و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
از پنجاه و هشتم سوره نور که مورد بحث دیروز بود و هست اعوذ بالله من الشیطان الرجیم یا ایها الذین آمنوا والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل الصلاه الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیره من بعد صلاه العشاء ثلاث عورات لکم لیس علیکم ولا علیهم جناح بعدهن طوافون علیکم بعضکم علی بعض کذلک یبین الله و لکم الایات و الله علیم حکیم.
یه چند جمله ای رو در تفسیر که جلد قرآن است و صفحه دیویست و بیست و هشت است براتون میخوانیم بعد بحثو ادامه میدیم. مثلث من الاحکامی و الآداب الجماعیه من اجتماع خیلی علویست بعضیا میگن مثلث من الاحکامی و الآداب الاجماعیه داخل البیوت و بیوت الاهلین و بیت رسالت القدسیه آداب دائله تاخذوا به الکتلت مومنه و بها الی قاطعا فی الحیاه بیتیع الصغیره و مجالات الجماعی الکبیره فی حد شازع مع قاعدالامه و راعدها علی حد سوا فی اصولها مختلفه الدرجات و للبیت الشانه و لسائر البیوت شئونها و لبیت رسول صلی الله علیه و آله و سلم شانه کقیاده الاولیا هونا فی آیه السالفه نوحی الذین آمنوا ان دخول بیوت غیر بیوتهم الا و سلام و هنا یومرون غیرهم من الذین ملکت ایمانهم والذین لم یبلغوا الهلو حیث الامر عین کان لا یبطب فی ما یوجه راسا الی الذین لم یطلق الحلم والیامر بالغون عن یامروهم ولکن الذین ملکت ایمانهم و هم اعم من البالغین و سواهم یختصهم امرهم بین امرهم ان کانوا بالغین و الامر بامرهم ان لم یکونوا بالغین و کیف امروا بامره علی سوا اعلهم لان البالغین منهم کغیر بالغین من غیرهم هم بحاجتهم الی امر الاولیا حتی یاتمروا بامرالله فکما غیر بالغ من نار لا یخلقه امر الله و یوخر الا بوسیط البرایه کذلک الذین ملکت ایمانهم الی ان من بالغیهم صافرین لا یحملون امرالقرآن دون وسیط و من ثم لان الحفاظ علی العورات واجب الطرفین و علی صاحب العوره الرغابه علیها کما علی الواردین رقابت فالیامر الاولیا بالامر علی ایتحال و کما امروا و کما امروا للذین بلغ الحلم و اذا بلغ اطفال منکم الحلم و اینجا حکم نوشته حلمش کنید و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم من قبلهم تنزل الآیه بمناسبات العده حصل لرجل من المهاجرین و آخر من الانصار اما واهبا حفاظ علی العوره اذ کان الذین ملکت ایمانهم و الذین لم یبلغ الحلم کانوا یدخلون فی الاوقات کلها بمکان الحل النظر لآیه لا یبدی او ما ملکت ایمانکم الذین علی عورات النسا و کانت مواجه فی رویه العوراه لاوقات تکشفه الخاصه مما تضعجوا المومنین فامروا ان یامروهم فی اوقات تلف هی فی الاکثر عورات ثلاث کی لا ان علی عوراتهم و هذا ضعف یقتله او یتقافلح الکثیرون فی حیاتهم المستعینین بآثار نفسیه و العصبیه و الخلقیه وی کان الخدن لا الی عورات و مدت فلا هوات او ان الصغار لا ینتبغون بهذا المناظر و علم النفس الیوم اتبت بشرعه الاسلام قبل الیوم ان بعض المشاهد المسیره المقیره فی الطفوله تصیروا فی الحیاه کلها و قد یصابون عنها امرا بامراض نفسیه یسعروا الی جهاد اوندفاعه الجنسیه فی حالت الطفوله انحرافات جنسیه دائبه الی من امر و لکی بیت الطاهرا و یبطل الاطفال بسلامه الاعصاب و المشاعر والصدور و الغروب ونظافت التصرفاتی و التصورات بذلک تنظر الآیه آمره ان اولیا ان یامرو بالاستحذان حفاظ علی کرامتهم انفسهم و ایا امرا یتذمن المسلحه بعد البعدین و الله من ورائهم محیط اترامنهم.
این یه مقدمه ای بود که راجب این آیات ثلاث عورات سوره نور براتون خوندیم حالا یک مقدمه خیلی مختصری
همونطوریکه ما بندگان خدا هستیم از نظر علم و عقیده در اصل کیان زندگی و حالت زندگی خودمون در کل ابعاد باید عبد باشیم اینطور نیست که صحیح باشد ما مشرک در عبودیت باشیم ملحد در عبودیت کسیست که عبد غیر خداست فقط و مشرک در عبودیت کسیست که عبد خدا و غیر خداست و موحد در عبودیت کسیست که فقط عبدالله است تمام وجودش تمام افکارش ظاهرش باطنش نیروهای متصله اش و نیروهای منفصله اش خاضع باشد در محضر حق سبحانه و تعالی و همه عالم هستی در مثلث نشئات دنیا و برزخ و قیامت محضر حق سبحانه و تعالی است.
