پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه دویست و شصت و سوم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

دیروز به اطلاق دو حدیث توسل کردیم بر اینکه قضا نماز مسافر در حضر تمام است به اطلاق.دو اطلاق و بالاتر از اطلاق هم در قرآن داریم دو تا حدیث هم مقابل این دو اطلاقه.که الان میخونید دو حدیث داریم که فرمایشات آقایون رو این تایید میکند، یه شخصی اگر در سفر بود نمازی را که در حضر قضا شده است در سفر تمام بخونه و به عکس، اگر در حضر بود نمازی را که در سفر قضا شده در حضر قصر بکنه، پس سه بعده جریان یک بعد در کتاب الله است که بعد اقرب است و محور کارهای ماست، و همین هم موجب شده است که در ابتدا زیاد بلند شده چون در جوی ما داریم و در ادواری زندگی میکنیم که کتاب الله نقشی ندارد، از نظراین که کتاب الله مقدس است، و لو کتاب الله حالت نورانیه و حالت العصمه و مع ذلک نعم فلکن عظمیه لا ابدیه کذلک لا استندا  الی کتاب الله سبحان تعالی لا  فجعل     من این دو حدیث رو اول براتون میخونم، گرچه با اولیت  قرآنه ولی اون تمامه دلیلی که میتوانند برادران دیگر فقیه راجب این مطلب داشته باشند اینه و اما اقض مافات کمافات را معنی میکنیم، عرض میشود که وسائل الشیعه جز پنجم صفحه ی سیصد و پنجاه و نه عن ضراره قال قلت مضمره ولکن معلوم است که ضراره از امام باقر علیه السلام نقل میکنه، ضراره که از کسی مثل خودش نقل نمیکنه رجل فاتته صلات من صلات سفر فذکرها من حضر قال ما یقضی ما فاتهوا کمافاته ان کانت صلات سفر ادا ها  فی الحضره مثلها و ان کانت صلات الحضر فلیقض من السفر صلات الحضر کما فات اینجا دو مطلب داریم یک مطلب مصداقی است و یک مطلب ضابطه ای. مطلب ضابطه ای را در جاش عرض خواهیم کرد که معناش این نیست حالا بحث میکنیم واما مطلب مصداقیش که همون طوری که در سفر دورکعتی قضا شده است در حضر هم همون دو رکعت رو یا بالعکس. این یه حدیث و عجیب کار ما این است که اگر ما حدیثی کم یا زیاد هر جور ببینیم همچین محکم میچسبیم مثل کنه بهش میچسبیم اما سراغ قرآن نمیریم، و اگر آیاتی از قرآن هم دلالت داره هی با کلنگ میزنیم تو مغزش بلکه یه طوری بشه با این حدیث و با این رای وبا این  قول جور بیاد، یه وریه کار ما اصلا حوزه های ما با کمال تاسف یه وری است، این از حدیث اول. حدیث دوم، این جام عن عمار عن ابی عبدالله فی حدیث قال سالتهو عن الرجل مسئول همان امام باقر علیه السلام تکون علیه صلات فی الحضر هل یقضیها هو المسافر قال نعم یقضی ها فی اللیل علی الارض و اما علی الزهر فلا یا علی الظهر فلا و یصلی کما یصلی فی الحضر،  این چی شد؟ ببینید سالت عن الرجل تکون علیهم صلات فی الحضر هل یقضیها هو مسافر در راه سفر قصد کنه؟ نه البته بر عکس قضیه، قال نعم یقضیها فی اللیل علی الارض فاما علی الزهر فلا علی الارض ما میتوانیم نه چون این حرکت داره درست نیست فلا و یصلی کما یصلی فی الحضر چهار رکعتی ولو در سفره اینم یکی، خب این آها نیست حالا بحث دیروز رو ما دنبال میکنیم، ملاحظه بفرمائید، یک دو سه جمله اش ولو تکراره، ولی در اسکله ی بحث مدخلیت داره اینطوره  خیلی مدخل  یا واجب ما واجب غیر موقت است یا واجب موقت، فی الواجبات موقته لا تاکید القضا اطباقا  قضا هم  ما فاته واجب موسع که فات نداره، ولو واجب موسع فوری باشد اولا فاولا فاولا فاولا باشد اما در طول این مدت وقته در طول این مدت هر وقت انجام بده واجبه انجام داده عدی انجام داده ولی ادا پایین تر.ادا پایین تر  ادا بالاتر ما در اون بحث نداریم که  انما بحث نا فی القضا ولا مولد القضا الا فی الواجب الموقت الذی خرج وقته  خب واجب موقت چیست؟ اگر گفتند اقم الصلات بتلوک الشمس الا قطع اللیل و قرآن الفجر ان القرآن الفجر کان مشهودا لذلوک الشمس الا قسق اللیل نماز ظهر و نماز عصر و نماز صبح و مغرب و عشا را زده. واجبات موقته. و هم چنین آیات دیگر که پنج وقت را مقرر میداره حالا اگر در یکی از این پنج وقت یا چندتاش یا همه اش نماز را لازم بود بخوانه فجر و طلوع شمس نماز صبح را نخواند در این جا بعد اگر بخواهیم بگیم واجب است دلیل میخواد خب این طور نیست که دلیل وجوب نماز  صبح در وقت همین دلالت کند بر اینکه باید قضا کنی، آخه این تناقض میشه دلیل وجوب نماز صبح این بودکه بین الطلوعین باشد دیگه و قرآن هم فرض شد قرآن الفجر صلات صبح است و قران فجر گفتن فجر اهم اوقات است اما قبل از طلوع شمس رو داریم قبل از طلوع شمس قبل از طلوع شمس دو آیه دارد و این آیه هم یک آیه پس بین فجر و بین طلوع شمس وقتیست مقرر از برای صلات صبح اگر شما بعد از طلوع شمس بخوای نماز صبح بخونی باید دلیل باشه، به شما گفت ساعت دوازده ظهر این جا حاضر باش اگر شما یازده بیای بی خود اومدی یک هم بیای بیخود اومدی مگر دلیل بیار که اگر دوازده آمدی آمدی نیامدی یک بیا مطلبی است این نیومدی یک بیا دلیل دوم است این جور نیست که دلیل اول کافی باشد دلیل اول محبت کرد و شما  تعدد مطلوب رو از کجا استفاده میکنی واحب الوجود هو تعدی وحدت المطلوب وحدت المطلوب تلک المیه و فلکیفیه فی الوقت  اگر کمیت معینی عدد معینی کیفیت معینی وقت معینی براش صلات مقرر شد و دیگه بیان نشد که اگر این کیفیت نشد پایین تر این کمیت نشد کمتر این وقت نشد وقت دیگر اینجا ما چی میفهمیم وضعیت مطلوب حالا اگر ما ادله ی قضا نداشتیم که بعد سراغش میرفتیم اگر ادله ی قضا نداشتیم نماز ادا اگر عمدا ترک شد فقط گناه بود و کتک داشت اما بعدا قضا کنید فایده این است که نه اگر دلیل  نداشته باشه من عرض میکنم پس قضا الصلوات او غیر صلوات المقته انما بالدلیل خاص راست و هذا دلیل الخاص هو الذی یستتلوا بک لوجوب القضا این مطلبی است که دیروز عرض کردم امروز هم به عنوان مقدمه ی مطلب داریم عرض میکنم حالا عذر   فورا فورا مثل این که نبودید شما ببینید نبودین یا من نبودم گفتش آقاجان از طلوع فجر تا طلوع شمس نماز صبح، منتهی در بین الطلوعین اول بهتر بعد پست تر بعد پست تر بعد پست تر در طول این مدت نماز طبق امره اگر نماز طبق امر اول است معنی ادا اینه قضا چیه؟ قضا این است که امر اول انجام نشد نه راجعش نه مرجوعش انجام نشد نه راجعش و نه مرجوعش انجام نشد، بعدا قضا دلیل میخواد ما عرضمون اینه این که دیگه بحثی نداره که این دلیل میخواد اینکه آقایون میفرمایند و همه شون هم میفرمایند که القضا یحتاج الی امر الجدید حسابش همینه مگر این که دلیل بیاد بگه ان الدیت الی طلوع الشمس فقد اتیت و ان لا تعدی بعد این معناش این است که وقت تا طلوع شمس بود صبح وقت داره دو وقت داره یک وقت اول یک وقت دوم اما اگر مطلب این نیست بلکه معین کرده است که بین الطلوعین نماز صبح یا عرض میشود که از اول شب تا قتع اللیل مغربین یا از زوال شمس تا غروب عرض میشود که ظهرین وقتی وقت معین شد ما از این وحدت مطلوب می فهمیم مگر دلیل بیاریم وحدت مطلوب این است که اگر اینجا خوند خوند  اگر نخوند کتک داره عصیان کرده پدرش هم در میارن اما بعد واجبه یا نه دلیل میخواد پس باید سراغ دلیل قضا بریم حالا دلیل قضا چی باشه؟ دلیل قضا از نظر قران که چند ایه است و از نظر سنت هم روایاتی است البته قران در هر بعدی از ابعاد مقدمه حتی مطلقات قرآن و عمومات قرآن بر نصوصات احادیث مقدم است مگر ان مطلقات وعمومیاتی که بشود تقلید و بشود تخصیص در اون مطلقات و اون عمومات باشه از نظر قران اقم الصلات لذکری چه میگوید؟ اقم الصلات لذکری خود این اقم الصلات لذکری کافیه و هم چنین دو آیه ی دیگر یکی در سوره ی نسا است یکی در سوره ی بقره که ما به این سه آیه استدلال میکنیم و یکیش کافیه، در اقم الصلات لذکری بنده در سفر یا در مرض یا در عذر از کمیت صلات از کیفیت صلات عدد صلات که چه عذرا کم کردم یا سماحا کم کردم یا اجازتا کم کردم این کم شد پس صلات لیس صلات مقامته لعذر لیست صلات مقامته لسماحه مقام نیست کما این که در آیه نسا این طوره. بعدا وقتی که این عذر از بین رفت اقامه ی صلات واجب است که میتوانند یا نه همان را که در زمینه ی خودش من معذور بودم حالام که  معذورنیستم همونو انجام بدم؟ به چه حساب؟ روی آیات توجه کنید مثلا آیه ی سوره نسا آیات سوره ی نسا که سه آیه است فرموده صلات خوفه از جمله این آیه  فاذا قضیتم از صلات اقمتم نیست قضا دیگر قضا دیگه هر چه انجام دادید نماز را کدوم نماز را نماز خوف رو نماز خوف نماز مقامه نبود  ازش کم شد ازش کم شد وایستاد خوف لضروره الخوف لضرره الخوف فسرت من رکعات صلاتک فی سفر اماه قیاما و قعودا و علی جنوبکم چرا واجب است؟ امره چرا واجب است؟ برا این که شما از نماز کم کردید قصورا حالا جبران کنید ذکر کنید خدا را ذکر کنید خیلی ذکر کنید بسم الله و اذا استمنع کم وقتی که خوف از بین رفت و اطمینان حاصل شد فاقیموا الصلات فاقم الصلات نیست  فاقیموا الصلات  این صلات  صلات مقامت نبود درست هم بودا اون صلات در زمان خودش و در زمینه ی عذر و خوف درست بود اما مقامه نبود در این جا اطمینان که حاصل شد عذر برطرف شد عذر که برطرف شد و اقیموا الصلات سوال  آیا واقیموا الصلات در این جا منحصر است به جایی که نماز های قبل و همه را خوندید و اقیموا الصلات صلات ادائه یانه پشت این ایه که بیل نخورده که فاقیموا الصلات به کی داره میگه؟ به کسانی که هیچ وقت نمازشون رو ترک نمیکنند نه بعضیا نماز رو ترک میکنند بعضیا ترک نمیکنند و کسانی هم که در جنگ بودند در حال خوف بودند همشون صد در صد نماز رو خوندند با رسول الله  و میخونن نه بعضی ها میخوانن بعضی ها اون چه که از شکسته را میخوانن و بعضی اون را هم نمیخوانند اون وقت این جا خطاب به کیه؟ فاقیموا و اذسمعنتم شما شماها که ضرب فی الارض کردید و ان خفتم عن الذین کفروا شما ما فاقیموا الصلات کدام  صلات بود؟ چه صلاتی  را که قبلا خوندید و لازم نیست بخونین حالا ادا را میخونید حالا دیگه دراوقات بعدی نماز رو اقامه میکنید و کم کردن از عدد رکعات و این حرف ها نیست و چه نمازی که در حالت خوف و در حالت جنگ اصلا نخوندین اونی که نخوندید نمیگه این جا همون یه رکعت بخون اینا اقیموا الصلات فلذا کل فقهای شیعه و سنی این جا را قبول دارند کل فقهای شیعه و سنی میگن صلاتی که به حساب خوف حالا در سفر یا غیر سفر در سفر صلاتی که به حساب خوف یک رکعتی بوده اگر این یک رکعت ترک شد در حضر یک رکعت قضاش نیست خب اونو قبول دارن ولی  این قسمتی که قبول ندارن اینم مقبول هست به حساب عرض میشود که اطلاق به عموم آیه ی مبارکه و اذاسمعننتم فاقیموا الصلات خب ان الصلات کانت علی المومنین کتابا موقوتا این تحلیله میگه چرا اقامه ی صلات که در حال خوف نشد  چرا امر کردند؟ میگه خب چون موقته چون واجب موقته در وقت هر جا که رفت  انجام بدی کافی هم هست  اما وقتی وقت گذشت نمازهایی که بعد میخوانید و حالت اطمعنان است و خوف نیست مسافر باشید حاضر باشید که مسافر هم ما این جا داخل کردیم داخل است یا نه مسافر باشید حاضر باشید مخصوصا اگر حاضر باشید در اینجا هر نماز واجبی را که میخوانید اقیموا است کم ازش نگذرید نه از هئیتش و نه از ماده اش و نه از  که ندارین و اذ  و اقیموا واذ استمعننتم  و اقیموا الصلات ان الصلات کان عن المومنین کتاب موقوتا و سوره ی بقره آخه تقصیر من تقصیر منه که خدمت تون نبودم اون چند روز که بحث میکردیم اقیموا غیر از نماز دو رکعته نماز اگر از عدد رکعاتش کم شود قصورا از هئیتش کم شود قصورا اقیموا نیست در مقابلش اقیموا و الا گفت اقیموا  اونجا گفت قضیتم اینجا میگه اقیموا خدا که یادش نرفته بود اقامه اقامه نیست ولی آیه ی دوم آیه ی بقره حافظوا علی الصلوات و صلات وسطی و قولو لله قانتین بعد و ان خفتم این جا همونه چون گوینده یکیه خداست  و ان خفتم فرجالا او رکبانا و اذا امنتم وذکروالله کما علمکم ما لم تکونو تعلمون چی به ما تعلیم فرمود از ذکر صلاتی چون بعد صلاته به ما تعلیم کرد که نماز صبح این قدر ظهر این قدر مغرب این قدر  عشا این قدر و اینا این قدر کما علمکم ما لم تکونوا تعلمون درف این خفتم کما علمکم کمتر میشد از حال اقامه می افتاد رجال عین راجلین او رکبانا اما فاذا امنتم فذکرو الله کما وقتی که حالت اطمینان حاصل شد و خوف نبود در اینجا اونجور  که خداوند مقرر کرده است برای غیر خائفین و برای آمنین انجام بدین برای غیر خافئین قصر نیست و لذا از جمله استدلال هایی که اومد کردیم به همین آیه مبارکه بود که در غیر خوف اصلا کم کردن از عدد رکعات معنا ندارد نه در سفر نه در جایی دیگه هیچ اصلا معنایی ندارد ما از این اطلاعات بسیار بینه ی این دو ایه استفاده میکنیم که کسی که معذور است در حالت عذر واجب خود را به حساب عذر انجام میده اما بعدا اگر عذر رفت چه ادا را باید که حالت عذر رو اونجا استدلال نکنی،و چه قضا را و مثال ما زیاد داریم در این مطلب حالا در عذر داریم بحث میکنیم نمیدونم دیروز عرض کردیم یا نه اگر کسی حجش فاسد شد مفسدات حج ما داریم اگر کسی  حجش فاسد شد باید ادامه بده یا نه؟ بله باید ادامه بده ولکن سال دیگر یقضی من قابل یقضی من قابل یعنی چه؟ یعنی اقض ما فات کما فات یعنی همانطور که حج سال قبل فاسد بود الانم فاسد بیاره؛ چی شد؟ این اقض ما فات کما فات معنیش این نیست برادران وقتی که آیات به این وضوح دلالت میکند بر این که بعد از این که اطمینان حاصل شد و امان بود و خطری نبود و چه نبود موضع نبود و اقیموا الصلات به این وضوحی دارد بیان میکنه شما میخوای بچسبی به عرض میشود که اقض ما فات کما فات اونم دلالت نداره به این مطلب از نظر اقض ما فات کما فات درکل واجباته فقط در البته اره ببینید اقض ما در سفره  فردام دو رکعتی بسم الله اینو قبول دارم این تاییده ولکن خود     اقض ما فات کمافات چی میخواد بگه؟ میخواد مطلبی را بگوید اقض ما فات کمافات که اکثریت مطلقه اش بیرونه نود و نه درصد یک درصد هم ما قبول نداریما ما میگیم صد درصد ما میگیم نود و نه درصد بیرونه یعنی چی در حالت عذر کاری به صلات نداریم در حالت عذر اگر جوری نیمه کاره انجام دادید اگر چنانچه در همون حالت عذر که بعد  نیمه کاره انجام دادی انجام ندادید بعدا که عذر برطرف شد باز مثل حالت معذور انجام دادی در کل واجبات این طوره، بلا استثنا احسنت پس کمک میکنیم به شما یادتون نیست دارید کمک میکنیم یادتون نیست دارید کمک میکنیم بله پس بنابراین شما بله این جا هم صلات مقاته صلات مقاته من الان دارم نماز میخونم تو خونه ام. چه نماز  رو ادا بکنم اقیموالصلاته چه دو رکعتی که در سفر بنا بود بخونم یا در جنگ یک رکعت بنا بود بخونم نخوندم الان صلات مقامه چون حال من عوض شد وقتی موضوع عوض شد فو هم عرض میشود که عوض میشه و اما این دو حدیثی که ما نقل کردیم اولا مطلبی به این اهمیت رو چطور میشود به دو حدیث استناد کرد که دو حدیث دیگر باهاش مخالف بود و با عرض میشود که عموم و اطلاق بسیار بین بلکه نص این آیات مخالفه نص چرا؟ برا این که ان خفتم ان یفتنکم الذی کفروا بعد هم اذا امنتم و اذا استمنعتم پس صورت اتمعنان که عذر نیست اقیموا الصلات است و صلات رو به وجه کامل باید انجام داد  حالا ما چهار حالت داریم حالت المسافر لا تخلوا من اهدا اربع حالات احیانا هم سلیم بلا عذر این کان احیانا معذور ایا کان احیانا معذور اولا ثم غیر معذور ثانیا احیانا غیر معذور اولا معذور ثانیا چهار حالت دیگه خب واجبات چجوریست؟ در حالی که انسان معذور است به عنوان معذور انجام میده اگر عذر نباشد به عنوان معذور که نمیتواند انجام بده ولذا اگر کسی در حالتی که نماز برش وجوب آمده و وقت است این آدم نمیتواند بایسته نماز بخونه باید دراز بکشه نماز بخونه و این دراز کشیدن استمرار دارد دارد دارد تا فوت خب اگر این دراز کشیده در وقت نماز نماز را نخواند و ادا نکرد در قضا هم درازکش تر چون حالت هست حالت استمرار داره همون حالتی که در وقت ادا عرض میشود واجب میکرد نماز معذور بخواند در وقت قضا هم واجب میکند نماز معذور بخواند از ضرورات

به عکس  اگر چنانچه در حالت ادا سلیم است معذور نیست در حالت قضا هم معذور نیست این که در حالت ادا معذور نبوده و ترک کرده در حالت قضا معذور نیست باید که کاملا اینو انجام بده این دو تا مطلب که روشنه یه مرتبه  در حالت ادا سلیمه و در حالت قضا معذوره در حالتی که میخواد نماز رو قضا بکنه می ایسته میخوانه مستحبات هم میخوانه چه تا خواست قضا کنه شب شد بیمار شد چه شد چه شد حالا همون نماز صحیح رو بخونه همون  نماز با شرط که ممکن نیست براش اون شرایطی که در حال عذر هست در حال غیر عذر استدراج میشه به عکس رو من دارم میگم که حرف معلوم بشه در حال عذر  عرض میکنیم  در حالی که این آدم معذور است که نماز را از نظر عدد رکعات و از نظر کیفیات اون طور که مامور هست بخوانه دراین حالت عذر نماز را نخواند بعد عذر برطرف شد حالت قضا آمد ایه اقض مافات کمافات این همون طوری بخوانه دراز بکشه عرض میشود که چرا نماز بخوانه و به عکس به عکس مسئله ی ماست به عکس در حالت عرض میشود که سفر مثلا حالت سفر یا  حالت عذر است یا نیست اگر حالت عذر است تازه این طور میشه دیگه اگر سفر حالت عذر است مثل حالت مرض است حالت هرج است حالت مرج است حالت چه است اگر این حالت بعدا در وقت قضا از بین رفت شما باید به حالت عادی انجام بدید اگر سفر عذر است و اما اگر سفر عذر نیست بحث ما در اینجا فعلا با سایر برادران فقیه فعلا این خواهد بود که سفر عذر نیست واقعا هم همینطوره یعنی بر حسب بحثی که حدود ده پونزده