پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه دویست و شصت و نهم درس خارج فقه

نماز (نماز جمعه)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الشیطان ارجیم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ 

ما سعی را دیروز مقداری صحبت کردیم. از نظر لغوی سعی رو ملاحظه بفرمایید در تفسیر صفحه سیصد و چهل و پنج. السعیُ هو عدوٌ دون اشد. و عملٌ مقصودٌ مت متحنٌ به. و هو العمل الذی یعطی بهی علی حمامةٍ و عنایة. سواءٌ اکانت فی اصلاح و من یعمل من الصالحات و هو المن فلا کفران بسعیٍ. او کان فی خراب و سعا فی خرابها ای المساجد. فاسعیوا الی الجمعة الخطبتاً و صراطاً و قاماتاً و حضورا هوالقصدُ و العنایتُ الخاصةُ لها. دون عن یشغل الانسانَ عنها عن یشاغل الدنیویاً او اخروی الی آخر. دیروز بحثی داشتیم مراجع به این امری که به سعی شده است برای نماز جمعه و یه اشاره ای هم امروز می کنیم چندتا روایتم هست که.

یا ایها الذین آمنوا اذا نودی لصلات من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکرالله. خوب کسانی که دورند از نماز جمعه. علی حد فرسخین اند. صبح تا ظهر طول می کشه. در بعضی از روایات هستش که من کانَ علی رأس فرسخین باید حاضر بشه. اما اکثر از اون فرسخین نه. من کان علی رأس فرسخین رو ما چند حساب کردیم دیروز. یک حسابش که می تونیم قبول کنیم این است که فرسخین یک ربع حد سفر سابق بوده. یک ربع حد سفر سابق یعنی از صبح تا ظهر. روایاتی که در این باب هست ملاحظه بفرمایید که تایید می کنه و البته نسبت به حدی که هست برای صلات سفر ما قائل هستیم فرق می کنه.

الصحیفة الهادی العشر و ثانی شیعه. انظران قال قال ابوجعفر علیه السلام الجمعة الواجبة علی من ان صلی القاضافة الاهلهه ادرک الجمعة یعنی ستها. تقریبا اینطوریه حد معتدلش ستها. و کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. انما یصلل اصل فی وقت الظهر فی سائر الایام کی اذا قدرُ صلات الرسول الله صلوات الله علیه رکعوا علی رهاله قبل اللیل. یعنی ظهر که نماز جمعه می خونن وقتی برمی گردن قبل لیله. که نماز عصرم بعد می خونن. و ذلک سنتٌ الی یوم القیامة. یعنی فریقةٌ حتمیةٌ رسالیُ او رسولی الی یوم القیامة. حدیث آخر. عن محمدٌ مسلم عن ابی جعفراً من باب علیهم السلام قالوا. تجبُ جمعة علی من کان منها علی رأس فرسخین و کذالک

این علی رأس فرسخین رو یکی از حساب هایی بود که دیروز عرض کردم عرض می شود که در یه حدیث متداخلی هست یا حداقل صحیحه که انما وجب القصر فی زمانیة فراسخ لانّها مسیرة الیوم بعقل به السیر و الغالب عن المسیر. حالیا اغلب السیر و الغالب علی المسیر لیس کمثل فراسخ. حتی ال … کیلومتر. باغلب السیر و الغالب عن المسیر سبعاً قرة و الواحد. هادیاً هادیاً تاسعات. تاسعات خلال اربع الشین ساعت لصور معتدل به اغلب السیر اقطا ارجوا بک. … ندرتانیاً. ندر ثالثا. القرآن یشترک الخوف و اذا ضربت فی الارض فلیس علیکم بناهم ان تبصروا من الصلات ان خفتم هاویا ما فی … صبراً کافیاً طریق صباحُ صُبّاح غیر ذالک.

رو این حساب ها ما حال اینطور عرض می کنیم وقتی که نماز جمعه مثلاً در قوم اقامه شد، من کان علی رأس فرسخین باید بیاد نه؟ کسی که در ربع حد سفره. ربع بیست و چهار ساعت چیست؟ شیش ساعته. شیش ساعت همونیست که در روایت خوندیم. اگر نماز صبح را در اهلش خوند نماز ظهر رو بخون. یعنی شیش ساعت راه. شیش ساعت راه الان با سیارات چقدره؟ پونصد کیلومتر هست؟ چارصد کیلومتر. سیصد چارصد کیلومتر. از سیصد چارصد کیلومتر اگر ما رأس فرسخین حساب کنیم. و اگر خوف را حساب کنیم که مرحله اخیر است الان خوفی در کار نیست. مطلب دیگر این است که بین دو صلات جمعه باید که یک فرسخ بیشتر فاصله نباشه. اینم یک حدیث بیشتر نداره. فعلا نمیشه این رو قبول کرد. یک حدیثه. فقط ظرا عرض می شود که محمد بن مسلم است عن ابی جعفر باقر علیه سلام فقط یک حدیثه. و لا تقسما لیس بکذی علماً اجازه نمی دهد ما این حدیثو قبول کنیم بحث فسخ است. اما بحثی که باید امروز بکنیم.

إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ. بحث الاول حول صلات الجمة.

هل انّ صلات الجمعة تامیم علی الرکعتین و الخطبتین او تانی الخطبتین قبل رکعتین او تامیما. تامیما. لانهوا تامیما. حسب المصطفی من هادی آیات الثلاث صلات الجمعه تامیم خطبتین قبل رکعتین لا. تامی خطبة قبل الرکعة. اما مسماً خطبه مستنادتاً بالثنة. مسماً رکعت مستنادتا لسنّة.

اونی که ما از قرآن استفاده می کنیم چنان که توضیح عرض می کنم. باید نماز جمعه که خونده می شه خطبةٌ ما قبل از رکعةٌ ما باشد اما خطبةٌ ما بر حسب سنت قطعیه خطبتین است و رکعتٌ ما رکعتین است و در بعضی از روایات خطبتین بدیعٌ رکعتینه. چرا نماز جمعه دو رکعت شد؟ اون که نماز بعد خطبتینه؟ برای اینکه خطبتین بدل رکعتین قرار گرفته؟ آیا این جهتی است که البته در بعنوان حکمت در روایات ذکر شده. حالا. از خود آیات ما می فهمیم مطلب رو که صلا جمعة یعنی مجموع الخطبتین و الرکعتین او خطبةٌ ما قبل رکعتین ما. انما تسمیةُ خطبة و رکعت مستناد لسنت. إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ. اصلات همون صلاتی است که قبلا تشریع شده و می خوندن. إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ الله. لم یقل فاسعوا الیها. فذکرالله لیس فیه الرکعتین. لیس فیه رکعت الصلات. ذکرلله اعم من رکعات او رکعتین و صلات. مقتضای فصاحت مخصوصا فصاحت بلیغه قرآنی چیه؟ اینست که لفض مطابق معناست صد در صد. و معنای مراد مطابق لفظ باشد صد در صد. اینجا نفرمود إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ، مراد از صلات، صلات روز جمعه است. هنوز حالا نفهمیدیم صلات جمعه فقط رکعات یا خطبین هم هست یا خطبست ولی بعد می فهمیم. إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا . نفرمود فاسعوا الیها. جمعه چیز دیگری که غیر از صلات معمولیست. غیر از رکعات و رکوعات و سجودات خاصه است چیز دیگری هم موجوده. و اون چیز دیگر قبل هم هست. چون فرمود فاسعوا الی ذکرلله. وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ. لم یقل فاذا قضیت لذکرالله. فصلات مجموعة المرتین و بینهم ذکرلله. اینجا اینکه صلات رو قبلا فرموده بعدا ذکرالله فرموده بعدا صلات فرموده ابتداش فاسعوا الی ذکرلله است انتهاش اذا قضیت الصلاته می فهمیم که مبتدأ صلات الجمعه ذکرلله غیر رکوعات و سجودات و رکعات. و رختتم صلات الجمعه عبارتٌ عن الرکعات و الرکوعات المفسر بالسنت بالرکعتین بعد الخطبتین. وانگهی این استغراق ندارد. لما تسما عبدعا علی المیت صلات میت کی لاتسما الرکعتان قبل خطبتان الصلات؟ صلات. و لاسیه ما عن صلات من اصلاح یعن الوقود. وقود النور و قود النور فی الخطبتین یوم الجمعة اکثر من وقود النور و الرکعتین بعد الجمعة. ذلماتی که بین ما و بین حق سبحان و تعالی ست، این ذلمات را وقود نور و گیرانه نور برطرف می کند و مهمترین وقود نور عبارت است از صلات و این صلات دارای ابعادیست در روز جمعه بعد بسیار مهمتر که مسئولیت زیادترم دارد عبارت است از خطبتین سیاستین، سیاسیتین در عرض می شود که روز جمله قبل از عرض می شود که رکعتین جمع. اذا نودی الصلات من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله. صلات الجمعة کلها ذکرلله. من خطبتیها و رکعتیها صحیح عن الصلات بمعنا الرکعت ذکرلله قیاما مقروداً و رکوعاً و سجودا. و لکن الخطبتین التین قبل رکعتین کذالک ذکرلله لیس یوم الجمعه اذا نودی لصلات الیوم الجمعه الّا ذکرالله. و ذکرالله یقابل ذکر شیطان و یقابل السهوا ذکرلله. حیات المثلث. ذکرلله ذکر شیطان لا ذکرلله و لا ذکر شیطان. احمال. اینی که به ما امر شده است عبارتس از ذکر للهه. فاذا خطیبٌ من خطبای جمعة یمدح فی صلاتین الظالمین. او یستدین او یفترین او یکفر او یقود عوجا او معذالک من ما یقال ذکرلله و علیه الصلات محرم و لا یجوذ الحضور به هذه الصلات. حتی اذا … عن اذا عشریه و کذا و کذا و کذا.