هست.

حالا، از اول، ،{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات}روز چهارشنبه حضور برادران عرض کردم {حَافِظُوا} إحْفَظوا نیست، مثل صُوم، {کُتِبَ عَلَیکُم}هردوگانه است، ما اگر نماز، و نور محض براتون به مقداری که امکان دارد که حق سبحانه و تعالی ست براتون جلوه‌گر می شود نه به معنای عرفانی، نه به معنای چه، اون معنایی که امکان دارد و مورد پسند است، {لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ} هردووانه میشه، شما نماز رو اقامه کنید، حفظ کنید نماز را از چیزهایی که مانع است از صحت نماز، چه در فقه اکبر و چه در فقه اصغر، اونجوری که شایسته است و بایسته است شما نماز رو به پا دارید، بعد چی میشه؟ نماز هم شما را به پا میدارد. {حَافِظوا} دیگه، باب مُفاعله است دیگه.

ضاربَ زیدُ عمداً، منتها از ابتدا از چی شروع میشه؟ از ما، اینجور نیست که نماز بیاد سراغ ما رو درست کنه تا بعد درست بشید، نخیر، ما بر محور ایمان و بر محور معرفت حق سبحانه و تعالی و بر محور تشخیص مسئولیتی که در بزرگ‌ترین قله نور هست، نماز را به پا داریم، نماز هم ما را به پا میدارد.

{وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ}اما کی؟ اول؟ اون مئیّت  قدرت که معلومه، با شیطونم هست، خداوند آنی قدرت و علم خود را و اراده خود را از وجود شیطان بردارد، شیطان محو و محو میشه، عدم محو میشه، نه، مئیّت در اینجا عبارت است از مئیّت توفیقی، کمک کردن به ما که اون بقیه ظلمت ها و یا نورهایی که شبیه ظلمت است از بین بره تا نزدیک به اونجا بشیم که{ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى}{فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}

{وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ}آمَنتُمْ بعد اومده، ایمان بالاتر میشه، اول باید ایمان داشت بعد اقامه صلاه کرد ولی اقامه صلاه ایمان بیشتر میاره، پس بعد اول این است که من حفظ کنم صلاه رو، هر مقدار که من نماز رو حفظ کنم، از اون مقدار بیشتر خدا منو به وسیله نماز حفظ میکنه، یک قدم شما بیاید، من ده قدم میام حدّاقلش.

خب، حالا{حَافِظوا} اولش، خطابم به کلِّ که شنوا دارند و راه معرفت و ایمان را تا اندازه ای طی کردند که می‌شود به اون ها امر نماز کرد که قله عبادات است،

(صحبت حضار)

-آخه ایمان به رسل بعد از ایمان به خداست، ایمان به رسل بعد از ایمان به خداست،

(صحبت حضار)

-میفهمم، قبوله، مشرکم خدا رو ایمان داره، ولی اگر کسی بیاد، مشرکم خدا رو بهش ایمان داره، کافیه برای نماز خوندن؟ هم برای لات بخونه، هم برای خدا، اینکه نمیشه که، مشرکم خدا رو قبول داره ولی قبول اینکه فقط خالقه{وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ}

پس صرف اینکه بدونیم خدا هست نه، توحید الله یعنی توحید بر سه مبنایی، توحید بر مبنای رهنمایی رسالت ها که حامل وحی است، این بعد اول، و لذا در سوره مبارکه بقره{الم}{ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}این متقین، یهودیم میگیره، نصرانیم میگیره، مشرکم میگیره، ملحدم میگیره، همه رو میگیره، متقین قبلو میگیره، متقین بعدم میگیره و لذا{الَّذِينَ َيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ}نتیجه‌ی تقوا، این اشاره بود.

عرض می شود که حالا،{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات} صلوات چیه؟ آیا صلوات، صلوات پنج گانه یومیه است؟ یک احتمال، آیا صلوات شش گانه است؟ که پنج تاش یومیه، یکی هم نماز جمعه که ظهر رو نخونه انسان جمعه رو بخونه و عصر جمعه است؟ یا نه اضافه براین، سایر صلواتی که واجب هستند، صلاه آیات مثلاً، صلاه بر اموات، اونایی که در اصل واجبن، صلاه آیات، صلاه اموات و همچنین رکعتین طواف، اینا صلوات واجبه هستند؟ یا نه بالاتر، بلکه صلواتی هم که واجب میشن به نذر یا عهد یا یمین هم؟ بلکه بالاتر، نمازهای غیر واجبم میگیره؟ یعنی بنده نماز مغرب و عشا رو محافظه کنم، نماز شب رو نه، اما خب این سوال میاد که مگر {حافِظوا} امر نیست؟ {حافِظوا} امره دیگه، امر هم لازمُ القبول است و لازمُ التطبیقه، واجبه دیگه، امر دلیل است بر وجوب به مجرد اینکه این امره، حتی اینو شیطانم قبول داره ها، شیطون وقتی خواست عذر بیاره که خدا فرمود چرا سجده نکردی وقتی من امر کردم، نگفت امر ممکن است دلیل بر وجوب نباشه، گفت{خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِين}حتی شیطونم با شیطنتش، این عذر بدتر از گناه رو نیاورد.