جلسه پیش ما کردیم این ترقی نظر شد که اذا قبل در اونچه در تفسیر و همچنین در فرقان و کتاب نماز مسافر بنده یادداشت کردم یه تبلور نظر هست در اینجا که الان در کل کره ی زمین مگر استثنایی بگن  بزنید در کل کره ی زمین صلات قصر از رکعات و افطار صوم به حساب قصر اصلا وجود ندارد این از اول که عذر بود والثانی اگر عذر باشه اگر عذر باشه اگر اینی که عذر نیست جز اعزار بیارن سفر که عذر نیست مانند مرضش کنند سفر که عذر نیست مانند هرجش کنند اگر این را هم قبول کنیم باز میگیم در حال سفر واجب است این ادم  فرض کنید یا جایز است که نماز رو رکعتین بخونه قرص کنه و لاکن در حال این عذری که عذری نیست ما فکر کردیم عذره بعد که عذر برطرف شد چی؟ و اذا استمنعتم و اقیموا الصلات و  یعنی که فذکرو الله  قیاما و قعودا  بنابراین ما این جا از جاهائیست  مسافر اگربرش دو رکعت واجب بوده یا جایز بوده هرچه در حضر باید نماز رو تمام بکنه. خب دقایقی بیشتر به آخر وقت نیست و مطالب به حضور برادران عرض میکنم. اصولا ما که خاک پای رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصومین علیه السلام که نیستیم اما میتونیم خاک پاشون باشیم یعنی به همون راهی که رفتند ما هم طبق اون خاک های پای رسول الله صلوات الله علیه و ائمه به اون راه بریم لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله ولیوم الاخر و لذکر الله تکبیرا متوکلین گفتش که الف بنویس دال نوشت الف دال بابا یه چیز بنویس شبیه الف باشه خب یه جوری بشین که آخه شبیه دنباله رو های رسول الله صلوات الله علیه باشی پیغمبر مقتداش چه بود و عن اتلو والقران مقتدای منحصره به فرد رسول الله صلوات الله علیه عن اطلب علیکم نیست اطلب مطلقه هلی ان  ینطل طلاهوو الشمس و ضحی ها و القمر اذا تلاها تبع رسول الله یقرا القران و یتبع القران و یتبع القران عقلین معرفین علین خلقین عملین تصدیقین بلاغین و علی ذلک این مراحل رو داره خب ما در زمانی و زمان هایی  قرار گرفتیم چهارده  قرن عمرشه حالاجور دیگرش کی بوده چه عرض کنم که کتاب الله با کمال بی مهری و با کمال جهالت و با کمال بی اهمیتی جعلوا ولا هم ادریا تقدیس میکنه هارون موسی بن جعفرو زندان کرد اذیت کرد چه کرد چه کرد اما موسی بن جعفر سلام الله علیه یه پوست تخته ای داشت که پیغمبر روی اون نماز میخوند گفت این پوست تخته رو هر جور شده  بیارید هر قیمتی شده گفتند دیوانه تو پوست تخته ی پیغمبر که از گوسفند درست کردند یا از گاو یا از شتر احترام میکنی اما فرزند پیغمبر که حامل رسالت پیغمبر است زندان میکنی؟ میشه قران شریف رو ببوسیم دست بی وضو بی چی بهش نزنید و به قران قسم بخوریم اما در حوزه های ما عمق ندارد د رحوزه های ما قرآن ادبیا لغویا منطقیا فلسفیا عرفانیه سیاسیا اقتصادیه فقهیا اصولا اجتماعیا هیچ بعدی نداشته باشد خب ما بنا داریم فریاد بزنیم اما خدایا این حلقوم حلقوم حق است انشالله ما به دنباله ی فریاد های رسول الله فریاد میزنیم همان طور که پیغمبر بزرگوار در مقابل ابوجهل ها و ابو لهب ها و گناهکار بود که بیغفرلک ما تقدم من ذنبک ما تاخر به این معناست که با فتح عاصمی  توحید مکه پیغمبر فراموش کرد تمام اون اذیت ها رو ما هم در صورتی که فتح کنیم  عاصمه ی توحید را که قرآن شریف  است قرآن شریف عاصمه ی وحدت است عاصمه ی اسلام است اصل وحدت است اصل جمع الجمع است بین کل افرادی که استجال به اسلام دارند هر کار هر کسی میخواد بکنه آمریکا باشه شوروی باشه اسرائیل باشه ایران باشه آلمان باشه فرانسه باشه رئیس باشه مریض باشه بالا باشه پایین باشه مافوق باشه ماتحت باشه مطلبی نیست اگر ما ایمان به قرآن داریم باید تحت سکندر بایستیم اگر هم ایمان به قرآن نداریم که واقعی بقیه  مثلا یعنی چی یا مقلد آقای بروجردی شو یا هم پینه دوز سر محل کچل بو گندو دیگه تمرین کردن نداره که یا ما راه حق را میرویم و راه حق د ربعد اعلی عصمت  قرآن است و یا اگر این رو فقط یک هاله ی نور یک احترام با ح است یک هاله ی نور است و یک احترام است یک تقدس است در ملا ظاهر وقتی هم میخوابیم پامون رو طرفش دراز نمیکنیم اما در استدلال ما به قرآن کاری نداریم پشت میکنیم به قرآن و اگرهم به  آیه از آیات برسیم توجه نمیکنیم به حدیث سکونی یا حدیث کی کی انسان برسد خاله اش کی بوده عمه اش کی بوده چند تا شوهر کرده  چند تا زائیده گرفته چند تا سقط کرده چند تا شوهرش چیکاره بوده کی زائیدنش کی ولی به قران بابا سندش صد در صد دلالتش صد در صد قطعا نفی نشده قرآن را غیر قرآن نفی نکرده راه را نزدیک کرده الحق نقطتن کل تراه جاهلون حق یک نقطه است جاهل اونو جهل میکند بابا شما از این جا میخواید برید تهران از کدوم راه بری؟ از این راه  شوزه اتوبان بری بهتر است یا نه از اون ور  دور کره ی زمین رو بری معلوم نیست زنده بمونی یا نه بعد بری تهران چه کاریه اخه؟ این اعرضن الاعمال این افضل الاعمال نیست وقتیکه کتاب الله را ما در خدمتش هستیم جرم ما در حوزه ها موجب غیبت ها موجب تهمت ها موجب تصدیق ها  موجب تکذیب ها موجی هر چی ها از زبان کسانی که لباس پیغمبر پوشیده اند و کسانی که آیت و حجت هستند و کسانی که چه هستند این تمام به حساب این که فتواها چیه؟ این فتواهای شاز چیه؟بابا با خدا دعوا دارید شما من میخوام چند جمله به  حضور برادران که حامل مشعل معرفت قرآنی هستید در هر جا هستید در روز آخر که امروز است بحث کنم مرحوم استاد بزرگوارمون آقای بروجردی البته در سنتی قبول دارم عرض میشود در دراسات معمول ایشون روز آخر که میشد صبحت هایی میفرمودن ما هم یه صحبت هایی خدمت برادران عرض هایی داریم ببینید نقل کنند فتوایی را از آیت الله بروجردی این بیشتر قابل قبول است یک آدم خیلی بزرگ خیلی بزرگ خیلی بزرگی نقل کند از آخوند سر محل کدوم مقبول تره آقایون؟ مقبول عن مهمه مقبول عن مهمه برا این که این مقبول عنه معصوم نیست اما اون مقبول عن معصومه و لو اون مهم تره حالا کتاب الله نقد ادل الله میکند و ناقل اول کتاب الله روح القدس است بر قد رسول الله صلوات الله علیه نزل به روح الامین علی قلبک لتکون من المنظرین بلسان عربی مقیم قطعا اگر کسی استناد به قران کند نقل از خدا کرده نقلی که سند نمیخواد مند نمیخواد نقلی که کور نیست کر نیست شل نیست لال نیست بیان للناسه نسیان لکل شی در بالاترین قله ی اعجاز است از نظر بیان و تبیان این بیشتر سرو گرم میکنه، یا قال عن  فلان عن فلان عن فلان معلوم نیست فلان اصلی که معصوم است گفته باشه یا نه؟ نمیدونیم اصلا اگر هم گفته بود این اصلا چطور شد قال ذال ها و عن فلان و عن فلان ها و عن عنها خیلی مقام دارد مکان دارد که هر چی هم نقل شود نقل مستقیم از خدا نیست، نقل غیر مستقیم است و در این نقل غیر مستقیم معلوم نباشد که من او را راست گفتند دروغ گفتند جعل کردند منع کردند که موجب اختلاف آرا میشه اما در نقل مستقیم کتاب الله این اشکاله؟ دیگران نفهمیدن همه و تو فهمیدی نه میگه خدا نفهمیده من و ماهای کوچک کوچک کوچک ولی میفهمیم کلمات رو اگه ما عربی نفهمیم که خب حق نداریم که اصلا نظر بدیم وقتی ما به اندازه ای عرب ها و قویتر از عرب ها عربی رو میفهمیم ما قویتر از عرب ها هستیم یا نه؟ الا کفسیا اقوی من العرب الفتیح اولی کل معتلفون هادی انیه و لاکن نتلک علمیه اگر ما عربی را بفهیم و روی فهم عربی روی موازین تفهم روی موازین القران یفسرو بعضهم بعضا روی موازین دقت از قران بفهمیم ما نقل از کی میکنیم؟ نقل اجتهادی و تفحری با دقت از خدا میکنیم، اما اگر اجماع کردند فلان و فلان و فلان شهرت کردند ضرورت کردند اطباق کردند اما نقلش مثل این نیست خب نیست دیگه از کتاب الله که نقل نیست که مخالف کتاب الله از کتاب الله؟ چیزی که مخالف کتاب الله است از کتاب الله که نیست؟ چیزی هم که نه مخالف است نه موافق از کتاب الله نیست. چیزی که موافق کتاب الله است خب کتاب الله دارد، اونم البته نمیگیم تایید کتاب الله برو عرض میشود که تایید میکنه بنابراین ما جواب چون رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصومین دو تا کار داشتند کار اول ساختن مسلمان و کار دوم افرادی که برجستگی داشتند بهشون یاد میداند چیکار کنید با یهودیا بحث کنید.با نصرانیا بحث کنید. با ملحدین بحث کنید. با مشرکین بحث کنید. یاد میدادن. امام صادق علیه السلام و امام باقر علیهم السلام و ائمه دیگر که مقداری توسعه در درس و تفریق داشتند به شاگرد بودند اذا قلت لکم شی فاسعلوا لی اینه هذا من کتاب الله برا این که  به جای قال الصادق ما میگیم قال عمر قال عمر نه اونی که همه ی مسلمین قبول دارند و این قرآنی که تبیانن لکل شی است حداقل کل روابط کل علومی را که در بعد رسالت میباید بیان بشود این دارد. پس چطور شده وضع ما و زمان ما به قول امیر المونین صلوات الله علیه القرآن واهله یومئذن فریضان انشالله ما اهلش باشیم      همینطور والقران و اهله یومئذن فرضیان منفیان صاحبان مستحبان لا یوئریمها احد ما یک معوا داریم اون احده خداست این احده این احده منفیست یک معواست و مطالبی من دارم که اگر عرض کنم شاید حمل بر چیز دیگر بشه و با دست خالی انسان  قلب پر از محبت حق و توحید حق اگر وارد در این جریان بشد مقدم است جلو میره قنا و لنسر رسلنا والذین امنوا فی الحیات دنیا یوم یقوم الاشهاد نصرت داری که  شمن  گنده تر بشه در صورتی که بیشتر مات کنن و رساله ام رو بیشتر بگیرمو و این حرفا که نیستش که نصرت دین خداست من گم شم اما دین خدا پیدا شه البته بنده پیدا بشم دین خدا با من تا که غصه بخورم  دین ندارم بزارید من گم شم و لکن در این گم شدن من دین خدا پیدا بشه به من فحش بدن من نوعی تهمت بزنن افترا بزنند غیبت کنند تهدید کنند چه کنند من یادمه در بیروت نماز جمعه ما میخواندیم در یک جلسه بودیم یکی از پیش نماز ها هم بود که یکی از پیش نماز ها که نمیگم کیه خیلی مقدس و فلان این حرفا بود مقلد آقای گلی است عرض میشود که در حضور جمع حالا ما  میخوام سخنرانی کنم آقای صدر هم خدا رحمتش کنه نیست ایشون هم میخواد سخنرانی کنه و دعوت کرده بودن سخنرانی کنه این پیش نماز دراومد جلوی همه بچه خودش هم بود گفت انا افسقک یا شیخ گفتم لماذا تفسقنی یا حبیبی؟ گفت لان صدرکنی یقول اذا اقیم اذا اقیم الصلات جمعه الوجب الحضور فان اذا  لاخطئک یجب علیک الحضور لذلک منطقک اودع  فصدق ربک لان هو الذی الفنی فصدق رسول الله هو الذی فر و اذا انت تفسقنی انا اکفرک گفت  چی چرا برا این که چون اذا اقیم الوجب الحضور ما اذا رو انجام دادیم اونوقت برا این که وجب الحضور نیاد شما از جیب خدا مایه میزاری از جیب خودت نه پس پیغمبر هم کار غلطی کرده ائمه کار غلطی میکردن نماز جمعه رو میخوندن کار غلط میکردن برا این که خب رو این فتوا و وجوه  حضورو حجتی اذا  امت قبول نداری اذا اقیمت یا ما اقیمت وجب الحضوره که در بحثی که شروع خواهید کرد بعدا انشالله متوجه به نماز جمعه بحث خواهد شد به یاری خدا. مطالبی که برادران باید توجه داشته باشن اولا قران ما این جا را ادب کرده با کمال اخلاق انا او ایاکم لعلی هدی او فی صراط مستقیم    پیغمبرو که من صد در صد  حق شما صد در صد فاسد  نه راه رو نزدیک میکنه میگه بابا حق و باطل بین من وشماست انا او ایاکم خب تا انا جلو می افته خب معلومه لعلی هدی ل او فی ضلالکم لعلی هدی او فی ضلال مفید بین ما و شما یاحده یا صلات یه چرتکه بندازیم بحث کنیم حالا ما که دنبال قران میرویم و بر محور قرآن بحث میکنیم و بر محور قرآن تفکر میکنیم و فتوا میدهیم ما یا شما ها که جور دیگر که کار میکنید بالاخره خالی از ضلالت و ضلال نیستیم یا هدایت در ماست ضلال در شما یا ضلال در ماست هدایت در شماست. خب دوم القدره الثانیه هل یمکن لموت لمسلم ان یتصلوا او یفکر او یخیر لایک ان الذین لیتبعون القرآن  ویستعونن القران هم فی ضلال و لاکن الذین یفتقون الغیر القران و لیتبعون الغیر القران و روایات و اقوال التی تخالف القران و لا یثبت الاهل قرآن هولا علی هدی اذا فالشیطان علی هدی فالله علی ضلال من کتاب الله و لا تتبع انها صلاتی مستقیما فاتبعوا و لا تتبعوا سبل  وتفرق بکم این حدیث اینو میگه اون اونو میگه اون اونو میگه این قول اینو میگه اون  و اذا التمل علیکم فتن کقطع اللیل المسلم فعلیکم بالقران چیز دیگه نیست در کار خب سنت هم هست ولی سنت تابع قران است ما سنت را بر محور و بر محک قرآن میتوانیم بفهمیم مطلب اولی که حضور برادران عرض میکنم که خودتون هم البته آگاهید تا اندازه هایی با کمال اخلاق میریم جلو مثلا فلانی از شما سوال میکنه اقا شما چرا نماز رو اینجا تمام خوندی با این که سفرکردی؟ داد هم میزنه مثلا میگید خب بشینیم صحبت کنیم صحبت کنید یا اجتهادا میتونید ثابت کنید شما که نماز قصر الان بیاد در هزار کیلومتر بالاتره یا اصلا نیست، یا نمیتونید اگر میتونید اجتهادا ثابت کنید اونم با کمال اخلاق  با کمال  محبت نه فقه شما سنتی است کفراست فقه ما  قرانی است، اسلامه، نه انا عولیا و علی هدن او فی ضلال مبین مرحله ی  ثانیه اگر اجتهادی نمیتوانی بگه آقا شما هم که مثل من هستید شما تقلید میکنید از بزرگواری که میگوید چنین منم تقلید میکنم از کسی که میگوید چرا در تقلید من ایراد داری؟ خب بیا بحث کنیم با هم با کمال ادب در محور اصلی در اختلافات بین این رشته ای که ما داریم رشته ی قرآنی با سایر رشته ها چه  در شیعه چه در سنی چه در منی چه در هر چه قرآن محور است نه برادران سنی قرآن را که ما هو حق محور قرار داده است و نه برادران شیعه و اگر ما این مقدار هم که میگیم باید خفه شیم اصلا  بمیریم اصلا نباید زنده باشیم این فریاد هایی که قرآن عزیز میزند که در سوره ی احزاب آیه ای و در سوره ای دیگر آیه ای اگر صغری و کبری قرآن رو قبول کنم ممکن است منطق قران رو قبول نکنند، یا رب فقال رسول یا  رب ان قوم تخذوا  هذا القران محجورا محجور هست قرآن یا نه؟ خوندنش مطلب نیستش که آقا نسخه ی دوا محدود بودن یعنی چه؟ یعنی نسخه ی دوا انگلیسی رو فرانسوی رو من نخوانم نه نسخه را باید برد دوا گرفت خورد نه این که نبرد و نخورد و بعدها مرد. قرآن نسخه ی دواست و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمه للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا خب این قرآن محجور هست؟ اون هدفی که قرآن از ما دارد این است که ما را قرآنی بسازد مسلمان خداخواسته بسازد نه مسلمان خود ساخته و دیگران ساخته، پس این این صغری، کبری اش هم در سوره ی احزابه، ان الذین یوذون الله و رسوله  لعلهم الله  فی الدنیا و الاخره  ولهم عذاب اینم کبری، نتیجه فذهب کلنا فالعیون اما والله و امام فی السوره برادران بیاید از لعمت  هر چی زودتر بیرون بیا و فردو الی الله و من کل خلقنا شی زوجین لعلکم تذکرون و فرو یواش یواش نه میقاپن انسان رو فرار مخصوصا کسانی که در ابتدای عمر هستند کسانی که در ابتدای عمر هستند چشم شون رو باز کنند فکر کنند ما چه میکنیم تو حوزه بقالی و چقالی و زراعت و تجارت و وزارت و مزارت و نیابت و همه رو گذاشتیم کنار و در ابتدای عمر یا زن نمیتونیم بگیریم و یا اگر گرفتیم باید با ما گرسنگی بخوره با هم  جفت مون گرسنگی بخورن برا چی؟ برای این که یک مشت خیالات و موهومات و خرافات جمع کنیم  که ما را دور کند از  معارف حق الهیه یا باید حوزه های ما جوری باشد که ما را به اصل توجه بدهد به قرآن شریف توجه بدهد برادران ما با کمال اخلاق برخورد میکنیم  اما کسانی که بد اخلاقی میکنند در مقابل اونها ساکت میشیم، یکی از برادران عرب کسی گفته بود این صحبتا فالواحد من اخوانی العرقین کنت واحد من هولا الذین یتبع الاجتهاد و کذی و کذی من اسم   قال لماذا انت ما تقصر من الصلات قلت لاننی اتبع هذا الرئیس لهذا    ثم قال     لهذا العالم الاعلم قال ما رایک فی کتاب الاجتهاد و تقلیظ  ثقل الاعربیه  لغت عربی رو تقلید میکنه قالو هذه کتاب علمی لانو مستحد الی القران والقران لیس علمیه چطور میگه؟ اگر کتابی استناد به قرآن کند علمی نیست اما استناد به قول این و قول این وان قلت قلت ان قلت قلت  قلتات و ملتات  فلتات لفتات این علمیست. یه مرجع  تقلید میگفت  من از حضرت عباس  حضرت عباس ملاترم بعد بهش گفتیم چی میگی؟ گفت حضرت عباس این قلت قلتا رو بلد نیست این خرافات رو بلده یعنی این جهالات رو بلده، ملاتر حضرت عباس پدرش معصوم برادرش معصوم تو از اون ملاتری؟ این همه هفتاد سال مثلا بالا و پایین رفتیم و نشیب و فراز کردیم واز این حرفا حرف سومی که این شخص زد گفت عند الشیخ فرض نفسه  علی حوزه العمیه یعنی به زور چپوندم کردم  که  این جا تو حوزه ام مثلا استاد و مدرسم گفت من جواب دادم خب ما اینو باید داشته باشیم بایدما وقتی که در این راه مستقیم و قوی قدم بر داشتیم فرار نکنیم اگر کسی مزخرفی گفت با کمال محبت جواب بدیم با اینکه ما  کم  اینو میبینم در بحثها ولی همون مقدار که برق قران  ما رو گرفته گفت جواب داد، گفتم شیخ فرض نفسه علی الحوزه فرض نفسه بسیف من الناس لیس عنده سیف ولاناس قوت کرد قال و نفسه من مال لیس عنده مال فرض نفسه من علم القرآن فقد فرض رسول الله صلوات الله علیه نفسه بعندالله گفت وکو اقای کلبری کفر مرحوم آقای رشیدی اصفهانی  رحمت الله علیه این  آخرین کلام ما، مرحوم آقای  مهدی آشتیانی که  از استاد های بزرگ ما بود در فلسفه که قبول هم نداشتم فلسفه شو البته چون  فلسفه ما  قرانی است ایشون فرمودند منو بردند آلمان برای معالجه در هامبورگ