بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
صلات الجمعه. بعضی از ابواب هست که بحث کردیم حتی مکرراً چه در تفسیر و چه در غیر تفسیر کتبا یا لفظا مکرر یا یک مرتبه حداقل بحث شده. و مامنظورمون از اینکه مجدد بحث می کنیم این نیستش که وقت بگذرونیم. نه. چند جهت در کل داره. یکی اینکه کل بحث های فقهی ما از محور خارج است. محور کتاب الله است در اصل و در فرع سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است چون بحث های فقهی و از محور اصلی که کتاب الله است خارج است این است که حتی ما هم که از اول جدیت کردیم بر محور کتاب الله بحث کنیم بعضی وقت ها یک چیزهایی در کار هست نه ملاحظاتی به عبارت دیگر عرض کنم بحث هایی که در طول تاریخ اسلامی در فقه ما شده این حالا بحث فقهیست. این بحث ها چون بر محور قرآن نبوده است. اگر ما بخوایم بحث کنیم بر محور قرآن در اصل و بر محور سنت در فرع یک لااله الا الله لازم داریم یه نفی و یه اثبات فلان بعد نه فلان رأی نه فلان دلیل نه اجماع نه شهرت نه اتفاق نه صحیحه نه موثقه نه حتی ضرورت نه. اول نه هارو باید بگیم لاالا بعد بگیم این آره. پس دوبلست جریان ما. اینطور نیست که فهم احکام اسلامیه انقدر طویل و عریض باشد پنجاه سال شصت سال بیشتر کمتر کتابها را نظرات را افکار را احتمالات را بالا کنیم پایین کنیم بعد تازه مبتلا بشویم به احود و اشبع و اهوا فی تردد و لا اعلم. اسلام اینجور نیست. اینکه رسول الله صلوات الله علیه فرمودند، ویستُ علی الشریعۀ سهلۀ السمحا یا سمحاً. چی می خواد بگد؟ در عین این سهل ممتنع است این شریعت در عین اون که از نظر عقاید عقلیس فطریس علمیس واقعیس حقیقیس گذشته از این عقاید سهل التنقاض است. اینطور نیست که راه هایی که نشود انسان عبور کند و مقدماتی که نشود انسان در اون مقدمات گم نشود در راه باشد نخیر. کما اینکه قرآن شریف اینجوره. قرآن شریف که مطالب رو بیان می فرماید بعد می فرماید انک فی ذالک الآیات لاولی الالباب لمن کان لهُ القلب او القی السَّمع و هو شهید اینا از تامَّل های قرآنه. منتها تامَّل هایی است که میخواد فکر های ما را به حرکت بیندازد تا از راه صحیح حرکت فکری به اون لطایف و به اون نکات و به اون معانی که خداوند مکریاً در نصوص و زوایای آیات پنهان کرده است برسیم. نباید تنبل بار بیاریم. حالا عقاید اسلامیه فقه اسلامی علوم اسلامیه اینها تمام مجموع شریعته صحنه سمحا است خوب این چه صحنه سمحایی است که پنجاه سال باید ما اینور بگرد اونور بگرد شیخ بود چی فرموده سید چی فرموده احتمال چی هست تازه آخر نرسیم به مطلب چه صحنه سمحایی؟ اگر ما بر محور کتاب الله درست بحث کنیم راه خیلی سادست. بنده عرض می کنم اگر کسی درست کارکنه کارعلمی کند پنج سال کافیست. پنج سال و یه مقدار بیشتر فرض کنیم یه مقداری کمتر بر حسب استعداد های گوناگون پنج سال کافیست که عارف به معارف قرآنی انسان بشود و بتواند درست روش نظر بدهد اما انسان چقدر مقدمات چقدر عرض می شود که اصول ها چقدر کفایه ها چقدر مفاصبات خارج ها و و و آخر سر آقا چه کاره ای دارم درس می خونم هنوز پس باید بنویسید تلیع او در مدرسه بست. یادم قدیم در تهران. ما با هم همسال شروع کردیم. من یکسال گذشت که آمدم قم و بعد ملحق به درس آقای بروجردی شدم و بعد هرسال تهران می رفتم می گفتم باید به این مدرسه ای که شروع کردیم سر بزنم. خو اونموقع ها یه حاج سید راضیانی نمی دونم مرده یا نه شما چی می خونی . من دارم اوامر ملاحسین می خونم. بابا آخه چند مرتبه؟ می خوام محکم کنم. شاید سی سال بیشتر این اوامر ملاحسینو از اول می خوند تا آخر. حالا باز این یه مطلبی اما مطالبی که انسان اصلاً اجنبیس از معارف قرآنیه دور است از معارف الهیه انسان این ها رو به عنوان مقدمه بخونه و بعد به جای مقدمه چیزایی که بایدم مقدمه بشه میشه درسی. اینکه عرض می کنیم بحث صلات جمعه خوب بحث صلات جمعه رو ما در حدود بیست سال پیش عرض می شود که هم در نجف بحث کردیم آیات الاحکام هم در تفسیر جلد بیست هشتم موجوده عرض می شود که هم در تبصرۀ الانام عرض کردم که داره چاپ میشه. اینا هست. اما، چرا مجدد ما بحث می کنیم؟ اولا و ثانیا و ثالثا. اولا همه برادرانی که اون بحث را شنیدن یا اون بحث ها را دیدن که اینجا تشریف ندارن. همه که یجور نیستن. این اولش. ثانیاً یه تبلوراتیست در مباحث با اینکه بر محور کتاب الله ما بحث می کنیم و یک طرف معصومه گرچه ما معصوم نیستیم بنابراین خطای ما خیلی کمتر از کسانیست که طرف غیر معصومن. هم خود محقق تحقیق کننده معصوم نیست. هم بر محور کتاب الله که معصوم نیست. خطای ما خیلی کمتره اشتباهات ما خیلی کمتره و تبلورات ما خیلی کمتره. الّا اینکه خوب هست این تبلورات. هر قدر فکر کنیم در آیات مقدسات قرآن بر حسب فرموده امیرالمونین صلوات الله علیه به روایت امام حسین العبادۀ بالحرام و الاشارت بالخواص و مطاع بال. عرض کردم ما نفی زیاد داریم. حالا. از باب نفی. ببینید در باب نماز جمعه پنج رگ پنج بود. یکی حرمت. در زمان معصومین علیه السلام. حرمت داره. که حتی آقای بروجردی متمایل به حرمت بود آقای حکیم می گفت احمد مطلق به حرمتشه و از این قبیل عرض می شود که قرار نیست که اسم کسی گفته بشه ولی خوب یک قول گفت. یک قول در طرف مقابل وجوب تعیینی است علی الائمۀ و المامومین. نه فقط بر معولین. یعنی اینکه اگر نماز جمعه ای بود حالا من اگر شرایط برام هست و معذور ندارم باید. نخیر علی الائمۀ و المأمومین که از قرآن اینو استفاده می کنیم. اینم یک قول و بینهما سه قول هست. این سه قول. یک قول اینست که این وجوب تعیینی دارد اذا اقیمت که آقای خویی از کتاب دیگه ای حرف می زند ما در بحث با ایشون به ایشون اعتراض کردیم حالا عرض می کنم . که اذا اقیمت وجب الحضور. اگه اقیت نبود نه. اذا اقیمت. به کجا استناد می کنه ایشون؟ به آیه. اذا نودی علی الصلات من یوم الجمعه پس ایشون خیال می کنن که اذا نودی اذا اقیمت بابا اذا نودی یعنی اذا حضو. لصلات فی الصلات که نیست. اذا اقیمت الصلوه که نفرموده. اذی نودی لصلات الجمعه قبل از نماز. حالا اینم یه رای که بینهما. رای دیگر. اگر معصومین اجازه دادند یا اجازه خاص یا اجازه عام دادند نماز جمعه واجب تعیینی می شود پس این سه تا واجب تعیینی . اول واجب تعیینی مطلق علی الائمۀ و المأمومین. البته غیر مطلق هم هست که واجب تعیینی مطلق علی المأمومین در صورتی که اقامه بشه این همون اصل سومیه که آقای دکتر می گن. اول وجوب تعیینی مطلق علی الائمه و المأمومین دوم وجب تعیینی اذا اقیمت سوم وجوب تعیینی اذا قد. اذا در کار باشد. چارتا شد یکی. یکی عبارت است از تخییر. وجوب تخییر. علیک سلام. البته سخت است شنیدن این جمله ولی تفهیم بفرمایید. منم اینجا نقل می کنم براتون. عرض می شود از یکی از کتاب های بسیار عظیم فقهیمون که کتاب جواهر باشه. که در نجف هی اینو من مطرح کردم به برادران عرض کردم برید از فقها سوال کنید جواب هست ما قانع می شیم. اگر نیست اونها قانع بشن یا دیگه دعوا با ما نداشته باشن. پنجمی اینه که وجوب تخییریست صحبت اذن نیست. صحبت اذا اقیمت نیست. وجوب تخییری زمان غیبته. در زمان غیاب معصومین علیهم السلام نماز جمعه وجوب تخییریه بینها و بین الظهر دارد. اگر ظهر را خواندید جمعه ساقط است و اگر جمعه را خواندید ظهر ساقط است اما هر دو را مال محتاطینه. این مطلب دیگریست. ما عرض می کنیم در یه مثلثی از هندسه دلیل داریم. یه مثلثی از هندسه دلیل از برای اثبات یکی از این اقوال خمسه. این مثلث در هندسه دلیل یه ضلعش بی دلیله. مطلبی توش نیست. دلیل اصلاً وجود ندارد. بر چی؟ بر وجوب تخییری. نه کتابً نه سنتاً نه نصاً نه ضهوراً نه لمحتاً اصلاً اونی که شبه دلیل باشد. یه وقتی می بینی دلیله یه وقتیم نه. چیزیست که به عنوان دلیل اتخاذ می کنن و بهش استدلال می کنن بعد مناقشه میشه بعد رد میشه بعد تعدیل میشه. قول وجوب تخییری نماز جمعه نه نص کتاب و سنت دارد نه ظاهر کتاب و سنت دارد نه شبه دلیلی دارد نه جمله ای در کتاب و یا سنت دارد که بشود احیاناً بهش استدلال کرد اصلاً ندارد. یعنی در میان اقوال خمسه اون قولی که عاری از دلیل واقعی و از احتمال دلیله عبارتست از وجوب تخییری. خوب ملاحظه کنید شما. از کسانی که اعتراض کردند من در جلد بیست و هشتم الفرقان در پاورقی از صاحب جواهر نقل کردم ملاحظه بفرمایید. صفحه سیصد و چهل و هفت جلد بیست هشت الفرقان. در متن بنده اینجور نوشتم. و یعترف الفقها غیرالطائرین بالوجوب تعیینی بقطعیۀ دلالت الکتاب و سنت علیه. حالا البته غیر کتاب. و انما ظهروا الی التخییر جمعاً بینهما، یعنی بین دلیل کتاب سنت، و بین الاجماعات المنقوله و هذا غریبٌ من نوعٍ و انّه، این حرف ماست، و هذا غریبٌ من نوعٍ و انّه خروجٌ عن الکتاب و سنت و عن الاجماعات المظلومه. شماره سه گذاشتیم اینجا. کما فی الجواهر شیخ محمد حسن انه احد لا یشکُ فی جلالۀ الکتاب و السنۀ قطعیه علی وجوب الجمعه. سه وجوب تعیینی. شد تخییر بعدی. احدی یک نفر از علمای ایشون مدعیس که شک ندارد در اینکه کتاب ادله کتاب و سنت دلیل است بر وجوب تعیینی نماز جمعه. تخییر در کار نیست. مکرر انّ احد لا یشکُ فی دلالۀ کتاب و سنت القطعیه علی وجوب الجمعه و انّما الذی یهولنا علی القول به تکفیر وجود الاجماعات المنقولۀ علی حرمت هذا من الغیبه پس این اجماعاتی که من گفتم خارج از اون ان اربعینه. جزو احد نیاورده ایشون. کسانی که اجماعات منقوله آورده اند بر حرمت نماز جمعه در زمان غیبت جز احدا نیاورده ایشون خوب حقم داشته نیاوورده. اجتماعات مقصره چیه تا منقوله بشه. حالا عبارت ایشونو داریم می خونیم. ان احداً لا یشک فی دلالت کتاب و سنت قطعیه علی وجوب الجمعه و انما الذی یهولنا علی القول به تکفیروجود الاجماعات المنقوله علی حرمت هذا من الغیبه و الجمع بینهما یقضی بالتخییر بینها و بین الظلم. اجازه می دید ما سوال کنیم؟ سوال که حداقل میشه کرد. مرحوم آقای صاحب جواهر رضوان الله علیه و سایر مرحوم ها و سایر زنده ها و سایر رفته ها و سایر وجودین و سایر آیندگان شما که قائل به وجوب تخییری هستید آخه بدون دلیل چطور فرمایش می کنید؟ شیخ الفقها که صاحب جواهر است خواسته دلیل بیاره دلیل اینه. چی می گد؟ می گد احدی شک ندارد که بر مبنای دلیل قطعی کتاب و سنت نماز جمعه واجبه و چرا ما قائل به وجوب تخییری هستیم. ما خواستیم بین القولین قولی اختیار کنیم. یعنی قول به وجوب تعیینی نماز جمعه بر مبنای دلیل قطعی کتاب و سنت یه طرف در مقابل اون. اجماعات منقوله که دلیل است بر حرمت نماز جمعه در زمان غیبت ایشون می گد ما نه اولی رو می گیریم نه دومی رو. یه راهی می ریم که وسط باشه. ما می گیم وجوب تخییری. وجوب تخییری قول بین القولین است ایشون می فرمایند. ما عرض می کنیم که احداث قول ثالث است اولاً. اولاً ثانیاً ثالثاً الی. اولا احداث قول ثالث است وجوب تخییری نه وجوب تعیینی است نه حرمت. اولاً ثانیاً این قول ثالثی که شما دارین می گین دلیل اصلاً ندارد بلکه دلیل بر ضدشه چرا؟ برای اینکه کتاب و سنت را اگر دلیل می گیرید بر ضد وجوب تخییری. این یک. اگر اجماعات منقوله را دلیل می گیرید بر ضد وجوب تخییریه این دو سوم، آقا اجماعات منقوله چیکارست در مقابل کتاب و سنت؟ شما که معترضید که کتاب و سنت دلیل قطعیس مرحوم مجلسی رضوان الله علیه در رساله جمعه و مرحوم شهید ثانی در رساله جمعه و و و و می گن دویست روایت ما داریم. برای شیعه. سنی که جای خودش. دویست روایت داریم بر وجوب تعیینی نماز جمعه. حالا روایت یه طرف. برحسب قرآنم که آیه را که ما چند بحث خواهیم کرد، بحثش در تفسیر هست ولی بازم بحث می کنیم. آیه دلالت بسیار روشن دارد بر وجوب تعیینی نماز جمعه بدون هیچ شرطی مگر عذر و حرج و چه همین حرفایی که در کل تکالیف هست. اونوقت آخه اجماعات منقوله چیکارست که در مقابل کتاب و سنت یک طرحی داشته باشد نقشی داشته باشد. اجماع محصلش کاشفه به قول شما. ضرورت کاشفه اجماع محصل کاشفه. اطلاق کاشفه. بگید اجماع منزَلم کاشف. آقا چطور می شود که بین الکاشف و مکشوفٌ عنه تناقض باشد. اجماعات منقوله که میخواد کاشف باشد قائل به حرمت است در زمان غیبت. مکشوفٌ عنه نص کتاب و سنت است در این زمینه تعیین چطور این تناقضو شما قبول می فرمایید؟ پس بنابراین در مثلث ما یضعم عنهوا الدلیل یا در مثلث دلیل در مثلث امکانیت دلیل بر یکی از این اقوال خمسه یک ضلعشو بذارید کنار یعنی وجوب تخییری دلیل اصلاً ندار. بلکه اگر اجماعات منقوله قبول دارید که قبول ندارید تخییر نیست بلکه حرمت است. اگر دلیل کتاب و سنت قبول دارید که خودتون قبول دارید دلیلی بر وجوب تخییر نیست. پس وجوب تخییری دلیل اصلا ندارد. مطلبی از آقای بزرگواری که مرحوم شده در نجف گفتیم حالا نمی گیم. برای اینکه حساسیت ایجاد نکنیم چون ضبط می شه. خوب. اون، چهار قوله دیگه؟ یا وجوب تعیینی مطلق علی الائمۀ و المامومین یا وجوب تایینی به شرط الاذن. اذن امام یا اذن خاص یا اینکه امام صادق به عبدالملک دستور داد یا اذن عام اذا کان القوم عرض می شود که سبعاً. اگر اقامه شد. اقامه نشد نه. اینم یک بعد. خوب ما در بحث نماز جمعه مانند سایر بحث ها دوبله بحث داریم. یک قسمتش نفی است و یک قسمتش ایجاد است. ما قسمت ایجابو جلو می ندازیم. ما عرض می کنیم بر حسب آنچه خود این فقیه بزرگوار فرمودند و دیگران می فرمایند دلیل کتاب سنت می گوید وجوب تبیینی ست ولی ما نمی خوایم نقل قول کنیم. ما بر مبنای آیۀ آیات سوره جمعه وجوب تعیینی مطلق می فهمیم علی الائمه و المامومین. خوب استثنا باید درین داشته باشه. این مرحله اولا. اما اذن شرط است حرف دیگرست که استدلال به روایتی کردند که جواب دارد. اما اذا اقیمت وجب الحضور که اقامه شرطست استدلال شدست به آیه و عرض می شود که جواب دارد. اما حرمت که حرف بسیار عجیبیس که شرط استدلال می کنم به بعضی از روایات که شرط جواز نه وجوب. شرط جواز نماز جمعه حضور معصوم است. که اگر معصوم حاضر بود حالا اذن بدهد یا اذن ندهد یا هرچقدر مصلی اذن بدهد میتونید نماز جمعه را بخونید و الّا. حالادر این بحث مانند سایر بحث ها ما نمیایم اقوال بشوریم. و اما در شهادت الجمعه علی شهادت الجمعه که در بیروت نوشتم اقوال رو نقل کردم. ولی بحث ما و جلسه ما جلسه اقوال نیست. اقوالو آقایون ملاحظه بفرمایید و رسیدگی می کنیم کی چی گفته کی چی نگفته. کی به چه دلیل استدلال کرده. با به طور نموذج به طور مختصر بر محور کتاب الله عرض می شود که بحث می کنیم. یک جمله ظریف اینکه رسول الله صلوات الله علیه درون خطبه شنیده غرا فرمودند اذا اقبلت علیکم الفتن کذت فالیل المظلم وفعلیکم بالقرآن فتن چیه؟ فتن علمیس؟ فتن اخلاقیس؟ فتن عقیدتیس؟ فتن عملیس؟ آیا در یک مساله پنج تا شیش تا ده تا بعد داشته باشیم فتن هست یا نیست؟ فتنه چیه آخه؟ اینکه می گن کُن فی الفتنت کَن فتنتون برای کسیه که نمی تونه از فتنه خارج شه. ولی کسی که می تونه بفهمه این غلط اون غلط اون غلط اون غلط این صحیح. اینکه باید از فتنه خارج شه. ولکن وسیله خروج از فتنه رو رسول الله بیان فرمودن. که اذا اقبلت علیکم الفتن کذت فالیل المظلم و فعلیکم بالقرآن. تا آخرش. پس قرآن فتن رو بیان می کند . چون قرآن عربی مبین است. چون قرآن طبیان لکل شی است. چون قرآن افصح و ابلغ کل کلام است. چون قرآن حجت الله بالغه است. بنابراین هر اختلافی در هر بعدی از ابعاد علمی باشد عقیدتی باشد اخلاقی باشد عملی باشد سیاسی باشد اقتصادی باشد اجتماعی باشد هرچه باشد هرچه باشد ضوابط قرآنیه بوجه العام و اختصاصات آیات قرآنیه بوجه الخاص عرض می شود که فتن رو بیان کرده. حالا رافع الفتنه در باب ابواب مختلف نماز جمعه عبارت است از آیه جمعه. ملاحظه می فرمایید. ما در قرآن شریف فقط به اسم دو فریضه دو سوره داریم. یکی فریضۀ الحج است و یکی فریضۀ الجمعه. البته سوره حج سوره بزرگیس احکام حج درش زیاده مطالب بیشتر از سوره جمعس و سوره جمعه کوچیک تره. اما اسم گذاری های قرآن رو حسابس. درسته سوره نمل داریم سوره فیل داریم سوره بقره داریم سوره آل عمران داریم. اگر سطحی نگاه کنیم خیال می کنیم یعنی چه مثلا سوره فیل. یک کسی خیال می کرد سوره فیل باید بزرگتر باشد از نمل. چون نمل کوچولوئه و فیل بزرگه. همانطور که خود آیات مقدسات قرآن رو حسابه کلماتش جملاتش اعراباتش مقدم و موخرش تقدم و تأخر آیاتش تقدم و تأخر سور همش رو حسابه. برای اسما هم همینطوره. این مثل کچل زلفلی نیست که ما بعضی اسما را میذاریم و اصن معنا بر ضد اسمه. نخیر قرآن شریفی اگر اسم میذارد روی سوره ای اسمم به وحی است. اگر اسم به وحی نبود که هرکسی سلیقه اش می گرفت اسم می ذاشت رو سوره ها. باید که با یک عالم اسم از سر این عرض می شود که صد و چهارده سوره داشته باشیم. نخیر اسما معینه. منتها بعضی اسما خیلی مشهوره در بعضی سور بعضی اسما متغیره در بعضی سور اسما متعدده ایس مثلا فرض کنید که سوره توحید حدود ده تا اسم داره ولی اونکه معروف است سوره توحیدست سوره اخلاصه سوره حمد سوره فاتحه اسمایی که مخصوصا در خود قرآن مسجل است و در خود قرآن مستور است اسمای محوریس و اسمای عرض می شود که وحییست. حالا سورۀ الحج چرا سورۀ الحج؟ چرا سورۀ البقرۀ؟ در سوره بقره که نزدیک سیصد آیه داریم مگه چند آیه راجع به بقرست؟ چرا سوره بقره شده؟ رو چه حساب؟ در سورۀ الحج که چند آیه راجع به حج داریم چرا سورۀ الحج است؟ در سورۀ الجمعه که دو آیه الی سه آیه راجع به عرض می شود که نماز جمعه داریم چرا سورۀ الجمعه حساب شده؟ سورۀ الحج به حساب اینکه حج از مهمترین عبادات سیاسی اسلام است و بعد از اون نماز جمعه از مهمترین عبادات سیاسی اسلامه. منتها حج عبادت سیاسی سنویس. یا عمریس. سنوی به یکسال تا سال دیگر و نماز جمعه عبادت سیاسی عرض می شود که حضوریه. حتی در یک حدیث از رسول الله صلوات الله علیه هستش که میگه شخصی خدمت حضرت شرف یاب شد عرض کرد که انی تهییت للحج کذا و کذا مره فما قُدِّر لیس. یعنی چه؟ چندین بار آماده شد معلوم شد که وضع مالی خوب نبوده. جمع می کرده صنار سه شاهی جوری که بتون بره حج نشد. فما قُدِّر لیس. علیک بالجمعه فانها حج المساکین. چی می خواد بگه؟ این نایب مناک حجه. حج معتبر به اجتماع جهانی اسلام است و جمعه معتمریس که در یک دایره ای که شعاعش حداقل یازده کیلومتره. حداقل شعاع این دایره یازده کیلومتره که مساحت دایره چقدر خواهد بود. حداقل که داریم می گیم حساب داره ها. چون مسافت فرق کرده. سابقا فرسخین بود یعنی ربع مسیرتیون بود الان ربع مسیرتیون چقدره. الان مسیرتیون به حساب اینکه قبلا ما می گفتیم انتظار بیست کیلومتره. ربعش می شه عرض می شود که دویست و عرض می شود پنجاه کیلومتر حالا ما می گیم حداقل حداقل شعاع دایره ای که در اون نماز جمعه اقامه می شود فرضاً و وجوباً عبارتست از دو فرسخ. این دو فرسنگ کجا و کل کره زمین در هر جا مسلمون ها هستن. در هر زمینی و در هر قطبی هستن و به هر زبانی و به هر مذهبی هستن در صورت استتاعت باید برای حج حداقل در طول عمر یک مرتبه حاضر بشن. خوب اونیم که پول داره نماز جمعه رو باید بره که روایتی هست که اگر کسی روز عرفه رو در کربلا باشه مثل اینه که نود و چند حج عمره . یک کسی می گفتش که خوب ما حج عمره نمیریم یه مرتبه می ریم روز عرفه کربلا به جای حج عمره اینطور نیست یعنی برای کسی که نمی تواند البته. حالا، محور بحث ما کلاً اول کتاب است و بعد سنت است. سوره مبارکه جمعه که قسمت اولش رو من براتون می خوانم از خود تفسیر. صفحه سیصد و سی و نه خصوصیات جمعه. البته در اول سوره جمعه یک بحثی راجع به کل جمعس که اونو براتون عرض می کنم. صفحه سیصد و بیست و سه. سورۀ مسما باسم اول ایام الله التی یعتی بها باول فریضۀ من فرایض الله المشرف به المسلمون. المخدرون بها عمن قبلهم کما یرضی عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم. کما عن رسولۀ حد فسمت اسمها به فریضۀ العظما التی تضامن الصلاۀ الجمعه. فرضها و فضلها و علی اول منها و انها معتمر سنویٌ عالمیٌ شکلً لکت الحج فهذهی معتمرٌ اسبوعینٌ بلدین. ثم لا نجد سورۀ اوخری و تسمَّا باسم ایت فریضۀ الاسلامیه صلات مما یوحی انما اهمیت هذه فرضینٍ جماعتینٍ لدین هما کمفتاح بسایر الفرایض. یجمعان بین شتات خطاعات مسلمۀ التی تفصلها فصالات انکنۀ و الغات و طائبیات و قومیات. و صلاۀ الجمعه . علیه السلام لفیه بین الظَهر بیت الظُهر و العصر فتوم القیام بالقرآن. لیلتها غرقا و یومها زائل ولیس علی وجهی العرض یوم التفرق فیه الشمس اکثر معافً لنّ اکثر معاف من النار فیه. لن، جزائک الله عز و جل فیه حسنات و یغفر فیه السیئات و یرفع فیه الدراجات و یستجیب فیه الدعوات و یکشف فیه کربات و یخفی فیه عظام الحاجات ما جعل الله فیه احدٌ من النّاس و ارفع حقّهوا و حرمۀ الّا کان حق علی الله ان یجعلهوا من عطقائهی و ظلمائهی من النّار. فمن واقف من کل یوم الجمعه فلا یشتغلَ به شیٍ غیر العباده کما وردت کذالک الاخبار عن الرسول العبد صلی الله علیه و آله و سلم و ائمۀ الاطهار علیهم السلام. یک مختصری از
در اولین جمعه ای که ماه را می دیدند از مکه وارد مدینه شدن. روز دوازدهم ربیع الاول از مکه وارد مدینه شدند دوازدهم دوشنبه بود دوشنبه را تا نزدیک جمعه موندن در خارج مدینه. مسجد قبا بنا شد. اونجا نماز خوندن و بعدا جمعه که شد به محل دیگری در مدینه منتقل شدن که وارد مدینه و در محل دیگر و نماز جمعه رو در مدینه حضرت اقامه فرمودن. و در اونجا خطبه ای هم ایراد فرمودن که ان الله تعالی افترق علیکم الجمعه فی یومی هذا فی شهری هذا فی عامی هذا الی یوم القیامه علی فمن ترکها و رغبۀ عنها او جهولاً بها علی فلا صلات لهوا علی فلا حج لهوا علی فلا زکات لهوا علی فلا خمس لهوا علی فلا چی الی آخر. این اولین نمازجمعه ای بود که رسول الله خوندن . دومین نماز جمعه رو در بحرین اقامه کردن. بر حسب احادیث. دومین نمازجمعه ای که بعد از رسول الله صلوات الله علیه از نظر زمان و از نظر مکان مهمه. از نظر مکان اقامه کردند در بحرین اقامه کردند. بعدا هم خوب در فلات دیگر اسلام. حالا، آیه نماز جمعه یه مقدمات مختصری دارد که تا وقت داریم عرض می کنیم حضور برادران تا بعد بحثو بسط بدیم. سوال. آیا آیه صلات جمعه در سور جمعه آیه ایست که مشرع نماز جمعه است یا نه؟ نماز جمعه قبلا واجب شده بوده به آیه بعداً آمده. نظر آقایون چیه؟ بعد اومده. دلیل؟ آها. حالا بحث می کنیم. این حالا بعد به طور اجماع ما از خود آیه استفاده می کنیم که نماز جمعه بوده است ولی جریانی شده است که خدواند متعال در قرآن نص وجوب نماز جمعه را آورده و این دلیل بر چیه؟ دلیل بر اینه اونقدر گیر پیدا کرده در جا آیه نازل شد و لذا آیه همینه که یا ایها الذی الآمنو اذا نودی للصلات من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذرو البیع. از خود این در میاریم. از کجاش؟ فکر کنید. اذا نودی للصلات من یوم الجمعه از همین جمله در میاریم که بوده. بعد ذالکم فاذا قضیت الصلاۀ فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون. و اذا راو تجارۀ این دلیل دوم واذا راوا تجارۀ او لهوا انفضّوا الیها پس بوده. پس بوده. یعنی موقعی که این آیه داره نازل می شه این نمازجمعه قبلاً خونده شده. پیغمبر بزرگوار قبلا نماز جمعه رو خونده ولی اینجوری خونده که در روایات دارد که مردم زیاد بودن و اما دهل کلوی مقداری جنس از شام وارد کرد و عام هم عام مجاعه بود. مردم مسلمان هم محتاج بودن طبلشو زد. آقا هرکس میخواد بیاد بخره در رفتن پیغمبرو تنها گذاشتن یازده نفر الی چارده نفر که از جمله امیرالمومنین بودن در نمازجمعه موندن. خوب ببینید در چه موقعیتی. در اون موقعیتی که عام مجاع است مردم احتیاج دارن ممکن است کسانی برن بخرن و به دست ما نرسه در این حالتی که حالت ضرورت حساب می شد در اونوقت. واذا راوا تجارۀ او لهوا انفضّوا الیها و ترکوک قائما قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارۀ و الله خیرالرازقین.خیلی بحث دارد این آیاد البته در تفسیر بحث کردم من استدعا می کنم آقایون ملاحظه بفرمایید. در علی اشارات جمعه هم هست ولی در تفسیر قوی تره. عرض می شود که علی اشارات الجمعه یک کتاب مستقلی است که ما در بیروت نوشتیم و این مربوط به وجوه نماز جمعست ولی در تفسیر همون جلد بیست و هشت که عرض کردم آقایون ملاحظه بفرمایید ما رو آیات بحث هایی که در تفسیر هست اشاره می کنیم. و بحث های که احیاناً اونجا نشده یا شده مبتنی به تبلور است عرض می شود که روش بحث می کنیم و این بحث ما بر محور آیه هم نفی دارد هم اثبات. نفیش شرایطیه که آقایون نوعاً کردن. اذن می خواد اذا اقمت می خواد حضور معصوم می خواد چه می خواد چه می خواد از جمله اول ما میتونیم اقتدا کنیم یا ایها الذین آمنوا. ایها الذین آمنوا کیاست. فقط دوازده معصوم ایها الذین آمنوا. ما الکی. ایها الذین آمنو فقط مردان؟ زنا نیستن؟ فقط جوانان پیرا نیستن؟ فقط سالمان چلاقا نیستن؟ فقط چه به نه طایفه استتاع شده است. خوب باید سراغ استیضاح نوتارکان برید. این یا ایها الذین آمنو از اول شروع می کنه و از اول قدم عرض می شود که دلیل و برهان است.