بنابراین محاده ای که در قرآن منع شده است طبق آیاتی و مشاقه ای که باز منع شده است در بعضی از آیات به این معنا ترکیض و توجه داره که اگر ما مشاق کنیم با خدا یعنی ما یه شرکی به خدا خدا هرچی میخواد بگه برای مسجده مام هرچی بخوایم بگیم برای بازار میره مثل حرفی که مسیحی ها میزنن میگن که خدا در کلیسا حکم فرماست اما امپراطور در غیر کلیسا حکم فرماست این مشاقه است یعنی حاکمیت مطلقه در حرکات و سکنات ما در انحصار خدا نیست این شرک عملیست بلکه شرک عقیدتیست مشاقه نسبت به خدایی خدا الاکلنگ مشاقه با رسول یعنی طوری که رسول منم رسول خب من نه رسولم و نه خدا هستم پس اگر مشاقه کنم و تقسیم بندی کنیم جریاناتی که در اصل است یا هرچه مربوط به خداست و جریاناتی مربوط به همه به منه این التقاطه التقاط بین نار و مور است التقاط وجمع بین حق و باطل است آنچه را خدا فرموده بگیرم و آنچه را هم من میفرمایم و میگویم بگیرم و جمع کنم بین ظلمت و نور این غلط.
و در تمام ابعاد زندگی باید چنین باشیم مخصوصا در عبادات عبادات که معلوم است توقیفیه هست که معاملات همه همچنین است حالا عبادت این عبادات که توقیفیه هست ما این عبادات توقیفیه به امر رب العالمین رو تو قیف شهوات و حیوانیات و دلم میخواد و من میخواهم نکنید که چنانکه در سوره مبارکه عنکبوت از یک چنین فکر التقاطی خطای حق سبحانه و تعالی صحبت کردیم و من الناس من یعبدا الله علی حرف فان اصابه خیرا اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه تا خسرت الدنیا و الآخره ذلک هوالخسران المبین خب ممکن است که ما شیعه باشیم چنینم باشیم چنانم باشیم بگیم خدا اینطور گفته منم اینطور خیال میکنم
این شیطان شد وقتی خدا فرمود که چرا تو سجده نکردی من امر کردم چرا سجده نکردی لما خلقت بیدی استکبرت ام کنت من العالین جواب شیطنت کرد در قیاس خلقتنی من نار و خلقته اینجا قیاس درمقابل خدا آخه قیاس در مقابل حاکم مطلق که خداست این گناه نیست که این اعتراض علی الله است این مشاقه است این محاده است خدا چیزی گفت و چیزیم من میگم چیزیم که من میگم چه موافق حکم خدا باشد چه مخالف باشد باشه من هم یکی هستم خدا هم یکی
حالا در عبادات اینطوره این نماز که در بالاترین قله های عباداتیست که ما ماموریت داریم واجبش بر واجبات مستحبش بر مستحبات رجحان دارد این همه چیزش باید طبق امر باشه زمان دارد وقتی که زمان دارد ما هرزمانی بخوایم بخونیم بله نماز بر همه مقدمه در اصل ولی روی هم رفته چه عرضی باشه چه طولی بحثی که چن روز پیش بطور مستمر کردیم و از آیات استفاده کردیم صلاه در قمه ذکر است و در بالاترین قله عباداته حالا
مگر نماز حضور به محضر رب نیست چطور شما حضور به محضر فلان و بهمان یه شرایطی رو قائلید زمانیکه بتواند بپذیرد شایسته باشد بپذیرد حرفی که میخواید بزنی لباسی که در تن داری مکانی که او قبول دارد این شرایط رو اگر او هم نگوید از اوسوال میکنید هرقدر طرف بزرگتر باشد بزرگتر است احتمال شما راجب زمان تشرف نزد او وضع لفظتون مقدار موندنتون مکانتون لباسی که در تن دارید و چه و چه و چه برای اینکه شما احتیاطا اون بهترین را انتخاب میکنید در کل ابعاد
نماز که معراج المومن است و محضر حق سبحانه و تعالاس این نماز داره وقت داره ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا اینکه مسلم است که وقت داره اگه وقت بیاری چی باید وقتو معین کنه اگر کسی بخواد دیدن شما بیاد ولو بزرگتر از شماست اما اگر شما وقتی معین نکنید همینطور بیاد همینطور بیاد که نمیشه ما اگر به سنن اسلامی تقید کنیم خیلیامون خیال میکنیم که جور دیگس من به طور مماس نقل میکنم از دو شخص یکی معصوم یکی غیر معصوم
معصوم امام صادق صلوات الله علیه و سلام علیه سر ظهر بود کسی امد مسئله ای سوال کند در زد اسماعیل امد دم در گفت چیه گفت مسئله ای میخوام سوال کنم گفت برم به امام عرض کنم بعد به امام عرض کرد این ایت الله عظمی عظمی عظمی که علی وجهه الوجود مانند نداشت خودش اومد دم در خب حساب داره فقط تواضع که نیست بیاد تو خب نزدیک ظهر است و سفره پهن کرد ان قلت قلت سوالی بعد خداحافظی کرد و رفت امام تعارف نفرمودن اسماعیل عرض کرد آقاجون چرا تعارف نفرمودید فرمود آماده نبودم هرکه آماده نبودی تعارف فرمود دروغ نمیتونم بگم امشاعه که دنبالش اخباره بفرمایید منزل ما یعنی اخبار بدد که من اماده ام من آماده نیستم یا امادگی نسبت به او ندارم یا اگر امادگیست زن و بچه است غذای زن و بچه روبدم به مهمان به چه حساب مثلا.
