جلسه دویست و دوازدهم درس خارج فقه

نماز (اوقات نمازهای پنجگانه)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم حافظوا علی الصلوات والصلاه الوسطی و قوموا لله قانتین

ما بحوثی را که ضرورت دارد راجب صلاه و صلوات بکنیم مخصوصا مورد اختلاف فریقین است و در میان هرفریقی هم مورد اختلاف فقهاست و غیر فرق فقهی درمیان فرقای تفسیری هم مورد اختلاف است و همچنین ازنظر روایات و اقوال برای اینکه از گودالهای اختلافات به دلیل مطقن که دلیل قران است برای آنکه بیشتر بفهمن راجب صلاه وسطی عرایضی عرض شد و دارای مصادیقیست منتهی یک مصادیق اولیا دارد مطلب دومی که عرض میکنم یک مصادیق سوفلایی هم دارد مصادیق اولیاش اول صلاه طواف است که و اتخذوا مقام ابراهیم مصلی با سایر مرجحاتی که عرض شد مصداق دوم نماز جمعس که یک سوره در قرآن شریف بنام سوره جمعه و به احترام نماز جمعه وارد شده است. مرحله سوم صلاه فجر است که آیه ای در سوره مبارکه اسرا راجب اعظمیت عظمت و اهمیت اون وارد شده است که اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا و مرحله بعدی صلاه ظهر است صلاه ظهر هم به دو حساب است کمااینکه صلاه صبح هم به دو حساب است این دوحساب یکی اینکه عنوان مشیر باشد موضوع صلاه وسطی و یکی هم عنوان موضوعی باشد. اگر صلاه وسطی عنوان مشیر باشد مراد از وسطی اون صلاتیست که در وسط تره وقت واقع است و وسط تره وقت در نمازهای پنجگانه دوتاست یکی نماز صبح است که در وسط واقعی قله مطلق اوقات صلوات خمس واقع است که فجره قبلش عشائین است و بعدش ظهرین است و فجر نه از شب است و نه از روز است هم از شب است هم از روز است ان قرآن الفجر کان مشهودا بعنوان مشیر.

اما عنوان موضوعی که خودش اهمیت موضوع را به علیت حکم را در موضوع ثابت میکند اینست که نماز صبح بیشتر در عمق اوقات است تا نمازهای دیگر. خواب است انسان از خواب بیدار شدن سختتر است یا از کارو رها کردن دنبال کار دیگری نماز رفتن. پس این یک بعده عنوان موضوعی صلاه فجر است که در عمق اوقات واقع است.

و بعد دیگر اینست که چنانکه دیروز عرض کردیم اشاره شد در فجر در اون افقی شما نماز فجر میخوانید نوعا نفوس خبیثه خوابن و نفوس طیبه بیدارن بنابراین رجحان جوی هم دارد همونطوری که رجحان زمانی رجحان مکانی رجحان جمعی دارد نمازهای وسطی رجحان جوی هم اختصاصیست که مربوط به صلاه فجر است اما مرحله اخیره و مصداق اخیره صلاه فجر صلاه ظهر است به دو حسابی که عنوان مشیر که صلاه ظهر وسط وقت نسبیست یعنی وقت ناهار اوقات ثلاث ناهار وسط حقیقیش ظهره اما شب اوقات ثلاث که ندارد وقتین دارد که عشائینه.

در عشائینه به عنوان مشیر وسط ما نداریم ولکن در نماز در نمازهای روز که سه تاس اولش فجره بعد ظهره بعد بعد عصره نماز ظهر بعنوان مشیر وسط واقع شده است ازنظر وقتی و نه از نظر عددی و اما اگر کسی بگوید مراد از وسطی وسطای عددیست که مراد نماز مغرب است در این بعدی که داریم بحث میکنیم که وسطای اولیا باشد چه ازنظر عنوان مشیر یا نماز مغرب سه رکعت است عالیتر است نشد خب عالیتر است بحساب اینکه یه رکعت زیادتر داره خب عشا که یه رکعت بیشتر داره از مغرب ظهر همینطور عصر همینطور این بحثها رو خب دیگر ما تکرار نخواهیم داشت.

حالاحافظوا این حافظوا چیه واجبات بعضی وقتا واجبات یک بعدی هستن اگر این واجب را باشرایطی که درش فرض است انجام دادید دادید اگر یک شرط ازبین بره اصلا واجب نیست اصلا واجب نیست این یه جور واجبه که وحدت مطلوب است گاه اوقات تعدد مطلوبه تعدد یا یک مطلوب اضافه یا دو‌اضافه یا سه اضافه یا چند اضافه حالا وحدت یا تعدد مطلوب رو‌در واجب از کجا میشود فهمید ما برای وحدت مطلوب دلیل میخوایم یا برای تعدد مطلوب؟