حالا،{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات} این امره دیگه، خب نمازها که قسمتی مسلم واجب است شکی نیست، قسمتی هم مسلم و مستحب است شکی نیست، قسمتی هم حرامه شک نیست، صلاه تراویح حرامه دیگه، صلاه تراویح رو در فتحُ الباری و شرح و الاصول بخاری دارد که یک دونه روایت از پیغمبر نداریم، اصلاً، از هیچ کس، از صحابه هم نداریم، فقط عُمر وقتی که بعد از وفات پیغمبر اکرم، زمان خلافتش بود، داخل مسجد مدینه منوره شد، مسجدالنبی، دید مردم شب رمضان است و دارند متفرقاً نماز میخونن، نمازهای مستحب، گفت بهتر نیست که با هم جماعت بخونیم، این جماعت بهتر از فرادی خوندن نیست؟ در نماز دو رکعتی و بهتر نیست که این دو رکعتی رو، دو رکعت اضافه کنیم، چهار رکعت شه، صلاه تراویح چهار رکعته، بعداً دفعه دیگر آمد دید بله دارن نماز جماعت میخونن، مرد بود قدرت داشت دیگه، خلیفهُ المسلمین بود، قدرت داشت و به حساب مصلحت، این فقه مصلحتی رو اجرا کرد ایشون که بله چهار رکعت رو با جماعت، بنده هم در مسجدالحرام دیدم وقتی که رمضان می‌شود، این سی شب رمضان رو هر شب یک جزء از قرآن را بعد از حمد در صلوات تراویح می‌خوانند، چهار قسمت میکنه در چهار رکعت و این یک چهارم هر جزئی رو در بعد از حمد یک رکعت میخونه، حتی یک شب من دیدم که امام جماعت غش کرد، در دعا کردن غش کرد، کشکی هم نبودها، حالا در اون راه رفته دیگه.

حالا، عُمر چی گفت؟ عمر دفعه دوم که آمد در مسجد النبی و دید مردم به جماعت دارن این نماز رو میخونن و تراویح هم اسمشو گذاشت که با هم میخونن، تراویح، تفاعل، با هم نه اینکه هرکس خودش، گفت، نِعمَ البِدعَه، اینو گفت، آقایونم میگن، نِعمَ البِدعَه یعنی صلاهُتُم، چه بدعت خوبیست. آقا نِعمَ البِدعَه چیه، خب بدعت بده، مثل اینکه میگن چقدر خوب است عرض می‌شود که ظالم بودن، نمیشه گفت، مگر این ظلم، خب نِعمَ البِدعه، آقای عُمر خطاب رَضِی الله عَنهَا جَمیعاً، شما که میگین نعمَ البِدعَه، بعضیا میگن فی نِعمَت البِدعه، خب نعمت که نمیشه.

حالا، نِعمَ البِدعه خب این آخه شما جمع بین نقیضین کردین، خب رفقای شما همین حرف رو میزنن، میگن چی؟ میگن که خدا دست دارد، مانند دست های ما نیست، اما دست عضوه، دستش مثل دست‌های ما نیست مثلاً. اینجام همینطوره. نِعمَ البِدعه آخه جمع بین نعمه و بین بدعت که جمع بین ضدّینه، بدعت که همش حرامه، البدعَتُ فی النَّارَ، در این شکی ندارد که.

حالا، آیا، برمی‌گردیم، این{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات}صلوات همه نمازهای واجبه اصلی، واجبه بالنذر و عهد و یمین، صلاه های مستحبه به امر شرع را این سه بعد رو میگیره، خب بعد چهارم رو نمیگیره، خدا که امر به بدعت نمیکنه که. این احتمالاتی که راجع به صلواته.

خب،{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات} بعد{وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى} این صلوات وسطی رو، مراحلی دارد که بحث ‌کنیم، آقایون هم فکر بفرمایید، بنده هم هر روز فکر می‌کنم. مثل شب که، مثل شب بعضی وقتا آدم بیدار میشه و آب میخواد، آب بخوره، میتوند فکر کنه، ما این کارارم میکنیم بعضی وقتا خدا توفیق میده، حتی در خوابم آدم فکر میکنه.