خب این معصومی که مقید است به سنت الله یا جایی حضرتو دعوت کردن بعد از نماز تشریف بردن عده ای هم که دور ایت الله راه میرن خب دنبال اقا بودن سنت ما این است که اگر یه آقا رو دعوت کردن هرکس دنبالشه باید بره تو ولی سنت اسلام این نیست اینکه فقط امام صادق رو دعوت کرده برای ایشون فقط آماده دم در که رسیدن حضرت قبل اینکه در بزند رو کرد به اینها فرمودن ان القوم شما رو دعوت نکردن بعد یکی از بزرگان فقها که خوب شد اسمش نبردم نمیبرم کار بدی نکرده ولی خب این عادت ماست یکی از بزرگان فقها که به رحمت خدا رفته است یکی از علما امده بود قم و رفت خدمت اقا دیدن اقا براشون بازمیزارن آقا گفتن کی خوب است بیامگفته بود شما ساعت چاهار بعدازظهر اقا ساعت سه بعدازظهر رفته بودن در زد آقا گفتن اقاس اومد دم در گفت اقا وقت ندارم الان نمیتونم اقا اوقاتش تلخ شد تا چرا اوقاتت تلخ میشه آقا این خلاف قرار است ما طبق قرارات مذهبیه و سنن رسمیه ربانیه باید عمل کنیم نباید شرع رو بر خودمون تطبیق بدیم ما خودمون رو بر شرع باید تطبیق بدیم نباید خدای خودمون خدا را بر خود تطبیق بدیم مادامی خدایی دارد و من ابرو هستم مطابق میل و سلیقه و فکر من و علم من وعقل من و کی من کار کنی. من باید باشم در جمال رای حق و در جمال اراده حق سبحانه وتعالی
حالا در نماز خداوند اوقات معین کرده نماز یک واجب موقتیست برای این واجب موقت خداوند چارتا وقت معین کرده حالا فرض کنید که ما نماز صبح رو میگیم برای نماز خداوند چاهار تا وقت معین کرده طبق نصوص قرآن برای نماز ظهر همچنین برای نماز عصر تقریبا همچنین برای مغرب همچنین برای عشا همچنین چاهار وقت نصوص متعدده ای از قرآن شریف معین کرده وقت اول وقت دوم وقت سوم ادا وقت چاهارم قضا ما نمیتونیم ادا را به حساب قضا بیاریم و همچنین نمیتونیم قضا را به حساب ادا بیاریم.
اونوقتی که در بعد اول معین شده است معین شده است سه بخش داره بخش فجر بخش مقداری بعدالفجر بخش مقداری قبل از طلوع شمس این سه بعد
و اگر این سه وقت نشد که بخش اول اوجب بخش دوم واحب بخش سوم واجب اخر سر که اداعه بخش چاهارم عبارتست از اینکه این نماز رو انسان قضا بخونه تازه در قضا هم مترتبه در قضا هم اقم الصلاه لذکری که استناد میکند رسول الله صلوات الله علیه و ائمه اهل بیت علیهم السلام تبعا به رسول الله استنادبه همین ایه سوره طه میکنن که نماز قضا بر نماز ادا مقدم است اگر نماز ادا وقت داره. اگر نماز ادا وقت میکند که نمیشد ادا را قضا کرد بخاطر قضا حالا این چاهار وقته سه وقت اداست اگر ما وقت سوم ادا را قضا حساب کنیم غلط است وقت دوم را همچنین غلط است اگر وقت اول ادا را مخصوصا قضا حساب کنیم غلط است اگر وقت بعد از اول و دوم سوم ادا که بعدم قضاس ادا حساب کنیم غلط است حداقل اینست که به نیت ما حساب میکنیم نور آفتاب زده یا نه مثلا این اوقات را حق سبحانه و تعالی مقرر فرموده است که معین کرده.
حالا یه مطلبی میخوام از آقایون استشاره کنم فکر بفرمایید تا شنبه ببینید بین ما شیعه ها و برادران سنیمون فقهای شیعه و فقهای سنی از نظر فتوا مردم شیعه و مردم سنی ازنظر عمل در اوقات نماز ها و جمع یا تفرقه بین نماز ها اختلاف برادران سنی ما هم فتوا میدهن و هم عمل میکنن که هر نمازی به وقت خود پنج وقت و ما وقتی موفق بودیم در مکه مکرمه تا مسجدالحرام اخیرا منزل ما یه دوسه دیقه وقت داشت پنج نمازو مقید و مشرف میشدم حرم بیت الله و البته یه آثاری هم داشت که شیعه ها خب در صف اول نماز میخونن که محمد بن سریب یه شب برمن گذشت و سلام کرد و گفت من میبینم که شیعه ها سنی شدن نخیر شیعه ها سنی نشدن شما شیعه بشید نه واقع مطلب اینا یختلون الصف الاول گفتم هکذا امرهم امامهم علیه السلام گفت کی اخه شیعه ها در میرفتن وقتی اذان گفته میشد در میرفتن مسجدالحرام نماز نمیخوندن میرفتن جای دیگه این گفتش که یحتلون الصفوف الاولی صف اول به یه زحمت میاریم اینها بعضی وقتا اختلاف میشه چرا گفتم صلی معهم فی صف الاول کانما صلا مع رسول الله فی صف الاول کالمتشبهه فی دمه فی سبیل الله گفت هکذا قال الامام صادق گفتم نعم قال قبل الیدی این موقعیست که به امام صادق فحش میدادن صادقهم الکاذب در کتابهاشون نوشتن بعد دستور داد در کل مسجدالحرام هر مدرسی سی چهل تا مدرس داریم گفت از ما خواهش میکنم به فقهای شیعتون بفرمایید که توسل ببرن صبر داره که هر کی از مدرسین نسبت به ائمه شیعه بد گفت اینو ضبط کنن بیارن من عزلش میکنم از درس چرا ما فرار کنیم از همدیگه حالا فرض کن بعضی وقتا یطرفیه ولی دوطرفی خواهد بود اوناکه انسانن مام انسانیم اونام مسلمانیم مام مسلمانیم خب اختلافاتی داریم ما که به سنی ها نمیخوایم بگیم همین الان بیا تو عرض میشود عمر ابوبکر بذار کنار علی ولی اتفاقات و مراحل مشترکی ما زیاد داریم برگردیم.
