بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم فاذا قضیتم الصلاه فاذکروا الله قیاما و قعودا و علی جنوبکم فاذا اطماننتم فاقیموا الصلاه ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا
ما مسلمین و بالاخص طلاب علوم دینی بطور مطلق و بالاخص الاخص شرع مداران که امانت کتاب و سنت برعهده ماست انشالله در دوبعد مسئولیت داریم یک بعد حفظ مقام قدسی علویت و در مرحله بعد حفظ مقام قدسی رسالت و امامت تا اونجا که امکان ماست باید آنچه را که بر محور کتاب و سنت سنت اصلیه نسبت به مقام قدسیه اولوهیت بدست میاوریم تبلیغ کنیم. و در بعد سلبی اگر نسبت های ناروایی در طول تاریخ اسلام به مقام مقدس اولوهیت در بعد قرآن و به مقام مقدس رسالت در بعد سنت محمدیه صل الله علیه و آله و سلم و نسبت به ائمه معصومین علیهم السلام در بعد قدسی عصمت و طهارت مطلقه هر نسبت ناروایی که با مقام عصمت مطلقه رسول و ائمه علیهم السلام مخالفت دارد باید معارضه کنیم.
کتاب الله که بین است نه کم دارد و نه زیاد داره و اما سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و روایات مرویه از ائمه علیهم السلام اینها اینطور نیستش که هرچه نقل کردن از رسول الله سنت اون حضرت باشه و هرچه از ائمه معصومین علیهم السلام نقل کردن فرموده اونها باشه. چون جعالها در طول تاریخ اسلامی بسیار بودن دروغگوها و دروغ پردازها برای اینکه ملقخ کنن ساحت قدسیه اسلام عزیز رو زیاد بودن و همچنین جاهلها زیاد بودن فراموشکارها زیاد بودن اختلاف معنا در عباراتی که بعنوان روایت نقل میکنن یا بحساب تقطیع یا بحساب نسیان بسیار است بنابراین اینطور نیستش که ما بعنوان مسلمان تا چه رسد طالب علوم دینیه و تا چه رسد بالاخص الاخص که مقام شرع مداریست ما هر روایتی را که از رسول الله صلوات الله علیه و یا ايمه معصوم علیه السلام نقل کردن قبول کنیم.
مخصوصا در مواردی که روایتی از امام معصوم نقل میشود و برخلاف نص قرآن است یا برخلاف عصمت اونهاست یا پایینتر برخلاف عدالت اونهاست بر خلاف علم اونهاست برخلاف حتی مسلمان بودن عادی اونهاست و حتی برخلاف عاقل بودن اونهاست که اگر هم معاذالله مسلمان نباشند و این چجور است که قسمتی از روایت رو که بحساب اینکه روایت است سندش چنین است شهرتش چنین است در فلان و بهمان و فلطان کتاب نوشته شده است ما قبول کنیم بحساب اینکه بله از معصوم صادر شده و حال اینکه وقتی بررسی درست بکنیم بعنوان یک مسلمان دقیق و عمیق وحتی یک مسلمان ساده و عادی احیانا میبینیم که این روایت مطلبی رو نقل میکند که برخلاف عصمت رسول الله است بلکه برخلاف عدالت رسول الله است برخلاف عصمت علمی اون حضرت عصمت عملی اون حضرت برخلاف عدالت علمی اون حضرت و عدالت عملی اون حضرت است بلکه برخلاف مسلمان بودن اون حضرت است بلکه برخلاف اطلاعات عادیه انسانیه اون حضرت است ماقبول کنیم؟
ما که مقام عادی عصمت رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصومین را با اتقن ادله کتاب و سنت پذیرفته ایم میتوانیم چیزی رو قبول کنیم که اونها رو از عصمت و از عدالت و از اسلام عادی و حتی از انسانیت بیاره پایین چجوری این حرفو بزنیم اینکه ما نسبت به قسمتی از روایات خیلی حساسیت داریم حساسیت داریم و نه آنکه نشون بدیم چون قسمتی از روایات دلالت دارد بر اینکه جعل کننده این روایت هم مسلمان نیست هم جاهله یا منافق است یا مسلمان نیست جاهله نه تنها جاهل از نظر معرفتی بلکه جاهل به لغتم هست.