خب برای تعدد وقتی که خداوند امری میکند به یک چیزی که به یک واجبی که مرکب است از چند چیز و همه این اجزایی که و این شرایطی که ترکیب میشود این مامور به و مشروط است این مامور به به این اجزا و شرایط همرو یکجا امر کرده وقتی که همرو یکجا امر کرد خب اینکه اگر بعضیش انجام ندادیم عمدا یا سهوا یا جهلا یا اضطرارا انجام ندادیم بقیه واجبشو دلیل میخواد در تمام علوم همینطوره اگر چنانچه یک دکتر شیمی دارد پشت کرسی درس شیمی در دانشگاه درس میده میگد اگر فلان چیزیو بخواید درست کنید این دارو این دارو این دارو چار پنج رو در او ذکر میکند ایا میشود شاگرد شیمی بگد که حالا اگر این پنجتا نشد چاهارتا خب ممکنه چارتا کشنده باشد تو چه میدونی بله اگر استاد شیمی به حساب خب رویتی دارد بگد اگرم پنجتا نشد چارتا پنجتا بهتره چارتا پایینتره این مطلبیست

بنابراین در واجبات چه در بعد تکالیف شرعیه و چه در بعد واجباتی که در احکام عادیه علمیه هست در فیزیک هست در شیمی است در تاریخ است در جغرافی است در ریاضیات است در چه است در چه است و قضاست اینها اصل وقتی که امر متوجه به یک مرکبی شد یا متوجه به یک چیزی شد گفتن این و این و این و اینو هم باید داشته بعنوان اجزا و شرایط قاعده دلیلیش چیه اینست که این چند چیز را که به ما یک وجوب توش بردن یا اگرم چند وجوب رفته چن وجوب برای یک واجب است که نماز یک واجب است که صم یک واجب است که وضو یک واجب لست که غسلم همچنین ولو اجزا دارد گاه اوقات فاغتسلوا میفرمایند فتحروا میفرماین گاه اوقات اجزارم ذکر میکنن که باید صورت و دستها و سر و پاها غسل و مسح گردد.

در هرصورت وقتی که امر به یک مرکبی شد به هر طوری از اطوار اگر ما دلیل نداشته باشیم که بعضی از اعضای مرکب یا بعضی از شرایط مرکب از عناوین نباشد بازهم بقیه اجزا بازهم بقیه اعضا باقیست ماچیکار میکنیم ما دیگر اورا انجام نمیدیم به ما که گفتن روزه بگیرید روزه نه جماع نه نه شرب حالا اگر کسی مجبور است شرب کند باز روزه بگیره ترک جماع نباشه خب این دلیل میخواد بله راجع به عطشان دلیل داریم که اگر کسی عطشش به قدری شدید است که فقط اگر یک مختصری اب بخورد این از هرج دور خواهد شد مگر این روزه بگیره خب این دلیل داره و مگر دلیل بر این مطلب نداشتیم که خب دلیلی که میگوید کتابا و سنتا روزه در محور منع اینست و اینست و اینست و این این چیزاهایی که از اجزای سلبیه صم ذکر فرمودن ظاهر مطلب وحدت مطلوب است تعدد مطلوب دلیل میخواد این یه مقدمه ای بود که عرض کردم.

البته قاعده مستنبطه از خود قرآن و سنت است حالا نسبت به نماز یه مقدماتی دارد یه شرایط داخلی دارد اجزای داخلی دارد یه موخراتی دارد مگه اینطور نیست مقدماتی دارد که تطهیر از خبث است اطهیر از حدث است لباس چنین مکان چنین این مقدمات داره حالا اگر ما دلیل نداشتیم که اگر اب نبود تیمم کنید میتونستیم ما بدون وضو نماز بخوانیم اگر دلیل نداشتیم که اگر لباس مستوا خبث بهش بود یا نجاست بهش بود باید نماز بخونیم اگه دلیل نداشتیم نماز نمیخوندیم نه چون امر شده است که اقیموا الصلاه و معنای اقیموا الصلاه اینست که تمام اعضا در مثلث هندسه نماز مقدماتش و در خور نماز شرطا یا جزعا و بعد از نماز بعنوان آثار نماز بعنوان وجوب ایجابیاتش و بعنوان حرمت سلبیاتش و منفیاتش متوی است در اقیموا الصلاه.

خب ما اقامه صلاه باید بکنیم یکی از شرایط در وقت بخونیم چون یکی از شرایط حتمی صلاه اینست که ما نماز رو هر نمازی رو از نمازهای یومیه در وقت بخوانیم پس اگر در وقت نخواند کسی یا عمدا یا غفلتا یا نسیانا یا هرچا ایا بعد از وقت بخواند خب دلیل میخوایم دلیل میخوایم کتابا و سنتا که اگر در وقت که واجب بود بخواند بعد از وقت هم بعنوان قضا که اگر در وقت بعنوان ادا ترک شد بعد از وقت هم بعنوان قضا باید که انجام بشه حالا این مقدمات برای این عرض کردم.

