پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه دویست و شصت و یکم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله علی رب العالمین و صلی الله علی محمد وعلی آله الطاهرین

یک ابعاد اصلیه ای دارد علیکم السلام بحث در قضاء واجبات که اگر این ابعاد اصلیه بررسی شود به طور مطلق در کل واجبات این غرور انسان میفهمد. الواجب اما معقت او غیر معقت و لا قضاء فی الواجبات الدائم غیر معقته انما یتسلم القضاء فی الواجبات معقته  آیا داشتیم مثلا حالا کاری به استثنائات نداریم اگر چنانچه انسان نذر کرد که روز سه شنبه روزه بگیرد یا معذور بود یا عمدا نگرفت حالا چهارشنبه بگیره این واجب موقت است که خودش از نظر نذر تعیین کرده و همچنین از سایر واجبات اصلیه و غیر اصلیه که منذوره باشه با دال حالا ما راجب قضا که بحث میکنیم قضا در کدام یک از واجباته؟ طبعا در واجبات مطلقه نیست للله علی الناس حج البیت من استطاعه الیه سبیلا اذا هذه اسنی انت مستطیع علیک تحج و اذا ترکت الحج علیک سلام ترکت الواجب الذی کان واجب علیک فورا و لم یکن واجب معقتا و اذا حج فی سقیت تالی اوثالثه اوالرابعه ما قضیت قضیت عدی منتها عدی دو جوره یک عدایی داریم که وقتش مضیق و معین و بعد هم هیچ واجب نیست و وقت خاصی داره وقت به اندازه ی خود واجبه یه مرتبه نه خیر این وقتش طول عمر است یا یکسال است یا وسیع است ولکن این وجوب وجوب فوری است در اولین فرصت باید انجام داد نداد بعد نداد بعد نداد بعد الی آخر مثلا شما امروز ظهر مدیونید که به فلانی صد تومن بدین ظهر ندادی خب بعد چی؟ بعد شما العقرب فالعقرب باید بدی چون این وجوب که از بین نرفت وجوب مسلم است پس هر قدر تاخیر بشد ترک واجب شده است ولو کان از نظر اصلی موقت بود ولی از بین برو نبود حالا اصل مطلب اینه در واجباتی که امکان قضا درش هست ما بحث قضا میکنیم اما در واجباتی که امکان قضا درش نیست همیشه عدا است چه فوری باشد چه غیر فوری باشد اینجا بحث قضا که معنا ندارد که فوری باشد واجب در طول عمر یا در طول مدتی این واجبه ولی فوریت دارد هر چه زودتر بتواند انسان انجام بده اما در واجبات موقته تصور قضا میشه مثلا ان الصلات کان علی المومنین کتاب موقوتا فصلاه حسب آیه مبارکه فحسبو  روحی  اسلامیه واجبه معقته موقت این نماز که واجب است به صورت موقته اینجا جای این است که بگوییم قضا دارد یا ندارد؟ جای اینها البته این قاعده ی کلی نیستش که در واجبات موقته اگر در وقت ترک شد بعدا باید قضا بعدا دلیل میخواد کما ادا بحاجه الی  دلیل فی الوقت المقرر الواجب کذلک القضا بحاجه الی ضمیر لان الامر ادا امر فی نصفه الوقت خاص ولکن بعد مضیه هذه الوقت قصورا او تقصیرا یقرا ان اولی ان امر الاول لا خیر ادی چیه؟ اقم الصلاه لبلوک شمس الی قسق الیل کما عام الفجر ان القران فجر کان مشهودا چشم این کارو کردیم این که هیچی اگر کسی این کارو نکرد یا قصورا یا تقصیرا از این آیه این بدست نمیاد که بعدا قضا کند که والقضا بحاجه الی دلیل خاص القضا بحاجه الی دلیل خاص یدل علی ان هذا الواجب الذی ترکتهوا عداء علیک ان تقضی این دلیل میخواد نمیگیم نکنه اشکال نداره دلیل میخواد حالا دلیلش رو ما داریم البته ببینید کسی هم که بر اون قضا واجب است حالا بحث وجوب قضا است بر او قضا واجب است کی خواهد بود؟ یه مرتبه است انسان در وقت ادا واجب اصلا مکلف نیست المجنون اطباقیه لیس مکلف حالت جنون اطباقیه او ادباریه حالت الجنون ادباریه مکلف نیست هیچ مکلف نیست به هیچ کدام از واجبات شرعیه مکلف نیست. و اذا افاق من جنون و ادی صحه یقال علیهم قضاء قضاء کی؟ مکلف نبوده برا اینکه ادله قضا چی میگد؟ ادله قضا میگد آن را که فوت شد که تقصیرا فوت کردی یا فرض کنیم قصورا فوت کردید ان را که فوت شد شما قضا انجام میدی. خب از مجنون چیزی فوت نشده مجنون که واجب نبوده براش که نماز واجب نبوده براش روزه کسی که در حال  عدم مثل صغیر،صغیر و مجنون چه فرقی داره از این جهت، کما این که صغیر در حال صغر ولی چیزی واجب نبوده تا بعد از این که بزرگ شد بگین ادا کنه همین طور است عرض میشود که مجنون البته صغیر و مجنون در صغیر مطلقا و در مجنون کسی که خودش خودش رو مجنون نکرده اذا جنن الانسان نفسا اوختار الجنون  ال عقل او صف و جنون هذا خارج عن الدور این در حال جنون هم مکلفه یعنی آنچه را که در حال جنون ترک کرده است بعدا باید قضا کنه دلیل داره ما صحبت مون در عذرهای مطلقه است