خب، ببینید،{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات} اون احتمالاتی که عرض کردیم، {وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى} وُسطی چی میخواد بگه؟ آیا این وُسطای در عدد رکعاته؟ خب سه رکعتی، چون کمش دو رکعتی صبحه و زیادش چهار رکعتیه، اون سه تای دیگر و وسطش نماز مغربه. آیا نماز وُسطی این وُسطای در رکعات داره میگه یا وسطای در اوقات میگه؟ وسطای در اوقات یا وسطای در وقت نسبی می‌گوید که روز سه نماز ما داریم، صبح است و ظهر است و عصر، وسطای نسبی که وسطای در وقته یا نخیر وسطای در وقت کلی می‌گوید. وسطای در وقت کلی نماز صبح قبلش دو نماز است مربوط به شب، بعدش دو نماز است مربوط به روز، پس این وسطای کلیست از نظر وقت. یا از نظر عدد است یا از نظر وقت است یا از نظر فضیلت است، همه حساب ها را بکنید، یا از نظر فضیلته، فضیلت که نمیشه باشه مگه در یک بُعد که خدا بگوید که اکرام کنید کلّ علما رو مخصوصاً این آقا چون متوسطه، نخیر، مخصوصاً میره بالا متوسط که نمیشه.

در {حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى}م اگر وسطی در فضیلت است چرا تخصیص به ذکر پیدا کرد؟ تخصیص به ذکر یا عُلیا پیدا می‌کند یا اون پایین‌تره. عُلیا تخصیص به ذکر پیدا می‌کند برای اینکه اختصاص دارد. پایین‌تره که یادتون نره. میگویند به طلاب کمک کنید، کسی خیال کند کسی که امثله شروع کرده نه، میگه نخیر اون نه. یا این تخصیص به ذکر بعد از عام یا به حساب خیلی پایین‌تره است یا به حساب خیلی بالاتره است. دیگه اونی که در فضیلت میانه است، اونو که صلاه وسطی نمیگن، مگر وسطی به حساب دیگه.

حالا، احتمالاتی در این باب هست. یا وسطای نسبت به سایر صلوات، کلاً، صبح، یا وسطای نسبت به اونی که میشود وسط داشته باشه، نمازهای روز وسط داره، صبح است و ظهر است و عصر، ظهر، شب که وسط ندارد که، مغرب و عشاست، یا وسطای از این. یا وسطای، حالا من مجموع احتمالات رو عرض میکنم، چه درست، چه نادرست، یا وسطای از نظر عدد رکعات یا وسطای از نظر فضیلت یا وسطای از نظر وساطت بین الخلقِ والخالق یا وساطت بین الصلوات یا وساطت بین الخلق بعضُم مَعَ بَعض، وساطته همه اینا دیگه، حالا کدوم برا صلاه وسطی‌ست؟ چیه؟

ببینید، یک مقدمه عرض کنم، موضوعات احکام از چند جور خارج نیست. یا موضوع است که عنوان مُشیره، موضوعیّت ندارد ها، عنوان مُشیر است، این یک جوره.

یک مرتبه است موضوعی‌ست که موضوعیّت دارد به عنوان صراحت. دو.

سوم، موضوعیت دارد، ظهور در موضوعیّت دارد.

پس سه جور موضوعه، یا موضوعی ست که عنوان مُشیر است، عرض می‌کنم حالا، آیش رو عرض می‌کنم یا موضوعی ست که عنوان مشیر نیست بلکه خودش اصل است و علت است صریحاً مثل{وَحَرَّمَ الرِّبَا} ربا چرا حرامه؟ برای اینکه رباخوریه.

ما یک کتاب به نام مفت خواران نوشتیم شاید امسال در انتشارات بذارن پخش شه، مفت خواران که یک جمله ایست که خودش هر کسی یک معنایی برای خودش عرض میشود، میگیره، خب ربا چون مفت خواریه حرامه، هیچی دیگر نیست و لذا هرجا مفت خواری باشه و لذا بین الوالد و الولد، بین الکافر و المسلم، بین الزوج و زوجه رو ما قبول نداریم حلاله، به ادّله ای که درجای خودش باید عرض بکنیم.

اینم عنوانی که عنوان مُشیر نیست، بلکه عنوانیست که علت صریح موضوعه، علت صریح حکمه.

سوم این است که نخیر، میگوید که اکرَمِ العُلمَا، خب، این اکرم العلما، نفی بر صرف عالم بودن مثلاً نیست، ظهور دارد در عالم بودن چنین و چنانی، نه هرکس مقتضی علم داشته باشه، حالا مثالیست که ما خواستیم بزنیم، پس سه جور ما موضوع داریم.