حافظوا علی الصلوات حافظوا امر است واجبه چه مقدمتا طهارت و چه و چه در خود نماز شروطا و اجزاعا و چه اثرنماز در نماز ما از نماز اینطور هست یا نه حالا ما از جهات دیگر میتانیم استدلال کنیم حالا یکی ایا اگر در حال نماز انسان عمدا یک حرامی را انجام بدهد نمازش صحیح است یا باطل؟ برادران عزیز دیگر فقیه سنتا و شیعتا میفرماید اگه لباس مغصوب و مکان مغصوب و اینها باشد باطل و اما اگر که نگاه حرام باشد عمل حرام باشد توصلاه یه چک بزنی به کسی مثلا میشه خب نمازم عمل کثیر نیست ما فرض کنیم اگر عمل مغصوب عمل حرام باشد یا نگاه حرام باشد ایا در اینصورت نماز باطل میشد یا نه؟

عرض میکنیم بله باطل میشه چرا باطل میشه؟ خب نه شهرت در کار است و نه فرض کنید روایت که احیانا هست اگر روایت نباشه نباشه و ما این گله رو از خودمونی ها میکنیم چطور اگر آیه باشد روایت نباشد این تنهاست نمیشه استدلال کرد اما اگر همون ایه روایت بشد میشه همون آیه یکی از آقایون اومده بود منزل ما میگفتش که قران ضنی الدلاله است گفتم اقا قران همش ضنی الدلاله لست گفت بله گفتم قل هوالله احد گفت بله ضنی الدلاله است گفتم اگر قال صادق علیه السلام قل هوالله احد چی قطعی میشد چطور شد قال صادق معلوم نیست قول صادق قطعی میشه اما قول الله قطعا بله اون بحث دیگریست دلیل داریم گفتیم تقسیم داریم میکنیم گفتیم یا تعدد مطلوب و یا وحدت مطلوب

حالا در حال نماز نمازی رو که خداوند فرموده اقامه کنید چیه اقیموا الصلاه کدوم صلاه صلاتی که من میگم صلاتی که دیگران میگویند و قطعی نیست کتابا و سنتا صلاتی که روایاتی میگوید که احیانا قطعی نیست و اگر قطعیست موافقت کتاب و قطعیست یا نه صلاتی که قران میگه صلاتی که قران میگوید موجب فرض است و این صلاه در بعضی از ابعاد تعدد مطلوب دارد و در بعضی از ابعاد وحدت مطلوب دارد.

در بعضی از ابعاد که تعدد مطلوب دارد مثل وقت که بحث میکنیم امروز انشالله وقت اگر در وقت نماز را عمدا سهوا جهلا چه چه احیانا نخواند بعد از وقت واجب است قضای این صلاه را انجام بده چون دلیل داریم کتابا و سنتا اما اگر انسان نماز را چه در وقت چه در خارج وقت هم در وقت و هم خارج وقت فرض کنید نمازو داری میخونی ولی در نماز فعل حرام انجام میشه حرامی که با افعال صلاه منافات نداره ولی با اون صلاتی که خدا میفرماید اقیموا الصلاه منافات داره چرا برای اینکه میفرماید ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر صدق صلاه به اینست که حالت نهی داشته باشه نهی چی نهی لفظی یه مرتبه من دیگری رو نهی میکنم ممکن است قبول کنه ممکنه نه. اما اگرخود خویشتن را نهی کنم چی میشه آقایون منکه لفظی خودمو نهی نمیکنم که معنا ندارد که انسان که خود را بازدارد از کاری اینکه لفظ که نیست میگه اقای صادقی شما چنین نکن اینکه مصخرست مجنونم اینکارو نمیکند اگر من دیگری رو نهی کنم چون قدرت دیگری دست من نیست و اختیار دیگری دست من نیست ممکن است عمل انجام بدهد ممکن نه ممکنه حرام رو‌عمل کند ممکنه نه اما اگر من خود خویشتن را نهی کنم یا خود خویشتن را امر کنم این امر لفظی نیست نهی لفظی نیست بلکه امر ونهی تطبیقی است و حتمیست اگر جلوی منو‌بگیرن مطلب دیگریه بنابراین این یه مقدمه.

عدنا و قدم اول نهیی که نمازگزار میکند خود را چیه آقا درحالت نماز است بعد پیشکش تو ده راش نمیدادن سراغ کدخدارو میگرفت حالا ما میخوایم تو ده بریم کم کم این در حال نماز حداقل تنهی عن الفحشا و المنکر اینست که در نماز چشم چرانی نکنه در نماز کار حرام انجام نده حالا مرحله بعدیش اینست که بعد از نماز هم این نماز بقدری از نظر بعد تقوا و عمق معرفت و معنویت در انسان به اندازه ای تاثیر کرده که اثرش فقط در نماز نیست بعد از نمازم هست گاه اوقات یخو میزارید تو کاسه هوا انقد گرمه تا بیاید بخورید آب میشه گاه اوقات زمستانه تو کاسه هم نندازید هروقت تا عصر هست تاشب هست تا پس فردا هست این اثر تقوایی که در نمازه حداقلش و قدم اول اثر تقوایی اون نمازی که خداوند میفرماید اقیموا الصلاه الاصلاه صدق صلاه عند الله باید بکنه ما کاری به لفظ اعم و لفظ اخذ نداریم صلاه عندالله یکی از خصوصیاتش اینه عن الفحشا بعد الصلاه کی گفت قدم اولش در خود صلاته همون طوریکه انسان در صورتی میتونه کسی رو نهی از منکر کند که خودش منکر رو‌عمل انجام نده کسی را میتواند امر به معروف کند که خودش اون معروف رو‌انجام بده در آیات امر به معروف و نهی ازمنکر این مطلب مسجل است در ابعاد گوناگون و تعبیرات مختلفه حالا برمیگردیم.