کسانی که در حال عذر مطلق هستند علیکم سلام خب اینها زمینه ی قضا که براشون نیست چرا؟ برا این که اصل واجب نبوده است تا فرع واجب باشه وقتی که اصل واجب نبوده در حال صغر بوده در حال جنون بوده اطباقین یا ادبارین بوده یا بالاتر بگیم در حال اغما بوده در حال سکر بوده البته بیان داره اینجا درحال اغما بوده سکر بوده نوم بوده اگر اینها عن تقصیره نباشد اذا جعلوا ه سکرامن دون اختیارک خوابیده براش عرق زدن حالا مست کرده این سکرانه دیگه این سکران من غیر اختیارن است یا خودش اختیاری در اغما نداره زدن تو مغزش طوری که بیهوش شد یا کسی که این خوابی که رفته است و در اثر این خواب رفتن نمازش مثلا از بین رفته است نتواند بخوانه این خواب به اختیار اون نبوده یعنی وقتی خوابیده است که بایدهم بلند شه  یه مرتبه انسان یوقتی میخوابد که قاعدتا بلند نمیشه باید هی بلندش کنه وقتی خوابیده است که قاعدا باید بلند شه ولی برخلاف قاعده انسان بلند نشد این آدم در حال صغر در حال جنون در حال اغما در حال سکر در حال نوم که موظف و مکلف نیست یا مطلقا مکلف نیست یا فعلا مکلف نیست صغیر مادامی که صغیر است مکلف نیست مجنون مادام که مجنون است بغیر اختیارن این مکلف به هیچ تکلیفی نیست کما این که صغیر مکلف به هیچ تکلیفی نیست مجنون هم مکلف به هیچ تکلیفی نیست مغمی علیه هم مکلف به هیچ تکلیفی نیست نائم هم مکلف به هیچ تکلیفی نیست غیر از جناب سکران هم مانند دیگران سکران هم در صورتی که این سکر و مستیش به اختیار خودش اصلا نبوده است اجبارا یا اکراها حالت سکر به او دست داده است مادامی که مست است این هیچ تکلیفی ندارد جبران هم ندارد سکری همین طوره دیگه. اگر کسی رو بدون اختیار خودش خوابوندن گفتن یا عرق میریزیم تو دهنت یا میکشیمت حالا این جا عرق بریزن دهنش این عرق برش حرامه؟ حرام  نیست چون علیک سلام تقدم علیک سلام تقدم اوجب داشته بله  بله مثلا جبر اون چیز حالا سکرا که روش حساسیت است خب اون نماز نماز در نماز در   که بله که دست و پا دست و پا میفهمم تیمم میکنه اونم نمیشده با  طهارین نماز میخونه طاهر الطهارین نماز میخونه لا تترکه الصلات و حاله حالا ببینید رشته مطلب رو این طور شروع میکینم فی باب القضا عن الواجب انما یصح التکلم اولی القضا عن للواجب اذا کان واجب معقتن تمام شد هر وقت انجام بده انجام داده ولا تاخیرش حرام بوده این که قضا نیستش که مثل نماز آیاتی که همیشه اداست مثلا فرض کنید زلزله آمد اذا سارت زلزله زلزله مخیفه غیر مخیفه عنا تجب صلاه آیات موقته انما فورا حال بخون نشد بعد نشد تا آخر عمر باید بخونی بعضا دیگه اینجا نیست چرا  برا این که وقت خاصی مثل نماز صبح و ظهرو مغرب و عشا معین نشده که فقط گفتند این واجب است فوری بسم الله واجب فوری را با تاخیرواجب متاخر انجام میدی واجب متاخی این قضا واجب فوری نیست این خودش در وقت خودش واجبه این بدل اون نیست بدل نیست چون قضا بدله. حالا در واجبات موقته کجا   شرط اگر  شرط اصل وجوب یعنی موقت میشه موقت میشه اگر شرط کرده بود اگر شرط علیک سلام اگر شرطه میگن نماز صبح بخوان به شرط این که بین الطلوعین باشه این عبارت عوض شد این موقته ما در غیر موقت داریم بحث میکنیم ببینید ما سه نوع واجب داریم الواجب الثلاثه واجب موقت قضر وقته یک دقیقه وقت میخواد که وقت کنه واجب لیس معقته این واجب غیر معقد هم دو جوره واجب غیر معقت ولکن فوری واجب فوری اون وقت بینهما چیه؟ بینهما واجب معقته لهو وقت واسع موقته وقتش از ظهر تا قبل از چهاررکعت  به غروبه مثلا حالا ما در کل واجبات معقته میخوایم صحبت کنیم در واجباتی که موقت هستند در چه صورت اصلا قضا در اینجا بحث کردیم باید بشه در اونی که در خود وقت مکلف باشه چرا؟ اولا قضا محتاج به دلیل است در واجبات موقته چون معنی موقت این است که حالا واجبه بعدا نگفت واجبه که اولا  ثانیا دلیل هم که میگویند این قضا را باید انجام بده میخواد بگد قضا یعنی بدل آنچه را که گذشت انجام بده. اما آن چرا که گذشت  اگر واجب نبوده چه؟ در حال صغر در حال جنون در حال سکر غیر معمر در حال اغما و غیر معمر در حال نوم غیر معمر عرض میشود که عمدی نیست عین فرض کنید که جنون است عین صغر است که تعمدی در کار نیست در این حالات یا مطلقا تکلیفی ندارد یا بعضا تکلیف نداره حالا جامه اش است که فعلا نسبت به نماز این آدم تکلیف ندارد چرا؟ برا این که ضغیره. چرا؟ مجنونه مغمی علیه در وقت تمام سکران بدون تقصیره نائم بدون فطوره بدون تقصیر و اهماله آیا در این اوقات که آقایون فرق میزارن میخوایم بگیم فرق نیست آیا در این اوقات که علی اولی بالعذر لان الله تعالی و هو اعذر تقریبا چیزی نیست از طرف من هیچی نشده است که این جا تکلیف در من نباشه بله اگر من خود موجب سقوط تکلیف شدم میگم انجام داده ولذلک یا ایها الذین آمنو لا تقربوا الصلات و انتم سکاری و لا جنبا الا  عابری سبیل حتی تستخدوا خب در حال سکر نماز حرامه و لکن  کی وسیله شد خود این شخصی که عرض میشود که مست شد خب بعدا باید قضا شو حتما انجام بده به ادله ی قضا البته حالا در این جا این چند مصداقی که ما عرض میکنیم که  بعضیاش از نظر روایات و اقوال قضا ندارد و بعضی هاش تناقض روایاته و بعضیاش قضا داره اول عنوان اصلی وضابطه ی ما صحبت میکنه اولا قضا یحتاج الی دلیل در فضا  لیس الا  واجبات معقته   در واجبات غیر موقت نیست خودشه ثانیا قضا لیس الا نائما اما پاک پاک باید صدق کنه یعنی در وقتش باید واجب باشه که اگر وقتش گذشت عرض میشود که تقصیرا یا هر چه ما بعدا اینو قضا کنیم اما اگر در وقتش واجب نبوده چی اگر کسی اول شب خوابید اول شب خوابید و خب اطمینان هم دارد که این برای نماز صبح بلند میشه خوابید و خوابش برد و کسی هم بیدارش نکردو خوابید تا آفتاب زد هل علیه قضا صلات صبوح لا ادل القضا   و لا انهم قضا اصلا قضا نیست بله بفرمائید بفرمائید  خب بله  علیک سلام فرمایش شما درسته من نقل میکنم فرمایش شما رو برای برادران این جزء استثنائات قطعی است اییشون میفرمایند که خب چه میدونم به عنوان ضابطه داریم بحث میکنیم  ضابطه استثنا پذیره از جمله حائض ونفسا غیر مکلفتین بالصیام و الصلات حالت الحیض عن نفاس مکلف نیستن فکیف حائض عن نفاس تکلف بقضائه صوم لا قضائه صلات نقول لان لقضا الصوم ادله قطعیه قرانیه فی السنت و فی الصلات لا اون عدم دلیل رو چیکار

نه خیر در صوم دلیل است باید قضا کنه در صلات قضا نکنه نعم ولکن استثنائات انما الضابطه اصلیه  الضابطه اصلیه لها موضوع واحد وعنوانین مع بعض متصلا مع بعض العنوان الاول القضا بحاج الی دلیل ثانیا لا مد یکون قضائن مسی اما اگر فوتش نشده در وقت خودش اصلا واجب نبوده کلا نماز و روزه و اون واجبات موقته کل واجبات موقته ای اگر در طول وقت خودش چه وقت مضیق بود که موسع اگر واجب نبوده باید عوامل قضا پس چیکار کنه؟ قضا قضا نیست اصلا در حال حیض نه وجوب است نه واجب برا این که وجوب روی واجبه این وجوب که روی واجبه ایا در حالت حیض نماز بخواند که حرامه کما این که سکران در حالت سکر نماز بخونه حرامه بخونه هم فایده نداره صبر کنید صبر کنید بدش دلیل داره دلیل داره نشد نشد وجوب و واجب با همن هیچ وقت وجوب از واجب جدا نمیشه هیچ وقت هم واجب از وجوب جدا نمیشه وجوب نداره صبر کنید وجوب ها نداره یعنی چه پس این رو جور دیگه تفسیر کنیم. بگید که این واجب است کلا ولو خارج وقت این دلیل میخواد و دلیل دیگری راجب صوم این دلیل داریم پس به اون ترقیب رجوبی نمیکنیم که گیج کننده است و خود کسانی که  این تعبیر رو میکنند خودشون خب وجوب و واجب این متلازمین اند. واجب از وجوب خارج نیست وجوب از واجب خارج نیست پس اینجا باید استپ گفت دلیل درنبریم که اگر خداوند معذور کرد کسی را از واجب موقتی در وقت  