این سنی ها از نظر فتوا بین عشائین و بین ظهرین فاصله میدهد و نماز ها را صبح در فجر اونجا که میتونن ظهر اول ظهر عصر وقتی که صدق عصر کند که حالا صحبت میکنیم هم به اونا یاد بدیم هم خودمون بفهمیم و عصر در وقت عصر مغرب در وقت مغرب عشا در وقت عشا الا دوتا الا دارد یکیشو قبول داریم یکیشو قبول نداریم و هردو رو رسول الله فرمودن و هردو رو از قرآن میفهمیم
الای اول این است که الا لبقرا او ضررا او مرضا یک مانعیست یه مانعیست که نمیشه نماز صبحو اول خوند مثلا غسل میخواد بکنه مریضه چه خب این روایت متواتره است بین ما و بین برادران سنی از رسول الله صلوات الله علیه اما وقت چیه میگن وقت عادی حرامه در وقت عادی وقت اول وقت است بعد شما واجب را ترک کردی بعد بدل واجب شما انجام دادی مامیگیم نه اینم قبول نداریم مثل شما حالا مطلب بعدو عرض میکنم اینم قبول نداریم چرا؟
برای اینکه در صحیح بخاری شما هست در کتب حدیثی ما هست روایت متظافره ای از رسول الله صلوات الله علیه که کان رسول الله یجمع بین العشائین و یجمع بین الظهرین احیانا لا لقررا و لاخطرا و لا مقرا احیانا اما سنت رسول الله طبق اطباق کل فقها و غیر فقهای شیعه و سنی سنت رسول الله خب نگفت برای کی نگفت قبول داره ولی ما ام در وجوب داریم بحث میکنیم اینو که قبول داریم در فضیلت که شیعه و سنی اختلاف ندارن نه ازنظر فتوا هیچ اختلافی ندارن که هرنمازی را در وقت خودش انسان بخواند طبق امر خداست و سنت رسول الله صلوات الله علیه و سلام علیه بحث سر یه چیز دیگس.
بحث سر اینست که اگر انسان معذور بود عذر درونی داشت عذر برونی داشت عذر درونی انسان داره حال نداره الان میخواد نماز بخونه نماز چیزی نیست بتونه حال پیدا کنه بسم الله بحث سر دوجاست یکی اینکه اگر انسان معذور بود سخت بود مطر بود ضرر بود چه بود چه بود میشود که اینو تاخیر کند در وقت دوم یا وقت سوم قضا نه ها ادا چون لاتترک الصلاه حالکم سنی ها میگن عده ای بله عده ای نه حالا اون عده ای که بله میشون اما مطلب سوم را یا مطلب دوم را در این مورد اختلافی اینا میگن نه اگر به اون بگیم ما اگر اول ظهر نماز نخوندیم نه ضرر بود نه خطر بود نه مطر بود خب نخوندیم میگد ترک واجب کردی
بعضیا میگن که نخیر اصلا در ادا شما اداش این بود که اول وقت بعد قضا میشه اگر شما اول ظهر نخوانید بعد دو سه ساعت بعدازظهر قضا میشه یا نماز عصرو شما اگر قبل العصر بخونید قبل از وقت خواندید یا نماز مغربو تاخیر بندازید از اداش تاخیر انداختید یا نماز عشا رو چه یا نماز صبحو چه اونا اینطور میگن ولی ما به اونها به حجت قران اول حجت قرآن بعد حجت احادیث متواتره مرویه علی فرضین از رسول الله صلوات الله علیه میفرماید که کان رسول الله یجمع بین الظهرین و العشائین احیانا لا لخطر و لا ضررا و لامطر این دوتا معنا داره
یک معنیش اینست که واجب نیست اول وقت عذرم نداشته باشی نه خطریست نه ضرریست واجب رجحان دارد این یه معناشه ولی با قرآن جور نمیاد نمیاد بحث میکنیم از قرآن ما از آیاتی که مربوط به صلوات یومیه است چه خمس چه کمتر ما استفاده میکنیم که وقت اول وقت واجب اول است علیکم السلام وقت دوم وقت واجب دوم است وقت سوم وقت واجب سوم است هرسه اداست اما اگر از هر سه وقت گذشت اول ظهر نشد وسط نشد قبل از مقداری بیشتر از چاهار رکعت به غروب که وقت نماز ظهر هنوز هست نشد عرض میشود که نخوندید یعنی بعدا قضا خواهد بود.