حالا، بعضی موضوعات، عنوانش عنوان مشیره، خودش موضوعیت ندارد به اون صفتی که داره، مثلاً {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُون}

سومی کیه؟ امیرالمومنین دیگه، امیرالمومنین (ص) بر حسب روایات تقریباً متضافرهِ یا متواترهِ شیعه و سنی، اصلاً این کسی که زکات داد در حالت رکوع امیرالمومنین بود، این عنوان مشیره، نه اینکه هر کسی در حال رکوع زکات داد این ولّی شماست بعد از پیغمبر، نخیر، ولّی اول خداست{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّه}.

ولّی دوم بر مبنای رسالت رسوله {وَرسولُه}، ولّی سوم بعد از ، نخیر، ولّی سوم معصومین اند از امیرالمومنین (ص) شروع کرده است تا ولّی امر(ص) و بینها. این عنوان مشیره، عنوان مشیره و لذا عُمر در روایات سنی داریم، ۲۵ مرتبه در حالت رکوع پول داد، …….. حالا بیشتر ، بهتر، بهتر

حالا، تعداد برای امیر المومنین یک مرتبه، یک مرتبه امیرالمومنین در حالت رکوع زکات داد و این آیه نازل شد که این آیه بُعد ولایت اول که خدا، دوم که رسول، سوم{وَالذّینَ} {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ الَّذینَ آمَنوا}{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الّذینَ} کیه؟ هر {الَّذینَ آمَنوا}؟ نخیر، {وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ} کار مشکلیه؟ خب همه مومن، {وَيُؤْتُونَ الزَّكَاة} خب همه میتونن، {وَهُمْ رَاكِعُون} خب عمرم 25 مرتبه کرد، یک کسی44 مرتبه کرد.

پس این عنوان مشیره، نه اینکه هرکس اقامه صلاه بکنه، یادم هست من در بیرونی حرم امیر المومنین (ص) رواق نشسته بودم، اون موقع هایی که اون حرف ها رو میزدیم و حالم شرایط داره، یکی از تجار ایرانی اومد و گفت از کی تقلید کنم؟ گفت از این آقایی که داره میره، حالا هر آقایی که داره میره؟ آقای خمینی بود. به حساب معارضه با شاه و به حساب حکومت اسلامی این خب، بسیار فاضل بود و درجه اول بود شکی نداریم.

خب این آقا عنوان مشیره، این عنوان موضوعی نیست، اینی که داره میاد میره خب ممکن است یک بچه بیاد بره، یک زن بیاد بره، فرض کنید که یک غیر مسلمان، نه این عنوان مشیره.

حالا، اینجا آیا عنوان مشیره؟ اینکه میفرماید که{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى}عنوان مشیره؟ اینکه وسط در اوقات ناهاری از ظهر، مگر هر وسطی؟ اینکه وسط است در اوقات لیله و نهاریه که صبح، مگر هر وسطی؟ اگر چند نفر دارن راه میرن، پنج نفر، یکی در وسط واقع شده و این از همه اعلم است، از همه چنینه، از همه احق است، بگیم آقا را احترام کن، آقا که در وسطه، اسم نمیاریم، آیا آقا که در وسط این بره کنار یک بیسواد بیاد وسط، این عنوان میگن عنوان مشیره، یعنی علت موضوع ذکر نشده بلکه اشاره شده است به موضوع و مُشارُ الیه بما مشارُ الیه به حساب عنوان مشیر موضوعه، اما علت حکم در اینجا ذکر نشده، این یک جور.

یک مرتبه نخیر، این صلاه وسطی که میگن عنوان مشیر نیست، چون عنوان مشیر بودن اینجوره، ببینید،چند بُعد داره.

یک، عنوان مشیر، اونی که در وسط اوقات صلوات مطلقا واقع است، نماز صبح، صبح، فجر، نه روز است، نه شب است، هم روز است، هم شب است. پس بین روز مطلق و شب مطلق است، این وسطای عنوان مشیر، این یک بعد.

یک مرتبه نخیر، اضافه بر عنوان مشیر، عنوان موضوع هم هست، آیا میشود جمع بشه؟ خب بله خدا که میتونه اینکار رو بکنه، اگه ما نتونیم. با یک لفظ ما دو معنا رو ردیف هم اراده کنیم، فرض کن نمیشه،{مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِه}خب خدا که میتونه که، خدا که{کُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن}که این براش ساده است، در نفس، تدوین لفظه، در تشریع، در تکوین، در کل افعال تکوینیه و تشریعیّه و ارادیّه، حضرت حق سبحانه و تعالی در تمام، متاباً اراده میکرد، چرا من شما رو دعوت میکنم خانَم، به جای اینکه بگم خانم فلان جاست، بگم در خاورمیانه است؟ خب این مسخره است، دعوت نیست. خدا در میان چهارده معنا، یک معنا اراده کنه و لفظ اون معنا رو نگه، کجاش فصلاحته؟ اینکه فصاحت نیست این رذالته.