ببینید حداقلش چیه جوابتون دادم جواب شما اینجا نبود ببینید گفتیم که حداقل تنهی نماز چیه؟ حداقل ایا صدق میکند برش نماز یا نه؟ جواب منو بدین اخه آقاجان وقتی ببینید آخه وقتی که من میگم به کسی راه برو اگه پنج قدم بره رفته اگه ده قدم بره میگیم راه نرفتی بابا خب حداقلش دوسه قدمه دیگه راه برو اینجام ان الصلاه تنهی اون نمازی رو که ببینید آقاجان اون نمازی رو که خدا از ما خواسته اونیست که نهی میکند از فحشا و منکر این نهی مراتبی دارد. کمترین و کوچکترین و محدودترین مراتب نهی اینست که اقلا در خود نماز تنهی بابا زیر خیمه زید ایستادی ابگوشتی رو میخوری مالشو ندزدی حالا بعد مطلب دیگریه. حالا وقتی که در معراج رب من نمیگم نه اصلا قبول نداریم حرفو ما عرض میکنیم جنسه ان الصلاه کیه تنهی جنسه یا نه عن الفحشا جنسه یا نه عن المنکر جنس

پس بنابراین عدنای افراد جنس صلاتی که تنهی عن الفحشا و المنکر اینست که نهی و مایی از فحشاومنکر داشته باشه نهی و مایی از فحشاومنکر است که در حال صلاه که در خود معراج مومن است اونجایی که مرکز امر و نهی است مرکز تقواست مرکز حضور به محضر رب است مرکز ایاک نعبد و ایاک نستعین است ما در حال ایاک نعبد و ایاک نستعین و در حال حضور تخلف کنیم از حضور این مصداق عدناشه و اگر زیاد اصرار داشته باشیم بالاترم ممکنه بتونیم بریم ولی خب ما به دلیل باید بالاتر بریم.

پس یه جواب دیگه بهتون میدم ببینید ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر همش این عرض میشود که مصداق است دیگه نماز واجب است نهی از فحشا و منکر بکند یا نه؟ بله هم در خودش هم بعد از خودش هم پس فردا تا اخر عمر اینو میخوای بگی قبول اما این واجبات تعدد مطلوبه نه وحدت مطلوب یعنی این نماز اگر در خودش نهی از فحشاومنکر کرد خود نماز درست اما اگر بعد از نماز اثر نهی از فحشاومنکر نموند این نماز یک واجب مرتبه دوم رو ترک کرده ولو باطل نیست صحیحه و همچنین و همچنین کما دلیل داریم دلیل آیات متعدداتی در قرآن که ما میخوایم بحث کنیم حالا ببینید توجه کنید اثر ابدی اون مطلب بالاس که نماز رسول ‌الله صلوات الله علیه و الا ما الا باید نماز نخونیم باید تارک الصلاه باشیم حالا

نهی چیه پس نهی چیه بابا یک معماری میگه باباجان خونه هایی که بنده میسازم باید درش چنین بالاش چنان پایینش چنان باشه نهی ارشادی چیه اگرم ارشاده ارشاده به اونست که شرع میداند این لفظ ارشادی و مولوی رو اصلا از قاموس فقه بردارید انقدر گمراه کنندس این تعبیر که در جای رجحان عرض کردم مولا یعنی چی آقا مولا همیشه امرش امره مولاس امر مولا امر بچه نیستش که به من امر کنید وقتی که خدا امر میکند بعنوان ربانی و خدایی امر میکند این امری که خداوند بعنوان ربانی پس این نمیتونه اصلا مگر ممکن است خداوند بعنوان احدالموجودات امر کنه اصلا نمیشه همچین چیزی مگر خدا امکان دارد از ربوبیت خودش تکوینا خارج شه تا اینکه مقاما از مقام ربوبیت خارج شه تمام امرها و تمام نهی های خداوند چه کلی باشد چه جزئی باشد تمامش الهیست نمیشود امر خدا محمدی باشه نمیشه امر خدا بقالی صادقی و محمدی و تقوی باشد امر امر مولوی و نهی هم نهی مولویست و یک استثنا نداره و البته در قضای التی قیاسات مها اجازه بدید درجای خودش ما اینرو بحث کنیم.