ببینید اونیکه حالا عرض میکنم بعد مراجعه میکنم و اشاره کردیم اول اونیکه مسلم است نماز صبح نماز ظهر نماز مغرب از اول شروع میشه وجوب اول وجوب دوم وجوب سوم نماز فجر اول فجر وجوب اول وجوب دوم بعد از اول فجر وجوب سوم قبل از طلوع شمس این نماز فجر
نماز ظهر برای دلوک اول شمس اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل دلوک و میل اول شمس عبارتست از صبح و تایید این مطلب ظهیره در سوره نور داریم و در جای دیگر عرض میشود بعد صلاه عشا که داریم من بعد ظهیره هم داریم اینم تاییدش وقت سوم اینست که قبل از اینکه وقت نماز ظهر کلا بگذرد مثلا فرض کنید پنج دیقه دارید شما میتونید در شیش دیقه دارید میتونید در سه دیقه نماز عصروبخونید و قبلش نماز ظهرو اونمقداری که همه متفق القول هستن و قبول دارن این وقت آخر ادا هست اما اولی واجب نکردی دومی واجب نکردی سومی واجب این نسبت به نماز صبح
و نسبت به نماز ظهر و نسبت به نماز مغرب اما نماز عصر و عشا ازون ور باید نماز عشا هرچی نزدیکتر به نصف اللیل باشد اوجبه یخورده جلوتر واجبه مقداری جلوتر در بعد از نماز مغرب در غیر وقت خاص مغرب این هم وجوب اما اگر قبل از وقت بخوانید یا بعد از نصف اللیل بخونید قبل الوقت نه قضاست نه اداست بعد نصف اللیل این عرض میشود که قضاست این مال عشا
نماز عصرم همینطور است نماز عصر که اسمش نماز عصره کی آقایون عصر میشه ظهر دارد کچل نمیشه آخه اسم خداوند اسمهارا که میگذارد بامسماس چطور بین ماها اسم با مسماس اگر من گفتم ظهر خدمتتون هستیم دعوت داریم منزل ما خب پنج بعدازظهر بیای چیشد غذاهایی بوده خوردم خب ظهرو که اداریش حساب کنید تا دوعه غیر اداری اخوندی تا یک و خورده ایه.
ببینید شما بین ظهر و عصرو تقسیم کنید بین ظهر و عصرو تقسیم کنید یه قسمت ظهر ظهر یه قسمت عصر عصره یه قسمت بینهماس این بینهما رو تقسیم کنید چجوری مثلا فرض کنید بین ظهر تا غروب افتاب فرض کنید شیش ساعته فرض کنید من حرف سنی هارو قبول نمکنیم که همیشه سه ساعت بعد قرص ولو پنج رکعت خب شیش برو در اینجا افق خودشونو حساب میکنن که اگر بین ظهر لیل اول شمس تا غروب شمس فرض کنید شیش ساعته ایام معتدله این شیش ساعت سه ساعت اولش مربوط به ظهر است و سه ساعت دوم مربوط به عصره اما سه ساعت اول که مربوط به ظهر است دوبعد دارد و سه ساعت دوم را بسته سه ساعت اول مربوط به ظهر بعد اولش ظهر و تا یک و خورده ای بعدازظهر که نماز جمعه میتونه اما اگر یک یا دوبعدازظهر شد از دوبعدازظهر به بعد که ظهر نیستش که این بین الظهر و العصره
و همچنین عصر عصر از عصر تا سه ساعت قبل ملحق به عصره اما عصر تر چیست؟ عبارتست از نمازی که نزدیک غروب شمس خوانده بشه این اسمش صلاه عصره صلاه عشیه صلاه اصیله در قرآن للقدم و الآثار بکراتا و عشیا و همچنین صلاه عصره اینا اوقاتیست که شرع مقدس مقرر فرموده این بعنوان حکم موضوعی عرض میکنم بعنوان اصل موضوع عرض میکنم بعد استدلال از خود آیات آیات ازبرای نماز صبح سه اسم سه وقت مقرر کرده است بعنوان ادا بعد برای نماز ظهر همچنین بعد برای نماز مغرب همچنین از اینور از ابتدای وقت که مهمتر وقتش ابتدای وقت است بعد برای نماز عشا بعد برای نماز عصر از آخر حساب کرده اخرش اوله سه نماز اولش اوله دومش دومه سومش سوم ودو نماز است که اولش آخرش قبل الآخره و سومشم چه حالا
این اوقاتو خدا معین کرده این مسئله که میخوام عرض کنم آقایون فکر بفرمایید و استفاده میکنیم و من استدعا میکنم از برادران که بعضی وقتا سوال میکنن که شما بحث که میکنید خب این مانوس به چنین بحثی ما نیستیم و در فقه هم اینجور و چی چی میخوای صحبت کنی مطالعه کنیم آقا قرآن شما کل ایاتی که مربوط به اوقات صلاه است وقت اول دوم سوم از قبل از بعد مطالعه بفرمایید باهم کمک میکنیم المعجم هم داریم و اگر ندارید ملاحظه بفرمایید ببینیم از مجموعه آیات ما چی استفاده میکنیم راجب اوقات صلاه و قرآن