از کسی روایتی رو نقل کردن که لغت بلد نبوده فهم عادی انسانی نداشته برخلاف حسش برخلاف عقلش تا چه رسد عدالت تا چه رسد عصمت مطلبی رو از او نقل کردن اونهم نسبت به کی نسبت به قرآن کتاب الله نسبت به انبیا بزرگوار نسبت به خودهاشون که در بالاترین قله عصمت علمی و عملی و طهارت اخلاقی هستند در این آیه مبارکه سوره نساایه صد و سوم است آیه صد و یکم و صد و دوم مربوط است به صلاه خوف.
خب خود اینکه راجع به زمینه خوف به ما نص قرآن دستور میدهد که شما اگر برجان خودتون میترسید اگر نماز را در حالت خوف و ملاقات با دشمن بخواید تمام عیار بخونید چاهار رکعت و چاهار رکعت رکوع هاو رکوع ها و تمام شرایطش رو در حالت ازاد بخواید انجام بدید بر جان خود میترسید چی میگن نمیگن حالا نخون بعد که خوف برطرف شد زمان هم گذشت بعدا یکجا نمازهای راست و حسینی و حسابی بخوانید واما در زمانی که شما خوف دارید نخونید این نمیگن چرا برای اینکه ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا آیه اینو میگه ملاحظه بفرمایید در ایه صد و سوم میفرماید فاذا قضیتم الصلاه اون نماز روانجام دادی به همون وضع خوف فالذکرو الله قیاما و قعودا و علی جنوبکم که جبران اون مقداری که ونه تقصیرا فاذا اطماننتم وقتی که حالت اطمعنان براتون حاصل شد و خوفی نداشتید و توانستید نماز را اونجور که مقرر است مادتا و هیئتا انجام بدهید فاقیموا الصلاه اونجا اقامه نکنید اگر در حال خوف اقامه نبود که همه رکعات نبود که همه تشکیلات نبود چون شما مقصر نبودید خوف اونجا به کار شد اما اقامه نشده.
کسی که بدهکار است به کسی مقصرم نیست ندارد بده خب نداره وقتی داشتی بده یعنی قبلا داده ناقصا داده قبلا نداشته بده یا هرمقداری داشتی بده بعدا که تمام رو داشتی کاملا بده در اینجا نماز را در حال خوفی که عن قصورا هست عن تقصیرا نیست بلکه عن وظیفتا است شما به جبهه جنگ رفته اید و واجب بوده است به جبهه جنگ برید اما اگر خوف موجب شد که شما نماز رو تمام خصوصیاتو نتونستید انجام بدید فاذا قضیتم الصلاه فالذکروالله قیاما و قعودا و علی جنوبکم بعدش فاذا اطماننتم فاقیموا الصلاه مگه قبلا اقامه نبود قبلا اقامه عن قصورا بود نمیتونستم اونطوری که رکعات لازم است انجام بدم ولی بعدا فاقیموا الصلاه چون خوفی در کار نیست چرا اینکارو میکنی چرا اول و چرا دوم اول چرا وقتی که مثلا فرض کنید شما تا غروب وقت دارید اما تا غروب هم در حال فوت هستید چرا نماز رو شکسته پکسته بخونید و نگذارید برای بعد از وقت مگه نه ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا.
این حکم اینکه نماز یک واجب موقت است این تازگی ندارد چون بعضی از احکام هست که در اسلام تازگی داره قبلا نبوده بعد آمده قبلا جور دیگه بوده بعد جور دیگر زیاد بوده کم شده کم بوده زیاد شده ولی بعضی از احکام هست که این سنت تکلیفیه است در تمام زمانهای شریعت در احکام اصلی معلوم در احکام فرعی هم هست.
زنا در تمام شرایع حرام بود هیچ شرعی زنا رو حلال نکرده بعدا حرام بشه و همچنین فرض کنید که ظلم کردن همیشه حرام بوده و همچنین بعضی از احکام فرعیه سلبیه ایجابا سلبیه حرمتا و ایجابی وجوبا از جمله چیزهایی که در تمام شرایع بوده صلاه بوده و از جمله خصوصیاتی که صلاه داشته اینست که کتاب موقوت بوده نماز یک واجب وقتیست واجب غیر وقتی نیست.