اونو که جوابش در جای خودشه اون در جای خودشه چون دلیل داریم برای اینکه هر مطهری مطهر است ولو اب نباشد سنگ باشد اجر باشد نفت باشد الکل بحث شما ببینید شما یه مثالایی میزنید که ما قبولش نداریم اصلا در جای خودش قبول نداریم مطهر و منظر با آبه حالا ببینید ما در وقت میخوایم ‌صحبت کنیم ان عرض میشود که در این ایه مورد بحث که حافظوا علی الصلوات بسم الله حافظ به چی چی شد حافظوا الصلوات این مگر حافظوا خودش متعددی به نفس نیست حافظوا زیدا مگه درست نیست حفظه خود ثلاثی مجردش حفظته مگه نداریم یحفظ المراه یحفظ فی البده مگه نداریم اینکه رفت باب مفاعله نمیخوایم بگیم متعدی باز هم شد ولکن معنای مفاعلی در اینجاست که دو فاعلند بطور ترتب و دو مفعلون بطور ترتب مگه اینطور نیست پس چرا علی اومد؟

علی احاطس میخواد بگد سه بعد است در نماز البته نکته بسیار عمیقه ما هم به فهممون خیلی نمیرسه ما داریم میگیم فعلا سه بعد است نماز است و منهی و بها گاه ما برابر با نماز و مساوی با نماز هستیم گاه ما غالبیم گاه نماز برما غالبه خب نماز که فعل ماست که برما نمیشه غالب باشه فعل ماست من بر خودم غالبم چون نماز فعل من است درونش برونش فقه اکبرش فقه اصغرش تمام رو‌من باید انجام بدم پس او بر من نمیتونه غالب باشه فعل من که بر من غالب نیست من بر فعل خودم غالبم کمااینکه الله غالب علی امره بطور مطلق است البته ولکن ما بر فعل اختیاری خود داریم عرض میکنیم ما بر فعل اختیار خود غالبیم خب بعد.

چیکار کنیم حالا این فعلی که شما دارید برابر باشد با شما در کیان خب نمیشه و لذا علی باید احاطه داشته باشید بر صلاه احاطه احاطه چی احاطه صرف عملی که من چند رکعت نماز بخوانم خب تو جمع میتونه بخونه کس دیگه ام میتونه بخونه نه احاطه علی الصلوات اون صلاتی که خداوند امر کرده اقیموا الصلاه و آتوا الزکاه اقم الصلاه و ذکری انچه را که خداوند بر شما فرض کرده است در پیکر صلاه و در شرایط و اجزا و اعضا و خصوصیات ظاهری و باطن صلاه حافظوا میتونم یا نه خب تا اونجایی که میتونم پس مطلب خیلی بالا میره به یک معنا ما هممون عادل نیستیم یا هممون در این بعد فاسقیم چرا؟

برای اینکه ایا نماز هایی که ما داریم میخونیم میتونیم بیشتر محافظت کنیم براش یا نمیتونیم اگر نتونیم بیشتر محافظت کنیم که خب امری نداریم اما اگر من بتانم بتوانم ایاک نعبد و ایاک نستعین رو باحضور بیشتر بگویم و نگویم ترک واجب کردم یا نه محافظه نکردم دیگه حالا خداوند به ما لطف و عدالتو در جاها نمیبرد که همه فاسد باشن نخیر کسی که تارک الصلاه باشد رسما یه مطلبیست اما این یک امریست امر فوق امر فوق امر فوق امر که نورا علی نور یهدی الله به نوره من یشا حالا حافظوا علی الصلوات ما به بنیه جسمانی صلاه کاری نداریم فعلا حالا بنیه جسمانی در بنیه جسمانی صلاه اگر بتوانم رکوع و سجود کنم باید اگه نتوانم دیگه حافظوا نیست معذورم و اگر ناتوانی رکوع و سجود به اختیار من است این ناتوانی عصیان است من این نماز که میخونم کار حرام رو کردم معذور هم نیستم برای اینکه اضطرار به اختیار حاصل شده اما اگر اضطرار بدون اختیار حاصل شد بدون اختیارم نتوانستم رکوع کنم یا سجود کنم بدون اختیارم نتوانستم قیام کنم یا چه کنم در اینصورت حافظوا حدش محدود است به هرج هرج باشد نه اونکه اصلا نمیشود که نه تر اونیکه هرج است نه یعنی واجب نیست ولی اگر انجام دادید که عرض میشود که بهتره.

بنابراین ما ها که الان امروز ظهر میشود میتوانیم نماز ظهرو اول وقت بخوانیم نخوانیم ترک حافظوا رو‌کردیم در بعد اول وقت ما که میتوانیم در اول وقت نماز را با طهارت بخوانیم کاری کردیم طهارت مائیه کاری کردیم که طهارت مائیه از دست ما خارج شد حافظوا یک بعد دیگرش رفت ولی ادله داریم که نماز لاتترک بحاللها. نماز از چیزهایی کم التوحید لا یترک بحال همچنین در میان عبادات ما نماز لاتترک بحال فقط نسبت به استثناعه نسبت به استثنا نداریم که بحثش یه موقع اشاره کردیم و بعد در باب صلاه انشالله خواهیم عرض کرد اگه زنده ماندیم.