طبعا این بعد اول و بعد محوریست ما روایات رو که هیچ بلکه سنت را باید عقد بر قرآن کنیم روایات که توش دروغو راست داره اما روایاتی که صددرصد درست است اونهم اگر سنت قطعیه رسول الله است اونم عرض بر قرآن باید بکنیم حالا اگر سنت قطعیه رسول الله صلوات الله علیه است که کان یجمع بین الظهرین و العشائین احیانا لا لضررا ولاخطرا و لامطرا روایتشو بعدا خواهم خوند مفصلا در جای خودش ازاین چه استفاده میکنیم استفاده میکنیم که حرام نیست که از اول وقت ظهررا جمع کنید بین عشا عشا رو با مغرب بخونید اول وقت عشاروبا مغرب آخر وقت جمع کنید بین ظهرین ظهر و عصرو اول وقت باهم بخونید وسط وقت باهم آخر وقت باهم با هم خوندن یک مسئله است در وقت خوندن مسئله دیگری
وقتی که نماز ظهرین و عشائین باهم خونده شد پس وقت اینجا از بین میره یا در وسط وقت هردو رو باهم میخونیم وقت هردو از بین رفته یا در اول وقت ظهرین رو باهم میونیم ظهر سرجاش و عصر وقتش جلو افتاده و باهم شده یا در عشائین که ما در اخر وقت عشائینو میخونیم مغرب وقتش تاخیر شد عشا سرجای خودشه ولی دومرتبه یکی که وقت را عوض کردن اونوقت اول را که در سه نماز اول وقت است در دو نماز آخر وقته اینو تغییر داد دیگر اینکه جمع کردن بین عشائین و بین ظهرین بدون خطر و نه ضرر و نه مطر و نه چه
اگر این جایز است که سنت رسول الله صلوات الله علیه برحسب روایت فریقین نمیگیم متعادل سنت رسول الله برحسب روایت فریقین اینجور هست اینکه مخالفت دارد با آیاتی که صلاه الفجر میفرماید صلاه فجرمال فجره ولی صلاه فجر سه تا اسم داره یک اسمش صلاه فجر است یکی صبح است که همه وقتو میگیره یکی قبل طلوع شمسه اما هرسه واجبه همانطوریکه قبل طلوع شمس نماز صبح واجب است اداعا در وسط بین الوقتین هم این ادا است واجب است اداعا در اول وقت هم ادا است واجب است اما اینجا واجبه ترتبیست اول این واجبه این نشد اون واجبه اون نشد این واجبه بعدا قضا میشه در نماز صبح اینطوره در نماز ظهرم اینطورم در نماز مغربم اینطوره منتهی نماز عشا و نماز عصر ازونطرف برگشت میشه اینجا سوال پیش میاد که چیکار کنیم ما؟
آیا بگیم این حدیث متواتر از رسول الله صلوات الله علیه که شیعه و سنی نقل کردن این قابل قبول نیست چون قرآن رد میکنه قرآن تجویز نمیکنه اینو بگین یا نه حرف دیگرم میشه زد در این حرف دیگر فکر کنید حرف دیگر ببینید یه مقدمه مختصر واجبات و محرمات بعدش سه چیزه سه تای دیگه واجبات و محرمات مطلب بین است که لفظا و عملا پیغمبر واجب میگوید و عمل میکند صددرصد و حرام رومیگوید و ترک میکند صددرصد اینکه شکی نداریم که اگر عرض میشود که عملشم مردم ندیدن مطلبی نیست چون نص کتاب و سنته اما در مستحبات چی؟ مستحبات مراتبی داره بعضی از مستحبات هست که همیشه انجام میده رسول الله یا همه مستحبات همه مستحبات رو رسول الله انجام میدن خب اگر این مستحب را در تمام اوقات مستحبه رسول الله صلوات الله علیه انجام بده یک مرتبه ترک نکنه مردم چی میفهمن میگن واجبه سنت عملیه مگه سنت عملی چیه سنت عملی اینست که امر داریم بسم الله خب امر هم برای وجوبه بسم الله اگر عملا هم این مستحب را که امر لفظی داریم عملا صددرصد رسول الله انجام بده چی میشه سنت عملی وجوب پس پیغمبر واجب است علی الاشعار مستحب را احیانا ترک کند اون مقدار احیانا ترک کند که مسلمانها بدانن یا حضورا یا غیابا که پیغمبر این عمل را ترک کرد کی میفهمن میفهمن واجب نیست مستحبه خیلیم مستحبه اما واجب نیست
پس برپیغمبر همونطوریکه بسیار رجحان دارد رجحان رسالتی دارد در بالاترین قله عبودیت که مستحبات را در وقت خود و به تمام انجام بده در همین بعد رسالت هم براینکه ماده عملیست در اینجا باید این مستحبو بعضی وقتا ترک کند ما نماز شب نماز شب واجب نیست اوناییکه مستحبه این مستحب روبعضی وقتا باید ترک کند چرا؟ برای اینکه عملا در ترک این مستحب خیلی مستحب که نزدیک وجوبه عملا برسوند که این واجب نیست در مرجوح هم که آقایون میفرماین ترک کنن مرجوب حالا مرجوح در چیری که مرجوح است و به تعبیر آقایون مکروه است این همیشه پیغمبر ترک میفرماید خب نهی داره رسول هکذا نه اما همیشه ترک کند اگر همیشه ترک کند این را بدون استثنا مخصوصا علی روز الاشکار که معلومه مردم حرمت میفهمن پس این مرجوح و مکروه بر پیغمبر واجب است که این رو عمل کند این مرجوحه این مکروهه ولی واجب است عمل کند حالا نمونه عرض کنیم مگر نه این است که بعضی وقتا برای ما دوران ها ازبین مهما اهم میشه یک واجب بزرگ یک واجب کوچکتر جوریست که هردو رونمیتونم انجام بدم هردو رو ترک کنم من یا اهم انجام بدم بله میخوایم عرض کنیم میخوام همینو عرض کنم که اشاره فرمود
در اینجایی که من دو واجب در کاردارم یک واجب اهم یک واجب کوچکتر وضعم جوریست که ازنظر زمان و وضع و اینها که دوتا رو نمیشه انجام بدم دوتا رو ترک کنم اینکه دو واجب ترک کردم دوتا حرام یا نه کوچیکترو انجام بدم بزرگتر ازبین بره نمیشه بزرگتروانجام بدم کوچیکتره از بین بره خب بله میشه اگر واجب بزرگتروانجام بدم ایا واجب کوچکتر را که اضطرارا ترک کردم اختیارم نداشتم این واجب کوچکتر را که ترک کردم ترک واجب کردم آقایون وجوب ازبین رفت دیگه مگه اینطور نیست
مگر اصل میت حرام نیست اگر انسان محبور به میته شد بدون اختیار اختیار مطلب دیگریست بدون اختیار خود جریانی واقع شد بدون اختیار خاص خودش که اگر این لقمه رو نخورد میمیرد یا چه میشود این لقمه گوشت عرض میشود که حرام خوردنش بمقداری که او را از مرگ نجات بده یا مثل مرگ این واجب میشه حرام تبدیل به واجب شد به نفع البته نه اینکه طبق سلیقه خودمون و اختیار خودمون و مصلحت اندیش خودمون.
حالا در این تاریخ اینطور است یا نه اگر رسول الله صلوات الله علیه برای تبیین این مطلب عرض کردم فکر کنید آقایون برای تبیین اینکه خب نماز در قرآن شریف مثلا نماز صبح مثال میزنیم داره صلاه فجر امر دارد صلاه قدات لفظ قدات در قرآن شریف عدوت و عشیا که این قدات از طلوع فجر میگیره تا قبل از طلوع شمس امر داریم در مرحله سوم قبل طلوع شمس و قبل غروبها قبل غروبها هیچ نمازی ما نداریم مگر نماز ببخشید قبل طلوع شمس هیچ نمازی نداریم مگر نماز صبح پس نماز صبح سه بعدیه حالا اگر پیغمبر بخواد ثابت کند سنتا در سنت عملی در سنت عملی بخواد پیغمبر بزرگوار ثابت کند که بابا اگر کسی نماز صبحو اول وقت خوند وسط وقتم اداست تا فقط اول وقت خوند وسط وقت هیچ نخوند آخر وقتم هیچ نخوند
خب این ثابت میکند که اول وقت اداست وسط وقت چیه قضاست آخر وقت چیه قضاست چنانکه نماز بعد از کل وقت قضاست همینطورم به نظر مردم میومد مخصوصا مردمی که خب مراحل گوناگون دارن همه که خیلی فهمیده نیستن خیلی هم فهمیده باشن وقتی سنت عملی پیغمبر بزرگوار که این واجب اول را که ادا اول است همیشه اولا انجام داد در وسط وقت نه قبل از طلوع شمس نه چی میشه اینجا اینجا ثابت میکند عملا سنت عملیه که اول وقت اگر نشد دو وقت دیگر مانند بعدالوقت قضاست پس چه کنه پیغمبر بزرگوار؟
خب نمونه هم داریم پیغمبر که زن زیدو گرفت که نمیخواست شهوت رانی کنه خب شهوت داشت ولی انقد زن زیاد نمیخواست که زن گرفتن پیغمبر سیاسی بود دختر ابوبکر گرفت دختر حبثه رو گرفت دختر ابوسفیانو گرفت دختر کیو گرفت دختر شرق و غرب بلاد حجاز رو گرفت میخواست همه رو با هم بدوزه نمیخواد بگیم شهوت داشت خب هردوباره و هرسه باره مطلب که فلما قضی زیدا منها وطرا زوجناکها لکی لایکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا الی آخر پیغمبر سیزده سال سن نبوتش در مکه سیزده سال و از وقتی که مکلف شد پیغمبر پیغمبر در سن ظاهری پونزده سال فرض میکنیم تکلیف از پونزده سالگی تا پنجاه و سه سالگی چن سال میشه چهل سال در فاصله چهل سال اونم در سن چهل سالگی خدیجه پیرزن شوهر کرده رو گرفت زن که کم نبود که پیغمبر که بدترکیب نبود که ولی هنوز تشکیل دولت اسلام نداده بود
وقتی تشکیل دولت اسلام داد در مدینه منوره بعد از یکسال زنم نداشت خدیجه فوت کرد بعدشم شروع کرد چرا چون قرقر میخواد خطهای سیاست مرتبطه منتقمه اسلامیه رو در تاسیس دولت اسلام در مدینه منوره تحکیم بفرماید یکی از زنها گرفت که چند بعد داشت یکی عرض میشود زینب بنت جش دخترعمه پیغمبر زیبا شریفه قریش و بنی هاشم پیغمبر فرمود که بیا زن فلانی شو ازبس این زینب شیفته پیغمبر بود خیال میکرد پیغمبر برای خودش میخواد گفت چشم براو چشم چی برای زید زید ابن حارثه یعنی پسر پسر خوانده و غلام اون حضرت که ازنظر طائفی ازنظر قومی از نظر جمال ازنظر فلان گفت برم فکر کنم رفت که فکر کنه آیه نازل شد ما کان لمومن ولا مومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان تکون لهم الخیره من امرهم عقل نداره که فکر کنه پیغمبر دستور داد به دستور خدا وقتیکه اومد پیغمبر فرمود اینجوری عرض کرد باشه خب این زنو گرفت بعد اختلاف شد بعدچیشد در سوره احزاب ملاحظه بفرمایید
بعد فلما قضی زید منها وطرا زید طلاق داد اختلاف داشت عده ام گذشت فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها شهوتو اول میگرفت دختر بود میگرفت دیگه چرا عرض میشود که پسر نوکرش فلما قضی زیدا منها وطرا زوجناکها چرا میخواد تثبیت کند یک سنت اسلامی رو یک سنت جاهلی که سیاه زن سفید سفید زن سیاه نباید باشه بالا زن پایین پایین زنه نه این بالا وپایین نداره بالا وپایین عقیدس این اولا ثانیا پسرخوانده پسر انسان نیست قرآن شریف که میفرماید و ماجعل ادعیائکم ابنائکم ذلکم قولکم بافواهکم والله یقول الحق و هو یهدی السبیل این میخواد سنت جاهلی رو از بین ببره
هنوزم ازبین نرفته جاهل الان در پاکستان ما در پاکستان ما قسمتی در هندوستان ما زن علویه نمیتوند ازدواج کند با یه غیرعلوی مرد علوی اگه بکنه اینکارو اصن کافر شد و اگر من پام به پاکستان برسه ولو برای علما اینطور عرض میکنم به علمای پاکستان بابا شما چرا زنده اید اصلا اصلا ما چرا شرع مداریم ما شرع نداریم اگر ما شرع مداریم پیغمبر بزرگوار چیکار کرد پیغمبر این زنو گرفت فلما قضی زیدا منها وطرا زوجناکها چرا لکی لایکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم برای اینکه این سنت بشه پیغمبر که در بالاترین قله عبودیت و تقید به سنت الله و حکم الله عه زن پسرخوانده خود را ازدواج میکند ازدواج دهنده کیست خدا فلما قضی زیدا منها وطرا زوجناکها لفظ خدا نداره خب لفظ داره احتیاج داره حالا کاری به اون جهت
من یه موقع اینجا عرض کردم در بحث پارسال وپیارسال که آقای خمینی زنده بودن گفتم که آقای خمینی هم حال ندارن از زنان شهدا کسی روبگیرن ولکن اگر ما به ایشون برسیم بهشون میگیم بعضی از زنان شهدا روبگیرید که زنای شهدا رو گرفتن سنت بشه خیال نکنن که این زن شهیده چنین است و چنان است و مهید است و نهید است و نباید نخیر اینو باید جلوی راه انسان رو باز کرد اون زنهایی که به حساب جاهلیت و اخلاق های کثیف رذیل جاهلیت در میان ما هنوز باقیست باید بطور کلی ازبین بره
مطلب این بود که فکر کنید تا شنبه
آیا سوال آیا برحسب وجوبی که ما از قرآن شریف استفاده میکنیم واجب است نماز صبح اول واجب دوم دوم واجب سوم سوم واجب است فصل بین ظهرین فصل بین عشائین اما اگر پیغمبر واجب اول را انجام ندهد احیانا واجب اول در دو بعد بعد اول نماز فردی مثل نماز صبح نماز فردیه دیگه عشائین و ظهرین فردی نیست جمعی میشه باهم جمع کرد مثلا اما نماز فردی صبح این نماز فردی صبح را بعضی وقتا عقب بندازه بعضی وقتا قبل طلوع شمس که ثابت کند که این هنوز ادا است برای اثبات اینکه این اداست ولو کان ادا طبقه دوم و سومه این واجب کوچکتر را این واجب کوچکتر را پیغمبر برای واجب بزرگ تر که اثبات ادا بودن نماز است تا قبل از طلوع شمس اینکارو انجام بده طوریه حرام نیست برای پیغمبر که
یا جمع بین صلاتین برای اینکه ثابت کنن که اگر کسی جمع کرد بین صلاتین چه در اول وقت چه در وسط وقت چه در اخر وقت اینطور نیست که یکی از این دونماز یا هردو نماز قضا بشه و خارج از وقت بشه برای این کان یجمع احیانا بین العشائین و الظهرین لا خطرا ولاضررا و لامرضا واجب وجوبش محفوظ در قرآن شریف اما با حفظ وجوب چون پیغمبر در بعد رسالتی و در بعد دعوتی مبتلای به این بود که این واجب کوچکتر را بعضی وقتا برای خاطر اثبات واجب بزرگتر که ما با وقت اول و دوم و سوم از قبل یا از بعد اداس و قضا نیست همونطور که زن زیدو گرفت اون حرام که نبود ولکن اگر زمان ما بود که پیغمبر روبیرون میکردیم از قم وسمع الله زن گرفته عجیب مثل اینکه حالا شرب خمر کرده مثلا فلانی زن گرفته خب زن مرد که نگرفته خب زن گرفته مگر
اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا
و السلام علیکم