حالا ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا این به تمام اعماق زمانهای شریعتهای مقدسه الهیه از اول تا اینجا میزند و الی یوم القیامه که شریعتی غیر از قرآن نمیاد ان الصلاه کانت در تمام زمانهای شرایع مقدسه الهیه این کتابا بوده ولی نه کتابا فقط فقط وجوب نبوده وجوب موقت بوده چون وجوبهای واجبات چند جوره. اونروز اشاره کردم بعضی از واجبات هست که در طول عمر یک مرتبه واجبه البته موقت است در ذیحجه حج اینکه موقت است در این ذیحجه اگر این ذیحجه شما مستطیع بودید و بدون عذر انجام ندادی در ذیحجه بعد هم واجبه اما قضا نیست ادا است اینطور نیست که ذیحجه بعدی قضای این باشد خب پس بعضی از واجبات هستش که درست است که وقت معین در طول سال دارد که در ذیحجه است از روز فلان تا روز فلان هشت ذیحجه اما اینو حتما باید عند الاستطاعه انجام بدی اگر عند الاستطاعه بدون عذر انجام ندید بعدنم در سال بعدی باید انجام بدهید اگر بتوانید البته متسکن چیز دیگس و اگر انجام دادید قضای حج سابق رونکردی بلکه این حج در طول عمر اداست منتهی اداییست که موقته امسال شد امسال نشد سال بعد نشد سال بعد اداس همش اداست.
اما بعضی از واجبات هستش که نخیر این ادا دارد و قضا دارد وقتی که انسان بتواند در وقتش انجام بدهد ولو البته قصورا و تقصیرا تقصیرم مطلب دیگریه اگر یا با تیمم انجام بده یا در حال خوف است و کسر میشه کم میشه از رکعات انجام بده اگر تا از ظهر تا غروب آفتاب بتواند این نماز رو همینطور خورده مورده انجام بده و بحساب قصور نتواند همه خصوصیات جزئی و شرطی رو انجام بده اینجا واجبه اینطور نیست که نخیر من این نمازو بزارم بعدا که رفع عذر شد تماما انجام بدم نخیر این واجب موقته.
منتهی گاه اوقات واجب موقت ذووقتین است گاه ذووقتین واحد است واجب موقت صلاه این ذووقتین عه یک وقتش که وقت اول است اداس و وقت دوم قضاست وقتی که اداعا انجام داد داد اما اگر اداعا انجام نداد تقصیرا یا قصورا یا هرچه اگر موظف بود که اداعا نماز را انجام بده اما انجام نداد این اقض مافات کمافات ردیست در قرانم و اقم الصلاه لذکری و این آیه هم که ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا.
فرض کنید برش شهرت شده این بیشتر واجب است یا احترام معصوم اخه نباید دوستی خاله خرسش کنیم که احترام عصمت علمی و عملی ومعرفتی باقرین مهمتر است یا احترام فلان کتاب فلان کتاب که اومده یه لغتی روبرخلاف نص برخلاف فصاحت و بلاغت برخلاف وضع ادبی عادی برخلاف وضع انسانی عادی رو ازباقرین علیهم السلام نقل میکنه این مطلب اول.
دوم اگر علت نمیگفت که من مثال زدم به خب یک اشکال بود اما علت گفته علت چیه علت برده است ببینید این روایتو ملاحظه کنید در سوره نسا آیه صد و یک صفحه سیصد و سیزده الفرقان بنده اینطور نوشتم در متن و توتیهم موقوتا بموجبا ردا علی القول انها محددت الوقت ولاقضا لها بعد وقتها لا یزید الا مشکله علی مشکله و ان السلیمان هذه المختلفه الزور حالکم هالک اولی از هلاکته دوم سیاهه روسیاه و هلاک است فان السلی مثل اون سلیمانی که یهودیا میگن یهودیا میگن سلیمان نهصدتا زن گرفت نمیخوایم بگیم زیاده حالا کاری نداریم شیشصدتاش صیغه بود در تورات داریم سیصدتاش عقدی بود و چون این زنهای نهصدگانه سلیمان بت پرست بودن سلیمان بالای بلندی ها برای هرکدام یک مذبحی ساخت و یک قربانگاهی ساخت این سلیمانو بردن از هرچی لامذهبه پایینتر بابا سلیمان حداقل خداپرست که بود این خداپرست زنهای خداناپرست و مشرک گرفته کاری نداریم ولی به احترام این نهصد زمین در نهصد تل نهصد بلندی قربانگاه و محل عبادت بت چنین و چنان درست کرده خب حالا این سلیمان تو روایت ما اومده این سلیمان که در تورات امده است و در انجیل هم احیانا در روایت ما فلان اخوند یهودی فلان اخوند مسیحی برای اینکه چهره نورانی مقدس اسلام عزیز ما رو مشبه کند و سیاه کند اینو نقل کرده و من ها و ما هایی که زود گول میخوریم اوردیم در کتاب من لایحضره الفقیه در کتاب فلان جا نقل کردیم.
ملاحظه کنید متنو من اینطور نوشتم فان السلیمان هذه المختلفه الزور حالکم هالک و علی ایطها حیث ترک الحاضره و له مجال فلا تنهی المشکلته بتفسیره الموقوت بالموجب حیث الموجب مستفاد من کتابا ولا تامیهم موقوتا لغویا و هو اللغو من القول طلقی به الغت و طلقی عصمت الرسالیه بسلیمان ان لم تامرو ردوها علیه رد الشمس روایتو نقل کنیم.
ببینید اول ثقلین جلد یک صفحه پونصد و چهل و پنج فی الفقیه قال الصادق علیه السلام فی الآیه موقوتا قال الصادق علیه السلام چقدر امام صادق مظلومه فقیه داره نقل میکنه ازش محمد بن علی بن حسین بن موسی بن باقر قمی که از بزرگترین محدثین اسلام است علی الاطلاق درکتاب من لایحضره الفقیه که فتاوای ایشون هست در این کتاب آقایان مثل علامه مجلسی مینویسه همرو قبول نداره خب اما نه کسی که به جای اون نوشتن این از نظر فقهی ثابته ها بجای این کتابی بنام من لایحضره الفقیه نوشته و در این کتاب من لایحضره الفقیه فتاوای خود را به تعبیر روایات نقل کرده و این امانتیست در نقل دیگه ملاحظه کنید فی الفقیه و قال الصادق فی الآیه سندم ذکر نکرده ایشون چرا من لایحضر سند نداره چون قبول داره اخه ولذا روایات بی سند من لایحضر رو برادران عزیز فقیه نوعا قبول کرده حالا
فی الفقیه و قال الصادق فی الآیه موقوتا مغروبا این یک دنباله مهمه و فیه عن العلل عللم مال ایشونه و فیه عن العلل عن ابی جعفر علیهم السلام فی الآیه کتابا موقوتا قال موجبا اول مفروضا بوده بعد موجبا انما یعنی بذلک از امام باقر نقل میکنه انما یعنی بذلک وجوبها علی المومنین موقوتا یعنی واجبه بابا کتابا که گفت واجبه فوق واجبه آقا وقتی که صد آمد نود هم پیش ماست شما میگید چقدر دارید صد تومن بله من دوتومنم دارم دوتومن جلد صد تومنه دیگه این که هیچ سوسکی هم نمیگه چه شد چطور شد شما به بالاترین مقام عصمت نسبت میدهید ببینید
و عن ابی جعفر باقر علیه السلام فی الآیه کتابا موقوتا قال موجبا انما یعنی بذلک وجوبها علی المومنین ولو کانت کما یقولون لهلک حالاچرا این عذر بدتر از گناه به مناسی گفتن که اون طنابتو بده میخوام رخت پهن کنیم گفت روش ارزن پهنه گفتن اخه ارزن عذرم همین عذره حالا اینجا عذرو ملاحضه کنید که ظلماتهم بعضها فوق بعض ولو کانت کما یقولون اون فلان فلان شده ها اگر حرفشون درست باشه که عرض میشود که کتابا موقوتا یعنی واجب موقت میخواد اورو رد کنه ولو کانت کما یقولون لهلک سلیمان بن داوود حین اخر الصلاه حتی توارت بالحجاب قضیه ردالشمس ردالشمسی های شیعه بعضیا سرشون کلاه گذاشتن و اونهارو بعنوان تشیع و اعتقاد تشیع و لغت تشیع مبتلا به دو تهمت کردن من تهمت اولو ذکر میکنم فقط.