حالا اگر من بتوانم امروز ظهر که میخوام نماز بخوانم در توان من باشد نه توان جعلی توان فطری و عقلی و شرعی نه اینکه حالا من خسته ام خب خسته نکن خب تو یا خستگی را رفع کن درحالیکه خستگی نداری نه فکرت نه جسمت در حالیکه روحت ازادتر و بازتر است در راهی که وقتی که امادگی بیشتر برای تشرف خودت حافظوا بر مقدمات صلاه حافظوا بر اجزا واجب صلاه حافظوا بر شرایط واجب صلاه حافظوا بر تنهی عن الفحشا و المنکر در صلاه و حافظوا از تنهی عن الفحشا و المنکر بعد الصلاه هم اگر بتوانم اگر بتوانم نماز را به اونجور عمق تنهی عن الفحشا و المنکر انجام بدم که بعد از نماز من غیر قبل از نماز بشم اون واجبه اگر ترک کنم ترک واجب کردم ولی بعضی از ترک واجب ها فسق در باب صلاه جماعت امام بودن فسق در باب شهادت شهادت عدلین در طواف فسق در باب چه نمیاره ولکن فسق است هم دربعد معرفت و هم در بعد فقه.

حالا حافظوا علی الصلوات و الصلاه الوسطی در بعد اولیا یه بعد پایینم داریم عرض نکردم ببینید یسری کارهایی داره یه کارهایی که حکم قرار میده در زندگیش یه کارهایی هم همینطور پیش پا افتادس شد شد نشد نشد اینجا اگر بخوان شمارو درست کنن صددرصد دیگه اون ریزه میزه هایی که بین بین افتاده اونارم انجام بده این ذکر خاص و عام از باب اهمیت از باب بی اهمیتی حالا اینجا معاکس مطلب حافظوا علی الصلوات تمام نمازها مهم است نماز های یومیه مهم است نماز جمعه مهم است نماز طواف مهم است اما اون نمازایی که بعضی وقتا میاد نماز ایات چون بعضی وقتا در این وسطاست وسطی خیلی وسطه خیلی عادیه خیلی کمه چیزی که خیلی کمه و خیلی عادیه خب نماز ایاتم بخون خب خیلیا نمیخونن این نماز عیدینم خب بخون خب خیلیا نمیخونن حالا درصورتی که واجب باشد چنانکه بعد عرض خواهیم کرد که واجب است یا در صورتی که در فتوای وجوب مثلا ماها چنین و چنان میشویم این حافظوا علی الصلوات این بعد دومه وهمشم مراده.

حافظوا علی الصلوات اون صلوات اولیا حافظوا علی الصلوات اون نماز هایی که ریزه میزه وسطا افتاده این وسطاس زید کجاست همین وسطاس این اهمیت نداره فلانی ایت الله عظمی کجاست در فلان جا تشریف دارن در اتاق مخصوص اما زید کجاست همینجاهست دیگه مثلا این همینجاهاس اینم ‌وسطاس یعنی خیلی وسطه خیلی بسیطه خیلی در این میانهاست گم و گوره این نمازی که در میان نمازها گم و گوره خب بازم نمازه نماز ایات نمازه ولو احیانا اتفاق میفته صلاه عیدین صلاته ولو سالی دومرتبس صلاه بر اموات صلاته ولو نداره ولی حافظوا هر دوبعد مراده اما بعد وسط مراد نیست چون وسطاست در اینجا بعد.

حافظوا علی الصلوات و الصلاه الوسطی و قوموا لله قانتین ما چه کنیم کتاب الله مظلوم است به دست ما ظالم ها حافظوا علی الصلواته و الصلاه الوسطی بعد چی و قوموا لله قانتین قنوت یعنی چه اگر از من ها و ماها سوال بشد میگیم قنوت اینه این همیشه اینطور خب این نمیشه آخه قران شریف لفظ قنوت را مرات متعدده ای ذکر فرموده است یک جاش خصوص عنیست و قوموا لله قانتین قنوت ازنظر لغت قرآن و سایر لغاتی که بر محور قرآن تصدیق میشود این نه خضوع تنهاست نه خشوع تنهاست نه اینجوری کردن است.