این طور نیست که صد در صد بعدا هم نخونه نه خیر اون قدر واجب احیانا قوی است که بعدا هم به عنوان قضا یا به عنوان دیگر باید بخوانه  این  به این حسابه خب حالا این مثالی که بنده عرض کردم که خب محیر العقول هم هست دیگه  ولی خب نوعا ترک نماز صبح این طور نیستا دیر میخوابد مطالعه کرده چیکار کرده شب نشینی کرده نه اگر چنانچه این نوم مانند فرض کنید که جنون باشه مانند صغر باشه خودش اختیار نداره اختیار در نومی که مفوط صلات است ندارد خب در اصل نوم بله در اصل صبح میگیره میخوابه ولکن نوم دو جوره یک نومی است که مفوط صلات است خب این اختیار داره در این نوم که اگر نماز صبح نخونه باید قضا کنه. یک نومی است که مفوط صلات نیست یک نوم است که  ممکنه مفوط باشد ممکنه نباشد ما در اون وسطی حرف میزنیم نومی که مفوط صلات نیست هیچ قصوری تقصیری هیچ تقصیری از این شخص نائم نیست در این که اومد خوابید و نماز نخوند نه این آدم خوابش برد دیگه  بدون مقدمات اختیاره این آدم در حال نوم که براش صلات واجب نبوده که هیچی واجب نبوده  اون روز عرض کردم که بعضیا میگن که اگر در حال نوم ادم  یه کاری  میکنه  این چطوره درحال نوم اشکال نداره مکلف نیست ولی خب نکن این کارو برا این که دلیل سوم خیلی صاف

قضا اکثرا باید بکنن اقلا نه شما اکثر رو دارید میفرمایید اکثرا باید قضا کنند دیر خوابیده چنینه چنانه برای خودش مدخلیت دارد در این که خواب برد  کسی که خواب بودنش از وقت وجوب نماز خودش مدخلیت دارد این باید قضا کنه اما یه وقت کسی خودش مدخلیت ندارد  حالا روایتش هم میخونیم البته آیه است آیه که اصله  و روایت هم که علی زو به ایه است.  هر وقت بخوانه   در حالت نوم هیچ اختیاری در ترک واجب نداشته  واجب نیست براش قضا کنه چرا واجب نیست؟ آخه قضا باید به یه جایی بند باشه ببینید اصل مگه اصل اولی این نیست که واجب موقت قضا نداشته باشه بله بعد استثناء اصل اولی است که این واجب که موقت است اگر ترک شد در وقت قضا دارد این دلیل میخواد این در کجاست؟ در اونجایی که تقصیرا ترک کرده باشد در وقت اما اگر ترک نکرده  عصیان نکرده بلکه مامور به ترک بوده این مامور به ترک بوده آدمی که مثل حائض و نفسا  مامور به ترک صلات و صوم بوده است بر حسب قاعده اولیه این هیچ کدوم نباید قضا کنه بله دلیل خاص دارید بر این که نماز را چون صلات عمود الدین ببخشید روزه را چون آسونتره درسته نماز مهمتره ولی روزه  چون آسونتره در ماه دوسه روز بیشتر نیست اما در ماه یک ماهه است در اون قضیه ابوحنیفه و مطلب این داره کدوم اولی صلات یا صوم؟ عرض کرد صلات فرمود تو که میخوای قیاس کنی خب صلات که اولی است بنابراین حائض و نفسا باید صلات رو قضا کنند نه صوم را این موندند خب این توضیح مطلب این است که در قضائه صلوات فرج است ولیکن در قضا صوم فرج نیست سالی دوسه روز است ولکن در صلات سالی دوازده ماه است هر ماه عرض میشودکه چند روزه حالا برگشتیم به این مطلب اولا القضاء لیس الا عن الفائط وجوبا و عن الذی فاط فی غیر الوجوب اولذی فاط حضرا صلات صوم للحائض والنفاس این قاعدتا قضا درش معنا نداره فقط قضا در اونجایی معنا دارد الا   در اونجایی معنا دارد که در اصل این برش واجب بوده است و ترک کرده است اگر واجب بود و ترک کرده خب البته بعدا قضا انجام  خب   وجوب تکلیف از اول وقت تا آخروقت است منتهی این آدم از اول وقت تا آخر وقت همه اش معذور بوده ما اینو داریم بحث میکنیم ببینید اذا کان یقضان اول لیل ها ثم نام عن صلات مغرب و العشا الی نص اللیل هذا علیهم قضا لماذا اول ذات کان علیهم واجب و ترک ما بحث مون کجاست؟ اونجایی است که در کل وقت به طور استقرائی این معذور بوده مکلف نبوده همونو بخوانید همونو بخوانید نه به مقدار امکان دیگه به مقدار امکان به اندازه ی یک رکعت نصف رکعت به مقدار اون میخواد بخونه برا این که چون نماز مغربه کمتر از سه رکعت نداریم و نماز صبح کمتر از دو رکعت نداریم بقیه اش هم دنبالش میخونه این فرق دیگه است ما بحث مان در اون جایی است که اگر معذور باشد به قول مطلق بلکه حرام باشد برش این کارو انجام بده بالاتره دیگه یا معذور است و یا حرام است به طور مطلق سر اون وقت اون کارو انجام بده در اینجا قضا یعنی چی بله استثنا خوردن این طوری شد اشاره فرمودن در باب حائل و نفسا که صوم را بدلش رو بگیره و از آیه ی صوم هم استقاده میکنیم ما و عده من ایام الاخر ببینید این عده من ایام الاخر مال مریضه من کان  منکم مریض او علی الصلاه او عذر کسی که مریض است و عذر دارد که اگر روزه بگیرد چنین میشود خداوند عده من الاخر یعنی چی؟ یعنی دو وقت است از در صوم یک وقت اول است که این معذوربود یک وقت دوم است که  اذا من الاخر در باب حائض و نفسا هم همینطوره حائض و نفسا هم ملحق هستن به من کان منکم مریضا او صف الذین یتقونهوا. خب اما دراونجا مقداری که دروقت است قضا است مقداری که در خارج وقت است قضا است مقداری که در وقت است کمتری  کمتر از یه رکعت مقداری که در وقت است از این نماز که مهمتره  این ادا است بقیه اش قضاست پس این ادای کلی بله قسمتی ادا چه اشکالی داره قسمتی ادا است چون در وقت بوده و قسمت بقیه قضا است چون در وقت نبوده بله ولی نماز واجب بود یا نه؟ نماز واجب بود ببینید  ما لا یترکهو کله لا یترکهو کله قاعده ی کلی است      این آدم این مقدار رو در وقت بیدار شد میتونه نماز بخونه اولا به اقصر واجبات اکتفا کنه که از تمدد بیشتربخونه حالا اگر به اقصر واجبات هم اکتفا کرد و نصف رکعت شد مثلا خب این نصف رکعت صلات این صلات است منتهی نصف رکعت کلا صلات نیست باید بقیه رو ضمیمه کنه منتهی اون قسمتی که در وقت  است صلاته و در خارج وقت است صلاته وجوب چقدر وجوب بیشتر از ببینید این وجوب که گردن این نصف رکعت گرفت نصف رکعت راجب بقیه اش نه این که خلاف همه اش واجب است در وقت که نمیشه مقداری در وقت واجب است بقیه اش خارجه ما عرض میکنیم خب حالا بله  اونا بحث هایی است که باید بعدا بکنیم به اختیار خودش که نبوده قضا ندارد میدونم قضا نداره اصلا به شرطی که خودش به شرطی که خودش دخالت نداشته باشد در این جور خواب. یه مرتبه آدمیست که  یه قرص خواب خورده مثلا به خستگی زیادی است خودش دخالت دارد در اینجور خواب و لو در درصد خیلی کم خیلی خوب کار کمتر میکنه خب کمتر معلومه بله مقصر به این معنا که باید که  باید بخونه بله باید قضا کنه بله ولذا ما عرض میکنیم در حالیکه آدمی که مجنون مثال مجنون خوبه در آدمی که مجنون است بدون اختیار این آدم هیچ مقصر نیست در مکلف نبودن. و لذا این قضا ندارد بعدش مغمی علیه بعدش سکران بعدش نائمه اگه مثل هم باشنا در مثل  حالا روایاتی در این باب هست ملاحظه بفرمایید حدائق جلد یازدهم همون صفحات اولی عرض میشود که از جمله اخبار مسئلن البته در اخبار نائم با مغما علیه فرق کرده و اخبار هم در این جهت مختلفه ولکن وقت ما اصل قرآنی رو و اصل ضروری رو استفاده کردیم استثنا در این جا قاطع میخواد مثل مال حائض و نفسا. ما رواه شیخ فی صحیح عن ایوب اوالنوح قال کتبت ابالحسن صادق علیه السلام اسئله عن المغمی علیه یوم او اکثر الیغضی ما فاتحوا من الصلات ام لا فکتب لا یقل صوم و لا اقم الصلاه این کدوم مغمی علیه؟ مغمی علیه ای که معذور باشد در اغما بله مقید است به این که معذوره و الا کسی که خودش وسیله شو داشت که مغمی علیه بشه این مثل کسی که خودش خودش رو عرض میشود که  مست کرده وعن ال صحیح عن ابی عبدالله علیه سلام قال سالتهوا عن من مریض هل یقضی الصلات اذا اوغنی علیه قال لا الا الصلات التی افاق فیها در وقت نمازی این خوب شد خب بخونه اما در اون وقت های نماز های دیگر که حالت اغما داشت خب مکلف نبوده نه و عن حفص فی الصحیح عن ابی عبدالله علیه سلام قال یقضن الصلات التی افاق فیها و علی بن مهزیار فی صحیح قال سالتهوا عن المغمی علیه یوما او اکثر الیقضی ما فاتهوا من الصلات ام لا فکتب لا یقض الصوم و لا یقض الصلات و عن ابی بصیر فی المفسر اوالصحیح او الضعیف هر چی  میخواد بشه عن احدهما قال سالت عن المریض یغمی علیه ثم یسیق کیف یقضی صلات قال یقض صلات التی الدرکه وقتها البته مخالف هم داره این روایتا ولی ما اینا را قبول میکنیم مخالف را قبول نمیکنیم برا اینکه این آدمی که مکلف نبوده قضا دیگه معناش چیه؟ مگر دلیل قرص داشته باشیم ولیکن در جایی که تعارض نصین باشد ما به ضابطه رجوع میکنیم ضابطه که خب کسی که مکلف نبوده در اون حال قضا نداره ولکن راجب حائض و نفسا دلیل قاطع داریم که اقتضای قطعی است و معارض ندارد و فی الصحیح الی علی بن محمد بن سلیمان قال کتبت الی الفقیه اوالحسن عسگری علیه سلام اسئله عن المغمی علیه یوم او اکثر هل  یقضی ما فاتحوا من صلات عن لا فکتب لا یقض الصوم و لا بالصلات تا میرسیم به اینجاها    که علته  بله عن عبدالله بن سنا فی الصحیح ابالحسن عن ابی عبدالله علیه السلام قال کلما قلب الله علیه فلیس علی صاحب شیخ ضابطه این من دخالت ندارم غلب الله علیه این امر الهی است حالا یا خلق خدا کردن خدا ازشون نگرفته یا خدا خودش کرده هر دو غلب الله علیه برا این که نمیشه خلق خدا یه کاری رو بخوان انجام بدن خدا نخواد و انجام بشه این غلب الله علیه عرض میشود که دو بعد داره یکی مستقیما خدا اراده فرموده است که همین طور بشه، از اول مجنون مثلا این خلق شده، یکی این که نه خیر دیگران زدن تو سر مغز این آدم مجنون شد این جا خدا جلوی این جنون رو نگرفته باز غلب الله علیه کلما غلب الله علیه فلیس علی صاحبی شیخ در چی؟ دراون وقتی که مغموم علیه بوده پس مکلف نبوده بنابراین بر عهده ی این قضا نخواهد بود. بله  بله  میگم در اون وقت هیچی نیست نه چون در اون وقت هیچی نیست بعد هم درش هیچی نیست ببینید کلما غلب الله علیه فلیس علی صاحب شیخ که نگفته کی همیشه شما میفرمایید مقید در وقت. در وقت که ما میدونیم چیه. دروقت  که مغموم علیه و مکلف نیست صحبت سر بعد از وقته.ولی اینجا لفظ شیع عرض  میشود که لیس که نفیه نفی مرکب است مطلقا. و از جمله    مقدار مطلب دیگری شد مقدار که باید انجام بده واجبه مگر این که این طور باشه ببینید نه این مثال خوبی است میزنید شما ببینید این غیر از مثالی که جماعت زدن     اگر چنانچه  این یک دقیقه به غروب بیدار شد بله در یک دقیقه یک دیقه نماز بیشتر نمیتونه بخونه   حالا نخوند اونم در یک دقیقه فقط یک دقیقه نماز یک رکعت هم نمیشه بعض میشه اینو نخوند آیا بعدا قضا داره یا نه؟ چی چی قضا داره بله مگه نماز که واجب بود چی بود؟ نماز که واجب بود نه یک رکعتی بود  نه نیم رکعتی بود پس این   کی اومد؟ وجوب چی؟ وجوب نماز که وقت   نخوند که میگم وجوب نماز وقت نبود که ببینید اخه باید دید میفهمم باید واجبی باشد که غالب وقت باشد یا رکعت من الوقت باشد این نه غالب وقت بود نه رکعت من الوقت بود     شما  این نه غالب وقت است نه رکعت من الوقت  بنابراین دروقت خودش  که برش عرض میشود که واجب نبوده اینجا یک حدیث دیگر است که قاعده دست میده ملاحظه کنید اینجا کلما غلب الله علیه فلیس عنا صاحب شیع کاری به نماز که نداره که هر چیزی که غلب الله علیه این عوض نداره چرا؟ چون غلب الله علیه وقت که غلب الله علیه مکلفه بازم؟ خدا مجنونش کرده بازم مکلفه عرض میشود مغمی علیه مکلفه  میرسیم چون  اقض ما فات کما فات رو موقعی بهش استدلال میکنیم که ارکان قضیه دست مون باشه ما ارکان قضیه که به دستمون بیاد دیگه ما فات کمافات رو معنی میکنیم. حالا میرسیم به معنا عرض میشود که بله  بله حدیثی دیگر فی کتاب عیون والعلل فی الصحیح عن بن فضل بن شاذان عن الرضا علیه السلام فی حدیث قال کذلک کلما غلب الله علیه مثل مغمی علیه یغمی علیه فی یوم ولیله فلا یجب علیه قضاء الصلوات کما قال صادق علیه السلام کلما غلب الله علی علی العبد فهو اعذروا له. اینم یه روایتی عرض میشود که علت رو ذکر میکنه مثلا باز صدوق فی کتاب الخصار بسند عبوبوسبن  بکر قال قلت لابی عبدالله علیه السلام الرجل یغمی علیه یوم ولیومین وصلات و اربعته واکثر من ذلک کم یقضی من صلاتک فقال علی اخبرک بما یجمع لک هذا ف شوکر ما اجازه نداریم. علی اخبرک بما یجمع لک هذا و اشباحه کلما غلب الله عزوجل علیهم من امر فلله اعذر لعفته و هذا من الابواب التی یفتح کل کل باب منها الباب علیک سلام ضابطه ی کلی است که ما از کتاب استفاده میکنیم و علی ظهور کتاب مع السنه استفاده میکنیم که وقتی که انسان مکلف نیست در وقتی بعدمثلا انجام بده. اما مطلب دیگری این است که ببینید کسی که مدتی کافر بوده بعدا مسلمان شده مگر کافر مکلف به فنون نیست که مکلف به اصول است خب  کافر مکلف بالفروع کما هم مکلفون بالاصول و تضل علی ذلک ایات عده و روایات  کثیر این ثابته به عنوان اصل موضوع، حالا بله میرسیم قبل از قاعده ی جبر آیه ی جبر ما داریم این قاعده ی جبرو آقای خوئی یه روز فرمودند که ما تحقیق کردیم در جلسه ی استفتا بود تحقیق کردیم که این روایت جبر سندی نداره من بهشون گفتم  ولی آیه ی جبر سند داره فرمودند کدوم گفتم قل للذین کفروا ان ینتهوا ما قتتله حالا طبق قاعده طبق این ضابطه ی کلیه کفار که مکلف به فروع اند چنان که مکلف به اصول هستند بنابراین اگر مسلمان شدند باید قضا تمام واجبات ترک شده را انجام بدن ولکن قرآن اینجا استثنا داده، قل للذین کفروا ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف و ان یعوضوا فقط مزت صلت الاولین استثنا  خب چرا؟  خب چرا شما چه بدانید چه ندانید ولی میدانید برا اینکه اصولا اسلام و جو اسلامی باید جذب کند و جذب کند کسانی که کافرند را به اسلام مگه این طور نیست باب المولفته قلوبهم من هذا الباب تعلیف قلوب کافر است جنگ هم میکنه با مسلمون ها اسلام هم میکنه جمع میکنه ولکن شما جدیت میکنید محاوله میکنید فعالیت میکنید که این تخریب بشه آخر سر مثلا مسلمان و شیعه اگر ما وسیله ای باشد که اگر مالو به این شخص دادید به ابولهب و ابوجهل بدین دست از این کاراش برداره حداقل این واجبه نه این که جایزه معذلک یکی از موارد سمانی زکات المولفت قلوبهم هستند. چرا؟ برا اینکه جذب بشن به اسلام چیزهایی که منفر بشه از اسلام نباید باشه مثلا یکی از چیزهایی که منفر عن الاسلام است این است که ما میگیم کفار نجس اند دلیلی هم ندارد کفار بگیم نجس العین اند الکفار نجسون عینین ذاتین مثل کلب و خنزیر و البعد و القائده و  اینو بگیم  کافر  که اسلام را نفهمیده که خب چطور جذب اسلام بشه؟ چه در باغ سبزی به این کافر داری نشون میدی اسلامی که این جور انسان را مثل خ سگ نجس میدونه  انسان رو مثل بلغاله نجس میدونه این حکمتش البته ولکن  از نظر اصل دلیل که  از قرآن شریف ما استفاده میکنیم که نه خیر کافر جسمش نجس نیست  ولو روحش هم از جسمش حالا در اینجا کافری که اسلام به وسایل مختلفه و جوائزه مختلفه میخواد جذب کند به اسلام حالا این متوجه میشه اگر من مسلمان شدم پنجاه سال یهودی بوده مسلمان شدم پنجاه سال روزه پنجاه سال نماز حج چه چه همه ی این ها را باید انجام بدم. خب مسلمون نمیشم. از بیخ خر ما از کره گی دم نداشت این است که قل للذین کفروا ان ینتهوا یغفرو لهو ما  قد صل میبخشه اما حق الناس نه ها حق الله حق الناس الا الزکات الا الچه الاالچه مطلب دیگریه و البته در حق الناس هم بعضیاش در باب روایات این طوره. در باب ربا حق الناسی هم اگر توبه کنه بخشیده میشه ولکن در باب غیر ربا کل حق الناس عرض میشود که محفوظه. این راجب کفار سوال هل المقصود من الکافر الکافر اصلین چی؟ مکلف بوده اند مکلف بالفنون بوده اند که در حال کفر مکلف بالفنون بوده اند، قالوا ماس لک فی قالو انکم  من المصلین و لم یکن منکم مسکین  کنا نفوض مع الفائزین بودند که حالا سوال لماذا الفقها فی هاذا الحق یقولون اذا کان کافر اصلیه و ام المرتد فلا لماذا مرتد که بدتر از کافره اصلی است که مرتد که خطرش بیشتر است اصلا مرتد که بیشتر لگد میزنه به اسلام مرتد که مسلمان شده اول بعد کافر شده این که خطرش زیادتر است قل للذین کفروا کفروا حلوثه مگه این طور نیست. کفرو براش دو عرض میشود که مصداقه یکی این که از اول کافر بوده، کفروا که نه مسلمان شده بعد کافر شده اینی که مسلمان شده بعد کافر شده مصداق اصدق است برای الذین کفروا وانگهی اگر مصداق اصدق هم نباشد من المصادیقه پس قل للذین کفروا عن یتنهوا عن المرتد فطریا او ملیا ولو نسیا ملی المت المرتد ملی الذی کان مسلم ثم کفر ورتد هذا لم یکفر این که بدتره کافره چرا شما اینو داخل نمیکنی؟ مطلب دومش دنبالش که هل اذاناصبین اوالعلوی شما رو نمیگه ها    علی اللهیه اصلا  میگه برا ما چاقو میکشند  چرا علی رو خدا نمیده. ان ناصبی او العلوی او یان کان من المدائن متخلفه عن شرعت الاسلام قضاهایی که قبول نیست؟ اذا التبصر این علی رو خدا میدونه علی اللهی پیداست علی رو خدا میدونه. اگر چنانکه عرض میشود که کسی علوی باشد یا فرض کنید درسی باشد درسی ها در لبنان زیادند  الدروس اگه باقی دروس رو بسنجی مسلمان نیستند ولی اظهار میکنند مسلمانند. کسانی که این مظهر حق رو ندارند بعدا مستبصر شدند وقتی مستبصرن تمام نماز های قضا رو بخونه دیگه  نمازش درست نبوده مثلا تمام آنچه را که برخلاف شریعت حقه بوده است و انجام داده است در اون موقعی که روز بوده و نابینا بوده حالا که مستبصر شده انجام بده خب اینجا دو حرف است هر دو حرف رو عرض میکنیم یه حرف است که این از الذین کفروا خارجه چون کافر که نبوده است که مگر به نظر کسانی که سنی ها را کافر میدانند اونا خودشون مثل همونن کافر نیستش که اگر شیعه سنی را کافر بدونه و سنی هم شیعه رو کافر میدونه پس مسلمان وجود نداره اصلا طرفینه دیگه دوباره  مستمر نداره حالا، کسانی که خب اینا رو مسلمان میدونند الذین کفروا نمیدانند خطاب به مسلم خطاب حتی مومن شامل حال اینها هست ولو مقدار کمی از ایمان داشته باشند خب در این صورت کسی بیاد بگه که اینا داخل الذین کفروا نیستند پس قل للذین کفروا شامل حال اینها نیست پس همه رو قضا کنه. این حرف اول اما حرف دوم ما داریم حرف دوم بهتره چرا؟ برا اینکه هل الکافر لترحم علی اکثر باسم قضا ما فا اولمسلم او منحرف یه قدمی اومده چرا  این که یه قدم اومده عرض میشود که حالا بعد قدم دومو اومد قدم اول اسلام را قبول کردند و سنی بوده علوی بوده ملوی بوده هر چه بوده، بعد که مستبصر شد بابا این که یه قدم آمده شما میگید که تمام گذشته را این تکرار کند؟ اما اون که هیچی نیومده حالا اومده از راه رسیده مثل این که از اول عمرش  انقلابی بوده تا حالا این مطلبی نیست ولی کسی که  بعد انقلاب انقلابی شده حالا از راه درست یا کشکی این خیلی مهمه که نمیشه این قد لم علی الفاضل میشه بنابراین در اینجا م میتوانیم به خود قل للذین کفروا استناد کنیم تا بالاتر  بالا تر ان الحسنات یذهبن السیئات بعضی روایات به قدری لطیف هست در استفاده از آیه حالا و لو نفرموده باشه ان الحسنات یذهبن السیئات یک یا این که ان تشتروا کبائرما سو عن  نکفر عنکم سیئاتکم آیا شیعه نبوده کبیره تر است یا نماز نخوندن؟ بفرمائید. شیعه نبودن دیگه مسلمان نبودن کبیره تر است یا نماز نخوندن؟ خب مسلمان نبودن مرجع که راس مطلب است که این مهمتره ولذا ائمه استدلال در بعضی روایات میفرمایند. میفرمایند که این که قبلا کافر بوده بعدا مسلمون شده آیا ترک کفر مهم تر است یا ترک صلات؟ ترک کفر مهم تر است دیگه این عالمی که ترک کفر کرده بنابراین مشکوک هست که ان تجتنبوا کبائر ما سو عن بکفر عنهم  ترک نماز نسبت به ترک کفر سیئه است ترک نماز نسبت به ترک کفر سیئه است که نماز نسبت به اموی بودن سیئه است ترک روزه نسبت به وهابی بوده سیئه است چون سیئات عرض میشود که نسبیه است نه این که سیئات ذاتیه باشه بنابراین میشود این روایت رو قبول کرد و بر مبنای این آیه واون آیه و آیات دیگر که اگر کسی تغییر مذهب داد در غیر حقوق عرض میشود که حقوق الناس در حقوق الله ما با این وقتی که سنی بود حجش رو این جوری انجام داد حالا دوباره حج برو  وقتیکه سنی بود بابا وقتی که قرص بود قبل از مغرب عرض میشود که افطار کرده طبق عقیده شون اونور نه خیر حالا باید تمام این پنجاه سالی که سنی بوده روزه بگیره همه هی نماز میخونه حج بره زکات هم بده خب این اصلا بیشتر فرار میکنه این آدمی که یک قدم در اسلام آمده و مدتی کور بوده حالا چشمش باز شده  و قدم دوم رو گذاشته اینا باید بیشتر بهش توجه کرد یا اون کسی که از