پس اینکه خداوند فرموده است که{مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا}مثابه 12 یا 14 معنا و مقام و منصب از برای بیت خدا اراده کرده و دلیلش قرینه نیاوردنه، بعضی وقتا دلیل قرینه آوردنه، بعضی وقتا قرینه نیاوردنه.

یک لفظی که دارای چند معناست، اگر بعضی از معانی مراد باشد دونَ بعض، این باید قرینه بیاره که بعض مراده. وقتی قرینه نیاورد یعنی همه مراده. یا فرض کنید که راجع به قُروء، قُر هم حیض است، هم طُهره. در اینجا

(صحبت حضار)

-حالا عرض می‌کنیم، میخوام عرض کنم، هم مشیر، هم…

(صحبت حضار)

ببینید، این در یک بُعد عنوان مشیره، در چند بُعدم عنوان موضوعه، همینو میخواستم عرض کنم. چطور؟ ببینید، فرض کنید نماز صبح، نماز صبح که خداوند میخواد الصَّلاه وُسطی نماز صبح اراده کنه، این هم عنوان مُشیر است و هم عنوان موضوعی.

مشیر که معلوم، اشاره، این نمازهایی که دنبال هم واقع‌اند در پنج وقت، این پنج وقت، قسمتیش شبه، قسمتیش روزه، قسمتی بین الطلوعین، بله؟ این قسمتی که بین شب و روزه، این وسطای وقتی به قول مطلق هست یا نه؟ عنوان مشیره. اما وسطای وقتی بودن عظمت که نمیده که، عظمت جای دیگه است که ما یا باید بفهمیم جای دیگر یا نفهمیم. این از نظر عنوان مشیر.

اما عنوان موضوعی، عنوان موضوعی، وسطای به معنای در أوسط وقت بودن عنوان مشیره، اما وسطای به معنی وساطت بین الحَق و الحَق چی؟ وساطت بین حق و الحق سه جوره. یک واسطهٌ، یک وَسیطهٌ، یک وسطی. فکر کردم من عرض میکنم آقایون، توجه بفرمایید. یک واسطَهٌ، یک وسیطَهٌ، یک وُسطی.

وسطی همونطوری که أفعل وسیطَهٌ هست، أفعل واسِطَهُ هست، منتها واسطَهٌ فاعلتنه، مرحله اولاست. وسیطهٌ قوی‌تره، فعیل، مگه اینطور نیست که صفت مُشبه لزوم میرسونه، بله، ضَاربٌ با ضریب فرق داره با هم یا نه؟

خب پس مرحله اولا سه ضلع از برای وساطت داریم. ضلع اولا در بُعد مونث بودن تعبیر، واسطهٌ. کُلُ الصَلوات واسِطَهٌ. مگه نمازها واسطه بین ما و خدا نیست؟ واسطه است. بهترین واسطه بین ما و خدا که اضاله کند ظلمات را و ایجاد نور کند، مگر نماز نیست؟ واسطَهٌ.

بعضیا از واسِطهٌ بالاتره، وسیطَتُنه، بعضیا از وسیطهٌ بالاتره، وسطی. پس وسطی دو بُعدی أفعل است. در یک بعد أفعل است نسبت به واسطَهٌ، در بعدم دوم أفعل است ازبرای وسیطهٌ،{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى} حالا وسطی 4 معنا، 3 معنا در قرآن داره.

ببینید، یکی از معانی واسطه بودن این است که بین رسول و بین امت کسی واسه باشند {وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ} سوره بقره، ای کاش ما همه قرآن رو موضوعی حفظ میشدیم.{وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا} وسط بین افراط و تفریط نیست که آقایون فرمودند. مگه خدا افراط کرده در هیچ شریعتی؟ مگه در هیچ شریعتی تفریط کرده؟ تا بیاد شریعت اسلام بگه نه افراط عرض میشود که یهودیاست و نه تفریط نصاری، آخه بابا انجیل و توراتم مال خداست که، خدا زیادی رفته اونجا یا کم رفته، خدا که همیشه درست میره منتها در هر زمانی به حساب خود اون زمان. نمیشه این معنا رو گرفت که{وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا}یعنی وَسَطاً بینَ الإفراط و التَفریط.

اگر وَسَطاً بینَ الإفراط و التَفریط که هر دو غلطه، خدا که غلط نکرده هیچ جا که، پس چطور شریعت اسلام رو اختصاص داده است به اینکه{وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا}این نیست، این پس چیه؟

(صحبت حضار)

-رسول … ، نخیر، محرّف که چه عرض کنم، محرّف که چه عرض کنم؟{أُمَّةً وَسَطًا} امت تورات، امت تورات محرّف که غلطه باشه، امت تورات الهی‌ست.

حالا چیه اینجا؟ ببینید،{وَكَذَلِكَ} خطابم به کیه؟ خطاب به امت رسالتی و رسولی‌ست از نسل ابراهیم، همه نه چون قبلاً ابراهیم مورد خطابه. امت اسلام از نسل ابراهیم همه مسلمونا هستن؟ خب نه، مگه همه نسلشون به ابراهیم میرسه؟ خب خیلی از نسل ها به غیر ابراهیم میرسه. نمیخوام بحث کنم اینجا مفصل، اشاره می‌کنم. اینو در بقره مراجعه بفرمایید.

ببینید،{وَكَذَلِكَ} کذلک خیلی عظیم، خیلی بالا و بلند،{وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا}چرا؟ {لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاس} امام معصوم بر مردم باشید، ناسِ مُکلّفون، {وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}رسول بر شما شهید و ولایت دارد و شما بر مردم ولایت دارید. ولایت است بین المَرحَلَتین.

مرحله اولای ولایت خلقی، رسول. خداوند به رسول ولایت داده.{النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ} الی آخر و مومنین، أئمّه هم مورد ولایت رسولند. مرتبه دوم ولایت، ولایت معصومینی‌ست که این 12 نفر استمرار ولایت رسولی و رسالی رسول الله (ص) اند. مرتبه سوم،{مَا وَلّی عَلَیهِم} کلِّ مسلمین علی طول الخط در طول تاریخ و عرض جغرافی، از زمان نزول شریعت اسلام تا الی یوم القیامه، این‌ها{مَا وَلّی عَلَیهِم}. ولو این {مَا وَلّی عَلَیهِم}{وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض}ولایت دارند به هم. چی؟ ولایت کر شو، خر شو، کور شو نه، {وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر} ولایت چی؟ چشمو بازتر کن، بهتر بفهم، نداری بهت بدم، نمیتونی انجام بدم، ولایت کر شو، خر شو، کور شو که مال شیطان است. ولایت رحمانی و در بعد شریعت، یعنی هرکس کمی دارد و نمیتواند اون کم رو جبران کند، شما جبران کنید، اگر می‌توانید. چه دارایی مال، دارایی حال، دارایی عقل، دارایی علم، دارایی سوخت، دارایی چه، دارایی چه، تمامش در راه اینکه این امت اسلام در تحت ولایت عامّه ای که خداوند برای بعضی بر بعضی در بعد امر و نهی قرار داده است، این‌ها در رفاه.

پس یکی از معانی وسط چی شد؟ وسط بین الرسول و الخلق. این أئمه نه عین رسول اند، رسول بالاتره، نه عین خلق اند، از خلق بالاترند، وسط اند. این‌ها مقرر درس خارجند.

در درس خارج، هزار تا پونصد تا شرکت می‌کنند اما بعضی مقرراند، یعنی آنچه را که استاد فرموده است، اشاره فرموده است و یا بیان نفرموده، اینا تقلی می‌کنند، امیرالمومنین (ص) و أئمه معصومین یکی پس از دیگری، تمام رسالت رسول را در وحی کتاب و در وحی سنت، تلقی کردند. سلمان ها تا چه رسه عُمرها اینجور نبودند.

بنابراین، {وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا} وَسَطاً بینَ الرَّسولِ وَ الخلق. {لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ} بعد چی؟ بعدش در جمله و قبل در معنا {وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا} این شهادت به معنی ولایت است. ولایت علمی، یعنی در علم اون‌ها اصلاً خطا نیست و لذا روایت تشریعی و تکوینی که مخصوص به حقّه، اما ولایت شرعیِّه مُتقّه در اختصاص رسول است (ص) اولاً در بالاترین قله و در اختصاص 12 معصومه. کس دیگه ولایت شرعی ندارد. ولایت شرعی مال کسی که خطا نکند، ما که همه خطاکاریم که. منتها خطا بعضیا کم میکنند و بعضیا عرض می‌شود که زیاد میکنند. این یکی.