تهمت به سلیمان داوود که سلیمان داشت سان میدید اسبهایی که برای جهاد بودن دیگه این یادش رفت نماز عصرو بخونه ازبس این اسبها جلب نظر او کردن یادش رفت نمازوبخونه بعدش که یادش اومد نماز بخونه برای اینکه نماز عصروبخواند و حالا که وقت گذاشت از بین نره ردوها علیه حالا ایه رو ملاحظه کنید یه قرآن بده من عرض میشود که این ایه در سوره ص در سوره ص آیه سی و سه رو بیار ببینید لهلک سلیمان بن داوود ولو کانت کما یقولون لهلک سلیمان بن داوود حین اخر الصلاه حتی توارت بالحجاب چرا هلکت برای اینکه اگر کتابا موقوتا این بود که میگید نماز وقت معین داره خب بنابراین سلیمان هلاک میشد اونو بده سلیمان هلاک میشد چرا برای اینکه سلیمان نماز رو عمدا نماز عصرونخوند تا اینکه خورشید غروب کرد بعد چرا گفت ردوها علیه خورشیدو گفت برگردونید برای چی برای اینکه نماز عصر قبل از غروب خورشید خوانده بشود به این جهت هر چقدر غلطه غلط علی غلط علی غلط علی غلط یکی شما نمیتونید نسبت به مسلمانهای عادی بدید چطور شما انقد نانجیبی کردید در نقل روایت نمیگم به ابن عرض نمیکنم کسانی که از ایشون نقل میکنن و ایشون شاید توجه نداشتن و نسبت قصور ما میدیم نسبت تقصیر نمیدیم چطور نسبت میدیم که امام باقر اینطوری آیه رو فهمیده حالا آیه رو ملاحظه کنید
بله کجاس خب ملاحظه بفرمایید استناد به این آیه عرض میشود که بله کجا بود اهان بله ملاحظه کنید سوره مبارکه ص ایه سی و وهبنا لسلیمان ووهبنا لداوود سلیمان مقام داوود و سلیمان رو داره قرآن تعریف میکنه داوود چنین بود چنان بود این البته در مقابل داوود توراته ها داوود تورات یه نسبتهای غلطی بهش داده شده قران داره جواب میده آخه قران یه کتابیست که فقط مسلمان ساز باشد یک بعد نخیر بلکه غلط هاییم که در کتابهای قبل احیانا بوده برطرف میکنه مثلا در سوره ق که میفرماید ولقد خلقنا السماوات و الااض فی ستته ایام و ما مسنا من لغوب چرا گفته ما اسمان و زمین رو در شش زمان افریدیم خسته نشدیم مگه ما میگیم خسته شده جواب توراتو میده چون تورات میگد خداوند اسمان و زمین را در شش شبانه روز افرید بعد خسته شد روزجمعه شد استراحت کرد قرآن دارد جواب اینو میده حالا در اینجا قرآن نسبت به داوود و سلیمان که صحبت میکنه میخواد جواب خرافات و تهمتهای وقیحانه ای که در تورات محرر نسبت به سلیمان علیه السلام و داوود دادن بده ببینید.
و وهبنا قبلش کما کتابا انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته ولیتذکر الاولوا الباب آیه بیست و نه سوره ص بعدش این مقدمه بود این کتاب کتاب همه بعدیست بعد و وهبنا لداوود سلیمان نعم العبد کی داوود که قبلا ذکر شد فغفرنا له ذلک و ان له عندنا لزلفی و حسن مآب یا داوود انا این قبلا گفته شد حالا و وهبنا لداوود سلیمان نعم العبد خوب بنده ایه آقا میشه یه لاتی بگه بچه من خوب بچه ایست دزدی میکنه خب لاتم هست اخه چطور میشد خدا بگد نعم العبد این سلیمان که از موهبتهای ربانیه رحیمیه حضرت حق سبحان و تعالاس به داوود بگد و وهبنا لداوود سلیمان نعم العبد انه ابواب ابواب کیه اقایون ابواب با تواب فرق داره تواب دارای دو بعده گناه کرده توبه میکنه یا گناه نکرده به خداوند رجوع میکند که از هجوم گناه نجاتش بده دومی مال معصومینه و اولی مال اما ابواب چیه ابواب این نیست که گناه کرده نه ابواب دائم الرجوع الی الله عه کسی که تمام زندگی و تمام جست و خیزش تمام حرکات و سکناتش تمام اقوال و اعمالش تمام نشیب و فراز و سلب و ایجابش تمام الی الله است ابواب اونم عاعب نه دائما انا لله و انا الیه راجعون انا الیه راجعون رو در حیات تکلیف تحقق داده در تمام عانات و حالات راجع الی الحق است هیچ فاصله ای از معرفت الله و از مرضات الهی ندارد ببینید نعم العبد چرا انه ابواب کی داره نمونه میگه
اخه این نعم العبد که خداوند آخه تعریف خدا خدای تعریفاس وقتی که خداوند دارد تعریف میکند از سلیمان این خدای تعریفهاس وقتی که میگد انک الاعلی خلق العظیم نسبت به رسول الله یعنی خلق پیغمبراگه تعبیر صحیح بشد بگیم اله خلقهاست من دون لله در اینجام نعم العبد انه ابواب چیکار کرده این ایه رومطالعه کنید فردا از امروز اذ عرض علیه این مقام نعم العبد بودن و مقام دائم الرجوع الی الله بودن اقایون میسازد به اینکه عمدا نماز نخونه خب دارد این روایت که از امام صادق و امام باقر نقل میکند میگد عمدا نمازو نخوندی یادش رفت نماز بخونه و وهبنا لداوود سلیمان نعم العبد انه ابواب اذ عرض علیه بالعشی الصافنات الجیاد اسبهای جنگی فقال انی اینطور معنا میکنن فقال انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی میگن ذکر ربی صلاته پس گفت من دوست داشتم دوستی خیر را که اسبهای جنگیست عن ذکر ربی یعنی نمازو یادم رفت از بس من دلم میخواست که این اسبارو سان کنم نماز یادم رفت این انه ابوابه ها
این نعم العبده این بعث العبده این خیلی خره که اینکارو کرده این سلیمان تورات سلیمان قرآن جور دیگه میگه فقال انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی حتی توارت الحجاب ردوها الیه اونقدر بی معرفتی در این تفسیر هست که انسان خجالت میکشه بگه سلیمانی که این گناه بزرگو کرده معاذالله که از مقام عصمت هیچ از مقام عدالت هیچ از مقام عادی اسلام در مقابل حق بودن هیچ رفته کنار تازه خدایی میکنه ردوها علی مگه چنتا خدا داریم کی میتونه خورشیدو برگردونه جز خدا ردوها علیه یا نوکرهای ایشون و پیشکارهای ایشون انقدر قدرت داشتن که در مقام عصیان سلیمان که نماز نخونده ردوها علیه چی چی رو خورشیدو کو خورشید بابا اون که قبلا ذکر شده حتی توارت بالحجاب اسبای جنگیه ردوها علی فطفق مسحا بالسوق اگر بنا بود خورشید برگرده خب خورشید که برمیگرده که خورشید یال ندارد کوپال ندارد که اعناق ندارد خورشید برگرده خورشیدو برچی که نماز عصروبخوند که این نداره که میگد ردوها علی فطفق مسحا بالسوق و الاعناق الی اخر تتمشو فردا انشالله عرض میکنیم.
اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا
به خلاف اینکه اگر یه کسی یه فرش دوازده متری کلی فروخته است یه فرش دزدی اورده عوضش داده است بعد فهمیدن دزدیه بیع که باطل نمیشه که میگم بی زحمت اینو بدید به صاحبش یه فرش دوازده متری که مال خودش باید بیاره بده بیع که باطل که نمیشه میگه باید عوضش کنی چرا چون در اونجا بیع امده روش شرط و شرطم که مال مردمه خب باطل میشه که روی چیزی نمیره که اما اونجایی که کلی باشد اون شرط که نیامده که این یه قالی دوازده متری طلبکاره خب اینی که بهش دادن مال مردمه این میرفت کنار یه دوازده متری دیگه باید بیاش جاش هرقدر که بیع بیاد روی خود یک چیزی یا تو یه چیزی دیگر میخوای عوضش قرار بدی کی ان سب العقد علیه که شهید اول فرموده عقد مثل اینکه بر خود این ان سبب ریخته شده رو خودش این اون نیست که فی نفس من این یه چیز دیگریه حالا دنبال مطلب بخونیم تا ایشالله بعد