ما یک خضوع داریم و یک خشوع داریم بر حسب لغت قرآن خشوع مال قلبه اما خضوع مال ظاهره انسان ظاهر و باطنش در برابر حق باید متواضع و متعبد باشد منتهی تعبد و احترام ظاهری خضوع است اکثرا ما نیست کلا و تعبد و احترام و احترام باطنی خشوع است و تعینوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الا علی الخاشعین منافقه از منم قشنگتر ممکنه رکوع کنه فایده نداره منافقه از معصومم ممکن است رکوع چارساعت واسته مثلا فایده ندارد که اینکه میفرماید که و استعینوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الا علی الخاشعین دلباختگان کسانی که دل را به خدا نه به هوسها نه به حیوانیتها شهوتها هر انسانی در زندگی دلباخته جریانی میشد دو قطب بیشتر نیست یک قطب نور است و یک قطب نار و بیننا متوسطات

قطب الاقطاب نور عبارتست از الله سبحانه وتعالی این باید که دلباخته حق باشد اگر انسان هرقدر دلباخته حق باشد همه چیز باخته در راه حق است جان باخته است مالباخته است همه چی توان باخته است قدرت باخته است و هر مقداری که فرمانده کل قوا که قلب است دربرابر حق سبحانه و تعالی تواضع داشته باشد و تعبد داشته باشد تمام اعضای انسان چنینن چنانکه در روایت کافی امام صادق علیه السلام رحمت کرد و نقل رو ‌من در تفسیر اوردم احد النقلین میفرماید که القلوب ائمه العقول والعقول ائمه الافکار و الافکار ائمه الحواس و الحواس ائمه الاعضا. دلها امام الائمه است در عقل یقین به قلب میاد شک میشه محور و مرکز اصلی نفسی و احساسی و ادراکی و عقیدتی انسان قلب و روح است نه عقل و روح ما یه عقل جسمانی داریم مخ یه عقل روحی داریم عقل در مخ قلبم یک قلب سنوبری داریم سنوبری که قلب جسمه و یک قلب روحه قلب و روح فی قلب الجسم عقل و روح فی عقل الجسم سدر و روح فی سدر الجسم الی اخر برگردیم.

وقوموا لله قانتین قنوت چیه قنوت معناش جمع بین خضوع و خشوع است حالا موارد استعمال رو عرض میکنیم سیزده آیه در قرآن شریف ظاهرا راجب قنوت داریم ملاحظه بفرمایید القنوت مذکوره فی الذکر الحکیم صره اشمره سیزده مرتبه این حالا مواردشو عرض میکنیم اینکه ما امر شده ایم در برابر خدا قیام به حساب قنوت داشته باشیم رکوعش قیامه سجودش قیامه خوابش قیامه زن گرفتنش قیامه خوردنش قیامه اگه برای خدا باشه تمام اینها قعود است و ذلیل شده است و به زمین خوردس اگر برای خدا نباشه قیام فقط ایستادن جسم که نیست ایستادن روح و عقل انسان و فطرت انسان و عقیده انسان و نیت انسان و فکر صحیح انسان این باید ایستا باشد راستا باشد تا ایستا باشد بین نقطه معبود و نقطه نقطه معبود ونقطه عبد یک خط است و اون صلاه مستقیمه ایستا و راستای در سلوک الی الله باشد یا ایها الانسان انک الی ربک کدحا فملاقیه این هم خضوع جسم و هم خشوع قلب

اون کسانی که میگن ما صوفیان صفا از عالم دگریم عالم همه صورن ما واحد الصوریم غلط کردن دومیشم پشتش صور خداس عالم همه صوره شما واحد الصوری خداوند به پیغمبر بزرگوار دستور میدهد واعبد ربک حتی یعطیک الیقین بعضی ملا درویشا میگن که ما به یقین رسیدیم پس عبادت نمیکنیم. به یکیشون گفتن آقا یکارایی داری تو میکنی این چجوریه گفت از نوکرم سوال کنید یکارای بد بعضیاشون همشون که نه از نوکرش سوال کردن گفت بله بده ولی به مزاج آقا افتیه

یعنی کارای ظاهری مطلبی نیست و این تصوف عارم را و تصوف لخت بی خرد را این پولس یهودی الاصلو پولس دخالت کرد در شریعت ناموس تورات و ناموس شریعت تورات از ناموس شریعت انجیل برداشت گفت چی گفت آنگونه شرایع منسوخ گرده است منسوخ شد یعنی چه شریعت عمل شریعت عمل و شریعت ناموس منسوخ شده یعنی گفتن خوردن رفتن امدن اینا نیست فقط در قلب محب مسیح باشی آقا در قلب از کوزه برون تراود هرانچه در اوست تو ادعا میکنی که در قلبم چنینه اما دستت میدزده چشمت چنین میکنه پایینت میهیزه این چیشد مثلا درون و برون باید با هم یکسان باشن هماهنگ باشن برابر باشن نفاق غلط است چه در اونورش چه در اینورش نفاق هردوتا غلطه.

حالا ما در برابر حق هم ظاهرمون باید خدا پسند باشد و هم باطنمون خداپسند باشد نمیشد ظاهر ما انسان خداپسند نباشد خلق پسندم نباشد فطرت پسند نباشد اما باطل ما صوفیان صفا از عالم دگریم عالم همه صورن پیغمبر ماموره حتی یاتیک الیقین برای پیغمبر یقین نیومده برای تو اومده؟

و یقین در اینجا این معرفت بی نهایت است و معرفت بی نهایت نسبت به حق بی نهایت نهایت نداره الی غیر نهایک رسول الله در برزخ و بعدا در جنت قیامت است هیچ حد ندارد دائم التعبد است و دائم التعرف الی الله سبحان تعالاس و خطاب به پیغمبره.