لان لله به علیهوا فاسعوا الی ذکرلله. و ذکرلله هنا فی مراحل عده. پریروز عرض کردم که ذکرلله در اینجا چند بعد دارد. الی ذکرلله یعنی الی الخطبتین التین تذکرانکم الله. یعنی خطیب الجمة تذکر. ثانیاً الی تذکرکم الله علی ذو ذکرلله. ثالث چی؟ الی ذکرلله یا تم اذکرونی اذکرکم. قدرنا نذکروا ربنا سبحان تعالی علیه اذکرونا. فاذکرونی اذکرکم و اشکرونی و لایکفرون. و هنا مثلث من ذکرلله معنیٍ من قولی تعالی. فاسعوا الی ذکرلله فلا تبدعاً یکون الایمان ذاکراً لالله و الماموم ذاکراً متذکراً الله سبحان تعالی. و اما اذا خلط خطیب او خلط المأموم المستمع ذکر غیر الله مع ذکر الله هذا قرض. از خود لفظ فاسعوا الی ذکرالله این مطلبو ما کاملا بدست می آوریم. بنابراین یک نماز جمعه ای در یک جایی تشکیل دادن و خطیب جمعه روی سیاست غلط یا با عاطو الثلاثین مدح ظالمی رو می کند یا حرف های غلط می خواند یا تهمت می زند یا غیبت می کند یا دروغ می گوید یا مسخره می کند یا چه می کند و اینارو به حساب خدا می یاره این دوبله حرام است هم خودش و هم عرض می شود حضورش. مطالبی است که نباید بگیم و نمی گیم. ولاکن عملاً اینطور هست خودتون فکر بفرمایید. فاسعوا الی ذکرالله. خوب و ذروا البیع. ماذا یعنی و ذروالبیع. و ذروا البیع و ما الی ذالک من جملاتٍ بیناتٍ الهاتٍ سورة المبارکة تعدد فرض الجمعة. اذا نود لصلات یوم الجمعة فاسعوا الی ذکرلله و ذروالبیع. ما هوا المعنی للبیع. اولاً و ما هو موقع حرمتٍ بیع ثانیاً. آیا بیع فقط یعنی فروش؟ خرید رو شامل نیست؟ اگرم خریدو شامله آیا فقط خرید و فروشه؟ اجاره و رهن و مزارعه و مضاربه و مصاقات و کفالت و و و و سایر معاملاتو شامل نیست؟ از خود آیات استفاده می کنیم که کل معاملاتو شامله. کل معاملات. المعاملات الخرویة المعامالت دنیویه العبد و العطا و کل حرکتٍ حیویةٍ انسانیةٍ فی الحیات معنیة القول تعالی و ذروالبیع. و التجارت اشمع من البیع. لماذا تذکر البیع؟ لانّ البیع اهمُّ التجارات. اهم التجارات المادیه. و قل مادیه علی. اهم التجارات المادیه البیع. ثم مع الذالک. الشراء الاجاره الکذا الکذا سائر المعاملات. مشمول به قولی تعالی یا ایها الذین آمنوا اوفو با. پس اینجا بیع که ذکر فرمودند به عنوان شاخص ترین مصداق معاملاتی است که انسانو سرگرم می کنه. این مغازه است و بیع است و چه است که انسان رو باز می دارد از حضور اول وقت در نماز جمعه به یه روش دیگر. چون مهمترین شغلیست که شاغل انسان است از کارهای دیگر فرمود ذروالبیع. یعنی جاندارترین و مهمترین و اساسی ترین و مُرَکَظ ترین شغلی که انسان از برای استمرار حیات انجام می دهد. از برای ادامه حیات بیعه. می گه و ذروالبیع. حالا دونه دونه کلمات آیه. و ذرواالبیع ذلکم خیرٌ لکم قد یقال خیرٌ اَفعَل و تفضیلٍ یقابلهُ خیرالعقال و هادی القرینةٌ علی عنَ قول تعالی فاسعوا لا یعمل وجوب الباع انما رحجان. هذا … الخیرُ لقویاً لیست هی حتی اذا هدیت به ملک احیاناً خیر میارن و من میارن هذا خیرٌ من هذا این بهتر است ازون. خوب دراینجا یه مقداری صحبت کنیم. هذا خیرٌ من هذا ممکن است که هر دو خوبن این بهتره. ممکن است این بد است اون خوبه. ولکن اگر من نیاوردن اگه گفتن هذا خیرٌ هیچی هم نگفتن. مقابلش چیه؟ شره. الخیر یقابلُ شرّ فالخیر اذا لیعبدا به میل نصٌ فی مقابیل شرّ. و هن یقول ربنا …. اذا نودی لصلات من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکرلله و ذروالبیع ذالکم خیرٌ لکم لا فیه من لا ذالکم خیرٌ لکم. اونیکه در اول ظهر نمازجمعه بر شما خیر است اینه بقیه شره. بیع شرٌ تجارت شرٌ دراسة شرٌ تدریس شرٌ تالیف شرٌ کلی شی شر اذا اذا اهم …. ما راجع اهم بحث نمی کنیم. یا مقاره یا اهم. و لکن هنا کضابط عامه یقول ربنا سبحان تعالی اذا نودی لصلات من یوم الجمعه فاسعوا. جدیته. الی ذکرلله. ذکرلله اهم من کل شی. و لکن ذکرلله لهو راحت. ذکرلله فی خطبتین جمعة رکعتیها. ذکرلله فی التدریس. فی الدراسة . فی الوعد فی الاستماع فی بیع و شراع اذا کانوا کلهوا محلقّ علی فوق ذکرلله و لکن ذکرلله هنا اهم کل شی فی العالم. ببینید قاعده است. فاسعوا الی ذکرلله. یعنی بیع شما اگه برای خاطر خدا هم هست ذکر شیطان می شه. این ذکرلله. اگر تجارت شما برای هر منظور مباح و راجعی هست و حتی واجبی هست خوب می شه ذکر شیطان. مگر اینکه در لسان شرع یک کاری باشد که اهم از صلات جمعه باشد اوجب باشد در دوران اهم بین واجب و اوجب البته اوجب مقدمه. یا واجبین متساویین در اینجا تخییره. اما کالضابطه کالضابطه من دون نفر الی خصوصیات الافراد و الی الموارد خاصة. الخیر کلّهو المرضیة عندلله سبحان الله تعالی فردیاً و جماعیاً جواهریاً اذا ععلیکم عن ذکرلله هذا الذکر خاص. و الا المومن کل حیات الذکر. المومن حسب اینمانه و قلبیة ایمانه کل حیات ذکرلله. و لیس الذکر شیطان هذا خالصاً عن فی ماه تفضل و تفضل عن الایمان. و لاکن ذکرلله هم مراتب دارد. مثلا فرض کنید بنده دارم ذکر می گم. وقت نماز داره می گذره هی ذکر می گم خوب نمیشه. این ذکر خوبه ولی نه اینکه وقت نماز که موقت است و باید من انجام بدم از بین ببره. نمی شود واجب اوجب را از بین ببرد ولی اوجب واجب را از بین می برد. اما اگر بین واجبین تساوی بود در لسان شریعت در اینجا عرض می شود که اختیاره. اما شریعت در اینجا بحث اختیار ندارد. فاسعوا الی ذکرلله بعد چی؟ کسی میاد می گه خوب بیع هم، ما بیع می کنیم برای خدا. می گه نخیر و زروالبیع. ذالکم، ذالکم اشارت بعید. ما بعیدٍ مکاناً بعید مکانتاً. مکان که نزدیکه باید زود بری برسی. بیعدٌ مکانتاً. الف لام میم ذالک الکتاب. لیس بانّ الامنا قریبٌ علینا. و لکن فی … مهتر. این مقام عظیمیست که خداوند مقرر فرموده است در نماز جمعه. اون ملاحظات و حکمت ها و مصلحت های اجتماعی و فردی که خداوند مقرر فرموده است در نماز جمعه باید انجام بشه این ذالکمه. ذالک نیست ذا نیست هذا نیست ذالکم. ذالکم. این خیر بسیار بزرگ بزرگوار پربار این خیر لکم عن یقابله شر لکم همش شره. نشستن دارن تفسیر قرآن می گن. اذان روز جمعه رو گفتن اگر مأذونی نباشه ها ماذون باشه اذان می گد. اگه ماذونی نباشه اذان جمعه رو گفتن اینجا نماز جمعست بنده درسو تمام کنم نخیر این شره الان. این تفسیری که شما می گید شره. این ذکر الله است اما اوجب. نمی خوام مصداق معین کنم بعضی ها فکر می کنن نماز جمعه ایست که فرض کنید که یه وهابی می خونه و دروغ می گه غلط می گه چندین مسائل دیگریه. یا حتی یه شیعه ای می خواند که نماز جمعش اصلا حضور در نماز جمعش حرامه. چون حضور در مجلس ظلم حضور در مجلس عصیان در مجلس کذب در مجلس خطا حرامه. اونو ما عرض نمی کنیم. در اینجا که نماز جمعه صحیحه نماز جمعه ایست که صحت دارد و صلاحیت دارد و منم عذر ندارم عذر بطی ندارم در اینجا هیچ نماز هیچ ذکری هیچ دعایی هیچ درسی هیچ مطالعه ای هیچ کتابی هیچ شغلی اصلاً نمی تواند او در اول خطبه خودم رو باید برسونم. چون نماز جمعه جان دولته اسلامیست. یکی از چیزهایی که به دولت اسلامی روح می دهد نمازجمعست که هفته ای یک روز است و سالی یک روزم معتمر عالمی عرض می شود که حج است که چند چیز است که اینا عبادات سیاسی اجتماعی و اجتماع سیاسی اسلامیست که اداره می کند شئون دولت اسلامی را به شرط این که صلاحیت داشته باشه. فاسعوا الی ذکرلله و ذروالبیع. بیع را ما عرض می کنیم اول بیع. بسم الله. بعدا تجارت. تجارت با بیع فرق داره. بین البیع و تجارت عموم القصوص قطی کل بیعٍ تجارت ولیست کل تجارتٍ بیعاً و طریق علی ذالک آیات عدة … حکیم. منها فی صورتٍ نور. رجالٌ لا تدعیهم الآیة السابعة و الثلاثة. بعد ایت نور یقول ربنا سبحان تعالی فی بیوت. یعنی الله نور السماوات و الارض فی بیوتهم. هذالنور … کمصباح اعلی و قبلت علیا فی بیوتٍ. هنا یسئال رسول الله صلی الله و تعالی و سائل و ذکرة المسلمین هو رضی الله التی. قل ما هوا المعنی من بیوتٍ اذن الله عن طرف علیه کل فی اسمه. یقول عمر. یا رسول الله هل بیت علی و فاطمه منها لئن من افاضلها. بیت علی و فاطمه من افاضل هذالبیوت. لانّ هذالبیت یحوی علیاً و فاطمة علیهم السلام. فی بیوتٍ عجل الله و طرفعه و یدخل فی اسمه یصبح لهو فیها من عفوالاعصار رجال. و لا تأنی رجال رجولت الجنس رجولت الکون رجولت الظهورة. رجولا رجولا طیام و لذالک فاطمه صلوات الله علیه کذالک رجلاً فاطمه سلام الله علیها رجلا هنا رجلاً فی حج الکثیر انما یریدالله باذن بانتم فتاب مذکرٌ و لکن فاطمه مشغولة لئن المبارکه حسن الادله لصفادرالقرآن و السنت. رجاء الله لا تدییعٍ. تجارتاً و لابیعاً هل التجارت و لبیع مطرفتان لا. تجارت اعم من البیع و البیع اثاث رجالٌ لا تدهیه تجارتٌ و لا بیعٌ عن ذکرلله. و اقام صلات و عیطاء الذکات یخافون یوماً تتخلف فیه القلوب و الابصار. فالتجارت اعم البیع. نحن لمن الحیت فی معنا لغتٍ من الغات علینا عن راجع الی القرآن. القرآن اقوی کتاب فی الُّغل العربیة فی الادب البعربی فی الفصاحت العربیة فی البلاغت. کلی شی. لماذا نراجع اللغات المختلف الجهات. تجارت القرآن عبارت عن المعاملة ایت المعاملة کانت معاملة مادیة معاملة معنویة معاملة ارضیة معاملة معرفیة معمالة خارجیة ایت المعاملات. و علی السبیل هذا المعنا العام من آیات من القرآن القدرت الاولی التجارت اعم من البیع و لکن قد تخیل علینا. التجارت عبارت معاملات مادیه. او لعقود. بیعاً شراعاً تجارتاً وقفاً مع الذالک. المعاملات مادیة و لکن نقول الله. نستفیض من آیات الاخری عنَّ التجارت اعم من المعاملات المادیة هل معاملات المعنویة. انا اُدرسَ کذا انت تدرس کذا. تجارا. و لکن التجارا تامن معاملة لابدَّ عن تکون حسب مردا لالله لاتعالی. احیاناً تجارتاً تبور احیاناً تجارتا تبور. التجارت الذین لتبور عبارتٌ عن المعامله التی الا ذوا مردلالله. الا ذو حسب الا ذکر لله تعالی. و التجارت بائره ال لتجارت الذی تبور عبارتاً عن الخسارتٍ تجارت. لکن هااولا الذین یشترون ذلال فی الهدی. اشتروا ذلالتا بالهدی. و ما الی ذالک.

اینجا آیات دیگری هستش که تامیم می دهد مطلب رو. از جمله. در سوره بقره. فی سورة البقره. أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ. اشتروا. بعضیا میگن مجازه. چی مجازه؟ چیزی که برخلاف معموله خیال می کنن مجازه و مجازو انسان نباید قبول کند مگر اینکه غریزش باشد. نخیر برعکسه. فی جان الانسان المسما به روح الانسانیاً و بدل الانسانی. ها للبدن البقا حقیقا الروح و الجان. ها للروح حقیقة و البدن مجاز. او … حقیقتان. و لکن روح احکم الی البدن. فالمعاملات روحی و النفسی فی اخری تکون من تجارت من المعاملات الجسدانیه. المعاملات الجسدانیه بیعا و زراعتا و تجارتا و کذا و کذا. تجاراتٌ و معاملاتٌ و لکن اذا آمنت مع ربی. نعم تاجرتم مع ربی. کی تاجرت مع ربی. آیات تسل علی بط هذا المعنا و تاکید هذا المعنا. این آیه. اولئک الذی یشتروا ذلالت فی الهدا. ضمه. باید که به عکس باشه. اشتروا بالهدا فی الذلالت. ذلالت ها رو بدن هدا رو بگیرن. ذلالت ها رو دور کنن و هدایت رو بگیرن. و این اشترا است.  أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ . حقیقته. تجارته. تازه اگر مجازم باشد اصلا مجاز و حقیقت یعنی چی؟ بحث در مجاز و حقیقت ما داریم که ما دنبال این بگردیم که آیا این لفظ حقیقت است یا مجاز. نه آقا نه حقیقت می خوایم نه مجاز. این لفظ وقتی استعمار شد مراد چه بود از برای چه؟ گفتیم حقیقت است این مجازه اصابت لحقیقة عدم اصابت مجاز اینا رو میخونیم. این یک آیه. آیه دیگر سوره توبه. قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا. بفرمایید که خواسته به ماله که دلیلم نداره. ولکن بالاخره تجارت اهم از بیع خواهد بود. وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

سوره فاطر آیه بیست و نه. عرض می شود که بله. سوره فاطر آیه إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّه. ملاحظه کنید. اینجا میزانو عام می دیم که تجارت اعم است از معاملات مادی. البته اینو قبلا هم می تونستیم بفهمیم چون روح اهمه. إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ. با پول بهشتو می خرید؟ می گه با اعمال. با صلات و ذکات و جهاد و چه و چه پولم تازه میشه. یعنی پولم در راه خدا انفاق می کنیم. همه رو جمع کردیم. إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ. تلاوت کتاب الله اقام صلات انفاق و ما رزقناهم سرا و علانیه تمام اینها تجاراته. یعنی چه؟ یعنی ما بد را می دهیم خوب را می گیریم. زحمت می کشیم در مقابل رضای الهی و جنت خدا رو می گیریم. پس این تجارته. لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ. و همچنین سوره  آیه . سوره صف. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تَجَارَةٍ. تِجارةٍ ببخشید.  تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ. این تجارت چیه؟ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ. تجارت. وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ. تجارته. ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا. اینم تجارته. وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ. جهاد بالاموال و الانفس بکنید. نصر من الله و فتح قریب دستتون بیاد و این نصر تجارته. تجارت اون . پس ما از مجموعه این آیات استفاده می کنیم که تجارت. التجارت التعنی کل اشغال الانسان المومن المعنیة الاذوال شرت الله. خوب. انسان دو حال دارد در زنده بودنش. یک حال خواب. خواب است. یک حال بیداره. وقتی بیدار است کاری انجام می دهد یا نه؟ کار انجام نمی ده نداریم. چون حداقل فکر که می کند. حالا وقتی که انسان بیدار است بالاخره کاری که انجام می دهد این کاری که انجام می دهد کلاً تجارته. هر فکری که می کند چیزی که می گوید مطلبی که می شنود چیزی که می نویسد کاری که انجام می دهد همش تجارته. این می گوید که بهره ببرد. می شنود که بهره ببرد. بهره بدهد بهره ببرد. یا برای بهره دادن است یا برای بهره بردن است بهره موقت است بهره دائم است بهره مستقبل است بهره حال است یا دادن بهره یا گرفتن. بعد اون خسارته. اما. التجارت فی سبیل الله لا تحمل خسارت الا ایتها الحال. ابداً. کسی که قدم در راه خدا بردارد کشته شود یا بکشد. ببرد یا نبرد. فائق شود یا نشود. اگر در راه خدا قدم بردارد و طبق میزان شریعت الله قدم بردارد تجارتاً لم تبور. مگر امام حسین ضرر کرد؟ الام الحسین علیه السلام تاجر بنفسهی فی سبیل الله منظر انما استفاد. انما اضرّ یزید. ضرر نکرد که. انسان رأس و مانع عمر را که عزیز ترین رأس و مانع است بدهد و رضایت الهی بگیرد. تا چه برسد مال رو. مال را علم را قال را عمل را حال را اونچه هست انسان بدهد و در مقابل رضای خدا که از من و منها و آنچه متعلقات ما هست بگیرد این تجارت هم من تبور. پس تجارت الانسان اما تجارت لیس دائر و اما تجارتٌ احیانا بائرا و احیاناً غیر بائرا. اینطوره؟ پس انسان همیشه در حال تجارت است. حالا برگردیم به آیه جمعه.

وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا. راوا تجارتاً. ایت التجارت الکانت و لاکن. تقابل الهواً باالتجارت تذل علی امن بالتجارت زورا المحلله. لهو محرمه. لهو به طور کلی حرومه دیگه. اینکه فرموده وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا اول تجارتو جلو انداخت که. خوب تاجر حبیب الله است. کاسب حبیب الله است. تجارتی که بر مبنای احکام خدا باشد و برای رزق باشد و چه ازین حرفا این مستحب است. احیاناً واجب عرض می شود که کفایی است. احیاناً واجب تعیینی است در مراحل مختلفه. تجارت که خوبه که. لهو است که بده. فالهو مرتودٌ فی کل حیات الانسان فالتجارت المفروضه. هذه التجارت المفروضه علی الراجهة اصفهت مرفوض علی صلات الجمعة. ملاحظه کنید. وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ اینجا برعکس شده. علتش. خیرٌ من اللهو. و من التجارت اول تجارتا او لهوا فرمود چرا؟چون آدم مومن سراغ لهو نمیره. سراغ تجارت می ره. حالا اگرم سراغ لهو رفت. می گه تجارتش ممنوع است تا چه رسد به لهو. بعد به عکس می کنه. قل ما عندللهه خیرٌ من اللهو و من التجارت. از لهو که معلوم است خیر. از تجارتم که بین مفروضٍ و راجحٍ و کذا از اون هم خیره. البته در این خیر من و خیر محض ما بحث خواهیم کرد. وقتی نمونده. این رو فردا عرض می کنیم. و لکن راجع به نطاق تجارت. که کل اشغال الانسان غیر المحرم تجارةٌ صالحةٌ مفروضةٌ او راجحه. و لکن کلها مرفوع الی صلات الجمعه. إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ . مراد از بیع بیان اهم مصادیقه بعدم تجارتو ذکر کرد. بنابراین اگر ما فتوا بدهیم که وقتی نماز جمعه صحیح خوانده می شود و شما هم معذور نیستید می توانید در نماز جمعه شرکت کنید اگر بایستید نمازتون رو اول ظهر بخونید باطل است کتک دارد این نماز. مگر نماز تجارت نیست؟ انسان نماز می خواند که در مقابل رضای خدا را بگیرد. تجارته. بر حسب اونچه از آیات استفاده شد، الصلات تجارت. کم الزکات تجارت. کم البیع تجارت. کم الاجاره تجارت تدریس تجارت دراست تجارت. المطالعت تجارت تالیف تجارت تمام اینها تجارته. منتها بعضی وقتا تجارت من تبوره اگر فی سبیل الله باشد. بعضی از تجارت ها بائرست علی طول الفرض. اگر فی سبیل الشیطان باشد. بعضی وقتا هم ظاهراً تجارت البائره و لکن چون فی سبیل اللهه نتیجه عرض می شود که خوب خواهد داشت. بنابراین کل اشغال الانسان المومن التی علیه مسئولیت الحدود بصلات الجمعه کل اشغال الصالحه واجبتاً فضاً عن کان مستحباً تسبح مرحوناً محرماً إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ . حالا راجع به خیرٌ این چند دقیقه که وقت داریم عرض کنم. البته مباحث اجتماعی بسیار مهمی داریم که بعد عرض خواهم کرد.

در قرآن حتی با… ما شده اینجور نیست که ازین استفاده شود که در مقابلش خوب است و این خیر بهتره. نخیر. و لعبدٌ مومنٌ خیرٌ من مشرکین هل فیه مشرک خیر وزرت من الخیر. و الامتٌ مومنتٌ خیرٌ من مشرکتٍ و لا عجبتکم. پس ببین من هم کاره ای نیست. اگه بگیم این خیر است از او و شما بخواید اخی را معنا کنید این بهتر است از او من اینو ثابت نمی کنه. مخصوصاً در این آیه. مگر در عبد مشرک یا در امیه مشرکه خیریتی وجود دارد؟ خوب ندارد. در اینجا آیه من ندارد وقتی من ندارد مطلب بالاتر میشه؟ ذالکم خیرٌ لکم. یعنی این حضور در نماز جمعه که باید سعید کرد این خیر است. نمی گه از چیزای دیگه. این خیر است و چیزای دیگه همه شرن. تمام کارهایی که واجب بود و مستحب بود و جایز بود و چه بود. تا چه رسد لهو تمامشون در مقابل این نمازجمعه شرن. مگر اینکه از لسان شریعت استفاده اهمیت اونها رو بکنیم اون مطلب دیگریست. جان کسی در خطر است مثلاً فرض کنید که ناموس کسی در خطر است دولت اسلام در خطر است. چه. اونهایی که اهمیت داره. اینجا ذالکم خیرٌ لکم من نداره. وقتی که من ندارد خیر در مقابلش شره. اخیَ در اینجا عرض می شود که خوب بعداً. بعداً آیا عرض می شود که وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ. خَيْرٌ مِنَ اللَّهْو مگه لهو خیریتی دارد که ما عندلله ازون بهتر باشیم؟ پس خود لهو در اینجا دلیل است که من می خواد. خود لهو در اینجا دلیل است که من هم اگر کاره ای بود اگر افعل درست می کرد که طرفین درش خوبی بود این خیر بهتره. اینجا عرض می شود که وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ. از چند جهت استفاده می کنیم که این خیر در مقابل شره. یک ما عند الله ما عندلله ماذا میاد قبل او؟ ما عند شیطان. ما عند شیطان فی خیریه؟ لا. ما عندالله خیرٌ ما. یقاتلهو ما عند شیطان و لیست عند … دو تا عند بیشتر نداریم. یکی عندللهه. یعنی نزد خداست که تاکید می کنه خدا. امر می کنه رجحان میده. یکی هم عند شیطانه. عند سوم ما نداریم پس خود ما عندلله ثابت می کند خیریت محض است. خیرٌ من اللهو خود لهو که خیریتی هیچ ندارد ثابت می کند. منع التجارت. چطور منع التجارت؟ برای اینکه تجارت رو قبلاً چی فرمود؟ قبلاً فرمود و وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا. و این غلطه. شما به طرف لهو اگر بروید حرامه منتها حرام دوبلست هم لهو حرامه هم مانع صلات جمعه می شه همینطور اگه به طرف تجارت بروید و تجارت مانع از حضور نماز جمعه شه اینجا حرمت یک بعدیست. چرا برای اینکه کار خیر که جلوی خیر کار جائزیست که جلوی کار واجبی را گرفته یا کار واجبی است که جلوی کار واجب ترو گرفته بنابراین اینجا من کاره ای نیست. اولا نص امر فاسعوا. ما عندالله دوم خیرٌ من اللهو و  التجارت عرض می شود که سوم. و الله خیر الرازقین. و هنا تتطمعت من البحوث هول صلات الجمعه به لله تعالی سبحا تعطی.

. الهم شرح صدورنا به نور علم و ایمان و معارف القرآن العظیم واغفرنا  لما تحبون و تالله و جنت ما اما لا تحب و لا ترداه اسلام علیکم.