حالا، عنوان موضوعی

– استاد عَلیکُم چرا گفته، لَکُم نگفته؟

-سیطره ست، سیطرست آخه، سیطرست. این علیکُم یعنی ضرر که نیست، خب بعضی وقتا به قرینست. یعنی این سیطره ولایتی رسول که بر أئمه است، أئمه هم این سیطره ولایتی شرعی را بر کل مومنین دارند، خطا نمی‌کنند، اگر امام  صادق میفرمود دیگه مام به قرآن مراجعه نمی‌کنیم، ولی حالا که تشریف ندارند که. حالا که تشریف ندارند باید بفهمیم که این فرمایش ایشونه یا نه، باید به قرآن در اصل مراجعه بکنیم.

خب، ببینید، پس این وساطتاً. وساطت خیره، وساطت خیر است که أئمه (ع) حَمَله علم رسول و تقوای رسول و ولایت رسول اند. این حَمله بین الرسول و الامه، خیر رسانند و خیر رسانند. حالا بریم سراغ صلاه وسطی.

{حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى} وسطای معنی دوم. کاری به وقت نداره، نه وقت نسبی که روز باشد که ظهر و نه وقت کلی که فجر باشد که بین دو نماز شبانه و دو نماز روزانه. بلکه عنوان موضوعی، چطور؟ والصلاهِ الوسطی، صلوات همه  وسیطن، نمازها در این سه بعدن، یا وسیط بین الخلق و الخالق اول، وسیط بین الخلق ثانی، وسیط بین العبادات ثالث، وسیط وسیط همه وسیطیم.

 بهترین وسیط و بهترین واسطه بین خلق و حق صلوات است به اون تفاصیلی که عرض کردیم.

منتها بعضیا وسیطه اند، در بُعد اول، ببخشید واسطه اند در بُعد اول، ضلع اول، بعضیا وسیطه اند، بالاتر، بعضیا وُسطی هستند، وسطای نسبت به هر دو. وسطی نسبت به وسیطه و وسطی به احرا نسبت به واسطه، خب حالا کدوم یکی از نمازها مراده؟ اون نمازی که وساطتش بین خلق و حق قوی تره، دو رکعتی باشه، رکعت صحبت نیستش که،  اصلاً صحبت رکعت نمیتونه باشه، شما پول بدهید به فقرا، مخصوصاً میونه، یعنی چی خب بیشتر بده انسان بهتره که.

در اینجام نماز رو بخوانید، اونی که سه رکعته، بابا رکعات نماز به حساب رکعات عظمت داره در بُعد صلاتی، وقتو کاری نداریم، در بُعد اجتماعی کاری نداریم، در بُعد حالتی کاری نداریم، در بُعد خود عرض می شود که فیزیکی رکعات، هندسی رکعات و تعداد رکعات خب چهار رکعتی بهتر از سه رکعتیه و سه رکعتی بهتر از دو رکعتیه. پس این  الصلاه وسطی عدد رکعات نیست.

در بعد دوم که بُعد موضوعیست و نه بُعد عنوان مشیر، بلکه عنوان موضوعیست، اون نمازی که در بالاترین قله وساطت بین حق و خلق است، کدومه؟ خب در یک بُعد بین صلوات، نماز صبحه، دلیلم داریم، دلیلشم آیه هفتاد و چندمه سوره مبارکه اسراست{أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْر}از جیبمون نمیاریم، {أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}خیلی واضح و روشن و قشنگ، روایتم داریم برای کسانی که روایت لازم دارن.

(صحبت حضار)

-نخیر این هم شاهد نداره هم درست نیست، حالا عرض می کنیم.

حالا اونیکه در میان صلوات خمسه ثابت است. ببینید، در اینجا میفرماید که{أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْل}اسم نماز نبرده،{دُلُوكِ الشَّمْس} اولش ظهره، قبل از غروب شمس، عصره، ابتدای شب مغربه، عشام در عشاست، اسم هیچی از …… رو نداره.

بله نمازهای پنج گانه در آیاتی از آیات مکیّه و در آیات مدنیّه حتی نماز ظهر مِن بَعدالظهیره، مِن بعد العشا، لفظ ظهیره در قرآن برای نماز ظهر داریم، اونم در ضمن مطلب، لفظ عشا داریم، خب لفظ فجرم داریم، اما لفظ عرض می شود که نماز عصر ما نداریم و لفظ نماز مغرب نداریم، اما در این آیه مبارکه اسراء که می‌فرماید که{أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْل}خب بعد چی؟ یکی دیگه مونده، {وَقُرْآنَ الْفَجْر} خواندنی فجر، مگه بقیش خواندنی نیست؟خواندنیه، کتاب ها خواندنیه، آقا کتاب ها رو مطالعه کنید مخصوصاً کتاب خواندنی، یعنی قرآن، اون کتابی که خواندنی تر از همه خواندنی هاست و تفکر کردنی تر است از همه تفکر کردنی ها، قرآنه. غذا بخورید اما اونی که بهتر می شود خورد مثلاً

ببینید در اینجام،{أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْل}همه رو فرمود، چهار تا، چهار تا داره، علما را اکرام کنید و اون کسی را که چنین است و چنین است و چنین است.

در قرآن شریف خداوند از مادر صحبت کرده، از پدر صحبت کرده اما رو مادر ترمز شده، مادری که چنین است{حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا}و لذا مادر اهمیتش از پدر بیشتر هست، احترام مادر و حق عطوفت نسبت مادر بیشتره، کاری به ارث نداریم، کاری به عطوفت داریم.

در اینجام عرض می شود که {أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْل}همش قرآنه، قرآن خواندنی مصدره دیگه، قَرَا، یَقرَئُ قرآناً، خواندنی و خواندنی فجر را، فجری که بعد از آخر شب است و ابتدای روز است که فجر صادق باشد نه فجر کاذب. {وَقُرْآنَ الْفَجْر}خب چرا؟ اگرم نمیفرمود{إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}باز قرآن فجر کافی بود برای اینکه ذکر خاص بعد از عام برساند که این دو رکعت با اینکه دو رکعت است، کمتر از سه و چهاره، این مهم تر است از کل صلوات بر چی؟ در رابطه بین الحق و الخلق بودن.

یک مرتبه رابطه مثل روز روشن میگیره، شب تاریک که بیداره، نه از خواب باید بیدار شه مخصوصاً در زمستون سرما، از خواب بیدار شه و هِن و هونُ بعد بره وضو بگیره، غسل کنه یا فلان، بره نماز رو بخونه، رکعت کمه، اما زمینه و زمان و موقعیت بسیار عمیق است از جهات متعدده.

حالا،{أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْر}خب چرا؟{إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}مشهود کی؟مشهود کی؟ مشهود انسان ها؟ مشهود انسان ها که نماز مغرب و عشا بیشتره، نماز ظهر و عصر بیشتره، مشهوده ملائکه. خب، مگر نمازهای مغرب و عشا در شب و نمازهای ظهر و عصر در روز مشهود ملائکه نیست؟ چرا، ولکن نمازهای شبانه، مغرب و عشا مشهوده ملائکه لیله، روایتم داریم، نمازهای روز خیلی راست و حسینی، ظهر و عصر مشهوده ملائکه نهاره، اما نماز فجر مشهوده ملائکه لیل و نهار هر دوست، ملائکه لیل دارند می روند، مشهودشونه، ملائکه ناهار میان مشهودشونه،{إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا} باز این در یک بعد میشه عنوان مشیر و در یک بعد عنوان موضوعی.

عنوان موضوعیست{قُرْآنَ الْفَجْر}این خواندنی قوی تریست، چون رابطه بیشتری بین حق و خلق ایجاد میکنه و علتی که به عنوان مشیر{إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْر}، این ملائکه ای که هم ملائکه لیل و هم ملائکه نهار نظر میکنند به این نماز فجر، حساب داره.

اگر ملائکه لیل فقط نظر کنند، بِسم الله، رحمت لیل، ملائکه نهار فقط نظرکنند، رحمت نهاری، اما ملائکه لیل و نهار چنانچه در روایتم دارد و آیات این مطلبو تایید می کند کاملاً، این خب، پس نماز صبح چی شد؟

 نماز صبح، صلاهِ وسطای از نظر وسیطه و واسطه بودن است.کل صلوات واسطه اند، نماز در ضلع اول واسطه است، در مراحل مختلف البته میاد، حالا بین الخلق و الحق اولشه، مراحلش مختلفه که بعد آقایون فکر کنید، مام فکر کردیم، باز می کنیم.

مرحله دوم، این نماز بالاتری از اون وسیطه که واسطه داریم که وسیطه است و از وسیطه بالاتر داریم که وسطی ست یعنی وساطت بین خلق و حق را از اون نمازی که واسطه است و اون نمازی که وسیطه است، بیشتر ایجاد میکند وَالَی غَیرِ ذلِک مِنَ الاحتمالات، گرچه اختمالات داریم، احتمالات کمه و احتمالات بسیاره حتی، ما میتونیم نماز جمعه رو صلاه وسطی بگیریم در بُعدی از ابعاد. دو رکعت طواف رو الصلاهِ الوسطی بگیریم در بُعدی از ابعاد، همه صلوات رو در بعدی از ابعاد ما صلاه وسطی میتونیم بگیریم اما اونی که وسطَ وسطَ الوُسطی ست، از همه وسطی تر است در کل ابعاد، اول عبارت است از دو رکعت طواف که حج مهم ترین وساطت عالمی و جهانیست بین خلق الله و بین