آقای ملا درویش میگد که ملا قطب بعضیاشون مگد که بله من به یقین رسیدم بنابراین نه مثل ذغالی که میسوزونن میشه آتش خود آتش شد حالا این ذغال که آتش شده آتش میخواد مثال میزنه بنده خدا ذغالی که اتیش شده آتش میخواد بابا تو ذغال هیچوقت آتش نمیشی اگرم آتش بشی سوزنده هستی سازنده نیستی چرا مثال میزنی چرا مثال خالق را به خلق میزنی کن نور حیث ما تقبا که در منظومه سبزواریست چرا مثال میزنی آقا مثالو موقعی انسان میزند که دلیل نداشته باشد خب مثالش قبول نیست دلیل داشته باشد قویه مثالش مقبوله اما اگر با مثال انسان بخواد مطلبی رو اثبات کند که این نمیشه کن نوره خدا که نور جسمانی نیست که تقبا و ضعوفو بیارید وحدت حقیقت وجود درست کنی و از این حرفا.

خب و قوموا لله قانتین حافظوا علی الصلوات والصلاه والسطی بعد چی فقط در نماز ما باید در محضر رب باشیم در غیر نماز نه مثل بعضی از مسیحیان میگن که خدا حاکم در مسجده و عرض میشود که شاه هم حاکم در زندگیست باهم ارتباط ندارن ماکه این نمیگیم که میگیم خدا حاکمه در همه جاست همونطور که در محراب صلاه حاکم است در محراب حرب هم حاکم است وجوبی ایجابا در ابعاد سلبی حرمتا ابعاد دیگر که راجحها یا مرجوها یا عباهتا باشه.

و قوموا لله قانتین همیشه بعد از نماز هم باید قانت بود باید زندگی انسان زندگی قنوت باشد زندگی زندگی خضوع باشد در ظاهرش در باطنش در نمازش در روزه اش در تمام سلبیات و ایجابیات باید زندگی در حالت قنوت باشد و درکل قران لفظ قنوت به معنای جمع بین خضوع و خشوعه در برابر که ؟در برابر حق سبحان و تعالی که باید که انسان قیام کند اون هم لله نه قیام للحو و لابلیس قوموا لله قانتین بعد و انخفتم.

مطالبی فقهی هست در اینجا که هم از نظر فقه اکبر و هم از نظر فقه اصغر جهاتی و نکات بسیار دقیق و رقیق و عمیقی دارد که باید رو یک یکیش ما فکر کنیم بجای این اینکه که ما تفریعاتی رو‌بگیم که هیچ جا پیدا نمیشه نذرم زورمون نمیرسه بکنیم بجای اینکه تفریعاتی بکنیم که اگر لازم باشد میتوانن برادران متفقه بکنن اگرم لازم نباشد که هیچوقت لازم نیست هیچکس بکنه ماباید عمق فقه خودمون را عمق فقه اصغر را که فقه اکبر است و معرفت الله است و صادر است از مصدر ربوبیت و مسلمان سازی اینو ما باید در نظر بگیریم اول باید خود را اماده کرد بعد به سفر رفت.

تمام عبادات سفر الی الله عه این عبادات که سفر الی الله است خشک فقط الفاظ و رکوع و سجود و این حرفا عرض میشود که نباشه این سیزده آیه ای که عرض کردم در باب قنوته ملاحظه کنید و من یقنت منکن لله سوره احزاب آیه سی و یک یا نساء النبی لستن کاحد من النسا ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا یا نساء النبی بعد میفرماید که و من یقنت منکن لله منتهی اجرها مرتین زنان پیغمبر یقنت لله یعنی همیشه قنوت میگیرن تو حیاط تو رختخواب بالا نیستش که من یکون همش نماز میخونن نخیر باید خاضع باشن زنان پیغمبر بیش از زنان دیگر در برابرحکم خدا هم ظاهرا هم باطنا.

چون اگر زنان پیغمبر یه مقداری انحراف پیدا کنن معاذالله انحراف عقیدتی و اخلاقی و عملی این صدمه میزند به بیت مطهر وحی و لذلک لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا الی اخر این مربوطه به قنوت نساء النبی.

یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین سوره آل عمران آیه چهل و سه یا مریم اقنتی لربک و ارکعی و اسجدی و اسجدی و ارکعی مع الراکعین پس اقنتی عمومه بعدش نماز رو ‌بعنوان رکوع و سجود ذکر کنید. ای مریم محور زندگی تو بعنوان مریم بودن و مادر مسیح بودن بالانفسال و مریم بودن به عصمت اتصالی یا مریم اقنتی لربک واسجدی و ارکعی مع الراکعین که از مع الراکعین من اینجا و آیات دیگر استفاده میکنم که نماز جماعت واجب است حتی المقدور.

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

و السلام علیکم و رحمه الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد